نمایشگاه کتاب و جامعه دوقطبی عقلگریز.
حضور دو طیف در بخش عمومی نمایشگاه کتاب امسال پررنگ و محسوس بوده است؛ چه در سمت نشر و فروش و چه در سمت مخاطب و خرید:
یک؛ طیف مولد و مخاطب مشاورههای زرد روانشناسی با کتابهایی از جنس خودت باش دختر، ملت عشق، پدر پولدار و.. با مخاطبانی از طیف سکولار طبقه متوسط به بالا با پوششهای باز و بدحجاب و بیحجاب در بانوان و پوشش عادی تا نامتعارف در آقایان.
دو؛ طیف مولد و مخاطب محتوای مذهبی مصرفی با کتابهایی از جنس قرآن صورتی، یادت باشد، گریههای امپراتور و.. با مخاطبانی از طیف مذهبی طبقه متوسط به بالا با پوششهای کامل و چادر در بانوان و پوشش عادی تا خاص مذهبی در آقایان.
این دو طیف علیرغم تفاوتهایی در پوشش و جهتگیریهای سیاسی اما در سطح مطالعه و اندیشه و احساس و همچنین سطح زندگی و طبقه اقتصادی دارای اشتراکات معناداری هستند. نشانههای این تشابه در استقبال برخی روحانیون و مذهبیها از کتابهای روانشناسی موفقیت و رشد شخصی و همچنین استقبال برخی از بیحجابها از کتابهای شعر و رمان مذهبی قابل مشاهده بوده است. در موارد اندکی حضور همزمان و همراه این دو طیف در یک گروه و حتی یک خانواده قابل مشاهده بوده است.
به نظر میرسد این دو طیف حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد عرضهکنندگان و مخاطبان را شامل میشوند و ۲۰ تا ۳۰ درصد باقیمانده شامل طیف متکثر با سلایق مختلف میشود؛ از مدرنخوانان جدیتر جویای معنای زندگی و آزادی سیاسی و حقوق کارگری و فلسفه غرب و.. ، تا مذهبیخوانان جدیتر جویای معنای زندگی و عدالت اجتماعی و حقوق انسانی و حکمت اسلامی و..؛ از چپ تا راست مدرن و از عدالتخواه تا آزادیخواه مسلمان و البته گرایشهای هم ترکیبی و هم البته التقاطی.
حضور بیرویه نشرهای مشابه و تکراری دو سویه زرد و مذهبی، و غیبت نشرهای جدی حوزه علوم انسانی و اجتماعی به ویژه با سویه انتقادی و هویت مستقل، نشانه هشدارآمیزی است از خطای راهبردی منطق و مسئولان سیاستگذاری فرهنگی اجتماعی جمهوری اسلامی در غفلت از طیف میانه و منتقد و معقول، و استقبال از دو سویه سکولار و مذهبی جامعه.
فضاسازی ویژه در نمایشگاه کتاب امسال ناظر به مسئله فرعی حجاب از جمله با تدارک اتاق و تختههای گفتوگو، و استقبال و تقابل طرفداران دو طیف مذکور در این زمینه با بحث حول حجاب و پوشش، و عبور گروههای متکثر طیف میانه از این نزاع ظاهری و جدال جدلی، به واسطه اشتغال ذهنی و اولویتدهی احتمالی به مسائلی همچون نابرابری، آینده ایران، جمهوریت، مهاجرت و..، نشانه و موید نگاه و طیفبندی مطرح شده است.
این جهتگیری از یک سو منجر به تعمیق شکافهای محسوس این دو طیف و تشدید وضعیت دوقطبی جامعه شده و از سوی دیگر منجر به تضعیف طیف معتدل و منتقد میانه از بیرون و البته تقویت و انسجام احتمالی خردهجریانات این طیف متکثر از درون میشود. نتیجه هر دو پیامد مذکور، به واسطه دوقطبیسازی و سطحیسازی جامعه، در میانمدت و بلندمدت به زیان انقلاب و جمهوری اسلامی خواهد بود.
برخی سلایق خاص مانند تاریخ، گردشگری، رشتههای تخصصی ورزشی و هنری و.. نیز در نمایشگاه حضور داشتهاند اما محل بحث متن حاضر نمیباشند. همچنین حضور بیش از پیش نشرهای متعلق به مراکز، تشکلها، دانشگاهها و موسسات وابسته به نیروهای نظامی نیز محسوس و مکمل مسیر مقوم جامعه دوقطبی عقلگریز است.
کیوان سلیمانی
@edallat
در جستوجوی نظریه عدالت؛
از جماعتگرایان تا لیبرتارینها
جهان ما و جوامع انسانی با همه بیعدالتی، دوستدار و در طلب عدالت است. این طلب علاوه بر کوششهای عملی، زمینهساز پرسشهای مهم نظری نیز شده است. اندیشمندان گوناگون و متکثری با خاستگاههای فکری متفاوت، طیفی متنوعی از نظریههای عدالت را ساخته و پرداختهاند. نظریههایی که پرسشهای مهم و مضمونهای گاه کارآمد و گاه راهگشایی را پیش روی هر برنامه پژوهشی پیرامون عدالت اجتماعی قرار میدهد.
علاوه بر پژوهشگران عدالت، کنشگران آن نیز بینیاز از نظریه نیستند. انبوهی از نظریههایی که میتوانند کنشگری عدالتخوانه را تعمیق بخشیده و در جوامع و شرایط مختلف به برآمدن به سوژه عدالتخواه کمک کنند. به همین دلیل خواندن نظریههای عدالت و پیش و بیش از آن، بازتاب این نظریهها در ایران از اولویتهای مجله ماست.
این پرونده در آغاز راه میکوشد تصویری اجمالی و طیفوار از این نظریهها به دست داده و منابع اصلی در مطالعه و نقد هر یک از این پروژههای فکری زنده در باب عدالت را به مخاطبان مجله معرفی نماید.
برای آشنایی با نظریات عدالت جماعتگرایان از جمله ایدههای سندل، مکینتایر و والزر با خانم دکتر نیلوفر چینیچیان گفتوگو شده و برای بازخوانی سایر نظریات عدالت لیبرالی و لیبرتارینی از جمله اندیشههای رالز، هایک و نوزیک با دکتر مصطفی زالی گفتوگو کردهایم. در انتها نیز در یادداشت آقای سجاد سجادی، به بررسی تفصیلیتر نسبت لیبرالیسم و عدالت اجتماعی به ویژه با بررسی نظریات رالز، نوزیک و هایک پرداخته شده است.
@edallat
مسکن؛ واجب فراموششده:
از سرمایهداری مستغلاتی و سوداگری بانکها تا جامعهشناسی و فقه محافظهکار.
مسکن بیش و پیش از سیمان و آجر و منابع، یک مقوله اجتماعی است. مسکن، حقی اجتماعی است که به کالایی سرمایهای تبدیل شده و به چنان وضعیت بحرانی دچار شده که میتوان گفت مسکن نه یک مسئله در عرض سایر مسائل، بلکه یک ابرمسئله با نسبتی علی و معلولی در قبال سایر مسائل بوده و از یک سو همچون موتور بازتولید مسئله اصلی کشور یعنی نابرابری عمل کرده و از سوی دیگر منجر به آسیبهای اجتماعی مختلف و مسائل غیراصیل اما بزرگی همچون حاشیهنشینی شده است.
هفت بازیگر اجتماعی در روند برآمدن نابرابری کنونی در حوزه مسکن، واجد نقش بودهاند و مورد سوال هستند: جریان اصلی اقتصاد، دولت، قوه مقننه (مجلس و شورای نگهبان)، فقه مصطلح، بازیگران رسمی سیاست، نیروهای اجتماعی و علوم اجتماعی.
سرمایهداری ایرانی با اتکا بر وضعیت این هفت نیرو، در هفت شهر در اختیار خود حکم میراند.
در این پرونده در پی واکاوی نقش هر کدام از این بازیگران هفتگانه در پیدایش وضع موجود، و البته جستجوی راهحلها و ضرورتهای ناظر به هر کدام هستیم. دولت چرا و چگونه باید هر چه زودتر نگرش خود در حوزه مسکن را از تفوق نگرش اقتصادی در سیاستگذاری و نگرش مهندسی در اجرا رهایی یافته و دستکم در دو حوزه منابع انسانی و به ویژه سیاستگذاری و ارزیابی سیاستها، نگاه اجتماعی به مسکن را نیز به رسمیت بشناسد؟ تفکر دینی چرا و چگونه باید بتواند از فقه مصطلح فراتر برود؟ کنشگران چگونه میتوانند با مسکن به مثابه یک ابرمسئله کلیدی مواجهه شوند؟
در شماره اول نامه جمهور
@edallat
نگرشی دیگر به جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی(ره)
بخش اول جامعه عدالتخواه توحیدی
سخن گفتن از جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی (ره) امری است سهل و ممتنع؛ از یک سو احصاء و ارائه شماری از ویژگیهای مثبت و مطلوب اما کلان و کلی، همچون عدالت، معنویت، عقلانیت، جمهوریت، آزادی، استقلال، امنیت و... و نسبت دادن آنها به جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی (ره) هم صحیح، هم به نسبت آسان و البته احتمالا بلااثر یا کمثمر خواهد بود.
از سوی دیگر آنچه که سختتر اما مهمتر و موثرتر است، بازشناسی وجوه کلیدی و البته مغفول و بعضاً تحریفشدهی اندیشه امام، و واکاوی چرایی و چگونگی غفلت و تحریف آنها میباشد.
برای نمونه میتوان از عدالت در جامعه از نگاه امام سخن گفت اما به سازوکار جاری شدن این عدالت که مبتنی بر اقیموا الناس بالقسط، با عدالتخواهی همه جانبه مردم محقق خواهد شد، دم نزد. اینگونه در ظاهر به وجوه مهم اندیشه امام پرداخته شده اما در سطحی کلی و انتزاعی و به نحوی محافظه کارانه.
یا میتوان از آزادی و جامعه آزاد از نگاه ایشان سخن گفت اما این سویه را سانسور کرد که امام خمینی (ره) جامعه فردا را جامعهای ارزیاب و منتقد میدانست که تک تک افراد آن دارای حق استیضاح بالاترین مسئولان جمهوری اسلامی هستند.
میتوان از مردمسالاری در نگاه امام سخن گفت اما آن را به صندوقهای رای تقلیل داد و جمهوریت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... را حتی فهم نکرد!
بنابراین ما برآنیم که بدون اکتفا به ذکر مکرر کلیاتی در اندیشه امام، توجه خود را بر وجوه مهم، موثر و مغفول یا تحریفشده اندیشه امام متمرکز کنیم. مطلب مهمی که رهبر انقلاب در سالهای اخیر به آن اشاره کردهاند، تحریف امام بوده اما خود همین «تحریف امام» نیز میتواند مورد تحریف قرار بگیرد.
تحریف امام صرفاً این نیست که نسبتهای کذب به ایشان داده شود _که داده میشود_ بلکه مهمتر آن است که وجوه مهم و راهبردی اندیشه امام در سایه تکرار کلیات، مورد غفلت آگاهانه یا ناآگاهانه قرار گرفته و البته تحریف خفیتر و خطرناکتر آنکه وجوه مهم اندیشه ایشان لقلقه زبان آنهایی شود که خود خلاف این اندیشهها و آرمانها عمل میکنند.
برای نمونه آنان که در صدر عاملان به حاشیه راندن عدالت اجتماعی در جامعه هستند، خود را مدعی عدالتخواهی خوانده و با اکتفا به تکرار کلیاتی همچون عدل الهی و مطلوبیت عدالت اجتماعی، سخنی از ضرورت «تشنگی به خون سرمایهداران زالوصفت» _که از نگاه امام و خاصه برای روحانیت واجب است_ نمیرانند. سخنی از نفرت معرفتی و تاریخی امام خمینی(ره) از طبقه مرفه مذهبی نمیگویند.
از آزادی میگویند اما آزادی را تنها برای بسط ید خود میخواهند و سخنی از آزادی تک تک مستضعفین برای حق استیضاح بالاترین مسئولین نمیگویند.
بدترین نوع تحریف این است که از اندیشههای امام سخن بگوییم و بر وجوه مهم آن هم تاکید کنیم اما مخاطب سخن را جابهجا کنیم؛ چشیدن طعم استضعاف که امام برای مسئولین و مقامات واجب میدانست را برای مردم تجویز کنیم و رفاه را که حق عمومی، ضروری و بایسته و شایسته همه مردم به ویژه مستضعفین و پابرهنگان میدانست، از آنها سلب کرده و آن را در چنبره خود و خاندان خود درآوریم.
آری رفاه برای ما و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما، اما مردم بروند لنگ بپوشند! رفاه برای ما و مقاومت برای مردم! این وارونهسازی امام است که فراتر از تحریف ساده امام است.
«برای همه انشاءالله رفاه خواهد شد و این اختلافات طبقاتی ننگین به آن صورت نخواهد ماند.» (۲۷ فروردین ۱۳۵۸)
آزادی آری اما برای فرزندان و نوادگان نورچشمی مسئولان در آن سوی مرزها نه برای فرزندان واقعی مکتب امام که سودای عدالت در سر دارند. برای آنها باتوم بیشتر باید خرید و برای فرزندانمان خانههایی در ترکیه و کانادا و آمریکای جهانخوار!
آیا امروز آزادی بیان ابعاد این حقیقت وجود دارد که شاهبیت تحریف امام در بیت امام سروده میشود؟:
«جامعه آینده ما، جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت.. انسانی که امروز در نظام پلیسی از فعالیتهای فکری و آزادی در کار محروم شده است، تمامی اسباب ترقی واقعی و ابتکار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدی خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست.» (۱۶ آبان ۱۳۵۷)
جمهوریت آری اما برای کسب وجاهت و رای برای خود، ابزاری برای کسب قدرت و مشروعیت خود، نه برای تاثیرگذاری و حق و وظیفه تاثیرگذاری تک تک آحاد افراد جامعه در سرنوشت خود، که آن را امام راحل، شاخص اصلی پیشرفت می دانست. مردم نامحرمند و جمهوریت یعنی تایید ما و انتخاب ما. آن هم در عرصه بسیار جزئی از صحنه سیاسی و در موسم انتخابات و نه حتی در همه ساحات عرصه سیاسی و نه در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی.
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه عدالتخواه توحیدی علیه طبقه مستکبر الحادی
بخش دوم جامعه عدالتخواه توحیدی
امروز «باید به خود جرئت داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و استراتژی این جنگ باید عوض شود.» (شهید حسن باقری) باید اذعان داشت که در زمانه جنگ فقر و غنا، جامعه مطلوب جامعهای است مرفه، منتقد و مؤثر؛ جامعه عدالتخواه توحیدی. سایر ویژگیهای جامعه مطلوب در سایه این خصلتهای استراتژیک حاصل میشوند.
جامعه مطلوب از نگاه امام، جامعه قائم به قسط است. این جامعه در بستری از رفاه مقدور و با سازوکاری از جنس قیام به قسط، که خود کلید طلایی تحقق معنویت در جامعه اسلامی است، جامعهای است متعالی، یعنی جامعهای به سوی تحقق و تعمیق معنویتهای توحیدی؛ وحدت در کثرت عرفانی انقلابی، و نه انفعالی محافظهکارانه، و نه معنویت بهمثابه بهانهای برای سرپوش گذاشتن بر ضرورت رفاه و عدالت.
عدالتخواهی در نظام فکری امام چنان جایگاه والایی دارد که نه تنها حکومت اسلامی را «جمهوری عدل» دانسته بلکه یکی از مقدسترین و عالیترین وقایع تاریخی یعنی قیام عاشورا را قیام عدالتخواهان مینامد:
«خاطره تلخ ۱۷ شهریور ۵۷ و خاطره تلخ روزهای بزرگی که بر امت گذشت میوه شیرین سرنگونی کاخهای استبداد و استکبار و جایگزینی پرچم جمهوری عدل اسلامی را به بار آورد. مگر نه آن است که دستور آموزنده «کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ اَرضٍ کَربَلاء» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالتخواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین. روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر. و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژدهای. تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عدهای قلیل، علیه مستکبران، گرچه با سازوبرگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مامورند چونان سرور شهیدان قیام کنند.» (۲۶ بهمن ۱۳۵۷)
عبادت و معنویت در نگاه منظومهای امام خمینی(ره) محدود و منحصر به کنج مسجد نیست. در این مکتب است که خدمت به محرومین بالاترین عبادت است. پس اگر حتی از تعالی و عبادت و معنویت سخن گفته میشود آنجا نیز امام نخ تسبیح و مرکز ثقل و بالاترین سطح را منحصر و متمرکز بر خدمت به مستضعفین و محرومین میداند:
«گمان نمیکنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» (۶ مرداد ۱۳۶۶)
«امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغهنشینان که ولینعمت ما هستند خدمت کنید. پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغهنشینان فایده داشته باشد.» (۱۲ مرداد ۱۳۶۲)
در واقع هیچ دوگانگی میان عبادت و عدالت نیست و در منظومه امام، عدالتخواهی و تحقق عدالت و خدمت به محرومین خود از جنس عبادت است و هر کنش و اقدام انسان انقلابی در جهت گسترش عدالت، معنویت، جمهوریت، حریت و... خود از جنس عبادت است.
این برداشت و بینش توحیدی و انتقادی نه تنها به فراموشی سپرده شده بلکه تلقی و تصوری واژگونه و تحریفآلود به جای آن نشانده شده و این حقیقت نیز تحریف، و عبادت یا محدود به محراب شده و یا راه گسترش عبودیت همگانی نه در اقامه عدالت که تنها در اشاعه عبادات ظاهری و مناسک جمعی خلاصه شده، و این قرائتهای تقلیلیافته از عبادت، بدیل برتر عدالت معرفی شده است:
«وقتی انسان برای خلق خدا خدمت بکند و برای اینکه این خلق در طول تاریخ ستم دیدند، عقب نگه داشته شدند، نگذاشتند رشد معنوی بکنند، وقتی با این ایده شما خدمت بکنید شما در خدمت اسلام هستید و شما مجاهد هستید.» (۱ آبان ۱۳۶۲)
در جامعه توحیدی، آرمانهای توسعه و رفاه، رفع فقر و نابرابری و فاصله طبقاتی، آزادی اندیشه و بیان، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، استقلال و امنیت محقق شده است. چنین جامعهای، جامع آرمانهاست و در اندیشه توحیدی امام خمینی این آرمانها نه تنها با هم تضادی ندارند بلکه مکمل هم و چند روی یک سکه هستند و هر یک بیانی از یک حقیقت است و آن حقیقت توحید است و همه آرمانها ترجمان اجتماعی این توحید هستند.
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه منتقد و موثر علیه طبقه مستبد و منفعل
بخش سوم جامعه عدالتخواه توحیدی
جامعه منتقد علیه طبقه مستبد
جامعه مطلوب از نگاه امام جامعهای است منتقد و ارزیاب عملکرد مسئولین در همه سطوح، جامعهای بدون لکنت زبان! آری این عبارت الهی امام را بر سر در هیچ سازمان و نهادی نخواهید یافت که تکتک مردم حق استیضاح بالاترین سطح مسئولین حکومت اسلامی را خواهند داشت و باید داشته باشند:
«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد - خود به خود - از مقام زمامداری معزول است.» (۱۹ دی ۱۳۵۷)
جامعه مطلوب جامعهای است که در آن آزادی بیان و اندیشه وجود دارد و همه میتوانند رأی خود را داشته باشند. البته که آزادی به معنای خرابکاری نیست، بلکه به معنای طرح آزاد و بدون ترس انتقادات و عقاید گوناگون است:
«در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیدهای هستند ولکن آزادی خرابکاری را ندارند.» (صحیفه امام، ج ۴، ص ۴۳۵_۴۳۶)
«اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است؛ و از آزادی بیان و قلم نمی هراسد، و از طرح مکتبهای دیگر که انحراف آنها در محیط خود آن مکتبها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند، باکی ندارد.» (همان، ج ۱۰، ص ۸۱)
بنابراین هرگونه تلاش معرفتی و عملی یا اجتماعی و امنیتی در جهت سرکوب که هیچ، بلکه کمرنگ کردن و حتی عدم حمایت و تقویت انتقاد و ارزیابی عمومی در بالاترین و جدیترین و البته سازندهترین سطح، تلاشی استبدادی است در جهت تحریف امام و به محاق راندن آرمانهای متعالی انقلاب:
«ما تابع آرای ملت هستیم. ملت، هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.» (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۴)
جامعه موثر علیه طبقه منفعل
حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در نگاه امام خمینی (ره) چیزی فراتر از رای دادن است زیرا در رای دادن صرفا نمایندهای انتخاب میشود و او کارها را خود اداره میکند اما در نگاه امام این خود مردم هستند که کار را انجام میدهند و پیش میبرند نه اینکه صرفا به دیگری واگذار کنند. یعنی مردم مشارکت تام در اداره امور خویشتن دارند و جمهوریت اسلامی چیزی از نوع مشارکتی است نه صرف نمایندگی:
«کارهای هر کسی به خودش باید [سپرده شود] هر جایی به خودش، این جزء برنامههای اسلام است، و بنای ما هم بر همین هست.. از اول قانون هم همین معنا بوده است... کارهایتان محول به خودتان باشد.. هر جایی خودش اداره کند خودش را. این، هم برای ملت خوب است، هم برای دولت خوب است. دولت نمیتواند همه جا را خودش تحت نظر بگیرد؛ وقتی محول کرد کار را به خود مردم، مردم در منطقهای که هستند برای خودشان دلسوزتر هستند، بهتر اطلاع دارند به احتیاجات خودشان.» (۷ اردیبهشت ۱۳۵۸)
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه برابر و مرفه علیه طبقه ممتاز و مرفه
بخش چهارم جامعه عدالتخواه توحیدی
جامعه برابر علیه طبقه ممتاز
جامعه مطلوب از دید امام جامعهای برابر در پیشگاه قانون الهی است زیرا همه بنده خدا هستند. جامعهای که در آن هیچ فردی و گروهی بر دیگری برتری و مزیت حقوقی ندارد. جامعهای که در آن همه بنده خدا و تابع قانون خدا هستند و استبداد در این جامعه مطرح نیست، همانطور که استثمار اقتصادی مطرح نیست و هیچ استبداد سیاسی در آن جامعه وجود ندارد:
«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمومنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست، دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است، تا ابد هم باید منزه باشد و این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت ما است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است.» (۶ مرداد ۱۳۶۶)
جامعه مرفه علیه طبقه مرفه
از جهت معرفتی، پیشرفت در اندیشه امام خمینی(ره) معنا و پهنا و ابعادی فراتر از توسعه تکبعدی اقتصادی داشته و شامل وجوه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هویتی و... و در یک کلام تمدنی بوده است.
از جنبه تاریخی و عملیاتی نیز تأکید امام بر پیشرفت و تلاش ایشان در دستیابی به آن از آن رو بود که امام پیشرفت را نه به عنوان یک مسئله مقطعی جزیرهای بلکه همچون رسالتی ملی و الهی در مسیر تطورات تاریخی و در ارتباط با تحولات جهانی بهویژه در مواجهه تمدنی با توحش مدرن و تهاجم همهجانبه آن به ایران و اسلام، و البته در حل مسئله عقبماندگی میدانستند. با این همه اما امام جنبه مادی و اقتصادی پیشرفت را نیز مد نظر داشته و بر آن تأکید داشتند.
در نظریه انقلابی جنگ فقر و غنا، رفاه برای همه است و نه برای یک طبقه، و در رفاه، اولویت با عامه مردم است و ضرورت چشیدن طعم استضعاف، برای خاصه مسئولین. جامعه آرمانی امام خمینی(ره) یک جامعه مرفه و بدون محرومیتهای تحمیلی زمان شاهنشاهی است. عدالت نه توزیع فقر بلکه توزیع رفاه متوازن برای همه است:
«با رفتن شاه... درآمد حاصله از نفت که حیف و میل و صرف هزینههای زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامی، وضع تودههای مردم ما را بهبود خواهد بخشید.» (۲۴ آبان ۱۳۵۷)
مرفه، نه به معنای رفاهزدگی و رفاهبسندگی و نه حتی رفاهمحوری، بلکه جامعهای با رفاه متوازن و مطلوب و حداقل در حد عرف به عنوان مقدمه و بستر لازم و ضروری رشد و تعالی:
«اسلام تعدیل میخواهد؛ نه جلو سرمایه را میگیرد، و نه میگذارد سرمایه آن طور بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد و برای سگش هم اتومبیل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلک؛ و یکی شب برود پیش بچههایش نان نداشته باشد. نمیشود این؛ این عملی نیست. نه اسلام با این موافق است، نه هیچ انسانی با این موافق است.» (۱۵ تیر ۱۳۵۸)
انقلاب امام یک انقلاب توحیدی و فرهنگی برای تعالی بود اما چه از حیث انگیزه و انتقاد و چه از حیث نتیجه و آرمان، رفاه و عدالت و پیشرفت اقتصادی بارها و بارها در بیانات امام و مردم تکرار شده است و بدیهی است که تمام پیشرفتهای معنوی و تعالیهای روحی جز در بستر رفاه مادی و معیشتی میسر نخواهد شد.
بنابراین هرکس به هر بهانهای و در هر زمانهای رفاه و پیشرفت اقتصادی برای عامه مردم و به ویژه مستضعفین را در صدر فهرست آرمان های امام و انقلاب قرار ندهد، بخواهد یا نخواهد، بداند یا نداند، دست به تحریف امام و انقلاب زده است:
«شهرهایی که دو طرف دارند، یک طرف مُرفَّه و یک طرف غیر مُرفَّه، از آن غیر مُرفَّه شروع کنید، وقتی به درجه مُرفَّه رسید، آن وقت یک کار اساسی شما کردید.» (۱۴ آبان ۱۳۵۸)
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه سالم، واحد و معنوی علیه طبقه فاسد، متفرق و حیوانی.
بخش پنجم و پایانی جامعه عدالتخواه توحیدی
در جامعه مطلوب امام خمینی فساد و آسیب شیوع ندارد زیرا آسیبهای اجتماعی، بیش از هر چیزی ناشی از ساختار فاسد و فسادزاست و با برپایی سیستم عادلانه، آسیبهای اجتماعی از جامعه رخت برمیبندد. محور و مقدم دانستن ساختار و مقصر ندانستن افراد در این نگرش، زمینه را برای اصلاحات اجتماعی فراهم میآورد:
«نمیخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمیخواهند مملکت آباد شود... اگر راست میگویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار میخواهد. فردا، که فارغ التّحصیل میشود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمیتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال میکنید آن دزدی که شب ها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا میرود و یا زنی که عفت خود را میفروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامهها میخوانید، به وجود میآورد.» (۲۱ فروردین ۱۳۴۳)
جامعه واحد علیه طبقه متفرق
جامعه مطلوب از منظر امام یعنی جامعه توحیدی. توحید به عنوان مهمترین پیام دعوت انبیا یک دلالت اجتماعی مهم دارد و آن وحدت جامعه حول محور حق و قول خداست. جامعهای اگر توحیدی شد یعنی ولایت پیدا میکند و یک جبهه و یک صف شده در راستای حق حرکت میکند:
«جامعه توحیدی معنایش این است که همه اینها به خدا فکر کنند، توجه به خدا داشته باشند نه هرج و مرج باشد... یعنی همه آمدند با هم به طور وحدت کلمه، وحدت فکر... اما چنانچه انسجام پیدا بکنیم، همه گروهها پشتیبان هم باشند.. جامعه توحیدی به این معنا پیدا بشود که همه پشتیبان هم و همه با وحدت کلمه و با وحدت نظر، بدون اینکه یکی بگوید نه، یکی بگوید آری، اگر این طور بشویم ان شاء الله پیروز هستیم.» (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۴۱۷_۴۲۲)
جامعه معنوی علیه طبقه حیوانی
از دید امام «در اسلام همه امور، مقدمه انسانسازی است.» (صحیفه امام، ج13،ص 172) نهایت هدف از خلقت اسلام و دلیل دعوت انبیا رشد و تکامل انسانی است. اما معنویت نه تنها غایت، بلکه نقطه آغاز نیز هست. همانطور که همه تلاشها برای معنویت است و آرمانهای اجتماعی مقدمه انسانسازی است، معنویت، راهکار پیشرفت جامعه نیز هست:
«اینهایی که همه توجهشان به این است که کاخها برای خودشان درست کنند، حتی برای حیوانات خودشان، برای سگهای خودشان کاخ درست میکنند. اینها نمیتوانند به فکر مردم و آن گرسنههایی باشند که در کشورهای خودشان هست؛ و لهذا میبینیم که نفت همین مردم بیچاره را میبرند به جیب امریکا میریزند و ملتشان آن طور گرسنه و پابرهنه هستند. اینها احساس دیگر ندارند، اینها احساس انسانی از دستشان رفته. این توجه به زرق و برق دنیا انسان را از آن احساس انسانیاش میبرد، یک حیوان است در بین مردم راه میرود. کوشش کنید معنویت را تقویت کنید در بین این ملت. با معنویت است که شما میتوانید استقلال خودتان را حفظ کنید و آزادی خودتان را حفظ کنید و به مراتب کمال برسید.» (۱ فروردین ۱۳۶۲)
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
MAM_Volume 7_Issue 13_Pages 143-174.pdf
711.6K
مبانی معرفتی و زمینههای اجتماعی نظریه عدالت محمدرضا حکیمی
حمید پارسانیا
یحیی بوذرینژاد
کیوان سلیمانی (نویسنده مسئول)
@edallat
نه فقر نه فحشا؛ عدالت توحیدی.
برخی افراد و جریانات همواره از فجایع واقعی و حواشی ساختگی سوءاستفاده میکنند؛ آنها که کنار نشستهاند، مانند منورالفکر_روشنفکرهای متحجر_متجدد حوزوی_دانشگاهی که به قول امام خمینی عرضه اداره یک نانوایی هم ندارند، و آنها که خود از ذینفعان تبعیض افسارگسیخته هستند، مانند بازیگر_بازیکن های سلبریتی_نوکیسه سینمایی و ورزشی، و آنها که خود از عوامل علمی و عملی بیعدالتی هستند، مانند اقتصاددان_سیاستمدارهای سرمایهسالار تصمیمساز و تصمیمگیر.
درباره تضاد توهمی و تزاحم حقیقی دوگانه فسادهای اقتصادی و اخلاقی (اخلاق به معنای خاص تسامحی، وگرنه همه پدیدهها از جمله اقتصاد، واجد وجهی اخلاقی هستند) اولا اولویت جنگ با نابرابری و فساد اقتصادی، دلیل غفلت از فساد آندلسی نیست، و دوما فساد اخلاقی و اقتصادی رابطه دیالکتیکی با هم دارند، و سوما پیشرفت اقتصادی ابزار خدماتی تعالی اخلاقی است. فهم این اولویتبندی دیالکتیکی یعنی بدانیم فساد اقتصادی اولی، از علل اصلی ایجاد و اشاعه فحشای اخلاقی است اما فساد اخلاقی هم از علل فرعی تولید و تداوم فحشای اقتصادی است.
اگر چه مبارزه با نابرابری و فساد اقتصادی بر مبارزه با فساد اخلاقی اولویت برنامهای دارد اما هدف تعالی اخلاقی بر پیشرفت اقتصادی شرافت ذاتی دارد و حتی اولویت ظاهری اصلاح اقتصاد بر اخلاق به واسطه خدمت مقدماتی اقتصاد به اصلاح اخلاق است. هم برخورد افراطی با هر خبطی خطاست هم خلط مباحث و نفی اهمیت مسائل ثانوی؛ با معضلات پیچیده و در هم تنیده باید با اولویتبندی سهمیهبندی شده جنگ نابرابر توأمان کرد؛ مبارزه قاطع با فساد اقتصادی اولویت و اهمیت بیشتری از مقابله منطقی با فساد اخلاقی دارد اما هر دو لازمند، نه فقر نه فحشا؛ عدالت توحیدی!
البته معمولا مسائل فرعی و نامسائل حاشیهای برای به حاشیه راندن مسائل اصلی طرح و تبلیغ میشوند؛ در این مواقع نه باید غرق در بازی ساختگی سیاسی رسانهای شد و نه میتوان بالکل از کنار هزینه واقعی اجتماعی فرهنگی آن گذشت؛ میتوان و میباید با نهایت اختصار و استدلال به توضیح حقیقت پرداخت و البته نسبت آن را با مسئله اصلی مشخص کرد تا تهدید به فرصت تبدیل شود؛ وقتی مسئله بیحجابی یا نامسئله حجاب را مطرح میکنند، باید اهمیت و فلسفه حجاب و عفاف را با ظرافت و قاطعیت و بدون تعارف و تفصیل، تبیین کرد و البته نسبت فحشای اخلاقی با فساد اقتصادی و نسبت پیشرفت اقتصادی با تعالی اخلاقی را نیز تشریح و بر اولویتها تأکید کرد.
جریان انقلابی باید کمترین فرصت ممکن را برای این واکنش تدافعی اجباری تلف، و برای تبدیل تهدید به فرصت صرف کند، و به جریانات غیرانقلابی و ضدانقلابی فرصتِ فرصتسوزی و حاشیهسازی ندهد، و تلاش کند تمام توان خود را به کنش تهاجمی اختیاری فرصتسازی درونگفتمانی و تهدیدسازی برونگفتمانی اختصاص دهد؛ به مطالبه ایجابی عدالت اجتماعی و مبارزه سلبی با سرمایهسالاری دولتی و خصوصی و خصولتی بپردازد، با نهضت عدالتخوانی و عدالتخواهی در مسیر تحقق آرمان عدالت توازنی حکمرانی اسلامی و نجات کشور از چاه ناعدالت بازاری دولت حداقلی و پرهیز از چاله نیمعدالت رفاهی دولت رفاه حرکت کند.
کیوان سلیمانی
بازنشر یادداشت قدیمی به مناسبت مباحث اخیر و وضعیت روز..
@edallat
عدالت و محبت؛ دو کلانشاخص حکمرانی علوی.
عدالت اجتماعی:
امیرالمؤمنین در خطبهی شقشقیّه، یکی از دلایل قبول حکومت را این قرار داد: وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلیٰ کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم؛ یعنی خدای متعال این پیمان را از علما گرفته که به شکاف اجتماعی، به فاصلههای اجتماعی تن ندهند و قبول نکنند فاصلههای اجتماعی را که یکی از سیری مُشرف به موت بشود، یکی از گرسنگی.
محبت اجتماعی:
امام علی علیهالسلام در فرمان معروفش خطاب به مالک اشتر تاکید میکند: مهر، محبت و لطف به شهروندان را در درون خویش نهادینه کن و هرگز نسبت به آنان چون درندهای مباش که فرصت دریدنشان را لحظهشماری میکند، زیرا آنها دو دستهاند: یا مسلماناند و برادر دینی تو، یا نامسلماناند و در خلقت همانند تواند.
@edallat
💎 حسین جانِ جهان است؛ جهان تشنه حسین است..
💠 هستیشناسی؛
🔹 اگر عالَم را بیهوده یا هیچ و پوچ یا سردرگم و حیران نپنداریم و برای آن معنا و معنابخشی قائل باشیم، میتوانیم برای جهان، جان و حیات در نظر بگیریم؛ جهان مرده و جهان زنده تعریف کنیم و در جستوجوی عوامل جانبخشی به جهان اجتماعی باشیم.
💠 انسانشناسی؛
🔹 به جز بخش معدودی از صاحب نظرانِ تاریخ که انسان را صرفا مادی و تکبعدی پنداشته اند، اکثریت متفکران و اندیشمندان با عقاید متفاوت، انسان را دارای دو بعد و دو ساحتِ وجودی دانسته اند؛ روح و جسم، جان و تن، عین و ذهن و دیگر بیان ها.
🔹 ضمنا در اکثر این نظر و نظریهها، حیات و اصل و اساسِ انسان را بُعد غیرِخاکیِ آن میدانند. از طرفی قائل شدنِ ابدیت برای این جنبه از وجود آدمی، اهمیت بینهایتی به آن میبخشد و نوع و سطح و کیفیت آن تاثیر همیشگی به دنبال خواهد داشت.
💠 رفتارشناسی؛
🔹 سه گونه کردار یا کنش یا رفتار از انسان سر میزند: عمل، احساس و اندیشه.
💠 هستیشناسی جامعه؛
🔹 همزیستیِ افراد یا خانوادهها که منجر به تشکیل ساختارهای ارتباطی میشود را جامعه میگوییم؛ حیات جمعی انسانهایی که به گونهای "باهم" زندگی میکنند و این با هم بودن در سه قالب و فرایند فکری، احساسی و رفتاری جریان مییابد.
💠 حسینشناسی؛
🔹 اگر جهان اجتماعی را یک واحدِ دارای روح و جسم در نظر بگیریم؛ حیاتِ جهان را وابسته به کیفیتِ اعمال و احساسات و اندیشههای جمعیِ آن می یابیم و آنچه باعث شود این مجموعهی رفتاریِ متشکل از عمل و احساس و تفکر، به سوی خروج از محدودیت و رشد حرکت کند؛ حیاتبخشِ جهان و یا به بیانِ بهتر "جان جهان" مینامیم.
🔹 این جانبخشی به هر نحوی و توسط هر شخص یا گروهی، مطلوب و تعالیبخش است اما میزان و شدت تاثیرگذاری، و وسعتِ میدانِ این تاثیرگذاری متفاوت است و معمولا به افراد و گروههای خاصی لقب نجاتدهنده و حیاتبخشِ جهان داده میشود. شخصیتهایی که بر گسترهی وسیعی از جهانیان تاثیر گذاشته و افکار و اعمال و عواطف آنها را به سوی تعالی، عقلانیت و بینهایت هدایت میکنند.
🔹 از این چهرهها در طول تاریخ و در سرزمینهای متفاوت، حضور داشته و دارند، اما شخص و مکتبی که اعتراف حداکثری اندیشههای متفاوت از اقشار متفاوت را به دنبال داشته؛ حسین ابن علی علیه السلام و مکتبِ عشق و عقل ایشان میباشد. حضرت سیدالشهدا، امام مومنان و حبیب عارفان و اسوهی آزادگان و آزادیخواهانِ عالم و سرآمدِ مصلحانِ واقعی تاریخ بودهاند و در بیداری دلها و زنده کردنِ دلمرده ها و امیدبخشی به مظلومانِ عالم، شخصیت بیبدیلی بوده و هستند. این همه تحسین عالمان و مبارزان جهانی، اتفاقی نبوده است.
💠 جامعهشناسی تغییر اجتماعی؛
🔹 در جریانسازی و تغییرِ مسیرها و فرایندهای اجتماعی، احساسات جمعی نقش منحصربهفردی دارند که البته در عصرِ اخیر معمولا با نگاهِ منفی دیده شدهاند و یا سرکوب شدهاند یا منحرف و یا در نطفه، خفه! و یا از طرف دیگر سر از افراطهای رنگارنگ شرقی یا غربی درآوردند و به همین دلیل همواره با شکست یا عقبگرد همراه بودهاند.
🔹 نکتهی برجسته در نهضت و قیام عاشورا، هم در زمان وقوع و هم در استمرار و گسترشِ آن در تمام طول تاریخ، ظرفیت و قابلیتِ تهییج و احیای احساساتِ صحیح جمعی است. این قابلیت هنگامی اهمیت مضاعف مییابد که هماهنگ و مبتنی بر عقلانیت باشد و به تعبیری نماینده و نمایانگر بهترین نمونه از عشقِ عقلبنیاد باشد. در عصر ما که دستهای خاموش و کرخت و دستهای متوسل به بیراهههای افراطی شدهاند، این عنصر حیاتی اگر صحیح و حسابشده تولید و مدیریت شود؛ تغییرِ صحیحِ جهان، رویا نخواهد بود.
🔹 پیادهروی جهانی اربعین همچون "معجزه تمدنی قرن21"، نشانه و نوید تغییرات انقلابی جهانی و تمدنسازی نوین اسلامی است.
✍ کیوان سلیمانی
🔸 اربعین ۱۳۹۶
@edallat
شکاف طبقاتی یا استحاله فرهنگی؟
محمدامین رضایی: حسینبنعلی علیهالسلام کشته جامعهای است که ساختار قدرت و ثروت از مسیر اصلی انقلاب خارج شده و جامعه طبقاتی شکل گرفته؛ آقازادهگان قدرتطلب و هنجارشکن صحابه و اکثریت مردمی که گرفتار حداقلهای زندگیاند. اولین محصول جامعه طبقاتی ذبح ارزشها و ارزشیهاست. نتیجه طبیعی جامعه طبقاتی عصر بنی امیه ذبح عدالت، اخلاق و حسینبنعلی علیهالسلام و یارانش بود.
مهدی جمشیدی: ریشهی حادثهی عاشورا، وقوع «استحالهی فرهنگی» در متن جامعهی اسلامی بود. از این رو، حسین -علیهالسلام- علاج را بازسازی انقلابی در قالب «اصلاح» و «امربهمعروف و نهیازمنکر» معرفی کرد. نیروی پیشران استحالهی جامعه نیز نه مردم، بلکه «اکثریت خواص اهل حق» بودند که بیبصیرت یا دنیاطلب شدند.
▪️ اینها، دو نمونه از دو نوع نگاه و دو منطق تحلیلی متفاوت از مسائل اجتماعی هستند که در سالها و کشورها و مسائل مختلف، مطرح میشوند؛ از صدر اسلام و قیام عاشورا تا انقلاب اسلامی و وقایع ۱۴۰۱. از فقر و فساد و تبعیض تا اعتیاد و مفاسد و طلاق.
▫️ به نظر شما کدام ایده و نگاه دقیقتر و کدام مسئله، علّی است؟
@edallat
درباره میزان حضور مردم در مناسک محرم.
انباشت نارضایتیهای ناشی از ناکارآمدی منعکس در افزایش فقر و نابرابری، در کنار ناسازگاریهای فزاینده فرهنگی، منجر به اعتراضات آغشته به اغتشاشات متنوعی در ایران از جمله در سال ۱۴۰۱ شده است.
رویکرد نامسئولانه در مواجهه با این اعتراضات با رویههای چون ناپاسخگویی و عدم جبران اشتباهات، در کنار موجسواری رسانههای معارض و سوءاستفاده طبیعی نظام سلطه، خیزش و اعتراض را به سمت و سوی شورش و اغتشاش میکشاند.
در ادامه با ایجاد تنش و برخوردهای سخت و غیرروامدارانه، فاصله و شکاف اجتماعیای که خود ریشه اولیه مسئله بوده، تشدید شده و تعمیق یافته و تبعات متعددی بر جای میگذارد.
در این شرایط، طیف محافظهکار مسلط، در تداوم ثباتخواهی حین وقوع واقعه و به محض بازیابی آرامش گذشته به واسطه جمع شدن امنیتی مسئله، مسیر قدرتمحوری پیشین خود را از سر گرفته و به جای نگرانی و چارهاندیشی پیرامون ریشهها، پیامدها و راهحلهای بنیادین مسئله در ساحات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و البته جهانبینی و سبک و معنای زندگی، دلنگران تبعات سیاسی جناحی رویداد میشود.
برای نمونه پس از وقایعی مانند خیزش منتهی به شورش ۱۴۰۱، که جهش موج و روند بیحجابی و بدحجابی و سایر شاخوبرگهای اخلاقی و رفتاری آن، تنها تبعات اولیه و ملموس مواجهه قهرآمیز جامعه و حاکمیت هستند،
سیاستگذار و سیاستمدار جمهوری اسلامی به جای نگرانی از شکاف طبقاتی و اقتصادی از یک سو و بالتبع؛ شکاف هویتی و فرهنگی از سوی دیگر و در نتیجه افول مضاعف اعتماد اجتماعی و تعمیق شکاف چندبعدی جامعه و حاکمیت، و در نهایت پیامدهایی چون تسریع دینگریزی و دینستیزی از جمله با کاهش حضور در مناسکی چون عزاداریهای محرم،
با خودفریبی خیالبافانه بر انکار این وقایع و حقایق انکارناپذیر اصرار ورزیده و در پیدا و پنهان، دلواپس احتمال کاهش حضور مردم در انتخابات به نفع جناح مطبوع خود میشود.
در میانه این بحران عصیانبرانگیز که قاطبه جبهه فرهنگی انقلاب! بر حاشیهبازیهای فلان مداحسلبریتی و موشکافی کم و کیف مواجهه با عزاداران بیحجاب و بدحجاب متمرکز شدهاند، و در فقدان یک نظام رصد و وضعیتشناسی مستقل و معقول و عمیق، و حداقل بر اساس مشاهدات و گفتوگوها و پرسوجوهای ناقص ما، خطاب به مسئولان و دلسوزان، صریح و مختصر باید گفت:
"به تصاویر هوایی هیئتهای بزرگ کلانشهرهایی چون تهران، مشغول و مغرور نشویم، با وجود حضور همچنان پرشور و قابل توجه اما در برخی مناطق کاهش حضور و نقشآفرینی مردم در محرم ۱۴۰۲، به ویژه در هیئات مردمی محلی، روستایی و شهری، و احساس و اقرار به این کاهش توسط خود مردم، محسوس و معنادار و هشدارآمیز است."
مسئله، روند کاهشی دینداری از جمله بعد مناسکی و شرکت در مراسمات محرم، در حداقل دو دهه اخیر برخی مناطق ایران است که باید پذیرفته، فهم، تحلیل و حل شود. این نگاه، نافی افزایش طبیعی احتمالی نسبت به ایام کرونا، افزایش کلی نسبت به پیش از انقلاب و حتی افزایش احتمالی کنونی در جهان و کشورهای اسلامی نیست.
بدیهی است کاهشی بودن روند، به معنای کم بودن جمعیت شرکتکنندگان نیست، بلکه به معنای کمتر شدن آنها نسبت به قبل است. در واقع حضور عمومی مردم در مراسمات و مناسک مذهبی به ویژه در ایام محرم، قابل توجه بوده که مخصوصا با وجود شرایط خاص سیاسی اقتصادی داخلی و شرایط سیاسی فرهنگی جهانی، نشاندهنده تداوم حیات دین و دینداری در ایران اسلامی علیرغم برخی تغییر و تحولات است.
ضمنا برخی از افراد مذهبی و انقلابی که خود در محافل و مجالس حامی نظام زیست و تنفس میکنند، احیانا امسال شاهد افزایش کمّی و کیفی برخی از خردهمراسمهای محلی به ویژه در مساجد و مراکز بسیج و... بودهاند و این امر ممکن است امر را بر آنان مشتبه کند! در حالی که فارغ از جابهجاییهای جمعیتی و ذهنیت جهتدار و احتمال مقایسه ناقص با ایام کرونا، این پدیده غالبا حاصل اقداماتی واکنشی نسبت به وقایع ۱۴۰۱ و وضعیت روز است. بنابراین فارغ از کیفیت حضور و صرفا از حیث کمیّت، ملاحظه طیف متکثر مردم به ویژه اقشار مستقل و خودجوش و همچنین در حاشیه و البته بازه زمانی بیست یا ده ساله اخیر، ضروری میباشد.
نکته پایانی اینکه در محرم امسال، پدیدهای که بیش از پیش نظر برخی را به خود جلب کرده، حضور ظاهرا متفاوت نسل جدید در متن و حاشیه مراسمات بوده است. یک مسئله در این زمینه مغفول و کمرنگ به نظر میرسد: خیابان!
نسل جدید و به بیان دقیقتر، بخش معتدل یا خاکستری طیف شبهسکولار عرفمحوری که در نسلهای مختلف وجود دارد، نیازمند و مایل به حضور و ظهور و بروز و کنش و زیست در عرصه عمومی از جمله خیابان است؛ چه عزاداری محرم ۱۴۰۲ باشد چه اعتراضات پاییزی ۱۴۰۱!
کیوان سلیمانی، عاشورای ۱۴۰۲
@edallat
نابرابری یا سبک زندگی؛ مسئله کدام است؟
بخش اول: زیربنای جوامع سرمایهداری؛ طبقه یا هویت؟
دو رویکرد متفاوت و گاه متضاد در تحلیل و حل مسائل اجتماعی وجود دارد و این اختلاف ناظر به مسائل مختلف ظهور و بروز پیدا میکند؛ از قیام عاشورا تا وقایع ۱۴۰۱، از اعتیاد تا طلاق، از فقر تا حجاب، از انقلاب اسلامی تا جنبشهای اجتماعی. رویکرد تحلیل طبقاتی و رویکرد تحلیل هویتی.
تحلیل طبقاتی
این منطق، ساختار طبقاتی جوامع سرمایهداری را زیربنای پیدایش و گسترش مسائل اجتماعی میداند. شکاف طبقاتی، نابرابری، فقر و فساد و تبعیض از مسائل مهم و اولویتدار در این سنخ تحلیل هستند.
این طیف استثمار، شکاف طبقاتی و طاغوت اقتصادی را از ریشههای اصلی انحراف منتهی به واقعه عاشورا میدانند و در تحلیل و ریشهیابی نارضایتی و اعتراضات اجتماعی ایران امروز نیز بر نابرابری و فقر تاکید داشته و ریشه گسترش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی از اعتیاد و سرقت تا طلاق و مفاسد اخلاقی را در ساخت اجتماعی نامتوازن فقر و تکاثر جستوجو میکنند.
تحلیل هویتی
این منطق، هویت و سبک فکر و زندگی غربی را زیربنای پیدایش و گسترش مسائل اجتماعی میداند. شکاف هویتی، بیحجابی، نسل زد و رسانه از مسائل مهم و اولویتدار در این سنخ تحلیل هستند.
این طیف استحمار، شکاف هویتی و طاغوت فرهنگی را از ریشههای اصلی انحراف منتهی به واقعه عاشورا میدانند و در تحلیل و ریشهیابی نارضایتی و اعتراضات اجتماعی ایران امروز نیز بر وضعیت تربیتی و تهاجم فرهنگی و رسانهای تاکید داشته و ریشه گسترش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی از اعتیاد و سرقت تا طلاق و مفاسد اخلاقی را در سبک زندگی غیردینی و غربی جستوجو میکنند.
کدام تحلیل؟
فارغ از اینکه هر دو نوع تحلیل، بهرهای از واقعبینی را در خود دارند اما با ملاحظه وضعیت تاثیر و تاثر مسائل مهم هر کدام نسبت به هم، میتوان به جایگاه علّی یا معلولی آنها و در نتیجه تقدم و دقت تحلیلی بیشتر یکی از این دو پی برد.
در واقع، سوال این است که نابرابری و شکاف طبقاتی منجر به ناسازگاری و شکاف هویتی میشود یا برعکس؟ فقر، کفر میپروراند یا برعکس؟ تُرف، فسق میآورد یا برعکس؟ تکاثر، طغیان و فساد اخلاقی در پی دارد یا برعکس؟ طبقه هویت را تشکیل میدهد و تعیین میکند یا برعکس؟
اولویت تحلیل طبقاتی در جوامع سرمایهداری
فارغ از تاثیر و تاثر شبکهای و رفتوبرگشتی مجموع علل و عوامل مسائل اجتماعی از جمله علل طبقاتی و هویتی اما به نظر میرسد حداقل در جوامع سرمایهداری کنونی، ساختار طبقاتی جامعه است که زیربنای علّی پیدایش مسائل اجتماعی و فرهنگی از جمله شکاف هویتی میباشد.
در واقع هرچند فکر و فلسفه و فرهنگ جایگاه بنیادین و کلیدی در تعیین و تنظیم سازوکارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... جامعه دارند اما حداقل در شرایط امروز جهان و ایران، وضعیت طبقاتی و اقتصادی نقش تعیینکنندهای در تنظیم مناسبات و تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی فکری، علمی، الهیاتی، فلسفی و ... ایفا میکند، نقشی که معمولا مغفول مانده یا انکار و حداقل کمرنگ میشود و همین رویههاست که ضرورت توجه ویژه به آن را مضاعف میکند.
این مسئله، فارغ از واقعیت اجتماعی عصر حاضر، با مراجعه به منظومه معرفتی متفکران انقلاب اسلامی نیز مورد تاکید و تایید قرار میگیرد. مطالعه تطبیقی نظرات و نظریات متفکران انقلابی نشان میدهد که دال مرکزی روایت و قرائت آنها از مکتب و ایدئولوژی اسلام، این ایده مشخص بوده است: محوریت عدالت در آرمانهای اجتماعی و ضرورت توازن طبقاتی در ساخت جامعه متعالی.
این نکته در آراء و آثار اکثریت متفکران انقلاب از جمله امام خمینی، رهبر انقلاب، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید صدر، شهید بهشتی و... مشهود است.
منطق تحلیل و حل مسائل اجتماعی
بنابراین برای تحلیل و حل مسائل اجتماعی:
اولا باید هر دو بعد طبقاتی و هویتی را مد نظر داشت و غفلت از هیچکدام، توجیه منطقی ندارد.
دوما علاوه بر ملاحظه مستقل هر کدام، باید شبکه ارتباطی و نظام تاثیر و تاثر آنها بر هم را نیز ملاحظه کرد.
سوما در نهایت و حداقل در شرایط کنونی جهان و ایران، باید نسبت به نقش تعیینکننده و علّی و مغفول طبقه و نابرابری بر هویت و سبک زندگی، توجه ویژه داشت.
کیوان سلیمانی
@edallat
نابرابری یا سبک زندگی؛ مسئله کدام است؟
بخش دوم: سرمایهداری؛ علتالعلل شکاف طبقاتی و هویتی.
اسلام سرمایهداری و سرمایهداری اسلامی
با وجود رواج و غلبه ایده اسلام عدالتمحور و آرمان جامعه بیطبقه توحیدی و منطق تحلیل طبقاتی در ابتدای انقلاب، مهجوریت و حتی مطرودیت کنونی این ایده و آرمان و منطق از کجا نشات گرفته است؟ اگر بخواهیم با استفاده از همین دو رویکرد تحلیل طبقاتی و هویتی به این سوال پاسخ دهیم باید گفت:
فارغ از تاثیرات افول موج جهانی و وطنی جریان چپ از یک سو و فروکش روحیه و رویه انقلابی اسلامی در کشور از سوی دیگر در دهه اول انقلاب؛ طبقه مرفه مترف مسلط جدید برآمده از روند تعمیق شکاف طبقاتی در جامعه که از انتهای دهه شصت و ابتدای دوره سازندگی، آغاز و تسریع شد و تا امروز و فردا ادامه داشته و دارد، تداوم ایده و اندیشه عدالتخواهانه انقلاب اسلامی را در تضاد و تعارض با منافع طبقاتی خود میبیند.
این طبقه که از یک سو مولود و مولد نابرابری و شکاف طبقاتی است، و از سوی دیگر خود مولد و موطن آسیبهای فرهنگی و مسائل هویتی نیز است، برای تامین و تقویت جایگاه طبقاتی و پایگاه سیاسی و منافع اقتصادی خود نیازمند تولید و بازتولید و ترویج الهیات، جهانبینی و ایدئولوژیِ پشتیبان و سازندهی سبک زندگی متناسب با خود است: اسلام سرمایهداری! به تعبیر دکتر اباذری، نئولیبرالیسم سوژه نئولیبرال خود را میسازد.
در واقع طبقه سرمایهدار، دین و ایدئولوژی توجیهکننده خود را تولید و ترویج کرده و سپس این دین، منافع و موجودیت این طبقه را تقویت و تامین میکند؛ سرمایهداری اسلامی، اسلام سرمایهداری را میآفریند و اسلام سرمایهداری، سرمایهداری اسلامی را زنده و زاینده نگه میدارد!
بنابراین اگر نابرابری و شکاف طبقاتی علتالعلل مسائل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است، علت خود نابرابری چیست؟ سرمایهداری. سرمایهداری حداقل در سه سطح و لایه مبنایی و میانی و بنایی: دین و آیین و تفکر سرمایهداری، فرهنگ و سیاست و رسانه سرمایهداری و طبقه و اقتصاد و افراد سرمایهدار.
جامعه سرمایهسالار و دشمنان آن
با تولید و ترویج ایده اسلام سرمایهداری توسط طبقه مرفه سرمایهدار، آنچه تقبیح و طرد میشود ایده اسلام عدالتمحور و طبقه مستضعف عدالتخواه است. بنابراین خواست و خوانش عدالت، جرم، و جذب و کسب و انباشت سرمایه، ارزش میشود. محافظهکاری تئوریزه و عدالتخواهی ترور میشود.
در این فضاست که چپهراسی و راستگرایی، عرصه را بر هرگونه خوانش عدالتخواهانه از اسلام و انقلاب و متفکران انقلاب اسلامی تنگ میکند و محمد، کاپیتال میشود و خمینی، تندرو و بهشتی، کمونیست و عدالتخواه، عدالتخوار!
در این فضا است که طبقه مستضعف، به جای صاحبان انقلاب و ولینعمتان حکومت و طبقه شریف؛ طبقه ضعیف و آسیبپذیر و گاه حتی مجرم بالذات و غده سرطانی و سرچشمه آسیبهای اجتماعی میشود، و برعکس، طبقه مترف به جای مرفهان بیدرد و زالوصفتان از خدا بیخبر؛ کارآفرین و نوآور و سوگلی نظام! میشود.
سرمایهداری فرهنگی
از طرفی حتی اگر همچنان معتقد و ملتزم به زیربنایی هویت و فرهنگ در جوامع سرمایهداری هم باشیم، فرهنگ سرمایهداری و شاخوبرگ آن از سرمایهداری پلتفرمی تا صنعت فرهنگ و..، مسئلهی اصلی و اولی میباشد که البته کمتر مورد توجه و تمرکز اهالی تحلیل فرهنگی قرار میگیرد.
این طیف یا به توجیه و تئوریزه کردن سرمایهداری مشغولند یا نهایتا به کلیات انتقادی انتزاعی و یا به جزئیات ملموس معلول. در واقع این سنخ تحلیلها، حتی اگر به نحو مستقیم مقوم و حامی سرمایهداری اقتصادی و فرهنگی نباشند، به نحو غیرمستقیم در این راستا حرکت میکنند و سویه و عملکرد محافظهکارانه دارند؛ چه با کمتوجهی به شکاف طبقاتی و سرمایهداری اقتصادی و چه حتی با کمتوجهی به سرمایهداری فرهنگی.
مهمترین مسئله، و راهحل آن
بنابراین سرمایهداری، کلانمسئله کلیدی و چه بسا تنها مسئله اولویتدار امروز ایران و جهان است. به تعبیر شهید مطهری، سرمایهداری رئیس مسائل مستحدثه است. راهحل چیست؟ بازگشت به اسلام عدالتخواه و طبقه مستضعف.
کیوان سلیمانی
@edallat
درباره دوگانه اختلاس و حجاب.
فهم تراز مسئولان از تاثیر اقتصاد بر فرهنگ!
فکر میکنند ایده تبعات فرهنگی وضعیت اقتصادی یعنی از شدت فقر، کشف حجاب کنند وگرنه اشتباه است!
گفته "بیشتر بیحجابیها از قشر متمول هستند"؛ این یعنی اعتراف به تاثیر اقتصاد بر فرهنگ. فقط برای این طیف، نابرابری و تکاثر "مشکل اقتصادی" نیست و نهایتا فقر مطلق را مشکل بدانند که فقرا هم الحمدالله محجبهاند!
درباره نسبت دینداری با وضع اقتصادی نیز، رویکرد نادقیقی رایج شده که "فقرا مذهبیترند" اما برخی تحقیقات شبهه جدی به آن وارد کردهاند. اصل اینکه حامیان اصلی دین و انبیاء از طبقه مستضعف، و مخالفان آنها از طبقه مرفه مترف بودهاند، مستدل و مستند است اما همواره دو سر طیف، یعنی خیلی فقرا و خیلی اغنیا با دینداری ناسازگاری داشتهاند وگرنه منطق نسبت فقر و کفر و نسبت تُرف و فسق انکار میشود!
در ادامه گفته شده "عدالت را به اقتصاد محدود نکنیم (بخوانید حذف اولویت عدالت توزیعی اقتصادی)، عدالت آموزشی را هم باید دید، مثلا گزینش شتابزده!" و نه نابرابری آموزشی.
بر اساس جهتگیری و عملکرد مسئولان و تجربه و مشاهدات شخصی؛ گویا اکثر مسئولان جمهوری اسلامی نسبت مسئله نابرابری به نحو سحرآمیزی، سِر و بیحس شدهاند و نمیخواهند و گاه نمیتوانند آن را باور، فهم و حل کنند. البته طبیعی است، چون علت آن هستند. بزرگترین خدمتی که بسیاری از مسئولان میتوانند انجام دهند، استعفا یا حداقل سکوت است.
درباره نابرابری و مسائل فرهنگی، متن نابرابری و سبک زندگی و درباره اختلاس و بیحجابی، متن نه فقر نه فحشا را ملاحظه بفرمایید.
کیوان سلیمانی
@edallat
زنان نمکچین قلعهرشید؛ نگرانِ تصرف معدنشان.
در شمال شرق روستای قلعهرشید؛ در ۲۵ کیلومتری از شهرستان اردل و ۷۵ کیلومتری شهرکرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری، معدن نمکی کوچک، قرنهاست که منبع ارتزاق پیرزنان و زنان سرپرست خانوار این روستا و روستاهای شکرآباد و حسین آباد بوده است.
چند سالی است که فردی با نادیده گرفتن حق انسانی و چندصدساله مردم زجرکشیده این روستاها و با حمایت ارگانهای دولتی برای تصرف معدن نمک دندان تیز کرده است. در این سالها، زنان نمکچین، علاوه بر درد و رنج کار طاقت فرسای معدن، اضطراب و نگرانی از احتمال تصرف معدن را نیز تحمل می کنند.
زنان سالخورده، آب چشمهً شور بیرون آمده از دل کوههای سالداران بختیاری را بر روی تخته سنگها جاری میکنند تا بلورهای نمک بر تخته سنگها بنشیند و با لیسه و تیشه، این نمکها را برداشت کنند. احتمالا در حین کار با خود زمزمه میکنند، که ای کاش توان آن را داشتند با همان تیشه، ریشه ظلم و زورگویی را میزدند.
میزان درآمدی که هر زن در ماه از این معدن دارد، شاید به سختی به ۸۰۰ هزار تومان برسد. رنج جانکاهی که برای این درآمد اندک میبرند، قامتشان را خمیده و جانشان را زخمی کرده است.
مشخص نیست تلاش ارگانهای دولتی برای تصرف این معدن با کدام انسانیت، عرف یا شرع همخوانی دارد؟
دستان مادران نمکچین انگار نمک نداشته است! با اثر انگشتشان کسانی را روانه مجلس و دولت میکنند که برای زخمهایشان مرهمی ندارند.
مرهمتان پیشکش! با ظلمتان، دستان زخمخورده مادران ما را از این منبع طبیعی و خدادادی کوتاه نکنید.
✍ سلیمان سلیمانی
منبع: کهکشاننامه
@edallat