eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! شاعر: محمدحسین ملکیان✍ یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشه ی مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یکدل ما را ، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می داد بر پیکر سری دارم که آن را می سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می داند تفاوت می کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم "آری" به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه" کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! (قرائت شده در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری )۱۳۹۷ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 تاکید رهبری بر رازهای برملا نشده از شهید فخری زاده | شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را | 🔹️ بخشی از شعر محمد خادم در دیدار شاعران با رهبر انقلاب برای شهید فخری زاده وقتی به این بیت رسید: ◇ تمام روزهایت راز‌های سربه مهری بود ◇ تو با خون خودت آن رازها را برملا کردی 🔻 رهبر معظم انقلاب هوشمندانه گفت: هنوز برملا هم نشده، خیلی چیز‌ها داره رازهای سر به مُهر شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دِینت را ادا کردی شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را به این امّید عمری، عشق‌بازی در خفا کردی تمام روزهایت رازهای سر به مهری بود تو با خون خودت آن رازها را بر ملا کردی.. سرِ تنهایی‌ات را کوه بر دامن گرفت آخر کجا این قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی؟.. محمد خادم✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بر عبادت از تو میخواهم قوایِ بیشتر مفلسم یا رب ببخشا تو نوای بیشتر هر که دردش بیشتر باشد یقینا می دهی از سر لطفت به غم هایش دوای بیشتر من همان عبد گنهکارم ، همان عبد ذلیل آمدم این دفعه امّا با خطای بیشتر یا کریم الصفح ، از رویت خجالت می کشم ای هواخواهم..... اسیرم در هوایِ بیشتر هر چه کردم در اطاعت من جفای بیشتر چشم خود را بستی و کردی وفایِ بیشتر آمدم تا که بگیری دستِ خالی مرا گرچه داری تو به مخلوقت عطای بیشتر تو شبیه من هزاران عبد نادم داری و من ندارم غیر تو مولا ، خدای بیشتر من برای بخشش خود واسطه آورده ام یا علی گفتم ، ندارم آشنای بیشتر تلخی ایام را همچون عسل کن ، یا رحیم قسمتم کن در جوانی، کربلای بیشتر گریه ی در روضه ها را از من خاطی نگیر چشم ها با اشک میگیرد بهای بیشتر زینب آمد بر بلندی و صدا زد یا حسین از عطش میزد حسینش دست و پای بیشتر پیش چشمان ترش ، بر جسم عریان حسین پیرمرد قد خمیده زد عصای بیشتر ✍ .
. با فرق و روی غرقِ خون، پیوست بر "یاس کبود" باید غم "مظلوم" را منظومه منظومه سرود در اشک و آه و هر دعا مرگ از خدایت خواستی بر روحت ای شیر خدا، از ما سلام و صد درود صوت مناجاتت علی،در مسجدت خاموش گشت آنگه که با کین، دشمنت دریای فَرقت را گشود مسجد به خود لرزید و اشک از دیده ی محراب ریخت از شدت آن ضربه ی کاری که "شیراَنداز" بود لعنت به دستان تو باد ای ابن ملجم،ای دَنی آوردی بر فرق علی شمشیر نامردی، فرود "فُزت برَبّ الکعبه" ی آقا، طنین انداز شد ای نانجیب از ضربه ات هرگز ندیدی هیچ سود شهد ِ شهادت را علی نوشید در محراب عشق در کعبه زاده گشت و شد کشته به هنگام سجود با نفرتی دنباله دار از مکر آن نامردمان گشت آسمانی مرتضی با نقشه ی شوم حسود یا مولی الموحدین، در دنیا و عقبی دستگیرمان باش (صبا)✍ .
. 🔸شب بیست و چهارم مناجات خوانی ماه مبارک رمضان 📆 زمان: 👈 جمعه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۲ 🔷   کربلایی 🔊 سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین مرتضوی 🔊 بخش اول | بیچاره ام دل خسته ام زارم، نزارم 🔊 بخش دوم امیرالمؤمنین (ع) 🔊 بخش سوم | فراق گشته مقدر گمان نمیکردم 👇👇👇
4_5895721522982555497.mp3
35.48M
مناجات بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم باز آمدم چون ابر بارانی ببارم قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من اشکم نمی آید، گره خورده به کارم غیر از گناه و معصیت انگار اصلا کاری نمی آید از این چشمان تارم حرف جدایی را نزن، دق می کنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست بار مرا بردار که افتاده بارم هی قول توبه می دهم اما چه سودی دیگر به قول خویش اطمینان ندارم من را بسوزان اعتراضی که ندارم نا اهلم و می دانم اصلا اهل نارم بد جور دلتنگ غروب کربلایم ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم این روزه ها، روضه به پا کردند در من این روزها یاد لب خشک نگارم ..... قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت: حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم یک روز عباسِ علی دور و برم بود حالا به شمر و حرمله افتاده کارم
4_5895721522982555499.mp3
12.09M
. 🎤۱۴۰۲ فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم تصورم ز اسارت طناب بود اما.. بدون چادر و معجر گمان نمیکردم! به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما.. به پاره پاره حنجر ! گمان نمیکردم همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم! گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم قبول! بی توسفر میکنم به شام اما.. کنار شمر برادر گمان نمیکردم تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند به آن طریق که دیگر گمان‌ نمیکردم سربریده به هرمادری نشان دادند ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم به آیه خواندن تو با همان لب زخمی که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم حسین قربانچه✍ ✍ ..
. 🔸شب بیست و پنجم مناجات خوانی ماه مبارک رمضان 📆 زمان: 👈 شنبه ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ 🔷   کربلایی سید رضا نریمانی 🔊 حجت الاسلام والمسلمین مرتضوی 🔊 بخش اول | در خود خزیده بودم تو بی خبر رسیدی 🔊 بخش دوم فرازهای 🔊 بخش سوم | می کشانیم از درت چرا روم 👇👇👇
4_5899969992962608701.mp3
26.33M
. ؛ در خود خزیده بودم، تو بی خبر رسیدی من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی حتی صدای پایت من را نکرد بیدار من منتظر نبودم، تو از سفر رسیدی تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی ای ماهِ روزه خیلی، خشکیده بود چشمم اما به جای من تو، با چشم تَر رسیدی دیدی فرار کردم، دیدی گریز پایم هم بیشتر دویدی، هم بیشتر رسیدی من در گناه بودم، نزدیک چاه بودم می‌خواستی نیفتم، آسیمه سر رسیدی دست مرا گرفتی، در روضه‌ام‌ نشاندی هم روضه‌خوان شدی و هم خون‌جگر رسیدی ** هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار رفتی کنار گودال  از تن به سر رسیدی لب‌تشنه بود ارباب، ای روضه‌خوانِ بی تاب بردار با خودت آب، فردا اگر رسیدی ✍ *
4_5899969992962608707.mp3
30.11M
می کشانیم از درت چرا روم گر برانی اَم خود بگو کجا روم ‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خسته بود آقا تازه روی مرکبش نشسته بود آقا میزدن سنگ سرش شکسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه تو خیمه بالا رفت دم رفتن طرف خیمه ی زنها رفت تنهایِ تنها بود ، تنهایِ تنها رفت آرومِ جونِ من ، زیر دست و پا رفت هرکی از راه اومد ، سرنیزه خرجش کرد پیش همه زینب از ، خولی خواهش کرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جگرش میسوخت خیمه ی اهل حرم پشت سرش میسوخت وسط معرکه موی دخترش میسوخت آخره دنیاست سرِ بردنه لباس کهنشم دعواست این صدای گریه های مادرش زهراست زخم کاری خورده ، پهلوهای خستش میگه زینب برگرد ، با چشمای بستش دریای درد خیمه ، دریای خون گودال زینبت رو کشته ، این بدنه پامال ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه مکشوفه اونی که به حضرت عقیله معروفه اومده با دست بسته وسط کوفه روضه سربازه سه شبانه روز مونده پشت دروازه دیگه روی دشمنا به خواهرت بازه زینب زینب زینب ، الشام الشام الشام میخوام که سربسته ، بمونه این حرفام لطمه لطمه لطمه ، سیلی سیلی سیلی زینب برگشت از شام ، با صورت نیلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .
مناجات(2).mp3
17.21M
‍ . ✅ نشسته‌ام که دلم را به غم... ▶️ 💢 شب ششم مناجات ماه رمضان ۱۴۰۲ ✴️ کربلایی مجتبی رمضانی 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم! خدا،خدا نکنم پس بگو چکار کنم ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم دوباره بنده‌ی بی بند و بار برگشته گدای بی سر و پا، شرمسار برگشته همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم همیشه آنکه اطاعت نمی کند بودم برای صاحب امرم مطیع بد بودم در آتشت چو بیندازیم سزاوارم میان شعله بگویم که دوستت دارم دعای مادرم آخر که کار خود را کرد همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد خودش نشست کناری مرا تماشا کرد مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد محبت علی و فاطمه خریده مرا به روضه نان حلال پدر کشید مرا برای بندگی‌ام راه و چاه می خواهم به زیر سایه ی قرآن پناه می خواهم به گریه ام نظری کن، نگاه می خواهم لباس نوکری از دست شاه می خواهم کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست به غیر شاه نجف هیچ‌کس امیرم نیست بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا به جز مسیر الهی قدم نزد مولا به غیر قله ی ایمان علم نزد مولا بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا میان کوچه به زخم دلش نمک می خورد چگونه همسر او از چهل نفر کتک می خورد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شمشیر! اومدی ولی چرا دیر اومدی شمشیر! حالا که علی شده پیر اومدی کاش روزی که صبر من دستامو بست میومدی کاش روزی که غرور علی شکست میومدی کاش روزی که فاطمه به خون نشست میومدی شمشیر دیر اومدی قبل تو داغ عزیزم من و از پا انداخت قبل تو میخ دری کار حیدر رو ساخت ✍ 🔸
. جدید حضرت علی ع: بند اول: امپراطوری علی مولا در سرم شوری علی مولا درک تو مافوق درک انسان سِر مستوری علی مولا این عوالم هستن تحت فرمان تو یکصد و ده دفعه جان به قربان تو جرعه ای نوشیدم از مِیِ ناب عشق عمریه که هستم من مسلمان تو فوق بشر علی/نور بصر علی بر ما پدر علی/یا مولا حبل المتین علی/یعسوب دین علی عرشی نشین علی/یا مولا بند دوم: ساقیِ کوثر علی مولا صاحب منبر علی مولا روز غدیر بوده دست تو در دستِ پیغمبر علی مولا آسمان هم حتی مانده زیر دِینت عاجزیم از درکِ ابتدای عینت زندگی میکردی ساده،بی آلایش شاهد این گفته وصله ی نعلینت اوج وقار علی/بر دل قرار علی یک‌ ما هزار علی/یا مولا روزی رسان علی/ای بیکران علی شاهِ جهان علی/یا مولا بند سوم: فاتح خیبر علی مولا بر همه رهبر علی مولا دشمن از پیشت توی میدون میرود بی سر علی مولا راه باطل رو با ذوالفقار می بندی با ملک الموت(م) داری تو پیوندی هو هوالهو می گفت جبرئیل از بالا با سر انگشت خود قلعه رو که کندی مرد خطر علی/ای با جگر علی شایسته تر علی/یا مولا یک لشکری علی/نام آوری علی شیر نری علی/یا مولا ✍ 👇👇👇
. 📋بر آستان تو ای جان , فقیر آمده ام (ع) ............................................. بر آستان تو ای جان , فقیر آمده ام خدا نگاه بکن ! سر به زیر آمده ام از آن توست بزرگی و من شبیه همه صغیر هستم و پیشت حقیر آمده ام .(مرحوم آخوند از علمای بزرگ زمانه خودش ، وارد مسجد شد کنار حوض مسجد ، آستین و بالا زد با توجه وضو بگیره ، آب به صورت « اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ» یه وقت دید یه جوونی بدو بدو اومد سریع یه وضو ای گرفت وارد مسجد شد هنوز وضوی آخوند تموم نشده ، داشت می رفت نگاش کرد ؛ گفت چیکار کردی ؟ کجا رفتی ؟ گفت هیچی اومدم وارد مسجد شدم خجالت میکشید اگه بگه من وضو گرفتم رفتم نماز بخونم حتما آقا بهش ایراد میگیره ، آخه این چه وضعش بود عجله عجله آب پاشیدی به صورتت! یه وقت یه جمله ای گفت آقا اومدم به خدا بگم من یاغی نیستم ، همین یه وقت آقا نشست رو زمینه هی به خودش گفت خدا من یاغی نیستم). برای اینکه رها از مَنْـیَّـتَم بکنی به پیشگاه تو مثل اسیر آمده ام غم عذاب ندارم ولی ز بیم فراق ببین به زمزمه ی “یا مُجیر”آمده ام شبیه زائر دل خسته ای در این شب قدر به پای بوسیِ “جوشن کبیر”آمده ام .(اگه کربلا نیستم امشب به خونت پناه آوردم خدا ، به عشق علی مشکی پوشیدم اشک میریزم). بگیر دست مرا و ببخش جُرمم را دگر به روم نیاور که دیر آمده ام صراط نوکر زهرای تو ولای علی ست .(امشب همه چیز در خونه خانوم ، خانومی که منتظره آقا بیاد، سی سال فراغ بسه دیگه !). همیشه سوی تو از این مسیر آمده ام یتیم کوفه ی تنهایی ام , علی بپذیر برای توست که با ظرف شیر آمده ام .(اینقده این دو شب دلش هوای یتیما رو میکرد!). (دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده کمک کنید مرا در خرابه ها ببرید) شاعر : ............................................. (س) ............................................. .(یتیما دم خونه صف بستن تازه فهمیدن اون آقایی که شبا نون و خرما می آورد علی بود! همون علی ای که همیشه نفرینش می کردن دشنامش می دادن). کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند دستهای پینه دارش استراحت می کنند .(اباعبدالله از روز نوزدهم هی نگاه به صورت بابا میکنه ناله میزنه ، بابا چشاشو باز میکنه حسینم تو دیگه گریه نکن بابا ؛ تو دیگه اشک نریز بابا ، یه جملهٔ عجیبی گفت صدا زد بابا «من اصلا اومدم تو دنیا واسه تو گریه کنم بابا). .(طبیب اومد ، دیدید یه خونواده ای که مریض حال بد داره ، همه جمعا تو خونه دخترا خیلی حواسشون جمع هی مراقبن ببینن حیاء میکنن هم مراقبن چیزی نیازه کاری بکنن ، تا طبیب بیرون اومد گفت پسر ارشد خانواده بیاد ! دل زینب ریخت ! چی گفت مگه ؟ گفت آقا بگید باباتون وصیتاشو بکنه). به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید برای مرگ علی دست، بر دعا ببرید نیاز نیست مداوا کنید زخم مار بر آن مریض خرابه نشین دوا ببرید جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان شبانه مخفی و آرام و بی صدا ببرید .( اصبغ بن نباته اومد وارد خونه شد اجازه گرفت ، امام حسن فرمود : دیگه کسی ملاقات نمیتونه بیاد ؛ اما دید اصبغ نشسته داره گریه میکنه! وارد خانه شد صورت کف پای مولا گذاشت خدا چی میبینه علی خیبر پاهاش ورم کرده ؛ صورتش خیلی زرده ؛ هی غش کردن میکنه خیلی حالاتش شبیه خانم شده ، خانومم اون روزا خیلی غش می کرد سر و با دستمال بسته بود بدن بهم ریخته بود ، چشماشو باز کرد چشا دیگه خوب نمیبینه صدا زد آقا اصبغم اومدم ملاقات ، یادش افتاد مدینه خانم تو بستر افتاده بود ، با همین حال آقا اومد فاطمه جان اون دو نفر میخوان بیان ملاقاتت ! اینجا دور علی یارانن بچه ها هستن اما مدینه فاطمه خیلی مظلوم بود ؛ یه حرفی زد علی یادش اومد صدا زد مولا «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ انا أَمَتُکَ» «این خونه خونه تو من هم خادم توام مولا» ، اما یه چیزی ، بگو کنیزا بیان وقتی اونا میان صورت منو برگردونن نمیتونست صورتش رو برگردونه یادش افتاد!). ............................................. .
📋از هر طرف بد آوردی / جلو چشم زمین خوردی (س) ............................................. .(بند اول). از هر طرف بد آوردی جلو چشم زمین خوردی علی بمیره واسه تو با اینکه تو خطر بودی با اینکه پشت در بودی به کوچه بود حواسِ تو در افتاد روت ، با چکمه از روت رد شدن حرومی ها از زخم پهلوت رد شدن نگفتن بار شیشه داری تو در افتاد روت ، نصف تنت آتیش گرفت جلو چشمم پیروهنت آتیش گرفت که این روزا توون نداری تو نرو زهرا زهرا زهرا(۲) .(بند دوم). پرت به میخ در گیر کرد وجودتو زمین گیر کرد میون شعله ها سوختی با اون چشای پر خونت با اون دستای بی جونت لباس پارتو دوختی بمیرم من ، چشم تو بارونی شده بمیرم من ، مسمار در خونی شده بمیرم که ، بازوت کبود شده بمیرم که ، خون تو ریخته توی راه بمیرم که ، محسن و کشتن بی گناه همه خونه ی پارچه دود شده نرو زهرا زهرا زهرا(۲) .(بند سوم). جوونی اما پیری تو الهی رو نگیری تو از این شکسته دل زهرا به خاطر منه حیدر تو رو زدن همه لشگر شدم از تو خِجِل زهرا بمون خانوم ، حتی اگه خم راه بری بمون خانوم ، کن واسه زینب مادری که این خونه بی تو جهنمه قسم میدم ، به گریه ی حسن تو رو بیا با این ، دردا مدارا کن نرو که قد من هم مثل تو خم نرو زهرا زهرا زهرا(۲) شاعر : ✍ ............................................. .
. 📋عباس تو بیرون نرو باید بمانی (ع) (س) 🏴 ............................................. .(فاطمه جان شَوْقاً اِلَي رُؤْيَتِهِ؛ خیلی مشتاقم بیام پیشت خانوم ، خیلی دلتنگتم خانوم ، اما عرب رسم بدی داره همیشه تیرش و مسموم میکنه یه جمله ای به خانم گفت : ملعون گفت یه سمی یه زهری زدم با این زهر تمام کوفه رو میشه کشت آقامون هم مسموم هم مقتول! اباعبدالله هم مسموم هم مذبوح هم مقتول ، صدا زد «به ابی و امی » چشاشو باز کرد دید حسین داره گریه میکنه ، گفت پدر و مادرم به فدات بشه حسین جان تو دیگه گریه نکن «بِأَبی وَ أُمِّیاَلْحُسَیْنَ اَلْمَقْتُولَ بِظَهْرِ اَلْکُوفَةِ» چند جا نوشتن تیر مسموم بود یه جا اینجا بود «فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ ...» نانجیب یه تیر به قلب ارباب زد این تیر مسموم بود تیری که به گلوی علی اصغر خورد تیری که به چشم عباس خورد ، گفتم عباس صدا زد عباسم تو بیرون نرو بمون کارت دارم ! همه دور بستر بابا جمعا ، بابا بفرما ! حق با بچه های فاطمه اس عباسم بمون کارت دارم ! دست زینب و گرفت تو دست عباس گذاشت صدا زد «عباس انت کفیل الزینب » عباس تو بیرون نرو باید بمانی اصلا من امشب با تو خیلی حرف دارم .(چه مسئولیت بزرگی!). جان تو و جان زنان این قبیله عباس زینب را بدستت میسپارم در پای او هم سر بده هم دست هم چشم او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم .(عباس میدونی به چی فکر می کنم؟). امشب بفکر ناقه بی محملم من گریه کن آن رنگ و روی پر غبارم وقتی صدایت میکند! ای محرم من… جای تو دارد شمر می اید کنارم.. بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم دستان خود را برروی سر میگذارم .(بریم اونجایی که شرمنده شد ، اباعبدالله اومد کنار بدن عباس میخواد بدن و جمع کنه داداشو با خودش ببره ، صدا زد «یا اخی ما تُرید منّی » میخوای چیکار کنی ؟ گفت داداش باید ببرمت شده کولت کنم میبرمت! داداش ، گفت داداش دست نگهدار من قول دادم به بابام علی ، پای کار زینب بمونم آب نتونستم بیارم!) شاعر : ✍ ............................................. 📋صاحب علم پاشو پشت و پناه من (ع) ............................................. .(بند اول). صاحب علم پاشو پشت و پناه من قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من تا جسم تو کم شد دیگه کم‌ شد سپاه من چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن پاشو ببین با چشم گریون همه تو خیمه ها هراسون گره زدن به معجراشون .(بند دوم). دست بریدت رو دیدم سر راهم پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم دشمنا میخندن به اشک چشای من میسوزه علقمه از سوز صدای من دیگه نمونده راه چاره برای من تو رو تو خاک و خون که دیدم خدا میدونه چی کشیدم کنار پیکرت خمیدم .(بند سوم). ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست عزیز برادرم بلند شو امید خواهرم بلند شو تموم لشکرم بلند شو ............................................. مسعود پیرایش 👇