🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش دهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
انقلاب اسلامی در طول این دو دهه که صد در صد بر مبانی خودش استوار شد اولین انقلابی است که هیچ مبانی انقلابهای گذشته را ـ انقلاب اکتبر ـ با خودش همراه نکرد. یعنی جنبهی التقاط از تفکر مارکسیستی نداشت. یک تلقّی جدید را در دنیا ارائه کرد. آن تلقّی جدید عبارت بود از:
🔅 توحید،
🔅 تکریم انسان، عَبَث نبودن آدمی، عبث نبودن خلقت انسان. «اَفَحَسِبتُم اَنَّما خَلَقناكُم عَبَثًا وَ اَنَّكُم اِلَینا لا تُرجَعونَ»،
🔅 مسئلهی صیرورت و رجوع انسان به خدا «اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ»،
🔅 عدالت اجتماعی برطبقِ نسخهی اسلامی، نه برطبقِ نسخهی مارکسیستی،
🔅 معنویت انسان و اینکه انسان دارای بعد معنوی است، و باید این بعد معنوی در برنامهریزیهای بشر دیده بشود، ملاحظه بشود و پرورش داده بشود و به چشم اعتبار نگاه بشود.
میبینید اینها هیچکدام در انقلابهای قبلی وجود نداشته.
البته من در دنیای اسلام، انقلابهایی که با نام اسلام بهوجود آمده را میشناسم، به آنها ارج هم میگذاریم. لکن آن انقلابها را مشاهده میکنیم که همچنان اسلامی نماندند. اگرچه ریشهها و زمینههای اوّلیشان اسلامی بود، اما آنوقتیکه منفجر میشد، درحقیقت قرآن نبود که بالا میرفت و روی پرچم قرار میگرفت، تفکرات دیگری بود، نظرات دیگری بود که این چیزِ روشن و واضحی است و نیاز به اثبات و استدلال هم ندارد. خود آن کسانی هم که آن انقلابها را راه انداختند و اداره کردند، غیر از این ادعایی ندارند، آنها هم همین را میگویند.
تنها انقلاب اسلامی بود که براساس ارزشهای اسلامی، پایههای اسلامی، تفکرات اسلامی، سرفصلهای جدید در زندگی انسان بهوجود آورد، بنا شد، منفجر شد و نظام حکومتی تشکیل داد.
و از اینکه اصولش با اصول دنیا یکسان نیست خجالت هم نکشید و از اینکه دنیا بسیاری از مسائل او را قبول ندارد احساس حقارت نکرد، بسیاری از اصول قابل قبول انقلابیون رایج دنیا را قبول ندارد؛ بلکه احساس افتخار کرد. گفت این اسلام است، این قرآن است، این کلام خداست، این رسالت من است. این خصوصیت انقلاب اسلامی است».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#انقلاب_تاریخی
#مارکسیسم
#التقاط
#توحید
#معنویت
#تکریم_انسان
#صیرورت_انسان
#جهانبینی
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش سیزدهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
«خیلی از انقلابها به اصول خودشان پایبند نمیمانند و در آن تجدیدنظر میکنند، فشارها آنها را به تجدیدنظر وادار میکند، اشتباهها آنها را به پس گرفتن برخی از اصول وادار میکند؛ در انقلابهای معاصر شاهدش بودیم. بعضی از انقلابها هم به اصول خودشان پایبند میمانند. اما آن انقلابهایی هم که اصول خودشان را حفظ میکنند، یا ادعا میکنند که حفظ کردند، این امتیاز را دارند که بخشی از قدرتهای جهان با آن اصول موافقند. فرض بفرمایید فلان کشور آمریکای مرکزی که تفکر مارکسیستی را مبنای یک انقلاب قرار داده و این انقلاب به پیروزی رسیده و آن تفکر را هم حفظ کرده، حالا به هر اندازه که حفظ کرده، حفظ اصولی که سرتاسر دنیای کمونیست و قدرت شوروی پشتیبان اوست و با او موافق است و بهخاطر آن، امتیاز به او میدهد؛ این کارِ خیلی دشواری نیست.
انقلاب اسلامی دارای اصولی بود که تمام قدرتمندان بزرگ عالم با این اصول مخالف بودند. یک اصل، اصل نه شرقی و نه غربی است؛
و این در حالی است که بلوک غرب و شرق، دنیا را بین خودشان به دو منطقهی نفوذ تقسیم کردند و حاضر نیستند خارج از این دو منطقهی نفوذ، کشوری را مشاهده کنند. حالا یک انقلابی میآید، یک کشوری را در یک منطقهی بسیار حساس و با یک وضعیت فوقالعاده مهم، از حوزهی نفوذ دو ابرقدرت خارج میکند. مسئله، مسئلهی کل قدرت استکباری جهانی است که یکپارچه میشوند و درمقابل این انقلاب میایستند. اصل نه شرقی و نه غربی ما، از این قبیل است.
اصل دینگرایی و ابتنای همهی امور در نظام بر دین، ازاینقبیل است. مردمی بودن انقلاب از این قبیل است. گرایش به وجود معنویت ازاینقبیل است. ارائهی نسخهی جدیدی برای عدالت اجتماعی ازاینقبیل است.
اینها چیزهایی است که هیچکدام از قدرتمندان بزرگ دنیا اینها را قبول ندارند و لِذا شاهد همدستی قدرتهای بزرگ جهانی علیه خودمان بودیم؛ بهصورت آشکار و پنهان، مستقیم و غیرمستقیم».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#اصول_انقلاب
#ترمیدور
#مارکسیسم
#شوروی
#نه_شرقی_نه_غربی
#استکبار_جهانی
#نسخهی_جدید
#معنویت
#دین
#مردم
#دینگرایی
#عدالت_اجتماعی
@doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔴 اروپامحوری: تلهی شناختی دوران معاصر 💰 تعداد کلمه: 414 کلمه ⏰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 3 د
|
🔸اروپامحوری بهطور خلاصه یعنی تعریف جهان معاصر و معادلات و تعاملات آن، بهنحوی که حوادث 500 سال اخیر اروپا، کانون الهامبخش آن قرار بگیرد و شیوهی رفتار این نقطه از جهان، شاخص عقل و عقلانیت تعریف شود.
🔹اروپامحوری 📎 یا اروپامرکزی، همان چهرهای از #غربگرایی است که جنبهی آکادمیک و علمی پیدا کرده است. دانش #روابط_بینالملل این امکان را میدهد که به مشاهدهی جنبه و چهرهای از غرب بپردازیم که معمولا غرب و مدرنیته آن را در پشت دانش و تکنولوژی و دموکراسی پنهان میکند.
🔸دو تلقی عمده از اروپامحوری در #سیاست_بینالملل مطرح است: «ادراک فرهنگی» و «ادراک ژئوپلیتیکی». تلقی اول را غالبا جریانهای چپ دنبال نمودهاند؛ تلقی دوم بیشتر مورد اقبال ژئوپلیتیسینها و استراتژیستها بوده است.
🔹یکی از چهرههای نامداری که اساسا مفهوم #اروپامحوری را وارد ادبیات سیاسی کرد، دانشمند مصری #سمیر_امین است. سمیر امین 📎، از نظریهپردازان توسعه است که از نظر گرایش فکری، نئومارکسیست انتقادی محسوب میشود. وی اروپامحوری را یک پدیدهی فرهنگی میداند و معتقد است که اروپامحوری، نمود فرهنگی و روبنایی #سرمایهداری است؛ لذا زیربنای آن را باید در فرآیندهای اقتصادی #مرکانتیلیسم جستوجو کرد.
🔸سمیر امین که یکی از چهرهی ضداستعماری است که در #غرب_آسیا متولد شده و زیسته است. البته اتکای وی در نقد جریان #توسعه_مدرن اندیشهی #مارکسیسم بوده است. وی در اثنای این فعالیتها بود که دانشواژهی «اروپامحوری» (Eurocentrism) را تاسیس کرد و ذیل آن تلاش کرد تا بازتعریف جهان بهتبع #رنسانس را توضیح دهد. توضیح او از #استعمار و #توسعه، بهدلیل تعلق خاطرش به مارکسیسم، تبیین اقتصادی بوده است. او از موسسین مجلهی «دانشجویان ضد استعمارگر» بود که در فرانسه به چاپ میرسید.
🚩 در ادامه به برخی از آثار سمیر امین اشاره میکنیم:
2019- انقلاب طولانی جنوب جهانی: بهسوی یک انترناسیونال جدید ضدامپریالیستی
2018- امپریالیسم مدرن، سرمایهی مالی انحصاری و قانون ارزش مارکس
2017- انقلاب اکتبر 1917: یک قرن بعد
2016- روسیه و گذار طولانی از سرمایهداری به سوسیالیسم
2013- انفجار سرمایهداری معاصر
2011- امپریالیسم و جهانیشدن
2010- پایاندادن به بحران سرمایهداری یا پایاندادن به سرمایهداری؟
2010- دوگانهی مدرنیته و اروپامحوری: دین و دموکراسی و نقدی بر فرهنگگرایی و اروپامحوری
2006- فراتر از هژمونی ایالات متحده: ارزیابی چشمانداز یک جهان چندقطبی
2004- ویروس لیبرال: جنگ دائمی و آمریکاییشدن جهان
2003- سرمایهداری منسوخ
2002- جهانیشدن، درک عمل
1994- حمله قومی به ملل
1992- امپراتوری هرج و مرج
1991- امپراتوری آشوب
1988- اروپامحوری
1984- تغییر اقتصاد جهانی؟ نه مقاله انتقادی در مورد نظم جدید اقتصادی بینالملل
1976- امپریالیسم و توسعهی نابرابر
1973- مبادلهی نابرابر و قانون ارزش
1970- انباشت در مقیاس جهانی
1957، اثرات ساختاری ادغام بین المللی اقتصادهای ماقبل سرمایهداری؛ مطالعهی نظری مکانیسمی که اقتصادهای توسعهنیافته را ایجاد کرد
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔴 تاثیر تحولات الهیاتی بر تحولات نظم جهانی 💰 تعداد کلمه: 424 کلمه ⏰ زمان مورد نیاز برای مطالعه:
|
🔸 آرنولد وولفرز در سال 1892میلادی در #سوئیس از مادری یهودی زاده شد. بهدلیل تعلق خاطری که به تفکر نازی داشت، به #آلمان مهاجرت کرد. در میانهی جنگ جهانی دوم راهی آمریکا شد و تا پایان عمر خود در آنجا زیست. وی در عداد نظریهپردازان #واقعگرایی در روابط بینالملل و از بنیانگذاران این رهیافت شمرده میشود.
🔹وولفرز تا سال 1930در مدرسهی سیاسی برلین (Deutsche Hochschule für Politik) مشغول تدریس بود. این مدرسه بهخاطر تمرکز ویژهاش روی «مطالعهی رفتار سیاسی» شهرت داشت. وولفرز، این مطالعات را در این مدرسه سرپرستی میکرد.
🔸وولفرز تحتتاثیر آرای #پل_تیلیش، الهیدان لوتری بود و از اعضای اولیهی حلقهی تیلیش به حساب میآمد. توجه و تکریم الهیات تیلیش و تمرکز بر مطالعهی رفتار سیاسی، محیط مدرسهی سیاسی برلین را برای سوسیالیستهای مذهبی آلمان بسیار مساعد کرده بود. ازاینرو بهتدریج این مدرسه به کانون تجمع و فعالیت سوسیالیستهای مذهبی تبدیل شد. آنها میکوشیدند راهی پیدا کنند تا بتوان میان «توسعهی معنوی» با «اصلاحات اجتماعی» جمع کرد و ترکیبی ارائه نمود که در برابر جاذبهی مارکسیسم تابآوری بالاتری داشته باشد.
🔹وولفرز به «نظریهی مرد بزرگ» (Great man theory) باور داشت. براساس «نظریهی مرد بزرگ» #کارلایل، تحولات تاریخی باید بهتبع مردان بزرگ توضیح داده شود. این نظریه پایهی مکتب #قهرمانگرایی در #فلسفه_تاریخ است. چهار فرد تاثیرگذار این نظریه عبارت بودند از: پیامبر اسلام، حضرت مسیح، بودا و نیوتن. وولفرز، نظریهی مرد بزرگ را به #ملت_بزرگ تسری داد و این تعمیم را در نظریهی روابط بینالملل خود وارد نمود. شاید همین مطلب بود که وی را در برحهی اول زندگی علمی خود به نازیهای آلمان نزدیک میکرد. اما مهاجرت به آمریکا، وجه دیگری از نظریهی مرد بزرگ و ملت بزرگ را آشکار ساخت و آن را در معماری #نظم_جهانی تجلی بخشید.
🔸وولفرز به این جمعبندی رسیده بود که #توازن_قدرت در اروپا، بهدلیل #ایدئولوژی الحادی مارکسیسم به هم خورده است. مرز این درگیری، مرزهای روسیه و آلمان بود. جاذبهی انقلابی مارکسیسم، رقیب مهمی در برابر جاذبهی آموزههای دینی اروپا بود. اروپا با همین آموزهها متحد شده بود و رشد مارکسیسم این اتحاد را در معرض تهدید قرار میداد.
🔹وولفرز در تمایل به جریان نازی نوشت:
درست است که #هیتلر تمایلات ضددموکراتیک دارد، اما او مردی است که یک جنبش واقعی مردمی را رهبری میکند... ما به سمتی میرویم که بهمرور زمان، این جریان به نیرویی تبدیل خواهد شد که خالق #دموکراسی در این کشور خواهد گردید. این جریان، مثل یک محافظ در برابر ارتجاع اجتماعی است که #مارکسیسم میخواهد آن را در اروپا توسعه دهد. لذا این سیاست، از یک ضرورت عینی و اضطراری نشأت گرفته است. تهدید #یکپارچگی_سرزمینی آلمان بهتبع ورود ایدئولوژی جدید از سمت #روسیه، یکی از این واقعیتهای عینی میدانی است.
https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid