مداحی آنلاین - منو کی میبری کربلا - حسین طاهری.mp3
3.75M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃دلم تنگه برای تو!
🍃منو کی میبری کربلا؟
🎙 #حسین_طاهری
⏯ #استودیویی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
🔥💥🔥
قهرمان زندگی خودت باش
هر فصلی از زندگیت را همراه ما بنویس
✓ محتوای کانال آماده شده برای هر مقطعی از دوران زندگی شما 🌱
💢 با عضو شدن در این کانال، بزودی جمله «ایکاش » را از صفحه ذهنت پاک می کنی...
💥💥💥
با شکوه زندگی کنید...
💫💫💫
با کمال افتخار منتظرتان هستیم💐
👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1445265621C3219aafd14
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم 💚
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#بامدادخمار🪴
#قسمتصدچهارم
🌿﷽🌿
دلم براي پسرم مي سوخت. نگاهش كه مي كردم، دلم مالش
مي رفت. قلبم از فكر بي مادر شدن او فشرده مي شد.
بغض گلويم را مي گرفت. شايد بيست بار او را در آغوش
كشيدم و بوسيدم. دست هايش را. موهايش را. آن صورت
.گرد و تپل را كه از خاك بازي پوستش خشك شده بود
پرسيدم
الماس جان، ديگر دست به خاك نزني ها! .... ببين چه قدر
دست و صورتت خشكه زده؟ يك وقت خداي نكرده -
كچلي مي گيري. الماس جان، ديگر با آب حوض بازي
نكني ها! آب را به دست و صورتت نزن مادر، آب حوض
.كثيف شده لجن بسته. يك وقت خداي نكرده تراخم مي
گيري
.انگار به او وصيت مي كردم
:مادرشوهرم به طعنه گفت
!آره ننه، هر روز از آب شاهي برايت يك سطل آب مي
خرم كه با آن طهارت بگيري -
منتظر بود كه مثل ترقه از جا بروم. ولي من از كلاهي كه
مي رفتم بر سر او و پسرش بگذارم، شادامان تر از آن
بودم
كه خشمگين شوم. به علاوه راستي كه حرف با مزه اي
زده بود. غش غش خنديدم. من هم جفت خود او شده بودم.
:هنوز پسرم بيدار بود و داشت بازي مي كرد كه رويم را
به رحيم كردم و گفتم
رحيم جان، من خوابم مي آيد. نمي آيي برويم بخوابيم؟ -
:مشغول نوشتن خط بود. بي توجه جواب داد
.خوب، تو برو بخواب -
بي تو؟ -
:سر بلند كرد و به چشمانم كه خمار كرده بودم نگريست و
گفت
!تو كه حالت از من به هم مي خورد -
:دندان هايش را با لبخندي وقيح به نمايش گذاشت. من هم
به زحمت لبخند زدم
.خوب، ويار همين است ديگر. آدم امروز از يك چيز بدش
مي آيد و فردايش همان را مي خواهد -
:مادرشوهرم با اشمئزاز سر تكان داد و بچه را با خشونت
بغل زد و در حالي كه از اتاق بيرون مي رفت گفت
.قباحت دارد به خدا! اين زن اصلا شرم و حيا سرش نمي
شود
بقچه حمام را بستم. يك دست لباس اضافه برداشتم. مقداري
تكه پارچه يك چادر اضافه و هر چه پول كه در خانه
داشتيم. حدود شصت هفتاد توماني مي شد. دايه تازه آمده و
ماهيانه را آورده بود. بقيه آن هم از پس انداز خودم
بود. مدت ها بود كه رحيم ديگر پولي براي خرجي به من
نمي داد. گه گاه سري هم به صندوق من مي زد و پول
هاي
مرا برمي داشت. اگر اين كار را نمي كرد، من بايد خيلي
بيش از اين پول ها پول مي داشتم. پول را در بقچه ام
پنهان
:كردم. چادر به سر افكندم و به راه افتادم. مادرشوهرم
مطابق معمول بر سر راهم سبز شد
كجا؟ -
.بر حسب دستور رحيم و بعد از آن دعوا و مرافعه كذايي،
من بايد براي خروجم از منزل به او توضيح مي دادم
.مي روم حمام -
:با تعجب دست به دندان گزيد
!ا ، چه طور؟! تو كه سه روز پيش حمام بودي -
:خنده جلفي كردم و با وقاحت پاسخ دادم
!چه طورش را ديگر بايد از رحيم بپرسيد. تقصير من كه
نيست -
:يكه خورد و كنار رفت
.خيلي بي حيا شده اي محبوبه -
.مثل پرنده اي از قفس بيرون پريدم
.با او حرف زدي؟ بيا برويم -
.صبر كن يك مشتري دارم. بايد راه بيندازم -
:عجله داشتم. گفتم
.ولش كن. من پولش را مي دهم
نه، نمي شود. از اعيان است. اگر نروم به سراغش، يك
كارگر ديگر مي گيرد. فقط چركش مانده. مي گيرم و مي -
.آيم
در حمام به انتظار نشستم. خوشحال بودم كه مي روم تا از
شر بچه او خلاص شوم. رويم را بسته بودم. ولي تنم مي
لرزيد. از آن مي ترسيدم كه كسي سر برسد و مرا بشناسد.
حمامي ها مي رفتند و مي آمدند و چپ چپ نگاهم مي
كردند. عاقبت رقيه آمد. پيراهن چيت كهنه و وصله داري
به تن داشت و چادر مربوطش را به دور خود پيچيده بود.
:گفت
.زود باش برويم. دير شده -
.درشكه مي گيريم -
از كوچه پسكوچه ها گذشتيم. به جنوب شهر نزديك مي
شديم. خانه ها فقيرانه، محقر و به يكديگر فشرده تر مي
شدند. اغلب مردم سر و وضع نامناسبي داشتند. با لهجه
مخصوص صحبت مي كردند. برخي از جوان ها پاشنه ها
را
خوابانده، دست ها را از بدن دور نگه داشته، با پاهايي
گشاده از يكديگر راه مي رفتند. زانوهايشان خميده بود و
هنگام راه رفتن انگار كه پا بر فنر مي نهند، بدن خود را
حركت مي دادند. برخي ديگر كت ها را به دوش افكنده
دستمالي در دست داشتند. به تدريج كه به جنوب تهران
نزديك تر مي شديم، رفتار و عادات مردم تغيير مي كرد.
.همه چيز براي من نامانوس بود و با اين همه با اشتياق مي
رفتم
بدنم يخ كرده بود. به دستور رقيه درشكه بر سر كوچه اي
ايستاد. پياده شديم. نفسم تنگي مي كرد. مي لرزيدم.
:نفس عميقي كشيدم. رقيه پرسيد
.مي ترسي؟ اگر پشيمان شده اي برگرديم
:انگار خود او نيز مي ترسيد. گفتم
.نه، نه. تو جلو برو -
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
پدرصورتپسـرشرابوسیدوگفت:
تاڪیمیخوـٰاۍبرۍجبھہ؟!
پسـرباخندهگفت:
قولمیدهمدفعہۍآخرمبآشہ
پدر:قولدادیـٰا..!'
وپسـرشسرقولشجآنداد🙂'!
⇆ #شهیدانه 🦋
💚🌿¦↝ #آقــاۍغـࢪیـب🕊
کاش میان این هیاهو صدایی بیاید ؛
اَلا یا اَهلَ العالم اَنا المهدی ...💛
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
✨مقام معظم رهبری:
🔹مسئله امر به معروف و نهی از منکر، مثل نماز، #یادگرفتنی است و شما باید بروید و مسائل آن را یاد بگیرید.
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
سلام دوستان عزیز تعداد صلواتهای فرستاده شده ⤵️⤵️
۲۱۸۷۵
ممنونم از همه ی دوستانی که در ختم صلوات شرکت کردند اجرتون با امام رضا علیه السلام 🌺🌺🌹
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
ای که در ظلمت دنیای دلم مهتابی
تو تسلی دل غمزده و بی تابی
سالها فکر من اینست و همه شب سخنم
مهدی فاطمه پس کی به جهان میتابی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#بامدادخمار🪴
#قسمتصدپنجم
🌿﷽🌿
:يادم هست كه در چوبي آبي رنگي بود. رقيه دستگيره را
گرفت و در را كوبيد. فرياد زد
!گلين خانم -
:زني با لهجه عاميانه پاسخ داد
.بي تو. در وازه -
ازپله اي پايين رفتيم و وارد حياط آجري شديم. خانه كوچك
و محقري بود. در مقابل ما ايواني قرار داشت كه مسقف
بود و با دو ستون گچي به رنگ آبي محافظت مي شد. در
آن ايوان دو در وجود داشت كه هر يك به اتاقي منتهي مي
شد. حوض كوچكي در كنار ديوار حياط نزديك آشپزخانه
قرار داشت كه از يك طشت رختشويي اندكي بزرگ تر
بود. زني حدود سي سال كه چارقدي به سر داشت و
پيراهن آبي گلدار آستين بلندي پوشيده بود و روي هم رفته
قيافه تر و تميز و خوشايندي داشت، سر بيرون آورد و با
دست به ما اشاره كرد. خواستم وارد اتاق رو به رو شوم
:گفت
.اين جا نه
اتاق كنار حياط و جنب آشپزخانه را نشان داد كه كثيف و
تيره بود. اندازه يك انباري كوچك. بوي ترياك از در و
ديوار اتاق به مشام مي رسيد. وارد آن شديم. گلين خانم مي
رفت و مي آمد و بلند بلند با پيره زني كه نمي دانستم
در حياط بود يا توي زيرزمين راجع به كارهاي روزمره
حرف مي زد. دستور مي داد مواظب باشد آب دمپخت كه
تمام
شد دم كني را بگذارد. من معذب بودم. اين تصور را داشتم
كه در منزل افرادي غريب مزاحم هستم. عاقبت وارد
:اتاق شد و خنده كنان به من گفت
.خوب، هركي خربوزه ميخوره پا لرزشم ميشينه😏
يك دندان طلا داشت. ناگهان تكان خوردم. به نظرم رسيد
نبايد سر و كارش با زن هاي نجيب باشد. او هم به من
:خيره شد و خطاب به رقيه گفت
!زكي، اين كه از اون آدم حسابياس -
:و رو به من سوال كرد
شوور داري؟ -
..... !باهاس بت بگم من حوصله عر و تيز شوور تو رو
ندارم ها! نخاد برا ما قال چاق كنه ها -
:رقيه گفت
.شوهرش ولش كرده رفته يك زن چهارده ساله گرفته.
مطمئن باش هيچ خبري نمي شود
پول مول چقد داري؟ -
:پرسيدم
چه قدر مي خواهي؟ -
.خوب، من یه سي چل تومن كمتر نمي گيرم -
:رقيه آهي از سر شگفتي كشيد. من گفتم
.باشد، قبول دارم -
:چون چشمان نگران مرا ديد، گفت
.قبوله؟ به خواب خوشگله. نترس. درد نداره. اگه مي
ترسي، يه عدس ترياك بخور تا هيچ چي نفهمي -
احتياط را از قابله مادرم كه پسر خودم را نيز به دنيا آورده
بود ياد گرفته بودم. پارچه هاي تميزي را كه آورده بودم
به او دادم و به دستور او گوشه اتاق روي يك مشمع بزرگ
كه پارچه اي بر آن افكنده بود دراز كشيدم. اين وسائل و
آمادگي او نشان مي داد كه در اين كار تجربه دارد و تازه
كار نيست. از اتاق خارج شد و با يك كاسه آب وارد شد و
:چيزي را كف دست من گذاشت و گفت
.بخور
:پرسيدم
اين چيه؟ -
.ترياكه ديگه. بخور تا دردت نيا -
بدون تامل ترياك را خوردم. او منتظر نشست و خونسرد
به صحبت با رقيه پرداخت.در ميان صحبت هايش مرتب
از
:من مي پرسيد
خوابت نيومد؟ -
من نگران خانه بودم. نزديك ظهر بود. كم كم خوابم مي
گرفت. ديدم كه پر مرغي در دست دارد. با بي حالي
:پرسيد
اين چيه؟ -
:با تمسخر آن را بالا گرفت و در حالي كه اداي مرا در مي
آورد گفت
.هان! چيه؟ لولوخورخوره نيست، پر مرغه -
:دردي احساس كردم و ناليدم. دستش از حركت باز ماند
!چيه ناز نازي خانوم؟ من كه هنوز كاري نكردم
درد را حس مي كردم ولي بي رمق تر از آن بودم كه حال
فرياد زدن داشته باشم. به خود گفتم الان تمام مي شود.
.الان تمام مي شود. رقيه نيز تماشا مي كرد و نچ نچ مي
كرد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
💠نماز شب
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی: ممکن نيست کسی اهل نماز شب باشد و زندگی او لنگ باشد. نه برای اينکه روزی او زياد بشود نماز شب بخواند، برای اينکه با معبودش مذاکره کند، نماز شب بخواند، خدا هم تأمين ميکند...✅
👤آیت الله جوادی آملی: «آدم پُرخور که توفيق آن را پيدا نمی کند برای نماز شب در سحر بيدار بشود.
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
19.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥زبان را مواظب باشیم
💥قابل توجه حتما ببینید 👌👌
آیت الله مجتهدی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
✨
🔹آیـت الله حـق شناس:
توصیه می کردنـد که #ترک_گناه را با ترک کـردن گناهان زبان آغاز کنید و ابتدا با ترک مطلق غیـبت کردن ...
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ چطور تشخیص بدیم که فرزندمان #بیش_فعال هست یا خیر؟!
💠از زبان #دکتر_سعید_عزیزی
یعنی ویژه مامانهاست
که دائما نگرانند🧐😉
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥🎥پاسخ استاد شجاعی به کسانی که میگویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران .
✅و همچنین جواب برای کسانی که میگویند این دور از انسانیت است برای دیگران آرزوی مرگ کنید 👌
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام برعاشقان حضرت زینب(سلام الله علیها)🌹🍃
#بهترینوفعالترین کانال #زینبی درایتا 👌
♥️دعوت شمابه این کانال اتفاقی نیست
🌸👇🌹👇🌷👇🌺👇🌸
📝#زیباترینمتنهایتلنگرانه
📱#منبعاستورےشهداییومناسبتی
📷#بیوتکستوعکسهایمذهبی
📹 #استوریهایخاصومذهبی
📝#خاطرات_و_زندگی_نامه_شهدایی
💿🎞#صوت_وکلیپ_های_مداحی
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
#مولا_جان_شرمنده_ایم😔
شیعیان بس نیست غفلت هایمان؟
غربت و تنهایی مولایمان؟
ما عبد و عبید دنیا گشته ایم
غافل از مهدی زهرا گشته ایم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110