eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم نه تنها سر برایت بلکه از سر، بهتر آوردم پی ابقای «قَد قامت»، به ظهر روز عاشورا برای گفتن «الله اکبر»، اکبر آوردم علی را در غدیر خم،نبی بگْرفت روی دست ولی من روی دست خود، علیّ اصغر آوردم @emame3vom برای آن که هم‌دردی کنم با مادرم زهرا برای خوردن سیلی،سه ساله دختر آوردم علی انگشتر خود را به سائل داد امّا من برای ساربان، انگشت با انگشتر آوردم منِ «ژولیده» می‌گویم،حسین‌بن‌علی گفتا: الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. . شب و روز مدینه به دل غم میگذارد امان از این بقیعش که یک زائر ندارد دلم را همین غصه سوزانده امام حسن (ع) بی حرم مانده ! امان ای دل (تکرار ) ندارد صحن و گنبد نه یک زائر در اینجا از این غربت دوباره شکسته قلب زهرا (س) امان از زمینی که غمناک است پَر زائرانش پُر از خاک است دلم را همین عقده سوزانده امام حسن (ع) بی حرم مانده ! امان ای دل (تکرار ) : گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام من زائرِ قبور خراب مدینه ام آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست هرکس بمیرد از غمِ آن سرزمین رواست ! آنجا که بغضِ سینه گلو گیر می شود ! حتی جوان ز غربتِ آن پیر می شود خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است ! از گریه های فاطمه آئینه کاری است ... اهل مدینه بابِ عداوت گشوده اند بر اهل بیت ، ظلمِ فراوان نموده اند ... شاعر: : یک جهان گُل در درونِ پیرهن دارد بقیع دردِ دلها از برای مرد و زن دارد بقیع شاعر: شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته اند زائری چون مهدیِ صاحب زمان دارد بقیع @emame3vom شاعر: متخلص به : شفق .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست دارم دیده را فرش کف پایت کنم پای تا سر چشم گردم تا تماشایت کنم 🎥 مناجات با (عج) 🎙 مداح: . . 📃 دوست دارم دیده را فرش کف پایت کنم 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "علیه‌السلام" "عج" دوست دارم دیده را فرش کف پـایت کنم  پای تا سر، چشم گردم تا تماشایت کنم  ما همه چشم انتظاریم و تو غایب از نظر  پرده را بـردار از صـورت، که معنایت کنم  من ندانم در کجـائی، با که ای! ای نازنین جـان زهرا رحمتـی کن، تا که پیـدایت کنم  تا به کی امروز و فردا می‌کنی؟ بازآ که من... جان فدای گفتن امروز و فردایت کنم من ندانم ضربه سیلی با رخ مادر چه کرد!؟؟ مـن کیــم تـا با خـبر از داغ زهـرایـت کنم"۱" تاکنون لاجرعه از غم خورد‌ه‌ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده‌ای؟ مادرت را سمت خانه برده‌ای‌؟ گوشواره دانه دانه برده‌ای؟ ز تو ای زهر ممنونم که خود را کارگر کردی تو بار من ببستی و مهیای سفر کردی دگر چشمم نمی‌افتد به روی قاتل مادر مرا راحت ز عمری خوردن خون‌جگر کردی ١- شاعر: .
امام حسین ع
🌙 #ماه_رمضان 🍃آنکه از فرت گنه ناله کند زار کجاست؟ 🍃آنکه ز اغیار برد شکوه بر یار کجاست؟ 🎤حاج #سید_
. . . مرحوم ژولیده نیشابوری . آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟ آنکه ز اغیار برد شکوه بر یار کجاست . باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می‌زند بانگ منادی که گنه کار کجاست . سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست . بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب تا نگویی که در رحمت دادار کجاست . مرغ شب نیمه شب دیده به ره می‌گوید سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست . ماه رحمت بود‌ای ابر خطاپوش ببار تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست . حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد در و دیوار زند داد خریدار کجاست . آن خدایی که رحیم است و کریم است و غفور گوید‌ای سوته‌دلان عاشق دلدار کجاست . من ژولیده به آوای جلی می‌گویم آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست . https://eitaa.com/emame3vom/41465 👇
1.mp3
4.22M
( علیه السلام ) 🎤 گفتند گُلی با جلوات آمده است جان دگری به کائنات آمده است عطر نفس امام کاظم ای دوست همراه نسیم صلوات آمده است ... مژده ای دل که به ما تاج سری دادخدا شب ما سوته دلان را ، سحری داده خدا سجده ی شکر به جا آر که از رحمت خویش تیرجانسوز دعا را اثری داده خدا شجر طیّبه ی گلشن طاها را باز هم ثمر داده و هم برگ وبری داده خدا تا که اسلام قوی گردد و الحاد ضعیف صدف بحر ولا را گوهری داده خدا ای صبا مژده بده فاطمه را کزره لطف صادق آل نبی را پسری داده خدا مَلک از کنگره ی عرش دهد مژده به ما که به ما ناجی نیکو سیری داده خدا بهر آزادی ابناء بشر بار دگر به بشر رهبر فریاد گری داد ه خدا تا کُند زیر و زبر کاخ ستم پرور ظلم مژده ی آیه ی فتح و ظفری داد ه خدا تا به پرواز در آید به جهان فکر بشر روح ما را زشعف بال و پری داده خدا شادمانم من ژولیده که از رحمت خود به منِ بی هنر امشب هنری داده خدا شاعر : بر احمد و آل محمد صلوات بر هشت و چهار نور سرمد صلوات در روز ولادت امام هفتم گوئید همه ز شوق بی حد صلوات
5cd82e792a4b751f3adfa089_-1852034388577571140.mp3
839.6K
﷽ اي آنكه تو را عنايت از چند ولي است از نسل حسن هستي و حُسنت ازلي است حقا كه ثواب آستان بوسيِ تو همپاي زيارت حسين بن علي است ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🎤
4. حضرت زینب س 21.6.98.mp3
14.31M
(سلام الله علیها ) یکی از اعضای محترم گروه جناب آقای : الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم شاعر : زبانحال امام زمان(عج) در وصف حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) عمه ي من فهيمه و عالِمه است عمه ي من آينه ي فاطمه است عمه ي من نائبه الحيدر است سيدهُ النساء ، پس از مادر است عمه ي من بحرِ معاني بود عمه ي من حسينِ ثاني بود عمه ي من بانوي بيتُ الولاست عمه ي من شير زن کربلاست عمه ي من زينت اُم و اَب است عصمت حق دخت علي زينب است عمه ي من مادر صبر و رضاست گاهِ تکلم ، علي مرتضي است عمه ي من در دلِ گودال خون کرد رخ از خونِ خدا لاله گون شاعر : همه جا را سراب می بینم خانه ام را خراب می بینم مدتی بعد از آن که رفتی تو روی دستم طناب می بینم تشنه جان دادی و نخوردی آب دادنش را ثواب میبینم شمر و خولی نگاه بد کردند تو بگو ، من به خواب می بینم منو دروازه ها و نامحرم منمو اشک دائم و نم نم ... شاعر : ..
7. واحد.mp3
4.02M
زینب ای لاله ی غمگین و ملول زینب ای لاله و مَحوِ تو ، عقول زینب ای زاده ی زهرای بتول زینب ای روشنیِ چشم رسول ای مرا ، خاکِ قدوم تو به سر تو که دادی به رهِ دین دو پسر تو که گلها همه پرپر دیده ای تو که تن ها همه بی سر دیده ای آن که نامش کرده عالم را مُسخر زینب است آن که وصفش می‌رباید هوش از سر زینب است گر علیِ بنِ ابیطالب بوَد معیار صبر آن که صبرش با علی باشد برابر زینب است آن که با ایراد نطقی کاخ استبداد را کرد ویران بر سر قوم ستمگر زینب است آن که داغ شش برادر را به دل هموار کرد تا بماند جاودان ، دین پیمبر زینب است مادرش آموزگارِ مکتب شرم و حیاست فارغ التحصیل دانشگاهِ مادر زینب است گفت پیغمبر حسینم هست کشتی نجات بادبان و محور و سکان و لنگر زینب است هست از درهای جنت یک درش بابُ الحسین فاش می گویم کلید قفل آن در زینب است شاعر : 27/11/1400
4_6023708408782260947.mp3
21.44M
شب بیست‌وششم ماه شعبان ١٤٤۲ با مدّاحی: حرم مطهر امام رضا (علیه‌السّلام) . 📃 دوست دارم دیده را فرش کف پایت کنم 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "علیه‌السلام" "عج" دوست دارم دیده را فرش کف پـایت کنم  پای تا سر، چشم گردم تا تماشایت کنم  ما همه چشم انتظاریم و تو غایب از نظر  پرده را بـردار از صـورت، که معنایت کنم  من ندانم در کجـائی، با که ای! ای نازنین جـان زهرا رحمتـی کن، تا که پیـدایت کنم  تا به کی امروز و فردا می‌کنی؟ بازآ که من... جان فدای گفتن امروز و فردایت کنم من ندانم ضربه سیلی با رخ مادر چه کرد!؟؟ مـن کیــم تـا با خـبر از داغ زهـرایـت کنم"۱" تاکنون لاجرعه از غم خورد‌ه‌ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده‌ای؟ مادرت را سمت خانه برده‌ای‌؟ گوشواره دانه دانه برده‌ای؟ ز تو ای زهر ممنونم که خود را کارگر کردی تو بار من ببستی و مهیای سفر کردی دگر چشمم نمی‌افتد به روی قاتل مادر مرا راحت ز عمری خوردن خون‌جگر کردی ١- شاعر: .
. یا رب به ما تو قدرت ترک خطا بده توفیق بندگی بدون ریا بده . از بحر بی کرانه الطاف خویشتن بر آنچه لایقیم به ما ای خدا بده . از ما بگیر کینه و کبر و حسد ولی بر ما صفای باطن و صدق و صفا بده . ما مجرم و تو مجری دیوان کیفری حکم برائت گنه ما به ما بده . ما بنده ایم ذات تو بخشنده و رحیم از خوان نعمتت نعمتی بر گدا بده . خون شد زهجر کربُ و بلا قلب شیعیان بر دست ما تو تذکرۀ کربلا بده . گوید به طعنه خصم که مهدیتان کجاست لطفی نما و مهدی ما را به ما بده . عاشق است ولی عاشق حسین یا رب مریض عشق و صفا را شفا بده. .
. یک جهان گل در درون پیرهن دارد بقیع درد دلها از برای مرد و زن دارد بقیع . نام گلهایش اگر خواهی بگویم یک به یک سوسن و نسرین و یاس و یاسمن دارد بقیع . یوسف گلچهره را بر گو به حُسنِ خود مناز یوسفی زیباتر از تو، چون حَسَن دارد بقیع . مادری پهلو شکسته از جفای روزگار همچو زهرا در جوار خویشتن دارد بقیع . همچو زین العابدین در دامن پر مهر خویش یادگاری از شه گلگون کفن دارد بقیع . همچو باقر اوستاد علم و فضل و معرفت روشنی بخش و چراغ انجمن دارد بقیع . صادق آل محمّد را پی کسب علوم بهر تدریس اساتید، سخن دارد بقیع . از برای شاعر «ژولیده» و اهل سخن در دل خود یک جهان درد و محن دارد بقیع. .
. *کیست زینب مطلع دیوان عشق* *سنبل آزادۀ بستان عشق* *کیست زینب اُمّ أب را جانشین* *تربیت گردیده در دامان عشق* *کیست زینب دختر شیر خدا* *شیر غم نوشیده از پستان عشق* *کیست زینب اسوۀ شرم و حیا* *قهرمان صبر در میدان عشق* *کیست زینب در کمان دین حق* *تیر چشم منکر قرآن عشق* *کیست زینب آن که در نطق و بیان* *هست استاد دبیرستان عشق* *کیست زینب عقل را اوج کمال* *عقل او را در خط فرمان عشق* *کیست زینب در شهامت بی نظیر* *ان که او را داده حق عنوان عشق* *کیست زینب آن که با مهر حسین* *کرده بر پا در جهان طوفان عشق* *کیست زینب خون حق را خون بها* *جان به کف در خدمت جانان عشق* *کیست زینب کلُّ ارض کربلا* *مست از پیمانۀ پیمان عشق* *کیست زینب زینت دامان اب* *جسم عشاق جهان را جان عشق* مرحوم حسن فرح بخشییان ✍ .
. آه از آن روزی که دیگر در تنم جانی نباشد قصد جبران کرده باشم، وقت جبرانی نباشد تا بخواهم گوش بسپارم به فرمان تو، دیگر تحت فرمان من آنجا گوش و فرمانی نباشد تشنهٔ رفتار انسانی شوم با مردم اما غیر از ارواح آن زمان دور من انسانی نباشد هی بخواهم دست‌هایم را به‌دامانت رسانم آن میان دیگر ولی دستی و دامانی نباشد جز گناهانی که با خود می‌برم از دار دنیا دور من آن روز دیگر هیچ زندانی نباشد جز همین لبخند، این پیوند، جز این مهربانی دیگر آنجا دور من باغ و گلستانی نباشد می‌کنم پیمان خود را در همین جا با تو محکم پیش از آن روزی که دیگر عهد و پیمانی نباشد ✍ ............................ . اي بشرخود را اسير نفس شيطانی مکن غفلت از روز حساب و مرگ خود آنی مکن ناخدای کشتی دل باش و ازياد غرور خويش را مستقرق دريای طوفانی مکن گرمسلمانی چوسلمان باش وجاهد درعمل ور نئی بيهوده دعوی مسلمانی مکن خدمت خلق خدا کن وَز خدا غافل مشو خويش را بازيچه ی اميال نفسانی مکن طعنه برفانوس کم نور تهی دستان مزن روز.خود را بی جهت چون شام ظلمانی مکن تا جوانی فکر پيری باش و در افتادگی خويشتن را خسته از بار پشيمانی مکن سعي کن تا می توانی بهره از عمرت ببر اين دو روز عمر را صرف هوس رانی مکن دست بر کاری که می دانی ضرر دارد مزن آن چه را قبلاً که می دانی نمی دانی مکن خون مردم را برای لقمه ی نانی مريز زين عمل خود را پليد وظالم و جانی مکن دان غنيمت ساعتی چون عمرِ عالم يک دم است فکر فردا باش و فکرِ عالم فانی مکن من نمی گويم که دست از کار و کسب خود بدار آن چه مي خواهی بکن اما به نادانی مکن از من ژوليده بشنو اين کلام معنوی مردم آزاری به عالم گر که انسانی مکن ✍ ........ (وقت ِ مُـردن) اگر ز مِهـــر نیـایی به وقت مُـــردن من ملول می‌شوی از طرزِ جان سپردن من هلاک عشـق تو مرگ از حیات نشنـاسد تفـــاوتـی نکنـــد مُــردن و نمـــردن من درین چمن که خــزان و بهــار همدستند عجب مدار به فصل گُــل از فسردن من گهی که یـاد رقیـبان کنی ز الفت نیست بهــانـه‌ای‌ست بـرای زِ یـــاد بُـــردن مـن حــریــف دلشـــده ی پــاکبـــاز می‌دانـد که راز ِ بــردن مـن بـود در نبـــردن مـن زمانه جز گُــل داغی که رویَد از خـاکـم چه حاصلی بَرد از خونِ دل فشردن من رهیـن منّـت اشکـم که زنـــده می دارد همیشه خـاطــره ی دردِ دل شمردن من اگـر که با تو گنــاه است عشق ورزیدن گنــاه ِ جمله ی دلدادگان بـه گــردن من استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)✍ . هر که دل بست به حق ، کامروا می گردد چون که با یاد خدا درد دوا می گردد غم روزی مخور ای دوست که رزّاق خداست آن چه از خوان عطا قسمت ما می گردد ای دل از درگه الطاف خدا روی متاب ذکر او دافع هر گونه بلا می گردد دل به دنیا و بر این مردم بی مهر مبند چون که در رهگذر سیل فنا می گردد حرص بیهوده مخور نیست به دست من و تو چرخ افلاک به فرمان قضا می گردد از غم و شادی ایام مشو شاد و غمین عاقبت شادی ایام ، عزا می گردد با خدا باش " مبِشِّر " مدد از غیر مگیر هر که دل بست به حق کامروا می گردد
. صدف چشم من از داغ تو گوهر بار است چه كنم؟! كار علي بي‌تو به عالم، زار است! اشتياق تو مرا مي‌كشد از خانه برون ورنه از خانه برون آمدنم، دشوار است! موقع آمد و شد، فاطمه جان! مي‌بينم ديده زينب تو مات در و ديوار است! به گواهيّ شب و، زمزمه مرغ سحر اهل يثرب همه خوابند و، علي بيدار است روز در خانه، پرستار حسين و حسَنم كمكم كن! كه نگه‌داري‌شان دشوار است! ياد آن روز كه با زينب تو مي‌گفتم: دخترم! گريه مكن! مادرتان بيمار است! چاه داند كه به من، عمر چسان مي‌گذرد قصّه، كوتاه كنم ورنه سخن بسيار است .
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر بده ساقى مى باقى كه غرق عشرت و شادى دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر تعالى الله از این نعمت كز او اسباب آسایش براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر بشارت ده به مشتاقان كه ز امر قادر منّان دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارك جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر دوصد اعجاز شد ظاهر كه در عرش عُلى حیران دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر بشد دریاچۀ ساوه تهى از آب و برعكسش سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشكده خاموش جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق كسرى شد كه حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر بناى ظلم شد ویران ولى در سایۀ ایمان بناى عدل محكم گشت از میلاد پیغمبر قدم در ملك هستى زد چو ختم الانبیاء احمد مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش كه شرّ دشمنان كم گشت از میلاد پیغمبر
. صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست! اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست! موقع آمد و شد، فاطمه جان! می‏بینم دیده‏ی زینب تو مات در و دیوارست! به گواهی شب و، زمزمه‏ی مرغ سحر اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست روز در خانه، پرستار حسین و حسنم کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست! یاد آن روز که با زینب تو می‏گفتم: دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست! چاه داند که به من، عمر چه ِسان می‏گذرد قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست .
. چگونه داغ تو در سینه ها شود کمرنگ؟!_ که عرش و فرش گرفته است از محرّم رنگ سیاهْ رویم و خونم اگرچه آلوده ست؛ عنایتی! که بگیرم ز سرخِ پرچم رنگ خدا کُنَد که فروشنده ات نباشم من_ در این زمانه که دارد صدای دِرهَم رنگ! بدون بزم عزای تو خاک ناچیزم شوم عقیق، ز چایَت اگر بگیرم رنگ اگر که خلق نمی شد فروغ نام "حسین" نداشت در نظر ما حنای عالم رنگ همینکه پای غمت، چشمه چشمه می جوشم؛ برای آخرتم می شود فراهم رنگ خوشا کسی که بر او روضه ها اثر دارد و آنکسی که بگیرد از اشک نم‌نم رنگ تمام آبروی شعر من، دو خط روضه ست به این غزل بده از "مَقتلِ مُقَرَّم" رنگ ___ به لطف آینه ی تکّه تکّه ی جدّت گرفت دشت بلا از رسول خاتم رنگ دمی که گشت زمین سرخ از علمدارت ز چهره اهل حرم باختند با هم رنگ رباب سخت به جوش و خروش بود امّا؛ نبرده بود فرات از خروش زمزم رنگ چه کرده با تن تو نعل تازه ی اسبان؟! که کربلا شده با جسمت اینچنین همرنگ مگر عدو به خیامت نگاه چپ می کرد_ اگر که داشت از اولاد پاک آدم رنگ؟! ز کوچه ها همه بوی طعام می آمد نداشت سفره ی طفلت ولی ز مَطعَم رنگ ✍ ............. . رمز وجودی ماست راز حیات حسین جلب کند خلق را جذبه‌ی ذات حسین آینه ی خالق است چهره ی دلبند او وجه خدا دیده شد در وَجَنات حسین دولت ارباب ما دولت پاینده است عالم و آدم شدند مات ثُبات حسین کوچه ‌ی سینه‌‌زنان ، ختم به جنت شود راه بهشت خداست ، راه نجات حسین خرجیِ چشم مرا فاطمه پرداخت کرد... روزی من می رسد از برکات حسین با دلِ شَرِّ محل ، شور حسینی چه کرد! گریه‌ی حُرّیَّت است ، گریه‌ی لات حسین حسرت جبریل‌ها ، خادمیِ هیئت است کم نگذار ای رفیق! ، پای بساط حسین کتری هر روضه در ، علقمه پُر می شود چای حسینیه‌هاست آب فرات حسین بانی بزم پسر کیست به غیر از پدر نذر علی پخش شد در جلسات حسین کرببلای مرا شخص حسن جور کرد مُهر حسن خورده است پای برات حسین در طلب کعبه‌ای ، حاجی شش‌گوشه شو فیض هزاران حج است در عتبات حسین صَلِّ عَلیٰ تشنه‌لب ، صَلِّ عَلیٰ بی کفن... آه! مرا کشته است ، هر صلوات حسین غرق مناجات بود ، دست سنان بشکند... نیزه‌ی او پا گذاشت روی لُغاتِ حسین ساقه ی عرش بَرین ، زیر سم اسب رفت چیز زیادی نماند از فَقَرات حسین ✍ ......... آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین آن که از کعبۀ گل جانب معشوق شتافت خیمه در کعبۀ دل کرد به پا کیست؟ حسین آن که با سعی و صفا کرد وداع و چو خلیل کرد آهنگ سفر سوی منا کیست؟ حسین آن که در مدرسۀ عشق پی حفظ شرف هله آموخت به ما درس وفا کیست؟ حسین... آن که در سنگر آزادگی و آزادی سر نَهَد در خطِ تسلیم و رضا کیست؟ حسین آن که با دادن هفتاد و دو تن قربانی درس آزادگی آموخت به ما کیست؟ حسین آن که از خون علی‌اصغر شش‌ماهه گذشت تا شود شافع ما روز جزا کیست؟ حسین آن که لب‌تشنه لب آب روان گشت شهید در عوض داد به ما آب بقا کیست؟ حسین... ✍مرحوم .
. وفایی نیست دنیا را بیاو ترک دنیا کن رها کن این تعلق را بیاو فکر فرداکن به زودی بانگ الرحمن ما یک یک بگوش اید بیا وقبل رفتن خانه ی خود را محیا کن همه گویند جان دادن بسی سنگین ودشوار است برای راحتی از ان بیاو پیشه تقواکن همه رفتندو ماهم می رویم و دیگران هم همه دنبال ما آیند پس کم فکر دنیا کن زمانی ساکنان این قبوران نزد ما بودند به قبرستان بیاوخاطرات کهنه پیدا کن ببین پیغام کل من علیهافان قرآن را دمی اندیشه ای فکری برای روز عقبا کن اگر خواهی که مرگ اسان شود در پیش چشمانت هماره یاد دیدار رخ زیبای مولا کن بگو اقا قسم برسینه مجروح زهرایت شب تاریک قبر ما توروشن جان زهرا کن. حسین کریمی نیا ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ . بشنو نصیحتی که به دردت دوا بود گر درک آن کنی به خدا کیمیا بود .. قانون چکیده ایست ز قرآن کلام حق غافل مشو که مجری قانون خدا بود .. هرگز نداده کیفر قبل از خطا کسی با گفتۀ کسی که کلامش خطا بود .. ناحق مکن تو حق کسی را و بی جهت تندی مکن که آخر هستی فنا بود .. خواهی اگر سعادت دنیا و آخرت مشکن دلی که مخزن عشق و صفا بود .. هرگز مکن قضاوت ناحق برای کس چون کیفر خطا نکرده خطا در خطا بود .. گیرم به پای دار کسی بی گنه کشی بالای دار کی رود او گر بنا بود .. ز آغوش زندگی مکن هرگز کسی تو دور چون این عمل از آن تو دور از وفا بود .. با سرنوشت کس منما دست و پنجه نرم غفلت مکن که چوب خدا بی صدا بود .. «ژولیده» را ز رفتن زندان هراس نیست باشد رضا به آنچه خدایش رضا بود. ✍ .............. . ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ پندیات ای بشر خود را غلام و بندۀ درهم مکن از غم بی درهمی پیش کسی سر خم مکن بیشتر از رزق ما نان در تنور عمر نیست تشنه باش و قطره یی از آبرویت کم مکن مور باش و در جهان کوس سلیمانی بزن از قناعت خویش را با منتی همدم مکن تا که به حبل الهی عهد و پیمان بسته ای رشتۀ مهر و محبت با کسی محکم مکن سعی کن در زندگانی خویش را آدم کنی پیروی در خوردن گندم تو از آدم مکن در جوانی خط و مشی بندگی را پیشه کن وقت پیری توبه پیش خالق اعظم مکن بی ولایت طاعتت هرگز نمی گردد قبول حب مولا را عوض با ثروت عالم مکن از من «ژولیده» بشنو گر سعادت طالبی از غم بی درهمی پیش کسی سر خم مکن. ✍ .............. ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ پندیات مرحوم دکتر قاسم رسا اى دل مکن بدى که ندانم چه آورى در پیشگاه محکمه ، هنگام داورى بنشان نهال دوستى و صلح و معدلت برکن درخت ظلم و نفاق و ستمگرى آنان که جز طریق درستى نمى روند بر سر نهند تاج بزرگى وسرورى علم و کمال پایۀ جاه است و ارتقا زهد و عفاف ، مایۀ فضل است و برترى سر بارِ کس مباش، بکش بار خویش را از مور دانه کش مگر اى مرد کمترى ؟! درسى که مى دهد به تو استاد روزگار سرمشق عبرت است مپندار سرسرى گردن هزار خار زپایت در آورد خارى اگر زپاى ضعیفى در آورى رفتار رفتگان زبراى تو عبرت است کردارشان به دیده عبرت چو بنگرى سنجیده گو سخن که نسنجیده هر که گفت هرگز نمى رسد به مقام سخنورى شعرى «رسا» بساز که سودش رسد به خلق چون نیست غیر ازین غرض شعر و شاعرى. .
. اي آنكه تو را عنايت از چند ولي است از نسل حسن هستي و حُسنت ازلي است حقا كه ثواب آستان بوسي تو همپاي زيارت حسين بن علي است. (ره) .