eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
هفتگی۱۴۰۳.۸.۱۶ بين الحرمین طهران4_5888820433955853766.mp3
زمان: حجم: 17.87M
دل تا نشست روز ازل روی بام او 🎤 بانوای:کــربــلایی ◾️ جلسه هفتگی | ۱۶ آبان ۱۴۰۳ ‌📌 هیئت بین الحرمین تهران 📝شاعر:
. رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل ..................... فکر میکنی مادر از دنیا بره تموم میشه نه.. همه‌ی حواسش به کربلا بود.. سه روز بود هیشکی آب نخورده بود.دخترِ این مادر شب عاشورا داره دونه دونه وصیتهای مادر ،یادش میاد..مادر گفت یه روز میاد من نیستم داداشت داره میره زیر گلوش رو ببوس..یادم نره. زینب میگه بابام شب ۲۱ رمضان وصیت کرد ، همه رو بیرون کرد. فقط بچه های فاطمه بمونن ..همه دارن آروم بیرون میرن دید قمر بنی هاشم خجالت زده داره بیرون میره.تا دم‌حجره رفت امیرالمومنین فرمود: تو کجا میری عباس؟گفت:آقاجان فرمودین بچه های فاطمه بمونن..من غلام اونها هستم. فرمود:بیا همه حرفهام با توعه..عباسم بیا، حسینم بیا زینب داره میبینه دستاتون رو‌گذاشتم تو‌ دست هم ..عباس! یه روزی میاد کربلا من نیستم..حسینم رو‌ یادت نره یاری کنی..هرچی شد حسین منو‌ تنها نذاری. .👇
هفتگی۸.۲۳فاطمیه۱۴۰۳ هیئت بین الحرمین طهرانرسیده رزق عالم.mp3
زمان: حجم: 9.07M
◾️ دهه اول ۱۴۰۳ [ رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل - شعرخوانی ] 🎤 بانوای:کــربــلایی 📝 شاعر:
. علیه_السلام دل تا نشست روز ازل روی بام او عمداً گذاشت پای خودش را به دام او ما را فقط هوای نجف مست می‌کند چون لب نهاده ایم به لب های جام او شیرینی دهین نجف را چشیده است هرکس که باز کرده دهان را به نام او هرجا که کار عالم و آدم گدایی است مانند پادشاه می‌آید غلام او توحید خوانده هرکه میان نماز خویش خوانده است در مقابل او از مقام او عالم نشسته گوش به فرمان منبرش لکنت گرفته روح جهان از کلام او هر کس که جان سپرده به پای محبت‌اش ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام او «پیچند رخ به مقنعه مردان روزگار» تیغ‌اش برون بیاید اگر از نیام او در کارزار دهر،جهان پهلوان علیست مرشد! بگیر ضرب و بخوان از مرام او خیر‌ش به دشمنان خودش هم رسیده است گسترده است سایه‌ی لطف مدام او بعد از اُحد اگر چه پر از زخم کاری است لبخند فاطمه است فقط التیام او هفت آسمان به محضر او می‌دهد سلام مانده است بی جواب اگر چه سلام او خون حسین می‌چکد از دستشان هنوز آن سائلان که سیر شدند از طعام او ✍ .
. علیه_السلام دل تا نشست روز ازل روی بام او عمداً گذاشت پای خودش را به دام او ما را فقط هوای نجف مست می‌کند چون لب نهاده ایم به لب های جام او شیرینی دهین نجف را چشیده است هرکس که باز کرده دهان را به نام او هرجا که کار عالم و آدم گدایی است مانند پادشاه می‌آید غلام او توحید خوانده هرکه میان نماز خویش خوانده است در مقابل او از مقام او عالم نشسته گوش به فرمان منبرش لکنت گرفته روح جهان از کلام او هر کس که جان سپرده به پای محبت‌اش ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام او «پیچند رخ به مقنعه مردان روزگار» تیغ‌اش برون بیاید اگر از نیام او در کارزار دهر،جهان پهلوان علیست مرشد! بگیر ضرب و بخوان از مرام او خیر‌ش به دشمنان خودش هم رسیده است گسترده است سایه‌ی لطف مدام او بعد از اُحد اگر چه پر از زخم کاری است لبخند فاطمه است فقط التیام او هفت آسمان به محضر او می‌دهد سلام مانده است بی جواب اگر چه سلام او خون حسین می‌چکد از دستشان هنوز آن سائلان که سیر شدند از طعام او .👇
. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» آیا شود که روزی ما کربلا کنند؟ ما را که بین روضه به آتش کشیده‌اند فردای حشر وارد دوزخ چرا کنند؟ اول مرا به نیمه نگاهی کشانده و بعدش به آه و گریه مرا مبتلا کنند غیر از قبیلۀ علی و فاطمه کجا ... شاهان به حال و روز گدا اعتنا کنند؟ دور از مرام و مسلک این خانواده است یوم الحساب، نوکر خود را رها کنند با اذن مادرش به محرم رسیده‌ایم او گفته است تک تک ما را صدا کنند آنان که حر گم شده را هم خریده‌اند «آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟» درد نهفته‌ای که مداوا نمی‌شود باید ز تربت حرم او دوا کنند سالی گذشت تیره شدم منتظر شدم تا که مس وجود مرا هم طلا کنند اصلا در این حسینیه‌ها، در محرمش ما را به دین و شرع و خدا آشنا کنند در محضر خدا و ائمه میان عرش جمع ملائکه همه روضه به پا کنند که کوفیان چگونه جلو چشم فاطمه سر از تن عزیز پیمبر جدا کنند . اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، ............... . همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه ............ . نه که خود آییم، ما را لطف یار آورده است رو به ما آن جلوه ی پروردگار آورده است با دعای حضرت صاحب زمان نوکر شدیم بهر ما این نوکری ها اعتبار آورده است روزی لایَحتَسِب یعنی در اوج مشکلات یک دعایش رحمتی دنباله دار آورده است در سرای بی قراری، ساکن روضه شدیم رحمتش ما را به این دارُالقرار آورده است یاد او مُحی القلوب است، اشک هایت را ببین از نخیل خشک ما خرما به بار آورده است خوش بر اقبال کسی که شامل رحمت شد و نام مهدی را به وقت احتضار آورده است در مسیر و راه ثارالله، شأنش ویژه است هر کسی که یک نفر را پای کار آورده است کربلای ما چه شد؟ دل شد دوباره زیرو رو... با نسیمی که شمیمِ آن دیار آورده است داغ سنگین حسین و ابتلای زینبش بر دل صاحب زمان، خیلی فشار آورده است اُف بر این دنیا که زینب را جدا کرد از حسین چه بلایی بر سرش این روزگار آورده است دید از تل با تحیر، بهر تحقیر حسین لشگر کوفه به مقتل، ده سوار آورده است ✍ ........... . چه شب هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود چنان تار است چشمانم که باور کن نفهمیدم سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود چه شب ها که گرسنه ماندم اما شکر حق کردم رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می زد میان لشگر کوفه به بی رحمی ملقب بود نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم خلاصه این بغل کردن، مرا پایان مطلب بود ✍ .
. رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل .👇👇
. روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را علیه‌السلام .👇