eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
تربتش عطر کربلا دارد غربتش روضۀ رضا دارد گنبدش، آسمان...طلایش، نور روزها، گنبدِ طلا دارد هرچه در چَنته دارد این دنیا از کرامات مجتبا دارد "ای کریمی که در خزانۀ غیب...". مور هم چشم بر شما دارد تا که دستِ شماست بر سرِ ما همه عالم نظر به ما دارد زَهرۀ زهر ریخت پیش لبت لعل تو حکم کیمیا دارد آنچه از دل به لب برآوردی رنگِ سیلیِ کوچه را دارد متّهم، زهر نیست! میدانی لخته‌ها از چه ماجرا دارد ... «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» @emame3vom .
. مرضیه عاطفی: 🏴🍃 نذر شهادت حضرت معزّٱلمؤمنین 🍃🏴 کینهٔ جنگِ جمل تاب و‌ توانت را گرفت جرعه جرعه زهر آقاجان امانت را گرفت در همان ثانیه های اولّ افطار بود زهر اثر کرد و تکلّم از زبانت را گرفت حجره شد مقتل برایت! پا کشیدی بر زمین تشت را آورد زینب(س)؛ خون٬ دهانت را گرفت پاره پاره از جگر می ریخت و با لرزش ِ دست هایش؛ لرزش ِ در بازوانت را گرفت خون به خوردِ شال سبزت رفت و تار و پودِ آن ضجّه زد! افتاد و دستِ مهربانت را گرفت روزه بودی سهم لبهایت به جای آب شد سوزش ِ زهری که عمقِ استخوانت را گرفت یارِ خانه مار شد در آستینت عاقبت؛ زهرِ خود را ریخت! نور از دیدگانت را گرفت زهر در ظاهر! ولیکن در حقیقت سال ها لحظه لحظه ماجرای کوچه٬ جانت را گرفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ تقدیم به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام مثلِ شمعی که دلیلِ مرگِ یک پروانه است غربتِ یک مرد گاهی از درونِ خانه است دشمنان با زخمِ تیغ و دوستان زخمِ زبان این شروعِ ماجرایی تلخ و بی رحمانه است سفره ی افطارِ او خالیست از خودکامگی سفره ی احسانِ او اما پر و پیمانه است بیعتِ کوفه برایش جز غم و اندوه نیست چون وفایِ عهد درکوفه فقط افسانه است شیرِ صفین و جمل ترسی ندارد از نبرد صلحِ او جنگِ میانِ عاقل و دیوانه است روزه باشی و به جای آب با زهرِ جفا... این فقط یک گوشه از پایانِ مظلومانه است تیربارانِ کسی که رفتنش هم صلح بود کارِ نامردی است که با جدِ او بیگانه است جعده تنها نیست...قاتل خاطراتِ کودکیست قاتلِ او کوچه و دیوار و دربِ خانه است... در خانه هم تو کشته‌ی غربت شدی حسن! تابوت‌ خفته‌ای و اهانت شدی حسن! اما تمام روضه‌ی تو این عبارت است : در مجلس مغیره تو دعوت شدی حسن! تربتش عطر کربلا دارد غربتش روضه ی رضا دارد گنبدش ، آسمان...طلایش، نور روزها گنبد طلا دارد هرچه در چَنته دارد این دنیا از کرامات مجتبا دارد "ای کریمی که در خزانه ی غیب..." مور هم چشم بر شما دارد تا که دست شماست بر سرِ ما همه عالم نظر به ما دارد زَهره ی زهر ریخت پیش لبت لعل تو حکم کیمیا دارد آنچه از دل به لب برآوردی رنگِ سیلیِ کوچه را دارد متهم، زهر نیست! میدانی لخته ها از چه ماجرا دارد ⚫️ هفتم صفر سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را تعزیت می‌گوییم @emame3vom سمانه خلف زاده: خواندن روضه ات از بس که جگر میخواهد کار هر بی هنری نیست هنر میخواهد یاکریمی به تمنای کریمی که تویی پرشکسته ،به بقیع آمده، پر میخواهد ابرها روی مزارت دلشان میگیرد باد هم از سر کوی تو خبر میخواهد گرچه بی شمع و چراغ است مزار تو ولی شب ماتم زدگان از تو سحر میخواهد ای وجودت همه اکسیر نفهمیده تو را یارت از دشمن اگر کیسه ی زر میخواهد حرز بازوی پسر داشت نشان ازینکه سرفرازی همه جا اذن پدر میخواهد صحبت از عاشقی قاسم و عبدالله است صحبت از وادی عشق است که سر میخواهد روضه ات با جگر و تشت فقط کامل نیست روضه ات بی کسی و کوچه و در میخواهد این غزل نذر غریبی بقیع تو شده شاعرش از کرمت، نیم نظر میخواهد @emame3vom .
. بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت شهادت استاد مطهری و روز ▶️ لبی گشود و شراب طهور جاری شد سکوت کرد وغمی سوت و کور جاری شد کسی که فلسفه هم عاشق تکلم اوست کسی که در نَفسَش، نفخِ صور جاری شد! مبارز است و معلم... مفسّر است و شهید... مطهری که در او رودِ نور جاری شد نه هر که زنده فقط، در فراقِ او جان داد که جان، دوباره از اهلِ قبور جاری شد! و قطره قطره‌ی دریا و رودها خشکید و اشک از دلِ سنگِ صبور جاری شد * چه سخت می‌شود از نو، میان ما برسد کسی در آینه‌ی تو، میان ما برسد کسی که پاره‌ای از جانِ آسمان باشد چو رود، جاری و چون بحر، بی‌کران باشد برای راهِ تو، پشت و پناه باید بود قدم قدم قلمت را سپاه باید بود هنوز هم کسی آیینه‌وار چون تو نزیست! چقدر جای صدای بصیرتت خالیست! * * امام خمینی (ره): مطهری پاره‌ی تن من است. ⏹
. حال و هوای شهر، نفسگیر می‌شود بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ حال و هوای شهر، نفسگیر می‌شود تا حلقه های اشکِ تو زنجیر می‌شود چیزی نمانده است به خطِّ مقدّمت بابا! صبور باش اگر دیر می‌شود تاول به تاول است تمامِ تنت...ببین تاول شبیهِ دردِ تو تکثیر می‌شود رفتارِ عده ای به تو آسیب میزند گاهی زبان،زبانه ی شمشیر می‌شود هرروز دیده ای ز کمانِ دهانشان حرفی که تیر می‌کشد و تیر می‌شود ساکت نشسته ای و نگاهی نمی‌کنی وقتی وجودت از همه کس سیر می‌شود کم کم شبیهِ آیِنه ها می‌شوی دگر دارد تمامِ خوابِ تو تعبیر می‌شود تو می‌روی و تازه جوان می‌شوی و من آن دختری که از غمِ تو پیر می‌شود .
. تکرار شده روضۀ مادر، زینب! با آتش فتنه، و شعاری بر لب: گفتند که زن... که زندگی... آزادی! با چادر خونی چه بگویند امشب؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷
. (س) شهادت باید آیینه را قسم بدهم صورتت را به من نشان بدهد دیدن روی ماه تو,تنها میتواند به من توان بدهد   رو گرفتی ...خسوف شد ...شبها آه ! از سوزِ مانده  بر لبها نفَسی زنده کن مرا...که فقط میتواند دَمِ تو ،جان بدهد جز من و کودکان و سلمان و دو سه یارِ "به حق-مسلمان"م یک نفر نیست که در این کوفه برسد ...آب دستمان بدهد   اَنتِ روحُ الحیاةِ...لَم یَبقا بعدَکِ جسمُ نحنُ فی الدُّنیا! دونَنی، لا تُرَحِّلی! زهرا ! كاش هجران، كمی امان بدهد اینهمه زخم... آه... اینهمه زخم رازهای تو بود و دَم نزدی چاره سازِ علی...بگو چه کنم؟ کیست تا مَرهَمی نشان بدهد؟ کمی آبِ روان بریز اسماء... عذر میخواهم از همه سادات! روضه ،سنگین شده...کسی باید آبِ قندی به روضه خوان بدهد ✍ .
. ای باطن غم تو غم کربلا حسن میراث‌دار غربت شیر خدا حسن ای شاهد مصیبت فرق شکافته ای شاهد غم در و دیوار، یا حسن ای زخم‌خورده، زخم زبان خورده از همه سردار دست بسته‌ی قحط وفا حسن عمری اگرچه زیستی ای زاده‌ی علی هر روز را شهید شدی، مرحبا حسن بخشیده‌اند مال، کریمان به مردمان بخشیده‌ای تو آبروی خویش را حسن هرگز نبود با تو ولی با حسین بود هفتاد یار صادق و بی ادعا حسن افتاد جسم قاسم و عبداللَهت به خاک شد نذر آخر تو چه زیبا ادا حسن ............. علیه‌السلام نبود تاب و توانی که وا کند لب را گرفت با نگه خود سراغ زینب را خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد دوان دوان به کنار برادرش آمد رسید و چادر خود را که از سرش انداخت نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت صدای گریه و آه بلند می‌آمد زبان خواهر دلخسته بند می‌آمد کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم! دو چشم خود بگشا، ای ستم کشیده! منم عزیز مادر من باز خونجگر شده‌ای! شبیه مادرمان دست بر کمر شده‌ای! چرا عزیز دلم رد خون به لب داری؟! چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری! غریب فاطمه! رنگ تنت عوض شده است تن تو سبز شده، گلشنت عوض شده است شنیده‌ام که چه رنجی ز یار می‌بینی شنیده‌ام که دو روز است تار می‌بینی خودت بگو چه کنم اشک و آهِ قاسم را بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است نگاه بر تو و طشت و غم جگر، سخت است گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه به عزت و شرف لااله الا الله تن غریب وطن را بلند می‌کردند تن شریف حسن را بلند می‌کردند برادران همه رفتند زیر تابوتش فرشته‌ها همه بردند سوی لاهوتش کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید شکوه و جلوه‌ی تشییع مجتبی را دید گذشت لحظه‌ای و فتنه‌ای به راه انداخت به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود تلافی همه از کینۀ جمل شده بود کنار قبر نبی از دل عقده واکردند و از کمان همگی تیر را رها کردند صدای نالهٔ واغربتا به گوش آمد چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد غم غریبی‌ات آقای من! چه دلگیر است به پیکرت لب هفتاد چوبهٔ تیر است ......... سلام‌الله‌علیها مجتبی علیه‌السلام ✍ یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی ....... علیه‌السلام رسم کریم‌هاست غم یار می‌خورند درعمر خویش غصهٔ بسیار می‌خورند راز نگفته در دلشان موج میزند از دوست زهر و طعنه ز اغیار می‌خورند زیر عبا زره به تن خویش می‌کنند وقت نماز خون دل زار می‌خورند حتی سپاهیان و غلامان یک غریب نان را به نرخ درهم و دینار می‌خورند از همسرانشان طلب آب می‌کنند اما به جاش زهر شرربار می‌خورند این زهر را نه از ستم همسرانشان این زهر را ز کوچه و دیوار می‌خورند موی حسن ز غصه زهرا سفید شد رسم کریم‌هاست غم یار می‌خورند .