.
#زبانحال_حضرت_زینب #قتلگاه
گفت داداش...
چون زخم های روی تنت ؛گریه ام گرفت
از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت
با دیده های سرخِ جگر مثل مادرم
هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت
جایی برای بوسه برادر نیافتم
از نیزه های در بدنت گریه ام گرفت
تا دیدم آن سواره ولگرد نیزه دار
بر تن نموده پیرهنت گریه ام گرفت
وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک
یک بوریا شده کفنت گریه ام گرفت
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#وحید_قاسمی✍
.
.
#شهادت_امام_علی
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند
دستهای پینه دارش استراحت می کنند
نخل ها ازغربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند
ای خوارج ، بهترین فرصت برای دشمنی ست
شمع بیت المال را روشن کنید ، او رفتنی ست
درد را با گریه های بی صدا آزار داد
با لباس نخ نمایش ، کوفه را آزار داد
مهربانی نگاهش حیف مشکل ساز بود
روی مسکین ها در دارالخلافه باز بود
دشمنانش در لباس دوست بسیارند و او
بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
سادگی سفره اش خاری به چشم شهر بود
مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود
نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند
درعوض ، در حق او هر خانه نفرین می کند
حرص اهل مکر ، از بنده نوازی علی ست
داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست
گام در راه فلانی و فلان برداشتند
از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند
جرم سنگینی ست ، بر لب خنده را برجسته کرد
چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد
جرم سنگینی ست ، تیغ ذوالفقاری داشتن
زخمها از بدر و خیبر یادگاری داشتن
جرم سنگینی ست ، از غم کوله باری داشتن
مثل پیغمبرعبای وصله داری داشتن
جرم سنگینی ست ، بر تقدیر حق راضی شدن
با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن
جرم سنگینی ست ، جای زر ، مقدر خواستن
در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن
جرم سنگینی ست ، در دل عشق زهرا داشتن
سالها در سینه داغ کهنه ای را داشتن
هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود
تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود
پشت در ، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد
زخم بازویی ، امیرالمومنین را پیر کرد
مرگ سی سال است بر او ، خنجر از رو می کشد
هر چه مولا می کشد ، از درد پهلو می کشد
#وحید_قاسمی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🏴#ورود_حضرت_مسلم_به_کوفه
🏴#پنجم_شوال
🏴#روضه
🎤مداح :حاج حسین سازور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد
در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد
خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد
هیچ مردی به در بسته الهی نخورد
غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی
کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی
کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا
به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا
دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت
جملۀ «کوفه نیا» را به زبانم انداخت
پینۀ مُهر به پیشانیِ شان توطئه بود
قول این طایفۀ چرب زبان توطئه بود
پشتِ پایِ بدی از دوست نماها خوردم
زخم از نیزۀ تکفیر به فتوا خوردم
ان شالله بریم کنارِ حرمش اونجا عرض ادب کنیم ..
سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم!؟
دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم!؟
کوچه گردی شده کارم،همه رفتند حسین!
راه برگشت ندارم،همه رفتند حسین!
حقِ اولاد علی نیست چنین بی مِهری
گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری
روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد
اشکم از غربت گودال شکایت دارد
در دلِ خاک،دلم خون جگرت می ماند
سرِ دروازه سرم منتظرت می ماند
سرِ دروازه رسیدی،طلب باران کن
با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن
غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند
به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند
شاعر: #وحید_قاسمی
وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما تفاوت از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
❣﷽❣
📿🔮#زمزمه_امام_صادق_ع
نه رواقی،نه گنبدی،حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!
غیرِ مُشتی کبوتر خسته
خادمی،زائری،کنار تو نیست
بغضهایم کجا دخیل شوند؟
پس ضریحت کجاست آقاجان!؟
روضه خوانها چرا نمی خوانند!؟
گریه ها بی صداست آقاجان!
گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابه پای کبوتران شما
کاش می شد که دانه ای گیرم
امشب ازدست مهربان شما
حرفِ گلدسته را نباید زد!
تا حسودان شهر بسیارند
از شما خانواده آقاجان
در مدینه همه طلبکارند!
حیف آن چاهها که حیدر کند!
چقدر مادرت دعاشان کرد
به تلافیِ آن محبت ها
این مدینه چه خوب جبران کرد!
📿کاش ایران می آمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند
مرد مظلوم بی حرم، اینجا
بچه های تو صاحب حرمند
📿کاش ایران می آمدی آقا
مُلک ری، قبله ی ولا می شد
مثل مشهد برایتان اینجا
مشهدالصادقی بنا می شد
📿کاش ایران می آمدی آقا
قدمت روی چشم ما جا داشت
کاش خاک شلمچه و فکه
عطر یاس عبایتان را داشت
📿کاش ایران می آمدی آقا
مردمش رأفت و حیا دارند
ریسمان دست هم نمی بندند
دلِ پُر نور و با صفا دارند
📿کاش ایران می آمدی آقا
در مدینه غریب افتادید
من بمیرم برایتان؛ گیرِ
عده ای نانجیب افتادید
📿کاش ایران می آمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند
حرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمی دارند
(#وحید_قاسمی )
📿هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)📿
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حاج علی کرمیKarami_Shahadat_Hazrat_Roghayeh_1402.mp3
زمان:
حجم:
2.95M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله
جا مانده ام و بس که دویدم پی ناقه
قدر همه قافله من آبله دارم
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
◼️ #روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🎤#حاج_علی_کرمی
ناگفته ی بسیار از این غائله دارم
از درد یتیمی دل بی حوصله دارم
دیدند گل باغ توام نقشه کشیدند
بر ساقه ی نیلوفری ام سلسله دارم
دیشب سر سجاده ی زینب، نفسم رفت
از مادر تو ارثیه در نافله دارم
جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه
قدر همه ی قافله من آبله دارم
از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت
صد خاطره ی تلخ از این قافله دارم
در شام فقط حرف اسیری و کنیزی ست!
من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار!؟
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شام #پنجم_صفر
#وحید_قاسمی
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
حاج علی کرمیKarami_Shahadat_Hazrat_Roghayeh_1402.mp3
زمان:
حجم:
2.95M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله
جا مانده ام و بس که دویدم پی ناقه
قدر همه قافله من آبله دارم
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
◼️ #روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🎤#حاج_علی_کرمی
ناگفته ی بسیار از این غائله دارم
از درد یتیمی دل بی حوصله دارم
دیدند گل باغ توام نقشه کشیدند
بر ساقه ی نیلوفری ام سلسله دارم
دیشب سر سجاده ی زینب، نفسم رفت
از مادر تو ارثیه در نافله دارم
جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه
قدر همه ی قافله من آبله دارم
از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت
صد خاطره ی تلخ از این قافله دارم
در شام فقط حرف اسیری و کنیزی ست!
من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار!؟
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
#شام #پنجم_صفر
#وحید_قاسمی
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#حضرت_زینب
#اسارت
کاش می مُردم و نمی دیدم روی نی ! طفل شیرخواره ی غرق خوابتو حرمله نمک رو زخمام می پاشید با همون کمون می زد رُبابتو
خیلی حظ می بردش از غربت مون ! شمریه واسه خودش، پستِ سنان وقتی خولی از زدن خسته می شد تازیانه شو می داد دستِ سنان
نگم از ناقه ی بی جهازمون ! دردسرهاش که یکی دو تا نبود کاش غریبه ها به من سنگ می زدن توی کوفه غیرِ آشنا نبود
کار دنیا رو ببین ! که قاتلت سرِ ظهری واسه ما اذون می داد روزگارو باش ! کسی مثلِ شبث به عروسش ، رُبابو نشون می داد !
خنده های دلقک بزم شراب عاقبت سکوت لبهاتو شکست معجر بلند دختر یزید غرور رقیه ساداتو شکست
#شام
#وحید_قاسمی ✍
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#یا_حضرت_معصومه
در سرد سیر شهر دل، روح بهاری
در شوره زار سینه ی من چشمه ساری
میخواهی امشب بر کویر دیده گانم
با روضه هایت باغی از شبنم بکاری
سهم تو از ارث پدر، خونجگر بود
از کودکی در ماتم او سوگواری
منزل به منزل در پی دلدار رفتی
در دشت های عاشقی محمل سواری
داغ عزیزانت بلای جانتان شد
تو زخمی تیغ جفای روزگاری
تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده
ای کاش می شد اندکی طاقت بیاری
می سوختی از آتش تب، بین بستر
دلخسته راضی به رضای کردگاری
باید بیاید دلبرت، باید بیاید
در آخرین ساعات هم امید واری
چشمان اشک آلوده ات را تا دم مرگ
یک لحظه هم از درب حجره بر نداری
نام رضا از روی لب هایت نیفتد
با اینکه رو به قبله و در احتضاری
تو یادگار دلبرت را مثل زینب
با گریه روی سینه ی خود می فشاری
دیگر مخور غم، چون سرت را ای کریمه
بر دامن زهرای اطهر می گذاری
#وحید_قاسمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
وقتِ خداحافظیه، مهمونیم تموم شد!
حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد
صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی
با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی
نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته!
بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته!
ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره
از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره
تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم
با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم
حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره
دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره
حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش
حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش
دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون
خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون
داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم
نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم
#وحید_قاسمی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.........
از همان کودکی مقدر شد از غمت، سهم من مقرر شد بی سبب نیست گونه ام تر شد! هر چه شد از دعای مادر شد
مادرم جان به اعتقادم داد "یا حسین یاحسین" یادم داد
مادرم گفت: سِر مکتوب است دلِ عاشق همیشه آشوب است! گریه از عشق، فیض محبوب است درِ این خانه نوکری خوب است
در حسینیه ها بزرگ شدم چقدر با شما بزرگ شدم !!!
روضه هایت اگر چه سنگین ست دردها را همیشه تسکین ست چای تلخت چه قدر شیرین ست! علت دل سپردنم این ست:
پدرم لقمه ی حلالم داد اشک بر ریشه ی نهالم داد
حلقه بر گوش مِی فروش شدم جام غم ریخت، جرعه نوش شدم سوختم ! آه شعله پوش شدم در مُحرم علم به دوش شدم
سینه زن پشتِ دسته ها رفتم از همان راه ، کربلا رفتم
کربلا گفتم؛ از قلم خون رفت خون به قدر فرات و هامون رفت! خواهرت سمت خیمه محزون رفت شمر از قتلگاه بیرون رفت
از سرِ خورجین که خواب افتاد پیکرت زیرِ آفتاب افتاد
خواهرت دل شکسته ، دل خسته چادر صبر بر کمر بسته می رود تند و گاه آهسته روضه اش، روضه ای ست سربسته
تک و تنها چه کار خواهد کرد !؟ خیمه ها را چه کار خواهد کرد !؟
#وحید_قاسمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
#مرگ_بر_اسرائیل
#وعده_صادق
#شعر_پایداری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان
🌹🍃
باز هم قبح تیرگیها ریخت
سامریزاده زهر خود را ریخت
آتش کینه تا ثریا رفت
دودی تندی به چشم دنیا رفت
باغبان بی رمق نشست چه تلخ!
بغض گنجشکها شکست چه تلخ!
باز هم داغ غنچهی پرپر
باز هم سوگ خون و خاکستر
خیر با شر مجادله دارد
روضهی غزه حرمله دارد
رویِ لب تشنه آب را بستند
باز دست رباب را بستند
مادری داغ دیده، آه کشید
مثنوی را به قتلگاه کشید
باز تاریخ آبرویش رفت
طفل ششماههای گلویش رفت
گر چه دوران آتش افروزیست
خون مظلوم، رمز پیروزیست
این شب تیره رو به پایان است
دست خورشید، تیغ طوفان است
زخم را التیام نزدیک است
موعد انتقام نزدیک است
لشکر کفر غرق تشویش است
شک نکن! فتح قدس در پیش است
هر کجا ظلم دردساز است!
ذوالفقار علی خبرساز است
از سبوی جنون وضو داریم
خیبری تازه پیش رو داریم
شرق تا غرب در مجاهدتیم
جبههی واحد مقاومتیم
رجز ابرهه اباطیل است
پشت ما لشکر ابابیل است
زود صهیون هلاک خواهد شد
نامش از نقشه پاک خواهد شد
پیر روشن ضمیر تا دیدش
خانهی عنکبوت نامیدش
درس عبرت برای آیندهست
سیلی شیعه رعد کوبندهست
شیعه را از بلا هراسی نیست
از تبِ زخمها هراسی نیست
تیغ تفتیدهایم ما مردم
کربلا دیدهایم ما مردم
گر چه از شِکوهها حذر داریم
زخم ناسور بر جگر داریم
چه کنیم این غم مداوم را؟!
جایِ خالیِ حاج قاسم را؟!
خون سردار ما ثمر دارد
سیلی از اشک، پشت سر دارد
رفته در عرش،زندهتر گردد
با سپاه ظهور برگردد
منجی روزگار یا مهدی
وارث ذوالفقار یا مهدی
خواب بر ما حرام شد، برگرد
شیعه صبرش تمام شد، برگرد
حسرت ندبههای ما! برگرد
وعده ی صادق خدا! برگرد🤲
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#نه_به_صلح_تحمیلی
https://eitaa.com/eetazeinab
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام 🏴🏴 مداح اهلبیت علیهمالسلام: #کربلایی_جناب_آقای_جاودان🎤 🥀😭🥀😭 #گروه_اشع
السَّلامُ عَلَیک یا أوَّلَ الشُّهَداءِ
یه روزی امیرالمومنین «ع» به رسول خدا «ص» عرض کرد شما عقیل را خیلى دوست دارید؛
قَالَ : إِی وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّهُ حُبَّیْنِ ؛
حُبّاً لَهُ وَ ؛ حُبّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبٍ لَهُ ؛
پیفمبرفرمود: بله به دو دلیل دوستش دارم
یكى براى خوبى خودش و یكى براى اینکه كه ابوطالب دوستش داشت
وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِكَ
و فرزندش به خاطر دوستى فرزندت كشته خواهد میشه
فَتَدْمَعُ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُصَلِّی عَلَیْهِ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ
چشم مومنین براش اشك میریزه و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند.
ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِی مِنْ بَعْدِی
پیامبر آنقدر گریه کرد تا اشکش بر سینش جاری شد
تو روایت دیگه ای در كامل الزيارات داریم
قالَ الحُسَينُ عليه السلام :
أنَا قَتيلُ العَبرَةِ ، لا يَذكُرُني مُؤمِنٌ إلّا استَعبَرَ
یکی از شباهت حضرت مسلم عليه السلام با سیدالشهدا عليه السلام اینه که مومنان براشون آنها گریه میکنند
یعنی گريه برای بر مسلم بن عقیل وابی عبدالله محک ایمانه
انشاالله ماهم جزو گریه کنندگانش باشیم اگر چشمات تر شد قدر خودت رو بدون
غم روی غمه ؛ تووی چشمام اشکای نمنمه
کی گفته کوفه سبز و خرمه ؛ ای آقا
خِیرِ مَقدمه، توو اینجا با سنگای محکمه
نیا دنبالِ غارتن همه ؛ ای آقا
تووی این دارالخلافه؛همه تیغا بی قلافه
بیا کوفه اما بَردار ؛ یه چند تا معجر اضافه
می دونم ؛ به تو جسارت میشه خیمهها غارت میشه ؛ آه و واویلا
می ترسم ؛ بری به زیر مرکب
اسیر شه آخر زینب ، آه و واویلا
( واویلا ؛ حسین جانم /۴ )۲
ترسم این نیست سفیر تو سر دار رود!
ترسم این است رقیه سر بازار رود
کوهی از سنگ، سر بام ببینی چه کنم !؟
دخترت را ملأ عام ببینی چه کنم !؟
ترسم این است به دل کینه تلنبار کنند
خواهرت را دم دروازه گرفتار کنند
راضیام از تن من جامه به غارت ببرند
راضیام دختر من را به اسارت ببرند
راضیام طعنه به من عالم و آدم بزند
راضیام حرمله با تیر به چشمم بزند
در عوض، مجلس اغیار نیاید زینب
بین انظار به اجبار نیاید زینب
من خجالت زدهام بابت فردا، ای داد
جگرم سوخت! جگر گوشهی زهرا ، ای داد
جگرم سوخت جگر گوشهی زهرا! برگرد
بابت کشتن تو آمده فتوا، برگرد
چه بلاها که سر نامهبرت آوردند !
یادم آمد چه به روز پدرت آوردند
چه بگویم! که در این بُغض سخن میماند
تن عریان تو بی غسل و کفن میماند..
✍ #وحید_قاسمی
هر دو تشنه لب بودند و بهشون
فحملوا عليه من كل جانب ،
مسلم رو از همه طرف محاصره کردن
یه کوفه رو ریخته بودن روسرش!
دورش کرده بودن!
یه عده از بالای پشت بوما سنگ می زدند!
یه عده آتیش می ریختن روسرش!
یه عده با تير و کمان میزدن
یه وقت صدا زد
مالكم ترموني بالأحجار كما ترمى الكفار وأنا من أهل بيت الأنبياء الأبرار
چرا اونجوری که به کفار سنگ میزنن به من سنگ میزنید من از خاندان پیغمبرم
وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ وضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ،
مسلم بن عقيل انقدر جنگید کهجراحت هاى سنگينى بهش وارد شد و دیگه توان و رمق جنگیدن نداشت تمام بدنش پر از زخم و جراحت بود . جمعيت بهش حمله با تير و سنگ بهش میزدن
این یه شباهت دیگه ی حضرت مسلم به امام حسینه کربلا هم نوشتن
وبَقِيَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ
نوشتن وقتی امام حسین تنها شد ، از زخم هاى تن و سرش سنگين شده بود
فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ ...
یه لحظه ایستاد استراحت کنه سنگى به پيشانى اش خورد و آن را شكست. سپس تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست.
با همه ی بلاهایی که سر مسلم آوردن تا آب خواست بهش دادن هرچه کرد خون لب مبارک مانع شد تا لحظات آخر آب بنوشه لذا با همان تشنگی
به شهادت رسید نوشتن از بالای دارالاماره بدنش رو پرت کردن هیچ استخوانی از مسلم سالم نبود اما زن و بچه اش نبودن تماشا کنن کربلا نذاشتن آب به لبای ابی عبدالله برسه یه وقت از بالای مرکب افتاده دوره اش کردن زن و بچه دارن نگاه میکنن دیدن یه نانجیبی با چکمه ....
فی سبیل الله
تورو تشنه کشتنت ابی عبدالله
همه دوره کردنت ابی عبدالله
غرق خون شد بدنت ابی عبدالله
فی سبیل الله
یه سپاه میزدنت ابی عبدالله
پا گذاشتن روو تنت ابی عبدالله
بوریا شد کفنت ابی عبدالله
هتک حرمت کردن
توو سراشیبی قتلگاه قیامت کردن
هتک حرمت کردن
پیش چشم مادرت بهت جسارت کردن
هتک حرمت کردن
عده ای اومدن و پیکر وغارت کردن
#گروه_اشعار_وروضه_یازینب_س