eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. بند۱ رفتی تو ای پشت و پناهم رفتی و بی تو غرق آهم آرام جان رفتی ولی جامانده ام من در شهر تو با یار تنها مانده ام من بعد از تو ای پیمبر ماندم به دیده ی تر تا که مگر بگیرم اشک از دو چشم حیدر یا فاطمه یا زهرا بند ۲ از بعد تو ای مِهر تابان شد خانه ی من بیت الاحزان همچون پرستویی شدم در بی قراری چشم انتظار لحظه های جان سپاری بال و پرم شکسته بر خاک غم نشسته وای از دمی که دیدم یارم به دست بسته یا فاطمه یا زهرا بند ۳ بی تو مدینه شهر غم شد از امتت بر من ستم شد اجر نبوت ، جای تو بر من ادا شد احسان نمودی و ستم بر من روا شد بیش از تمام انجم دیدم ستم ز مَردم بر روی خاک کوچه شد گوشواره ام گم یا فاطمه یا زهرا ............. بند ۱ گلخانه ام آتش گرفته پروانه ای آتش گرفته آن جا که درب خانه ای آتش گرفته یک غنچه ی دردانه ای آتش گرفته خاکستری که ریزان گشته ز درب سوزان دارد نشانه ای از شش ماهه یار مهمان یا فاطمه یا زهرا بند ۲ مهتاب گوید با نگاهی ستاره دارد چه گناهی در آسمان عاشقی ها اخترم سوخت پروانه ای زد ناله که بال و پرم سوخت شش ماهه ای غمین شد با خون دل عجین شد می‌گفت ذکر زهرا تا نقشِ بر زمین شد یا فاطمه یا زهرا بند ۳ محسن مگر دارد گناهی که داده جان در بی پناهی او زودتر آمد به دنیا نزد مامش تا که نماید یاری دین و امامش از هرگنه بری بود در حال یاوری بود محسن شبیه مادر واللهِ حیدری بود یا فاطمه یا زهرا ................ بند ۱ یک آسمان غم از مدینه شد داغ سنگینی به سینه با سینه ای بشکسته از داغ شقایق در کوی تنهایی سفر بنموده عاشق با یاد حضرت عشق نذر ولایت عشق هاله گرفته یک ماه از داغ غربت عشق یا فاطمه یا زهرا بند ۲ آن بانوی پاکی و عصمت که بوده رمز کل خلقت او که به پایش آسمان ها می شده خم آیا سزا باشد ببیند لحظه ای غم آن جا که حق محک خورد داغ غم فدک خورد باور نمی کنم وای که فاطمه کتک خورد یا فاطمه یا زهرا بند ۳ این کوچه بوی کربلا داشت خاکش شمیمی آشنا داشت جای حسین فاطمه این جا حسن بود آن جا که خاک چادری اوج مِحَن بود قلبی که چاک چاک است رمزی ز عشق پاک است در کوچه ای که زهرا افتاده روی خاک است یا فاطمه یا زهرا ........‌‌.....‌‌..‌‌‌ . بند ۱ یارب شفا ده مادرم را این مادر غم پرورم را ما را غم بی مادری زود است یارب زود است بهر خانه داری دست زینب دستان کوچکش را هر شب گرفته بالا گوید خدا شفا ده مظلومه مادرم را یا فاطمه یا زهرا بند ۲ این مادر پهلو شکسته شب در دل بستر نشسته می خواهد از محبوب خود در پرده ی راز تنها دعایش می شود امید پرواز خواهد که پر بگیرد اذن سفر بگیرد دل خسته از مدینه خواهد دگر بمیرد یا فاطمه یا زهرا بند ۳ شمع و گل پروانه بیدار دل بی قرار از ناله ی یار یک شاپرک که ناله ای بیش از همه داشت این گونه نجوایی به اشک و زمزمه داشت بنگر چه بی قرارم طاقت دگر ندارم رحمی به دخترت کن مادر بمان کنارم یا فاطمه یا زهرا ویا به من مانده ام تنهای تنها 👇
. یا ام المصائب زینب الکبری(س) در زانوی زینب توانی که نمانده در زیر کعب نیزه جانی که نمانده در زیر چوب خیزران ای وای ای وای دیگر برای تو دهانی که نمانده در زیر نعل اسبها‌ رفتی و دیدم در پیکر تواستخوانی که نمانده حتی به آن پیراهنت رحمی نکردند درپیکرت دیدم نشانی که نمانده هجده گلم را نیم روز از من گرفتند دیگر برای من جوانی که نمانده اینجا پراز زهرا شده دور و بر من رویی نباشد ارغوانی که نمانده دیگر برای دختر شیرین زبانت از سیلی دشمن زبانی که نمانده درچشم های خواهر تو بعد گودال جز گریه های خونفشانی که نمانده قبل سفر دیدی رشیده بود زینب حالا به جز قدکمانی که نمانده کو غیرت اله حرم پس کو علمدار روی سر من سایبانی که نمانده ابوذر رئیس میرزایی (بهار) ............................... . زبان حال حضرت زینب(س) مرا در قتله گاهت پیر کردند اسیرم در غل و زنجیر کردند خودت دیدی که ناموس خدا را سربازارشان تحقیر کردند ابوذر رئیس میرزایی .............. . زبان حال حضرت زینب کبری(س) از دیدن رویش مرا تحریم کردند پیراهنش را بین خود تقسیم کردند عشق مرا با خنجر کندی گرفتند یک پیکر بی سر به من تقدیم کردند (بهار) .
. 🎤 وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد لفظ بیا ببند به زخمت روا نشد صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت مویت سفید گشت و رفیق حنا نشد قدری غذا بخور جگرم ریش ریش شد شاید که ماندی و سفرت از قضا نشد در خانه روسری به سرت قاتل من است قتل کسی به پارچه ای نخ نما نشد قحط طبیب ، شرم علی را مضاف کرد قحطی چنین پر آب عیان هیچ جا نشد جان خودم قسم که همین چند روز پیش گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد پهلوی و روی موی و وضوی جبیره ات چون من بساط قتل کسی رو به را نشد .. ✍ .👇
Arzi03-ganj.MP3
4.52M
🔹 🔘قدری غذا بخور جگرم ریش ریش شد 🎤 حاج منصور ارضی 🔸
. دو امانت ؛ قرآن و عترت نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت نخواست اجر رسالت ولی دو گوهر پاک میان ما دو امانت به یادگار گذاشت دو گوهری که عزیزند چون نبوت او یکی کتاب خدا و یکی‌ست عترت او از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود همه هدایت او نیز در ولایت بود مودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی از او به ما کرم و عزت و عنایت بود خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هم‌اند هماره تا ابد الدهر در کنار هم‌اند به حق که این دو همانند نور و خورشیدند که از نخست به قلب بشر درخشیدند چهارده سده بگذشته هم‌چنان شب و روز ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند چنان که نور و چراغ‌اند لازم و ملزوم یکی‌ست مکتب قرآن و چارده معصوم.. سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش بدون عترت هرکس خطاست آیینش کسی که گفت کتاب خداست ما را بس کند هماره خدا و کتاب نفرینش به آیه آیۀ قرآن قسم، بُوَد معلوم که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم چهارده مه تابنده، چارده اختر چهارده صدف نور، چارده گوهر چهارده یم توفنده، چارده کشتی چهارده ره روشن، چارده رهبر چهارده ولی و چارده مسیحا دم که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم هزار حیف که امت ره وفا بستند پس از رسول خدا عهد خویش بشکستند هنوز جسم حبیب خدا نرفته به خاک به دشمنان خدا دسته دسته پیوستند به بیت فاطمۀ او هجوم آوردند به جای گل همه هیزم برای او بردند مدینه دستخوش فتنه‌ای عجیب شده‌ست بهشت وحی محیط غم حبیب شده‌ست کجا روم؟ به که گویم؟ چگونه شرح دهم؟ علی که بود وصی نبی غریب شده‌ست سقیفه گشته به پا و غدیر رفته زِ یاد چه خوب اجر نبی داده شد، زهی بیداد!.. چه روی داد که بستید دست مولا را؟ رها ز بند نمودید دیو دنیا را؟ چرا رسول خدا را ز کینه آزردید؟ چرا به بیت ولایت زدید زهرا را؟ طریق دوستی و شیوۀ وفا این بود؟ جواب آن همه احسان مصطفی این بود؟ عدو به آتش اگر جنت الولا را سوخت شراره‌اش حرم‌اللهِ کربلا را سوخت نسوخت چادر دخت حسین را تنها پَرِ ملائکه و قلب انبیا را سوخت بُوَد به قلب زمان‌ها فرود آن آتش بلند تا صفِ حشر است دود آن آتش قسم به فاطمه و باب و شوی و دو پسرش که هرچه آمده اسلام تا کنون به سرش خلافِ خلق، همان اختلافِ اول بود که شد جدا ره امت ز خط راهبرش هماره «میثم» طیِ رهِ کُمیت کند به نظمِ تازه، حمایت ز اهل‌بیت کند .
. در شب فراق / نوحه سبک مرحوم حاج اکبر ناظم ------------ امشب علی گیرد ز غم نشانه شوید تن زهرای خود شبانه دیده اش ، غرقه خون چهره اش ، لاله گون گرید ز داغ همسر خود بر حال یاس پرپر خود یا فاطمه اُم ابیها..... امشب علی با قلب زار و خسته دستش رسد بر بازوی شکسته می کند ، ناله ها بر لبش ، این صدا ای هستی ام زهرا مرو تو صدیقه کبری مرو تو یاا فاطمه اُم ابیها..... امشب علی می جوشد اشک و آهش بر چهره ی زهرا فتد نگاهش می شود ، دیده تر زین عزا ، خون جگر گوید که ای یار شهیده با رفتنت قدم خمیده یا فاطمه اُم آبی‌ها..... مولا علی با قلب پاره پاره طفلان کنند این صحنه را نظاره جملگی ، بی معین خسته و ، دل غمین از داغ مادر بی قرارند جز ناله و شیون ندارند یا فاطمه اُم ابیها..... ** «یاسر»✍ 👇
. شعله ی آه علی (ع) با دل خویش ز داغ تو چنین می گفتم تو نفس می کشی و من ز نفس می اُفتم می کشی سخت نفس، در تب و تابی زهرا درد پهلو نگذارد که به خوابی زهرا مصحف جان مرا داغ ترین تفسیری تو چرا دست به پهلوی خودت می گیری چه شده هر نفس از زخم تو خون می ریزد جا به جا می شوی و آهِ تو ،بر می خیزد خانه ی صبر مرا فاطمه ویران کردی درد خود را ز علی نیز تو پنهان کردی دست غم های تو از دیده گلابم ببرد تو مپندار که از رنج تو خوابم ببرد دیده ی قلب علی از غم تو خونبار است بر تماشای تو زینب همه شب بیدار است شعله دارد به جگر ،نور دو عین ات، زهرا به تماشای تو بنشسته حسین ات زهرا رفته از دستِ تو، ای جان علی، نیرویت چون شکسته ست ز کین قسمتی از بازویت گرچه زین داغ، مصیبت زده باشم بانو تو مخواه این همه خجلت زده باشم بانو ای گل باغ خزانم که چنین پژمردی تو خزان گشته ز تن تاب و توانم بردی سعی داری ز علی داغ به پوشانی تو به جگر تلخی ایام به نوشانی تو غم پژمرده گی ات را به خزان می دانم خوب بنگر که ز غم بی سر و بی سامانم «یاسر» این داغ رها کن که جگر می سوزد شمع این خانه همی تا به سحر می سوزد ** «یاسر»✍ .
. علیه السلام بنویسید مرا یارِ اباعبدالله نوکرِ کوچک دربارِ اباعبدالله بنویسید غلامِ پسر فاطمه ام از تبار غم و غمخوار اباعبدالله تا نگاهی به دلم حضرت زهرا انداخت در دلم زنده شد آثار اباعبدالله ابی عبدالله، یابن الزهرا ابی عبدالله، مولا مولا ابی عبدالله، یا ثارالله ابی عبدالله، شَهِ کربلا یااباعبدالله(۴) آمدم تا که گدای سر کویش بشوم سائل هر شبِ بازار اباعبدالله سرفرازه همه ی عالم و آدم شده ام من که عمری شده ام خوار اباعبدالله کار من نوکری و، کار حسین اربابی ست راحتم سخت سرِ کار اباعبدالله ابی عبدالله، ای جانانم ابی عبدالله، ای قرآنم ابی عبدالله، من رعیت و.. ابی عبدالله، تویی سلطانم یااباعبدالله(۴) مستِ جام ازلی، مستِ حسین و حسنم مستِ ساقی و علمدار اباعبدالله در شب اول قبرم همه عشق من است یک نظر رخصت دیدار اباعبدالله ننویسید مرا حاجیِ کعبه، اما.. بنویسید زِ زوّار اباعبدالله ابی عبدالله، شاه کرم ابی عبدالله، تاج سرم ابی عبدالله، جان زهرا ابی عبدالله، بِطلب حرم یااباعبدالله(۴) *برگرفته و تضمین شده از شعر (بنویسید مرا یار اباعبدالله...) 👇
شور_بنوسیدمرا یار اباعبدالله.mp3
6.95M
امام حسین(ع) اجرا شده: شعر: بنویسید مرا یار اباعبدالله... شاعر: ملتمس✍ مداح: کربلایی مجتبی عراقی🎤 هیئت خیمة‌العباس(ع) تهران .
4_5888488175285831317.mp3
3.6M
🎶 | بنويسيد مرا يار ابا عبدالله كربلايي مجتبي دسترنج
بنویسید مرا یار اباعبدالله....mp3
3.14M
امام حسین(ع) اجرا شده: شعر: بنویسید مرا یار اباعبدالله... شاعر: ملتمس✍ مداح: کربلایی محمد مومنی🎤 هیئت محبان الزهرا(س) اندیشه
2-9.mp3
2.89M
| کربلایی مجتبی دسترنج بنویسید مرا یار اباعبدالله
‍ 💥سبک: 🎤مداح: 🏴 (ع) دوباره دارم هوای دیدن کربلا بِاَبیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یا شَهیدَ البُکاء پرچم سیاه گنبدو میبینم میام‌و تو خیمه‌ی عزات میشینم این دین من حسین ای آیینم سلام ای تمام امیدم حسین سلام ای پناه دو عالم حسین سلام ای عزیز دل فاطمه سلام ای شهید محرم حسین «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر» رسیدم دوباره به ماه غمت یاحسین پوشیدم مشکی به زیر پرچمت یاحسین به پای منبر روضه‌هات میشینم میزنم به اذن مادرت به سینه‌م میده چای روضه تسکینم تو که سنگ صحرا رو دُر می‌کنی دوتا دست خالی‌مو پُر می‌کنی اسیر هواهای نفسم شدم ولی میدونم من رو حُر می‌کنی «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر» کاشکی با شور حسینی متلاطم بشم اربعین برا زیارتِ تو عازم بشم کی میگه پرچم تو روی زمینه باید این حماسه رو جهان ببینه عشقت آقا شکوه آفرینه به پا کرده تو دنیا محشر حسین ببینید چقدر داره لشکر حسین چی میشه کنار عمودِ سلام بخونیم سلام خدا بر حسین «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر» علت جوشیدن چشمه‌ی چشمام تویی توی این تلخی و شیرینی دنیام تویی خدا رحمت کنه اون قدیمیا رو به ما یاد دادن آخه این کیمیا رو نام حسین و یاد کربلا رو قسم به کتیبه قسم به عَلَم قسم میخورم به غبار حرم اگه تو ازم راضی باشی حسین خدا هم دیگه راضی میشه ازم «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر» 🎤 .👇
مداحی_آنلاین_دوباره_دارم_هوای_دیدن_کربلا_نریمانی.mp3
5.41M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃دوباره دارم هوای دیدنِ کربلا 🍃باَبیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یا شَهیدَ البُکاء 🎤 🌷 🌷
. چراغ راه هر بوته ی دل مرده که طوبا شدنی نیست هر شاخه ی بشکسته که رعنا شدنی نیست از تیره گی شب مطلب نور تو هرگز چون دیده ی هر کور که بینا شدنی نیست در فکر منافق نزند جوش چراغی این برکه ی گندیده که دریا شدنی نیست نور از پس دیوار به آنسوی نتابد قلبی که سیاه است مداوا شدنی نیست بیهوده مده تکیه به اعمال نکویت خشتی که نپخته ست متکا شدنی نیست آن دل که تو انداخته ای در دل آتش چون باغ خزان دیده شکوفا شدنی نیست از خصم ولایت نرسد خیر - که گویند این بوته ی مرداب مصفا شدنی نیست با دیده ی آلوده مجو دیدن گل را زیرا که چنین عرض تمنا ، شدنی نیست پیدا شود از پاکی و تقوای تو ای دوست آن گوهر نایاب که پیدا شدنی نیست «یاسر» مطلب از نی مرداب شکر را هر میوه ی فاسد که مربا شدنی نیست *** محمود تاری «یاسر» ‌
. تیغ مژگان / آن که دائم روی منبر یاد محشر می کند از چه رو در کنج خلوت کار دیگر می کند می زند با تیغ مژگان بر دل چشم انتظار در حقیقت خون دل در جان ساغر می کند از بیان عقل اندیشان مرنج ای اهل دل چون بیان اهل معنا کار نشتر می کند پا مکش هرگز تو از میدان تقدیر و بلا جنگجویان را چنین میدان دلاور می کند می زند آتش به جان پروانه ها را بی گمان هر که باغ عشق را با دشنه پرپر می کند آن که از باطل گریزان شد در این ظلمت سرای رو بسوی روشنای صبح محشر می کند گفتمش گل چیست گفتا ای عزیزم خاک باش پاسخ ما را ندانَد بحث دیگر می کند می زند بر عقل دور اندیش دائم پشت پا هر که حرف جاهلان را زود باور می کند می رساند خویش را تا قله های افتخار هر که اینجا پیروی از راه رهبر می کند نغمه ی اَللهُ اکبر را مینداز از زبان فتح دنیا را همین اَللهُ اکبر می کند نام حیدر بردم و این سینه بوی گل گرفت با علی ، عطر ولا جان را مسخر می کند نیست ای دل بی سبب بوی گل آید از دهان عطر نام مرتضی دل را معطر می کند آسمان از محضر خورشید دارد نور خویش «یاسر» از مهر علی دل را منور می کند ** محمود تاری «یاسر» ١٠ آذر ١۴٠١ .............. محمود تاری: سلام واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند مرحوم حافظ شیرازی تا حالا از حافظ سؤال کردید چرا این بیت را گفته است. امروزه واعظانی داریم که با ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ضدیت دارند.. و در لباس پیغمبر (ص)، با اعتقادات مردم و نظام دینی مخالفت دارند. و نیز مستقیم و غیر مستقیم با اغتشاشگران همراهی می کنند. مخاطب بیت اول در رد این گروه به ظاهر دینی هستند . این بیت را از آن غزل در ذهن خود بسپار : می رساند خویش را تا قله های افتخار هر که اینجا پیروی از راه رهبر می کند والسلام . ................. #پ.ن: ذکر علی عباده آسمان از محضر خورشید دارد نور خویش ما هم از مهر علی دل را منور می کنیم
. ۳۲۷ عج لحظه ی دیدن تو که آرزوی عالم است بهترین لحظه ی زندگی من همان دم است همه عمر من اگر به جست و جوی تو رَوَد دیدنت در دم آخر به خدا مغتنم است بی تماشای جمالت به خدا نیست حیات بی تجلی تو نابودی ما مُسَلَّم است زندگیِ همه از یُمن وجود تو به پاست جلوه هایت به تمام ذره های عالم است کاش می آمدی و روی تو را می دیدم حُسن رخسار تو آبروی نسل آدم است شب و روز و سحرم طی شده با شوق وصال نقش تمثال تو در خیال من مُجسَّم است غیر مِهرت به حریم دل ما راهی نیست قلب و جان همه بر حب و ولایت حرم است تا بیایی به رواق چشم من پا بنهی دیده ی منتظرم منتظر آن قدم است کعبه با چشم سیاه تو مناجات کند بی قرار اشک ناب دیده ی تو زمزم است خم ابروی تو محراب به فریاد آورد به خدا صراط مستقیم من همان خم است کُلِّ هستی به پناه تو بیاید همچون سائل خسته دلی که مستمند کرم است ما همه سائل و تو پادشه خوبانی دانم ای دوست گدا هم به درت محترم است گفته ای آیم اگر ظلم فراگیر شود آه ، فریاد رسا ، بین چه جهان پُر ستم است بهر این که تو بیایی به خدا بس بُوَد این فاطمه منتظر توست که بانوی غم است .
. آن بعید ناپدید از دید من کی می‌رسد شادی خاموشِ در تبعید من کی می رسد این شب نامهربان پایان نمی یابد چرا؟ صبح نزدیک است پس خورشید من کی می رسد؟ ارزشی دیگر ندارم در دل تنگ صدف آخر آن صیاد مروارید من کی می رسد؟ نوری از جنس‌ یقین در این شب تاریک نیست روز پایان غم و تردید من کی می رسد؟ در نگاهم لانه دارد وحشتی بی انتها روشنای چشم ناامّید من کی می رسد سالها اسم تو را روزه گرفتم ماه من آخر ای آرام جانم عید من کی می رسد؟ ✍ .
آمد نسیمی با خبر با قاصدک ها نزدیک آیا می شود پایان شک‌ها؟ پاییز اگر مثل بهار ابری نباشد خون می‌زند بیرون به زودی از ترک‌ها افتاده اند افراطیون در دام تزویر پوشانده شد زشتی به الطاف بزک ها با حال ناخوش محفلی از اشک داریم دل بسته ایم اینجا به این دلخوش کنک ها تنها تو را نه، خویش را از یاد بردیم آئینه ها هستند اسیر دام لک ها باید ببینی که نمک دان را شکستند آنان که خوردند از غمت نان و نمک ها خوردیم زخم از منکران نور و، پاشید بر زخم ما زخم زبان‌هاشان نمک ها خواهند خورد آخر به هم برنامه هاشان خواهند رفت آخر به یک سو صورتک ها یک روز می آیی و می مانیم پایت روزی که می ریزند ریزان از الک ها برگرد تا روشن شود در باغ نرگس با نور زیبای جمالت مردمک ها
. گرچه عمری‌ست که زانوی غمت در بغل است همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است مردن از چشم‌‌ به‌ راهیش گوارا عسل است ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است! بیش‌ از این در پی آن باش که دلداده شوی باید آماده‌ی آماده‌ی آماده شوی شب بی‌تابی ما را سحری در راه است باز هم بت‌شکنی با تبری در راه است در قد و قامت حیدر پسری در راه است بر یتیمان محمد پدری در راه است عاقبت منجی بین‌المللی می‌آید باز از کعبه یکی مثل علی می‌آید آن که گل‌ها همه وا می‌شود از لبخندش ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش "یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم به نگاهی گره از کار جهان باز کنم هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد خاک زر می‌شود آن‌جا که قدم بردارد عالمی منتظر اوست علم بردارد کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟ لشکری ساخته از نسل جمارانی‌ها و امیران سپاهند سلیمانی‌ها بی‌خود از خود شده خورشید خلاف آمده است آسمان هیبت او را به طواف آمده است آفتاب است که شب را به مصاف آمده است ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش خون بیدادگران می‌چکد از شمشیرش آی شیطان‌صفتان! هیبت‌تان پوشالی‌ست ژست آقای جهان بودن‌تان توخالی‌ست گرچه امروز رجزخوانی‌تان جنجالی‌ست حالتان لحظه‌ی موعود چه بد احوالی‌ست می‌رسد لحظه‌ی پایانی عیاشی‌تان شده نزدیک‌تر از پیش فروپاشی‌تان دست شب می‌شود از غائله کوتاه آخر می‌شود نوبت جولان سحرگاه آخر می‌دمد طلعت آن چهره‌ی دلخواه آخر چشم برهم بزنی می‌رسد از راه آخر آفتاب آن‌سوی این کهنه‌شب تاریک است شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است شاعر: علی_سلیمیان✍ .
. یک گوشه حسین یادِ تو سینه زن است یک گوشه حسن نشسته در سوختن است امشب همه‌ی خانه بهم ریخته است امشب شب نوحه‌های این بی کفن است از این همه گریه بر سرم می‌ریزد این خانه که در حالِ فرو ریختن است دیوار و در و شعله و خون سهم تو بود لبخندِ تمام شهر هم سهم من است ای کاش بجای دست چشمم می‌بَست آنکس که نگفت دستِ خیبر شکن است آنکس که نگفت پیشِ مردش نزنم آنکس میان کوچه‌ها بد دهن است ای کاش کسی رد نشود از این راه این کوچه‌ی باریک پُر از راهزن است ای وای از آن چکمه که روی در رفت ای وای از آن دست که دستِ بزن است من را حسنین پیش تو آوردند امشب غریبی من است `این صورت قبرها فقط مال تو نیست قبر من و زینب و حسین و حسن است” .
. رفتی و بعد تو هیچکی نیومد بگیره از حالمون یه خبری خونه سوت و کوره! تنهاتر شدیم خیلی سنگینه غم ِ بی مادری بعد تو، بابا شبا توو نور ماه میشینه مظلوم؛ گریه میکنه ذوالفقار و درمیاره از غلاف بیصدا، آروم؛ گریه میکنه بعد تو افتاده از خواب و خوراک از غمت میسوزه توی تب حسن(ع) بابا میگه پسرم بهم بگو... با خودت چی میگی زیر لب حسن(ع)؟! مبهمه حال و هوای زینبت(س) رنگ بغض و غم به خونه میزنه می شینه روزا کنار چادرت موهاش و با گریه شونه میزنه من به لبخند تو وابسته ام و سر گذاشتن رویِ پاهای خودت دست-پخت فضه عالیه ولی- نون نخوردم جز با دستای خودت مهربونیات مگه یادم میره جای خالیته برام عین عذاب می پَرم از خواب! گریه میکنم... نیستی و کنارمه یه ظرف آب راستی مادر، نمیدونم که چرا بابا هی دس میکشه رویِ گلوم؟! سینه م و می بوسه و زل میزنه- به «سرم»...وقتی می شینه روبروم!  مرضیه عاطفی ✍ .