.
#شب_بیست_و_چهارم_رمضان
🔸شب بیست و چهارم مناجات خوانی ماه مبارک رمضان
📆 زمان:
👈 جمعه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۲
🔷 کربلایی #سید_رضا_نریمانی
🔊 سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین مرتضوی
🔊 بخش اول #مناجات | بیچاره ام دل خسته ام زارم، نزارم
🔊 بخش دوم #مناجات امیرالمؤمنین (ع)
🔊 بخش سوم #روضه | فراق گشته مقدر گمان نمیکردم
👇👇👇
4_5895721522982555497.mp3
35.48M
مناجات
بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم
قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم
غیر از گناه و معصیت انگار اصلا
کاری نمی آید از این چشمان تارم
حرف جدایی را نزن، دق می کنم من
من که به جز این خانه جایی را ندارم
چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست
بار مرا بردار که افتاده بارم
هی قول توبه می دهم اما چه سودی
دیگر به قول خویش اطمینان ندارم
من را بسوزان اعتراضی که ندارم
نا اهلم و می دانم اصلا اهل نارم
بد جور دلتنگ غروب کربلایم
ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم
این روزه ها، روضه به پا کردند در من
این روزها یاد لب خشک نگارم
.....
قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت:
حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم
یک روز عباسِ علی دور و برم بود
حالا به شمر و حرمله افتاده کارم
#وحید_محمدی✍
4_5895721522982555499.mp3
12.09M
.
#حضرت_زینب #امام_حسین
#سیدرضانریمانی 🎤۱۴۰۲
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم
رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم
تصورم ز اسارت طناب بود اما..
بدون چادر و معجر گمان نمیکردم!
به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما..
به پاره پاره حنجر ! گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم
ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما..
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سربریده به هرمادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لب زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار
به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم
حسین قربانچه✍
#سیدپوریاهاشمی✍
..
.
#شب_بیست_و_پنجم_رمضان
🔸شب بیست و پنجم مناجات خوانی ماه مبارک رمضان
📆 زمان:
👈 شنبه ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۲
🔷 کربلایی سید رضا نریمانی
🔊 #سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین مرتضوی
🔊 بخش اول #مناجات | در خود خزیده بودم تو بی خبر رسیدی
🔊 بخش دوم فرازهای #دعای_ابوحمزه
🔊 بخش سوم #روضه | می کشانیم از درت چرا روم
👇👇👇
4_5899969992962608701.mp3
26.33M
.
#مناجات_با_خدا؛ #امام_زمان
#ماه_رمضان #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
در خود خزیده بودم، تو بی خبر رسیدی
من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی
حتی صدای پایت من را نکرد بیدار
من منتظر نبودم، تو از سفر رسیدی
تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار
تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی
ای ماهِ روزه خیلی، خشکیده بود چشمم
اما به جای من تو، با چشم تَر رسیدی
دیدی فرار کردم، دیدی گریز پایم
هم بیشتر دویدی، هم بیشتر رسیدی
من در گناه بودم، نزدیک چاه بودم
میخواستی نیفتم، آسیمه سر رسیدی
دست مرا گرفتی، در روضهام نشاندی
هم روضهخوان شدی و هم خونجگر رسیدی
**
هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار
رفتی کنار گودال از تن به سر رسیدی
لبتشنه بود ارباب، ای روضهخوانِ بی تاب
بردار با خودت آب، فردا اگر رسیدی
✍ #محسن_ناصحی
*
4_5899969992962608707.mp3
30.11M
می کشانیم از درت چرا روم
گر برانی اَم خود بگو کجا روم
.
#شور_روضه
#امام_حسین
#سبک_همه_منتظرن_مادرش_برسه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خسته بود آقا
تازه روی مرکبش نشسته بود آقا
میزدن سنگ سرش شکسته بود آقا
تک و تنها رفت
که صدای گریه تو خیمه بالا رفت
دم رفتن طرف خیمه ی زنها رفت
تنهایِ تنها بود ، تنهایِ تنها رفت
آرومِ جونِ من ، زیر دست و پا رفت
هرکی از راه اومد ، سرنیزه خرجش کرد
پیش همه زینب از ، خولی خواهش کرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جگرش میسوخت
خیمه ی اهل حرم پشت سرش میسوخت
وسط معرکه موی دخترش میسوخت
آخره دنیاست
سرِ بردنه لباس کهنشم دعواست
این صدای گریه های مادرش زهراست
زخم کاری خورده ، پهلوهای خستش
میگه زینب برگرد ، با چشمای بستش
دریای درد خیمه ، دریای خون گودال
زینبت رو کشته ، این بدنه پامال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضه مکشوفه
اونی که به حضرت عقیله معروفه
اومده با دست بسته وسط کوفه
روضه سربازه
سه شبانه روز مونده پشت دروازه
دیگه روی دشمنا به خواهرت بازه
زینب زینب زینب ، الشام الشام الشام
میخوام که سربسته ، بمونه این حرفام
لطمه لطمه لطمه ، سیلی سیلی سیلی
زینب برگشت از شام ، با صورت نیلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#محمدصادق_باقی_زاده✍
.
مناجات(2).mp3
17.21M
.
✅ نشستهام که دلم را به غم...
▶️ #مناجات_با_خدا
💢 شب ششم مناجات ماه رمضان ۱۴۰۲
✴️ کربلایی مجتبی رمضانی
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم
برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم!
خدا،خدا نکنم پس بگو چکار کنم
ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم
دوباره بندهی بی بند و بار برگشته
گدای بی سر و پا، شرمسار برگشته
همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم
به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم
همیشه آنکه اطاعت نمی کند بودم
برای صاحب امرم مطیع بد بودم
در آتشت چو بیندازیم سزاوارم
میان شعله بگویم که دوستت دارم
دعای مادرم آخر که کار خود را کرد
همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد
خودش نشست کناری مرا تماشا کرد
مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد
محبت علی و فاطمه خریده مرا
به روضه نان حلال پدر کشید مرا
برای بندگیام راه و چاه می خواهم
به زیر سایه ی قرآن پناه می خواهم
به گریه ام نظری کن، نگاه می خواهم
لباس نوکری از دست شاه می خواهم
کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست
به غیر شاه نجف هیچکس امیرم نیست
بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا
به جز مسیر الهی قدم نزد مولا
به غیر قله ی ایمان علم نزد مولا
بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا
میان کوچه به زخم دلش نمک می خورد
چگونه همسر او از چهل نفر کتک می خورد
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شمشیر! اومدی ولی چرا دیر اومدی
شمشیر! حالا که علی شده پیر اومدی
کاش روزی که
صبر من دستامو بست میومدی
کاش روزی که
غرور علی شکست میومدی
کاش روزی که
فاطمه به خون نشست میومدی
شمشیر دیر اومدی
قبل تو داغ عزیزم من و از پا انداخت
قبل تو میخ دری کار حیدر رو ساخت
#عبدالله_باقری✍
🔸
.
#شور جدید حضرت علی ع:
بند اول:
امپراطوری علی مولا
در سرم شوری علی مولا
درک تو مافوق درک انسان
سِر مستوری علی مولا
این عوالم هستن تحت فرمان تو
یکصد و ده دفعه جان به قربان تو
جرعه ای نوشیدم از مِیِ ناب عشق
عمریه که هستم من مسلمان تو
فوق بشر علی/نور بصر علی
بر ما پدر علی/یا مولا
حبل المتین علی/یعسوب دین علی
عرشی نشین علی/یا مولا
بند دوم:
ساقیِ کوثر علی مولا
صاحب منبر علی مولا
روز غدیر بوده دست تو در
دستِ پیغمبر علی مولا
آسمان هم حتی مانده زیر دِینت
عاجزیم از درکِ ابتدای عینت
زندگی میکردی ساده،بی آلایش
شاهد این گفته وصله ی نعلینت
اوج وقار علی/بر دل قرار علی
یک ما هزار علی/یا مولا
روزی رسان علی/ای بیکران علی
شاهِ جهان علی/یا مولا
بند سوم:
فاتح خیبر علی مولا
بر همه رهبر علی مولا
دشمن از پیشت توی میدون
میرود بی سر علی مولا
راه باطل رو با ذوالفقار می بندی
با ملک الموت(م) داری تو پیوندی
هو هوالهو می گفت جبرئیل از بالا
با سر انگشت خود قلعه رو که کندی
مرد خطر علی/ای با جگر علی
شایسته تر علی/یا مولا
یک لشکری علی/نام آوری علی
شیر نری علی/یا مولا
#امام_علی
#علی_علی_بیگی✍
👇👇👇
.
📋بر آستان تو ای جان , فقیر آمده ام
#مناجات_با_خدا #شب_قدر
#روضه_امیر_المومنین (ع)
.............................................
بر آستان تو ای جان , فقیر آمده ام
خدا نگاه بکن ! سر به زیر آمده ام
از آن توست بزرگی و من شبیه همه
صغیر هستم و پیشت حقیر آمده ام
.(مرحوم آخوند از علمای بزرگ زمانه خودش ، وارد مسجد شد کنار حوض مسجد ، آستین و بالا زد با توجه وضو بگیره ، آب به صورت « اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ» یه وقت دید یه جوونی بدو بدو اومد سریع یه وضو ای گرفت وارد مسجد شد هنوز وضوی آخوند تموم نشده ، داشت می رفت نگاش کرد ؛ گفت چیکار کردی ؟ کجا رفتی ؟ گفت هیچی اومدم وارد مسجد شدم خجالت میکشید اگه بگه من وضو گرفتم رفتم نماز بخونم حتما آقا بهش ایراد میگیره ، آخه این چه وضعش بود عجله عجله آب پاشیدی به صورتت! یه وقت یه جمله ای گفت آقا اومدم به خدا بگم من یاغی نیستم ، همین یه وقت آقا نشست رو زمینه هی به خودش گفت خدا من یاغی نیستم).
برای اینکه رها از مَنْـیَّـتَم بکنی
به پیشگاه تو مثل اسیر آمده ام
غم عذاب ندارم ولی ز بیم فراق
ببین به زمزمه ی “یا مُجیر”آمده ام
شبیه زائر دل خسته ای در این شب قدر
به پای بوسیِ “جوشن کبیر”آمده ام
.(اگه کربلا نیستم امشب به خونت پناه آوردم خدا ، به عشق علی مشکی پوشیدم اشک میریزم).
بگیر دست مرا و ببخش جُرمم را
دگر به روم نیاور که دیر آمده ام
صراط نوکر زهرای تو ولای علی ست
.(امشب همه چیز در خونه خانوم ، خانومی که منتظره آقا بیاد، سی سال فراغ بسه دیگه !).
همیشه سوی تو از این مسیر آمده ام
یتیم کوفه ی تنهایی ام , علی بپذیر
برای توست که با ظرف شیر آمده ام
.(اینقده این دو شب دلش هوای یتیما رو میکرد!).
(دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده
کمک کنید مرا در خرابه ها ببرید)
شاعر : #محمد_قاسمی
.............................................
#روضه_حضرت_زهرا (س)
.............................................
.(یتیما دم خونه صف بستن تازه فهمیدن اون آقایی که شبا نون و خرما می آورد علی بود! همون علی ای که همیشه نفرینش می کردن دشنامش می دادن).
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند
دستهای پینه دارش استراحت می کنند
.(اباعبدالله از روز نوزدهم هی نگاه به صورت بابا میکنه ناله میزنه ، بابا چشاشو باز میکنه حسینم تو دیگه گریه نکن بابا ؛ تو دیگه اشک نریز بابا ، یه جملهٔ عجیبی گفت صدا زد بابا «من اصلا اومدم تو دنیا واسه تو گریه کنم بابا).
.(طبیب اومد ، دیدید یه خونواده ای که مریض حال بد داره ، همه جمعا تو خونه دخترا خیلی حواسشون جمع هی مراقبن ببینن حیاء میکنن هم مراقبن چیزی نیازه کاری بکنن ، تا طبیب بیرون اومد گفت پسر ارشد خانواده بیاد ! دل زینب ریخت ! چی گفت مگه ؟ گفت آقا بگید باباتون وصیتاشو بکنه).
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست، بر دعا ببرید
نیاز نیست مداوا کنید زخم مار
بر آن مریض خرابه نشین دوا ببرید
جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان
شبانه مخفی و آرام و بی صدا ببرید
.( اصبغ بن نباته اومد وارد خونه شد اجازه گرفت ، امام حسن فرمود : دیگه کسی ملاقات نمیتونه بیاد ؛ اما دید اصبغ نشسته داره گریه میکنه! وارد خانه شد صورت کف پای مولا گذاشت خدا چی میبینه علی خیبر پاهاش ورم کرده ؛ صورتش خیلی زرده ؛ هی غش کردن میکنه خیلی حالاتش شبیه خانم شده ، خانومم اون روزا خیلی غش می کرد سر و با دستمال بسته بود بدن بهم ریخته بود ، چشماشو باز کرد چشا دیگه خوب نمیبینه صدا زد آقا اصبغم اومدم ملاقات ، یادش افتاد مدینه خانم تو بستر افتاده بود ، با همین حال آقا اومد فاطمه جان اون دو نفر میخوان بیان ملاقاتت ! اینجا دور علی یارانن بچه ها هستن اما مدینه فاطمه خیلی مظلوم بود ؛ یه حرفی زد علی یادش اومد صدا زد مولا «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ انا أَمَتُکَ»
«این خونه خونه تو من هم خادم توام مولا» ، اما یه چیزی ، بگو کنیزا بیان وقتی اونا میان صورت منو برگردونن نمیتونست صورتش رو برگردونه یادش افتاد!).
.............................................
.
📋از هر طرف بد آوردی / جلو چشم زمین خوردی
#زمزمه
#زبانحال_مولا_با_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا (س)
.............................................
.(بند اول).
از هر طرف بد آوردی
جلو چشم زمین خوردی
علی بمیره واسه تو
با اینکه تو خطر بودی
با اینکه پشت در بودی
به کوچه بود حواسِ تو
در افتاد روت ، با چکمه از روت رد شدن
حرومی ها از زخم پهلوت رد شدن
نگفتن بار شیشه داری تو
در افتاد روت ، نصف تنت آتیش گرفت
جلو چشمم پیروهنت آتیش گرفت
که این روزا توون نداری تو
نرو زهرا زهرا زهرا(۲)
.(بند دوم).
پرت به میخ در گیر کرد
وجودتو زمین گیر کرد
میون شعله ها سوختی
با اون چشای پر خونت
با اون دستای بی جونت
لباس پارتو دوختی
بمیرم من ، چشم تو بارونی شده
بمیرم من ، مسمار در خونی شده
بمیرم که ، بازوت کبود شده
بمیرم که ، خون تو ریخته توی راه
بمیرم که ، محسن و کشتن بی گناه
همه خونه ی پارچه دود شده
نرو زهرا زهرا زهرا(۲)
.(بند سوم).
جوونی اما پیری تو
الهی رو نگیری تو
از این شکسته دل زهرا
به خاطر منه حیدر
تو رو زدن همه لشگر
شدم از تو خِجِل زهرا
بمون خانوم ، حتی اگه خم راه بری
بمون خانوم ، کن واسه زینب مادری
که این خونه بی تو جهنمه
قسم میدم ، به گریه ی حسن تو رو
بیا با این ، دردا مدارا کن نرو
که قد من هم مثل تو خم
نرو زهرا زهرا زهرا(۲)
شاعر : #محمد_صادق_باقی_زاده✍
.............................................
.
.
📋عباس تو بیرون نرو باید بمانی
#زمزمه
#روضه_امیر_المومنین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
🏴#شب_بیست_و_یکم_رمضان
.............................................
.(فاطمه جان شَوْقاً اِلَي رُؤْيَتِهِ؛
خیلی مشتاقم بیام پیشت خانوم ، خیلی دلتنگتم خانوم ، اما عرب رسم بدی داره همیشه تیرش و مسموم میکنه یه جمله ای به خانم گفت : ملعون گفت یه سمی یه زهری زدم با این زهر تمام کوفه رو میشه کشت آقامون هم مسموم هم مقتول! اباعبدالله هم مسموم هم مذبوح هم مقتول ، صدا زد «به ابی و امی » چشاشو باز کرد دید حسین داره گریه میکنه ، گفت پدر و مادرم به فدات بشه حسین جان تو دیگه گریه نکن «بِأَبی وَ أُمِّیاَلْحُسَیْنَ اَلْمَقْتُولَ بِظَهْرِ اَلْکُوفَةِ»
چند جا نوشتن تیر مسموم بود یه جا اینجا بود
«فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ ...»
نانجیب یه تیر به قلب ارباب زد این تیر مسموم بود تیری که به گلوی علی اصغر خورد تیری که به چشم عباس خورد ، گفتم عباس صدا زد عباسم تو بیرون نرو بمون کارت دارم ! همه دور بستر بابا جمعا ، بابا بفرما ! حق با بچه های فاطمه اس عباسم بمون کارت دارم ! دست زینب و گرفت تو دست عباس گذاشت صدا زد «عباس انت کفیل الزینب »
عباس تو بیرون نرو باید بمانی
اصلا من امشب با تو خیلی حرف دارم
.(چه مسئولیت بزرگی!).
جان تو و جان زنان این قبیله
عباس زینب را بدستت میسپارم
در پای او هم سر بده هم دست هم چشم
او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم
.(عباس میدونی به چی فکر می کنم؟).
امشب بفکر ناقه بی محملم من
گریه کن آن رنگ و روی پر غبارم
وقتی صدایت میکند! ای محرم من…
جای تو دارد شمر می اید کنارم..
بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم
دستان خود را برروی سر میگذارم
.(بریم اونجایی که شرمنده شد ، اباعبدالله اومد کنار بدن عباس میخواد بدن و جمع کنه داداشو با خودش ببره ، صدا زد
«یا اخی ما تُرید منّی »
میخوای چیکار کنی ؟ گفت داداش باید ببرمت شده کولت کنم میبرمت! داداش ، گفت داداش دست نگهدار من قول دادم به بابام علی ، پای کار زینب بمونم آب نتونستم بیارم!)
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
.............................................
📋صاحب علم پاشو پشت و پناه من
#زمزمه
#روضه_حضرت_عباس (ع)
.............................................
.(بند اول).
صاحب علم پاشو پشت و پناه من
قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من
تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من
چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن
چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن
تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن
پاشو ببین با چشم گریون
همه تو خیمه ها هراسون
گره زدن به معجراشون
.(بند دوم).
دست بریدت رو دیدم سر راهم
پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم
مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم
دشمنا میخندن به اشک چشای من
میسوزه علقمه از سوز صدای من
دیگه نمونده راه چاره برای من
تو رو تو خاک و خون که دیدم
خدا میدونه چی کشیدم
کنار پیکرت خمیدم
.(بند سوم).
ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی
فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی
بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی
تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست
تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست
چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست
عزیز برادرم بلند شو
امید خواهرم بلند شو
تموم لشکرم بلند شو
.............................................
مسعود پیرایش
👇
.
📋ببین پریشونم حسابی دلتنگم
#زمینه
🏴 #زبانحال_مولا_با_حضرت_زهرا
.............................................
.(بند اول).
ببین پریشونم حسابی دلتنگم
خیلی باهات حرف دارم
امشب نمیخوابم انقد که توفکرم
تا خود صبح بیدارم
بگو ازم راضی بودی
بچه ها رو چجور بزرگ کردم
چیزی نزاشتم بدونن
از بغض تو سینه ی پر دردم
تلاشمو کردم
حسن یادش بره تو کوچه ها چیدیده
تلاشمو کردم
یادش بره که راه میرفتی تو خونه خمیده خمیده
تلاشمو کردم
یادش بره که زدنت خوردی زمین با صورت افتادی
تلاشمو کردم
یادش بره باکمک از دیوار و شونه هاش ایستادی
دارم میام پیشت چقدِ حرف دارم
دلم برات تنگه دار و ندارم
عزیز من زهرا
.(بند دوم).
همینکه تو رفتی تنها شدم خانوم
دیگه ندارم طاقت
ممنون شمشیرم که بعد این سی سال
میشه خیالم راحت
سی ساله پروانه شدم
به دور بچه ها می چرخیدم
سی ساله تنهایی خودم
بار غمو به دوشم کشیدم
تلاشمو کردم
شبا بالاسر حسین کاسه ی آب بزارم
تلاشمو کردم
دستمو زیر سر دخترت شباموقع خواب بزارم
تلاشمو کردم
تموم غصه هامو من توی خودم بریزم
تلاشمو کردم
سر ببرم تو چاه ولی جلوی بچه هات اشک نریزم
دلم برات تنگه کافیه این دوری
بیزارم از دنیا بسه صبوری
.(بند سوم).
میخوام بیام پیشت ولی دلم شور
حسین و داره میزنه هر لحظه
منم شبیه تو طاقت ندارم که
ببینم از گریه شونش می لرزه
تصورش سخته برام
موی حسین تودستای سنان گرفتار شده
تصورش سخته برام
که زینبم مسافر کوچه و بازار شه
وعده ی ما باشه
لحظه ای که حسینمون تو شیب قتلگاهه
وعده ی ما باشه
لحظه ای که زینبمون توخیمه چشم راهه
وعده ی ما باشه
لحظه ای که حسینمون در حال احتضاره
وعده ی ما باشه
وقتی که شمر پاشو روسینه ی حسین میزاره
تو اون شلوغی ها کنار زینب باش
اغوشتو واکن برای اشکاش
شاعران : #مصطفی_مروانی ✍ #حسن_دهقان✍
.............................................
حاج مسعود پیرایش
👇
zamine.mp3
26.77M
🎧 #زمینه #امام_علی
🔊 | خیمه عزای شهادت مظلومانه امیرالمومنین (ع) و احیای لیالی قدر
🎤 #حاج_مسعود_پیرایش
4_5888842269569585006.mp3
11.79M
🔻#زمینه #شب_قدر
📜 دوباره هر شب ذکر لبم
🖊به قلم خانم #مرضیه_عاطفی ✍
🎙به نفس #حسن_عطایی 🎤
ماه مبارک رمضان 1402
3.mp3
5.57M
🔻#شور #شب_قدر
📜 به گرفتارت آقا
🖊به قلم #سید_امیر_حسین_خوشرو و #علی_گلچین_پور✍
🎙به نفس #حسن_عطایی 🎤
ماه مبارک رمضان 1402
1402012103.mp3
2.77M
#روضه_امام_علی
این سخن ورد زبان ها افتاد ...
#حاج_امیر_عباسی🎤
این سخن ورد زبان ها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد
هیچ پرسی به چه روز افتادم
رفتی و کرده ای دشمن شادم
آن که میخواست ز پا بنشینم
شادمانست که من غمگینم
فرصتی تا که مناسب جوید
این سخن با دگران میگوید
رشته صبر علی پاره شده
چاره ساز همه بیچاره شده
حاج #علی_انسانی✍
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینه ی زهرای من
#حضرت_زهرا
https://eitaa.com/emame3vom/77588