eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
376 عکس
48 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌‌ی 10 ب) نظریه‌ی قهرمان‌گرایی یا اصالت شخصیت نظریه‌ی دوم در مکاتب که تا حدودی بنیان‌گذار آن شمرده می‌شود، نظریه‌ی اصالت شخصیت و قهرمان‌گرایی است. بنا به عقیده‌ی طرف‌داران این نظریه، قهرمان‌ها نقش قاطعی در تعیین سرنوشت یک تمدن دارند. نتایجی که کارلایل از این نظریه اتخاذ کرد، بعدها و را به خود جلب کرد. در واقع، تا حدودی و را می‌توان پدران اصلی نظریه‌ی اصالت شخصیت به‌معنای علمی آن دانست؛ زیرا از سرچشمه‌ی افکار این دو نفر بود که مسیر واقعی اندیشه‌ی قهرمان‌گرایی بستر واقعی خود را طی کرد و به نتیجه‌ی جبری آن، یعنی فاشیسم و منجر شد. بنیان فکری این نظریه بر این باور استوار است که قهرمان با محیط خویش به مبارزه برمی‌خیزد و ناگواری‌ها و تلخی‌های فراوانی را متحمل می‌شود؛ اما از این لحاظ که روح خود را درک کرده است، به‌ناچار جامعه و مردم را به تبعیت از اراده‌ی خود وامی‌دارد و مسیر تاریخ را تعیین می‌کند و بدین‌ترتیب، جامعه را به‌سوی کامیابی سوق می‌دهد و به تاریخ و تمدن معنی می‌بخشد؛ لذا قهرمان اصلی‌ترین عامل تکامل و پیدایش تاریخ است. بنابراین برای شناخت درست تاریخ باید زندگی روحی و شخصیت قهرمانان بزرگ هر دوره را (نظیر اسکندر، سزار، عیسی، بودا و ... ) مورد تحقیق قرار داد. اگرچه نمی‌توان همه‌ی معتقدین به اصالت فرد در جامعه و تاریخ را پیرو این مکتب دانست، اما فرانسیس ، ، ، ؛ و مرکانتیلیست‌هایی هم‌چون ، هانری ماین و فردریک مادیتلند از پیروان این مکتب فلسفه‌ی تاریخ هستند. خطای این مکتب فکری آن است که فراموش می‌کند شخصیت‌های بزرگ، به‌نوبه‌ی خودشان، محصول و مجری ضروریت‌های زمان خود هستند. ویژگی آن‌ها این است که این ضروریت‌ها را درک کرده‌اند و معنای جدید را - که در حال تکوین است - زودتر از معاصران خود دریافته‌اند. نقش این نوابغ فقط در تفسیر صورت ظاهری وقایع است، اما این امر ایشان را قادر نمی‌کند که تغییرات عمیق در علل کلی‌تری باشند که حرکت تاریخ محصول آن می‌باشد. علل کلی‌تری که قهرمان‌ها معلول آن‌ها شمرده می‌شوند. @doranejadid
❎ توماس کارلایل؛ از تاثیرگذاران نحله‌ی قهرمان‌گرایی در فلسفه‌ی تاریخ توماس کارلایل (1795-1881میلادی) ریاضی‌دان، ادیب، فیلسوف و تاریخ‌نگار صاحب‌سبک اسکاتلندی است که سرتاسر زندگی خود را با فقر و تنگدستی سپری کرد. او از همان جوانی به حرفه‌ی کشیشی روی آورد و برای تحصیل دانش به دانشگاه "ادین برو" پیوست. نگارش "تاریخ انقلاب کبیر فرانسه" به او شهرتی جهانی بخشیده و نوع نگاهش به تاریخ، وی را در زمره‌ی تاثیرگزاران شکل‌گیری مکتب قهرمان‌گرایی در فلسفه‌ی تاریخ قرار داده است. به‌نظر کارلایل، فلسفه‌ی تاریخی که صرفا علل و اسباب عمومی را در حرکت تاریخ می‌بیند و در شرح تحولات تاریخ به آن‌ها بسنده می‌کند، فلسفه‌ای خشک و بی‌مغز است؛ در حالی که روح تاریخ به زندگی بزرگانی گره خورده است که مظهر و نمایشی از ذات ربوبیت الهی هستند. به‌عبارت‌دیگر، وی بر این باور بود که این قهرمانان و نخبگان هستند که به‌دلایل خاصی هم‌چون بهره‌مندی از فرّه شخصی، خرد، هوش و ... تاریخ را می‌سازند؛ آن‌ها خالق و سازنده‌ی تاریخ‌اند و هم ایشانند که مستحق رهبری اجتماعات بشری‌اند. او در این اعتقاد خود تا آن‌جا پیش می‌رود که می‌گوید: اساسا تحولات تاریخی جز ظهور و درخشش اراده‌ی شخصیت‌های بزرگ نیست؛ اين افراد فرستادگانی از جانب خداوند هستند كه رسالت هدايت و رهبري مردم را بر دوش گرفته‌اند. کارلایل این مطلب را در کتب متعددی، از جمله «درباره‌ی قهرمانان، قهرمان‌پرستی و نقش قهرمانی در تاریخ» (On Heroes, Hero-Worship, and the Heroic in History) توضیح داده و به بررسی ابعاد شخصیتی افراد شهیری هم‌چون: ناپلئون، مارتین لوتر و پیامبر مکرم اسلام، امیرالمومنین و امام حسین علیهم‌السلام پرداخته است. جمله مشهور «علی را نمی‌شود دوست نداشت» از اوست. كارلايل در رويكرد فلسفي خويش تا اندازه‌اي به عرفان و ادراك اشراقي اعتقاد دارد؛ یعنی سهم عقل را در ادراكات حقيقي و ناب بسيار محدود می‌داند و معتقد است: درك معرفت و حقيقت امور از طريق دل و قلب انجام می‌پذیرد، نه از طريق تعقل. درواقع، معرفت‌شناسي وي صرفاً بر دريافت‌هاي قلبي استوار است. وی شرح تحولات روحی خود را در کتابی به‌نام "سارتور ریسارتوس" توصیف کرده است. کارلایل، تاریخ را مکاشفه‌ی تقدیر الهی می‌داند؛ لذا می‌گوید: کار تاریخ‌نگار، تفسیر این مکاشفه است. این دیدگاه به‌گونه‌ای تاریخ را می‌نگرد که گویی، تاریخ در مقام وحی است و حوادث تاریخی به‌مثابه نزول وحی الهی بر مردم؛ از این‌رو مورخ را هم باید کاتب وحی دانست. وی در بیان دیگر، تاریخ را نه‌تنها نوعی وحی، بلکه شعر عصر جدید می‌نامد. کارلایل از منتقدان لیبرالیسم کلاسیک و سرمایه‌داری است و فرجام آن را چیزی جز هرج‌ومرج نمی‌داند و از آن اعلام انزجار و نفرت می‌کند. @doranejadid