eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت فاطمة الزهرا بیده-شب دوم محرم.mp3
3.23M
هیئت فاطمة الزهرا بیده-شب دوم محرم «ذاکرالحسین حاج مهدی بهشتی‌»
. وای من قیامت ، میون قتلگاهه غرق خون و تنها،  عمو توو این سپاهه اومدم تقاص مدینه رو بگیرم اومدم توو گودال ، برا عمو بمیرم وای ازین مصیبت ، جسارت، پشت جسارت میکنن با تموم قدرت ، یه لشکر ، عمو رو غارت می کنن ماه خیر النسا پیکرش زیر پا وای حسین غریب مادر آه و واویلتا ‌ وقتشه تلافی ، کنم محبتاش و کم کنم یه ذره ، کوه مصیبتاش و وقتشه فدا شم ، منم به جای بابا دستم و بدم من ، مثل عموی سقا من چه جور بمونم ، ببینم ، سرِ عمو روو نیزه هاست من چه جور بمونم ، ببینم ، حرم پر از نامحرماست حاجتم شد روا درد من شد دوا ای عمو خدا نگهدار .👇
. ببین مسیحای همه ، مسافر صلیب شده عمه توروخدا نگاه بکن چقد غریب شده من و خجالت زده ی ، بابای مظلومم نکن از آغوش عمو حسینم منو محرومم نکن کاشکی بیفته به دلش ، خودش منو صدا کنه پیدا نمیشه یکی از ، عموی من دفاع کنه رهاش کنید یه کم مودبانه تر صداش کنید کمتر برای غارتش تلاش کنید نگاه به حال و روز بچه هاش کنید عمو حسین…. دارم میام به قتلگاه ، تا که برات کاری کنم نه اینک تو خیمه بمونم و عزاداری کنم شاید بتونم نزارم ، که هتک حرمتت کنن اینا نمیخوان بکشن میخوان اذیتت کنن کرببلا مدینه و ، شبیه کوچه قتلگاه خودت پناه عالمی ، افتادی اما بی پناه دویدم و تورو تو این شلوغیا که دیدم و از زیر دست و پا بهت رسیدم و شدم مث عموی دست بریدم و من اومدم اینجا عمو ، اونکه میخواد دلم بشه مثل علیِ اصغرت سه شعبه قاتلم بشه نمیتونستم ببینم ، حمله به خیمه ها کنن من اومدم رو سینه ی تو سرمو جدا کنن نمیتونستم از حرم ، دزدی و غارت ببینم به تن عمه زینبم ، رخت اسارت ببینم امان امان غروب روز یازدهم دم اذان میفته قافله به دست ساربان حرمله میشه جلو دار کاروان .👇
ای کس و کار و ، پشت و پناه و ، قوت قلبه ، نو جوونای امام حسینی آتیش گرفته یاد غم تو ، همه دلای امام حسینی ای که در ساحت جانان ، سر و جان نشناسی مثل زهرا به امامت چه قدَر حساسی با این همین سن کمت یک تنه غوغا کردی قاسمی یا حسنی یا که خود عباسی فدای این سعادت و اقبال ای اولین فدایی گودال مولانا حضرت عبدالله یک تنه موندی ، پای امامت ، شیری که خوردی،  باشه حلالت ، شیر ولایت مثل ابالفضل ، دستای ظلم و ، بستی توام با ، دست بریده ات کشته ی دوست شدن در نظر مردان است پس بلا بیشترش دور و بر مردان است نیزه بر دست گرفتن که چنان چیزی نیست دست بر دست گرفتن هنر مردان است قیامتی کردی توو اون جنجال ای اولین فدایی گودال مولانا حضرت عبدالله برات بمیرم ، جه قد خجالت ، کشیدی وقتی ، دیدی که آقا ، توو خاک و خونه یه قد خمیده ، برا حسینش ، سینه می کوبه،  روضه می خونه بر زمین پیکر سلطان جهان ، واویلا طعنه ی دم به دم شمر و سنان ، واویلا لرزه بر جسم زمین بود و زمان ، واویلا باز هم حرمله و تیرکمان واویلا شد مثه قاسم تن تو پامال ای اولین فدایی گودال ✍ 👇
. تنها بودی سرنیزه ها می زدنت دیر اومدم‌ چیزی نموند از بدنت داره تو رو بغل می گیره حسنت بس که تورو غریب گیر آوردن عمو‌ از رو تنت لباساتو بردن عمو حتی وحوش غصه برات خوردن عمو ... هزار تا زخم رو خاک تنت می کارن باید واسه تشییعت حصیر بیارن میخوام ببوسم روتو اگه بزارن بارونی از نیزه روی پیکرته ... کار تمومه نفسای آخرته ... آه می کشی خنجری رو حنجرته شمر اومده ببره سرت رو عمو هی می کشه خنجرشو  زیر گلو نیزه مدام بدنتو کرد زیر و رو چطوری جرأت کرد موتو  دس بگیره نزاشت گلوت چند لحظه نفس بگیره سرت رو می سپارم عمه پس بگیره .👇
. علیه السلام 🍀 یک عمره منم غلام حسین همچون صیدی ام در دام حسین امشب پر میگیرم و میشینم تا روز ابد بر بام حسین یار من حسینه و، کار من حسینه و من هم میثمم، دار من حسینه و یا اباعبدالله ذکر رو لبهایی من یقین دارم که شافع عقبایی هرکجا میرم من از شما میخونم وقتی که هر لحظه شما به فکر مایی یا اباعبداله الحسین 🍀 ارباب منه صاحبه فلک پر باز کرده از لطف او مَلَک به به اونی که در بند توعه دینش با حسین میخوره محک کربلا وجودمه، نقش تارو پودمه نوکر تو منم، همین مقصودمه من به تو برگشتم تا صدایم کردی به همه گفتم که حسینه اوجِ مردی آی رفیق درد داری کربلا راهی شو شاه حسین درمون کرده وقتی برمیگردی یا اباعبداله الحسین ✍ ‌👇👇
4_5789699795719296018.mp3
2.09M
🎵 رو قولت آقا حساب کردم 🎤 ◾️ شنبه | ۱۶ تیر ماه ۱۴۰۳ ◾️شب اول محرم الحرام۱۴۴۶ رو قولت آقا حساب کردم به تو آقا سلام سایتون مستدام توی هیئت که میام حس میکنم کربلام به غمت مبتلام با تو من روبه رام عمریه که با مسیر خونتون آشنام ای بی مثل شاه لو یزل ذکر مداومم احلی مِن عسل جونم حسین سامونم حسین من تا ابد بهت مدیونم حسین
. ... گریه میکنم ‍ امین عسگری حسینیه معلی تا دلم از کرده های خویش نادم می شود بیش تر از پیش چشمم گریه‌لازم می شود "اشک"،بال پر زدن در وادی معراج هاست گریه‌کُن در روضه جبریلِ عوالم می شود شمع باشی یا که پروانه..،چه فرقی می کند سوخت هرکس که درونش "عشق" حاکم می شود هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد حتم دارم شیشه هم باشد،مقاوم می شود گرچه هِی در می زنم..،کشکول من را پُر نکن دست سائل تا که خالی شد..،مزاحم می شود این خرابت را بیا و لطف کن..،بیرون نکن قول خواهد داد که یک روز سالم می شود تا گناهی می کنم،زهرا وساطت می کند پُشت مادر،طفلِ بازیگوش قایم می شود آه ای ماهِ هزار و چند صد ساله بگو سهم ما تا کِی سیاهیِّ مُداوم می شود هر زمان "ناحیّه" می خوانم تصور می کنم روح من تا کربلایش با تو عازم می شود گریه..،تنها در میان روضه ی جدَّت "حسین"... اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود ▪️ ▪️ لااقل "این‌جسمِ‌عریان‌مانده" را..،دفنش کنید نامروَّت ها کسی این‌قدر ظالم می شود آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود... کهنه پیراهن مگر جزو غنایم می شود!؟ ✍ ┄┅═══••↭••═══┅┄ زمزمه از وقتی که به کام من ، یه ذره تربتت نشست دست خودم نبود تویِ دلم محبتت نشست عمری از اون روز تا حالا ، گریه می کنم ... تا نبریم به کربلا ، گریه میکنم ... گریه میکنم ... تو اشک بده منم برات ، گریه می کنم ... بارون میشم روی لبات ، گریه می کنم . برات قتیل العبرات ، گریه می کنم تا زخم بشه پلکِ چشام گریه میکنم تا خوب بشه زخمِ تنت تا خون نیاد از بدنت برای تشنه کشتنت حسین وای یه وقتی عذرمو نخوای ، درسته که خیلی بدم به درد هیچی نخورم ، سینه زنی که بلدم با یا حسین یا زینبا ، سینه میزنم . با ضربِ نعل مرکبا ، سینه میزنم . سینه میزنم تا سینه ام بشه کبود ، سینه میزنم ... به یاد مقتل از وجود ، سینه میزنم ... که شمر رو سینۀ تو بود ، سینه میزنم اشک چشام بشه روون ... اینا همش کار دله ، اگه کبوده بدنم با لَاطِمَاتِ الْخُدُودِت من چرا لطمه نزنم؟ به یاد مادر به صورتم ، لطمه میزنم ... بر خورده بد به غیرتم ، لطمه میزنم ... لطمه میزنم ... از بین کوچه تا حرم ، لطمه میزنم ... من ارثِ زینب میبرم ، لطمه میزنم ... فقط نه اینجا محشرم ، لطمه میزنم ... ____ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: «حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ -علیهما السلام- هَلْ کَانَ یُصَابُ فِی قَبْرِهِ شَیْ‌ءٌ؟ فَقَالَ: یَا ابْنَ بُکَیْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَکَ إِنَّ الْحُسَیْنَ مَعَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ یُرْزَقُونَ وَ یُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ یَقُولُ: یَا رَبِّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ إِنَّهُ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِی رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ أَیُّهَا الْبَاکِی لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَهٍ عبد اللَّه‌بن‌بکیر با امام صادق (ع) گفتگو می‌کرد. در ضمن گزارش این گفتگوی طولانی آمده است که راوى مى‌گوید: محضر امام عرض کردم: اى پسر رسول خدا اگر قبر حضرت حسین‌بن‌على را نبش کنند، در قبر به چیزى برخورد مى‌کنند؟ حضرت در جواب فرمودند: «چه سؤال بزرگى کردى، حضرت حسین با پدر و مادر و برادر بزرگوارشان در منزل رسول خدا بوده و جملگى با آن حضرت از روزى خدا بهره‌مند مى‌شوند و در خصوص آن جناب باید بگویم که حضرتش بر سمت راست عرش چنگ زده و به درگاه الهى عرض مى‌کند: «یا ربّ أنجز لی ما وعدتنى (آنچه را به من وعده دادى روانما)» و آن حضرت به زوار خود نگریسته و به آن‌ها و به اسماء ایشان و اسماء پدرانشان و آنچه در خورجین و بارشان است، آگاه‌تر از خودشان به فرزندانشان است و نیز آن جناب به گریه‌کننده‌گانش نظر فرموده و براى آن‌ها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارشان درخواست استغفار براى ایشان مى‌کنند و خطاب به کسانى که برایشان گریه مى‌کنند، مى‌فرمایند: اى کسى که گریه مى‌کنى اگر بدانى خداوند چه [پاداشی] برایت آماده نموده، مسلما سرور و شادى تو بیشتر از حزن و اندوهت مى‌گردد و قطعا خدای تعالی تمام گناهان و لغزش‌های تو را به‌واسطه این اشکى که ریخته‌‌اى مى‌‌آمرزد.» 📚 کامل الزیارات ص ۲۰۶ ..👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهکار مداح روشندل امین عسکری دربرنامه حسینیه معلی ... گریه میکنم سبک وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ
. علیهاالسلام 🔹ویرانۀ وصال🔹 از خیمه‌ها که رفتی و دیدی مرا به خواب داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده‌ای گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد می‌گفت عمّه‌ام به رخم بوسه داده‌ای... تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم تا یک نگه ز گوشۀ چشمی به من کنی من چشم از سر تو دمی برنداشتم با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد اما دو پلکِ خود ز چه بر هم گذاشتی یک‌باره از چه رو، دو ستاره اُفول کرد گویا توان دیدن عمّه نداشتی... با آنکه دستبرد خزان دیده‌ای ولیک باغ ولایت است که سرسبز و خرّم است رخسار توست باغ همیشه بهار من افسوس از اینکه فرصت دیدار بس کم است ای گل، اگر چه آب ندیدی، ولی بُوَد از غنچه‌های صبح، لبت نوشکفته‌تر از جُورها که با من و با عمّه شد مپرس این راز سر به مُهر، چه بهتر نهفته‌تر هر کس غمم شنید، غم خود ز یاد برد بر زاری‌ام ز دیده و دل، زار گریه کرد هر گاه کودک تو، به دیوار سر گذاشت بر حال او دل در و دیوار گریه کرد ای مَه که شمع محفل تاریک من شدی امشب حسد به کلبۀ من ماه می‌بَرد گر میزبان نیامده امشب به پیشواز از من مَرَنج، عمّه مرا راه می‌برد گر اشک من به چهرۀ مهتابی‌ام نبود ای ماه، این سپهر، اثَر از شَفَق نداشت معذور دار، اگر شده آشفته موی من دستم برای شانه به گیسو رَمَق نداشت ویرانه، غصّه، زخم زبان، داغ، بی‌کسی این کوه را بگو، تن چون کاه، چون کِشَد؟ پای تو کو؟ که بر سَرِ چشمان خود نَهم دست تو کو؟ که خار ز پایم برون کِشد سیلی نخورده نیست کسی بین ما ولی کو آن زبان؟ که با تو بگویم چگونه‌ام دست عَدو بزرگ تر از چهرۀ من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه‌ام... ای آرزوی گمشده پیدا شدی و من دست از جهان و هر چه در آن هست می‌کشم سیلی، گرفته قوّت بینایی‌ام اگر من تا شناسمت به رُخت دست می‌کشم ای گل، ز عطر ناب تو آگه شدم، تویی ویرانه، روز گشته اگر چه دل شب است انگشت‌ها که با لب تو بوده آشنا باور نمی‌کنند که این لب همان لب است ✍ .
. چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟ گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند تنها به این بسنده نکردند شامیان پا را از این که بود فراتر گذاشتند... بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟ آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی بر جان لاله‌های پیمبر گذاشتند دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این این درد را به پهلوی مادر گذاشتند ای دختر سه‌ ساله تو هم مثل مادری این ارث را برای تو دختر گذاشتند داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند آن شب فرشته‌ها همه از عرش آمدند بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند... سهم تو گریه بود و همین گریه‌های تو چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند از انتقام گفتم و شعرم تمام شد این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند .
. نیزه‌دارت به من یتیمی را داشت از روی نی نشان می‌داد پیش چشمان کودکانت کاش کمتر آن نیزه را تکان می‌داد تو روی نیزه هم اگر باشی سایه‌ات هم‌چنان روی سرِ ماست ای سر روی نیزه!‌ ای خورشید! گرمی‌ات جان به کاروان می‌داد دیگر آسان نمی‌توان رد شد هرگز از پیش قتلگاه... آری به دل روضه‌خوان تو -که منم- کاش قدری خدا توان می‌داد: سائلی آمد و تو در سجده «انّمایی» دوباره نازل شد چه کسی مثل تو نگینش را این‌چنین دست ساربان می‌داد؟ کم‌کم آرام می‌شوی آری سر روی پای من که بگذاری بیشتر با تو حرف می‌زدم آه درد دوری اگر امان می‌داد ✍ .
. دار و ندار ماست این پیراهن مشکی ارثیه ی زهراست این پیراهن مشکی روزی که هر کس می رود دنبال کار خود دنبال کار ماست این پیراهن مشکی تنها دلیل عزت دیروز و امروز و دلگرمی فرداست این پیراهن مشکی بی دست و پا هستم ولیکن دستگیر من در محشر کبراست این پیراهن مشکی من قبله ام کعبه است که تنها لباس آن از بعد عاشوراست این پیراهن مشکی این شصت  روز و شب نشان کربلایی ها در کل این دنیاست این پیراهن مشکی خرج عزای هر کس و ناکس نگرادنش مخصوص این آقاست این پیراهن مشکی چون چادر زهرا و زینب تا ابد در جنگ با دشمن مولاست این پیراهن مشکی هم کوهی از دلدادگی را می زند فریاد هم جامه ی تقواست این پیراهن مشکی از جنس آن پیراهن کهنه است ای مردم ارثیه زهراست این پیراهن مشکی ✍ .
. (ع) غریب وتنها غم کشیدم خیری ازکوفه ندیدم ننگ وحیله دشمنی دیدم عهد وپیمان راشکستند هردودست من روبستند رفته ازکف همه امیدم من به غیرطوعه یاری نداشتم خیلی غریبم یاحسین زهرا به کوفه مولا میا حبیبم بالای دارم مولا یاحسین جان یاحسین جان باشد شعارم مولا یاحسین جان یاحسین جان با آه وناله چشم گریان بالب پرخون وعطشان میدهم من در ره توجان بر روی دارالعماره من ندارم راه چاره کن حلالم حضرت جانان کوفیان نامرد به عهدوپیمان وفانکردند ازعلی وزهرا وازپیمبر حیا نکردند بالای دارم مولا یاحسین جان یاحسین جان باشد شعارم مولا یاحسین جان یاحسین جان حسین میاور خواهرت را بیقرارم یابن الزهرا سمت کوفه تونیا مولا برای قتلت نقشه دارن روی سینت پا میزارن پیش چشم زینب کبری توی این غریبی دلم گرفته ازاین زمونه روضه های مقتل اسارت وغارت ومیخونه بالای دارم مولا یاحسین جان یاحسین جان باشدشعارم مولا یاحسین جان یاحسین جان ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍ .............‌‌‌‌. زمینه.شور برادرم دلشوره دارم ای همه دارو ندارم بوی خون آید ازاین صحرا قلب من گشته پریشان قلب زینب رامسوزان تومزن خیمه گل زهرا می رسد برادر ازاین بیابان بوی جدایی گشته ای توآخر حاجی کعبه کرببلایی نوای قلب زینب واحسینا واحسینا میخونه در تاب وتب واحسینا واحسینا تحملی کن خواهر من جان زهرا مادر من گویم اینجا آخره راهه میشوم من سربریده میشوی تو قد خمیده ماتم وغم برتو جانکاهه بی برادر خود بادست بسته میری اسارت به اهل وعیالم توو شام وکوفه میشه جسارت نوای قلب زینب واحسینا واحسینا میخونه درتاب وتب واحسینا واحسینا کنار توعباس و اکبر قاسم است و عون وجعفر توپیاده گشتی ازمحمل درکنارت ماه واختر آرومه قلب توخواهر تونداری غصه ای دردل وای ازاون روزی که دراین بیابان بی تکیه گاهی دورتو میگیرن حرامیا و توبی پناهی نوای قلب زینب واحسینا واحسینا میخونه درتاب وتب واحسینا و احسینا ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍ 👇
. (س) برای من مهمان رسیده باچه وضعی سربریده این خرابه شد چراغانی توچرا آشفته مویی ازچه تو پاره گلویی ای پدر جان ماه تابانی ای پدر نبودی بدون تو دخترت خمیده تازیانه وسیلی وجسارت به من رسیده شیب الخضیبی بابا امون ای دل امون ای دل خدالتریبی بابا امون ای دل امون ای دل الهی بابا من بمیرم ازلبات بوسه میگیرم گرچه زخمه بابایی لبهام ازچه دندونت شکسته دخترت بادست بسته دیده چوب خیزران و جام صورتم شده مثله مادر تو کبود ونیلی بسکه خوردم از زجر وازسنان وحرمله سیلی شیب الخضیبی بابا امون ای دل امون ای دل خدالتریبی بابا امون ای دل امون ای دل بابا ببین معجر ندارم رفته غارت گوشوارم سر به زانو میگذارم من شد شبیه مادر تو روی ماه دختر تو ای پدر جوونی ندارم من خوب نمیشه دیگه بابا حسینم لکنت زبونم من میام به پیشت خسته وبی تاب از این زمونم شیب الخضیبی بابا امون ای دل امون ای دل خدالتریبی بابا امون ای دل امون ای دل ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍ 👇
زمینه.شور طفلان حضرت زینب (س) غریبی و بی لشکری تو بی معین و یاوری تو زندگی من فدای تو تو دل من رامسوزان بچه هایم راحسین جان هدیه آوردم برای تو ای هستی زینب بازی نکن تو باجون خواهر تو نزارخجالت زده بشم من به پیش لشکر سرمیزارم رو پاهات ای برادر ای برادر فدای کرببلات ای برادر ای برادر شانه زدم من مویشان را ای برادر جان زهرا کن قبول این بچه های من ای همه دارو ندارم تومزن باغ وبهارم دست رد بر هدیه های من من هرچی که داشتم زندگیم روبرات آوردم بچه های من رو نزن کنار تازغم نمردم سرمیزارم روپاهات ای برادر ای برادر فدای کرببلات ای برادر ای برادر به پیش حق کن روسپیدم من زاینها دل بریدم هستی من نذر نام تو اشکه من راکن نگاهی تا نبینم بی سپاهی این جوانانم غلام تو ای برادر من نبینم آقا تو سربه زیری تو برای زینب همیشه آقافقط امیری سرمیزارم روپاهات ای برادر ای برادر فدای کرببلات ای برادر ای برادر ابوذر رییس میرزایی (بهار) .👇
زمینه.شور حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) علی اصغر رفته میدان نوبت من شد عموجان تاشوم من در رهت قربان تو پدر بودی برایم من تماشایت نمایم تو غریبی بین این عدوان ای عموی خوبم هماره هستی نوردوعینم گرچه کودک هستم فدایی تو عمو حسینم یتیم مجتبایم ای عموجان ای عموجان تو بوده ای بابایم ای عموجان ای عموجان عموصدایت راشنیدم سوی مقتل من دویدم دست خود را من سپرکردم شد جدا دستم زپیکر در ره عشق تو دلبر من فدایت دست وسرکردم تیغ کین اعدا به بازوی نازکم نشسته استخوان دستم چوسینه ی قاسمم شکسته یتیم مجتبایم ای عموجان ای عموجان تو بوده ای بابایم ای عموجان ای عموجان بدجوری دارن بغض وکینت پا میکوبن روی سینت ای غریب کربلا ای وای روی خاک این بیابون زیرتیغ و نیزه هاشون می زنی تو ناله ها ای وای ای عمو برای قتل تو دشمن نقشه ها داره تا لباس کهنه از تن پاک تو دربیاره یتیم مجتبایم ای عموجان ای عموجان تو بوده ای بابایم ای عموجان ای عموجان ابوذر رییس میرزایی (بهار)