eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۶۲ من و همسرم هم سن هستیم. تا قبل ازدواج و حتی اوایل ازدواجم همیشه با خودم فکر میکردم یعنی میشه یه موقعی بیاد که منم بگم بچه میخوام، یعنی واقعا بچه دوست نداشتم. اوایل ازدواج بخاطر نداشتن مهارت های زندگی، ارتباطم با همسرم خوب نبود و دعوا زیاد داشتیم حتی به فکر طلاق هم افتاده بودیم. ما ۲ سال تو عقد بودیم و ۴ سال هم بود که خونه خودمون رفته بودیم. تا اینکه احساس کردم خیلی از زندگی عقب افتادم و داره بچه دار شدنم دیر میشه کم کم داشتم احساس نیاز میکردم که بچه داشته باشم وقتی با همسرم در میون گذاشتم اصلا موافق نبود ولی بالاخره راضی شد و خلاصه بعد از ۶سال در سن ۲۸ سالگی اولین فرزندمون که دختر بود، دنیا اومد. من عاااشقش بودم با اینکه دوران نوزادی سختی داشت و بچه ی بدقلقی بود ولی من عاشقانه باهاش زندگی میکردم و ازش مراقبت میکردم. یک سال و نیمش که بود متوجه شدم باردارم، اولش خیلی شوکه شدم، برای دخترم خیلی ناراحت بودم دلم میخواست ۲سال کامل بهش شیر بدم ولی مجبور شدم بخاطر بارداری زودتر از شیر بگیرمش. خلاصه دختر دومم هم به دنیا اومد. اوایلش خیلی سخت بود با اینکه اطرافیانم کمک میکردن ولی مدیریت زندگی با دوتا بچه کوچیک خیلی برام سخت بود. کم کم که دخترها بزرگتر شدن با هم، همبازی شده بودن و من از دیدنشون واقعا لذت میبردم. به این نتیجه رسیدم که اتفاقا فاصله سنی دو سال خیلی خوبه و الان هم خیلی با هم جور هستن. ۴ سال گذشت و حالا من دو دختر ۶ و ۴ ساله داشتم. کم کم به فکر سومی افتاده بودم ولی همسرم باز هم به شدت مخالف بود. دو سال گذشت و من مدام از همسرم خواهش میکردم. تا اینکه مجدداً باردار شدم، داشتم بال درمیاوردم. خیلی منتظر این روز بودم، انقدر خوشحال بودم که خبر بارداریم رو سریع به خانواده ها مون اعلام کردم. بعد از ۲ ماه به لکه بینی افتادم و رفتم دکتر، دکتر سونو نوشت. سونو دادم و مشخص شد قلب جنین تشکیل نشده. با چشم گریان جواب سونو رو برداشتم و رفتم پیش دکترم. دکتر تا جواب سونو رو دید گفت تا ۱۰ روز دیگه اگر به صورت طبیعی سقط نشد بیا ببینمت. توی مطب دکتر زدم زیر گریه. دکتر گفت چرا گریه میکنی، گفتم من خیلی وقته منتظر سومی بودم و در دلم نگران که دیگه شاید نشه. دکترم خیلی انسان خوش برخورد و مذهبی هستن، گفتن وقتی خدا میده خداروشکر، وقتی میگیره باز هم خداروشکر گفت نگران نباش دوباره باردار میشی و من با خودم فکر میکردم که چه جوری دوباره همسرم رو راضی کنم. ناگفته نمونه همسرم با اینکه از ناراحتی من و شرایط سختی که برام پیش اومده بود ناراحت بود ولی از اینکه بچه سقط شده بود شاید ته دلش هم خوشحال بود چون همیشه میگفت ما ۲ تا بچه داریم کافیه دیگه! اون روز من با حالی زار به خونه رفتم و دو روز بعد به صورت طبیعی سقط کردم و تا چند هفته غصه دار فرزندی بودم که چندین سال منتظرش بودم و حالا از دستش داده بودم. افکار منفی هم دست از سرم برنمی داشت، حتی مجبور شدم با یک مشاور هم صحبت کنم. تا اینکه تصمیم گرفتم دیگه اون اتفاق تلخ رو فراموش کنم و بر افکارم مسلط بشم. ضمن اینکه در هر فرصتی از خدا میخواستم اگر صلاحم هست فرزند دیگری به من عطا کنه. ایام محرم شد و من چندین سال بود که آرزو داشتم سفر اربعین رو تجربه کنم. فرصت رو غنیمت شمردم و از همسرم خواستم که اجازه بده دو سه روز همراه عده ای از آشنایان برم پیاده روی اربعین. و الحمدلله خدا قسمت کرد و امام حسین جانم من را طلبید. عجب سفری بود، عالی. ان شاءالله قسمت هرکی مشتاق هست بشه. توی این سفر هم از امام حسین خواستم اگر قسمت و صلاحم هست بتونم دوباره بچه دار بشم. از سفر برگشتم، مدتی گذشت و خدا دوباره لطفش رو شامل حالم کرد و من به آرزوم رسیدم و یکبار دیگه باردار شدم. الان پسرم ۱۵ ماهشه و من و همسرم و حتی خواهراش عااااشقش هستیم و خداوند رو بخاطر این همه لطف و مهربانی شکر میکنیم. البته بچه داری سختی های خودش رو هم داره، چالش های تربیت فرزند همیشه وجود داره. بعضی وقتا خیلی خسته میشم و دلم میخواد مدتی در تنهایی و سکوت باشم ولی لطف خدا همواره در زندگی جاریست و با هر فرزندی دری از برکت و روزی به روتون باز میشه این وعده خداست. شک نکنید. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
گاهی دعاهایی به حق مون میشه که اصلا نمی دونیم. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کار رو خوبه خدا درست کنه... پسر ۱۸ ساله ای داشتم که از اول سال دوازدهم اصرار والاصرار که زن می خوام (با عقل جور در نمیاد؟ کی به بچه دبیرستانی دختر می ده ؟) به خاطر خدا که بچه ام بگناه نیافته و حرف آقا که فرمودند که جوان ۱۸ و ۱۹ ساله هم نیاز به ازدواج داره، شروع کردم به خواستگاری به یکی یکی دوستام که دختر داشتند زنگ زدم و به اطرافیان سپردم. می دونستم پروژه سختی باید باشه کسی از نظر فرهنگی و خانوادگی و سبک زندگی و دینی به ما بخوره و حاضر باشه دخترش را در سن کم شوهر بده.😢 پسرم سخت پیگیر بود. برای اینکه ارومش کنم هرجا زنگ می زدم براش تعریف می کردم مشخصات می دادم، بدونه بفکرش هستم😊 بهش گفتم خودت همت کن نماز امام جواد بخون، چله زیارت عاشورا بگیر و .... تا خدا هم بهت کمک کنه.☺️ خلاصه از بعد عید هم که کنکور داشت، به سختی این ایام و گذروندیم. اول محرم هنوز چند روز مونده بود تا کنکور بده، رفتم خونه یکی از آشنایان، حرف شد گفتم پسرم زن می خواد. خانم صاحبخانه که زن بزرگواری بود گفت خوب براش اقدام کن. منم به شوخی گفتم حاج خانم خودت نوه ات رو میدی به پسر من☺️ اونم گفت: دختر من نیست! از مادرش بپرس، با مادرش درمیان گذاشتیم، گفت: حالا ببینم، من گفتم ان شاالله بعد محرم و ماه صفر خدمت می رسیم، خیلی جدی نگرفتم، ۱۴ محرم که سوم امام حسین ( ع) گذشت، مادرش خودش زنگ زد، اگر می خواهید یک جلسه پدرها بیان صحبت کنند بدون اینکه ذهن بچه ها را در گیر کنیم، اگر اونها جوابشون مثبت بود بعد، قرار رو می ذاریم. همین رو بگم انقدر کار سریع پیش رفت که واقعا خودم در تعجبم. بعد ماه صفر بله برون کردیم و تولد حضرت زینب عقد کردند.😍 انقدر سریع برای پسرم کار جور شد، نه بگم همسرم پولدار بود، سه سال یکجا کار کرده بودن، دم مراسم پول مون رو دادند، شد رزق عروس و داماد، خلاصه اینکه واقعا در این چند ماه خدا را دیدم چه جوری کارها جور می شد، پسری که نه کار داشت نه خونه و نه ماشین و نه سربازی و ... داماد ۱۹ ساله و عروس ۱۸ ساله توی شهر تهران شاید کمتر پیدا کنید. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری: 🚨«روز قیامت، مردم، حسرتِ ساعتی که در غفلت گذراندند و بہ یاد خدا نبودند را خواهند خورد.» "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بچه‌هایی که از لحاظ عاطفی اقناع و اشباع شده و به آنها محبت گردد، معمولاً در ارتباطات اجتماعی‌ قوی‌تر عمل می‌کنند، چون اعتماد به نفس بهتری می‌گیرند، در بزرگترها نیز این‌گونه است. رفع نیاز عاطفی انسان را سازگارتر می‌کند؛بعنوان مثال وقتی در یک محیط فردی مورد محبت قرار گیرد؛ علاقه‌‌اش به آنجا بیشتر شده و سازگاری بهتری پیدا می‌کند؛ بطور مشابه اگر به فرزندان در خانواده محبت گردد و انتقال عاطفی خوبی با او برقرار شود قطعاً محیط خانه برای او دلنشین شده و حس آرامش روان به وی دست خواهد داد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
به وجود چنین انسان های بزرگی، افتخار می کنیم. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 جمعیت بیشتر، قدرت بیشتر! 💢 تحلیل جالبِ توجه دکتر فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه تهران از مشکلات رژیم صهیونیستی با تکیه‌بر مؤلفه جمعیت رژیم با سه مشکل اساسی روبه‌روست: 1️⃣ تغییر دموگرافیک جمعیتی فلسطینی‌ها نسبت‌به صهیونیست‌ها 2️⃣ افزایش جمعیت یهودیان ارتدکس و فرار یهودیان سکولار 3️⃣ افزایش جمعیت رنگین‌پوستان آمریکا "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰۶۳ من متولد ۶۷ هستم، ۱۷ سالم بود تازه، دیپلم گرفته بودم که مامانم فوت کرد و ما شش تا بچه بدون مادر موندیم. البته پدر خوبی داریم وخواهرو برادرای خیلی مهربونی هستیم و مواظب همدیگه بودیم تا آسیب روحی مون کمتر باشه. پدرم بعد از یک سال، ازدواج کردند و خانم بابام، منو برای ازدواج به خواهرزاده‌شون معرفی کردن. ما هم به طور سنتی با هم ازدواج کردیم ولی از کم شانسی ما هنوز ۵ ماه از ازدواج ما نگذشته بود که همسرم طی یک حادثه‌، کمر و پا شون آسیب دید و به مدت دو ماه در بیمارستان بستری شدند. متاسفانه روزهای خیلی سختی بود که مجبور بودم تحمل کنم چون همسرمو عمیقاً دوست داشتم البته این ازدواج هر چند که سنتی بود ولی همسرم هم خیلی مهربان و با محبت بود. بعد از دو ماه همسرم از بیمارستان مرخص شدند ولی من مجبور بودم قد رعنای همسرمو روی ویلچر تحمل کنم و این روزهای سخت سپری شد تا اینکه بعد از یک سال تونست با عصا راه بره و خوشبختانه بعد از یک سال دیگه تونست به صورت مستقل باشن ولی جوری که همگی متوجه آسیب پا و کمرش میشدن، با این وجود، من خیلی خوشحال بودم، چون مرد زندگیم دوباره سر پا شده بود و ما بعد از این پروسه سخت تونستیم بریم سر خونه زندگیمون البته زحمت عروسی و وسایل با خانواده همسرم بود. مرداد ۸۷ بود که ما رفتیم سر زندگیمون و بعد از یه مدت باردار شدم. که دوقلوهام دی ۸۹ به دنیا اومدن. روزای سختی بود بی‌مادری و غریبی با دو تا بچه ولی خدا خیلی کمکم کرد. چون بچه‌هام نوزادی و خردسالی خیلی خوبی داشتن. دوقلوهام دو سال و نیمه بودن که به صورت خداخواسته یه خواهر جون خدا بهشون توی تیر ماه ۹۲ هدیه داد و خانواده ما شده بود ۵ نفره، دو تا دختر خوشگل با یه پسر ناز ولی من همچنان به بچه فکر می‌کردم. تا اینکه همسرم، همین که دخترم رو از شیر گرفتم گفت چون قول دادم یک روز میذارم بری دانشگاه الان موقعش هست و هزینه دانشگاه رو برام یکجا واریز کرد. من با سه تا بچه قد و نیم قد وارد دانشگاه شدم. شب قبل دانشگاه رفتن مجبور بودم غذا درست کنم که وقتی میام بچه‌هام گرسنه نخوابن. البته همسر مهربونم خیلی باهام یار بود، کمکم می‌کرد به طوری که دختر دو سه ساله ام رو در مغازه می‌برد تا من از دانشگاه بیام (۹۰کیلومتر فاصله دانشگاه تا شهرستان ما) و این پروسه ادامه داشت تا اینکه من تونستم با سختی و سستی‌های زیادی فوق دیپلم بگیرم. همین که کارای فارغ التحصیلیم تموم شد فهمیدم باردارم. خیلی خوشحال شدم چون از ته دل بچه دوست داشتم و همون حین فارغ التحصیلی متوجه شدم یک آزمون استخدامی مرتبط با رشته من هستش که شرکت کردم و آزمونو قبول شدم. بچه‌ام یک سالش بود که شروع به کار زدن و ابلاغمونو گرفتیم و توی شهرستان خودمون رفتم سر کار، چهار تا بچه داشتم شاغلم شدم و خیلی هم خدا را شاکرم و همچنان سر کار می‌رفتم. البته آدمای خوب دورو برم زیاد بودن، دوستم زحمت نگهداری بچمو کشید و من میرفتم سرکار. ۵ سال از خدمتم گذشت در صورتی که بارداری پسر کوچیکم با مشکلات زیادی روبرو شده بودم( سر فرزند چهارمم ۱۰روز آی سی یو بستری بودم بعلت آمبولی) ولی من امیدم به خدا بود می‌گفتم خدا هست و امام زمان خودش به زندگی من نظر داره و عمیقا متوجه نگاه آقا امام زمان در زندگیم شدم، که خوشبختانه پسر خوشگلم و هم خودم جفتمون از این امتحان الهی پیروز اومدیم بیرون. بعد از ۵ سال خدمت الان که پسر کوچیکم کلاس اول هست. به فرمان ولی فقیه لبیک گفتیم و الان که در حال تحصیل ارشد هستم ترم آخر، خدا بهم یه پسر خوشگل دیگه هدیه داد و الان خانواده ما ۷ نفره است، سه تا پسر خوشگل و دو تا دختر مهربون که اینا همه لطف خداست. هر کی میگه بچه مانع موفقیت و تحصیل و اشتغال هست متاسفانه حرفی بیش نیست، بلکه هر بچه پله ترقی پدر و مادر هستند و من به عینه سر هر کدوم از بچه‌هام لطف خدا حسابی شامل حالم شده و امیدوارم همانطور که حضرت آقا فرمودن در نماز شبشون دعاگوی مادران لبیک گوی جهاد فرزندآوری هستن دعا شون شامل حال منو بچه هامو همسر خوبم بشه. ممنون میشم برای عاقبت بخیری فرزندانم و فرج آقا امام زمان صلواتی بفرستین و دعا گوی منو بچه هامم باشین. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آقای امیرعلی، فرزند پنجم تجربه ی ۱۰۶۳...😍 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
راستی آزمایی... 👈 فرستنده ی تجربه ۱۰۶۳ لطف کردن و بدون اینکه ما ازشون بخوایم از طریق پنجره ی خدمات الکترونیک دولت، اسامی فرزندان شون رو هم برامون ارسال کردند. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ امر خدایی... دختر خانم را زود عروس کردند و راضی هم هستند این خانواده. ولی اطرافیان ... میگن زود بود و بچه رو مثلاً بدبخت کردی و ... به اینها چه جوابی باید داد؟! پنج سال دیگه! شما تا پنج سال صبر کن، بعد از پنج سال، [بعد از دیدن] وضعیتی که بچه‌های خودشون پیدا می‌کنن، میان از شما قدردادنی می‌کنن. میگن شما چقدر کار خوبی کردی بچه‌ات را توی این سن فرستادی خونه‌ی بخت. ما بیچاره شدیم! – این حرف‌هایی هست که من الان دارم می‌شنوم ها! – ما بیچاره شدیم از دست دخترمون. مشکل‌پسند شده، نمی‌پذیره، بیرون میره دیر میاد، ما نمی‌دونیم چی‌کار داره می‌کنه، حالاتش عوض شده؛ این‌ها را خواهند گفت به شما. شما یک امر خدایی را انجام دادید، دلت محکم باشه، اون‌هایی که دارن اون [حرف‌ها] را میگن باید جواب بدن که امر شیطانی را پذیرفته‌اند. هی دارن عقب میندازن ... 🔹 هیئت حجة بن الحسن علیه السلام قم، ٩٧/١٢/٢٣ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌سربازانی برای امام زمان عج کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۶۴ من کوچیک همتون متولد ۸۵ هستم.😁 و همسرم متولد ۷۹. من از همون اول بچگیم، همه کارام زود زود اتفاق میفتاد😂 دو تا دندون شیری پایینمم ۵ سالگی افتاد. کلا‌ تو همه کارام عجله داشتم انگار😅 دوران کودکی خوبی داشتم، ولی یه نکته ای که وجود داشت این بود که تا شش سالگی تنها بودم🥲 و همبازی نداشتم. هرچند مادر پدرم خیلی باحوصله بودند و هستند و خیلی برام وقت میذاشتن، اما بازم جای همبازی همسن و سال رو نمیگرفتن. همیشه کلی از خدا خواهش میکردم که یه خواهر بهم بده که بالاخره بعد از کلییی انتظار، ۶ سالگی خواهر دار شدم🎊 از اونجایی که اختلاف سنی مون زیاد بود، نتونستیم زیاد با هم همبازی بشیم و بعد یه مدت حتی حسادت هم به سراغم اومده بود.😕 چون طبیعتا نوزاد به توجه بیشتری نیاز داره، فکر میکردم پدرمادرم خواهرمو از من بیشتر دوست دارن‌.☹️ خلاصه گذشت و گذشت تا به دوران سخت نوجوانی رسیدم.😵‍💫 من نوجوانی خیلی سختی داشتم، رابطم با پدر و مادرم خیلی به هم ریخته بود، رابطم با خداجونم کمرنگ شده بود، حتی رابطه خوبی با خواهرم هم نداشتم و همه کسم شده بودن دوستام.🤦🏻‍♀ و چون دوستای خیلی خوبی دور و برم نبودن و از اونور رابطم با پدرمادرم هم جالب نبود، این قضیه خیلی بهم ضربه زد😞 به نظر من دلیل اصلی رابطه بد نوجوونا با والدینشون اینه که اونا دلشون میخواد مستقل باشن اما والدین نمیذارن، تنها راهش ازدواج در موقع نیازه🤗 این تفکر که تااااازه بعد کنکور برای دخترا خواستگار راه میدن خیلی خیلی اشتباهه. من تا قبل از ازدواجم یه دختر لوس، یه دنده و دمدمی مزاج بودم که همیشه حرف حرف خودم بود، خیلی بچه بودم. بعد از ازدواجم بزرگ شدم. ازدواج اتفاقیه که باعث رشد و تعالی میشه و اگه درست باشه آدمو به خدا نزدیک تر میکنه. خلاصه... من از ۸ سالگی توی یه حسینیه کلاس قرآن میرفتم و هرچی قرآن بلدم رو از اونجا دارم.😇 این حسینیه پارکینگ یه ساختمون بود که متعلق به یه خانواده شهید بود. من پنجشنبه ی هر هفته اونجا کلاس میرفتم و دختر عروس(نوه) اون خونه هم میومد کلاس. چون کوچیک بودیم، مامانامون هم میومدن پشت سرمون مینشستن. اینطوری شد که مامانامون با هم دوست شدن🫂 گذشت تا کرونا شد و کلاسامون مجازی شد😑 و بازدهی کلاس خیلی اومد پایین. توی دوران کرونا، وقتی من ۱۵ سالم بود، و پدرومادرم اصلاااا به ازدواج من فکرم نمیکردن، مامان اون خونه (همون ساختمون حسینیه) به واسطه معلم قرآن مون، منو برای پسرشون که فقط ۲۰ سالشون بود😅 خواستگاری کردن! چون توی فامیل ما اصلا همچین رسمی نیست که دخترا تو این سن ازدواج کنن، جواب پدرمادرم منفی بود. پدرمادرم معلم قرآنم رو خیلی قبول داشتن، ایشون با مادرم کلییی صحبت کردن و گفتن از نظر خدا و پیغمبر درستش اینه و این ازدواج زود نیست بلکه به موقع ست.👌🏻 خلاصه مادرم راضی شدن با پدرم راجبش صحبت کنن، پدرم اول خیلی مخالفت کردن ولی با حرفای مادرم و استخاره ای که به طرز عجیبی خیلی خوب اومد، راضی شدن آقا پسر رو همراه پدرشون ببینن. پدر من دبیر هستن و قرار گذاشتن همسرم و پدرشون رو رو توی مدرسه ملاقات کنن.👀 خلاصه که اینطوری شد که پدر بنده یک دل نه صد دل عاشق آقا داماد شدن.😂❤️ بعد از اینکه پدرم خوششون اومد، تااازه اومدن جریانو به من گفتن. من واقعا اون موقع قصد ازدواج نداشتم ولی به این فکر کردم که من که بالاخره میخوام ازدواج کنم، پدرم هم که با این همهههه سخت پسندی از ایشون خوششون اومده، راضی شدم بیان خواستگاری و با هم صحبت کنیم. خلاصه... اومدن و عشق در یک نگاه و... تمام😂 به دل هم نشستیم، با هم صحبت کردیم، مشاوره رفتیم و دیدیم که انگار برای هم ساخته شدیم.😍 سرتونو درد نیارم، اینطوری شد که من در ۱۵ سالگی عقد کردم و بعد از تقریبا یه سال دوران عقد سخت و پر چالش🥴، ۱۶ سالگی عروسی کردیم. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۶۴ من توی دوران عقد همچنان مدرسه میرفتم ولی مجبور شدم مدرسه مو عوض کنم، بعد از عروسی هم مدرسه میرفتم و کلاس دهم بودم، ازدواج مانع تحصیل نیست😁 هرچند که هم خودم هم مادرم خیلی از فاااامیل😒 و غریبه حرف شنیدیم ولی هم خودم هم مادرپدرم میدونیم که درستش این بوده و الان خیلی خوشحالم از این انتخابم🌟 نزدیکای اولین سالگرد عروسیمون، من خیلی یهویی باردار شدم🤭 موقع امتحانات خرداد سال دهم🤦🏻‍♀😂 هیچی دیگه، مجبور شدم سال یازدهم رو غیرحضوری بخونم و امتحان بدم و این کارو کردم😊 خلاصه گذشت بارداری خوبی داشتم و دی ۱۴۰۲ دخمل نازم زینب سادات خانوم چشم به جهان گشود😍🥳 توی ۱۷ سالگیم. دوران سخت و در عین حال خیلی شیرینی بود. تغییرای بزرگ همیشه سختن. از قدم دخترمون، ماشینمونو عوض کردیم و برکت به زندگیمون سرازیر شد✨ آبان ۱۴۰۳، دهمین ماهگرد دخترم، متوجه شدم دوباره باردارم. توی ۱۸ سالگیم😁 درسمو دارم آروم آروم پیش میبرم و ممکنه کنکورم یه کم عقب بیفته که اصلا اشکالی نداره چون کلی اتفاق قشنگ دیگه افتاده🥰 الان ماه سوم بارداریم و ویار دارم🤒 اماااا خیییلی خدارو شکر میکنم بابت این همه لطفی که به من داشته و این همه اتفاقای قشنگ تو زندگیم رقم زده.💫 من و همسرم چون هردو خیلی جوونیم، خیلی بهتر تونستیم باهم جور بشیم و زندگیمونو بسازیم، هر چند که مردم خیلی پشتمون حرف زدن و بهمون زخم زبون زدن، اما من الحمدلله از زندگیم خیلی راضیم و در کنار همسرم و دخترم و تودلیم خیلی احساس خوشبختی میکنم.🤩 خلاصه که دعا کنین بارداری و زایمان راحتی داشته باشم و کنکورمو بدم و برم دانشگاه که میخوام دکتری مو هم بگیرم، و میگیرم ان‌شاالله.😎 انشاالله پاقدم این یکی نی نی مون خونه دار هم بشیم.🤪😁 من از خدا کلی بچه میخوام😊که هم نسل شیعه و سادات زیاد بشه ان شاءالله، هم بچه هام همبازی داشته باشن و در آینده به داد هم برسن.✨ ازدواج به موقع ش خوبه؛ و موقع ش رو عرف تعیین نمیکنه. ببینین نظر اسلام چیه😉 ممنون که وقت گذاشتین و تجربه ی منو خوندین. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🚨۴ میلیون ایرانی تنها یک فرزند دارند!! معاون پایش و نظارت ستاد ملی جمعیت: تقریبا ۳۰ درصد زوجین در سن باروری یک فرزند دارند. جمعیت اینها به ۴ میلیون نفر می‌رسد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نسل هتل نشین... مدتی پیش در تهران پدری جلوی من را گرفته، از نوع رفتار دختر نوجوانش ابراز ناراحتی کرده و می‌گفت: دخترم با من و بالخصوص مادرش بد اخلاقی می‌کند؛ چند وقتی است خیلی لجباز و پرخاشگر شده، مقابل ما می‌ایستد و مطلقاً حرفمان را گوش نمی‌کند خیلی نگرانش هستیم؛ البته این را باید بگویم که در امکانات و وسایل مورد نیازش هیچ کم و کسری نداشته و مادرش در خانه خوب به او سرویس می دهد! معمولاً خانواده‌ها موضوعاتی مثل پرخاشگری و لجبازی نوجوانان را زیاد بیان می‌کنند ولی چیزی که من را متاثر کرد آن بخش از سخن پدر بود که نقش مادر را در حد نیروی خدماتی و گارسون رستوان پایین آورده بود!! این اشکال برخی از والدین است که خانه را در حد یک هتل می‌بینیم! "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌انتقاد امیرحسین ثابتی نماینده مجلس از عملکرد دولت ⁉️ عدم واگذاری زمین به مردم ناشی از تحریم آمریکاست یا بی تدبیری دولت؟! "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075