eitaa logo
امام حسین ع
22.3هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
Fadaeian_Haftegi_14011015_6.mp3
23.81M
من که از نسل دلیر عربم امّ العبّاسم و امّ الادبم مادر چهار یل رعنایم من کنیز حرم زهرایم آسمان خاک نشین حرمم عرش در تحت لوای کرمم معرفت مسئله‌آموز من است عاشقی سائل هر روز من است دل من محو تولّای ولیست سِمتم خادمی بیت علیست من سفارش شده‌ی زهرایم آبرو یافته از مولایم وَه از آن روز که قابل گشتم با در بیت مقابل گشتم آمد آن لحظه چه خوش اقبالم دختر شاه به استقبالم قبله‌ی نور به کاشانه‌ی من حرم الله کجا خانه‌ی من دست بانوی حرم بوسیدم خاک پایش به بصر مالیدم گفتم این بیت حریم لاهوت من کنیزم به دیار ملکوت آمدم خادم این در باشم خادم دختر حیدر باشم لیک آن روز ز غم رنجیدم وای دل، صحنه‌ی سختی دیدم هر دو ریحانه حق تب دارند بین خانه حَسنین بیمارند گفت زینب به دو چشمانی تَر نذر روزه بنما ای مادر عرق از صورتشان تا شد جمع سوختم در غمشان همچون شمع آنقدر خرج ولایت گشتم مورد لطف و عنایت گشتم تا خدا مزد ولایم را داد که به من گل پسری زیبا داد صاحب جنة الاحساس شدم مادر حضرت عباس شدم در وفا یار بلا فصل شدم مادر فضل و اباالفضل شدم شوری افتاد ز عشقش به دلم دید از فاطمه بودن خجلم حق نمود این شرفم نقش جبین حضرت فاطمه شد اُمِّ بنین گفتم عباس گل ریحانی به امیرت تو بلا گردانی نه برادر و نه من مادرشان من کنیز و تو غلام درشان روزی آید که به همراه حسین از مدینه بروی نور دو عین چون حسینم تو خدایی گردی عاقبت کرب و بلایی گردی یک وصیت کنم این لحظه تو را جان تو جان عزیز زهرا رفتی و همره تو شادی رفت از مدینه دگر آزادی رفت وای زان روز که غم‌ها برگشت کاروان گل زهرا برگشت
. 📋 گر چه همه رد می‌کنند از خود گدا را (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گر چه همه رد می‌کنند از خود گدا را آقا محبت کن صدا کن اسم ما را من نوکر خوبی برای تو نبودم خیلی اذیت کرده‌ام آقا شما را کج می‌روم وقتی هوایم را نداری کج می‌گذارم روی هم سنگ بنا را بنشان هم اکنون مادرم را در عزایم آزار دادم من تو را صاحب عزا را پشت درم، درمانده‌ام، در را نبندید از خود مرانی این گدای خرده پا را بی‌آبرویی آمده، ای آبرودار بی‌وقت آمد، آمده وقت مدارا اول گرفتی دست‌های خالی‌ام را آخر پذیرفتی من یک لاقبا را چشمی که گریه می‌کند دار و ندارد درمان نکن این عاشق درد آشنا را یک بار شد چشم انتظارت را نبخشی وقتی به لب دارم نوای کربلا را محض گل روی ابوفاضل عوض کن حال و هوای نوکر سر به هوا را زهرا کنار علقمه پهلو (بازو) گرفته چون دیده بر روی زمین دست جدا را ای کاش می‌شد از تن او در بیارند آرام، تیر و آهن و سرنیزه‌ها را مشکی که پاره بود را بردند خیمه گفتند این هم مشک و این هم آب گوارا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. (س) (س) (س) (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو شاهکار عشق بازی در زمینی تو دست پنهان خدا در آستینی اُمُّ الادب، اُمُّ الوفا، اُمُّ البنینی دلگرمی نسل امیرالمونینی در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده قرص قمر میر عرب تعظیم کرده مانند نور آمدی تابیدی و بعد با دست زهرا مورد تأییدی و بعد خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم من آمدم دستان زینب را ببوسم دیدی چگونه گریه‌کن‌ها گریه کردند غم‌دیده‌ها با یاد زهرا گریه کردند با نغمه‌ی لبهای مولا گریه کردند یا فاطمه می‌گفت هرجا گریه کردند آن روز تنها خواهش قلبت همین شد یا فاطمه تبدیل بر ام‌ البنین شد شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد اما کلامی باعث خون جگر شد زخم زبان‌ها بر دل تو نیشتر شد گفتند با تو بعد از این کم می‌گذارد بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد اما دهان یاوه‌گویان را تو بستی پای قرار خویش با زهرا نشستی دیدن از جام رضای یار مستی چون رشته‌ی فرزند و مادر را گسستی گفتی اگرچه بین‌تان خیلی عزیزم در خانه عباسم غلام و من کنیزم زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد با یک نظر دلداده‌ی آل عبا کرد بر آتش عشقش تو را هم مبتلا کرد آن قدر پیشت صحبت کرببلا کرد تا اینکه شاخ و برگ‌هایت پُر ثمر شد دار و ندارت چهار فرزند پسر شد کم‌کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند درس شجاعت از خود حیدر گرفتند بوی امیر فاتح خیبر گرفتند گویم ز اوصاف عظیم تو همین حد زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد ای وای از روزی که قلبت را شکستند حجاج زهرا بار بیت الله بستند دیدی همه سرها گرفته روی دستند با چه شکوهی بین محمل‌ها نشستند بر زانوی عباس زینب پاگذارد شُکر خدا که محمل او پرده دارد اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت با دیدن یک صحنه‌ای چشم تو تَر گشت از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت باور نمی‌کردی ولی دل با خبر گشت بالاترین روضه همین در عالمین است از راه آمد زینب اما بی حسین است فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم مادرنبودی عصر عاشورا چه دیدم از خیمه تا گودال با زحمت دویدم با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند مادر نبودی گوش کن پس این خبرها از داغ عباس تو خم گشته کمرها واشد به روی من نگاه رهگذرها چادر به سر دارد دویدن دردسرها عباس رفت و آبروی خواهرش رفت دعوا شد و چادر ز روی خواهرت رفت اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت عباس نامردی عمود آهنین خورد بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد دروازه‌ی کوفه قیامت ساختم من بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من تا چشم روی نیزه‌ها انداختم من در یک نظر عباس را نشناختم من از درد غیرت صورتش چرخاند مادر بستند او را تا به نیزه ماند مادر *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .📋 حال و هوای بچه‌های امیرالمومنین با نام فاطمه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دید امیرالمومنین میگه:« فاطمه» دید امام حسن یه جوری نگاه می‌کنه، فاطمه؟! حسین جان بابام داره مادر و صدا میزنه میگه:« فاطمه» زینب میره یه طرف خونه زانوهاش و بغل می‌کنه، مادر جان! فاطمه جان! دید حال و هوای بچه‌ها رو اومد محضر امیرالمومنین: - آقاجان! میشه دیگه من و با این اسم صدا نزنید، آخه شما که میگید فاطمه بچه‌ها یاد مادرشون می‌افتند. تا میگی فاطمه امام حسن یه طرف میره، هی زیر لب داره میگه نزن!... بد زدنت، جلو چشای حسنت منادی که صدا زد:« کاروان می‌خواد راه بیوفته، از مدینه به سمت خونه‌ی خدا». همه مردم جمع شدند، همه رو از زیر قرآن رد کردند . کاروان که راه افتاد، یهو بی‌بی ام البنین مودب از یه گوشه‌ای لابه‌لای جمعیت اومد بیرون عباس! - جانم مادر - بیا کارت دارم مودب اومد خدمت مادر دست مادرش و بوسید، جانم مادر؛ - با حسین میری با حسین برمیگردی؛ دستش و گرفت باید به مادر قول بدی یه وقت نکنه با حسین بری بی حسین برگردیا؟! - چشم مادر جان! رو چشمام قربونت برم مادر جان؛ اجازه میدی برم؟! برو مادر جان؛ هرجایی حسین و زینب رفتند سایه به سایه دنبالشون باش، مخصوصا زینب. یادت نرفته که بابا چقدر سفارش کرده؟! مخصوصا زینب و سایه به سایه دنبالش برو. یه وقت نکنه کسی قد و بالای زینب و ببینه عباس بیین چند بار بهت گفتم حواست به این خواهر باشه. اینا امانتند دست ما... دید یه خانمی از اون دور خمیده خمیده داره میاد؛ اینقدر پیر شده این خانم، اینقدر خمیده شده، اینقدر شکسته شده، همه لباسا خاکی! چادر خاکی! صورت شکسته شده... 👇
4_5895348887324986787.mp3
20.46M
📋 مادر گفتی برات روضه بخونم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مادر گفتی برات روضه بخونم باشه ولی بعید می‌دونم دووم بیاری به جای روضه‌ی بچه‌هات گفتی بگم از حسین برات دلش رو داری دلش رو داری داداشم غریب شد زدن تکیه‌گاهش و که رو خاک، خد التریب شد دور از چشای خونی عباس، شیب الخضیب شد داداشم غریب شد تنها نبود توی گودال، غلغله بود اگه عباست رفت، شمر بود، حرمله بود « آه! از روزگار بی علمدار آه! از روزگار بی علمدار» مادر حسین که اومد از علقمه وقتی دیدم که قدش خمه یهو دلم ریخت وقتی سرو به روی نیزه بستن دل رقیه رو شکستن حرم بهم ریخت، حرم بهم ریخت دلم رو سوزوندن نبودی ببینی پای ما رو، کجا کشوندن دختر امام و توی بزم، حروم نشوندن دلم رو سوزوندن گریه نکن مادر، مرد با غافله بود اگه عباست رفت، شمر بود، حرمله بود « آه! از روزگار بی علمدار آه! از روزگار بی علمدار» مادر برات بگم از اون ازدحام از ماجرای کوفه به شام از تعنه‌هاشون با دست بسته می‌بردنم کوچه به کوچه آزردنم با خنده‌هاشون، با خنده‌هاشون توو هر کوچه بازار کتک می‌زدن زن و بچه رو، جلوی انظار تحمل نداشت سه ساله دیگه، این همه آزار تو‌و هر کوچه بازار رو دستامون جای، زخم سلسله بود اگه عباست رفت، شمر بود، حرمله بود « آه! از روزگار بی علمدار آه! از روزگار بی علمدار» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋 بنا بوده توی عالم فقط عباس قمر باشه حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنا بوده / توی عالم / فقط عباس / قمر باشه بنا بوده / توو هر سختی / برا زینب / سپر باشه به جز عباس / کی میتونه / خاک پاشم / گوهر باشه میاد اسم / ابوفاضل / اگه حرف از / جگر باشه مثه حیدر، تو کرّاری تو مشکل گشاترین علمداری عجب رزمی چه سرداری مگه میشه ضربه‌هات نشن کاری « ابوفاضل... ابوفاضل ابوفاضل... ابوفاضل » چه تقدیری / از این بهتر / تویی مولا / منم نوکر اگه ساقی / تویی عباس / چه باکی از / مِی و ساغر توو هر میدون / توو هر جنگی / تویی اول /تویی آخر شده نقش / رو سربندت / مدد زهرا / مدد حیدر همه تشنه، تویی سقا بازم دست بکش روی سر دنیا توی چهره‌ت علی پیدا می‌جنگی تو معرکه مثه مولا « ابوفاضل... ابوفاضل ابوفاضل... ابوفاضل » از اون وقتی / که یادم هست / به سر شور و / شعف دارم دلم وقتی / که بی‌تابه / یعنی شوق /نجف دارم حلال زاده / یعنی اونکه / فقط مولاش / علی باشه اگه عبد / علی باشم/ یه دنیایی / شرف دارم نجف یعنی، تهِ دنیا نجف مِی خونه‌ی هر دل شیدا جنون یعنی، نم بارون یعنی جون بدم یه روز دم ایوون «علی مولا... علی مولا علی مولا مولا... علی مولا » ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5895348887324986790.mp3
5.65M
📋 عالیه‌ی عرش معلاستی حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عالیه‌ی عرش معلاستی آینه‌ی عصمت زهراستی فاطمه‌ی دوم مولاستی خادمه‌ی زینب کبراستی جمله ملائک به رهت خاکبوس فاطمه‌ی بنت اسد را عروس! خادمه‌ات آسیه و هاجر است حرمتت از کعبه فراوان‌تر است تاج سرت فاطمه‌ی اطهر است ای صدف! عباس تو را گوهر است حیدر کرارِ مؤنث تویی بی کسم ای اُمِّ بنین کس تویی آه! که با این همه آه آمدم خسته‌تر از خسته‌ی راه آمدم مثل غلامان سیاه آمدم سوی تو یا بنت حزام آمدم گشته اغیثینیِ من زمزمه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
‍ ‍ ‍ . سلام خالق سلام خلقت سلام احمد سلام امّت سلام رضوان سلام جنّت سلام غلمان سلام حورا سلام آدم سلام حّوا سلام مریم سلام عیسی سلام یاسین سلام طاها به جسم زهرا به جان زهرا مهین صفیه بهین امینه نهال مکه گل مدینه رسول حق را سرور سینه ولی حق رایگانه همتا جلال منّان جمال سبحان روان قرآن زبان فرقان قرار امکان مدار ایمان رسوله حق بتول عذرا در اوست پنهان کمال سرمد از اوست پیدا جمال احمد ریاض حسنش گل محمّد بیاض رویش بهشت بابا نجات بسته به تار مویش حیات روشن به یاد رویش به عرض حاجت روان به کویش هزار مریم هزار عیسی دُرِ نبوت گل ولایت محیط رحمت یم عنایت رسل به نورش شده هدایت یکی به جودی یکی به سینه هزار یوسف به تخت شاهی هزار یونس به بطن ماهی به عصمت او دهد گواهی به مدحت او هماره گویا نیاز دارد نیاز بر او نماز آرد نماز بر او الا محمّد بناز بر او که او بود تو، تو او به معنا کجاست آدم کجاست حوا کجاست مریم کجاست عیسی کجاست رضوان کجاست حورا که سجده آرد به خاک زهرا ستاره اشک شب نیازش سپهر سجّادهۀ نمازش خداپرستان کشند نازش اگر نگاهی کند به ترسا به هر کلامش هزار حکمت به هر پیامش هزار حجّت به هر نگاهش هزار جنّت به هر قیامش هزار طوبی بتول اول رسول ثانی سپهر حکمت یم معانی خدای دادش خدا یگانی به اهل دنیا به خلق عقبی اگر تو داری به او محبّت و گر مرا هست از او مودّت تو را به باغ جنان چه حاجت مرا زقعر سَقَر چه پروا ضلالت از ما هدایت از او توسّل از ما عنایت از او اطاعت از ما ولایت از او ولایت از او اطاعت از ما زبان گشودم به مدحت وی سنائی ام گفت بگوش هی هی «به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا» وجود بسته به بود و هستش خرد، تفّکر، دو پای بستش الا محمّد ببوس دستش که اوست دست خدای یکتا خدا به قرآن کند ثنایش رسول خیزد به پیش پایش علی به حسن خدا نمایش جمال حق را کند تماشا فلک به کویش پناه دارد ملک به سویش نگاه دارد دو آفتاب و دو ماه دارد دو عالم افروز دو عالم آرا الا که روح مطهّری تو الا که جان پیمبری تو فرشتگان را تو رهبری تو به فیض الهام به نور سیما ائمه حجّت برای امت تو بر ائمه هماره حجت کنند از تو همه اطاعت چنان که از ذات حق تعالی بهشت وحی آشیانۀ تو صدای قرآن ترانۀ تو بدین جلالت زخانۀ تو شرار آتش گرفت بالا زگریه بسته ره گلویت زغصه گشته سفید مویت چو خورد سیلی به ماه رویت جهان سیه شد به چشم مولا قسم به قرآن عدو ترا کشت چه بی گنه کشت چه ناروا کشت یکی نپرسید از او چرا کشت یکی نگفتا چه کرده زهرا تو جان خود را به کف نهادی زدست رفتی زپا فتادی گه اوفتادی گه ایستادی رها نکردی امام خود را خزان جفا کرد به لالۀ تو که رفت از کف سلالۀ تو مدینه لرزید زناله تو پرید رنگ علی اعلا زچشم خود خون، ببار میثم زسینه آتش برآر میثم هر آنچه داری بیار (میثم) به پای عترت بریز یکجا ✍ .👇