فاتحه ای بخوانیم
برای همه شهدای کربلا و منتقمین خون شان و همه شهدای شیعه در طول تاریخ
#حلوا_عربی
و می فرمایند صوت کامل آن شعری که اقای محمود کریمی دارد درباره کتری جوشیده در حسینیه می خواند را هم برایمان بگذارید.
می گویم: چشم!
#چقدر_من_حرف_گوش_کنم_آخه🙈
Mahmud Karimi Ghasam Be Ketri Joshide-1.mp3
16.47M
ضمنا بگم که خیلی قشنگه و خیلی دوستش دارم.
مخصوصا اونجاش که می گه:
و دست باز تو یعنی بیا به آغوشم
متنی خواندم از دوستی که قراره توی کانال خط روایت https://eitaa.com/khatterevayat منتشر بشه.
کانالی که این روزها روایت های اربعینی رو بازنشر می ده.
به نظرم خیلی درست و دقیق بود.
گفتم برا شما هم بذارم.👇👇👇👇
به هر قیمتی که هست، باید برسیم به امام.
هیچ چیز جلودارمان نیست. خستگی، گرما ،بی خوابی، شلوغی،بیماری. اگر گرسنه شویم کمی غذا در حال رفتن، میخوریم و باز تندتر میرویم. با بغض و یاد عطشش آبی مینوشیم و قدم میزنیم. همه را زائر و عیال امام میبینیم. بیدریغ همه چیزمان را به یکدیگر میبخشیم و در خدمت به هم مسابقه میگذاریم. آخر ما امت امام حسینیم. همه یکی هستیم. من، او و دیگری معنا ندارد. همه دست یکدیگر را میگیریم تا برسیم به امام. امام است که امت را معنا میبخشد. عشق دیدار امام و زیارتش همه چیز را ممکن کرده است. شیرخوار و خردسال و کودکمان را به دندان میکشیم و با خود میبریم. چرا؟ تا به حال با خود فکر کردید چرا هیچ چیز برایمان مهم نیست جز رفتن و رسیدن و یاری کردن. چون امام داریم. چون امت هستیم. چون همه ملک امام حسینیم و غیر از امام، هیچ چیز معنا ندارد. اربعین که تمام میشود. متفرق میشویم. دیگر امت نیستیم. امام هم نداریم. من میشویم. جانِ من، خانوادهی من، بچههای من، آسایشِ من، پولِ من، زندگیِ من. مهربان نیستیم. دیگری میشود، اویی که من نیست. محور نداریم. مقصد نداریم. رغبت نداریم.
آقا جان سی شب در بهترین شبهای سال، دروغ میگوییم که "انا نرغب فی دوله کریمه". اگر رغبت به دولت شماست، اگر شما امام مایی، اگر ما امت حضرت حجتیم، پس چرا در اربعین تمام میشویم؟ ادامه دار نیستیم؟ چرا خسته می شویم؟ چرا نمیدویم تا برسیم؟ چرا دست یکدیگر را نمیگیریم؟ چرا از همه چیزمان نمیگذریم؟ ۱۱۹۰ سال است امام منتظر است تا ما امت شویم و برویم و برسیم. ولی باز ما، من میشویم. از هم میپاشیم.
کاش اربعین بماند برایمان.کاش امت بمانیم و به امام عصرمان برسیم.
✍️هاله مفیدی
#خط_روایت
#روایت_مردمی
#روایت_اربعین
*یکم* :
از اعمال واجبمان این بود که برویم و به خانواده های شهدا سر بزنیم. قبل از وارد شدن به هر خانه بابا می گفت: "دخترم می ریم پیش اینا یه وقت منو بابا صدا نکنی ها!" خواسته زیادی بود از دخترکی بابایی که بابایش را کم به کم می دید. اما من سرتکان می دادم به رضایت. به اندازه خودم تجربه داشتم. سنگینی لحظه ای را یادم می آمد که وقتی که توی راهرو مجتمع مان دختری وسط دعوا سر جای پارک سه چرخه هایمان بابایش را صدا زده بود برای قدرت نمایی و بابای من نبود که صدایش بزنم.
*دوم* :
می گفت با مرد موکب دار عراقی و دو پسر رشیدش راهی حرم شدیم برای زیارت. به نزدیکی بین الحرمین که رسیدیم پسرها خداحافظی کردند و از ما جدا شدند. از پدرشان پرسیدم: چرا رفتند؟
گفت: ما عادت نداریم همراه پسرهای جوانمان به زیارت امام حسین برویم.
*سوم*
شهید نوید بین مزار شهدای گمنام می چرخد. رفیقش دوربین به دست همراهی اش می کند. شهید نوید می گوید: این شهدا خاصن. از همان ها که حضرت زهرا بالای سرشان می آید. دوستش آرزو می کند حضرت زهرا بالای سرآنها هم بیاید. شهید نوید اما هیچ توقعی از حضرت ندارد جز این که می گوید: خدا کنه که حضرت ما رو بخرن، شهید بشیم، شرمنده شون نشیم.
*چهارم* :
روز محشر است. حضرت زهرا و خانواده اش که همه شهیدند با همان بدن های زخمی و کبود رو به روی خلق ایستاده اند. من به بچه هایم اگر بدن های سالم داشته باشند می گویم: نزدیک من نایستید. خجالت می کشم. اگر بدن خودم هم سالم باشد که دلم می خواهد از شرمندگی آب شوم و داخل زمین محشر فرو روم. همان روز شهید نوید با بدنی که سه روز توی بیابان های سوریه زمین مانده، با سری که بریده شده و ندارد، خوشحال و سربلند از کنارمان رد می شود و سرش را بر دامن حضرتش می ساید. همان سری را که ندارد.
#ادب_حکم_می_کند_آدم_شهید_شود
#شرمندگی
#محشر
#لذت_شبیه_شدن_به_معشوق
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ویدیو را یکی از دوستان ایرانی یک روز مانده به اربعین امسال جلوی حرم امام حسین از یک دختر لبنانی گرفته است.
احساسات عمیق و عشق و صداقت را در کلمات این دختر ببینید و لذت ببرید.
فارغ از اینکه مخاطبش را دوست دارید یا نه.😊
#شما_را_توی_خیابان_بگیرند_بگویند_با_آقا_حرف_بزن_چقدر_حرف_برای_گفتن_دارید؟
#این_حرفها_باید_از_ته_دل_بجوشند
#وگرنه_پر_می_شوند_از_لکنت_و_مکث_و_فاصله
#مخاطب_خاص
#عشق_ناب
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
این پست ها رو هم کانال انتشارات شهید کاظمی به مناسبت ایام رحلت رسول اکرم (ص) از کتاب شبیه گذاشته. به صورت موقت اینجا می گذارم.👇👇
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
🤔 راستی ! تا حالا فکر کردید که زندگیمان چهقدر « شبیه » پیامبر و زندگی پیامبر است؟
🔔 آیا میتوانیم فرزند زمانه خود باشیم و در کنارش، زندگی و شخصیتمان هم رنگ و بویی از زندگی و شخصیت پیامبر داشته باشد
📗 برایتان یک رمان آوردیم با موضوع پیامبر، زندگی پس از ظهور، جهانی که در کمتر رمانی شاهد آن هستیم و با تردید باید بگوییم تا حالا نبودیم.
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور
🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1