⭕️ یوتوپیااندیشی برای تحول در سیاست
#انقلاب_اجتماعی یعنی تحول در نظم حاکم بر جامعه؛ یعنی آهنگ خروج از نظم مألوف به هوای نظم مطلوب؛ نظمی که لاجرم در #شهر، خودش را متجسد میکند و هرگونه زیستگاهی، تجسد رویایی از #نظم است. انقلاب اجتماعی یعنی سیاستورزیای تازه و ناگزیر، یعنی برآوردن و پردازش زیستگاهی بدیع. تبعا چنین نگاهی را میتوان با برچسب رادیکال به حاشیه راند یا آن را یک فانتزی آرمانگرایانه نامید؛ اما سخن من در این مجال، از جنس تقلا برای طراحی آرمانشهر و ترسیم یک خیال و #رویای_اجتماعی است. قصد ندارم نخی از دامن اندیشهام را به سیاست عملی گره بزنم. در قامت یک اتوپیست میخواهم در افق رویاهایی که در تاریخ ساختهاند به پرواز درآیم و خیال جدیدی بسازم که همگی با هم بهواسطه آن خیال به هم گره بخوریم. در یوتوپیاسازی میخواهیم مرزهای تفکر سیاسی بشر را توسعه دهیم، بدون آنکه متنعم از خوانی باشیم یا وجیزهگوی سلطانی. بگذریم...
مطلوب یک انقلاب اجتماعی، بهصرف تعویض و جایگزینشدن حاکمان و کارگزاران بهدست نمیآید. این را در انقلاب اجتماعی خودمان، یعنی #انقلاب_اسلامی میتوانیم شاهدش باشیم. بقا و دوام دوگانههای پرمخاطرهای همچون: «تعهد یا تخصص»، «انقلابی یا محافظهکار»، «عملگرایی یا نظرزدگی»، «اسلام یا مدرنیته» و ... همگی نشان میدهند که هنوز با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب سیاسی اسلامی، بستر حرکت برای تحول اجتماعی و معماری جامعهی جدید ایرانی-اسلامی همچنان نامساعد است و آگاهی مناسب و افق روشنی در رگ و جان این حرکت هنوز نضج نگرفته است.
انقلاب اجتماعی یعنی تحول در الگوی زیست جمعی؛ یعنی برانداختن آسودگی ناخوشایند و دلسپردن به تقلایی برای ساختن یک خیال سیاسی. یعنی تغییر صورت شهر یعنی ساختن یک یوتوپیا.
همچنانکه #اور را نمیتوان #پولیس دانست، پولیس هم «کامیونیتی» نیست؛ کامیونیتی هم غیر از «بورگ» است و بورگ غیر از «سیویتاس» و سیویتاس غیر از «مدینه»؛ زیستگاهی که میخواهیم غیر از همه اینهاست. زیستگاه ما چیست؟ زیستگاه ما چه تمایزی با این صورتهای تجربهشدهی تاریخی دارد؟ آیا میتوان در سیویتاس زیست و از تمدنی نو سخن گفت؟ غرب جدید به پولیس اندیشید، اما سیویتاس را ساخت؛ امروز که ما به #مدینه و #ساتراپ میاندیشیم، چهچیزی را میخواهیم بسازیم؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
برای مطالعه بیشتر در مورد سیویتاس، می تونین به سایتشون سر بزنین
https://civitas.ir/
⭕️ سیاست: سوفیا یا فرونسیس
در طبقهبندی ارسطو از علم، مجموعهی دانشهای بشر به دو بخش عمده تقسیم شدهاند: سوفیا و فرونسیس. سوفیا به آن دسته از علوم اطلاق میشود که ارادهی انسان در آن دخیل نیست و صرفا با هستها و نیستها سروکار داریم، حال آنکه در ساحت فرونسیس، ارادهی انسان دخیل است و قدرت نفوذ و تدبیر دارد. مابهازای سوفیا عبارتند از: الهیات، طبیعیات و ریاضیات؛ مابهازای فرونسیس هم «اخلاق»، «تدبیر منزل» و «سیاست مدن» است.
نخستین مترجمان مسلمان وقتی متون ارسطو را به عربی ترجمه کردند، سوفیا را به حکمت نظری، و فرونسیس را به حکمت عملی ترجمه نمودند و این مغلطه را ایجاد کردند که شاهد دوگانهی نظر-عمل باشیم؛ این دوگانه بهنوبهی خود یکی از بسترهایی است که سکولاریسم روی آن بنا میشود. عجیبتر آنکه در ترجمه علوم اسلامی به لاتین، همین خطای مترجمان عرب وارد جهان اروپایی نیز شد و دوگانهی نظر-عمل در این دورهی تاریخی نیز تکرار گردید.
در طبقهبندی علم ما سیاست در کجا قرار دارد؟
با کدام روشها و دیسیپلینها میتوان سیاست را مطالعه کرد؟
آیا میتوان از اندیشهی سیاسی سخن گفت؟
آیا فقه و کلام و عرفان و اخلاق نیز میتوانند روشی برای مطالعهی امر سیاسی باشند؟ چگونه؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ جستوجوی راهی تاریخی برای وحدت و یکپارچگی
وضع تاریخی و دشوارههای ما، نسبتی مستقیم و ناگسستنی با نحوهی اندیشیدن ما به سیاست و میدان آن دارند. نشانهها و دلایتهای یک وضع تاریخی را میتوان با نحوهی ارتباطی که اندیشمندان سیاسی یک ملت با ساحت سیاست روزگارشان برقرار میکنند، مشاهده کرد. این مواجهه میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد: مواجههی متغلبانه یا منفعلانه، مواجههی مستحدَثهای یا مستحدِثهای، مواجههی مسالهسازانه یا پرسشگرانه، مواجههی خلاقانه یا مقلدانه و ... . با این مختصات میتوانیم نسبت به وضعیت تاریخی خودمان بهعنوان یک ایرانی مسلمان ارزیابی و سنجش کنیم.
نمونهی یک مواجههی فعال با #وضعیت_تاریخی را میتوان در نسبت هگل با اندیشهی سیاسی زمانهاش مشاهده کرد؛ تامل در این مواجهه برای امروز ما نیز میتواند الهامبخش باشد. هگل رسالهای تحتعنوان «دربارهی نظام رایش» دارد که محل تاملات او پیرامون بازسازی یک شکوه سیاسی تاریخی است. رایش که در آلمانی Reich خوانده میشود، بهمعنای قلمروی متحد دارای #قدرت و #ثروت است. نخستین رایشی که در اروپا بنا شده، مربوط به #امپراتوری_مقدس_روم است؛ دومین رایش را امپراتوری #آلمان Deutsches Reich یا #دولت_پروس در این قاره تشکیل داده و سومین و آخرین #رایش با نام هیتلر گره خورده است.
آنچه در مرکز مفهوم رایش قرار دارد، ایجاد اتحاد در میان یک #ملت تاریخی است که الزاما یکپارچگی سرزمینی را نیز با خود بههمراه دارد و به بازتولید یک قدرت قاهرهی فراگیر و موثر در حرکت تاریخ میانجامد که امروزه با مفهوم #حاکمیت قید خورده است. تاملات هگل و جستوجوی راهی برای بازیابی قدرت #رایش، برای اندیشیدن به #دولتسازی بصیرتزاست. وی در این اندیشه تاثیرات جدی از سنت فکری #پروس، #کانت و در نهایت #ماکیاوولی گرفته است. تاثیر تفکر ماکیاوولی بر #هگل آنچنان جدی است که فردریش مایِنکه او را #ماکیاوولی آلمان نامیده است. هگل در اشاره به اندیشه ماکیاوولی مینویسد:
«اگر کسی فکر کند ماکیاوللی - شهریار را- در تائید استبداد نوشته است، دچار بدفهمی بزرگی شده است. این [کتاب] صرفاً برآمده از احساس عمیق روحی بزرگ است دربارۀ نگونبختی و فلاکت سرزمین پدریاش. باید تاریخ ایتالیا تا زمانۀ ماکیاوللی را خواند، تا بتوان پی برد، چرا او اثر خود را چنین نوشته است». (هگل، درسهای فلسفهی حق، ۲۰-۱۸۱۹)
این نوشته ادامه خواهد داشت...
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri