eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
346 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️تاکسی را به سر کوی تو راهش ندهند ▪️گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند ▪️به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم ▪️هر که خاک تو نشد ، عزت و جاهش ندهند ▪️دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن ▪️که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند ▪️تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند ▪️تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند شب جمعه است شام غریبان زینب کبری و ابی عبدالله ست از امام زمانت دعوت کن یابن الحسن... السلام علیک یا اباعبدالله شب زیارتی مخصوص ابی عبدالله، امشب مادرش فاطمه مهمان حسینه، اگه میخای زائر باشی بسم الله وَ عَلی الاَرواحِ التی..... فرمود هر که شب جمعه زائر حسین ما باشه مادرم فاطمه برائت از آتش جهنم رو به اونها میده، حالا آماده ی این احسان فاطمه باش السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین.... ▪️بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد ▪️مادری گفت حسین جان، همه را بخشیدی حسین جان.... به عنوان عرض تسلیت به محضر قطب عالم امکان صلوات ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
😭🖤 روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ▪️مُقبل کاشانی
4_6003802734308885351.mp3
4.47M
لطفا حقش ادا بشه 😭😭😭😭 ✅بنداول یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی شمر بالای سرت ایستاده یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی تیغ آماده سرت آماده یَاابنَ اُمّی یِاابنَ اُمّی حرمله کاش نیاد بالا سرت یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی تا سه شعبه نزنه به جگرت 😭 ته گودال رسیده پای من دست و پانزن جلو چشای من پاشو زینب و تا خیمه برسون قتلگاهت شده یه دریای خون ای بی حبیب شاه غریب شَیبِ الخَضیب خَدِّالتَّریب 😭 ذبیح العطشان(3)قتیل العریان 🌹:::::::::::::؛::::::::::::::🌹 ✅بنددوم یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی پاشو قلب خواهرت پر از غمه یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی خواهرت بین یه مشت نامحرمه یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی حرومی پنجه زده به روی موت یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی صدا خس خس میاد از زیرگلوت ردپای اسبامونده روتنت پیرمردا باعصا میزدنت جای سالمی نموند از بدنت دعوایی شده سرِ پیرُهنت 😭 ای بی حبیب شاه غریب شَیبِ الخَضیب خَدِّالتَّریب ذبیح العطشان(3)قتیل العریان 🌹:::::::::::::؛::::::::::🌹 ✅بندسوم یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی بالب تشنه سرت رو بریدن یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی سرتو بروی نیزه کشیدن یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی زیر سم اسبا رفت پیکرتو یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی ساربون دزدیده انگشترتو میشنوم صدایی که هی میگه آه رسیده مادرمون تو قتلگاه چه جسارتی شده به پیکرت داره میخنده عدو به خواهرت 😭😭😭😭 ای بی حبیب شاه غریب شَیبِ الخَضیب خَدِّالتَّریب ذبیح العطشان(۳)قتیل العریان
4_5969731746592196256.mp3
2.18M
سادات ببخشن حتماحق روضه ادا بشه 😭😭😭😭😭 ☑️بنداول والشمر جالسٌ میبرید سر تو رو توو جاروجنجال والشمر جالسٌ، مادرم میدید تو رو میون گودال والشمر جالسٌ،اومدن توقتلگات یه قوم دجال والشمر جالسٌ،میزدن چونه برات یه عده دلال تو روز روشن زدنت با سنگ و آهن زدنت لعنت به اون سنان مست نیزه گذاشت توو دهنت باب المهموم حتی مضی باب العطشان حتی قضی پدرم به فدات بالب تشنه کشتنت مادرم بفدات به زیر دشنه کشتنت 😭😭😭 ☑️بنددوم والشمر جالسِّ یادمه پنجه گذاشت میون موت و والشمر جالس تیغ کندش و می‌زد زیر گلوت و والشمر جالس،قلب خواهر تو رو خیلی می سوزند والشمر جالس،تن پاک تو با چکمه بر می گردوند به پیش چشمای ترم موی سرت و میکشید با لب تشنه بودی سرت رو از قفا برید ....... باب المهموم حتی مضی باب العطشان حتی قضی پدرم به فدات بالب تشنه کشتنت مادرم بفدات به زیر دشنه کشتنت 😭😭😭 ☑️بندسوم والشمر جالسٌ تاحرومی پاگذاشت به روی سینه ت والشمر جالسٌ هر کی میرسید میزد به قصد غربت والشمر جالسٌ خواهرت برات بمیره ای برادر والشمر جالسٌ خیلی آزارت میداد با نوک خنجر با نذر و حاجت زدنت با قصد غربت زدنت تو عمق گودال بلا غریب گیر آوردنت ..... باب المهموم حتی مضی باب العطشان حتی قضی پدرم به فدات بالب تشنه کشتنت مادرم بفدات به زیر دشنه کشتنت 😭😭😭
السلام علی المظلوم بلاناصر😔😭 شرمنده‌ام که دیر رسیدم به قتلگاه و الشمر جالس‌ٌ... چه کند خواهر تو؟... آه او داشت ضربه می‌زد و من ضجه می‌زدم شد قتلگاه سرخ و شب و روز من سیاه ای وای از جدایی سر از بدن ح‌سین ای وای از جدایی من از تو یا اخاه... با خنجری کتاب خدا پاره‌پاره شد در دین کوفیان شده خون خدا مباح آه ای حسین! رأس تو بالای نیزه‌هاست؟ جانا بگو که خواهر تو دیده اشتباه من زینبم که سایه‌ی من را کسی ندید حالا اسیر و غم‌زده‌ام بین یک سپاه رفتی حسین همسفر حرمله شدم رفتی حسین، زینب تو مانده بی‌پناه...
سبک نوحه روز عاشورا۱۴۰۲(شاهمندی).mp3
2.29M
زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) شده روز عاشورا دل زهرا شده غمین غم و عشق و بلا شد درکربلا با هم عجین می شینه غم به دل از روی تل زینبیه صدا خواهر میاد از سوی تل زینبیه در زوال عاشورا همه میشند جانفدا امون از دل زینب زینب کبری امروز با دلی غمگین و مضطر در پِیِ حسین خود می زنه بر سینه و سر گوید ای آرام جان برو ولی آهسته تر تا ببوسم حنجر پاک تو رو جای مادر یا حسین مهلا مهلا یا حسین یابن الزهرا امون از دل زینب پیش چشمان زینب میشه جدا سرِحسین روی خاک کربلا به خون فتاده نور عین تا که بالای مقتل خواهر او زینب رسید تا که حسینش رو دید یه ناله ای از دل کشید اشک زینب شد روان قامت او شد کمان امون از دل زینب جلوی چشم زینب میشه جدا سرِ حسین روی خاک کربلا به خون فتاده نورِ عین کربلا شد لاله گون ای خدایا از خون او رفته بر روی نیزه راس پاک و گلگون او داره می میره زینب رسیده جونش بر لب امون از دل زینب
نوحه واحدوسنگین روز عاشورا(شاهمندی).mp3
2.19M
چون روز عاشورا اومد موسم غمها رسیده روز وداع زینب و حسین زهرا رسیده دل زمین و آسمون شده به اندوه و مَحَن میون صحرای بلا گشته حسین صد پاره تن از غم حسین ، گردیده عالم سینه چاک ای خدای من ، جسم امامم روی خاک سیدی حسین جان (۴) غریب مادر یا حسین صبری نما برادرم طاقت نداره خواهرت ای عشق من ای دلبرم در روزگارای قدیم کرده وصیت مادرت در روز عاشورا حسین بوسه زنم بر حنجرت جای مادرم ، بوسه زنم بر حنجرت خواهر فدای ، رگهای خونیِ سرت سیدی حسین جان (۴) یا رحمه لِلعالمین جسم حسینت را ببین با تیغ و تیر دشمنان قرآن شده نقش زمین آه از دمی که ای خدا شمر آمده در قتلگاه تا میکشد خنجر ز کین زهرا کند او را نگاه آه و واویلا ، محشر کبری شد بپا سرِ آقامون ، با نیزه شد از تن جدا سیدی حسین جان (۴)
هوالشّاهد تمام دشت روایت از آب می کردند به هر شراره دلی را کباب می کردند شبیه ماهی افتاده در کناره ی رود رقیّه های حرم آب آب می کردند به پیشواز حسین ابرهای خونباری قبای سرخ تن آفتاب می کردند عصا و سنگ و سه شعبه... خدا قبول کند! به هر طریق که می شد، ثواب می کردند سه ساعت است که گودال...لااقل ای کاش برای کشتن مولا شتاب می کردند! سر و هرآنچه که شد از تنش به غارت رفت چقدر روی تن او حساب می کردند! غروب روز دهم اسب ها امامی را برای گندم ری آسیاب می کردند تو را اگرچه سر صبر کشته اند، امّا به وقت غارت خیمه شتاب می کردند و هرکه گفته... دروغ است! من که می دانم مخدّرات به هر رو حجاب می کردند ولی بمیر مسلمان که مست ها با دست به آیه های نجابت عتاب می کردند شبی به خاک نشستند آسمانی ها که اقتدا به غم بوتراب می کردند نقش از نقّاش گرانقدر روزگار ما
🖤 به پیشگاه (ع) مدح یا مرثیه!؟ ........................... خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق هر که در آمد دست خالی برنگشت ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند زینب آمد تا بفهماند کلامت را به خلق مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست. شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟ از علیِ اکبر و اصغر گذشتی آنچنان هدیه دادی با علی، نسل امامت را به خلق
خونین‌ترین قصیده‌ی غم‌ها تویی حسین داغ تو را همیشه سرایم به شور و شین بعد از تو شرم بر رخ دریا نشسته است موجش به یاد آن لب عطشان شکسته است آهنگ سوگنامه‌ی تو ضرب سینه‌هاست ساز غمت ز چنگ غم این جهان جداست عالم همه به عشق تو و در هوای توست خورشید من مگر دلِ گودال جای توست؟ گلگون شده ز خون تو دامان کربلا بر روی خاک مانده تنت بی کفن چرا شد سهم اهلِ قافله، پایِ پُر آبله شلاق، شد خوراکِ اسیران قافله زینب سپر برای اسیران کربلاست در پیش چشمِ او سر تو روی نیزه‌هاست جامانده پیش جسم غریب تو جان او حالا سرت به نیزه شده سایبان او دریای صبر می‌شود و می‌شکافد او نیرنگ و نقشه‌‌های پلیدانه‌ی عدو نامت حسین زینت لب‌های زینب است یادت چراغ روشن شب‌‌‌های زینب است دشمن اسیر زینب و زینب اسیر توست او اسوه‌ی شهامت و اُختِ دلیر توست بر روی شانه، پرچم عشق تو می‌برد تا انتهای راه تو با صبر می‌رود با قلب خسته می‌رود اما شبیه کوه با دست بسته می‌رود اما شبیه کوه 🥀🥀🥀🥀
دنیا بدون تو پس از این همچو محشر ست بی تو برای زینب تو روز آخر ست وقت وداع با تن تو فکر میکنم دیگربرای زینب تو مرگ بهتر ست اینجا به روی خاک بیابان تنت رهاست زلفت به روی نیزه پریشان آن سر ست دیدم به روی پیکر در خون تپیده ات سنگ و عصا و نیزه و شمشیر و خنجرست بشنو صدای ناله ز گودال می‌رسد آری صدای ناله ی جانسوز مادرست یک جای بوسه نیست بر این جسم چاک چاک جایی که مانده بوسه زنم حلق و حنجرست من را به زور نیزه و شلاق می‌برند یک دست من به چادر و دستی به معجر ست یاری نمانده است که یاری کند مرا بر روی نیزه ها سر عباس و اکبرست باور نمیکنم که تو بر خاک خفتی و وقت وداع آخر خواهر،برادر است ای وای دارم از تو دگر دور میشوم جان می‌رود مرا ز تن و دل پر آذرست تو جان زینبی و ز جان دوست دارمت ای پاره ی تنم به خدا می سپارمت
بر روی شاه تشنه چو بستند آب را در سینه حس نمود غم بی‌حساب را تفسیر کرد کشته ی در خون خضاب یعنی به تشنگان حرم این خطاب را هستید جملگی هدف این انتخاب را در این کویر تشنه و این شوره زار طف تنها سپاه کفر گرفته مرا هدف از روی بغض و کینه ی خود با شه نجف رو کرده اند جانب ما چون ز هر طرف تا تشنه سر بُرند یل بوتراب را چیزی نمانده تا شب عاشور سر شود الطاف حق به اذن خدا جلوه گر شود یا رب روا مباد که این شب سحر شود حتی حسین سد ره یک نفر شود برداشتم بیعت ام از شیخ و شاب را گفتا زهیر پر غم و با چشم اشک بار کای سید شباب جنان ای نکو تبار شایسته است جان دهم اکنون به پای یار زنده اگر شوم و بمیرم هزار بار هیهات گر ز کف بدهم این رکاب را گفتا به یادگار حسن جان این عمو تفسیر مرگ چیست به کامت عمو بگو گفتا به راه توست شرابی که در سبو احلی من العسل چو بریزم در این گلو فرزانه وار داد به شه این جواب را هنگامه ی نبرد و همی اذن شاه شد هنگام رزم تن به تن دو سپاه شد اول شهید جنگ حر سر به راه شد عابس، سینه چاک و بی زره و بی کلاه شد حب الحسین الجننی اش برده تاب را اصحاب یک به یک سوی جنت نموده سیر مسلم حبیب اَسلم و جون عابس و زهیر عامر نعیم سعد اَنس نافع و بریر نعمان و زید و شوذب و جابر چنان مصرّ خون داده نخل پر ثمر انقلاب را وقت اذان ظهر چو اذن اذان گرفت گویی مسیح کرب و بلا تازه جان گرفت ذکری علیِّ اکبر او بر زبان گرفت یعنی شهادتین علی در بیان گرفت آغوش دشت پر شده بوی گلاب را هنگام رزم هاشمیان چون فرا رسید آمد برون ز خیمه علی اکبر رشید اذن جهاد خواست که با صد هزار امید اول نفر ز هاشمیان او شود شهید درهم نمود زلف پر از پیچ و تاب را هنگام رزم نوگل باغ ولا شد و یعنی که بزم حجله ی قاسم عزا شد و در یک نگاه چون حسن مجتبی شد و قاسم چو مجتبی و جمل کربلا شد و بربست بر رخش ز عمامه نقاب را ذکر و کلام اهل حرم العطش عمو ذکر خیام و اهل حرم العطش عمو ذکر تمام اهل حرم العطش عمو ذکر مدام اهل حرم العطش عمو بشنید ساقی العطش و آب آب را رازیست بین العطش و کودکان مشک رازیست بین العطش و تشنگان مشک ساقی شنید بار دگر از زبان مشک صد شکر هست ساقی لب تشنگان مشک ساقی ز شط می آورد آن دُر ناب را آه از دمی که دید به طفلان نمانده رنگ با نیزه ای به دست میان نبرد و جنگ ساقی به اذن شاه به شط زد چه بی درنگ آورد دُرّ ناب به سختی ز شط به چنگ حالا به سوی میکده آرد شراب را افتاد چون ز پیکر آن نامدار دست از دست داد او ز یمین و یسار دست "دندان مدد دهد چو بیفتد ز کار دست" برمشکِ آب تیر؟ نیاید به کار دست گویی چو ریخت آب ببیند سراب را دیگر چه گویمت که چه ها شد میان راه چون چار هزار تیر رها شد از آن سپاه یکباره بر نشست تمامی به قرص ماه آه از نهاد حور و ملک شد بلند آه خواندش برادرم ، دگر آن مستطاب را از صدر زین فتاده ام ادرک اخا حسین تیری به چشمم و شده دستم جدا حسین شرمنده ام ز اهل خیام تو یا حسین هرگز مبر تنم به سوی خیمه ها حسین چون میکشم خجالتِ آن ماهتاب را بشکست از این غمت کمرم ساقی حرم مرغ شکسته بال و پرم ساقی حرم عباس برادرم قمرم ساقی حرم سوی حرم خبر چه برم ساقی حرم با خود برم چگونه غم بی حساب را چشمان مه فتاده به سیمای آفتاب قرص قمر نگر، رخ زیبای آفتاب چشمان ماه محو تماشای آفتاب سر روی سینه ، دل به تمنّای آفتاب بنگر وداع تلخ مه و آفتاب را پُر گشته دشت از کِلُ و فریاد و همهمه در خون تپیده پیکر ساقی علقمه بیهوش در جنان شده زین غصه فاطمه دیگر عدو ندارد از این جنگ واهمه از یاد برده موعظه ها و عتاب را دیگر میان اینهمه غوغا و ولوله تنها حسین مانده و صد شور و هلهله اندر غیاب اکبر و عباس، حرمله خواهد کند سه شعبه رها در مقابله گلگون نموده حنجر طفل رباب را خشکیده لب غریب در آن دشت پر بلا شد عازم نبرد شهنشاه کربلا میزد به قلب آن سپه و قوم اشقیا می‌کرد با چکاچک شمشیر خود چه ها تا بر سپاه دون بچشاند عذاب را کشت از سپاه کفر بسی شاه کم سپاه تا اینکه شد ز شدت زخم او به قتلگاه الشّمر جالِسًُ زجفا یش به صدر شاه زینب رسید دیر رسید آه آه آه راسش نه، بوسد حنجر عالیجناب را آن یک عمامه می‌بَرَد آن‌یک عبای او پیراهنش یکی بَرَد آن یک قبای او شمشیر و خُود از این و زره هم برای او سر هم که شمر دون ببُرَد از قفای او یا ساربان که بُرد عقیق و رکاب را پایان جنگ و زینب و مرکب سوار ها سرهای خون چکان و نیِ نیزه دار ها تاریکی شب و غمِ طفلان و خارها شمر و سنان و حرمله و نابکار ها آنان که بسته اند به دستش طناب را هجده سر بریده به نی در برابرش سرهای عون و قاسم و عباس و اکبرش راسی دگر به نی که نیاید به باورش یا رب روا مباد که راس برادرش ای کاش دیده بود در آن لحظه خواب را
قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری می‌برند زینب کبراست که با این حقیری می‌برند؟! او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است با چه اوضاعی بزرگان را اسیری می‌برند؟! شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند باز از گودال، با وضعِ خطیری می‌برند ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه نور را با نار، بی یار و مجیری می‌برند خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی دستهای بسته را با بد سفیری می‌برند شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا بد دهانی می‌کنند و بد مسیری می‌برند جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری می‌برند روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء با لباس پاره چون طفلِ صغیری می‌برند از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا عده ای مظلومه را، جمع کثیری می‌برند حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است بی سر و پاها، سری را با دلیری می‌برند! با کلام الله بازی می‌کنند و سرخوشند رَاس ها را مست ها با دلپذیری می‌برند ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب با ستم دارند جمع بچه شیری می‌برند گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی آل عصمت را به دستور امیری می‌برند دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند کوفیان، این جمع را با سر بزیری می‌برند عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند آل زهرا را ببین از چه مسیری می‌برند حاج محمودژولیده
دریغ و درد، ز دلهای خسته ی امشب اَمان، ز داغِ حریمِ شکسته ی امشب فغان، ز اشکِ نمازِ نشسته ی امشب نه حرمتی، نه حریمی نگاه داشته شد نه احترامِ قدیمی نگاه داشته شد هجوم و حمله و غارت، مباح شد ای وای به اهلبیت، جسارت مباح شد ای وای به اهلِ خیمه خسارت، مباح شد ای وای نسیمِ عاطفه رفت و ز غِیض شد طوفان شمیمِ فاطمه رفت و ز بُغض شد طوفان همان مصیبتِ آتش، دوباره شد تکرار به روی فاطمه ها خَش، دوباره شد تکرار به زیرِ ضربِ لگد غَش، دوباره شد تکرار شبیهِ غلغله و ازدحام در گودال به دورِ خیمه فتادند زیرِ پا اطفال همینکه حکمِ فرار از امام شد صادر میانِ خیمه اَراذل، شدند بَد حاضر و آن امام زمان، خود به دیده شد ناظر رسید، دستِ اَجانب به زیورِ طفلان کشید، زینتِشان را ز معجرِ طفلان تهاجمِ علنی، سوی بانوان را دید ز پای، غارتِ خلخالِ دختران را دید ربودنِ همه اموالِ کاروان را دید چه میزبانیِ خوبی ز میهمان کردند به ضربه صورتشان را چه بد نشان کردند به ناله های یتیمانه هم، نشد رحمی به اشکِ چشم غریبانه هم، نشد رحمی به گاهواره ی دردانه هم، نشد رحمی اَثاثها به جسارت ربوده شد ز حرم لباسها به غنیمت ربوده شد ز حرم میانِ شعله ی آتش، امامِ سجاد است سرِ امام زمان، ناسزا و فریاد است به قصدِ کشتنِ او لشکری ز بیداد است دفاعِ عمه ی سادات از علیِ زمان شبیه حضرت زهراست، بی هراس و عیان هنوز تیرگی و آفتاب ها باقی است به چهره های منافق، نقاب ها باقی است قسم به چادر زینب، حجاب ها باقی است عفاف و عصمتِ زهرائیان، همه محفوظ میانِ هاله ای از نورِ فاطمه محفوظ بیا امام زمان، انتقام را برسان جوابِ ناله ی هر صبح و شام را برسان میان اهل وِلا، انسجام را برسان گِره ز شامِ عزا وا نمی‌شود بی تو ز ما رضایتِ زهرا نمی‌شود بی تو   حاج محمودژولیده.
چند بیت از زبان امام زمان ارواحنا فداه پیشاپیش برای بعضی ابیات معذرت خواهی می کنم سعی کردم مستند و عین مقتل باشه خون گریه کردم روز و شب خون گریه کردم گفتم حسین جان زیر لب خون گریه کردم تاکه سلامت می دهم ای جدِّ بی سر می بینمت تنها شدی در بین لشگر آید به گوشم نالهٔ هَلْ مِن معینت وقتی شکسته شد جبین نازنینت دادی لباس خویش بالا با چه دردی پیشانی خونین خود را پاک کردی میبینم آن قلب سپیدت ‌را که پیداست بر سینه ات جای نوازش های زهراست میبینم آن نامرد، با تیر سه شعبه شد بی هوا وقتی رها تیر سه شعبه در سینه جا خوش کرد با سختی بسیار لعنت به تیری که فرو رفته چو مسمار بیرون زد از پشت کمر با خون ممتد هرچه تکان دادی ز سینه در نیامد تاخم شدی از پشت ، بیرونش کشیدی فریادهای مادرت را می شنیدی می بینم ابن کعب راهی جستجو کرد از پشت سر نیزه به کتف تو فرو کرد اینجا به بعد روضه جانم گشته برلب خوردی زمین با صورت از بالای مرکب از هر طرف شد حمله ور لشگر به سویت کردند با سر نیزه دائم زیر و رویت با چکمه روی سینهٔ تو راه رفتند دنبال یوسف گرگ ها در چاه رفتند سر تا به پایت را زبس پامال کردند دیدم تنت را زنده زنده چال کردند از عمد لج کردند و حرمت را دریدند پیراهنت را تنت بیرون کشیدند دادند دست حرمله پیراهنت را عریان رها کردند در صحرا تنت را شد پیکرت بر عکس تشییع جنازه نه روی شانه زیر چندین نعل تازه جسم تو با رمل بیابانها یکی شد پیراهنت با چادر زهرا یکی شد آنان که روی پیکر بی سر دویدند چادر ز روی خواهرت زینب کشیدند تنها دهد مردن از این غصه نجاتم یک عمر در فکرِ «نساءُالبارزات م » پرده نشینان حرم را خوار کردند ناموس مارا وارد ِ بازار کردند میبینم این تصویر را هر روز و هر شب با آستین پوشنده رویش ، عمه زینب مستوره ای که آبرو بخشِ حجاب است میبینمش انگار در بزم شراب است
نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق" که پر شده است جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه مبادا کفن مبادا سر همان سری که یحب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس "اجننی" گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارهء تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظهء آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می گفت: به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر میان خاک کلام خدا مقطعه شد میان خاک الف لام میم طا ها سر حروف اطهر قرآن و نعل تازهء اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیهء کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چقدر زخم که با یک نسیم وا می شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت به چوب، چوبهء محمل نه با زبان با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم بر هم بگذاری سر او را بردند عطر و عمامه و انگشتر او را بردند تیغ در دست همه کوفی و مجنون ...رهزن توی گودال تنِ گوهرِ او را بردند تا بجنبد به خودش حضرت ناموس خدا این حرامی صفتان معجر او را بردند سیب سرخی ..لب لعلی به لبن آغشته روی دستش علیِ اصغر او را بردند عده ایی گرگ صفت تیغِ به کین آلوده وسط معرکه ها اکبر او را بردند پای گودال بلا دخترِ شیرین سخنش بر سر و سینه زنان خواهر او را بردند وای از هودج نوری که به خاک آوردند تا دمِ مرگ ولی  مادر او را بردند علقمه پرشده بود از عطش سرخ لبش چشمِ درخون شده ی یاور او را بردند بیصدا دست تومانده ست که بی دست شدی دست های قلم و دفتر او را بردند دست و پا می زد و غرقابه ی دریای عطش خنجری آمد و از تن سر او را بردند تازه این اول راه است که در روضه ی  غم گریه ها چشم ترِ دختر او را بردند اجرا: زیبا صادقی تهیه و تدوین: خضرائی
🏴صَلَّی اللهُ عَلیکَ یاسَیِّدَنَا العَطشان بانگ شادی و هلهله برخاست چون به میدان نشست گرد و غبار غرق خون بود هستی زینب زخم‌های تنش هزارهزار سوی مقتل دوید مویه‌کنان تا خودش را سپر کند زینب اندکی دیر اگر رسد باید خاک ماتم به سر کند زینب غرق در خون نفس‌نفس می‌زد حضرت عشق بی‌کس و تنها رمقی چون نداشت با چشمش از خودش دور کرد خواهر را پس‌ازآن شمر سوی مقتل رفت رفت تا کار را تمام کند کار او که تمام بود! خدا رحم بر خواهر امام کند می‌برید از حسین سر ظالم نبرید از حسین دل زینب به سر و سینه می‌زد و می‌کرد خاک‌ها را به اشکْ گِل زینب مویه می‌کرد زینب و برخاست نالۀ "یا بُنَیَّ" از گودال در زمین و در آسمان پیچید نالۀ مادری پریشان‌حال ناله می‌کرد و پیش چشم ترش سر برید از حسین شمر لعین با سر از قتلگاه بیرون رفت پیکر شاه ماند روی زمین تشنه بود و سرش جدا کردند پیش چشمان مادرش، ای وای! نکند دشمن ازسرِ کینه بکند قصد پیکرش، ای وای! پس‌ازآن ده حرامی ملعون بر سر کینه و جفا ماندند اسب‌ها را که نعل تازه زدند بر روی جسمش اسب تازاندند پس‌ازآن شد سری به نیزه بلند نالۀ اهل‌بیت افزون شد پیرهنْ کهنه هم از او بردند دل سنگ از مصیبتش خون شد ▪️▪️▪️؛ بوسه بر رگ نداشت سابقه‌ای زینب این بوسه از کجا آموخت؟ چون‌که لب بر رگ حسین گذاشت دل دشمن به حال زینب سوخت... ✍️
. 🏴 سلام الله علیها شعر: ✍ سبک: 🎼 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حسینم رفت من موندم و یه دشت و بچه های گریون حسینم رفت من موندم و آوارگی و یه بیابون وای من که / لحظه لحظه زارم و بی قرارِ حسینم لابلای / خیمه ها سوخت موهای یادگار حسینم ۲ منم مُردم ۲ کنار قتلگاه خیلی کتک خوردم حلالم کن براتو آب نیاوردم (منم مُردم ۲) 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حسینم رفت من موندم و یه باغ پر از آتیش و غنچه! حسینم رفت من موندم و هشتاد و چارتا زن و بچه نیست اباالفضل - نیستش اکبر تا بشه زانوی اون رکابم همسفر با - شمر و خولی می‌بَرَن سوی بزم شرابم ۲ چه نامرده ۲ صحرا پر از ارازلای ولگرده ساربونو دیدم یه جا کمین کرده (چه نامرده ۲) .👇
|⇦•پنج تن یک تنه .. و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده غریبان اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نبریدم پسر مادرم اینجا مانده پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده *دیگه نفس نمونده نه برای من نه برای تو نه برای زینب ..* هیچکس نیست که بالای سرش گریه کنم مونس بی کسی من تک و تنها مانده «حسین جان...» کاش میشد که لباسی برسانم به تنش آخه آبروی همه عریان روی صحرا مانده بین یک گونی کهنه سر او را بردند *من دوروبریمامو میبینم میخوان داد بزنن نفس ندارن از بس امروز گریه کردن* بین یک گونی کهنه سر او را بردند ته گودال ولی پیکر او جا مانده باز چشمش به که افتاد رباب غش کرده باز هم آمده این حرمله ی وا مانده *همه رو بی بی زینب آروم کرد زینب بچه هایی که هی گریه میکردن یکی میگفت ببین عمه تو روخدا گوشوارمو اصن کندن گوشمو پرخون شده..یکی میگفت عمه! دامنم آتیش گرفت آتیش به پام رسید عمه..یکی میگفت عمه! معجرمو بردن هر کی یجور گریه میکرد .همه رو بی بی هر طور بود آرام کرد.همه آروم شدن اما یه وقت دیدن تو این آرامش که فقط یه صدای هق هق از بچه ها میومد همه دور هم جمعن تو این خیمه نیم سوخته دیدن یه صدا داره از بیرون خیمه میاد بی بی زینب اومد پشت خیمه دید بی بی رباب کنار یه تل خاک نشسته..هی به دلش میزنه مادر قربونت بره..بی بی دست گذاشت رو شونه رباب..رباب! اینجا امن نیست بیا بریم تو خیمه.. من به زور بچه ها رو آروم کردم..اگه میخوای گریه کنی بیا تو خیمه گریه کن..سرشو آروم گرفت بالا دید صورت رباب غرق اشکه..صدا زد زینب جان! الان وقت شیر خوردنشه امروز غروب اشتباه کردم آب خوردم الان شیر دارم شیرخواره ندارم...حسین* سر شب تا سحرش میزدنش سوخته بود بال و پرش میزدنش پشت خیمه رفته بود گریه کنه سر قبر پسرش میزدنش *خداروشکر محرم زنده موندیم وسینه زدیم... «شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام»* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ باز چشمش به که افتاد رباب غش کرده باز هم آمده این حرمله وا مانده ساربان داد نزن ما کس و کاری داریم ساربان راه نرو همسفر ما مانده برسانید خبر را به علمدار حرم چادر زینبِ تو زیر لگدها مانده *دور تا دور خیمه ها رو خندق کنده بودن راه ورود به سمت خیمه ها محدود بود این نامردا با اسباشون سمت خیمه ها می اومدن وقتی خیمه ها رو سوزوندن بچه هام باید از همین راه فرار میکردن..به خدا بعضی از این بچه ها زیر پای این اسبا جون دادن.. همه فرار کرده بودن تو این بیابون عمر سعد دستور داد همه این بچه هایی که فرار کردن یه جا جمع کنید مقتا نوشته بیست وسه تا بچه رو جمع کردن یکی صدا زد عمر سعد اگه میخوای این بچه ها رو سالم به شام برسونی الان دارن از تشنگی هلاک میشن یه کم بهشون آب برسون.. یه مشک آبو انداخت وسط بچه ها آب ریختن تو ظرف دادن به اولی نگاه کرد و نخورد..داد به بغل دستیش اونم نخورد اونم داد به بغل دستیش نخورد سر آخر ظرف آب رسید به رقیه.. دیدن آبو گرفت رفت سمت گودال قتلگاه..گفتن کجا داری میری؟ گفت یه مقدار به حلقوم بابام آب برسونم..مگه من تشنگی بابامو فراموش میکنم..اون موقعی که صورت من رو بوسید صورتم سوخت..بچه ها رو جمع کردن بی بی شمرد دید دو تا ازین بچه ها کمن ..صدا زد ام کلثوم بیا بچه ها رو بگردیم پیدا کنیم آروم آروم دور خیمه ها رو شروع کردن گشتن بچه ها نبودن..گفتن بریم سمت گودالو بگردیم..اومدن سمت گودال اما هنوز یه عده دنبال غارت بودن هنوز یه عده از غارت سیر نشده بودن.. شیخ محمد قائمی (ره)میگفت :یه وقت بی بی رو کرد به این نانجیبایی که دنبال غارت بودن فرمودن این دور و بر بچه ندیدین؟ خیلی حرفه ها ..دختر علی بیاد رو بزنه به این نامردا سراغ این دو سه تا بچه گمشده رو بگیره.. اونقدر گشتن دیدن زیر یه بوته ی خار این دو تا همدیگه رو بغل کردن گویا دارن گریه میکنن.. آخه زیر صورتشون خیس اشک شده بود زمین گل شده بود از ترس ..تا اومدن این بچه ها رو بگیرن دیدن یه سیاهی داره از دور جلو میاد.. بی بی با گریه گفت: نیا دیگه بسه..اینقدر این بچه ها امروز کتک خوردن دیگه بسه دیگه نزن.. اما تعجب کرد دید داره صدا گریه میاد تو تو این دشت کدوم مرده داره با ما گریه میکنه دلش برا ما میسوزه..دید صدا آشناست..با گریه میگه زینب من بابات علیم اونم که پشت سرمه مادرت زهراست «حسین...» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
سینه زنی جانسوز ویژۀ ایام محرم و صفر و شب هایِ جمعه به نفسِ حاج محمود کریمی.mp3
4.15M
: از جهانیان 🖤سینه زنی جان سوز ویژهٔ ایام محرم وصفر وشب های جمعه به نفس حاج محمود کریمی 🎙 ▪️▪️▪️▪️ یا حسیــن😭😭😭😭 به سمتِ گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود ، دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ، ناله کشیدم من سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من .. «عزیز خواهر   غریب مادر ...» یک گوشۀ گودال ، مادر رو دیدم من که رفته بود از حال ، دیر رسیدم من صدا زدی من رو ، خودم شنیدم من صدایِ رگ هات بود ، دیر رسیدم من .. به سمتِ گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود ، دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ، ناله کشیدم من سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من .. عمامه تُ بردند ، دیر رسیدم من شمشیرِتُ بردند ، دیر رسیدم من افتانُ و خیزانُ ، نفس بریدم من پیرُهنُ بردن ، دیر رسیدم من با بوسه از رگ ها ، به خون تپیدم من میان خاک و خون ، دیر رسیدم من «عزیز خواهر   غریب مادر ...» به سمتِ گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود ، دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ، ناله کشیدم من سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من .. «عزیز خواهر   غریب مادر
2066489091_515728361.mp3
4.91M
جانم به تو و شبای کربلای تو جانم به تو و به گنبد طلای تو حُسین از هر بلا فروا الی یک سِجده رو به کَربَلا شد بهترین رنگ زمین رنگ غروب کَربَلا ⍨ جانم به تو و به گنبد طلای تو حُسین ما رو بطلب فدای اون محبتت ما رو بطلب یه شب برا زیارتت جانم به تو و شبای کَربَلای تو ♩حسین صبرم کمه سهمم غمه قلبم بریده از همه ناقابلم اما دلم تنگه برات یک عالمه جانم به تو و لطافت نسیم تو ◦♫ جانم به تو و به زائر حریم تو حسین ما رو بطلب تویی مدینه ی کرم ما رو بطلب شبای جمعه تو حرم حسین ــــــــــــــــــــــــ↬ــــــــــــــــــــــــ ای راه من همراه من ای کشته ی دور از وطن ای چاره ساز گریونه باز چشمام واسه اون پیروهن جانم به تو و پیکر زیر مرکبت جانم به تو و حنجر نامرتبت حُسین ♩⍨ ما رو میکُشه اون تن روی بوریا ◦♫ ما رو میکُشه محله ی یَهودیا حُسین ◦♫. مارو میکشه زینب و بزم شامیا حسین ــــــــــــ↫
1_1140469086.mp3
3.85M
اگر کشتن چرا آبت ندادن.. چرا زان در نایابت ندادن ♫ اگر کشتن چِرا خاکت نکردن کفن بر جسم صَد چاک نکردن.. ♫ اگر کشتن چرا مویت کشیدن!! چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن ♫ برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری ♫ چرا بر تن برادر سر نداری؟؟؟ بمیرم من مَگر مادر نداری ♫ دانلود مداحی اگر کشتن چرا خاکت نکردن محمود کریمی خودم دیدم حسین را سربریدن خودم دیدم که در خونش کشیدن!! ♫ خودم دیدم گلویِ اصغرم را خودم در ورکشیدم اکبرم را! ♫ وای حسین وای حسین تموم زندگی مال حسینه ♫ دلم همواره دنبال حسینه مگه هر کی بَد شد دل نداره… ♫ مگه عشقت برام حاصل نداره مگه ادم بدا عاشق نمیشن……. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها