eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز سرم شلوغه التماس دعا دارم.
علٺ اخٺلاف درٺاریخ شهادٺ حضرٺ زهرا "سلام اللّه علیها" 🚩 چرا دو فاطمیّه می‌گیریم؟ در نقل تاریخ شهادت سلام‌الله‌علیها در اسناد روایی کهن شیعه به خط کوفی صدر اسلام که بدون نقطه است، عبارتی آمده به این مضمون «عاشت بعد أبيها خمسة و سبعین (تسعين) يوما» که در این عبارت بین «خمسة و سبعین» [۱] (هفتاد‌وپنج روز) و «خمسة و تسعین» [۲] (نودوپنج روز) قابل تشخیص نیست و به همین خاطر محدّثین شیعه هر دو برداشت را نقل کرده‌اند؛ لذا این ماهیت تاریخ است که باعث اختلاف در نقل قول و برگزاری دو فاطمیّه توسط شیعیان شده است. 📚 منابع: [۱] کافی (شیخ‌کلینی)، ج۱، ص۴۵۸ [۲] کفایة الأثر (خزّازقمی)، ص۶۵ «الهی بحقّ فاطمة عجّل لولیّک الفرج»
ملخص مسائل الإنصاف.pdf
191.5K
ابن انباری تلخیص کتاب «الإنصاف فی مسائل الخلاف» به صورت شعر در 7 صفحه https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیت‌الله سید محمد مهدی موسوی خلخالی از شاگردان آیت‌الله خوئی از نکات جالب این کتاب: بررسي مراحل ده گانه ولايت فقيه در عصر غيبت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
(صلوات الله علیه و آله) آیاتی که دربارۀ مالکیت سخن گفته اند سه دسته اند: الف) آيات بیانگر مطلق و در اين آيات غالبا كلماتى نظير «ملك» و «ملكوت» به كار رفته و از حروف اضافه‏اى مانند «ل» استفاده شده است؛ از قبيل‏ «لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِيهِنَّ ...؛ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ ...». یعنی: فرمانروايى، سلطنت و اقتدار كامل و مطلق نسبت به اشياء یعنی: قلمرو بيكران سلطنت و اقتدار نامحدود خداوند حرف در آیات فوق برای انحصار یا اختصاص است. نتیجه: مالكيت اصلى و ذاتى تمام عالم در انحصار اوست. ب) آيات بیانگر ‏ در اين آيات از كلماتى نظير «مال»، «اموال» و «مالك» استفاده شده است و غالبا با اضافه شدن آنها به اسامى و ضماير عام و خاص، مالكيت اشيا در حدود تصرف انسان به او نسبت داده شده و انسان نسبت به آن اشيا و اموال، مالك شناخته شده است. از جمله اين آيات مى‏توان اين موارد را ذكر كرد: «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ»؛ «... فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ، لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»؛ «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»؛ «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ...»*؛ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً ...» این آیات، انسان را مالك برخی از اموال تحت تصرف خود شناخته است، ولی با صدور فرمان ها و دورباش ها (اوامر و نواهی) قبل و بعد از این مالکیت، مالكيت انسان را ، و محدود به حدود آن اوامر و نواهى دانسته است. ج) آيات بیانگر و ‏ آیاتی که به صراحت جانشینی انسان از خدا را بیان کرده و به او مقام را عرضه می کند و و اختیارات خاصی را به اعطا می کند. این مالکیت از آن و (صلی الله علی محمد و آله) است. از این آیات است: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ...» بدیهی است که این خلافت به خاطر غیبت خداوند یا عجز او نیست بلکه به خاطر عظمت و كرامت و جایگاه رفیع خلیفه و نائب است. پس خداوند پس از آنكه خلیفۀ خویش را بر جميع مخلوقات برترى داد او را به عنوان خليفه خود در زمين برگزيد و امانتدار خويش قرار داد و به همين اعتبار، او را نسبت به تصرف كردن در اشيا و اموال مخلوق خود، صاحب اختیار و مُجاز قرار داد. پس پیامبر و امام، حق همه گونه سلطه و تصرف را دارند. ( ) برگرفته از کتاب ، محقق داماد https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
عجل الله تعالی فرجه الشریف به سبک ( ) شور صدای زیبا و مهارت کنترل و استفادۀ از آن یک از نعمت های خدادادی است که نصیب هر کسی نشده است. اما برخی از جوانان به جای از این نعمت که بر و روضه و مدح می افزاید به سبک هایی که عاری از هنر و ظرافت است روی می آورند و طبیعی است که برای جذابیت جلسۀ خود باید از اسباب دیگری که چندان پسندیده هم نیست استفاده کنند. گفته اند: گریم و آرایش های عارضی، حقیقت را می پوشاند. آنچه در این فایل می شنوید، گوشه های می باشد. معرفی دستگاه و گوشه، امری تخصصی است که بنده از آن آگاهی ندارم ولی با کمک دوستان مطالبی گزارش خواهم کرد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
shoor kolly.mp3
15.15M
شور مداح: داوود چاوشی (سحر خوان حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها) : ای نهان ساخته از دیدۀ ما صورت خویش به در از پردۀ غیبت آی و نما طلعت خویش طاق شد طاقت یاران بگشا پرده ز رخ ای نهان ساخته از دیدۀ ما صورت خویش : نه همین چشم به راه تو مسلمانند عالمی را نگران کرده ای از غیبت خویش : آمد از غیبت تو جان به لب منتظران همه دادند ز کف حوصله و طاقت خویش : بی رخت بسته به روی همه، درهای امید بگشا بر رخ احباب در از رحمت خویش : روی دل سوی تو داریم به صد عجز و نیاز جز تو ابراز نداریم به کس حاجت خویش : گر چه غرقیم به دریای گناهان لیکن شرمساریم و خجالت زده از غفلت خویش دست ما گیر که بیچارگی از حد بگذشت بگشا مشکل ما را به ید همت خویش به سلمک: بگشا مشکل ما را به ید همت خویش به درآمد: بگشا مشکل ما را به ید همت خویش : یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی حجران پسندد من از درمان و درد و صل و هجران بازگشت به پسندم آنچه را جانان پسندد بازگشت به پسندم آنچه را جانان پسندد شور : بوی جان آید ز تار موی تو زنده دارد عالمی را بوی تو گر نباشد قبله جانا روی تو از چه باشد روی عالم سوی تو به ابوعطا: خط کعبه یافتم از قطب دل راست باشد با خم ابروی تو بس دل خونین بر او آویخته شد چو شاخ ارغوان گیسوی تو نیست دامی در ره اهل نظر سخت تر از حلقه های موی تو گوشه جنت است این کوثر و طوبای توست لعل جان بخش قد دل جوی تو گوشه گر نبودی آب لعل دل کشت می زدی آتش به عالم خوی تو
اگر دوستانی که مشغول تحصیل بلاغت هستد آرایه های ادبی (بیان و بدیع) متن فوق را استخراج کنند. برای همگی ما قابل استفاده خواهد بود.
دروس الشباب
#مناجات #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #موسیقی_آوازی به سبک #مداحی ( #بدون_ساز ) #دستگاه شور
با تشکر از زحمت برادر عزیزم آقا ابراهیمی که مت زیر را ارسال فرمودند: گوشه‌، قطعه و قسمتی است از کل لحن ها (ملودی ها)یی که با روند خاص تشکیل زنجیره ی ردیف را داده اند و خصیصه های خاص خود را دارند. ردیف که در لغت به معنی پشت سر هم قرار گرفتن است در موسیقی متشکل است از روند و ترتیب منطقی و اساسی گوشه ها. آهنگ ها به ترتیب از پایین (بم) به بالا (زیر) پشت سر هم چیده می‌شوند. آهنگی که وسعت صوتی اش از همه پایین تر است معمولا به عنوان اولین آهنگ قرار می‌گیرد و درآمد نامیده می‌شود و آهنگ ها یا گوشه های دیگر به دنبال درآمدها قرار گرفته و به ترتیب ردیف می‌شوند و دستگاه یا مقام را به وجود می‌آورند. دستگاه از دو واژه دست و گاه ترکیب یافته است. در موسیقی قدیم ایران، گاه به معنی پرده ساز بوده است. بنابراین دستگاه یعنی چگونگی قرارگرفتن انگشتان دست بر روی پرده های ساز که در هر مقامی شکل خاص خود را پیدا می‌کند. مقام هم به معنی مرتبه، جا و مکان است. یعنی جا و محل صداها یا پرده های ساز را در هر آهنگ مشخص می‌کند. بنابراین مقام و دستگاه تقریبا دو کلمه مترادف هستند. برای مطالعه بیشتر: -تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایرانی، فرهاد فخرالدینی -راه و رسم منزلها (شرحی بر شیوه های علمی هنر آوازخوانی)، منصور اعظمی کیا https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
نسب معاویه و بعضى از اخبار او.pdf
213.5K
آیا می دانید و کیانند؟ از و پدر و مادر معاویه و چه می دانید؟ آنچه می خوانید بر گرفته از شرح ابن ابی الحدید بر خطبه های 25 و 60 نهج البلاغه است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا لعنت کند ناهمرهان سست عنصر را، فقط ارشاد مال مردم بدبخت پایین نیست، فقط ارشاد را محدود در پوشش نباید دید، فقط منکر که موی لخت یا پوشیدن جین نیست. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
إنا لله و انا الیه راجعون درگذشت ابوی عزیز برادرمان آقا شیخ میثم منتظری را خدمت ایشان تسلیت عرض نموده و از خداوند می خواهیم که آن عزیز سفر کرده را همنشین پیامبر و اهل بیت طاهرش قرار دهد.
نماز لیلة الدفن امشب فراموش نشود. حسین بن رضا
نقش پیش فرض های کلامی در علم نحو کدام اصطلاح دقیق تر است؟ بدل کل از کل؟ یا بدل مطابق؟ اگر چه اصطلاح بدل کل از کل قدیمی تر و رایج‌تر است ولی اطلاق (بدل کل از کل) بر (الله) در آیه زیر و نظیر آن، صحیح نیست : الٓرۚ كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ * ٱللَّهِ ٱلَّذِي... (سوره ابراهیم، آیات1و2) دلیل: کل در برابر جزء است و کاربردش تنها برای چیزهایی صحیح است که دارای اجزاء حقیقی یا فرضی باشند. و تعالی الله عن ذلک. نتیجه: اصطلاح (بدل مطابق) دقیق تر است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیرو سؤآلات مکرر برخی طلاب و اساتید دربارۀ تذکیر و تأنیث (صرفی و نحو) مطالب ذیل خدمت تان تقدیم می گردد:
علامت های تانيت کلمه: يا در خود كلمه است، که عبارتند از (تاء، الف مقصور و الف ممدود) يا خارج از كلمه، که عبارتند از: 1 و 2-اسناد فعل و ضمير مؤنث مانند: إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (اسناد فعل دارای علامت تأنیث به أرض، و عود ضمیر مؤنث به ) 3-صفت مؤنث مانند" فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ (تأنیث جارية به عنوان صفت ) 4- تصغير، مانند: نُعَيلَة: نعل كوچك (تصغير با تاء تانيث) 5- اسم اشاره مؤنث مانند: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (استفاده از هذه برای اشاره به ) 6-خبر دارای علامت تأنیث مانند: كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ (ذائقة خبر می فهماند که مؤنث است) 7-حال مؤنث مانند: وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً (عاصفة حال از ) 8-عددی که برای مؤنث به کار می رود مانند: فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً (اگر (چشمه) مذكر بود می گفت) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
معانی آیا تاء همواره علامت تأنیث است؟ آیا تأنیث و معانی دیگر با هم جمع می شوند؟ " تاء" در چند مورد است: 1- در اسماء مشتقّة براى امتياز مذكر از مؤنث (مگر در صيغه ‏هائى كه مذكر و مؤنث آن يكسان است يا اختصاص به مؤنث دارد) مانند" ضارب و ضاربة"" حسن و حسنة". 2- در اسماء جامدة براى امتياز مذكر از مؤنث، و آنها اندك است، مانند" مرء: مرد و مرئة: زن" و" فتى: جوان مرد و فتاة: جوان زن". 3- در اسم جنس براى دلالت بر وحدت، مانند" تمر: خرما و تمرة: يك دانه خرما" و" شجر: درخت و شجرة: يك درخت. البته اين قاعدة كلّيّت ندارد و در هراسم جنسى نيست، 4- براى مبالغة در صفتى، مانند" راوية: كسى كه حديث بسيار نقل ميكند گرچه مرد باشد". 5- براى زياده در مبالغة، مانند" علّامة، فهّامة، صبّارة" تاء در اينها و مانند اينها براى زيادتى در مبالغة است، زيرا" علّام، فهّام، صبّار" بدون تاء بمعنى بسيار داننده و فهمنده و شكيبنده‏ است. 6- عوض از فاء الفعل، مانند" عدة، هبة، ثقة" كه در اصل" وعد، وهب، وثق" بوده. 7- عوض از عين الفعل، مانند" اقامة، استقامة" كه در اصل" اقوام و استقوام" بوده. 8- عوض از لام الفعل، مانند" لغة و سنة" كه در اصل" لغوو سنو" بوده. 9- عوض از ياء تفعيل، مانند" تبصرة و تذكرة" كه در اصل" تبصير و تذكير" بوده. 10- عوض از ياء نسبت در جمع منسوب، مانند" اشاعرة" كه جمع" اشعرىّ" است، و" ديالمة" كه جمع" ديلمىّ" است، و" مغاربة" كه جمع" مغربىّ" است. 11- عوض از ياء منتهى الجموع، و اين بيشتر در جمع اسم معرّب آورده ميشود، مانند" زنادقة" جمع" زنديق: بى‏ دين" كه در اصل" زناديق" بوده، و" اساورة" جمع" اسوار: تيرانداز ماهر و دانا" كه در اصل" اساوير" بوده، و اين دو لفظ غير عربى است كه معرّب شده، و مانند" غطارفة" جمع" غطريف: مرد بزرگ و مرد با سخاوت" كه در اصل" غطاريف" بوده، و" جحاجحة" جمع‏ جحجاح: مرد بزرگوارى كه كوشاى در كارهاى نيك است كه در اصل" جحاجيح" است، و اين دو لفظ عربى است و مانند اينها بسيار است. 12- در آخر بعضى از مصادر ثلاثى مجرد نیز مي ايد مانند: رحمة، توبة ، و البته دارای معنى مخصوصى نيست. 13- در آخر بعضى از صيغه‏هاى جمع مكسّر ملحق ميشود، و باز هم دارای معنى مخصوصى نيست. 14- به بعضى از مؤنث‏هاى حقيقى ملحق ميگردد، مانند" نعجة: ماده گوسپند" و فرقش با" مرئة" آن است كه آن مقابل" مرء" است، و" نعجة" مقابل" نعج" نيست، زيرا مذكّرش" كبش" است، پس اگر تاء نبود تأنيث دانسته ميشد، و تاء براى تأكيد تانيث است، نه براى امتياز مذكر از مؤنث. رابطۀ و : با تمام اين چهارده صورت، معامله مؤنث مي شود، مگر آنكه به معنى، مذكر حقيقى باشد، و در بعضى موارد نیز معامله مذكر جائز است، که در نحو بیان شده است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
34.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠رونمایی از سند فدکیه، که در کنیسه یهودیان قاهره کشف شد. این مستند بمناسبت روزشهادت حضرت صدیقه کبری سلام‌الله عليها تقدیم می‌شود.
آیا همۀ انسانها ناشکیبا و بخل اند یا استثنا هم دارد؟ إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (سوره معارج؛ آیه19) هلوع از ریشۀ «هَلَع» به معنای نالیدن ازروی حرص است. طبرسی در مجمع البیان می نویسد: «الْهَلُوعُ‏ الشّديد الحرص الشّديد الجزع» فیروز آبادی در قاموس اللغة گفته: الهَلوعُ: من يَجْزَعُ و يَفْزَعُ من الشَّرِّ، و يَحْرِصُ و يَشِحُّ على المالِ، أو الضَّحورُ لا يَصْبِرُ على المَصائِبِ. هلوع كسى است كه از شرّ و ضرر مينالد (ناشکیبایی می ورزد) در حالی که بر مال حريص و بخيل (آزمند) است. معنای آیۀ فوق: همانا انسان آفریده شده است در حالی که بسیار ناشکیبا و بخیل است. به گونه ای که: إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20) وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (21) یعنی: آنگاه كه ضرر بيند می نالد و آنگاه كه مال يابد بخل می ورزد از آیۀ فوق: إِلاَّ الْمُصَلِّينَ (22) الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (23) وَ الَّذينَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (24)لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25) وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (26) وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (27) کسانی که ویژگی های زیر را دارند، از نالیدن در ناملایمات و بخل و آزمندی در زمان دارایی و توانگری به دور اند: 1. نمازگزاران مداوِم بر نماز 2. کسانی که در اموالشان، بهره ای مشخص، برای گدایان و محرومان است. 3. قیامت باورانِ ترسان از عذاب الهی https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
ابن فارس در کتاب معجم مقاییس اللغة دو معنای وضعی برای واژۀ ‏ ذکر می کند: 1. خالص ترین و برترین جزء هر چیزی را «قلب» می گویند. (قَلْبُ‏ الإنسان و غيره، سمّى لأنّه أخلص شي‏ء فيه و أرفعه، و خالص كلّ شي‏ء و أشرفه قلبه.) 2. برگرداندن و وارونه کردن (قَلَبْتُ‏ الثوبَ قلبا). «وَ إِلَيْهِ‏ تُقْلَبُونَ»‏(عنكبوت:21) يعنى: به سوى او برگردانده می شويد؛ مثل‏ «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‏» (بقره: 28) چون به باب تفعیل برود، (تقليب: بر گرداندن) براى كثرت و مبالغه است‏. «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ» (توبه: 48). یعنی: از پيش فتنه جوئى كرده و كارها را بر تو آشفته نمودند. در باب انفعال نیز معنای مطاوعه دارد (انقلاب: انصراف و برگشتن) «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ‏ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ»‏ (مطففين: 31) یعنی: و چون نزد اهلشان بر گشتند شادمان برگشتند. در باب تفعّل نیز معنای لازم دارد. در معنای «الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ‏ فِي السَّاجِدِينَ‏» (شعراء: 218 و 219) و اینکه مراد از «» چیست، اختلاف به حدی است که می توان درباره اش مقاله نوشت. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB