eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ . 📋 حی علی الصلاه محرابم رویت ✔️ | ✔️ ✔️ "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حی علی الصلاه محرابم رویت ای رونهاده ماه بر خاک کویت هوهوی باد و شور گیسویت سیلاب دلها برتاب مویت شور شیرینت نور ایمانم، آرام جانم بی تو صحرایم با تو بارانم، ای جانم حسین آقاجان / حسین آقاجان دنبالم آمدی پیدایم کردی تا نوکرت شدم آقایم کردی دل بردی از من / شیدایم کردی من قطره بودم ، دریایم کردی می خوانمت با اشک چشمانم با تو طوفانم / آزادِ آزادم از هر زندانم ای جانم حسین آقاجان مظلوم آقا جان گشته عزای تو بال پروازم در پای پرچم سر می اندازم تا سر بر پیکر، دارم سربازم جانم را در این بازی می بازم با هرچه دارم پای پیمانم با تو میمانم ای رویای من، روح و ریحانم، ای جانم حسین آقا جان / حسین آقا جان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/63801 .👇
4_5765077972277003080.mp3
20.64M
علیه السلام «حی علی الصلاة، محرابم...» هـیئـــت ثــــاراللّـه "علیــه الســـــلام"
. راوی کرببلایم ، جگرم میسوزد سوز زهرست که پا تا به سرم میسوزد زهر تسکین شده بر آتش جان و جگرم از جفا سوخته مادر همه ى بالو پرم در جگر آتشی از آتش صحرا مانده جای زنجیر اسارت به برم جامانده بوی سیبست که از خون لبم می آید بوی دودست که از سوز تبم می آید راوی خیمه ی افروخته و نیزارم خاطرات بدی از آتش و صحرا دارم من که جامانده ی ویرانه و آن بازارم بر غم طفل سه سالست چنین میبارم دامنش در شرر آتش صحرا میسوخت پیش چشمان ترم چادر زهرا میسوخت آه ، هم بازی من با لگد از پا افتاد با تنی سوخته از دوری بابا افتاد من که جا مانده ی آن خار و خسم میدانم من که از دود گرفته نفسم میدانم که چه دردیست به صحرا غم بی بابایی غم گهواره ی خالی و غم لالایی زهر میسوزد و خون جگرم میریزد خاک صحراست که از موی سرم میریزد دستو پا میزنمو گاه زمین میافتم یاد آن سوخته ی نیزه نشین میافتم آتش این جگر از فاجعه ی آن صحراست از همان روز نفیر لب من یا زهراست باقر علممو در سایه ی إنا لله مادرم آمده با ناله و با واویلا تا ابد هست به لب ، ناله ی هل من ناصر شیعه حاصل شده از ، مکتب قال الباقر .
. 📋مواظب دلم نبودم کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مواظب دلم نبودم که این بلا سرش اومد بارمو سفت نچسبیدم تا غریبه آخرش اومد قول داده بودم کسی رو غیرِ تو راه ندم توی دلم اما بازم زدم زیر قولم کی غیر تو هوامو داشت ارباب تو تنهایی صدامو داشت ارباب دستشو رو سرم میذاشت ارباب حالا تازه میفهمم آقا عشق فقط روضه‌ی مادره تا میگم یاحسین این دلم سمت کرببلا میپره "جونم حسین ، دوا درمونم حسین" چقدر دل تورو شکستم یه بار به روم بیار حسین یه بار شد حتی امتحانی بهم محل نذار حسین ببین که زندگیم میپاشه از هم وقتی که اسم تو نباشه مرهم چیزی نداره واسه شادی قلبم رفیق شیش بچگیمی ارباب والا تموم زندگیمی ارباب لذت خوب بندگیمی ارباب حالا تازه میفهمم آقا کی مثِ سایه پشت منه حالا تازه میفهمه دلم داره واسه حسین میزنه "جونم حسین ، دوا درمونم حسین" سایه‌تو از سرم نگیری کجا دارم برم حسین روضه میام آروم میگیرم میگیره تا دلم حسین دست منو گرفتی آوردی تو روضه‌های هرشبت بردی چقدر آقا غصه برام خوردی آبروتو بردم آقا اما بازم نیاوردی به روم جانا گرفته باز راه گلوم آقا هرجا بهم احترام میکنن محض اینه غلام توام من رو میشناسن آقا به تو چون یه عمره به نام توام "جونم حسین ، دوا درمونم حسین" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/63805 👇
جونم‌ حسین ، دوا درمونم حسین_۲۰۲۲_۰۶_۲۳_۲۱_۵۵_۲۰_۰۴۳.mp3
5.4M
جونم حسین دوا درمونم حسین ازهرچه‌جدایم‌می‌کنیدعیبی‌نیست.. من‌هیئتیم؛زگریـه‌دورم‌نکنیـد..!:)💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ای ولیّ الله داور، السلام ای سلامت از پیامبر، السلام حجّت خلاق اکبر، السلام زاده ی زهرای اطهر، السلام السلام ای باقر آل رسول چارمین فرزند زهرای بتول ای نبی بر تو فرستاده سلام وی به زین العابدین، ماه تمام هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر، مستدام تیغ نطقت می شکافد، علم را روح می بخشد مرامت، حلم را ای سلام ذات حیّ داورت بر تو و نطق فضیلت پرورت علم آرد سجده بر خاک درت حلم گردیده است بر دور سرت نسل نوری هم ز باب و هم ز مام خود امام و مادرت بنت الامام کیستی ای آیت سرّ و علن؟ تو هم از نسل حسینی، هم حسن تو امامت را روانی در بدن ای ولایت را چراغ انجمن علم تو، علم خداوند جلیل وحی باشد بر لبت بی جبرییل از درخت علم، بَر داریم ما وز تو صد دریا گهر داریم ما بس حدیث معتبر داریم ما از شما کی دست برداریم ما؟ یابن زهرا سر برآور باز هم «جابر جُعفی» بپرور باز هم یابن زهرا گر چه با بغض تمام، حرمتت گردید پامال «هشام»، بر تنت آزار آمد صبح و شام، تو امامی، تو امامی، تو امام نور از هر سو که خیزد، دیدنی است چهره ی خورشید کی پوشیدنی است؟ خزانِ باغ زهرا دیده ای تو تن بی سر به صحرا دیده ای گردن مجروح بابا دیده ای بر فراز نیزه سرها دیده ای کاش می دیدم چه آمد بر سرت یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟ تو چهل منزل اسارت دیده ای از ستمکاران جسارت دیده ای خود عزیزی و حقارت دیده ای تشنگی و قتل و غارت دیده ای چار ساله، کوه ماتم برده ای مثل عمه، تازیانه خورده ای شام بود و مجلس شوم یزید چشم تو چوب و لب خشکیده دید گه سکینه ناله از دل می کشید گاه زینب جامه بر پیکر درید چشم بر رگهای خونین دوختی سوختی و سوختی و سوختی ای دل شیعه چراغ تربتت دیده ها دریای اشک غربتت سالها بر دوش کوه محنتت روز و شب پامال می شد حرمتت ظلم دیدی در عیان و در خفا تا شدی مسموم از زهر جفا ای به جانت از عدو رنج و عذاب هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب قلبت از زهر ستم گردید آب قبر بی زوّار تو، در آفتاب وسعت صحن تو مُلک عالم است لاله ی قبر تو اشک «میثم» است علیه_السلام .
. سلام‌الله‌علیه کای خفته خوش به بستر خون، دیده باز کن‌ احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن ای وارث سریر امامت! به پای خیز بر کشتگان بی‌کفن خود نماز کن طفلان خود به ورطه‌ی بحر بلا نگر دستی به دستگیری ایشان دراز کن بس دردهاست در دلم از دست روزگار دستی به گردنم کن و گوشم به راز کن سیرم ز زندگانی دنیا، یکی مرا لب بر گلو رسان و ز جان بی‌نیاز کن برخیز، صبح شام شد ای میر کاروان‌! ما را سوار بر شتر بی‌جهاز کن یا دست ما بگیر و از این دشت پر هراس‌ بار دگر روانه به سوی حجاز کن» پس چشمه‌سار دیده پر از خون ناب کرد بر چرخ کج مدار به زاری خطاب کرد: .
. زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک‌ از دل کشید ناله به صد درد سوزناک: «کای خفته خوش به بستر خون، دیده باز کن‌ احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن ای وارث سریر امامت! به پای خیز بر کشتگان بی‌کفن خود نماز کن طفلان خود به ورطه‌ی بحر بلا نگر دستی به دستگیری ایشان دراز کن بس دردهاست در دلم از دست روزگار     دستی به گردنم کن و گوشم به راز کن سیرم ز زندگانی دنیا، یکی مرا     لب بر گلو رسان و ز جان بی‌نیاز کن برخیز، صبح شام شد ای میر کاروان‌! ما را سوار بر شتر بی‌جهاز کن یا دست ما بگیر و از این دشت پر هراس‌ بار دگر روانه به سوی حجاز کن» پس چشمه‌سار دیده پر از خون ناب کرد بر چرخ کج مدار به زاری خطاب کرد: «کای چرخ سفله! داد ازین سرگرانیا     کردی عزیز فاطمه خوار و ، ندانیا خوش در جهان به کام رسید از تو اهل بیت‌     تا حشر در جهان نکنی کامرانیا این کی کجا رواست که دونان دهر را در کاخ زر به مسند عزت نشانیا؟ بستی به قید بازوی سجاد، هیچ رحم‌     نامد تو را بر آن تن و آن ناتوانیا؟ کُشتی به زاری اصغر و هیچت نسوخت دل‌ زان شمع روی دلکش و آن گل فشانیا؟ هرگز نکرده بود کس ای دهر سفله طبع‌! بر میهمان خویش چنین میزبانیا» آتش شو ای درون و بسوزان زبان من‌     ای خاک بر سر من و این داستان من حجةالاسلام نیر تبریزی .
‍ . |⇦• و توسل به ساحتِ مقدسِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، با نوایِ گرم حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻༺⊱┄═┅ ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند سوختگانِ غمت ، با غم دل خرمند هر که غمت را خرید ، عشرت عالم فروخت با خبرانِ غمت بی خبر از عالمند .. حسینِ من .. حسینِ من .. *ان شالله به همین زودیا کربلا زیارت ارباب بریم ..* ای وارثِ سریر امامت زجای خیز بر کشته گانِ بی کفنِ خود نماز کن *همه ی شهدا ، مدافعانِ حرم همه فیض ببرن ..* برخیز صبح شام شد ای میر کاروان ما را سوار بر شترِ بی جهاز کن شاعر : نيّر تبريزي داد آسمان به بادِ ستم دودمانِ من تا از کدام بادیه پرسی نشان من گردون به انتقام قتیلانِ روز بدر نگذاشت یک ستاره به هفت آسمان من آن سروِ قامتی که تو دیدی ز غم خمید دیدی که چون کشید غم آخر کمان من؟ شاعر : نيّر تبريزي ________ ساربان! تند مران، ورنه، چنان می‌گریم که تو و ناقه و محمل، همه در گل برود سر آن کشته بنازم که پس از کشته شدن سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود باکم از کشته شدن نیست، از آن می‌ترسم که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود شاعر : شاطر عباس صبوحی _______ *به خدا میترسم بمیریم دیگه نتونیم براش روضه بگیریم و نوکری کنیم .. اون موقع بگیم بی بی ما تا آخرین نفس برا بچه ت داد زدیم ..* ساربان داد نزن ما کس و کاری داریم ساربان تند مران همسفرم جا مانده .. باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب باز هم آمده این حرمله ی وامانده ... شاعر : سید پوریا هاشمی بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم داغِ تو چون علی اکبر کمرم را خم کرد ناله خواهم زنم از دل نتوانم پسرم .. شاعر : قاسم نعمتی صل الله علیک یا مظلوم یا غریب .. بابی المستضعف بلا ناصر .. به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیست ره نجات حسین است و دوستی حسین به سویِ حق به جز این ره طریقُ راهی نیست شهان به جاه و جلال غلام تو نرسند که فوق آن به دوعالم جلال و جاهی نیست شاعر : مرحوم سید ابوالقاسم موسوی ( فانی ) اجازه بدید شبِ جمعه ست ، مریض زیاد ، التماسِ دعا گو زیاد .. دفع بلا از همه ی بلاد مخصوصا کشورِ عزیزمون یه عده این روزها نذر موسی ابن جعفر (ع) کردن .. آخر جلسه امید داریم به سفره موسی ابن جعفر .. یا بابُ الحَوائِج .. السَّلامُ عَلَی الْمُعذَّبِ فی قَعر السُّجُون .. صیدِ غریبِ کنجِ قفس را نمیزنند صیادِ من ولی دلش از جنس خاره است *پشتِ درِ زندانِ بغداد جمع شدن شیعیان .. خبر پیچیده میخوان آزادش کنن .. یکی گفت ببینمش رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم .. هر کی یه حرفی زد .. یه وقت درِ زندان باز شد .. دیدن چهار تا حمال یه بدنِ نحیفُ رو تخته ی در دارن میارن .. هی میگن : هذا إمام الرافضة .. با این که این بدن نحیفه اما چرا انقدر سنگینه؟! عبا رو کنار زدن .. (هر کی گرفتارِ دیگه گریه کنه .. هر کی مریض داره ، هر کی گره به کارشِ .. اومدیم درِ خونه باب الحوائج ..) دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. بگو غریب آقا ... ____ •┄┅══༻○༺══┅┄• .