🔊 روضه ورود کاروان اسراء به شام
هیئت احرار الحسین علیه السلام
شامیان من داغ دارم، هل هله کمتر کنید ۲
بخدا نمیزارم اینجور بشینید... (امام زمان)
خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید
اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن،
کف زدن،( بزن)
کف زدن پای سر (دست بزن)
کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست)
دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست
آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن
کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست
نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید
یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن
باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن
آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد
در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده
تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم، حسیــــــــــن، حسیــــــــــن
بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟
حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن
#روضه_ورود_به_شام
#روضه_امام_سجاد
🎤 حاج #حيدر_خمسه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🔊 روضه ورود کاروان اسراء به شام
⚫️ هیئت احرار الحسین علیه السلام
*
شامیان من داغ دارم، هل هله کمتر کنید ۲
بخدا نمیزارم اینجور بشینید... (امام زمان)
خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید
اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن،
کف زدن،( بزن)
کف زدن پای سر (دست بزن)
کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست)
دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست
آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن
کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست
نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید
یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن
باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن
آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد
در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده
تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم، حسیــــــــــن، حسیــــــــــن
بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟
حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن
#روضه_ورود_به_شام
#روضه_امام_سجاد
🎤 حاج #حيدر_خمسه
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
زمان:
حجم:
9.41M
زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
بین جمعیت و انظار خدا رحم
#روضه_حضرت_زینب(س)🏴
#حیدر_خمسه
حاج حیدر خمسهsham panzdahom01_1.mp3
زمان:
حجم:
7.49M
مداح: حاج #حیدر_خمسه
شعر: از همه خسته شدم خستگیام را در کن..#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#حضرت_عبدالعظیم سلاماللهعلیها
#وفات_حضرت_عبدالعظیم سلاماللهعلیها
#حیدر_خمسه 🎤
#حاج_منصور_ارضی 🎤
ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی
باخاکِ زیرِ پای خود هستی صمیمی
مثل حسن تفسیر ذکر ِ «یاکریمی»
مشهور در عالم به شاه عبدالعظیمی
بوی حسن می آید از صحن وسرایت
تعظیم دارد سبزیِ گلدسته هایت
با چشم هایِ خود گره وامی کنی تو
می آیی و در عشق ، غوغا می کنی تو
با مقدمت این چشمه ، دریا می کنی تو
«ری» را حسینیة زهرا می کنی تو
ما تاقیامت خاک بوسِ این حریمیم
مدیونِ احسان ِ تو آقایِ کریمیم
عبدالعظیمی عاشقِ پروردگاری
بر آستانِ قربِ حق سر میگذاری
این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری
«تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری»
از بس که زیبا ،عهد با دلدار بستی
الحق ز یارانِ امامِ هادی هستی
مارا تو از دستان غم آزاد کردی
از خاک نفرین گشته ی ما یاد کردی
در خاک ِ ری کرببلا ایجاد کردی
این سرزمین را تو حسین آباد کردی
بی شک تورا زهرا فرستاده به ایران
مدیون تو هستیم وآقای خراسان
خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم
با نوکران بی قرارت گریه کردیم
هر مسلمیه در جوارت گریه کردیم
سینه زنان دورِ مزارت گریه کردیم
شاید تسلایِ دل مادر نماییم
شاید که از شرمندگی ها در بیاییم
صحن وسرای تو ؛دیارِ گریه کن هاست
هرگوشه از صحنت مزارِ گریه کن هاست
صحنت شبِ جمعه قرارِ گریه کن هاست
چون مادری در انتظارِ گریه کن هاست
دلداده و سرگشته ایم؛ الحمدلله
ما یارِ مادر گشته ایم الحمدلله
با یک سلام از کویِ تو پر باز کردیم
تاگوشه ی صحنِ حسین پرواز کردیم
سیر و سلوکِ عاشقی آغاز کردیم
مانند فطرس بر ملائک ناز کردیم
راه رسیدن تا خدا تنها حسین است
زیباترین ذکر لبِ زهرا حسین است
شبهایِ جمعه گریه، آب و رنگ دارد
پیراهنی که جای صدها چنگ دارد
مادر، شکایت ها ز روز جنگ دارد
گوید چرا رویِ تو جای سنگ دارد
گوید مرا با روضه هایت پیر کردی
مثل خودم زیرِ لگدها گیر کردی
مانند من ترکیب ِ ابرویت بهم ریخت
باهر تکان ضربه گیسویت بهم ریخت
خوردی زمین ووضع پهلویت بهم ریخت
آتش گرفتی حالت رویت بهم ریخت
خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو
آشفته گیسو زیرِ دست وپا شدی تو
بر نیزه ها و نیزه دارِ پست لعنت
بر آنکه راهِ حنجرت را بست لعنت
بر خیزران وتشت و قومی مست لعنت
بر آنکه دندان تورا بشکست لعنت
با هر تکان خیزران زینب زمین خورد
از تشت و افتاد وسرت بالب زمین خورد
#قاسم_نعمتی ✍
.👇👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•گرچه قدم کوچک...
#قسمت_دوم #روضه_حضرت_عبدالله علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #حیدر_خمسه
●━━━━━━───────
گرچه قدم کوچک است و بار ندارد
بیشتر از یازده بهار ندارد
عشق تو با سن و سال کار ندارد
سرکشی عشق من مهار ندارد
هر که شد از عشق مست ،عبدِ حسین است
هرکسی عبدلله است عبدِ حسین است
من که پسر خوانده ی سرای عمویم
ماحَصلِ زحمت دعای عمویم
دست چه باشد کنم فدای عمویم
دار و ندارم همه برای عمویم
در سر ما فرق ، بین دست و جگر نیست
مرد خدا نیست آنکه مرد خطر نیست
*دو سه باری جمعش کرد از وسط میدان اباعبدالله.بچه ساله، قد و قامتی نداشت، زره ای نداشت. علی اکبر که افتاد سنگ و برداشت.هاشمیه گرفتن بچه را قاسم دیگه رفت وسط. ابی عبدالله رفت آورد کنار حضرت زینب گفت بگیر این بچه را جواب نجمه را نمیتونم بدم. هنوز سر قاسمش عزاداریم.. بابا این نوه این همان خانمیه که چهل نفر علی را میکشیدن یه نفر علی را اینور میکشید. حرومی داد زد چرا دستتو از علی قطع نمیکنی.مقتل میگه:گرفت غلاف رو یه جوری زد چهل نفر حریف نشدند..حسینم ازش غافل بشی رفته میدان ها ، لذا از یه جای دیگه عبدالله شده بود چشمای خانم.. یه بار ماه رمضان روزه ای دم غروب چشمات تار میبینه
سه روزه آب نخورده لذا هر جا میره عبدالله هم باهاش ميرفت. دم تل زینبیه برای عمه شرح میداد.. الان زدن تو سرش خانم درست نمیدید آقا! عمتون نمیدید.. غبار گرفته بود میدان و هی میگفت زدن زدن زدن ..عمو افتاد افتاد افتاد.
*خدایا ما را قیامت با هم محشور کن.چرا ؟ما شهادت میدیم دیدم اونگریه می کرد.ما رو از هم جدا نکنیا..
حضرت عزوجلّ که ترس ندارد
کوه وقار از کوتل که ترس ندارد
طفل حسن از جدل که ترس ندارد
بچه ی شیر جمل که ترس ندارد
وای اگر نیزه ای به دست بگیرم
زیر و زبر میکنم به عشق امیرم
از سر شوق است اگر بی کفنم من
مرد بی دفاعِ عمو حسین منم من
طفل حسن زاده نه، خودم حسنم من
عمه! مهیای جنگ تن به تنم من
یک تنه پس می زنم به لشکر کوفه
عمه! سپاهت منم برابر کوفه
حال که در خیمه های او پسری نیست
از علی اکبرش دگر خبری نیست
ماندن من در حرم دگر هنری نیست
دست ضعیفم که هست اگر سپری، نیست
دست من از جنس دست مادر آقاست
ارث قدیمی ما ز کوچه ی زهراست
*گفت مادرم عقب رفت به دیوار خورد آه اهل دعوا نبود یهو زد مادرم به دیوار خورد افتاد.رد پا چی بود رو چادر ؟؟ یه زن باردار گریز بزنم.. دم گودال خواهرش وایساد گفت شمر آنقدر روش راه نرو چکمه تو در آر...گوش کرد" الشمر جالس علی صدرک" زانوهاش و فشار داد. آه!حسین حسین..*
*اصبغ بن نباته صحابه امیرالمؤمنین بود. دیوار به دیوار خانه حضرت علی بود. زن اومد نصف شب گفت اصبغ پا شو..گفت چته زن؟ گفت: علی داره داد میزنه گفت: آرامش بذار داغ دیده، داغ حضرت زهرا که کم نیست.دوباره سر گذاشت برای خواب دوباره زنه اومد گفت: اصبغ پاشو علی داره هوار میزنه..اومد در خانه امیر المؤمنین،آقا تا اصبغ را دید اومد تو بغل اصبغ. گفت: آقا اینجوری گریه نکن.. گفت: اسبق این بچه ها بیچاره ام کردن هر کدوم را خوابوندم حسن نمیخوابه. تا چشماشو میبنده میگه: نزن نزن نزن نزن.. اومد تو خیمه دید نیزه اشو گذاشته تو خاک سر گذاشته رو نیزه هی میگه حسن کجایی برادرم؟ ببین با زن و بچه کجا گیر افتادم.. وقتی علی اصغر را برد پشت خیمه ها شروع کرد براش قبر کندن دیدن داره هق هق میزنه. نه اونی که همه دیدن سر علی اکبر بود دشمن نوشته تاریخو..دیدی حسین داره ضجه میزنه بالا سر علی..بلند بلند گریه کرد..*
جان که نباشد حرم چه فایده دارد؟
بعد عمو پیکرم چه فایده دارد؟
از همه کوچک ترم چه فایده دارد؟
حبس شدن در حرم چه فایده دارد؟
عمه! یسار و یمین چه قدر شلوغ است
دور عمو را ببین چه قدر شلوغ است
*عبدالله داره میگه..*
زانوی من خم شد آن سوار که افتاد
از روی مرکب بی اختیار که افتاد
با طرف راست یک کنار که افتاد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم #حضرت_عبدالله
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•گرچه قدم کوچک...
#قسمت_دوم #روضه_حضرت_عبدالله علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #حیدر_خمسه
●━━━━━━───────
گرچه قدم کوچک است و بار ندارد
بیشتر از یازده بهار ندارد
عشق تو با سن و سال کار ندارد
سرکشی عشق من مهار ندارد
هر که شد از عشق مست ،عبدِ حسین است
هرکسی عبدلله است عبدِ حسین است
من که پسر خوانده ی سرای عمویم
ماحَصلِ زحمت دعای عمویم
دست چه باشد کنم فدای عمویم
دار و ندارم همه برای عمویم
در سر ما فرق ، بین دست و جگر نیست
مرد خدا نیست آنکه مرد خطر نیست
*دو سه باری جمعش کرد از وسط میدان اباعبدالله.بچه ساله، قد و قامتی نداشت، زره ای نداشت. علی اکبر که افتاد سنگ و برداشت.هاشمیه گرفتن بچه را قاسم دیگه رفت وسط. ابی عبدالله رفت آورد کنار حضرت زینب گفت بگیر این بچه را جواب نجمه را نمیتونم بدم. هنوز سر قاسمش عزاداریم.. بابا این نوه این همان خانمیه که چهل نفر علی را میکشیدن یه نفر علی را اینور میکشید. حرومی داد زد چرا دستتو از علی قطع نمیکنی.مقتل میگه:گرفت غلاف رو یه جوری زد چهل نفر حریف نشدند..حسینم ازش غافل بشی رفته میدان ها ، لذا از یه جای دیگه عبدالله شده بود چشمای خانم.. یه بار ماه رمضان روزه ای دم غروب چشمات تار میبینه
سه روزه آب نخورده لذا هر جا میره عبدالله هم باهاش ميرفت. دم تل زینبیه برای عمه شرح میداد.. الان زدن تو سرش خانم درست نمیدید آقا! عمتون نمیدید.. غبار گرفته بود میدان و هی میگفت زدن زدن زدن ..عمو افتاد افتاد افتاد.
*خدایا ما را قیامت با هم محشور کن.چرا ؟ما شهادت میدیم دیدم اونگریه می کرد.ما رو از هم جدا نکنیا..
حضرت عزوجلّ که ترس ندارد
کوه وقار از کوتل که ترس ندارد
طفل حسن از جدل که ترس ندارد
بچه ی شیر جمل که ترس ندارد
وای اگر نیزه ای به دست بگیرم
زیر و زبر میکنم به عشق امیرم
از سر شوق است اگر بی کفنم من
مرد بی دفاعِ عمو حسین منم من
طفل حسن زاده نه، خودم حسنم من
عمه! مهیای جنگ تن به تنم من
یک تنه پس می زنم به لشکر کوفه
عمه! سپاهت منم برابر کوفه
حال که در خیمه های او پسری نیست
از علی اکبرش دگر خبری نیست
ماندن من در حرم دگر هنری نیست
دست ضعیفم که هست اگر سپری، نیست
دست من از جنس دست مادر آقاست
ارث قدیمی ما ز کوچه ی زهراست
*گفت مادرم عقب رفت به دیوار خورد آه اهل دعوا نبود یهو زد مادرم به دیوار خورد افتاد.رد پا چی بود رو چادر ؟؟ یه زن باردار گریز بزنم.. دم گودال خواهرش وایساد گفت شمر آنقدر روش راه نرو چکمه تو در آر...گوش کرد" الشمر جالس علی صدرک" زانوهاش و فشار داد. آه!حسین حسین..*
*اصبغ بن نباته صحابه امیرالمؤمنین بود. دیوار به دیوار خانه حضرت علی بود. زن اومد نصف شب گفت اصبغ پا شو..گفت چته زن؟ گفت: علی داره داد میزنه گفت: آرامش بذار داغ دیده، داغ حضرت زهرا که کم نیست.دوباره سر گذاشت برای خواب دوباره زنه اومد گفت: اصبغ پاشو علی داره هوار میزنه..اومد در خانه امیر المؤمنین،آقا تا اصبغ را دید اومد تو بغل اصبغ. گفت: آقا اینجوری گریه نکن.. گفت: اسبق این بچه ها بیچاره ام کردن هر کدوم را خوابوندم حسن نمیخوابه. تا چشماشو میبنده میگه: نزن نزن نزن نزن.. اومد تو خیمه دید نیزه اشو گذاشته تو خاک سر گذاشته رو نیزه هی میگه حسن کجایی برادرم؟ ببین با زن و بچه کجا گیر افتادم.. وقتی علی اصغر را برد پشت خیمه ها شروع کرد براش قبر کندن دیدن داره هق هق میزنه. نه اونی که همه دیدن سر علی اکبر بود دشمن نوشته تاریخو..دیدی حسین داره ضجه میزنه بالا سر علی..بلند بلند گریه کرد..*
جان که نباشد حرم چه فایده دارد؟
بعد عمو پیکرم چه فایده دارد؟
از همه کوچک ترم چه فایده دارد؟
حبس شدن در حرم چه فایده دارد؟
عمه! یسار و یمین چه قدر شلوغ است
دور عمو را ببین چه قدر شلوغ است
*عبدالله داره میگه..*
زانوی من خم شد آن سوار که افتاد
از روی مرکب بی اختیار که افتاد
با طرف راست یک کنار که افتاد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم #حضرت_عبدالله
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#قسمت_پایانی #سینه_زنی و توسل به #حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_هفتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #حیدر_خمسه
●━━━━━━───────
«علی لای لای علی لای لای»
همون روز دهم بود توی قبرش
دلم رو لای دستاش خاک کردم
همون جا با همین چادر سوخته
خون دست حسینو پاک کردم
همون روز دهم بود یادمه خب
همین که خیمه هامونو سوزوندن
سر قبرش براش مجلس گرفتم
با نیزه فاتحه واسش میخوندم
«علی لای لای علی لای لای ...»
تمیزش میکنم هستم به یادش
سرش خاکی و خونی و کبود بود
ببینین مادرای شام چی میگم
نمیگن مادرش مادر نبوده
بهم پیری زو درس داده داغت
همینجور سن روی سنم گذاشته
میپرسیدن زنای کوفه از هم
کدوم پیرزنه شیرخواره داره
*وقتی کاروان اربعین اومدن بنی اسدیا گفتن خانم ما همه رو شناختیم ولی اون پیرزنه اون کنیزه رو نشناختیم..گفت: خاک به دهنتون اون عروس مادرم ربابه اون از وقتی از اینجا رفتیم زیر سایه نرفته*
«علی لای لای علی لای لای..»
بغل میخواد اگه داره بیفته
دیدم بستن با معجر سرش رو
نمیذارن که نیزه اش رو بیارن
میترسم گم کنن آخر سرش رو
شب از نیمه گذشته دیر وقته
نبودش تارو پودم رو سوزونده
غروبی روی نیزه بود دیدم
نمیدونم الان دست کی مونده
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
@babolharam_netروضه_-_شب_ششم_محرم_۱۴۰۳_-_مسجد_حضرت_امیر_(ع)_-_حاج_حیدر_خمسه.mp3
زمان:
حجم:
29.34M
|⇦•دل شکسته ی ما را....
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #حیدر_خمسه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#قسمت_پایانی #روضه_امام_حسین علیه السلام اجرا شده #شب_دهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج #حیدر_خمسه
●━━━━━━───────
*سیدا عمه اتون به این حرامی ها رو زد
اگه یه زن الان تو این خیابون بیاد به یه مردی رو بزنه غیرت ما بر نمیداره.سادات عمه تون رو زد روش نگرفت.از بالای تل غلت خورد.چادر گرفت از زیر پاش غلت زنان اومد، با صورت اومد....اومد دم گودال گفت عمر سعد بگو بس کنه ..تو ما رو میشناسی بگو نزننش.روشو کرد اونور
گفت به شمر رو میزنم...شمر! چکمه تو درآر....روش راه نرو....گوش کرد."و شمرٌ جالسٌ" راه نرفت.نشست دو زانو علی صدرک، شکست.نفسش خس خس افتاد.امام زمان برا شما روضه میخونم....
ان شاءالله دروغ باشه. فشار میداد زانوشو.
گفت: اگه همین الان پاشی ازت میگذرم. گفت: یه قطره آب...گفت: مگه بابات ساقی کوثر نیست.بگو بابات بهت آب بده.تا حالا دست و پا زدن دیدین؟دست و پا میزد. مقتل نوشته:شمرو خسته کرد آروم بگیر خنجرش کند بود.نمیبرید....*
خانم فرمودن: ما دیگه مرد نداریم امان بدین.امان ندادن رجاله ها دنبالش کردن
از دستشون فرار میکرد.اومد دم گودال گفت: برین به داداشم میگم برید.حرومی میخندید. میگفت صداش کن اگه جوابتو داد...فرار میکرد از دست رجاله ها...*
#سینه_زنی
«ای وای حسین ای وای حسین»
پر زخم و تاول همه تنت
خودتو اینقدر رو خاکها نکشون
با سر و وضعی که داری لااقل
پای مادر و به اینجا نکشون
یادت که آروم آروم موهاتو
شونه میزدم یه دونه کم نشه
ببینید وحشی چطور با پنجه هاش
هی موهاتو میگیره هی میکشه
زیر این بارون تیر و نیزه ها
ذکر لبهای تو یارب یارب
تو ولی رحمتی ولی اونا
شکماشون از حروم لبالبه
سر کشتنت چه دعوایی شده
خولی گفت اینکه دیگه جر نداره
هر کسی یه گوشه کارو بگیره
کاشکی ذبح سرو شمر بر نداره
تا دیدن خنجرشو تیز میکنه
از رو تل تا ته گودال دویدم
اومدم بگم که شمر تو رو خدا
گفت دیر اومدی سرش رو بریدم
قطعه قطعه تر از این مگه میشه
شب دیگه شرتونو کم کنید
السلام یا ملائک مقیم
پیکر برادرم رو جمع کنید
*دست راست بیاد بالا مدد با ابی عبدالله ...
حسین....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#قسمت_پایانی #روضه_امام_حسین علیه السلام اجرا شده #شب_دهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج #حیدر_خمسه
●━━━━━━───────
*سیدا عمه اتون به این حرامی ها رو زد
اگه یه زن الان تو این خیابون بیاد به یه مردی رو بزنه غیرت ما بر نمیداره.سادات عمه تون رو زد روش نگرفت.از بالای تل غلت خورد.چادر گرفت از زیر پاش غلت زنان اومد، با صورت اومد....اومد دم گودال گفت عمر سعد بگو بس کنه ..تو ما رو میشناسی بگو نزننش.روشو کرد اونور
گفت به شمر رو میزنم...شمر! چکمه تو درآر....روش راه نرو....گوش کرد."و شمرٌ جالسٌ" راه نرفت.نشست دو زانو علی صدرک، شکست.نفسش خس خس افتاد.امام زمان برا شما روضه میخونم....
ان شاءالله دروغ باشه. فشار میداد زانوشو.
گفت: اگه همین الان پاشی ازت میگذرم. گفت: یه قطره آب...گفت: مگه بابات ساقی کوثر نیست.بگو بابات بهت آب بده.تا حالا دست و پا زدن دیدین؟دست و پا میزد. مقتل نوشته:شمرو خسته کرد آروم بگیر خنجرش کند بود.نمیبرید....*
خانم فرمودن: ما دیگه مرد نداریم امان بدین.امان ندادن رجاله ها دنبالش کردن
از دستشون فرار میکرد.اومد دم گودال گفت: برین به داداشم میگم برید.حرومی میخندید. میگفت صداش کن اگه جوابتو داد...فرار میکرد از دست رجاله ها...*
#سینه_زنی
«ای وای حسین ای وای حسین»
پر زخم و تاول همه تنت
خودتو اینقدر رو خاکها نکشون
با سر و وضعی که داری لااقل
پای مادر و به اینجا نکشون
یادت که آروم آروم موهاتو
شونه میزدم یه دونه کم نشه
ببینید وحشی چطور با پنجه هاش
هی موهاتو میگیره هی میکشه
زیر این بارون تیر و نیزه ها
ذکر لبهای تو یارب یارب
تو ولی رحمتی ولی اونا
شکماشون از حروم لبالبه
سر کشتنت چه دعوایی شده
خولی گفت اینکه دیگه جر نداره
هر کسی یه گوشه کارو بگیره
کاشکی ذبح سرو شمر بر نداره
تا دیدن خنجرشو تیز میکنه
از رو تل تا ته گودال دویدم
اومدم بگم که شمر تو رو خدا
گفت دیر اومدی سرش رو بریدم
قطعه قطعه تر از این مگه میشه
شب دیگه شرتونو کم کنید
السلام یا ملائک مقیم
پیکر برادرم رو جمع کنید
*دست راست بیاد بالا مدد با ابی عبدالله ...
حسین....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
@MaddahionlinYEKNET.IR - roze - shabe 10 moharram1399 - haj heidar khamse.mp3
زمان:
حجم:
7.66M
یارالی یعنی همه جای بدنت زخمی بود
ذره ذره ی تنت زخمی بود
#روضه
#شب_عاشورا #شب_دهم_محرم
#حیدر_خمسه🎙👌😭
😭😭😭😭😭😭😭😭
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها