eitaa logo
امام حسین ع
17.1هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌ا‌لسلام 🔹نسیم صلوات🔹 در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی‌جهت نیست که اسمش علی اکبر شده است چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده‌ست مگر یا لیلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست «پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست» سنگ در دستش از اعجاز قمر می‌گردد گر به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمی‌خواست نفس پنج تن آل عبا برمی‌خواست ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته... بی‌نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت: «شاه شمشادقدان، خسرو شیرین‌دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان» زلفش آن‌روز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر مؤذن‌زاده کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه، شمیم صلوات می‌وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمی‌گشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات... 📝 .
. سلام‌الله‌علیها ای شب قدر، کسی قدر تو را فهمیده‌ست؟ تا به امروز کسی مرتبه‌ات را دیده‌ست؟ خلق از معرفت شأن تو عاجز ماندند بی‌جهت نیست خدافاطمه‌ات نامیده‌ست خواستم ذات تو را نور بخوانم، دیدم نور هم باتوخودش را همه‌جا سنجیده‌ست نورِ چشمان پیمبر تویی و جلوهٔ تو آفتابی‌ست که تا غار حِرا تابیده‌ست حکمتش چیست که ای ام ابیها! پدرت بارها خم شده و دست تو را بوسیده‌ست نخلِ لب‌تشنه شد از نام‌توسیراب، چقدر چشمه ازعشق‌تودرقلب علی جوشیده‌ست دست‌دردست توبود ای شرف‌الشمسِ اگر علی انگشتر خود را به گدا بخشیده‌ست سرِ هم‌صحبتِ صدّیقه شدن بود اگر، مَلَک وحی، هرآئینه به خود بالیده‌ست بانی رزق تویی، روح الامین می‌دانست سیبی ازعرش اگرچیده به‌اذنت چیده‌ست هرزمانی که شدی خسته،به نقل از سلمان چرخِ‌دستاس تو بادست مَلک چرخیده‌ست چه بگوییم از انفاق تو، وقتی در شهر سائلی رَخت عروسی تو را پوشیده‌ست به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد نان افطارتو وصفش همه جا پیچیده‌ست چشم صائب به کرامات تو افتاد ونوشت: "گوش این طایفه آوای گدانشنیده‌ست" آه باران عطا! رودکرم! خیرکثیر! ازچه همسایه‌ات ازگریهءتو رنجیده‌ست بشکند دست کسانی که شکستند تو را چشمت ازضربۀناگاه به‌خون غلتیده‌ست سرِ زخمت نکند وا شده بانوی بهشت اینهمه لاله چرا دور و برت روئیده‌ست پلک آرام بزن، صفحه به نرمی بشمار مصحف‌روی‌توچندی‌ست زهم پاشیده‌ست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/36338 .
. علیه‌السلام علیه‌السلام ارث برد از پدر خاک، غم و درد و محن چه قدر خاک نشسته ست روی قبر حسن زیر این‌هرم‌عطش‌خیز، سراسر روضه ست سایه انداختن بال کبوتر روضه ست یادم افتاد از آن مرثیۀ عالم سوز بدن شاه رها شد وسط دشت، سه روز جگرم سوخت از این‌غربتِ بی‌پشت و پناه دفن شد شاه به دستان دهاتی ها، آه... گریه کردیم و در این حال نمردیم ببخش تازه شد داغ تو هرسال، نمردیم ببخش روضه‌خوان‌گفت که‌مرکب به‌تنت تاخته است ای تن پاک تو پامال...نمردیم ببخش روضه‌خوان‌گفت‌وشنیدیم‌وهنوز اینجاییم اگر از روضۀ گودال نمردیم ببخش دل ما سنگ خرابه ست، از آن هم بدتر پا به پای غم غسال نمردیم...ببخش سوم ماه محرم به تو قولی دادیم ما اگر هشتم شوال نمردیم ببخش «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ............ . ✍ 〰〰〰〰〰〰 غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلاً» گرچه خاک است روی قبر تو، اما مثلاً ... گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن گنبدِ خضرا مثلاً چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان ! جنسِ هر پنجره‌اش هست مُطلّا مثلاً چقدَر پارچه‌ی سبز گره خورده به آن می‌کنی باز، تمام گره‌ها را مثلاً خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم، در این صحنِ مُعلّا مثلاً تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلاً هیئتی شکل گرفته‌ست میان حرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلاً روضه‌خوانی وسطِ صحن، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو؛ حالا مثلاً ... مادری با پسرش رد شده از آن، اما ... هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلاً دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست، در آنجا مثلاً مادرِ قصه‌ی ما رفت صحیح و سالم وَ نپوشاند رخ از دیده‌ی مولا مثلاً بعدِ مجلس همه رفتند، زیارت کردند تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلاً .
. علیه‌السلام همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود امیرِ صف شکن جنگ نابرابر بود زمانه سردتر از سرد می‌شد اما او همیشه مایۀ دلگرمی پیمبر بود به کوری همۀ هندهای این عالم رشید بود و جگر داشت، یک دلاور بود رسید و کوه احد را به یک نظر لرزاند اگر غلط نکنم قوم و خویشِ حیدر بود میان معرکه هرچند ذوالفقار نداشت خم دو ابروی او ذوالفقار دیگر بود قدم قدم شده در جنگ، رنگ دشمن زرد چقدر مثل علی حمله می‌کند این مرد گرفته جذبۀ نامش تمام میدان را زمین زده کمر قوم نامسلمان را خبر دهید همان شیر آمده، آنکه شکسته فرق ابوجهل‌های دوران را گرفته است دو شمشیر در نبرد به دست گریز داده یکی جسم را یکی جان را علی و حمزه، بنازم به عرصۀ جنگی که جلوه‌گر شده طوفانِ پشت طوفان را شبیه شیر حق، آمادۀ شکارست او به جنگ بدر قسم، ماهِ روزگارست او چنان به شانه علم بعد او نهاده علی که با وجود نود زخم، ایستاده علی به تیغ ابروی مستش قسم که در پیکار نکرده است ز شمشیر استفاده علی به حفظ جان پیمبر موظف است اگر ز داغ پر زدنِ حمزه جان نداده علی علی و حرف‌نود زخم، معنی‌اش این است که بعد حمزه نجنگیده است ساده علی صدا زدند: نبی کشته شد،_خیالات است_ بگو پیمبر ما خوانده است نادعلی دوباره خار به‌چشم، استخوان‌میان گلوست فقط اشاره به تاریخ می‌کنم ای دوست: علی که گفت برای نبی به جان سپرم و از جدال به این سادگی نمی‌گذرم گریختند فلان و فلان، دلیل نخواه خودم نخواستم اسمی از آن دو تا ببرم مرا به سینه غمی هست جانگداز، چنان که تیر می‌کشد از یاد آن تمام سرم "اُحُد" مقدمه‌ای بود بر "جمل"، بگذار به لعن عایشه قدری خنک شود جگرم به حمزه نیزه، به تابوت مجتبی هم تیر من از شباهت این زن به هند باخبرم زن است و مرده به کرّات روح عاطفه‌اش هزار مرتبه لعنت به تیر و طائفه‌اش «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
YEKNET.IR - shoor - arbaein 1400 - sibsorkhi.mp3
3.37M
🔳 روضه ای 🌴چه پای آبله خیزی 🌴چه مرکبی و چه راهی 🎤 چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه می‌زدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایۀ سرنیزه‌ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پارۀ معجر، مخدّرات مکدّر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی گرفت سکّه ولی نیزه را...خلاصه بگویم ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی به‌چوب‌خشک، لبی را یزیدبست که ازخاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به‌شعرکه‌می‌خواندفی‌البداهه و می‌ریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/50954
. مجتبی علیه‌السلام ✍ از چه گفتند پس از صلح تو وا اسلاما؟ جاءَ في النّقل "امامان؛ قعدا او قاما" سَیفُکَ یَسفِکُ دَم، یَسفِکُ دَم، یَسفِکُ دَم سَیف ما السَیف؟ یقولونَ لَه صَمصاما سه قدم چرخ زدی در دلِ میدان جمل فَیسمّونَکَ لیثاً، أسداً، ضَرغاما زهر آن زهره که دید از تو جگر کرد طلب یا کریم! انعِمْ بالسّائِلِکَ إنعاما نیست بر مدفن او کهنه چراغی روشن تیره روزا چرخا! کج نظرا! بد ناما ای به قربان غریبی تو صد قافله دل تیغ غم آختنش با تو و گردن با ما «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. صحن آزادی مشهد سلام ای مهربون آقای عالم دارم در می‌زنم، آغوش وا کن گرفتاره دلم... عین کبوتر منو تو صحن آزادی رها کن الهی سایۀ مهر تو ای ماه سر مرد و زن میهن بمونه چراغ شاچراغ و مشهد و قم الهی تا ابد روشن بمونه کجا واسه دلم بهتر ازاینجا ضریحت امن و اسمت هم امینه به تو تا گرمه پشت سرزمینم محاله روی ناامنی ببینه زیارتنامه رو از نو بخونیم امید سرزمین اینجاست مردم پناه شهر، صحن انقلابه امان اینجا امین اینجاست مردم سلام آوردن از شیراز آقا! شهیدای حرم شونه به شونه جوابش رو می‌گیرن دشمنامون به اون چادر که غرق خاک و خونه ✍🏻 🏷 (ع) | 🇮🇷
. سلام‌الله‌‌علیها در لقب، پیشتر از زینت مولا بودن مفتخر بود به صدیقهٔ صغری بودن چون نبی، چله گرفته‌ست علی هم به‌نظر تا قدم رنجه کند امّ ابیهای دگر باید آئینهٔ ام النجبا گفت به او زینت پنج تن آل عبا گفت به او از همان روز که آمد دلش آرام نداشت شرح دلتنگی‌اش انگار سرانجام نداشت اشک می‌ریخت ولی در طلب دنیا نه گریه می‌کرد، در آغوش حسین اما نه مردمِ دیدهٔ او میل به اغیار نداشت جز حسین بن علی با احدی کار نداشت از همان روز، جهان دید که در شادی و غم جان او و پسر فاطمه وصل است به هم عشق‌بودآنچه که‌از خون‌خدا در رگ داشت عشق‌آنگونه که‌در عقد، دوتا شرط گذاشت اینکه هر روز به دیدار حسینش برود در سفر نیز پی نور دو عینش برود سفر...آری سفر، افسوس سفر... آه سفر داشت در هر قدمش غُصه‌ی جانکاه سفر پس به میدان بلا او دل و جانش را برد ذوالفقار دو دمش را "پسرانش را" برد آسمان تا افق دیدهٔ او پل می‌زد نور بر چادر او دست توسّل می‌زد بست چون مشتِ گره کرده، پَر معجر را عاقبت دید جهان، فاطمهٔ دیگر را کیست لایق که نهد زیر قدومش سر را چرخ برخواست که تا زین بکند اختر را او پسندید ولی شأنی از این بهتر را زد قدم زانوی عباس و علی اکبر را مَلَک وحی ندا داد که: غَضّوا ابصار دختر فاطمه بر مرکب خود گشت سوار در مثل، آینهٔ فاطمه در حال عبور دشت، محشر شده و مرکب او ناقهٔ نور با جلال و جبروتی که خدا داند و بس بست بر غرق تحیّرشدگان راه نفس دختر فاطمه یا امّ ابیهای دگر چه بنامیم تو را کوثر بعد از کوثر؟ دشت با آن‌همه اندوه تماشایی بود آنچه می‌دید فقط چشم تو، زیبایی بود اصلاً این دشت پریشان تو بود از اول کربلا عرصهٔ جولان تو بود از اوّل لکّهٔ ننگ به پیراهن تاریخ شدند دشمنان تو اسیرت شده، توبیخ شدند دختر حیدر کرّار و حقارت؟ هیهات غم بی معجری و حرف اسارت؟ هیهات آنچه گفتند و شنیدیم نیامد سر تو دست دشمن نرسیده نخی از معجر تو کوفه تا شام به هجده سرِ بر نیزه قسم از سر دوش تو یکبار نیفتاد علم از سر مقنعه، گردی بتکانی کافیست تیغ‌وشمشیر چرا؟ خطبه‌بخوانی کافیست ظاهرت زینب کبری شده باطن حیدر وقت آن است علی جلوه کند بر منبر نکن ابراز غضب را، نمی‌ارزد کوفه خم به ابروت بیاور که بلرزد کوفه اسکتوا...زنگ شترها همه خوابید، بخوان مسجد از لحن تو یک‌مرتبه لرزید بخوان تیغ برداشته‌ای، ضربهٔ نطقت کاریست واژه در واژه علی در سخنانت جاریست ایام «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. علیه‌السلام نظر به گفتۀ "جرداق"، هم نظیرش نیست دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟ علی مسیح زمانه ست، آن مسیحی که چهارمین فلک اندازۀ حصیرش نیست دوجا به دست‌نبی دست او گره‌خورده‌ست علی مباهله‌اش کمتر از غدیرش نیست! فدای انفسنایی که در کلام خدا به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست هوای حضرت عیسا دمی‌ست سلمان را نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .