#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
چون کویر تشنهای محتاج بارانیم ما
همتی ایدل که دلتنگ خراسانیم ما
نیمِدل مشتاق مشهد، نیمِدل مشتاق قم
بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما
پادشاهی دوعالم را به دست آوردهایم
تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما
خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او
وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما
هر زمان در جمع حرف از آرزوها میشود
جز زیارت حاجتی دیگر نمیدانیم ما
از میان خیل القاب و عناوین در جهان
آنچه سلطان میپسندد بیگمان آنیم ما
تا که فهمیدیم میآید به استقبالمان
از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما
گنبد افلاکیان نور است و ما پروانهایم
ساکنان آستان قدسی این خانهایم
بس که پرکرده فضای صحن را فريادها
نيست پيدا در حريمت هایوهوی بادها
کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت
پشت هم رخ میدهد اينجا از اين رخدادها
جملهای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛
"کار من با گوشهی چشم تو راه افتاد"ها
میشود حسکرد از فيروزهکاریهای صحن
حسرت ديوارها را در دل شمشادها
از شفای درد پشت پنجره فهميدهام
نرم شد از اشک زائرها دل فولادها
ضامن آهوشدی، صياد آهو را رهاند
شک نمیکردند در خوشقولیأت صيّادها
پايتخت کشور دلهای عالم مشهد است
مانده حسرت در دل تهرانوعشقآبادها
از فراق کربلا دیگر چهغم داریم ما
چونکه در هرگوشهی ایران حرم داریم ما
با همان شوقی که از آغاز روشن مانده است
در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است
" آمدم ای شاه" شد شیرینترین آوای ما
تا قیامت شور این آواز روشن مانده است
ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم
کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است
فاصله بسیار نزدیک است در دلها بههم
این معانی نزد اهل راز روشن مانده است
کارهای غیر ممکن نیز ممکن میشوند
پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است
سایهی موسیبنجعفر بر سر ایران ماست
نوری از این خانه در شیراز روشن مانده است
بازهم امشب شب اینشهر بیخورشید نیست
چلچراغ گنبد او باز روشن مانده است
در طواف است و مسیرش را نخواهد کرد گم
دل کبوتروار بین مشهد و شیراز و قم
در کنار خوبها گمراه میآيد حرم
با تمام زائرانش راه میآید حرم
هیچفرقی نیست بین زائرانش، چونکه هم
بنده میآید حرم، هم شاه میآید حرم
لحظهای خالی نمیماند اگر دقت کنیم
روزها خورشيد و شبها ماه میآيد حرم
رتبهها برعکس دنیا میدهد اینجا جواب
کوه از شوق تو مثل کاه میآید حرم
گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است
در حقيقت عارف بالله میآيد حرم
هرکه میخواهد ببیند قطعهای از عرش را
راه خود را میکند کوتاه؛ میآيد حرم
خوشبهحال هرکسی که ساکن شهر قم است
گاه میآيد حرم، بیگاه میآيد حرم....
ملجأ هر آشنا، غمخوار هر بیگانهاند
سیزده معصوم در اینخانه صاحبخانهاند
هیچکس از اینحرم با دستخالی برنگشت
از جوار لطف او هرگز محالی برنگشت
این حرم آرامش محض است و از آغوش او
هرکسی برگشت، با آشفتهحالی برنگشت
اولین باری که اینجا آمدم، عاشق شدم
از کنار او دلم در خردسالی برنگشت
پیش از اینها قم کویر شورهزار خشک بود
بعد او اما به خاکش خشکسالی برنگشت
این حرم خاصیتش علامهپروربودن است
طالب علم از حریمش بیتعالی برنگشت
این چه رازی شد که جز با نیت او مرعشی
از کنار مرقد مولیالموالی برنگشت
گرچه ما همسایهی خوبی برایش نیستیم
روی او یکلحظه هم از این اهالی برنگشت
ناگهان دل را به سمتوسوی دیگر میکشم
با نسیمی از حرم تا جمکران پر میکشم
وقت وصف تو زبانم در دهان میایستد
در بیان آن معانی از بیان میایستد
صاحبالعصری و میچرخد زمان با اذن تو
هر زمان یاد تو میافتم، زمان میایستد
همنشین درددلهای زیادش میشوی
زائرت هر گوشهای از جمکران میایستد
بی خبر از وسعت لطفوبزرگیهای توست
هرکسی چشمانتظار دیگران میایستد
از خدا امر ظهورت را تقاضا میکند
هر زمان دستی بهسمت آسمان میایستد
روح با شوق تو برمیخیزد از جسم جهان
جسم اگر روزی تو را حس کرد، جان میایستد
آنزمانکه میرسد بانگ "اناالمهدی" بهگوش
کعبه برمیخیزد از جا و اذان میایستد.
عمر داغ دوری از تو رو به پایان میشود
عاقبت یکروز این آتش گلستان میشود
#مجتبی_خرسندی
گریه ام در حرم از روی پریشانی نیست
که پریشانی از آداب مسلمانی نیست
در طوافند چنان موج کبوترهایت
که در این سلسله انگار پریشانی نیست
عربی آمده پابوس تو و می دانم
همه ی حسرتش این است که ایرانی نیست
دست خالی ست کسی که به حرم می آید
دم در هیچ نیازی به نگهبانی نیست!
در معطل شدن و دست رساندن به ضریح
لذتی هست که در سجده طولانی نیست
شمس تبریز، مراد دل مولاناهاست
در دل ما که به جز شمس خراسانی نیست
روی هر پله ی صحن تو نشستم گفتم
چیست این سنگ اگر تخت سلیمانی نیست
گریه کردم که بدانند همه، از من و تو
هیچ یک اهل نظربازی پنهانی نیست
حاجتی دارم و ناگفته بماند بهتر
چون که روی طلب آن چه تو می دانی نیست
#محمد_حسین_ملکیان
#امام_رضا
جاده هر قدر که طولانی و ممتد باشد
راه کوتاه شود، عشق که مقصد باشد
شوق دیدار تسلای فراق است ولی
لذت وصل به دیدار مجدد باشد
دوست دارم همهی عمر مسافر باشم
گر مسیر سفر از قم سوی مشهد باشد
ای خوش آن لحظهی پایانی دلتنگی ها
پلک را باز کنی چشم به گنبد باشد
میشود اذن دخولش دو سه تا قطرهی اشک
زائری که دم در حال دلش بد باشد
دستِ خالی نشده رد کسی از باب جواد
چه مسلمان، چه مسیحی و چه مرتد باشد
هر کسی حاجت خود گفته دگر لازم نیست
در برآورده شدن هیچ مردد باشد
پی حاجت نه، که دنبال خودش می آید
هر که بر معجزهی عشق مقید باشد
#علی_اصغر_شاهسنایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کربلایی مهدی رعنایی
🔹سرود من امام رضایَم
🌺 با لهجه اصفهانی
🖌ملودی و شعر: احسان تبریزیان
🗓میلاد امام رضا علیه السلام سال ۱۳۹۰
🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
غزل رضوی
گفتم رضا و آب دهانم شراب شد
مستی ردیف و...قافیه اش انتخاب شد
مستی هوای من دم باب الجواد بود
وقتی دعای پر زدنم مستجاب شد
وقتی جواد نام گرفت این درِ حرم
اذن دخول خواندن از این باب ،باب شد
گفتم سلام و پرچمی از رقص ایستاد
آیا چه کرد او که سلامش جواب شد
سقای خانه روبرویم بود مستِ مست
دستش پیاله بود ، دلم آب آب شد
فهمید تشنه ام دو سه تا کاسه آب ریخت
خوردم ،حسین گفتم و صحن انقلاب شد
حالا در این رواق دوتا چشم خیس من
در صد هزار تکه ی آیینه قاب شد
برگشتم از بهشت به تبیعیدگاه خویش
حالا دوباره زندگی من عذاب شد.
#محمد_خادم
🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار، فکنده است به جانم شرری که به جان آمدم و، شهرهٔ بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامهٔ زهد و ریا کندم و، بر تن کردم خرقهٔ پیر خراباتی و، هشیار شدم
واعظ شهر، که از پند خود آزارم داد
از دم رِند میآلوده، مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
#امام_خمینی_ره
در شاهراه عشق ز افتادگی مترس!
کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است...
#صائب_تبریزی
#غزل_تعلیمی
شکایت از غم پاییز برگ ریز بس است
مرا تبسم گل های روی میز بس است
به آنچه یافته ام قانعم! چه کم چه زیاد
اگر بس است همین چند خرده ریز بس است
همیشه قسمت فواره سرنگون شدن است
تو نیز مثل من ای دوست برمخیز! بس است!
به فکر پرچم تسلیم باش و نامه ی صلح
نه دوست مانده نه دشمن،دگر ستیز بس است
به جای گوهر و یاقوت،سنگ در کف توست
هر آنچه یافته ای را زمین بریز بس است!
فاضل نظری
یک رود و صد مسیر، همین است زندگی
با مرگ خو بگیر! همین است زندگی
با گریه سر به سنگ بزن در تمام راه
ای رود سربه زیر! همین است زندگی
تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار
دریاست یا کویر؟ همین است زندگی!
برگِرد خویش پیلهتنیدن به صد امید
این «رنج» دلپذیر همین است زندگی
پرواز در حصار، فروبسته حیات
آزاد یا اسیر، همین است زندگی
چون زخم، لب گشودن و چون شمع سوختن
«لبخند» ناگریز، همین است زندگی
دلخوش به جمعکردن یک مشت «آرزو»
این «شادی» حقیر همین است زندگی
با «اشک» سر به خانه دلگیر «غم» زدن
گاهی اگر چه دیر، همین است زندگی
لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو
از ما به دل مگیر، همین است زندگی
"فاضل نظری"
🔹غزلی کوتاه و زیبا در مدح ارباب عالم
تويی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهره تو خندان است
اگر در آتش مهرت گداختيم چه غم
جزای سوختگان در غمت دو چندان است
به احتياج سراغ از غم تو میگيريم
که غم قنوت نياز نيازمندان است
از آن زمان که گرفتی ز مردمان بيعت
جدال عهدشکنها و پاييندان است
خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما
تويی که نام تو در صدر سربلندان است
#فاضل_نظری
وصف حال این روزهای ما
گر نمی آمیخت با ظاهر پرستی دین ما
سایه نفرین نمی افتاد بر آمین ما
در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم
از سفر واداشت ما را توشه سنگین ما
عشق را گفتم چرا بر من نبستی راه؟گفت
راه بر گمراه بستن نیست در آیین ما
بی تو چون بیمار ، زیر دست عقل افتاده ایم
ای طبیب ای کاش برمیخواست از بالین ما
ای که گفتی دوستانم رشک بر من می برند
دشمنان هم چون تو ناچارند از تحسین ما
#فاضل_نظری
#امام_زمان_عج_مناجات
غم مخور، ايام هجران رو به پايان میرود
اين خماری از سر ما می گساران میرود
پرده را از روي ماه خويش، بالا میزند
غمزه را سر میدهد، غم از دل و جان میرود
بلبل اندر شاخسار گل هويدا میشود
زاغ با صد شرمساری از گلستان میرود
محفل از نور رخ او نورافشان میشود
هر چه غير از ذكر يار، از ياد رندان میرود
ابرها از نور خورشيد رُخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان میرود
وعده ديدار نزديک است، ياران مژده باد
روز وصلش میرسد، ايام هجران میرود
#امام_خمینی_ره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 نماهنگ میدان دارها
با شعری از برادر #مهدی_جهاندار
❤️غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد احبّا نمیبرم به اطبّا
🌺گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را
🔹سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان
چون تأمل کند این صورت انگشتنما را
چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان
خط همی بیند و عارف قلم صنع خدا را
#شیخ_اجل_سعدی
یکی از غزل های فوق العاده زیبای #سعدی
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم میزند استادهام نُشّاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
امروز حالی غرقهام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
سعدی چو جورش میبری؟ نزدیک او دیگر مرو
ای بی بصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را
نُشّاب=تیر انداز
هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
معنا: اگر آن بت زیبارو در برابر هر پرهیزگار بگذرد، چشم آن پرهیزگار بر ابروی او میافتد و نمازش باطل میشود.
# من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم میزند اِستادهام نُشّاب را
معنا: من حیوان وحشی نیستم که در فکر جان خود باشم، اگر او با تیر مرا بزند من در برابر تیرها میایستم و جان میسپارم.
# مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
معنا: هیچکس مانند من قدر یار و دوستی را که در کنارش باشد نمیداند، ماهی زمانی ارزش آب را میفهمد که بر خشکی بیفتد.
# امروز حالا غرقهام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
معنا: امروز و در این زمان در دریای عشق غرق شدهام و منتظرم تا به خشکی برسم، هر وقت نجات یافتم، آن وقت درد و رنج غرق بودن را با تو خواهم گفت.
# «سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو»
ای بیبصر! من میروم او میکشد قلاب را
معنا: (کسی به سعدی میگوید) : «ای سعدی! هنگامی که میبینی او به تو سخت میگیرد و تو جور او را میکشی، دیگر نزدیک او نرو.» (سعدی پاسخ میدهد) : «ای بیبصیرت! تو گمان میکنی من به اختیار خود میروم؟ او قلاب عشقش را به گلوی من متصل کرده و آن را میکشد.»
Homayoun Shajarian - Gholab [128].mp3
7.29M
🎤اجرای زیبای این غزل توسط همایون شجریان
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
#حافظ
نه حرف میزنی
نه نگه میکنی
نه ناز!
بر من درِ امید به یکبارِ بستهای
#صائب_تبریزی
هلاکِ حُسن خدادادِ او شوم که سراپا
چو شعرِ حافظِ شیراز انتخاب ندارد
#صائب_تبریزی
#زمزمه
#واحد
#زمینه
❤️ایام زیارت مخصوصه امام رضا جان
وقتی که رنگ غم می گیره روزگارم
وقتی که از تموم دنیا گله دارم
سرم رو میزارم رو شونه ی ضریحت
تموم دلتنگی هامو برات می بارم
بهترین خاطره های زندگیم توی صحن تو رقم خورده آقا
مادرم یادم داده از کوچیکی، توی سختیا بگم امام رضا
دردامو میگم با پنجره فولاد
من عالمی دارم با صحن گوهرشاد
........
کبوتر جلد هوای گنبدم من
مسافر همیشگیه مشهدم من
امام رضایی ام به لطف مادر تو
خدا رو شکر به عشق تو زبون زدم من
من همون بنده سر تا پا گنام
که هر از گاهی به پابوست میام
هر کی میرسه یه حاجتی داره
ولی من فقط خود تو رو میخوام
پر بستم اما، بازم هواییم کن
اربعین امسال، کرببلاییم کن
شعر و نغمه: #احسان_تبریزیان
🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
#زیارت_مخصوصه
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است
خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است
فاضل نظری
#زیارت_مخصوصه
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم
#سید_حمید_رضا_برقعی
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
قلندرها و درویشان و حقگویان و عیّاران!
من از راهی خبر دارم که ذکرش قلهوالله است
ندارم آرزویی جز مقام عشق ورزیدن
که از دل آخرین حبّی که بیرون میشود، جاه است...
سکوتی سایه افکندهست همچون ابر بر صحرا
شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است
کسی با چاه راز رنج خود را باز میگوید
چه تسبیحیست این؟! آه است، این آه است، این آه است
نمیخوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست
که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است
به سویش بسکه مردم چون گدا دست طلب دارند
جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است
به «سلطان جهان»، «شاه عرب» گفتند و عیبی نیست
به هرتقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است
#فاضل_نظری