eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
346 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. غبارم و فتاده ام به پایش هوائیم چو ذره در هوایش خدا نگیرد از دلم ولایش من و ولای، موسی بن جعفر منم گدای موسی بن جعفر فدای نغمه های یارب او فدای سجده های هرشب او فدای غربت و غم و تب او سرم فدای موسی بن جعفر منم گدای موسی بن جعفر شنیده ام ز غصه او فسرده پای ورا  زنجیرها  فشرده شنیده ام که تازیانه خورده دل و عزای موسی بن جعفر منم گدای موسی بن جعفر سوده شده چرا تنش خدایا فدای زخم گردنش خدایا به روی شانه بردنش خدایا نبود سزای، موسی بن جعفر منم گدای موسی بن جعفر ✍ 👇
. در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم لحظه لحظه، قطره قطره، آب گردیده تنم بس که لاغر گشته ام چون می گذارم سر به خاک خصم پندارد که این من نیستم پیراهنم در سیه چال بلا با دوست خلوت کرده ام این نماز، این حال خوش، این اشگ دامن دامنم هر که زندانی شود باید ملاقاتش روند این که ممنوع الملاقات است در زندان، منم قاتل دل سنگ می خندد به اشگ دیده ام حلقه ی زنجیر می گرید به زخم گردنم بس که جسمم آب گشته مثل شمع سوخته محو گشته جای نقش تازیانه بر تنم روزه دارم، وقت افطار است و گویی قاتلم کرده با خرمای زهر آلوده قصد کُشتنم گاه گاه از ساق پای من خون می چکد بس که پا ساییده گشته بین کند و آهنم دوستان! از گریه ی من حبس هم آمد به تنگ با وجود آنکه خندیدم به روی دشمنم یاد از جسم من و از تخته در می کند هر که گردد زائر و آید کنار مدفنم یابن زهرا «میثم» استم با تولاّی شما گر به دوزخ هم روم از هُرم آتش ایمنم ✍ .
enc_16768512396792080811297.mp3
3.67M
خوبان روزگار مسلمان زینبند
دیوانه حسین و پریشان زینبند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
حتماً کنیز پیرغلامان زینبند

زینب زینب ...

در جنت الحسین تمام حسینیان
هستند غرق ناز که مهمان زینبند

مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان
بیچاره طنین حسین جان زینبند

حسین حسین ...

زینب اگر نبود محرم نداشتیم
هیئت نبود این همه آدم نداشتیم

کعبه رقیب حرمت زینب نمی شود
عالم حریف هیبت زینب نمی شود

اینها که گفته اند ز عیسی مسیح ها
یک قطره از کرامت زینب نمی شود

هرجا که حرف اوست همانجاست کربلا
در هر مکان که صحبت زینب نمی شود

باید به سوی عرش خدایش سفر کنند
روی زمین رعایت زینب نمی شود
.
enc_17070877520778551792826.mp3
3.85M
تو را بردند نامردان از این زندان به آن زندان
شدی با خون دل مهمان از این زندان به آن زندان

شنیدم در غل و زنجیر با توهین پی در پی
تو را انداخت زندانبان از این زندان به آن زندان

مناجاتت دو چندان شد پس از هر سجده ات رفتی
صدای جذبه قرآن از این زندان به آن زندان

به جای آه و نفرین ذکر میگفتی و جاری شد
دعای بارش باران از این زندان به آن زندان

عبایت را کشیدند و امان از هتک حرمت ها
شدی حیران و سرگردان از این زندان به آن زندان

تو را بردند نامردان از این زندان به آن زندان ...

سر افطار خوردی تازیانه های محکم را
به جای آب و قدری نان از این زندان به آن زندان

به دست سندی بن شاهک ملعون زمین خوردی
بمیرم با تنی لرزان از این زندان به آن زندان

سکوت و کظم غیظت زهر دشمن را دو چندان کرد
چه مظلومانه دادی جان از این زندان به آن زندان

به یاد جد لب تشنه گلویت سوخت و خواندی
فدایت ایها العطشان از این زندان به آن زندان
.
50201_1398112152816_480654.mp3
921.1K
▪️نوحه سنتی شهادت امام کاظم علیه السلام زندان شده نورانی از مـــــاه جمال تو دشمن به غل و زنجیر بسته پروبــال تو دلها از داغ تو گردیده مضطر جانم فدایت یا موسی ابن جعفر یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... نور بصر زهــرا از چه شده زنـــــدانی در بند غل و زنجیر آن جلوه ربانی با بغض و کینه میزد بی بهانه دشمن بر پیکر تو تازیـــــانه یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... این زهر ستم آخر آتش زده بر جانت زهرا به جنان گرید برحال پریشــانت برلب داری دم آخـــــر نوایی ای رضا ای رضاجانم کجایی یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... لب تشنه دم آخر یاد شهدا بودی باذکر حسین جانم در کرببلا بودی در تشییع پیکرت شد جسارت اما نرفتـــــه دخترت اســـارت یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... شوری دگر اندازد یاد حرمت در دل ما را بطلب یکشب مارا تو بدان قابل ما زنده از فیـــض نام حسینیم عاشـــق و دلـــداه کاظمیـــــنیم یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... ✍رسول میثمی
enc_17070878197348101269351.mp3
7.85M
تقدیر گریه میکنه
وقتی دور گردنم زنجیر گریه میکنه
میکشه زخم تن من تیر گریه میکنه
در و دیوار برا این پیر گریه میکنه

دل سنگو آب میکنه
وقتی زندانبانم ظرفو پر از شراب میکنه
ناسزا به مادرم میگه
همه عالمو روی سر من خراب میکنه

دل سنگو آب میکنه
وقتی توهین به بابام ابوتراب میکنه
دشمن بنی هاشمه
به جای همه با من تسویه حساب میکنه

سرم افتاده روی این خاک نمور پیکرم افتاده
درد پهلوم یاد مادرم افتاده
چقدر اشک ز چشم ترم افتاده

وای مادر مادر مادر ...
.
1400120706.mp3
17.86M
حاج محمدرضا طاهری🎤 شاعر و نغمه پرداز : دوباره امشب توی روضه، کبوتر قلبم عازمه مقصد این دل شکستم،حرم امام کاظمه دلداری، کار تو و دل بستن، کار منه عشقت آب و گل من عادت کرده دل من به تو رو بزنه یاد تو دوای، دلتنگی نوکر می خونم شب و روز، با این حال مضطر یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر "یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر" ------- برا غمای تو محاله،چشای ما بارونی نشه سخته یکی تو شهر غربت،تو بی کسی زندونی بشه این غصه، کشته من و زندون که جای تو نیست توو اوج شکنجه ها جز ذکر خدا خدا رو لبای تو نیست وای از روضه‌های، این زندون آخر زخم تازیونه، آزار مکرر یا باب الحوائج، یا موسی ابن جعفر "یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر" ------- به یاد روضه ی مدینه، غم تو بی اندازه میشد تا بی هوا کتک می‌خوردی، غصه ی دلت تازه میشد گریون، مادرتی وقتی که با حسنش ... می‌رفتن تو کوچه ها نامردای بی حیا بی هوا زدنش سیلی خورده زهرا، دور از چشم حیدر با صورت زمین خورد، بین کوچه مادر یا باب الحوائج، یا موسی ابن جعفر "یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر"
. بازم نشستم واسه مرگم دعاکردم با تازیونه ای خدا روزم رو وا کردم لحظه اخره که چشم به رامو منتظر رسیدن رضامو منتظرم بالا سرم بیادُ وا کنه زنجیرای دور پامو خدا الهی برا کسی نیاره ولی منو می ذارن روی یه تخته پاره ……… تو این سیاچال هیچکی نیست دورو برم باشه قسمت نشد معصومه هم بالا سرم باشه زمزمه لبام ولی همینه خداروشکر نیومد از مدینه هرچی باشه نمی تونه یه دختر تن باباش و روی خاک ببینه ولی تو صحرا یه روزی دید یه دختر تن باباشو رو خاک اونم پاره و بی سر …. وقتی که می بینم رد زخم و کبودی رو یا وقتی می بینم نگهبان یهودی رو یادم می یادازکوچه های شامو ملأعام و بام و ازدهامو کنار اون سرای روی نیزه بزم شراب می بردن عمه هامو یه نامسلمون می بست دست ربابو کنار طشت می اورد همش ظرف شرابو ✍ 👇
. طور مناجاتم شده قعر سیاچال طائرم و کنج قفس زدم پر و بال خلصنی یارب ، بی کسم   ای وای ای وای رها کن از این قفسم   ای وای ای وای بالا نمیاد نفسم   ای وای ای وای واویلتا واویلتا   ای وای ای وای پا تا سرم شده کبود و زخمی یارب این سندی شاهک نداره رحمی یارب کارش اذیت کردنه   ای وای ای وای کاش منو تنها بزنه   ای وای ای وای این نانجیب بد دهنه   ای وای وای واویلتا واویلتا ای وای ای وای تابوت من اگر چه شد یه تخته در کفن قیمتی برام آوردن آخر شد خاک صحرا کفن   جدم ای وای عریان شد آخر بدن   جدم ای وای پامال اسبا شد تن   جدم ای وای واویلتا واویلتا ای وای ای وای 👇
4_5776101345144605546.mp3
6.56M
الله الله الله الله الله الله لا اله الا الله  لا اله الا الله ♬♫ ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها ♬♫ ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها ♬♫ ایران ایران ایران مژده شده بر ایوان ♬♫  ایران ایران ایران مژده شده بر ایوان ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها مژده شده بر ایوان ♬♫ الله الله و الله الله لا ♬♫ اله الا الله لا اله الا الله ♬♫ الله الله و الله الله لا اله♬♫  الا الله لا اله الا الله الله الله الله الله الله الله الله اکبر الله اکبر ♬♫ الله الله الله الله الله الله ♬♫ لا اله الا الله لا اله الا الله ♬♫ ایران ایران ایران خون و مرگ ♬♫ و عصیان خون و مرگو عصیان ایران ایران ایران ایران ایران ایران خون و مرگو عصیان خون و مرگ و عصیان ♬♫ بنگر که همه فریاد بنگر که ♬♫ همه طوفان  بنگر که همه طوفان ♬♫ ایران ایران ایران ایران ایران ایران بنگر همه فریاد بنگر همه طوفان بنگر همه فریاد بنگر همه طوفان .
2. تک و تنها.mp3
6.94M
🏴 🏴 🎤مداح :حاج محمود کریمی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چه تک و تنها ، چه غریبونه یه نفر کنج ، این زندونه اسیر این شبای تاره روی خاک تیره سر میذاره کسی بجز خدا از حالش، خبر نداره ای صیدِ بی بال و پر شفیع روز محشر دخیلُکَ آقا یا ، موسیَ بنِ جعفر توی این زندون ، دیگه آزاده بدنش روی ، خاک افتاده هنوز توی غل و زنجیره رضا براش عزا می گیره محاله دخترش معصومه، آروم بگیره درای زندون ، وا شد تو آسمون غوغا شد شفیع این عالم ها حاجتش روا شد ای صید بی بال و پر شفیع روز محشر دخیلُکَ آقا یا موسیَ بنِ جعفر با عزای این ، غم شیدایی دل عالَم شد ، عاشورایی شهیدی که لبش خشکیده با نیزه ها کفن پوشیده یه روز میاد تو ی محشر با سرِ بریده جانِ اباعبدالله منتقم آلُ الله ادرکنی یا مولا بقیة الله ... حسین اباعبدالله ( تکرار )
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 شدروزوشب ذکرلبت خَلِّصنی یارب ذکـر منـاجـات شبت خَلِّصنی یارب ناله زدی درهرقنوت وسجده هایت مابین هـر یک یاربت خَلِّصنی یارب عمری به پشت درب های بسته بودی ازظلم سندی بن شاهک خسته بودی ورد لبت معصومه جان بودو رضاجان از بس به فرزندان خود دلبسته بودی ای قلب عالم سوخت آقـا جان برایت تـو نـاله ها کـردی و نشنیدند صدایت زنجیر از مظلومیت خـون گـریه میکرد یاحضرت موسی بن جعفرجان فدایت روزه بـودی خـون دل افـطار تو لحظــه لحظـه داده انـد آزار تو جز غُل و زنجیر ودلتنگی و زهـر هیـچ کس آنجـا نگشته یـار تو چشـم انتظاری گفت مـولایم بیاید هــر دم رضـا می گفت آقـایم بیاید تاخواستگار از بهرمعصومه می آمد مـی گفت بگذارید کـه بـابـایم بیاید ای میــوه ی قلب پیمــبر دردمندم ذُریّـــه ی زهـــرا و حـیدر دردمندم هجررخ صاحب زمان بیچاره ام کرد یاحضرت موسی بن جعفردردمندم تیره گشته روز و ماه و سال من در قفس بشکسته پـر و بال من غـــیر تــازیـانه و دشـنام خصم کس نپرسیداست اینجاحال من مـرا در بند هـم زنجیر کردند و بـا زخـم زبان تحقیر کردند زبس به مادرم دشنام دادند مـرا ایـن نـانجیبان پیر کردند پیغمبرازمظلومیت درپیچ وتاب است قلب جهان شیعه ازداغت کباب است فـــرزنــد زهـرا کـن دعـا مهدی بیـاید باب الحوائج تودعایت مستجاب است ای مـادر تو فـاطمه هم مادر ما ای سایهٔ لطفت همیشه برسرما تامهدی ازپرده ی غیبت به درآید باب الحوائج، حفظ فرما رهبر ما 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 .
رباعی صلوات برای موسی بن جعفر -( بر موسی جعفر شه والا صلوات بر موسی جعفر شه والا صلوات بر زاده ی آزاده ی زهرا صلوات 🥀🥀🥀🥀 او باب حوائج است از سوی خدا از او بطلب حاجت خود با صلوات شاعر : محمد مبشری 🥀🥀🥀🥀 گر توخواهی زخداوند که خیروبرکات بر امام کاظمین باب الحوائج صلوات 🥀🥀🥀🥀 گرکه خواهی بشودغم زدلت پاک بر پدرامام رضا موسی بن جعفرصلوات 🥀🥀🥀🥀 گرکه خواهی بکنی خوشحال مولای خویش بررضا و معصومه اش صلوات 🥀🥀🥀🥀 گرکه خواهی شودبرتوبازباب نجات بهر فرج مهدی موعودصلوات 🥀🥀🥀🥀 .
نوحه امام کاظم علیه السلام پر بسته کنج این قفس دیگر فتادم از نفس خلّصنی یا الله خلّصنی یا الله کنج سیه چال بلا می سوزم از زهر جفا صیدی گرفتارم بی یاور و یارم از دوری اطفال من افسرده گشته حال من غریب و تنهایم دلتنگ زهرایم محزونم و خونین جگر از من ندارد کس خبر آتش به جان هستم بی همزبان هستم دارم به دل درد نهان می سوزم از زخم زبان در کُند و زنجیرم از زندگی سیرم موضوع: علیه السلام سبک:
رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد بار ما از خانه‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟ در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد
. ۸۹۵ در این زندان ندارد روز، فرقی با شب تارم ز دوری ات رضا جانم گره افتاده در کارم تمام آرزوی من، بوَد این آرزوی من که من این لحظه‌ی آخر، ز رویت بوسه بردارم بیا از ره رضا جانم، ببین ای نور چشمانم دو چشمم سوی در مانده، که تو آیی به دیدارم منی که آسمانها تکیه بر دستان من دارد تماشا کن دو سه روز است که محتاج دیوارم به چه روزی فتادم روزه بودم دشمنم آمد مرا با تازیانه می‌دهد هر روز افطارم ز بس که گوشه‌ی زندان به من سیلی زده دشمن می‌افتی یاد مادر گر ببینی رنگ رخسارم مرا سیلی زدن اما نخورده دخترم سیلی اگر که زار می‌گریم فقط در فکر بازارم مرا آزارها دادند تنم را برنگرداندند به چه روزی فتادم من، منی که بر همه یارم به چه روزی فتادم تازه، نعل تازه اینجا نیست بخود پیچیده ام اما به تن یک پیرهن دارم شنیدم جد مظلومم به روی خاک عریان بود شنیدم دست و پا می‌زد، از این روضه است بیمارم ✍ .
. اَلسُّلامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ اگرچه حجة اللهم، ولی ساکن در این چاهم سیه چالی که در آن، نَشنود غیر از خدا آهم خدا می‌خواست، این‌جا بِشنود سوز مناجاتم همان قعرِ سجونی را، که من‌هم از خدا خواهم بجای احترام این‌جا، شکنجه هست تکریمم بجای منبر و محراب، زندان گشته درگاهم نحیف و لاغر اما، دست‌های پر قنوتم شد بلاگردانِ یارانم، نجاتِ قومِ گمراهم بجای سفره ی افطار، این‌جا پیکری پهن است بجای آب، مُشتی محکم آید هر سحرگاهم علی را یاد کردم، شد گلویم بسته در زنجیر به جرمِ یاعلی، شد تازیانه قوتِ هرگاهم شبیهِ مجتبی، یک حربه در پایم فرو رفته و همچون مادرم زهرا، شده نیلی رخِ ماهم نه از نیزه، که از نیشِ زبانِ ناسزاگویی سه‌شعبه خورده بر قلبم، که از گودال آگاهم خدا می‌خواست، چون جدّ غریبم بشکند پایم شبیه کربلا، یک ضربه آمد در گلوگاهم چشیدم همچو زینب، بیکران درد اسیری را میانِ سلسله، با عمه‌ی مظلومه همراهم ز پا و گردنِ مجروح من خون می‌چکد، یعنی چنان سجاد، ذره ذره در زنجیر می‌کاهم غمِ شام و غمِ کوفه، به پیشِ دیده ام، اما ندیدم اهل‌ِبیتم، بینِ نامحرم سرِ راهم نه آتش‌ در حرم دیدم، که شعله بر دلم افتاد جگر از روضه‌ی سختِ کنیزی، سوخت ناگاهم خدا را شکر ناموسم نبود این‌جا کنار من سپردم انتقامِ آل زهرا را، به خونخواهم ✍ .
. ۸۹۶ ای رضا جان کس به مثل من پریشان حال نیست دیده ای دارم که غیر اشک مالامال نیست طائر زهرایم و بین قفس افتاده ام با تو سر بسته بگویم دیگر از من بال نیست من الف بودم ولی در کنج زندان تا شدم هیچ زندانی چو من قدّش شبیه دال نیست گرچه من بودم معذّب گوشه‌ی زندان ولی تنگی زندان به مثل تنگی گودال نیست هرچه آمد بر سرم پیراهنم پاره نشد از برای بردن پیراهنم جنجال نیست هرچه آمد بر سرم ناموس من سیلی نخورد گوشه‌ی زندان سخن از غارت خلخال نیست دست و پای بسته خیلی سخت دست و پا زدم پیکرم در زیر پای اسبها پامال نیست جد ما با خشکی لب نحر شد جانم حسین جد ما در پیش زینب نحر شد جانم حسین ✍ .
. علیه السلام ✍ هرچند گدایان، در این خانه زیادند اینها همگی مظهر لطف اند، جواد اند هرگز به کسی پاسخ «برگرد» ندادند اینها نه خدایند، نه مانند عباد اند هرکس که نیامد در این خانه، ضرر کرد بُرد آنکه شبی را در این خانه سحر کرد بر محضر تو، عرض سلام، عرض ارادت ای آنکه گره خورده به نام تو سخاوت پیچیده شمیم رضوی بین رواقت انگار خراسانم و مشغول زیارت نام تو گره وا کند از مشکل مردم دیدیم کرامات تو را گوشه ای از قم دارند خبر از کرمت، مردم بغداد مرد عربی آمد و بر پای تو افتاد ... دیدیم حرم پر شده از ناله و فریاد ... گفتیم چه شد؟ گفت شفا داد! شفا داد! از سفره‌ی احسان شما، توشه گرفتیم از گوشه ایوان تو شش گوشه گرفتیم ای آیه ی مستور! عزیز دل زهرا! موسایی و در طور؛ عزیز دل زهرا! مظلومی و مهجور؛ عزیز دل زهرا! از فاطمه ات، دور؛ عزیز دل زهرا! هرچند که معصومه ی تو دل نگران است صد شکر مدینه، حرمت امن و امان است دردی که به ساق تو رسیده است، بماند گوش تو چه‌ها که نشنیده است؛ بماند رنگ رخت از زهر پریده است؛ بماند گفتند که خوب است، بعید است بماند دشمن شده از درد تو، خوشحال! چه سخت است تنهایی و غربت ته گودال، چه سخت است آقا! پسرت نیست بگیرد سرت از خاک؟! معصومه تان نیست که اشک تو کند پاک از روضه‌ی تو ولوله افتاده به افلاک ... فرمود: بخوانید از آن پیکر صد چاک من تشنه‌ام اما به فدای لب جدّم ای وای! چه آمد به سر زینب جدّم .
. کسی که زینت شب بود و کم دیدند خوابش را سیاهی بر نمی تابید هرگز آفتابش را از این محبس به آن محبس فقط بردند او را تا بگیرند از نفسهای جهان ،عطر گلابش را کسی را دست خالی بر نمی گرداند از کویش نصیب عالمی می کرد جود بی حسابش را محبت دید هرجا ، پاسخش را صد برابر داد کویر و دشت نوشیدند باران سحابش را دعایش «نجنی من حبس هارون» شد چه پیش آمد!؟ که زندان برد از خورشید عالمتاب ، تابش را اذان لحظه ی افطار، جای نان و خرما خورد دمادم سیلی و دشنامِ مامور عذابش را اگر چه کار خود را کرد زهر ظلمت آن روز ولی تابیده او بر قلب عالم آفتابش را .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا