eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
روزه اولی‌ها.mp3
1.69M
🔹روزه اولی‌ها🔹 این اولین ساله که دعوتم توی یه مهمونی بی‌نظیر‌ روزه یه کم سخته برام هنوز اما خودت دست منو بگیر‌ دارم کبوتر می‌شم و انگار حس می‌کنم که وقت پروازه دل می‌زنم به دریا بسم‌الله انگار آغوش خدا بازه نیت می‌کنم، قُربَةً اِلی الله‌ روزه می‌گیرم‌، خوشحالم تو این راه هستم درس عاشقی، می‌گیرم تو این ماه عهد عاشقی، با بقیة الله بستم «یا رَبَّنا، یا رَبَّنا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حس می‌کنم خیلی بزرگ شدم دارم به چشم تو میام خدا‌ اگه بخوای اَجری بهم بدی ظهور آقامو می‌خوام خدا تازه شروع راهمه امسال‌ تازه می‌فهمم بعضی حرفا رو لب‌تشنه می‌شد یا حسین‌ می‌گفت حالا می‌فهمم حال بابا رو نیت می‌کنم، قُربَةً اِلی الله‌ روزه می‌گیرم‌، خوشحالم تو این راه هستم درس عاشقی، می‌گیرم تو این ماه عهد عاشقی، با بقیة الله بستم «یا رَبَّنا، یا رَبَّنا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من قطره‌ام اما دلم می‌خواد با لطف مولا بی‌کران بشم تکلیف من اینه که بعد از این سرباز صاحب‌الزمان بشم هر جا که روزه واسه من سخت شد یاری می‌گیرم از خود آقا می‌خوام که فرمانده‌م بشه مهدی جز این نمی‌خوام چیزی از دنیا نیت می‌کنم، قُربَةً اِلی الله‌ روزه می‌گیرم‌، خوشحالم تو این راه هستم درس عاشقی، می‌گیرم تو این ماه عهد عاشقی، با بقیة الله بستم «یا رَبَّنا، یا رَبَّنا» 📝 .
. 🎙سبک زمزمه مناجات به سبک سلام آقا... ----------------------------- خدای من – خدای من خدای من خدای من . گنهکاری پشیمانم نگاهی کن . براین چشمان گریانم بدی هام و . به خوبی تو بَدَل کردی دلم پُر بود . من و آروم بغل کردی خدای من – خدای من خدای من خطاکردم . ولی انگار ندیدی تو روی کارام . همش پرده کشیدی تو قسم میدم . تورو بر چادرِ مادر قسم میدم . تورو بر غربت حیدر خدای من – خدای من خدای من شبه جمعه.بیا مارو ببخش امشب قسم میدم.بحق دلبره زینب حرم غوغا. میشه چون محشری برپا میاد امشب. صدای مادرت زهرا حسین جانم- حسین جانم حسین جانم سلام آقا . هوای کربلا دارم بدم اما . می دونی که دوست دارم سلام آقا . ببین تو اشک نوکرها بخرمارو . بحق مادرت زهرا حسین جانم- حسین جانم حسین جانم براتِ ما . به نام زینب امضا کن اگه میشه .شهادت روزی ما کن شب جمعه . رسیده کربلا مادر زده ناله . کنار پیکری بی سر حسین جانم- حسین جانم حسین جانم لبِ تشنه . سر از پیکر جدا کردند تورو عریان . روی خاکا رها کردند به پهلوهات . یکی نیزه فرو می کرد پیش چشمام . تنت رو زیرو رو می کرد حسین جانم- حسین جانم حسین جانم دیدم مادر . که گیسوهات پریشونه لبای تو لگد خورده پر از خونه شبیه من . زمین خوردی ،گیرافتادی پیش چشمام. تو ذرّه ذرّه جون دادی حسین جانم- حسین جانم حسین جانم ✍ .
ای که با آلوده ای چون من مدارا می کنی دردهایم را به یک ناله مُداوا می کنی تو کریم ِ سفره داری من گدایِ دوره گرد باگدایِ خود همیشه با کرم تا می کنی منکه امروزم همیشه بدتر از دیروز شد راحتم کن پس چرا امروز وفردا می کنی تاجوانی دیده گریان عذر خواهی می کند باملائک مینشینی و تماشا می کنی هرکسی را دوست داری همنشین خود کنی پایِ اورا یک سحر صحنِ نجف وا میکنی لایق لطفت نبودم ، منکه میدانم اگر لطف بر ما می کنی با عشقِ مولا میکنی تاکه می گویم حسین، عرشِ تو میریزد بهم گوئیا درسینه ام شش گوشه بر پا میکنی هرکه بر پیشانی اش بنوشته «زوّارالحسین» در قیامت زود میگردی وپیدا می کنی گریه کن هایِ حسین محشر مُعَطّل نیستند راهشان را جانب باب ُ الحسین وا می کنی شک ندارم هرکسی شد بیشتر خرجِ حسین عاقبت اورا جنان مهمان ِ زهرا می کنی هرکه آمد صحنِ سلطان ، گوشة باب الجواد کربلایش را همان لحظه تو امضا می کنی یعنی امسال اربعین من هم خدائی می شوم؟ از نجف پایِ پیاده کربلایی می شوم ✍ .
آمده برگ دعوتی از عرش ایهاالناس دعوتید همه وقت درهم خریدن آمده است غرق دریای رحمتید همه سرِ شب تا سحر منادی حق هر گنهکار را صدا کرده منِ آلوده هم طمع کردم «دائمَ الفضل»، سفره واکرده باز کرده دو دستِ رحمت خویش تا که شاید من و تو برگردیم طعم آغوش ِ مهربانش را سحر جمعه تجربه کردیم مهربان‌تر ز مادر است خدا ما که هستیم ، عبدِ فَرّاریم با تمام گناهکاری مان در جگر حب مرتضی داریم سینه ام مثل حضرت زهرا میدهد چون بهشت بوی نجف وقت جان دادنم بچرخانید جای قبله مرا به سوی نجف قلب من با غم امام حسین مثل تربت طهارتی دارد بهتر از گریه بر امام حسین چشم من چه عبادتی دارد شب جمعه شب زیارتی است می زنم ناله با دلی بی تاب دست بر سینه رو به کرببلا السلام علیک یا ارباب تا سحر از کنار تربت تو شب جمعه صدای آه آید کوچه وا می کنند تا مادر دم ِ گودال قتلگاه آید می زند ناله ای حسین ِ عزیز گیسوانت کجاست شانه زنم یاد ِ هرضربه ای که خوردی تو درد می گیرد ای حسین ، تنم نیزه ها در قیام و سجده شان اشهد حنجر تو را خواندند عده ای آمدند در گودال صورتت رو به خیمه چرخاندند آتش افتاده بود بر جگرت آسمان را چو دود می دیدی خواهرت را محاصره کردند خواهرت را کبود می دیدی سر اینکه سر تو را نبُرند رو زده خواهر تو بر دشمن هرچه فریاد زد نزن نامرد عمرسعد گفت که شمر بزن دست و پاگیر سر بریدن شد گفت بیرون کنید این زن را با ته نیزه و قلاف زدند بر سر و صورتش چنان زهرا کار از سنگ و چوب و نیزه گذشت پیر مردی عصا زنان آمد شمر و خولی که غارتش کردند نیمه شب تازه ساربان آمد ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔊 شعبانیه l شب دهم 📆 شنبه ۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۲ 🔷 حاج 🔊 | گرچه گنه کاریم اما عشق خوی ماست 🔊   / اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُک 🔊 l هر که دیدار من سوخته جان می آید 👇👇👇 📋در بسته بود اما در را کریم وا کرد حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در بسته بود اما در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در هرشب خدا خدا کرد با یا کریم و یا رَبّ حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا، از بس که پا به پا کرد مولا به عبد رو داد تا بنده رو نگیرد بنده فقط جفا و مولا فقط وفا کرد دست مرا گرفت و با خود به خانه‌اش بُرد او این غریبه را هم با خویش آشنا کرد روراست باشم اصلا، خیلی به ما بهاء داد بی‌قیمتیم و ما را با اشک پُر بهاء کرد از او مدام دعوت، از ما نشد اجابت بی‌اعتنا شدیم و او باز اعتنا کرد با او وفا نکردیم، او را صدا نکردیم با این وجود ما را راهی به کربلا کرد ما را به هیئت آورد، بین رعیّت آورد ارباب دید ما را، در را دوباره وا کرد با این که سر جدا بود، بر روی نیزه‌ها بود دید اشکمان درآمد خیلی به ما دعا کرد مغرب رسید و عرش خدا خورد بر زمین از اسب سیدالشهدا خورد بر زمین او بیشتر ز تشنگی خود گرسنه بود اصلا نخورد آب و غذا خورد بر زمین هر نیزه رفت خدمت یه عضو از تنش آقای میان معرکه تا خورد بر زمین شاعر: ........ 📋 خواهر! از زهر جفا بال و پرم می‌سوزد (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواهر! از زهر جفا بال و پرم می‌سوزد با تو آن قدر بگویم جگرم می‌سوزد جگرم سوخت ولی از اثر زهر نبود جگرم از غم مادر - پدرم می‌سوزد لحظه‌ای هم نرود از نظرم آتش در دائما فاطمه، پیش نظرم می‌سوزد زینب! از غم من اشک مریز و بنگر وز غم کرب و بلا چشم تَرَم می‌سوزد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 هی می‌گفت جگرم! جگرم! (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی بی‌بی برادراش و و صدا کرد:« بیاید؛ حسنم داره جون میده». سریع حسین و اباالفضل اومدن بالا سر امام حسن نشستن، شروع کرد ابی عبدالله گریه کنه بالا سر این آقامون. روایت میگه: اشک از چشمای امام حسین جاری شد. ولی نمی‌خواست کسی اشکش و ببینه. با یه دست افسار اسب رو گرفته بود؛ یه دستم به کمرش گرفته بود. هر دفعه هی این افسار و رها می‌کرد، با این گوشه آستینش اشکاش و پاک می‌کرد. شروع کرد ابی عبدالله گریه کنه... آقا بی‌حاله؛ آروم آروم چشماش و باز کرد! دید ابی عبدالله داره گریه می‌کنه، هیشکی گریه حسین رو نمی‌تونه ببینه؛ مادرش هم نمی‌تونست گریه‌ش و ببینه؛ به علی سفارش کرد: علی جان! حسینم و بین این همه‌ی این یتیما حسین و بیشتر هواش و داشته باش؛ این شبا از خواب بیدار میشه، کاسه آب بالا سرش بذار؛ این وقتی در رحم من بود هی از اون موقع می‌گفت:« جگرم!». اینقدر ابی عبدالله بالا سر امام حسن گریه کرد، آخه امام حسن می‌گفت:« جگرم! جگرم! و به خودش می‌پیچید». ابی عبدالله خب نمی‌تونه ببینه؛ داداشه، برادره؛ یهو آقامون یه نگاهی به ابی عبدالله کرد گفت:« حسین جان! از جگرم جگرم من داری گریه میکنی؟! «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله»... الآن شما هستید به من آب میدید؛ هوای من و دارید؛ منو رو به قبله خوابوندید؛ یه روزی میاد یه عده دورت و می‌گیرن هرچی هی داد می‌زنی:« جگرم! جگرم!»... یه نفر تا دید ابی عبدالله داره میگه:« جگرم! یه ظرف آبی برداشت. بچه‌ها دارن نگاه می‌کنن، خواهرش داره نگاه میکنه؛ گفتن الآن آب به ابی عبدالله میدن؛ یه مرتبه دیدن اومد تو گودال، حسین! تشنته؟! آب میخوای؟! اینم آب. دیدن جلو چشمای ابی عبدالله این آبا رو ریخت رو زمین ریخت؛ گفت:« آب هست و بهت نمیدیم». ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
4_6010155158443398399.mp3
11.53M
گرچه گنه کاریم اما عشق خوی ماست این آیه‌ی تطهیر کارش شست و شوی ماست با این همه جرم و خطا باکی ز محشر نیست عشق علی و آل او تا آبروی است آن روز که مادر ز فرزندش گریزان است زهرا در آن هنگامه گرم جست و جوی ماست چون بچه ی تازه بدنیا آمده پاکیم تا قطره های اشکِ ما آب وضوی ماست تا با علی هستیم و فرزند زهراییم پس نفخه ای از سیب جنت ،عطر و بوی ماست ما جایمان در جنتُ الزهراست وقتی که ایوان طلای شاهِ مردان آرزوی ماست حرف علی شد باز مهمان نجف گشتیم دیدیم که خیل ملک تسبیح گوی ماست حق علی این روزهای آخر شعبان بگذر ز ما ماه مبارک پیش روی ماست لعنت به آن که منصب او را تصاحب کرد روز محشر مغبض حیر، عدوی ماست لعنت به آن که همسرش را پیش چشمش زد این بغض مثل استخوانی در گلوی ماست زهرا زمین افتاد یا حیدر نمیدانم اینجا به بعده روضه ها سِرِ مگوی ماست
Fadaeian_MonajatShabaniyeh_14021219_02.mp3
34.26M
📋 هرکه دیدار من سوخته جان می‌آید (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هرکه دیدار منِ سوخته‌ جان می‌آید یار من نیست، پیِ لقمه‌ی نان می‌آید بین این مردم بد، گریه رفیق خوبیست بَهر دلداری من اشک روان می‌آید این همه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند همه انگار که از من بدشان می‌آید بین هر جمعیت از دور مشخص هستم حسن آن است که با قد کمان می‌آید مادرت را وسط کوچه دو دستی بزنند در بهار تو‌ همان وقت خزان می‌آید قاتل مادر من پیش رویم می‌خندد صبر از صبر عجیبم به فَغان می‌آید تا به امروز از آن کوچه نگفتم به کسی مگر آن فاجعه راحت به زبان می‌آید؟! جعده برخیز مرا زَهر بده خسته شدم دم افطار شده صوت اذان می‌آید برو از خانه‌ی من، من که حلالت کردم دارد عباس به اینجا نگران می‌آید طشت خونین مرا از نظرش دور کنید خواهر سوخته‌ام‌ سینه‌زنان می‌آید اگر امروز حسین آمده دور و بر من پیش او گوشه‌ی گودال سنان می‌آید *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇صوت فایل زیر است
4_6010155158443398404.mp3
30.52M
اینجا داره تشت خونی می‌بینه، امام حسن طاقت نداره خواهرش تشت خونی رو ببینه،اون لحظه‌ای که ابی عبدالله اومد دَمِ خیمه‌ها، می‌خواد وداع کنه؛ صدا زد؛ زن‌ها اومدن دور ابی عبدالله رو گرفتن، آخه دیگه جز امام سجاد که بیماره، در خیمه توو بستر بیماری افتاده، هیچ مردی دیگه وجود ندارن؛ - آقا! کجا می‌خوای بری دیگه کسی نمونده از ماها محافظت کنه « سپردیم به که رفتی به حرمله! به سنان!» بعضی از زن‌ها به پای ابی عبدالله افتادن؛ آقا! اگه میشه نرو بچه‌ها اومدن دست بابا رو می‌بوسند، بابا جان! میشه نری؟ ما رو بین این مردای غریبه تنها نذاری یکم وداع ابی عبدالله با این زن‌ها طولانی شد، همه دیدن هرچی صبر کنند ابی عبدالله از دور این زن‌ها بیرون نمیاد. یه مرتبه یه نفر اومد داد زد:« حسین! رفتی بین زن‌ها قایم شدی؟!» شروع کردن شماتَت کنند، ابی عبدالله وداع کرد، تا اومد برگرده میدان؛ چند قدمی برداشت. یهو از پشت سر صدایی شنید، مَهلاً مَهلا؛ مَهلاً مَهلا؛ مَهلاً مَهلا... هی داره زیر لبش میگه:« زینبم! از من نخواه دوباره برگردم؛ تازه ازت دل کَندم؛ یه مرتبه صدا زد:« یابن الزهرا!»؛ یعنی جان مادر صبر کن، یه سفارشی مادر کرده؛ می‌خوام زیر گلوت و جای مادر ببوسم... زیر گلوی ابی عبدالله رو بوسه زد، شاید این بوسه‌ای که زینب زیر گلوی حسین زد؛ شاید شمر و سنان این بوسه رو نظاره کردن، گفتند:« چنان داغی به دل زینب بزاریم، زیر گلوی حسین و می‌بوسی!». سنان نیزه رو برداشت؛ زینب زیر گلو بوسیده چنان با نیزه... او میدوید و، من میدویدم او سوی مقتل، من سوی قاتل او میبرید و، من میبریدم او از حسین سر، من از حسین دل
امام حسین ع
اینجا داره تشت خونی می‌بینه، امام حسن طاقت نداره خواهرش تشت خونی رو ببینه،اون لحظه‌ای که ابی عبدالله
👆  هرکه دیدار من سوخته جان می آید.. یار من نیست،پی لقمه نان می آید بین این مردم بد گریه رفیق خوبیست بهر دلداری من اشک روان می آید اینهمه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند همه انگار که از من بدشان می اید بین هر جمعیت از دور مشخص هستم حسن آن است که با قد کمان می آید مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند در بهار تو‌ همان وقت خزان می آید قاتل مادر من پیش رویم میخندد صبر از صبر عجیبم به فغان می آید تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟! جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم دم افطار شده صوت اذان می اید برو از خانه من ،من که حلالت کردم دارد عباس به اینجا نگران می اید طشت خونین مرا از نظرش دور کنید خواهر سوخته ام‌ سینه زنان می آید اگر امروز حسین آمده دور و بر من پیش او گوشه گودال سنان می آید .......... س: سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان سپردمت به غبار به خارهای مغیلان سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده به مردمان دهات و به آهوان پریشان به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان ........... هیچ وقت یادم نمیره اون لحظه ای رو که... شمر نانجیب با خنجر برهنه وارد قتلگاه شد... یه ظریفی میگفت شاید شمر و سنان هم اون لحظه ی وداع بی بی رو دیده بودن که زیر گلوی حسین رو بوسید، لذا قبل از شمر ، سنان وارد قتلگاه شد و اول کاری که کرد ؛ نیزه اش رو توی گودی گلوی حسین فرو کرد.... و بعد هم شمر با خنجر اومد .... 🔸آندم بریدم از زندگی دل 🔸که آمد به مسلخ شمر سیه دل 🔸او می دوید و من می دویدم 🔸او سوی مقتل من سوی قاتل 🔸او می نشست و من می نشستم 🔸او روی سینه من در مقابل 🔸او می کشید و من می کشیدم 🔸او از کمر تیغ من آه باطل سادات منو ببخشید.. امام زمان منو ببخشید... 🔸او می برید و من می بریدم 🔸او از حسین سر من غیر از او دل .
. 💢 مجتبی علیه السلام 🎤کربلایی 📝دین من و دنیام... 🌿🌿 دین من و دنیام و نفس هام حسن آقام روز وشبم و خوابم و رویام حسن آقام اسم تو شده درمون دردام حسن آقام نوکریتو یادم داده بابام حسن آقام ابری و بارونی تو مه و خورشیدی قبل لب وا کردن حاجتا مو میدی تو همون آقایی که یه دفه کلا زندگیت رو یک جا به گدا ها بخشیدی فیض مستجاب حب تو ثواب بغض تو عذاب سیدالشباب فاتح الکتاب اسم تو شراب یبن بوتراب سید الشباب یا حسن یا مولا 🌿🌿 من رأیت بینوا تو شاهی یه نگاهی شاها نظری گاهی به گاهی یه نگاهی تو آن که دهی نان به سگ و دل به جزامی من کلب جزامی سر راهی یه نگاهی من یه خونه زاد و تو یه آقا زاده اسم تو میارم باورت دلشاده یه نگاهی حرفی تشری دشنامی به گدایی که به دست و پات افتاده یا کریم و رب عشق منتخب مظهر الادب سید العرب مجتبی لقب فاطمی جذب حیدری نسب سید العرب یا حسن یا مولا در جود و کرم از همه برتر یبن الحیدر در معرکه از همه جلو تر یبن الحیدر پشت سرت از نفس میفته ملک موت میفته تو درد سر یه لشگر یبن الحیدر حسن اومد میدون لشگری در حال هر که آمد قبلش فاتحش را خوانده کف میدان پر شد از کلاه خود و سر از تمام لشگر فقط آن زن مانده شاه بی بدل عشقم از عزل خمره ی عسل ایها الحسن پهلوون و یل تیغ تو عجل فاتح جمل ایها الحسن 👇
. انس با قرآن ؛ یکی از هزاران مزایای است. من خودم قرآن رو در ماه مبارک رمضان یاد گرفتم. زمان جنگ بود و اخوی ما حاج رضا یعقوبیان مدام جبهه بود( حالا یا برای احداث سایت های پدافندی و لجستیکی بعنوان کادرِ نیروی هوایی و یا بصورت بسیجی ) لذا من که دانش آموز بودم، میرفتم منزل ایشان ،چون ۳ تا بچه ی کوچیک داشت و خلاصه ماه رمضان را در جلسات استاد میرموسایی که حافظ قرآن و کادر نیروی هوایی بود ، شرکت کردم و تجوید رو یاد گرفتم ، حاج رضا هم زمان مرخصی در جلسات قرآنی شرکت میکرد. سال حدود ۸۵ توی محلمون یک مکان ثابت برای هیئتمون خریدیم و اولین ماه رمضان را هر شب جلسه ی قرآنی و ترتیل خوانی برقرار کردیم و چقدر پرمحتوا بود . چون خیلی از دوستانمون که کم سواد هم بودند، بعد از رمضان ،راحت و روان قرآن رو تلاوت میکردند و البته خود من هم چون میخواستم یه تفسیر مختصر از هر جزء بگم، مجبور بودم برم المیزان و دیگر تفاسیر رو مطالعه کنم. افسوس که اون برنامه ی هرشبی و البته قرآنی، فقط همان سال اول بود و بعد از ان ، جلسات مناسیتی و هفتگی برگزار شد. خدا کنه همه ی ما خودمون رو در معرضِ نسیم قرآنی در این ماه قرار بدیم. ان شاءالله .
. الهی بنده ای آلوده هستم به دریای عطایت دیده بستم به کار من گره خورده خدایا سیه رویم دلم مرده خدایا ز طوفان گنه رفت حاصل من شکسته کشتی ام ای ساحل من به سویت آمدم با رو سیاهی تو براین رو سیه، بنما نگاهی ز تو ممنونم ای بحر کرامت مرا خواندی ،در این ماه ضیافت ز لطف بی کرانت من چه گویم گشودی بار دیگر در به رویم نجاتم داده ای در هر تلاطم تو خوبم جلوه دادی ، بین مردم مرا در بین خلق، رسوا نکردی تو با من تاکنون، بد تا نکردی گنه کردم،  ولی اصرار کردم تو بخشیدی ،ولی تکرار کردم اگر دیر آمدم تقصیر دارم به پایم از گنه، زنجیر دارم مرا از جام عفوت شستشو کن همانند گلی خوش رنگ و بو کن بریز از بهر توبه آب رویم مریزی ، بارالها ، آبرویم یقیین دارم که عبدی بی وفایم گنهکارم ببخش جرم خطایم ببخش یارب مرا حق ولیت به جان فاطمه جان علیت ببخش این بنده ی در شور و شینت ببخش ، یارب مرا ، جان حسینت مرا از خار و خس یا رب رها کن مرا سرمست جام مجتبی کن بده بر من خدایا جام شهدی تو بگذر از خطایم جان مهدی نگاهی از کرم ، بر این دلم کن تو آباد ، این خرابه ،منزلم کن ✍ .
‍ . آخر ساله نمی‌دونم راضی شدی ازم یا نه؟ آخر ساله نمی‌دونم اونیکه میخای شدم یا نه؟ آخر ساله کل سالم رو زیر پرچمت بودم آخر ساله کاشکی  سال تحویل و توو حرمت بودم من خطا رفتم و تو به روم نیاوردی قربونت برم همیشه غصه مو خوردی بعضی موقع ها که راهو اشتباه رفتم دستم و گرفتی و توو روضه آوردی دل و دلدارم ، اباعبدالله رفیق و یارم ، اباعبدالله تویی غمخوارم، اباعبدالله «اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله » آخر ساله دل خوشم هر لحظه به نوکریت آقام آخر ساله روزیه کرب و بلامو از خودت میخام آخر ساله حال و روزم خیلی بده گرفتارم آخر ساله آرزوی کربلا رو توو دلم دارم دیدن کرب و بلا توو خواب و رویامه عکس گنبد و ضریحت جلو چشمامه منو یادت نره اربعین ساله بعد بخدا که حرمت تموم دنیامه کس و کار من ، اباعبدالله هوادار من ، اباعبدالله خریدار من ، اباعبدالله «اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله » https://eitaa.com/emame3vom/-219799 👇
. "از من مرا بگیر و خودت را به من بده" یک تذکره به حرمت زهرا به من بده هنگام گریه بر تو به کم قانعم نکن برگیر این دو چشمه دو دریا به من بده آنطور که مرا به حرم جای داده ای در روز حشر پیش خودت جا به من بده با یک برات حال مرا روبه راه کن با یک نگاه خیر دو دنیا به من بده شب زنده داری است و شب جمعه های تو پای ضریح فرصت احیا به من بده از بندگی هر که به جز تو بریده ام "عبدالحسین" را تو به القاب من بده زینب به ناله گفت کمین کرده ساربان انگشتر عقیق خودت را به من بده خنجر گرفت بوسه پیاپی ز حنجرت یک بوسه هم بیا و حسینا به من بده ✍ .
. رسید عطر مناجات و گَردِ غم رفته به شوق بخشش یارم چنین دلم رفته یقین که اشک پشیمانی اش زیاد شود هر آن کسی که به قربان دوست کم رفته امان از این لبِ از فیض توبه جا مانده امان از این دلِ در خواب دم به دم رفته: خدا که هست! چرا رفته در پی خلقش صمد که هست! چرا در پی صنم رفته گناه کرده ام و قلب من شده تاریک گناه کرده ام و نور صورتم رفته نظیر ماه مبارک کجا کنم پیدا! درنگ اگر کنم این وقت مغتنم رفته زمان پاک شدن شد، تمامی اسباب برای توبه مهیاست، روی هم رفته! حسین گفتم و راهم دوباره شد هموار بس است هر چه دلم بین پیچ و خم رفته دوباره با منِ هجران کشیده همدرد است هر عاشقی که شب جمعه ای حرم رفته ۱۴۰۲ .
. ای مرا دلبر و دلدار! اَجرنا مِنْ نار آمده عبد خطاکار!اجرنا من نار تا که گردیم سبک بال الهی العفو تا که باشیم سبک بار! اجرنا من نار مُذعناً معترفا آمده ام!در وا کن بدم و می کنم اقرار!اجرنا من نار با بدی ها شده ام طرد!اغثنا یارب با گناهان شده ام خار!اجرنا من نار با کلاف دل بی طاقت و بی سامانم آمدم بر سر بازار!اجرنا من نار راه کج گرچه مرا دور ز درگاهت کرد حال برگشته ام ای یار!اجرنا من نار شد شب سیزدهم یاد نجف افتادم به علی حیدر کرار! اجرنا من نار به سحرهای حرم انس گرفتم یعنی: به دم قدسی زوار! اجرنا من نار به همان مادر مظلومه و تنهایی که ماند بین در و دیوار! اجرنا من نار به سرشکی که روان گشت ز چشمانم با روضه ی داغی مسمار! اجرنا من نار به غم شام غریبان اباعبدالله که حرم گشت شرر بار!اجرنا من نار به همان طفل سه ساله که پس از غارت شد وسط شعله گرفتار! اجرنا من نار ✍ .
. ... به پرده پوشی ات ای مهربان ادامه بده به دلنوازیِ دلخستگان ادامه بده به نارفیقی این روزگار محکومم به دستگیری این ناتوان ادامه بده اگر چه شهره به کفران نعمتیم اما به رزق دادن دستانمان ادامه بده همیشه هرچه که می خواستم به من دادی بدون منّتِ از این و آن! ادامه بده... امید هست که در را به روت بگشایند دلا به پشت همین در بمان ادامه بده به این طریق گدایی ات فخر کن حتی... شنیدی از همه زخم زبان ادامه بده علی و آل علی شافع تو می گردند به نوکری همین خاندان ادامه بده و چرخ پیر به زانو درآر و شعرت را ز گرمی نفس یک جوان ادامه بده نگو به او علی اکبر بگو خود حیدر که تکیه کرده به او آسمان ادامه بده ... فدای قامت رعنای تو قدم بردار... مقابل پدرت بی امان ادامه بده فدای صوت دل آرام و دلربات علی بگو دوباره برایم اذان ادامه بده بزن به لشکر و با شور ذوالفقار بجنگ به سر زدن ز تن مشرکان ادامه بده و با تویی که تمام وجود بابایی بناست من بشوم امتحان ادامه بده فقطعوه! تنی آه اربا اربا شد سکوت کن!دگر ای روضه خوان ادامه نده... ✍ .
. ماه رمضان: بس است خواب گران، دیده باز کن ای دل خدا خدا کن و راز و نیاز کن ای دل به اشک دیده چو اسپند روی آتش باش مباش ساکت و سوز و گداز کن ای دل کریم قصد عقوبت به راحتی نکند به قصد توبه تو دستی دراز کن ای دل خود تو باعث رسوایی ات شدی یکبار قصورهای خودت را لحاظ کن ای دل خلاف روی خلاف و گناه روی گناه بیا کمی به خودت اعتراض کن ای دل! ولی همین که در این نیمه های شب اینجا نشسته ای به همه خلق ناز کن ای دل برای کرب و بلا رفتن از امام رؤوف بخواه تذکره! کسب جواز کن ای دل سپس شبیه عقیله! کنار قربانگاه تو نیز روی به سوی حجاز کن ای دل: بگو که یا نبی الله کربلا غوغاست تن حسین به خاک و سرش روی نی هاست محمدحسین مهدی پناه✍ .
. گنهکارم!گرفتارم! پریشانم!پشیمانم تو می دانی! نه سر مانده! نه سامانم! پشیمانم قبول است این که بد کردم،خزانم خسته ام زردم کویرم تشنه ام دردم،بیابانم پشیمانم اگر گردن کشی کردم،همه بود از سرِ جهلم کنون بنگر شبیهِ بید لرزانم پشیمانم از اینکه زیر قولم می زنم باید ببخشی تو از این که پای عهد خود نمی مانم پشیمانم شنیدم شرط توبه نم نم اشک است پس امشب شهادت می دهد باران چشمانم پشیمانم قسم به رقة جلدی، ندارم طاقت دوزح میان آتش قهرت نسوزانم پشیمانم همه فخرم در این عالم همین باشد “که میگوید: از اینکه رعیت و مسکین سلطانم پشیمانم؟” “به خاطرخواهی ام یارب، گناهم را ببخش امشب که من عمری غلام شاه عطشانم”پشیمانم گریز روضه جانسوز است، سکینه با خودش می گفت: از اینکه مشک دادم به عمو جانم پشیمانم... ✍ ........................ . الا مادر به قربون جمالت.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ داره میره ام البنین از خونه ازخونه چشما همه تو ماتمش گریونه گریونه درداشو داره تو دلش میشماره واویلا داره آروم به زیر لب میخونه میخونه الا مادر به قربون جمالت رخ چون بدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت حلالت باشه؛قربونی آقا شدی حلالت باشه؛مُقَطَّعُ الاَعضا شدی حلالت باشه؛که پسر زهرا شدی مادرت داره میمیره کجایی اباالفضل؟ هی سراغتو میگیره کجایی اباالفضل؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ چشماش مثل ابر بهار میباره میباره حالا که دیگه موعد دیداره دیداره از جنت الاعلا میان پیشوازش با گریه زهرا و زینب مادر شیرخواره شیر خواره زمین اشکش روون میشه خدایا بقیع بی روضه خون میشه خدایا به جای دختر هایی که نداره سکینه قد کمون میشه خدایا حلالش باشه؛غم از رو قلبش پا میشه حلالش باشه؛پَرِ عروجش وا میشه حلالش باشه؛که زائر زهرا میشه مادرت داره میمیره کجایی اباالفضل؟ هی سراغتو میگیره کجایی اباالفضل؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ فاطمیه سُفرَش داره جمع میشه جمع میشه ولی هنوز تو سینه ها آتیشه آتیشه به یاد اون صورت که نیلی بوده واویلا میخوام که بازم صورتم زخمی شه زخمی شه فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد به طفلی رخت ماتم در بَرَم کرد الهی بشکنه دست مغیره میون کوچه ها بی مادرم کرد باهاش دشمنم؛اونی که میزد مادرو باهاش دشمنم؛اونی که آتیش زد دَرو باهاش دشمنم؛اونی که سوزوند حیدرو نوکرت برات الهی بمیره یازهرا تا به سمت تو یه راهی بگیره یا زهرا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. ... تشنه به جز کرانه ی دریا کجا رود بنده به غیر خانه ی مولا کجا رود رانده شده است از همه جا! بینوا شده یا رب بگو که عبد تو حالا کجا رود در را به روی این دل غمدیده باز کن باید صدای ناله ی من تا کجا رود؟ جز درگه تو پای ارادت کجا نهم جز دامن تو دست تمنا کجا رود باید قدم گرفت پیِ ردّ پای دوست مجنون سوال کرد که لیلا کجا رود... خلوت نشین دردم و شب زنده دار اشک دل جز حرم به نیّت احیا کجا رود آقای طوس گفته فقط گریه بر حسین جز کربلا بگو که دل ما کجا رود ... “ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن” بی تو بگو که زینب تنها کجا رود؟ جا مانده است کودک او پشت خیمه ها حالا رباب با غم لالا... کجا رود .
. شمیم عفو خدا بر مشام می آید برای زخم گناه التیام می آید اگر چه بندگی ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می آید اگرچه طعمه شیطان برای مومن هست اگرچه نفس به همراه دام می آید... بناست پاک شود نامه ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه ها همه بوی طعام می آید... محمدحسین مهدی پناه✍ .
226.7K
یه عالمه گریه به روضه بدهکارم تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم امام حسین خیلی دوسِت دارم تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم بذار حالا حالا نوکر شما باشم لحظه‌ی مرگم توو خاک کربلا باشم