eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. این شب آخری چه زود میگذره شب وداع عاشق و دلبره عزیز من نوبتی هم که باشه نوبت اون وصیت مادره اجازه میدی که روتو ببوسم؟! این دم آخری موتو ببوسم بذار به جای علی و فاطمه با گریه زیر گلوتو ببوسم امشبمون ایشالله فردا نشه خیمه ی ما بدون سقا نشه رباب داره خدا خدا میکنه حرمله پاش به خیمه ها وا نشه برو ولی به فکر خواهرت باش به فکر گریه های دخترت باش دیگه سفارش نکنم عزیزم مراقبه رگایه حنجرت باش اگه بری من می مونم با کوفه کینه داره از پدر ما کوفه باشه برو ولی نگفتی آخر با حرمله چطور برم تا کوفه نگو که غارت میکنن تنت رو نگو...نگو...نگو که گردنت رو... حیفه که غارت بشه ، مادرم دوخت با بازوی شکسته پیرهنت رو بگو که بسته با طناب نمیشم وارد مجلس شراب نمیشم حریف شام و کوفه میشم اما حریف گریه ی رباب نمیشم الهی غصه های سخت نبینم سرت رو بالای درخت نبینم دعا بکن توو مجلس شرابش پا رو سرت پایین تخت نبینم 👇
. روضه جانسوز حضرت زهرا(س) حاج محمود کریمی با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود… روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود… روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت... شاعر: .👇
. 📃 با این‌‌که پیکر پسرش بوریا شود 🎙 از 🗓 #_۱۴۰۰ 📍 "علیه‌السلام" 🏷 "سلام‌الله‌علیها" با این‌‌که پیکر پسرش بوریا شود عریان به خاک تشنه‌ی صحرا، رها شود با این‌که از قضیّه خبر داشت فاطمه با این‌که درد دست و کمر داشت فاطمه پاشد برای امر مهمّی وضو گرفت آهی کشید و بغض بدی در گلو گرفت صندوقچه‌ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد می‌دید فاطمه، شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز ابن‌سعد با نیزه‌اش به‌ روی تن شاه می‌کشید نقشه برای پیرهن شاه می‌کشید زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه، پیرهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته‌ی خود، روز آخری با چشم نیم‌بسته‌ی خود، روز آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره‌پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش، دلش گرفت می‌دید نیزه‌ای وسط سینه‌اش نشست پیراهنش همین‌که به زیر گلو رسید در قتلگاه، پنجه‌ی قاتل به مو رسید تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت ✍ 👇
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سنگش به دیگران و طلایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ “طوس” توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید میگفت این قبیله عبا شد نصیب ما میگفت آن قبیله قبایش به ما رسید جسمش به خاک ماند و کسی دست هم نزد تا که پس از سه روز زنان بنی اسد…
4_5891201469335473908.mp3
23.67M
📋 تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه ما را به ماه‌ات میهمان کن، امتحان نه با هرچه می‌خواهی بزن اما عزیزم با دوریِّت از روضه و گریه‌کنان نه جان جوانت رحم کن بر ما جوانان بسپار ما را دست اکبر، این و آن نه هر چار فصل سال ما ابرِ بهارم اندازه‌ی ما گریه کرده آسمان نه سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند سرمایه‌ای جز اشک دارد این دکان نه صدبار حاجات خودم را عرضه کردم یکبار هم نشنیدم از این آستان نه جان من است این روضه ها ؛ پای بساطت دنبال جانم آمدم ، دنبال نان نه مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت ای کاش با جانم بمانم با زبان نه ای کاش از من کماکان التماس مرقد تو از تو جواب التماسم همچنان نه هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت شمر و سنان رفتند اما ساربان نه جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت : با خیزران بر ما بزن بر آن دهان نه بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت با گریه می‌گفت آب و نان نه سایبان نه *شاعران: ، ، ، ، ، ، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋سائل ِ خانه يِ تو گر چه زياد است زياد ..................................................... سائل ِ خانه يِ تو گر چه زياد است زياد كرَمَت چند برابر چه زياد است زياد اينطرف ها گذري كن كه ببيني اينجا در مسير ِ قدمت سر چه زياد است زياد خاكِ پايِ تو شدن آرزويِ خوبان است ارزش ِ خاكِ تو از زر چه زياد است زياد بالِ جبريل شده فرش ِ حسينيه ي تو در عزاخانه ي تو پر چه زياد است زياد من شدم عاشق تو يا تو شدي عاشق من؟! لطفِ ارباب به نوكر چه زياد است زياد! سه علي داري و پشتت به پسرها گرم است دور تا دور ِ تو حيدر چه زياد است زياد روضه خوان گفت حسين... اشكِ همه درآمد نمكِ نام ِ تو دلبر چه زياد است زياد حجم ِ تير ِ سه پر ِ حرمله يِ خانه خراب از گلويِ علي اصغر چه زياد است زياد حمل ِ پيغمبر ِ تو چند عبا ميخواهد قطعه هاي تن ِ اكبر چه زياد است زياد اي امان از دلِ زهرا و علي و زينب در تنت نيزه و خنجر چه زياد است زياد هر كجا رفت سرت پشت سرت خواهر رفت عشق ِ خواهر به برادر چه زياد است زياد رويِ نيزه سر ِ تو سايه به زينب انداخت سايه ات بر سر ِخواهر چه زياد است زياد... شاعر : ✍ ............................................... حاج مسعود پیرایش ✍ 👇
امام حسین ع
#شور(انا الفقیر به محبت حسین...) #شور_امام_حسین مداح :#کربلایی_یاسین_زندی مراسم #شب_ششم محرم الحر
. زندهٔ جاوید کیست؟کشتهٔ شمشیردوست کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق آید از آن کشتگان زمزمهٔ دوست دوست بندهٔ یزدان‌شناس، موت و حیاتش یکی‌ست زآن‌که به نور خداش پرورشِ طبع و خوست گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا گر چه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟ قصهٔ ناموس و عشق،صحبت‌سنگ و سبوست عاشق دیداردوست‌،اوست که همچون‌حسین زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست دوست به شمشیر اگر پاره کند پیکرش منّت شمشیردوست بر بدنش مو به موست گر به اسیری برند عترت او دشمنان هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد،نکوست تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 شمع جمع .......... . همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه ودست وسر وچشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعداز این خوب تر است جای صفاتی مثل سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم گفت: حسن... تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود. آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود انا الفقیر به محبت الحسن .......... https://eitaa.com/emame3vom/5483 https://eitaa.com/emame3vom/2301 . اگر چه نسل امامان حسینی اند اما خدا به " مجتبی" نمکی مادرانه تر داده