eitaa logo
دروس الشباب
401 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام محمد رضا امامی خاتون‌آبادی اصفهانی از علمای برجسته عصر صفوی و مؤلف کتاب «جنات الخلود» در صفحه 32 این کتاب می‌نویسد: حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) ردر میان عجم ملقّب به است زیرا مردم در روی زمین به هفت موضع توجه دارند یا هفت موضع از زمین، قبله‌گاه مسلمانان است: 1. مکه معظمه 2. مدینه منوره 3. نجف اشرف 4. کربلای معلی 5. مقابر قریش یعنی قبور کاظمین علیهما السلام 6. سامرا و 7. مشهدالرضا(ع). بدین جهت آن بزرگوار را قبله هفتم می‌نامند. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
تکبیر شهادت های سه گانه در اذان الله اکبر، الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله .... غرض تکرار تکبیر و شهادت های اذان و اقامه چیست؟ آیا جمله دوم، مؤَکِّد جملهٔ اول است؟ در نگاه اول چنین می نماید که جمله دوم برای تأکید جمله نخست تکرار شده است (نظر برخی از ادباء) اما حق _همان طور که برخی دیگر گفته اند_ آن است که جملهٔ دوم نیز تأسیسی است نه تأکیدی زیرا این جملات انشائی می باشند نه خبری پس هر جمله اش انشائی جدید و غیر از انشای سابق است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
سه معنی دارد: 1- یگانۀ متفرّد بالذات که وی را اجزا و اعضا نباشد. 2- یکتایی که مانند ندارد. در وحدانیت و مُلک شریکی مر او را نیست. 3- از جواد علیه السلام منقول است که مراد از وحدانیت او سبحانه، اجماع زبان هاست از هر طایفه در توحید او. کقوله تعالی: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ». به هر تقدیر برای الفت و انس در غربت و امتیاز بین الأقران خواندنش فایده عظیم دارد. عدد کبیرش نوزده وسطش یک و صغیرش نیز یکست. منبع https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (توحيد: 1) واژۀ أحد از ریشۀ (وحد) دو استعمال دارد: 1- ، به معنای يكى و يك نفر؛ «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ‏ الْمَوْتُ» (بقره: 180) یعنی: آن گاه كه‏ مرگ يكى از شما رسيد. اگر این در سياق نفى و شبه نفی واقع شود، افاده عموم می كند،‏ «وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ‏ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (بقره: 102) آنان (ساحران) به هيچ كس به و سیلۀ سحر ضرر نمی زدند جز به اذن خدا. أحد، إحْدَى است: «هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى‏ الْحُسْنَيَيْنِ» (توبه: 52) 2- (صفت مشبهه) به معنى يكتا و بى‏همتا این واژۀ در اين استعمال فقط بر خدای تعالى اطلاق می شود. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
واحد و أحد اسم شریف به معنای است در اشتمال بر نفی اجزاء و ابعاض و فرق میان واحد و أحد در سه وجه است: 1- واحد متفرد بالذات است (دال ب بساطت ذات است) و أحد متفرّد بالمعنی (دالّ بر بساطت معنایی است) 2- واحد به سبب مورد أعم از أحد است زیرا واحد بر ذوی العقول و غیر ذوی العقول اطلاق می شود ولی أحد بر غیر ذوی العقول اطلاق نمی شود. 3- واحد در ضرب و عدد داخل می شود (واحد، یک عددی است)؛ ولی أحد داخل نمی شود (احد، یک بلا عدد است.). خواندن اسم الأحد در همه وقت برای تخلیص و به حرف سیزده بار فایده عظیم دارد و هزار بار در خلوت گفتن چنان ظاهر شود که ملائکه با وی همراهند. و عدد کبیرش سیزده و وسطش چهار و صغیرش نیز چهار است. : جنات الخلود https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا جمال خوانساری نظر رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله خامنه‌اي،‌ درباره کتاب : «مسئله ديگر، مبارزه‌ با خرافات است. در کنار ترويج و تبليغ معارف اصيل دينى و اسلام ناب، بايد با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبه‌روز خرافات جديدى را وارد جامعه‌ ما مى‌کنند. مبارزه با خرافات را بايد جدى بگيريد. اين روش علماى ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىّ شرح لمعه - که حاشيه‌هاى او را در حواشى شرح لمعه‌هاى قديم ديده‌ايد. نمى‌دانم حالا هم چاپ مى‌شود يا نه. پسر مرحوم آقا حسين خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاريخ روحانيت شيعه‌اند) - سيصد سال پيش براى اينکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام «کلثوم ننه» را نوشت، که الان هست. بنده چاپ‌هاى قديمش را داشتم و اخيرا هم ديدم مجددا چاپ شده است، که چاپ جديدش را هم براى من آوردند. ايشان با زبان طنز، معروف‌ترين خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مى‌گويد زنان پنج فقيه بزرگ دارند! يکى‌اش، کلثوم ننه است! يکى، دده بزم‌آراست! يکى، بى‌بى‌شاه زينب است! يکى، فلان است. آن وقت از قول اينها مثلا در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چيزها، مطالبى را نقل مى‌کند. يعنى عالم دينى به اين چيزها مى‌پردازد. ما خيال مى‌کنيم اگر با يک مطلبى که مورد عقيده‌ مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کرديم، بر خلاف شئون روحانى عمل کرده‌ايم؛ نه، شأن روحانى اين است.» (بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان - 1385/08/17) آدرس سایت: https://farsi.khamenei.ir/newspart-print?id=8841&nt=2&year=1385&tid=2357 https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
کلثوم ننه.pdf
1.23M
کلثوم ننه آقا جمال خوانساری (متوفای 1125) «کلثوم ننه» یا عقائد النساء، قدیمی‌ترین کتابی است که درباره اخلاق و آداب و رسوم زنان عامی ایران نوشته شده است. این کتاب، در دوره صفویه و به زبان فارسی نوشته شده است و منسوب به محمد بن حسین خوانساری، معروف به آقا جمال خوانساری یا آقا جمال اصفهانی است. هدف نویسنده: به نظر برخی از مصححین این کتاب، هدف نویسنده، گردآوری فرهنگ توده نبوده، بلکه هدفش ریش خند کردن خرافات و معتقدات مردم روزگارش و به ویژه زنان اصفهانی و افرادی بوده که خودشان را عالم می‌دانستند. ساختار: کتاب، به زبان طنز و شامل یک مقدمه، شانزده باب و یک خاتمه است و به شیوه رساله‌های عملیه مراجع تقلید نوشته شده است. فهرست محتوا: در بیان غسل و وضو و تیمم؛ در بیان نماز؛ در بیان روزه؛ در بیان نکاح؛ احکام شب زفاف؛ احکام و اعمال زاییدن زنان و ادعیه وارده درباره زائو؛ در بیان حمام رفتن؛ در بیان سازها و افعال آن‌ها؛ در بیان معاشرت زنان با شوهران خود؛ در بیان مطبوخاتی که به نذر واجب می‌شود؛ در بیان تعویذ به جهت چشم زخم؛ در بیان محرم و نامحرم؛ در بیان استجابت دعا؛ در بیان آمدن مهمان؛ در بیان صیغه خواهر و برادرخواندگی و چیزهایی که بعد از خواهرخواندگی برای یک دیگر می‌فرستند. خاتمه کتاب، در بیان ادعیه و اذکار متفرقه و آداب کثیر المنفعه است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فایل صوتی کلثوم ننه.mp3
5.79M
فایل صوتی بخشی از کتاب کلثوم ننه https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
واژۀ «هَود» به فتح هاء به دو معناست: 1- رجوع و توبه: «إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ»‏ (اعراف؛ 156) يعنى: ما به سوى‏ تو باز گشتيم. 2- داخل شدن در دين يهوديّت (هَادَ؛ تَهَوَّدَ) يعنى: به دين يهوديّت داخل شد. «وَ عَلَى الَّذِينَ‏ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ» (انعام؛146) یعنی: بر آنان كه يهودى شدند هر ناخن دارى را حرام كرديم. واژۀ «هُود» به ضمّ هاء: اسم به معنای (يهود) است‏: «وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ‏ هُوداً أَوْ نَصارى»‏ (بقرة؛ 111) یعنی: گفتند هرگز داخل بهشت نشود مگر كسی كه يهودى يا نصرانى باشد. : دربارۀ واژۀ به ضمّ هاء، سه قول است: 1-جمع مکسّر (اسم فاعل به معنای: «تائب») است مثل عائذ و عُوذ؛ و مذكّر و مؤنّث در آن يكسان است. 2-مصدر است و اطلاقش بر مفرد و مثنّی و جمع است. 3-مخفّف است که یائش حذف شده است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
ولایت سیاسی فقیهان.pdf
2.16M
🔰 عنوان کتاب: ولایت سياسي فقيهان 🌀نویسنده: محمد علی قاسمي 🔸محل انتشار: مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) مشهد 🔻 محورها و فصول کتاب: ▫️مقدمه؛ ▫️فصل اول: مبانى و ريشه‌هاى نظريه نفى ولايت سياسى فقيهان؛ ▫️فصل دوم: انديشمندان و نفى مشروعيت سياسى فقيهان؛ ▫️فصل سوم: پيامدها و آثار انديشه نفى ولايت سياسى فقيهان؛ ▫️فصل چهارم: نقد ادله نفى مشروعيت ولايت سياسى فقيهان؛ ▫️ نتيجه‌گيرى https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
کتاب http://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=577663 «جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها»، نوشته‌ی فرهاد درویشی سه‌تلانی، ۱۵۰ پرسش درباره‌ی ابعاد گوناگون جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق و پاسخ آنها https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
👓 سخنان آیت الله روحانی درباره پیمان ننگین کمپ دیوید (سازش با اسرائیل) : برای آزادی فلسطین باید !   ـ پیمان کمپ دیوید ضد اسلام است. هدف این پیمان، تقویت اسراییل است. این پیمان بر خلاف دستورات اسلامی است. کارهای انور سادات باعث تعجب است و نمی ‌دانیم او به چه علت این کار را انجام داده است. اما بدانید مردم مصر، ملت عرب و مسلمانان انشاء الله پیروز خواهند شد و سعادت الهی نصیبشان خواهد شد.   ـ مساله فلسطین، مساله تمام مسلمانان است، و ما همیشه از آن دفاع کرده ‌ایم. من همیشه برای احقاق حقوق ملت فلسطین دعا می ‌کنم. باید پرسید این تعداد یهودیان اندک چگونه می ‌خواهند بر یک میلیارد مسلمان پیروز شوند؟ 📌 پی‌نوشت: فقهای اسلام با هر عقیده و روش و منش سیاسی همیشه از مظلومیت فلسطین گفته و دفاع کرده اند! اما عده‌ای هم هستند که در قم می‌خواهند خودشان را فقیه جلوه دهند ولی تا کنون حتی یک تظاهرات روز قدس شرکت نکرده‌اند و مسئله فلسطین مسئله رده آخر آنها هم نیست! اعاذنا الله منه! https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
قرار روزهای جمعه☝️☝️ علمای اسلام و سیاست و روابط بین الملل
دروس الشباب
#اذان #اقامه #تکرار تکبیر شهادت های سه گانه در اذان #معنا الله اکبر، الله اکبر اشهد ان لا اله الا ا
آیا می دانید از قاعدهٔ ادبی تاسیسی بودن در برابر تأکیدی بودن قیود و جملات، در اصول فقه نیز استفاده شده است؟ مثل اینکه در فرض تعدد امر، مأمور به، یک فعل است؟ یا اینکه هر امری، طالب یک فعل جدید است؟ حتما قاعدهٔ تداخل اسباب و مسببات را در مفهوم شرط خوانده اید. تعدد اسباب مقتضی تعدد مسببات است یا اینکه مقتضی تداخل مسببات است؟ یکی از ادلهٔ عدم تداخل مسببات، اصل تأسیسی بودن کلام است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
تأثیر پذیری شهید ثانی از فخر رازی دلالت استفهامیه و : از نظر فخر رازی «أی» از الفاظ عمومی است که شامل موجودات عاقل و غیر عاقل می شود. او می گوید: 1. صیغه هایی که شامل موجودات عاقل و غیر عاقل میشود و آن لفظ است، به شرط این که به معنای استفهام، شرط و جزا بیاید. (المحصول/ فخر رازی/ ج2 ص311) نیز در این زمینه میگوید: صیغه در مورد موجودات عاقل و غیر عاقل به کار می رود. این مطلب را جمهور اصولیان از جمله فخر رازی و پیروانش ذکر کرده اند. (تمهید القواعد ص155) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#عدالت انتساب اصالة العدالة به علامه حلی با استفاده از کتب اصولی علامه آیا علامه در تعدیل راویان حدیث به اصل عدالت عمل می کرد؟ با وجود این که علامه خبر واحد را حجت میداند اما نسبت به راوی شرایطی مثل عدالت را شرط کرده است. این در صورتی است که راوی مسلمان باشد و جرح و تعدیلی [مجهول] در مورد او نقل نشده باشد. برخی معتقدند که علامه به اصل عدالت عمل کرده و راوی را تعدیل میکند. در معجم رجال الحدیث ج ۲، ص ۳۲۸ اثر در ترجمه احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی چنین آمده است: والثاني: تصحيح العلامة، في الفائدة الثامنة من الخلاصة ... ويرده - ما مر - من أن تصحيح العلامة مبنى على بنائه على أصالة العدالة .... (دوم، تصحیح علامه در فایده هشتم از خلاصه است .... و این نظر مردود است؛ زیرا تصحیح علامه مبتنی بر مبنای او بر اصالت عدالت است .......) نتیجه چنین تفکری، عدم حجیت توثیقات علامه در رجال خواهد بود. پاسخ: این که حقیقت عدالت چیست سه دیدگاه وجود دارد: یکی، حسن ظاهر دیگری، اصالت عدالت یعنی وجود ایمان و عدم ظهور فسق و سوم، ملکه نفسانی کسی که به مبنای سوم معتقد باشد قطعاً اصل عدالت نزد او معتبر نخواهد بود. علامه در تعریف عدالت در تهذيب الوصول، ص ۷۸ چنین نوشته است: والعدالة كيفية نفسانية راسخة، تبعث على ملازمة التقوى والمرؤة، ويقدح فيها فعل الكبيرة، والاصرار على الصغيرة، وتعود بالتوبة ... ( عدالت کیفیت نفسانی راسخ در نفس است که موجب ملازمت با تقوا و مروت است. و انجام گناه کبیره و اصرار بر گناه صغیره به عدالت ضربه می زند و این عدالت با توبه بر می گردد.) پس علامه معنای عدالت را ملکه نفسانی میداند از این رو اصل عدالت در نظر او اعتباری ندارد. شاهد دوم: علاوه بر این علامه خبر مجهول الحال را در مواردی حجت ندانسته است. (همان ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الاقوی المنع ...) در صورتی که اگر مبنای او در تعدیل راویان حدیث، اصل عدالت بود باید خبر مجهول را حجت می دانست. علامه در مبادی الوصول می نویسد: بر خلاف ابو حنیفه روایت مجهول الحال پذیرفته نیست؛ زیرا عدم فسق در پذیرش روایت شرط شده است و این شرط مورد جهل است و جهل به شرط مستلزم جهل به مشروط خواهد شد. (مبادی الوصول، ص ۲۰۸: ولا تقبل رواية المجهول حاله، خلافاً لأبي حنيفة؛ لأن عدم الفسق شرط في الرواية، وهو مجهول، والجهل بالشرط يستلزم الجهل بالمشروط.) نیز علامه در تهذیب میگوید آیا روایت شخص مجهول پذیرفته میشود؟ نظر قوی تر منع از پذیرش است. ( تهذيب الوصول، ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الأقوى المنع ..) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
شبستری در کتاب حق الیقین فی معرفة رب العالمین می گوید: با هستی، نیستی در نسازد، که ضدین اند. و نه نیست و نه هست، _یعنی (امکان)_ اعتباری است و حقیقتی در خارج ندارد. آنچنانکه گفته شد: «أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ». https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
سؤال : چرا شیخ نسبت هستی و نیستی را (ضدین) دانسته در حالی که ضدان، دو امر وجودی اند و آنکه یک طرفش وجودی و دیگری عدمی است، نقیضان اند. دوستان فکر کرده و پاسخ را بفرستید.
ادامۀ کلام شبستری و شرح آن: ممکن دروقت هستی واجب الوجود است و بر حقیقت اعتباری عدمی خود باقی است،‌ و اگر نه قلب حقایق لازم آید، و وجوبیت به سبب ظهور وجود اعتباری دیگر است او را، و همچنان واجب دایما بر وجوب ذاتی خود باقی است که به هیچ وجه اعتبار تغییر و تبدیل در او نیاید. و هو الآن علی ما علیه کان. پس با وی وجودی دیگر نیست: ان اللّه لغنی عن العالمین. شرح: با توجه به اینکه نسبت به وجود و عدم مساوی است و وجودش علت می خواهد و عدم علتی که بخشندۀ وجود باشد، علت عدم و گرایش او به ممتنع الوجود خواهد بود، شیخ می گوید: ممکن الوجود (یعنی: ما سوی الله) وقتی به فیض وجود نائل آمد، واجب بالغیر است یعنی به عنایت و عطای غیر که همان خدای تعالی است، وجودش ضرورت می یابد و جانب وجودش راجح می گردد. و از آ«جا که انقلاب ماهیت محال است، و ذاتی از ماهیت جدا نمی گردد، ممکن الوجود، با وجوب غیری تبدیل به واجب الوجود نخواهد شد و بر حقیقت اعتباری عدمی خود باقی خواهد بود. پس وجوب و ضرورت وجود ممکن به اعتبار توجه واجب الوجود (خدای تعالی) به اوست که اگر این نظر بر گیرد، ممکن راهی دیار عدم خواهد شد. از طرف دیگر: از آنجا که واجب الوجود همواره بر وجوب خود باقی است، هیچ تغییر و تبدیلی در او راه ندارد. (علت ذکر این عبارت در اینجا این بود که شیخ می خواهد توهم وحدت وجودی خالق و مخلوق را نفی کند) پس او در هر حالی بر وجوب و کمال خود باقی و غنی از عالمیان و عالم است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
سؤال : چرا شیخ نسبت هستی و نیستی را (ضدین) دانسته در حالی که ضدان، دو امر وجودی اند و آنکه یک طرفش و
برای هر ماهیتی دو مرتبه است: مرتبۀ وجود خارجی که برخی از ماهیت ها موجود و برخی معدوم اند. مرتبۀ ذات که مجرّد از وجود خارجی و صرفا در ظرف ذهن تصوّر می شود در حالی که این وجود جزء ماهیت نمی باشد. به عبارت دیگر: معدوم و نیز ممتنع بر دو گونه است: معدومی كه هم در ذهن معدوم باشد و هم در خارج و هیچ خبری از او نباشد نه در ذهن و نه در خارج. معدومی که در خارج نیست ولی ماهیتش را در ذهن تصور می کنیم ولی وجود ذهنی جزئی از آن نیست. در این قسم، وجود ذهنی، صرفا به عنوان ابزار و آلتی برای دیدار و دیدن ماهیت‏‎لحاظ شده است و از آنجا که جزء ماهیت نیست، از این وجود غفلت می شود. پاسخ سؤال دیروز: شیخ که این دو را ضدان دانست به اعتبار لحاظ ذهنی آنها چنین حکم کرد. اگر چه ممکن است که طور دیگری هم آن را توجیه کرد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مرء 1 (مرد) (زن) ¬_لغوی معناشناسی مرء: واژۀ «مرء» که در اصل در توصیف خوردنی ها به کار می رود، به معنای گوارا و خوشایند است. راغب در کتاب مفردات می گويد: ‏ء یعنی: سر معده (لوله ای كه یک طرفش به معده و طرف دیگرش به حلقوم متصل است. و الطعامُ یعنی: غذائى كه با طبع آدمى و شيرۀ مرى و دستگاه گوارش سازگار است. خداوند دربارۀ مهریۀ ای که برخی زنان به شوهر خویش می بخشند می گوید: «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً» (سوره نساء: 4) یعنی: ؛ پس اگر چيزى از آن (مهریه) را با ميل و رضايت خود به شما بخشیدند، آن را با راحتی و گوارا بخوريد. طبرسى می گوید: ‏ء گوارا و دلچسبى است كه نقصانى ندارد و مرى‏ء آنست كه خوش عاقبت، تامّ الهضم و بى‏ضرر باشد. ابوهلال عسکری در فروق اللغة می نویسد: ‏ء عبارتست از: خالص بدون کدورت و ناصافی. و برای توصیف غذا و هر چیزی که فاسد نشده است به کار می رود. و ‏ء یعنی: خوش عاقبت. (مري‏ء ما فعلت) یعنی: آنچه انجام دادم به خوشی رو به پایان است. ..... ادامه دارد https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مرء 2 (مرد) (زن) معناشناسی مروّة یا مروءة عبارتست از: اخلاق و صفات پسندیده ای که در مردان وجود دارد، مانند: شجاعت و غیرت و دفاع و تلاش و تحمّل سختی و استقامت. مرحوم مصطفوی در کتاب فی کلمات القرآن الکریم می گوید: (مرد) و مَرْأَة (زن) از ریشۀ سریانی و آرامی مشتق شده است. فرهنگ تطبيقى- آرامى: مار، مارى مرد، آقا. فرهنگ تطبيقى- آرامى: مارت بانو. فرهنگ تطبيقى- سرياني: مرى، مرا مرد. فرهنگ تطبيقى- سرياني: مرتا زن. معناشناسی و از آنچه گفته شد معلوم می شود که بین (مرد) و معنای لغوی اش مناسبت است. زیرا: مرء یعنی: مردی که دارای صفا و جذبه است. در حالی که رجل یعنی: انسانی که از جنس مذکر است. معناشناسی و و پس زن را از این رو یا إمرأة می گویند چون همواره مایۀ خوشی مرد و بلکه خانوادۀ خویش است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مرء 3 (مرد) در قرآن: گاه به معنای انسان به کار می رود؛ مانند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ. وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ‏» (عبس: 34- 36). معلوم است که قرينه‏ «صاحِبَتِهِ» می فهماند منظور از مرء انسان است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ‏ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ‏» (انفال: 24) گاه به معنای مرد است: «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ‏ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ‏» (بقره: 102). و «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ‏ امْرَأَ سَوْءٍ» (مريم: 28) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB