#شور
#وداع_با_محرم_صفر
#حسین_طاهری
خداحافظی با دوماه عزاداری
بازم وقت جداییمون شد نمیتونم
بازم می بینیم همدیگه رو نمیدونم
بازم یک سالِ دیگه باید تحمل کرد
همش دوری باشه من زنده نمیمونم
گذشت مثل برق مثل باد مثل آه
گذشت فرصت نوکری این دو ماه
گذشت مهلت این دل رو سیاه
ای سیاهیا خداحافظ
ای کتیبه ها خداحافظ
ای پیرهن سیاه خداحافظ
****
پی کار هیئت میرفتیم چه روزایی
قرار روضه رفتن داشتیم چه شبهایی
میگن هر جا که اسمش باشه حرم میشه
توی آغوش ارباب بودیم چه رویایی
گذشت شب به شب با حسین زندگی
گذشت صبح به صبح نوکری خستگی
گذشت صبح و شب روضه خونگی
نذری دادنا خداحافظ
چایی ریختنا خداحافظ
جارو کردنا خداحافظ
****
فدای اونکه نوکر ها رو صدا کرده
یقینا دونه دونمون و سوا کرده
عزاداری ها ان شاء الله قبول میشه
به والله هر شب زهرا ما رو دعا کرده
گذشت بهترین گعده ی شب نشین
گذشت حرص و جوش، نزدیک اربعین
گذشت شش دهه تو بهشت رو زمین
ای میوندارا خداحافظ
ای علم کشا خداحافظ
اربعینیا خداحافظ
🎤حسین طاهری
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#شهادت_امام_رضا #آخر_صفر
#خداحافظی
.👇
كربلايی حسين طاهری_ظهر شهادت امام حسن (ع) 98 - شور - بازم وقت جدایی شد-1572860069.mp3
24.55M
خداحافظی با دو ماه عزاداری
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
ای رئوف همیشه خوب ، سلام
پیش تو می شود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هرکه رویت ندید،شد ناکام
کاش قلب مرا تکان بدهی
دیگر این بار رخ نشان بدهی
از همه غیر تو بُریدم من
خویش را تا حرم کشیدم من
گرچه رویِ تورا ندیدم من
طعم آغوشِ تو چشیدم من
آبرو رفته را خریدی تو
دست،رویِ سرم کشیدی تو
این رئوفی که میشناسم من
رَد نکرده ز خانه اش دشمن
پسرِ فاطمه است پس حتما
به قسم نیست احتیاج اصلا
دردهامان دواشود اینجا
گِرِهِ کور واشود اینجا
تو گنهکار را عوض کردی
دلِ بیمار را عوض کردی
هر گرفتار را عوض کردی
آخرِ کار را عوض کردی
راهم از حادثه به تو افتاد
عوضم کن تورا به جان جواد
شاهِ گنبد طلا،امام رضا
جلوه های خدا ، امام رضا
بقیع و سامرا، امام رضا
نجف و کربلا ، امام رضا
صاحبِ سرزمین ایرانی
تو برای همیشه سلطانی
قبله ی نور حضرت خورشید
نورِ حیدر زصحنِ تو تابید
هر شب از گنبد تو بی تردید
میشود جلوه ی نجف را دید
در حریمِ تو زائرِ نجفم
با سلامی مسافرِ نجفم
صحن هایت بهشت این دنیاست
چون حریم تو جنت الزهراست
کُنجِ باب الجواد، عرشِ خداست
چون نسیمش نسیمِ کرببلاست
درحرم هرغروب ،بی تابم
یادِ صحن و سرایِ اربابم
تاکشیدی عبا به روی سرت
نظر انداختی به دور وبرت
یک نفس پاره پاره شد جگرت
جمع کردی زکوچه بال وپرت
سرِ پا بودی و زمین خوردی
ناگهان نامِ مادرت بُردی
همه درهایِ حجره را بستی
روی پهلو گرفته ای دستی
یادِ گودالِ کربلا هستی
کِی گرفتار عده ای مستی
بین یک دسته گرگ ، شیر افتاد
جایِ تنگی حسین گیر افتاد
لبش از تشنگی تکان می خورد
نیزه او را به هرطرف می بُرد
گُل لبهاش با لگد پژمُرد
نیزه داری گلویِ او آزُرد
عده ای صبرِ خواهرش بُردند
دورِ لب تشنه آب می خوردند
تا بدن پایمال مرکب شد
وقت دیدار، نیمه ی شب شد
از حسینی که نامرتب شد
حنجری پاره سهم زینب شد
چه حسینی مُرمل بدماء
چه حسینی مُقطع الاعضاء
در کنار تنی که شد بی سر
نیمه شب خواهرآمد و مادر
دوزنِ مو سپید و یک پیکر
وا نمودند تا ز سر معجر
ناگهان ساربان ز راه آمد
بهرِ غارت به قتلگاه آمد
قاسم نعمتی
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
https://eitaa.com/emame3vom/51639
.
مداحی آنلاین - باور نتوان کرد سلامی بفرستیم - حاج منصور ارضی.mp3
6.43M
متن روضه #شهادت_امام_رضا(ع)
🌴باور نتوان کرد سلامی بفرستیم
🌴آنگاه از این خانه جوابی نفرستند
🎤حاج #منصور_ارضی
⏯ #روضه_امام_رضا
امام رضا عليه السلام
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
از ساغرشان جرعه شرابی نفرستند
بین دو حرم هروله کردیم... محال است
از چشمه ی زمزم می نابی نفرستند
باور نتوان کرد... سلامی بفرستیم-
آنگاه از این خانه جوابی نفرستند
دیوار حرم شُسته به اشک است ... بگویید
تا قمصریان عطر و گلابی نفرستند
بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر
حاشا که بر این گریه ثوابی نفرستند
عمریست اگرچه وسط نیل نشستیم
از برکت این خانه عذابی نفرستند
لب تشنه نبودیم در این شهر... وگرنه
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
...
در کرب و بلا قاعده ی شعر به هم ریخت...
بر تشنه محال است که آبی بفرستند
رضا حاج حسيني
.
﷽
◾️شهادت #امام_رضا (علیه السلام)
#روضه_امام_رضا
امام رضا (علیه السلام) به اباصلت فرمود: فردا من بر این فاجر (فاسق یعنی مامون) وارد می شوم، اگر با سر برهنه بیرون آمدم با من سخن بگو که جواب سخنت را می دهم و اگر با سر پوشیده بیرون آمدم با من سخن مگو.
اباصلت می گوید: فردای آن روز شد، امام لباس بیرونی خود را پوشید و در محراب عبادتش نشست و در انتظار بود که ناگهان غلام مامون آمد و به امام گفت: «امیرمؤمنان شما را خواسته هم اکنون خواسته او را اجابت کن»
امام عبا و کفش خود را پوشید و برخاست و به خانه مأمون روانه گردید و من پشت سرش رفتم، تا اینکه امام نزد مامون رسید، دیدم مقداری انگور و میوه های دیگر در جلو مامون است و در دست مامون خوشه انگوری بود که قسمتی از آن خورده بود و قسمتی از آن باقی مانده بود، وقتی که مأمون حضرت رضا (علیه السلام) را دید، برخاست و با احترام خاصی با حضرت معانقه کرد و بین دو چشم آن حضرت را بوسید و کنارش نشانید و سپس همان خوشه را که در دستش بود به آن حضرت داد و گفت: «ای پسر رسول خدا! انگوری بهتر از این انگور ندیده ام بفرمائید بخورید».
امام: چه بسا انگوری که در بهشت است بهتر از این است.
مأمون: از این انگور بخور.
امام: مرا از خوردن آن معاف دار.
مأمون: حتماً باید بخوری، مبادا از اینکه نمی خوری می خواهی ما را به چیزی متهم کنی، با آن همه اخلاصی که از من می بینی! مأمون آن خوشه را از حضرت گرفت، چند دانه آن (که می شناخت مسموم نشده) خورد و بار دیگر آن خوشه را به امام داد و مبالغه کرد که بخور.
امام (علیه السلام) سه دانه از آن انگور را خورد، پس از چند لحظه حالش دگرگون گردید، و بقیه آن خوشه را به زمین افکنده و همان دم برخاست که برود، مأمون گفت: کجا می روی؟
امام فرمود:
اِلی حَیْثُ وَجَّهْتَنِی: «به همانجا که مرا فرستادی»
امام در حالی که سرش را پوشانده بود (عبا بر سر افکنده بود) بیرون آمد، من طبق سفارش قبل امام، با او سخن نگفتم تا وارد خانه اش شد و فرمود: در را ببند، در بسته شد، سپس به بستر خود خوابید و من در حیاط خانه، غمگین و ناراحت ایستاده بودم، ناگهان جوان خوش سیما و پیچیده مویی را دیدم که بسیار به امام رضا (علیه السلام) شباهت داشت، به طرف او شتافتم و گفتم: در بسته بود از کجا وارد شدی؟
فرمود: همان خدایی که در این وقت از مدینه مرا به اینجا آورد، او مرا از در بسته وارد این خانه کرد.
گفتم: تو کیستی؟
فرمود:
اَنَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیْکَ یا اَباصَلْتٍ...
«ای اباصلت من حجت خدا بر تو هستم، من محمدبن علی هستم»
سپس به طرف پدرش رهسپار شد و داخل حجره گردید و به من فرمود: تو نیز وارد خانه شو.
وقتی که امام رضا (علیه السلام) او را دید، از جای جست و دست بر گردن جوانش انداخت و او را در آغوش خود چسبانید و بین دو چشمش را بوسید و او را در بستر خود وارد کرد. امام جواد (علیه السلام) خود را به روی پدر افکند و پدر را می بوسید، در این حال امام رضا (علیه السلام) راز و اسراری با او گفت که من نفهمیدم... و در این حال امام هشتم (علیه السلام) در آغوش پسر از دنیا رفت.
📚منبع:
عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۴۴
#شهادت_امام_رضا علیه_السلام
#امام_رئوف
.
﷽
امام رضا(علیه السلام)
روضه🎤
مرثیه🎙
باز دارم به سر هوای ضریح
دلمان تنگ شد برای ضریح
دوست دارم رها شوم از خود
در میان سر و صدای ضریح
چقدر دل شکستگی خوب است
در حریم پر از دعای ضریح
دست هایِ پر از تمنایی
می خورد رویِ حلقه های ضریح
می شود خوبتر خدا را دید
در همان یا رضا رضای ضریح
واجب واجب است به هر عاشق
سجده ی شکر پیش پای ضریح
حرم ثامن الحجج رفتم
واقعاً واقعاً به حج رفتم
اشک با من، سرودِ غم، با تو
نوحه ی گریه دار و دَم با تو
گفتن شعرِ روضه ها با من
جلوه دادن به محتشم با تو
ناله از دل زدن فقط با من
کربلا کردنِ دلم با تو
گُذری کن دمی به روضه ی ما
چشم با این گدا، قدم با تو
دست با من، به سر زدن با من
شور این خیمه و علم با تو
روضه خواندن برای تو با من
اشک های دمادمم با تو
روضه خواندی شبی امام غریب
جَدِّ ما تشنه بود یَابنَ شبیب
▪▪▪▪
جَدِّ ما را سوارها کشتند
بین گودال بارها کشتند
جَدِّ ما یک نفر ولی او را
لشگری از هزارها کشتند
اعتبار تمام عالم را
جمع بی اعتبارها کشتند
چکمه را روی عشق می کوبند
جد ما را شرارها کشتند
خواهرش را پس از بریدن سر
خنده ی نیزه دارها کشتند
وای از عصر روز دهم
وای از ضربه ی دوازدهم
▪▪▪▪▪
لب خنجر به روی حنجرش بود
به سویش چشم های دخترش بود
تمام لحظه های سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود
▪▪▪▪▪
زنهای نوغان (یکی از مناطق قدیمی و تاریخی مشهد است) مهریه هاشون را حلال کردند، گفتند: مهریه مون حلال، ما هم می خواهیم بریم تشیع پیکر پسر فاطمه، زن ها همه اومدن اینقدر گریه کردن و صورت خراشیدن، اومدن گل ها رو کنار زدن بتونن جنازه رو پیدا کنن، اما... یه جای دیگه گفتن: سر پسر پیغمبر داره میاد زن ها رفتن روی پشت بام سنگ برداشتن، اینقدر سنگ زدن سر عزیز دل فاطمه روی زمین افتاد، پیشانی زینب شکست، ای وای حسین…..
حسین آرام جانم
حسین روح روانم
#امام_رضا
🎤حاج محمودکریمی
.
باز-دارم-به-سر-هوای-ضریح-محمود-کریمی.mp3
3.88M
باز-دارم-به-سر-هوای-ضریح
حاج محمودکریمی
.
|⇦•وقتی که دورم از تو....
#قسمت_اول روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج میثم مطیعی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
وقتی که دورم از تو درمونم فقط اشکِ
بی تو زیارتنامهی من خط به خط اشکِ
میشه یه شب خوابم بیای؟ای خوش ترین رویام
من فکر حاجت نیستم،از تو تو رو میخوام
هر شب با پای دل،تا مشهد اومدم
هر جای عالمم،دلتنگ مشهدم
دلتنگِ مشهدم
*دلم خیلی برات تنگ شده یا امام رضا ، تو مدینه ی منی ، تو کربلای منی، تو نجفِ منی،من امسال که از همه جا مونده شدم بیشتر دلم تنگ شده …*
اینجا شهیدایِ زیادی اومدن رفتن
رزق شهادت رو تو دادی،اومدن رفتن
از این حرم رزق شهادت ساده میگیرن
اونها که میمیرن برات؛هرگز نمیمیرن
هر شب این خونه رو،با گریه در زدم
هر جایِ عالمم، دلتنگِ مشهدم
دلتنگِ مشهدم
میشه نگاهم خیره به چشمای تو باشه؟
وقتی که جون میدم سرم رو پای تو باشه
میترسم، اون لحظه تو هم باشی کنارم کاش
*شبِ اول قبرم میای؟ به خودم وعده دادم…خودت فرمودی یا امام رضا؛ ” مَنْ زَارَنِي عَلَيَّ بُعْدِ دَارِي” هر کس با این دوری راه بیاد زیارتِ من…“أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ”مَنِ امام رضا سه جا بهش سر می زنم … “اذا تَطَايَرَتِ الکتب يَمِيناً وَ شِمَالًا …”اون موقعی که نامه ی اعمال و دست راست و چپ من میدن “وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ ، وَ عِنْدَ الْمِيزَان”…من منتظرتم …
میگن: مرحوم آقا شیخ مرتضی حائری همش می رفت مشهد، می اومد ترمینال به این اتوبوسها می گفت ؛ اگه جا نیست کفِ اتوبوس میشینم ،من می خوام برم مشهد ، من اینجور شنیدم ، بعد از وفاتش در عالم رویا به یکی از شاگردانش گفت :امام رضا وفا کرد ، هر چی من رفتم مشهد ، با همون تعداد اومد زیارتم …*
میشه نگاهم خیره به چشمایِ تو باشه ؟
وقتی که جون میدم سرم رو پایِ تو باشه
می ترسم، اون لحظه تو هم باشی کنارم کاش
وقتی که جون میدم خودت بالاسر من باش
بارون میشه برات،اشکای بی حدم
هر جای عالمم، دلتنگ مشهدم
دلتنگ مشهدم
سر رویِ خاکِ حجره میذاری تک و تنها
هی زیر لب میگی: کجایی مادرم زهرا ؟
*آقای ما رفت دارُالعماره .. اون مأمون ملعون، میوه ی مسموم رو تعارف کرد، آقایِ ما امتناع کرد ،اجبار کرد گفت: مجبوری بخوری…در روایت هست دو سه دانه انگور بود یا انار بود …دو سه دانه تناول کرد ..سریع بلند شد ….مامون ملعون صدا زد …“اِلی اَین ؟” کجا میری ؟فرمود: “اِلی حَیثُ وَجَهتنی …”به همون جایی که من و فرستادی ….عجب سَمّی به امام رضای ما دادن…از دارالاماره تا منزل راهی نبود …مرحوم شیخ صدوق در عیون الاخبار رضا روایت کرده : این راه کوتاه رو امام رضای ما پنجاه بار نشست و بلند شد ….مثل مار گزیده ها به خودش می پیچید …آخ بمیرم برات ….هی صدا می زد جگرم…”آی قربون شما برم که گریه می کنید ولی حسین حسین میگید …”دستور امام رضاست به ریان بن شبیب، “یابنَ شَبیب اِن کُنتُ باکیا لِشیِ فَابکِ لِلحُسَین ….”اگه خواستی گریه کنی برا حسین گریه کن
ــــــــــــــــــ
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج #میثم_مطیعی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
آخ بمیرم …وارد منزل شد اباصَلت درها رو ببند،من داخل حجره میشم …کسی رو راه نده ..اباصلت میگه همه ی درها رو بستم …یه وقت دیدم یه ماه پاره ای وارد منزل شد …ای آقا ! ای جوان نورانی! من همه ی درها رو بسته بودم ، شما چطور وارد شدید؟ یه نگاهی کرد ، ای اباصلت ! خدایی که من رو از مدینه به توس آورد از در بسته رد میکنه ….وارد حجره شد جوادالائمه… سر بابا رو بلند کرد ، به دامن گذاشت ، دلش راضی نشد ….“وَقَبَّلَ ما بینَ عَینَین…” بین دو دیدگان پدر رو بوسه زد ، دلش راضی نشد …بابای غریبش رو به سینه چسبانید …“عَلی وَ صلَّ الله عَلی الباکینَ عَلیَ الحُسین “دلها بسوزه …اما کربلا کار برعکس شد …پدر پیری آمد ..سر جوانش رو بلند کرد …آخه قاعده اینه ، پسر باید بیاد بالای سر پدر مثل جوادالائمه…اما کربلا اینطور نبود .. امام حسین آمد بالای سر علی اکبر … سَرِ علی رو بلند کرد به دامن گذاشت…. خاک رو از صورت جوانش پاک کرد …آی نگاه کرد فرقِ پسر مثل باباش امیرالمومنین شکافته… دلش راضی نشد ..“وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّه…..”صورت به صورت علی گذاشت….بعد صدا زد؛ “علی !عَلَی الدُنیا بَعدکَ العَفا…”دلش راضی نشد..رو کرد سمت لشکر دشمن یابنَ سعد ….” قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي”نفرین کرد خدا رَحِم تو رو قطع کنه …راوی میگه: دیدم یه وقت برگشت سمت خیمه ها “وَ اَقبَل عَلی فِتیانِه …”یه نگاهی به جونای بنی هاشم کرد ، صدا زد:” یا فِتیَه بنی هاشم اِحمَلوا اَخاکُم….”
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
سید بنِ طاووس نوشته راوی لشکر دشمن میگه ؛یه وقت دیدم ..یه زنی از خیمه ها بیرون آمد “فَجاءت زَینب وَ هی تُنادی یا اُخَیاه یابنَ اُخَیاه”میگه زینب صدا میزد: وای برادرم وای پسر برادرم… “فَجاءَت وَ اَکَبَّت عَلَیه …” زینب آمد، خودش رو به روی این پیکر مطهر انداخت … امام حسین زیر بغل های خواهر رو گرفت …این خواهر و برادر آرام به سمت خیمه ها برگشتن، ساعتی نگذشت زینب دوباره از خیمه ها بیرون آمد…راوی میگه: “فَوَالله لا اَنسی زِینَب بِنت ُ عَلی..”میگه یادم نمیره زینب دوباره از خیمه ها بیرون آمد …“وَ هی تُنادی بِصَوتِ حَزین “با یه صدای محزونی …“وَ قَلبِ کَئیب “با یه قلب سوخته ای ، هی صدا میزد “وامُحمدا !صَلّی عَلیکَ مَلیکُ السَماء هذا حُسینُ بِلعَراء مُقَطَعُ الاعَضاء وَ بَناتُکَ السَبایا وَ اِلی اللهِ المُشتَکی ….”راوی میگه همه شروع کردن گریه کردن ….راوی لشکر دشمن میگه: “فاَبکَت وَالله کُلَّ صَدّیقِ وَ عَدوّ…”همه شروع کردن گریه کردن …وقتی زینب سلام الله علیها با پیغمبر حرف میزد …می گفت:*
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
*“بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً…” پدر ومادرم فدای حسینی که روز دوشنبه لشکرش رو غارت کردن… “بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى” فدای اون کسی که با لب تشنه جان داد… ” بِأَبِي المَهموم حَتَّى مَضَى” فداي اون که موقع شهادت دلش پر غصه بود...*
سر روی خاک حجره میذاری تک وتنها
هی زیر لب میکی کجایی مادرم زهرا ؟
دیدی چقدر سخته لب تشنه سَرِ رو خاک
ای جان فدای غربت اون پیکرِ صد چاک
حسین جانم
فرزندت اومده حالا بالا سرت
شکر حق که نرفت روی نی ها سرت
یا مولا یا رضا….
ــــــــــــــــــ
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
motiei.emamreza.babolharam.net.mp3
7.98M
|⇦•وقتی که دورم از تو....
#روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج میثم مطیعی
4_5794031927367305630.mp3
11.42M
#شور یا زمینه تلفیقی #امام_رضا
شعرو سبک تلفیقی رضا نصابی
به نفس کربلایی ایمان میرزایی🎤
سلام ای ضامن اهو
ای اقای عطوفت ها
خدا فرموده در محشر
به دست توس شفاعت ها
سلطان قلبم
اگه نخوای من و امام رضا اواره می شم
سلطان قلبم
اگه بی افتم از چشات دیگه بیچاره می شم
تو حرم تو شلوغی ها
می شنوی عرض حاجت ها
هر کسی زائرت می شه
دیده از تو عنایت ها
سلطان قلبم
یادمه مادرم من و به دست تو سپردش
سلطان قلبم
وقتی که اولین دفه من و حرم اوردش
با خاک تربتت اقا
درامیخته اجابت ها
چقدر دست تو داده
به زائرها زیارت ها
سلطان قلبم
بنویس اربعین برای من یه کربلارو
سلطان قلبم
بزار بازم ببینه چشم من گنبد طلارو
رضا نصابی
.
مداحی آنلاین - کبوترم هوایی شدم - حامد زمانی و هلالی.mp3
6.04M
متن کبوترم هوایی شدم
#شهادت_امام_رضا(ع)
🌴کبوترم هوایی شدم
🌴ببین عجب گدایی شدم
🎤 #عبدالرضا_هلالی
🎤 #حامد_زمانی
⏯ #نوآهنگ
کبوترم هوایی شدم
ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که
منم امام رضایی شدم..
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم
پنجره فولاد تو
دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا
که نا امید برگرده
…
چجوری از تو دست بکشم
بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها آقا دل سوز منی
آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام
بهونه ی اشکای هر روز منی..
بی تو می میرم آقام
یه فقیرم آقام
که تو حج ِ فقرایی
ای کس و کارم
آقاجون تورو دارم
غم ندارم منو دستای گدایی
♫♫♫
ای سلطان کرم
سایه ات روی سرم
باز آقا بطلب که بیام به حرم
…
شور و حال منی
پر و بال منی
تو خیال منی
دادی تو منو راه به گدا
یه نگاه که تو ماه منی
چجوری از تو دست بکشم
بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها آقا دل سوز منی
آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام
بهونه ی اشکای هر روز منی..
بی تو می میرم آقام
یه فقیرم آقام
که تو حج ِ فقرایی
ای کس و کارم
آقاجون تورو دارم
غم ندارم منو دستای گدایی
میبینم عاشقای تو رو
اشکای زائرای تو رو
آرزومه منم بپوشم
لباس خادمای تو رو
همه ی داراییمو
به تو بدهکارم من
جون جوادت آقا
خیلی دوست دارم من
همه ی داراییمو
به تو بدهکارم من
جون جوادت آقا
خیلی دوست دارم من
#امام_رضا علیهالسلام
#چارپاره
🔹چه فراقی!🔹
دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفسهای تو هماهنگ است
روز و شب قاصدک خبر میداد
دل بابا برای تو تنگ است
تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود خود دور است
بیتو هر لحظه قطره در قطره
اشک او دانههای انگور است
چه فراقی خدا! که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون است
لحظه لحظه نفس نفس بیتو
دم او زهر و بازدم خون است
مینویسم ولی نمیدانم
پای این روضه تا کجا بکشد
مینویسم ولی خدا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد
مو به مو مثل شام گیسویت
چلۀ تاک هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است
پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظهای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت
روضهخوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمهها میسوخت
آن طرف روی نیزهها دیدی
سر خورشیدِ کربلا میسوخت
بیگمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیدهست آن امامی که
عشق را بین بوریا پیچید
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
#همه_خادم_الرضاییم
#امام_رضا علیهالسلام
#قصیده_واره
🔹یا امین الله🔹
سلام فلسفۀ چشمهای بارانی!
سلام آبروی سجدههای طولانی!...
چگونه وصف کند غصۀ تو را دعبل؟
چگونه رسم کند چهرۀ تو را مانی؟
تو را هر آینه تصویر کردهام، نظمی
چه نسبتیست میان تو با پریشانی؟
چقدر بر سر بازارها قدم زدهای
که یک معامله سر گیرد از مسلمانی
چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را
و یادی از تو نکردیم در فراوانی
قرار بود بسازیم خانۀ دل را
چقدر ساخته شد خانههای اعیانی!
چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست
چه ندبهها که نشد موجب پشیمانی
چه گریهها که نکردیم با امین الله
میان صحن تو در یک هوای بارانی
اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال
و ما چقدر گرفتیم بیتو مهمانی
چقدر در پی ما گشتهای چراغ به دست
میان همهمۀ کوچۀ چراغانی
خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز
خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی
بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است
به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی...
بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن
همیشه میرسی از تشنگی به حیرانی
فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز
درون گودی مقتل نماز میخوانی...
📝 #محمدحسین_ملکیان
#همه_خادم_الرضاییم
.
ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ #شهادت_امام_رضا علیه السلام و #آخر_صفر حاج #حسن_خلج
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا مَولای یا ابَالحَسن یا عَلی بنْ مُوسَی الرّضا المُرتَضی
دوباره پایِ منو آستانِ حضرتِ تو
سر ارادتِ ما و سرایِ جنت تو
و باز سفرۀ لطف تو و عنایتِ تو
کویرِ دست منو بارشِ کرامت تو
*یه مشت گدا اومدن در خونت امام رضا ...
شبِ آخرِ گداییِ
دستای ما خالیِ ...
چشمامون پر اُمیده
که مزدمونو آقا میده ...
امام رضا ... امام رضا ...
لحظه هایِ آخرِ مجالسُ و کم کم از فردا صبح خیمه ها جمع میشه ... این سیاهیا جمع میشه ... میخوام عرض کنم آقا ، بیا جان عمه جانت زینب ، تمامِ این خیمه هایی که به پا میشه زیر این آسمون ، همه به دست شماست امام رضا ...
وقتی هم جمع میشه باز به رایِ شماست ... امام رضا ...
جان عمه ات این خیمه هایی که تو دلایِ ما زدی بیاو از فردا جمع نکن ... بزار این خیمه ها به پا باشه ... بزار ما باز بگیم حسین و گریه کنیم ... حسین ....
لذا وقتی زیر لب زمزمه می کنیم راست بگیم این زمزمه رو ... "اَبد وَالله ما ننسی حُسِینا ... آقا به جون خودت ، خودت بهتر از خودم میدونی ، گرفتاری هامو بهتر از خودم میدونی ، حاجتامو بهتر از خودم میدونی ، نیازهامو بهتر از خودم میدونی ، اما امام رضا با هیچ کدوم کار ندارم ، همۀ حرف من اینه آقا " این افسار نوکریِ منو جلو درِ خیمه زینب ببند ، دیگه جای دیگه نرم ..." کاری با کسی جز شما نداشته باشم ... امام رضا ... امام رضا ...*
دوباره پای منو ... (چه خبره الان حرم آقا ...)
دیگه تقدیر ما تو این ایام ماهِ صفر این بوده که جا بمونیم ..."اربعین که جاموندیم ... الانم پیشِ امام رضا رفیقاش هستند و ما جاموندیم ... عیبی نداره جاموندنم لذتی داره ... رقیه ام جا موند ....
(با دلمون که میتونیم بریم حرم) چشم سر رو ببند ، از هر کدوم از صحن ها که دلت میخواد وارد حرم شو ... چشمت که به گنبدافتاد ، دست راستتُ بزار رو سینه ت ..." سرتو خم کن مودب ....
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسوُلِ الله ...
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ ...
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ فاطمه سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ...
.
مداحی آنلاین - دوباره پای منو آستان حضرت تو - حاج حسن خلج.mp3
4.53M
🔳 #شهادت_امام_رضا(ع)
🌴دوباره پای من و آستان حضرت تو
🌴سر ارادت ما و سرای جنت تو
🎤حاج #حسن_خلج
⏯ #روضه
از بس محبت را به ما تکرار کردی
دل کندن از این عشق را دشوار کردی
هربار پشت پنجره فولاد رفتیم
مارا شفا دادی ولی بیمار کردی
سائل نوازی سیره ی اولاد زهراست
با خوب و بد با روی خوش رفتار کردی
ما سیر از صحن و سرایت دل نکندیم
ما را همیشه تشنه ی دیدار کردی
گرچه ندانستیم قَدْرَت را ولی تو
این رفت و آمد را ادامه دار کردی
نعمت، زیارت بود ، ممنونیم ما را
از اشتیاق مشهدت سرشار کردی
تا به ابد بر عهد خود ما پایبندیم
از آستان مهربانی دل نکندیم…
#موسی_علیمرادی
#امام_رضا
#مشهدالرضا
#امام_هشتم
.
نفسهای آخر، عطش، روضهخوان شد
که لبهای تشنه، به یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب، جوادم بیاید
قرار است امشب، شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان، مزارم
اگر چه غریبی، شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دِعبِل بگو: شعر کامل شد اکنون
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو: این نفسهای آخر هم، اشکم
روان است، از شعر کرببلایش
بلا نیست جز عافیت، عاشقان را
تسلای دردم، نگاه طبیب است
من آن ناخدایم، که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم، رضای حبیب است
رئوفم، شهیدم، امامم، امیدم
من آن شمس عشقم که بخشیدهام نور
شود هر کسی، هر کجا، بیقرارم
دلش را در آغوش میگیرم از دور
شدم آسمان، تا کبوتر شوی تو
رسیدم که آهویی آزاد باشی
بیاور غمت را، بیا زائر من!
که مهمان صحن گهرشاد باشی
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر، تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
#قاسم_صرافان
#شهادت_امام_رضا گریز به کربلا
.
.
#نوحه #امام_رضا
#زمینه شهادت امام رضا (ع) - بسوزد از سر تا به پایم - حسین سیب سرخی
بسوزد از سر تا به پایم
خدا علی موسی الرضایم
قلبم گرفته از غم فراق یار
جواد من نمازمن بیدار
به سینه من نفس ندارم
سوزد تمام پیکرم به زهر کین
به یاد قرار من بنشین
خزان دار شده باغ و بهارم
مولا امام رضا امام مظلومم
من که سرا پا آه و دردم
سوی مدینه بر نگردم
دارم یه خواهشی ز تو گل بابا
به دست خود کفن نما من را
دارم میرم به سوی زهرا
امشب پدر ببینه پیکر خسته
ببوسد استخوان بشکسته
رسد ز حجره بوی زهرا
مولا امام رضا امام مظلومم
#شهادت_امام_رضا(ع) #سینه_زنی #زمینه #سیب_سرخی
👇