eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. (ع) دل نگرونم و پریشون مسلمته غریب و گریون صدامو بشنو ای آقا جون برگرد که دل خواهرت اینجا می گیره برگرد که رباب از غم اصغر می میره برگرد... ای وای برگرد خواهرت نبینه خون و خنجر و برگرد نبینه نیزه هایِ رو پیکر و برگرد... ای وای کوفه فقط عذاب محضه دلم با حرفاشون میلرزه میگن سرت چقدر می ارزه برگرد احترامم و نداشتن بخدا برگرد رو سرت قیمت گذاشتن بخدا برگرد... ای وای برگرد اگه دوس داری علیِ اصغر(ع) و برگرد می کُشن اینجا علیِ اکبر(ع) و برگرد... ای وای نیا به کوفه ای حسین جان میگم بهت با قلب سوزان به فکر معجرن از الان برگرد بی حیایی داره تو کوفه رواج برگرد که نشه معجر دخترا حراج برگرد... ای وای برگرد که شبیه من نمونی بی پناه برگرد که نیفتی غرق خون تو قتلگاه برگرد... ای وای به فکر اشک دخترت باش به فکر غصه ها و درداش رقیه رو نیاری ای کاش برگرد تا نخورده شیشه ی عمرش تَرَک برگرد دخترت نداره طاقت کتک برگرد... ای وای برگرد می زنن رقیه رو میون خواب برگرد تا نرفته خواهرت بزم شراب برگرد... ای وای ✍🎼 ✍ ........... ای بهترین بابای دنیا وا کن چشات و جان زهرا ببین چقد غریبم اینجا بابا ، بی تو دنیا برام عین قفسه بابا ، دخترت خیلی غریب و بی کَسه بابا... ای وای بابا ، همه ی مَردم این دنیا بَدَن... بابا ، دختر یتیم تُ خیلی زدن بابا... ای وای بی تو همه دنیام و بُردن زیور دست و پام و بُردن حتی عروسکامو بُردن... بابا ، از رو نیزه حال مو دیدی یا نه؟ بابا ، تو هم از دور منو بوسیدی یا نه؟ بابا... ای وای بابا ، تو خبر داشتی غمت کرده پیرم بابا ، بی تو کم مونده بود از تب بمیرم بابا... ای وای سویی به چشمای ترت نیست سر تو هست و پیکرت نیست یه جای سالم رو سرت نیست بابا ، روی نیزه دیدمت از راه دور... بابا ، چی سرت اومده توو کنج تنور بابا... ای وای بابا ، بسکه رو نیزه ها با سنگ زدنت بابا ، هنوزم خون می ریزه از دهنت بابا... ای وای بهمن عظیمی ............. وقتی که دست تو جدا شد فرق سرت تا ابرو وا شد عجب قیامتی به پا شد داداش بمیره برای تو برادرت داداش تا زمین خوردی همه ریختن سرت داداش.. ای وای داداش خیلی بد شکسته فرق سر تو داداش چقدر کوچیک شده پیکر تو داداش.. ای وای امان از این غم نفس گیر تنت پُره از زخم شمشیر سمتت اومد چهار هزار تیر ای وای بی هوا با هرچی می شد زدنت ای وای جای سالم نداری رو بدنت ای وای ای وای لخته های خون چشات و بسته آه ای وای اینهمه تیر رو تنت نشسته آه ای وای... اهل حرم شدن بیچاره ت واویلتا از قتل و غارت زینب داره میره اسارت بی تو ، خون میشه حتی دلِ آب فُرات بی تو ، می شْکنه حُرمتِ این مخدرات بی تو.. ای وای بی تو ، زن و بچه رو اسارت می بَرَن بی تو ، دشمنا همه به فکر معجرن بی تو.. ای وای بهمن عظیمی ............. این شب آخره برادر از این به بعد چشام می‌شه تر دو تا گره زدم به معجر می‌خوام ، تا خود سحر فقط نگات کنم می‌خوام ، تا خود سحر فقط صدات کنم ای وای ای وای باید ، واکنم گوشواره‌ی دخترتو باید ، بزنم شونه موهای سرتو ای وای ای وای بند دوم آغوش تو پناه من بود یه عمری تکیه‌گاه من بود شونه ات قرار آه من بود داداش ، فردا شب تنها ترینم تو جهان داداش ، منم و اشک چشای بی امان ای وای ای وای ای وای ، چجوری کنار بیام با ماتمت ای وای ، بعد تو چه کار کنم با حرمت ای وای ای وای بند سوم فدات بشه الهی زینب می‌ترسم از فردای امشب از نعلای تازه ‌ی مرکب ای وای، غرق بوسه می‌کنم حنجرتو ای وای ، نکنه زخمی بشه پیکر تو ای وای ای وای ای وای، می میرم خاکی بشه پیروهنت ای وای ، بی حیا اگه بشینه رو تنت ای وای ای وای ✍ ............. دردم و هیشکی نمی دونه ببین چه نامرده زمونه سرت تو دست این و اونه ای وای خواهرت آواره ی شام بلاست ای وای تنها موندم اینجا،عباست کجاست؟ ای وای... ای وای ای وای حق من این همه نامردی نبود ای وای من کجا و این محله ی یهود ای وای.. ای وای چیکار کنم با این همه درد نگاهِ این مَردم نامرد... شبیه شمعی منو آب کرد! ای وای برا عرض تسلیت به دخترت ای وای همه می رقصن داداش دور سرت ای وای.. ای وای ای وای تو خودت دیدی چه زجری کشیدم ای وای کاش می مُردم این روز و نمی دیدم ای وای.. ای وای سنگم زدن از روی هر بام زینب کجا و ملأ عام زینب کجا اینهمه دشنام ای وای از جسارت ها به رأس شهدا ای وای شهر شام کجا و ناموس خدا ای وای... ای وای ای وای نداره دردای قلبم التیام ای وای بخدا مرگ مو از خدا می خوام ای وای... ای وای بهمن عظیمی ............... https://eitaa.com/emame3vom/96276 👇
. بند اول از تشنگی طاقت نداری از ضربه ی اون تیرِ کاری از دهنت خون شده جاری ای وای تیر حرمله روی سینه ات نشست ای وای بدجور استخون سینت رو شکست ای وای داداش ای وای تا زمین خوردی دل حرم گرفت ای وای همه زندگی مو دیگه غم گرفت ای وای داداش بند دوم امان از این غروب دلگیر این لحظه ی سخت و نفس گیر از این همه نیزه و شمشیر ای وای از هجوم لشکر و غربت تو ای وای پا گذاشتن به روی صورت تو ای وای... داداش ای وای صف کشیدن نیزه ها دُور تنت ای وای هر کدوم سهمی میخوان از بدنت! ای وای...داداش بند سوم فاتحه ی زینب و خوندن! بدجوری قلبم و سوزوندن نیزه رو تو تنت شکوندن ای کاش دست و پا نمی زدی جلو چِشَم ای کاش خنجر کهنه شو تیز می کرد یه کم! ای کاش... داداش ای کاش اعتنا می کرد یکی به خواهشم ای کاش سرت و نمی برید جلو چِشَم ای کاش... داداش بند چهارم رفته به غارت همه چیزم چطور برا تو اشک نریزم کم دست و پا بزن عزیزم ای وای روی قلب خواهرت اومد فرود ای وای خنجری که سرو از تنت ربود ای وای... داداش ای وای مهره های گردنت تک تک شکست ای وای موی خونی تو رو گرفت به دست ای وای... داداش بند پنجم گرفته واسه غربتت دل خاک زمین از خون شده گِل دلشوره کشت تو رو نه قاتل ای وای خولی و شمر و سنان کشتن تو رو ای وای بمیرم که نگران کشتن تو رو ای وای بمیرم برای دلواپسی هات ای وای واسه آوارگیِ مخدرات ای وای ...داداش ✍بهمن عظیمی ✍ سعیده کرمانی ................... بند اول وقت غروب ِ آرزومه یه بغض سنگین تو گلومه گودالی از خون روبرومه ای وای برا تشییع جنازه اومدن! ای وای اسباشون با نعل تازه اومدن ای وای... داداش ای وای بدن بی سر و زخمیت توی راه ای وای یکی شد با خاک گرم قتلگاه ای وای... داداش بند دوم بلند شو ای سردار بی سر ببین که خیمه ها سراسر... سوخته شبیه دل خواهر سوختن همه ی ملائکه برای تو... سوختن لابلای خیمه بچه های تو سوختن... ای وای سوخته بس که داد زدم حسین،صدای من سوخته موی دخترت رقیه وای من سوخته... ای وای بند سوم دلِ شکستم مضطرت شد نیزه نصیب حنجرت شد اسیری سهم خواهرت شد رفتی  ولی با خودت نبردی خواهرو رفتی ندیدی پارگیِ این معجرو رفتی ای وای رفتی شدم آواره ی این دشت بلا رفتی شدی همدم و أنیس نیزه ها رفتی... ای وای بند چهارم امون از این تلخی تقدیر می برنم به زورِ زنجیر می مونی زیر نیزه و تیر ای وای پاشو خواهرت رو بیچاره نکن ای وای سرِ پیری منو آواره نکن ای وای ای وای ای وای غل و زنجیر وصله ی پای منه ای وای مگه مجلس شراب جای منه ای وای ای وای ✍ بهمن عظیمی ✍ سعیده کرمانی .............. به کربلا رسیده مهمون شده دل زینب پریشون داره میگه با چشم گریون ای وای ،چرا دلهره سراغم اومده ای وای، انگاری بارون ماتم اومده ای وای...ای وای ای وای، چرا دلواپس اصغرت شدم ای وای، نگران علی اکبرت شدم ای وای ... ای وای بند دوم اینجا شده منزل آخر آروم و سیراب علی اصغر خوابیده تو آغوش مادر لالا، نگرانم ولی تو آروم بخواب لالا ،نکنه اینجا بشه قحطی آب ای وای ... ای وای مادر ، الهی داغت رو قلبم نشینه مادر، حرمله ای کاش گلوتو نبینه ای وای... ای وای بند سوم روضه رو مادرش می بینه تن حسین روی زمینه قاتل روی سینه اش میشینه نامرد ، خطرات مادرو به هم نریز نامرد، رگای این حنجرو بهم نریز ای وای ای وای نامرد ، میشنوی ناله‌های خواهرشو نامرد نزن اینجوری شکستی سرشو ای وای ای وای ✍سعید حمیدیان فر ✍سعیده کرمانی ............... بند اول دیگه امیدی نیست به دیدار ای بی کفن خدانگهدار میبرنم ولی به اجبار ای وای ، یک تن بی پیروهن مونده رو خاک ای وای،قافله سالار من مونده رو خاک ای وای ای وای ای وای ،رسید آخرش به کوفه قافله ای وای ، ولی تو با نیزه من با سلسله ای وای ای وای بند دوم همراه ما با سر رسیدی حرفامو از نیزه شنیدی وضع عزاداری مو دیدی ؟ باید ،مجلس ختمتو آخر بگیرم باید ، مجلس عزا بشه هرجا می رم ای وای ای وای ای وای ، کوفیا بانی اشکای منن ای وای ، تو رو کشتن ولی گریه می کنن ای وای ای وای بند سوم امشب چشات از من چه دوره خونه‌ی خولی پر نوره جای سرت مگه تنوره ؟ حالا ، که نشد کفن کنم پیکرتو ای کاش ، بشورم با اشک چشمام سرتو ای وای ای وای ای وای، کوفیا انگار نمی‌شناسنمون ای وای ، قاری قرآن من قرآن بخون ای وای ای وای ✍ سعیده کرمانی ✍ سعید حمیدیان فر .👇
. چقد شلوغه کوچه بازار اینجا خبرهاییه انگار که میده بدجور منو آزار ای وای - بین شون حرفِ کنیز و معجره ای وای - حرفِ تیر و نیزه ها و خنجره ای وای ، ای وای ای وای - واسه قتل تو به هم چاره میدن ای وای - وعده ی خلخال و گوشواره میدن ای وای ، ای وای حُبِّ علی گُناهه اینجا خونِ گلو مُباحِ اینجا! حرمله چشم به راهه اینجا آقا کاش به مرگ من کفایت بکنن آقا لااقل از تو حمایت بکنن آقا ای وای آقا  اگه بی سَرَم بِشم فداسرت آقا  دوتا دخترم فدای دخترت آقا  ای وای مُرده تمومِ اعتقادات میشه جسارت پیش چشمات به چادر عمه ی سادات ای وای دارم از اینهمه نامَردی گِله ای وای همه ی ترسم ازین اَراذِله ای وای ای وای ای وای این دلیلِ گریه و اشکِ منه... ای وای حرمت چادر زینب می‌شکنه ای وای ای وای چشمای این مَردُم چه شوره چشمی که حق ببینه کوره! بساط قتلت اینجا جوره ای وای فتوا دادن عُلَما به کُشتنت ای وای به رُبودنِ عقیقِ یَمَنِت ای وای ای وای ای وای از همون روزی که خون به پا میشه ای وای مثل من سرِ تو هم جدا میشه ای وای ای وای همه دارن عُقده و کینه اینا همونَن که مدینه... میخ درُ و دوختن به سینه! ای وای دوباره تکرارِ اون لحظه میشه ای وای میخ در تبدیلِ به نیزه میشه ای وای ای وای ای وای جای کوچه کربلا می زَنَنِت ای وای مثل مادر بی هوا می زَنَنِت ای وای ای وای ✍بهمن عظیمی ........... بند اول یه عمره از داغت میسوزم داغت برام تازه ست هنوزم میگذره با غم شب و روزم هر روز،تیره و تاره برام با روضه هات هر روز،میسوزم به یاد خشکیه لبات ای وای ای وای هر روز ،روضه ها پیش چشام مرور میشه هر روز خاطرم زخمی دود و آتیشه وای ای وای بند دوم بنی اسد وقتی رسیدن پیکر بی سرت رو دیدن رو یه حصیر تنت رو چیدن سخت بود ،پیدا کردن تموم بدنت سخت بود ، اینکه بوریا شد آخر کفنت ای وای ای وای سخت بود ، اینکه از قفا جدا شده سرت سخت بود ، بوسه دادم به رگای حنجرت ای وای ای وای بند سوم یادم نمیره شام و ازار امون از این مردم بی عار خیلی شلوغ شد سر بازار سخت بود، دست بسته رفتنِ با سلسله سخت بود، خنده های شوم شمر و حرمله ای وای سخت بود، همسفر شدن با اون حرومیا سخت بود، طعنه و زخم زبون شامیا ای وای .......... وا کن یه بار دیگه چشاتو می‌خوام که بشنوم صداتو زمین نزن روی باباتو ای وای اینا از اسم علی کینه دارن ای وای از چشات یه بغض دیرینه دارن ای وای ای وای ای وای صورتت کبوده مثل مادرم ای وای چه طوری تو رو تا خیمه ببرم ای وای ای وای رحمی نکردن به جوونم دیگه چه طور زنده بمونم بعد تو ای عزیز جونم ای وای مگه داغ تو سبک میشه یه. روز ای وای نیزه توی بدنت مونده هنوز ای وای ای وای ای وای دشمنم خندید به گریه های من ای وای شده تابوت تنت عبای من ای وای ای وای از داغ رفتنت شدم پیر شدم بابا دیگه زمینگیر کشتن تو رو هزار تا شمشیر ای وای ریخته انگاری یه لشکر سرتو ای وای هر طرف پر شده از پیکر تو ای وای ای وای ای وای همه جا پر شده از خون تنت ای وای اربا اربا شده حتی جوشنت ای وای ای وای ✍ سعید حمیدیان فر ✍ سعیده کرمانی ....... بند اول الهی دورتون بگردم منم تو خیمه گریه کردم تا یه کمی سبک شه دردم مادر شما رفتین و پر از غصه شدم مادر گریه می کنم به غربت خودم ای وای. ای وای مادر واسه تشییع تونم نشد بیام مادر دایی تون اومد کنارتون به جام ای وای ای وای بند دوم خون شمام ریخته تو صحرا هزار تا نقشه دارن این ها برای بچه های زهرا ای کاش پیش مادرم منو دعا کنین ای کاش طلب مرگمو از خدا کنین ای وای. ای وای ای وای داغتون آتیش زده به قلب من ای وای شما هم شدین شهید و بی کفن ای وای بند سوم کاش این حرومیا بمیرن میترسم اینقد که حقیرن حسینمو ازم بگیرن ای وای نکنه سرش جدا شه از تنش ای وای نکنه غارت بشه پیراهنش ای وای نکنه بشه اسیر نیزه دار ای وای تنشو لگد کنن ده تا سوار ای وای ای وای .
.. بند اول نیزه چرا شد تکیه گاهش خاکی شده صورت ماهش یک نفره می‌شم سپاهش باید ، برای تن عمو سپر بشم باید ، تیرو از تن عمو من بکشم ای وای ای وای دردم ، اینه که نمونه واسش پیروهن دردم ، اینه که اینا غریب کشش کنن ای وای ، ای وای بند دوم ای نیزه بی رحمیو رو کن یتیم نوازیو شرو کن پیکر من رو زیر و رو کن گودال، دو تا یوسف داره و هزار تا گرگ گودال، پره از چکمه‌ی سنگین و بزرگ ای وای ای وای سرخه، جای تیری که نشسته به تنم سرخه، سر نیزه ای که رفت تو دهنم ای وای ای وای بند سوم فرود میاد روی تن ما شمشیرایی که میره بالا عمه ببند چشاتو حالا حالا ، تنمو نیزه می‌دوزه به عموم حالا، می‌شه خونی خنجر از خون گلوم ای وای ای وای کم کم، واسه تشییع جنازه می‌رسن کم کم ، مرکبا با نعل تازه می رسن ای وای ای وای ............ . بند اول تو یادگار مجتبایی تو غریبی عین بابایی زخمی سنگ و نیزه هایی ای وای بی زره رفتی و با سنگ زدنت ای وای پره لخته خون شده پیراهنت ای وای ... ای وای ای وای دست و پا نزن جلو چشم ترم ای وای خجالت میکشم از برادرم ای وای بند دوم شلوغ شد اینجا مثه گودال تو این شلوغی بین جنجال آه... بمیرم که شدی پامال ای وای استخونت زیر دست و پا شکست ای وای دوباره غرور مجتبی شکست ای وای ... ای وای رو زمین افتادی مثل مادرم ای وای من چجوری تو رو خیمه ببرم ای وای بند سوم حالا به آرزوت رسیدی شیرین تر از عسل رو دیدی رعنا شدی و قد کشیدی ای وای تک و تنها میرسونمت حرم ای وای می خوابونمت کنار اکبرم ای وای ... ای وای حالا من موندم و داغ جگرم ای وای برسون سلام مو به مادرم ای وای ... .............. بند اول تو ساقه‌ی یاس جوونی رودست بابا غرق خونی دیگه کنارم نمی مونی ؟ مادر چه طوری رفتنتو باور کنم مادر لب خشکتو با گریه تر کنم ای وای ای وای مادر استخون تو گلوت دیده می شه مادر گهواره ات به زودی دزدیده می‌شه ای وای ای وای بند دوم گرفتنت چه جوری از شیر بابات شد از غصه‌ی تو پیر قبرتو می‌کنه با شمشیر مادر خونو از رو صورتت پاک می کنم مادر قلبمو کنار تو خاک می کنم ای وای ای وای لالا لالا لا لا ای گل نخورده آب لالا تو مزارت دیگه آسوده بخواب ای وای ای وای بند سوم آتیش زدن قلب حرم رو کشتن امید آخرم رو بیرون کشیدن پسرم رو ای وای سرتو دارن به غارت می برن ای وای مادرت رو به اسارت می برن ای وای ای وای ای وای روبه روی سرت از هوش می رم ای وای سرت از نیزه بیافته می میرم ای وای ای وای ............ ای همه ی دار و ندارم یه ساله که چشم انتظارم یه ساله واست بی قرارم قلبم عمریه که می‌تپه با دم تو قلبم شعله ور میشه با سوز غم تو قلبم ... ای وای ای کاش حاجتم رو شاه کربلا بده ای کاش مرگمو خدا تو روضه‌‌ها بده ای کاش ... ای کاش بند دوم پیراهنی که غرق خونه رو طاق عرش آسمونه مادر براش روضه می‌خونه مادر زدنت با سنگ و نیزه و عصا مادر کشتنت یه عده پست بی حیا مادر ... ای وای مادر تنت افتاده رو خاک کربلا مادر سر تو رفته به روی نیزه‌ها مادر ... ای وای بند سوم فقط همینه حال و روزم یه عمره از غصه می سوزم گریونه خواهرت هنوزم ای وای خیلی سخته پیش چشم خواهری ای وای بِبُرن تشنه سر برادری ای وای از تنی که مونده زیر دست و پا ای وای بمیره عالم از این درد و بلا ✍سعیدحمیدیان‌فر ✍سعیده‌کرمانی ............ (ع) راحت شدم ازین همه درد از دست این مَردُم نامرد شمشیر کینه راحتم کرد زهرا ، ندیدی که زندگی مو غم گرفت زهرا ، رفتنت دلخوشی رو ازم گرفت ، زهرا ، ای وای زهرا ، چشمای خیسم همیشه زارِ تو زهرا ، با سرِ خونی میام کنار تو ، زهرا ، ای وای پایان نداره اینهمه غم این گریه و اشکای نم نم سَرَم شکسته مثل قلبم زهرا ، فدای درد و غمای تو دِلِت زهرا ، خسته ام از خنده های قاتلت ، زهرا ، ای وای زهرا ، روی سجاده با صورت افتادم زهرا ، به یاد افتادن تو جون دادم ، زهرا ، ای وای به یاد اون روزای پُر درد به یاد اون چهل تا نامرد دنیا فقط خون به دلم کرد زهرا ، برای بُردنم از راه اومدن زهرا ، مگه یادم میره که چطور زدن ، زهرا ، ای وای زهرا ، مگه یادم میره اون روزای بد... زهرا ، مگه یادم میره سیلی و لگد ، زهرا ، ای وای بهمن عظیمی ✍ . .👇
4_5882100347735901635.ogg
176.6K
. (ع) ای سفره دار آل طاها کریم خونه‌ی کریما ریزه خورِ سُفرَته دنیا جانم ، به صبوریِ تو و مرام تو جانم ، به قعودی که شده قیام تو جانم جانم جانم ، به دعای جاری از قنوت تو جانم ، به شکوهِ صبر تو ، سکوت تو جانم جانم تنهاترین مرد زمینی یک عمره با غربت عجینی اما مُعِزُّالمُومنینی حیف شد قَدرتو نمی‌دونن مسلمونا حیف شد شدی آزرده‌ی زخمِ زبونا حیف شد حیف شد حیف شد خوردی زخم از بیعَتای رو سیاه حیف شد موندی تنها و غریب و بی سپاه حیف شد حیف شد خونه برا همه پناهه امن و امانه تکیه گاهه اما برا تو قتلگاهه ای وای پیش چشم نگران خواهرت ای وای داره میشه پاره پاره جگرت ای وای ای وای  ای وای از غریبی تو خون شده دلا ای وای گریه می‌کنه غریب کربلا ای وای ای وای  رسیده دلتنگی به آخر روضه می‌خونی با چشِ تر کشته تو رو روضه‌ی مادر سخته که یه مادرِ جَوون شهید بشه سخته یه شبه موی سرت سفید بشه سخته سخته سخته مادرت رو پیش چشمت بزنن سخته بشه توو تاریکی تشییع و کفن سخته سخته ✍ .👇
. ✍ صد گره افتاده در کارم؛ چه کردم با خودم!؟ بد گرفتارم! گرفتارم! چه کردم با خودم!؟ در گلویم بغض درگیر است با آهِ مدام شاهدِ لحظاتِ دشوارم؛ چه کردم با خودم!؟ سال‌ها بازیچهٔ نفْس ِ طلبکارم شدم من به خود خیلی بدهکارم؛ چه کردم با خودم!؟ حالِ ایمانم مساعد نیست! تقوایم چه شد؟! سنگ شد قلبِ وفادارم؛ چه کردم با خودم!؟ اشکِ چشمانم چه شد؟! شوقِ مناجاتم کجاست؟! رفت لذت‌های سرشارم؛ چه کردم با خودم!؟ در سرم می‌پرورانم "حبّ دنیا" را مدام در فنا افتاده افکارم؛ چه کردم با خودم!؟ ای خدا عفو و گذشت و رأفت و صبرم چه شد؟! داشت رنگی از تو رفتارم؛ چه کردم با خودم!؟ داشت دستم ذکرِ تسبیحِ تو را؛ یادش بخیر... باب میلت نیست کردارم؛ چه کردم با خودم!؟ غفلتی سنگین به روی سینه‌ام افتاده است مانده زیرِ تلّ آوارم؛ چه کردم با خودم!؟ همدم ِ شیطان شدم! من که برایم سخت بود- لحظه‌ای چشم از تو بردارم! چه کردم با خودم!؟ کوله بارم کاش خالی میشد از کوهِ گناه خسته از عصیانِ بسیارم؛ چه کردم با خودم!؟ باز هم با توبه و شرمنده برگشتم خدا خوب می‌دانم گنهکارم! چه کردم با خودم .
. علیه‌السلام ✍ و رستاخیز تو از چشم‌دنیا خواب خواهد برد شب‌تشویش را آن نور عالمتاب خواهد برد بتاب ای فجر صادق! روشنی‌بخش حقایق باش وگرنه دین ما را جعفر کذّاب خواهد برد رسیده سامری با صوت سحرانگیز دقّ‌الباب اگر دل دل کنیم ایمانمان را «باب» خواهد برد تویی تنها تو باب‌الله و وجه‌الله و سِرّ‌الله کدامین‌مدّعی سهمی از این القاب خواهد برد؟! کسی که رو بگرداند از آن لبخند، خواهد باخت کسی که از نگاه تو شود سیراب، خواهد برد نگاهت نغمۀ باران، نگاهت چشمۀ ایمان نگاهت خستگی‌ها را از این‌مرداب خواهد برد .
. از خودم می‌پرسم آیا می‌شود او را ببینم؟ آن غریب آشنا را می‌شود آیا ببینم؟ اشک می‌ریزم اگر حرفی از او در بین باشد اشک می‌ریزم‌ اگر نامی از او حتی ببینم رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی» دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه! در میان سینه‌زن‌ها ظهر عاشورا ببینم یا به چشم «سید» او را بین سرداب مقدس در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم کاش می‌شد در طواف کعبه دستش را ببوسم یا میان زائران اربعین او را ببینم سحرهای ساحران را دیده‌ام یک عمر یارب می‌رسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟! ✍ .
4_5856960211935302920.mp3
7.65M
📻 بشنوید | اخبار مداحی 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
نماهنگ پریشونم.mp3
3.03M
پریشونم یه جورایی من شبیه مجنونم من از کی عاشق شدم نمیدونم بدون تو زندگی نمیتونم حسین جونم 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ پریشونم یه جورایی من شبیه مجنونم من از کی عاشق شدم نمیدونم بدون تو زندگی نمیتونم حسین جونم درگیر فراقم درمونم وصاله دوری از تو سخته یک لحظه اش یه ساله رویاهام گرفتمش رنگ کربلا دلم برات تنگه کربلا آدم اگه تو مسیر تو بمیره قشنگه کربلا دلگیرم از همه الا خود حسین دلم برات تنگ شده حسین گرفتارم خبر داری از تموم اسرارم طبیبم میشی حالا که بیمارم مگه من کی جز ام البنین دارم دوست دارم احوالم غمینه بارم رو زمینه ذکر بی قراری یا ام البنینه خیلی دوست داری منو باور منه ام البنین مادر منه هر کی برات گریه میکنه انگاری برادر منه سایه اش توی زندگی رو سر منه ام البنین مادر منه  
خلصنا من الفراق الحرم.mp3
2.87M
من أین لی النجاة کجا مثل حرم میشه برا گدا من أین لی الشفاء دوا چیه به جز تربت کربلا 🎙 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ من أین لی النجاة کجا مثل حرم میشه برا گدا من أین لی الشفاء دوا چیه به جز تربت کربلا مریض اومدم دوا میخواهم نفس ندارم هوا میخواهم کربلا میخواهم خلصنا من الفراق الحسین وارزقنا یوم التلاقی حسین خلصنا من الفراق الحرم میمیرم اگه دوباره نرم حسین ...
4_5856960211935302921.mp3
3.95M
📻 بشنوید| زمینه 📝 رب زدنی موده الحسن... 🎤 حاج محمد فراهانی 🕌 مجمع یاس کبود 📆 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۲ 🔷 🔷 🚩 رب زدنی محبت الحسن رب زدنی مودت الحسن رب زدنی زیارت الحسن کمِ ما رو قبول کن کمِ ما رو زیاد کن یه دفعه پیشِ مادر سینه زنتو یاد کن روزی که برات حرم بسازیم دیگه پیشِ زهرا سرفرازیم روزی میشه شبعه باکرامت که حرمتو بیاد زیارت امروز حرم تو خاکی ،فردا حرم تو آباد یه گنبدو یه ضریحو.. حتی پنجرهء فولاد رب زدنی محبت الحسن رب زدنی مودت الحسن رب زدنی زیارت الحسن رب زدنی محبت الحسین رب زدنی مودت الحسین رب زدنی زیارت الحسین کمِ ما رو قبول کن کمِ ما رو زیاد کن یه دفعه پیشِ مادر سینه زنتو یاد کن نبودیم یه محرم سینه زنتو یاد کن یه روزی میاد که زیر خاکم برا سینه زدن آقا هلاکم یه روزی میاد دلم شکسته بندای کفن دستمو بسته امروز من اومدم آقا فردا تو بیا کنارم امروز من اومدم آقا فردا تو بیا کنارم جز تو کسی رو نمیخوام جز تو کسی رو ندارم رب زدنی محبت الحسین رب زدنی مودت الحسین رب زدنی زیارت الحسین
. 🌹حسین غریب مادر🌹 شبهای جمعه مادری پهلو شکسته پا می گذارد کربلا با حال خسته زهرا به گود قتلگاه آید دوباره تا مَرهمی باشد روی رگهای پاره شب تا سَحر بالا سَر قبر حسین است عالَم ز سوز ناله اش در شور و شین است گوید عزیزم از چه شد جسم تو بی سَر؟ ای تشنه لب! ای بی کفن! ای پاره پیکر سنگین و جانسوز است این مرثیه ما هرگز دل مادر نمی گردد مُداوا آنچه فراموشی ندارد داغ یار است تا روز محشر این مصیبت پایدار است (دلسوخته) .
. صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست گفتند بسوزید... سَمِعنا و اَطَعنا عمری‌ست که سرمایه‌ی ما، چشم تر ماست از نوکری توست به هر جا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست هر جا عَلَمی هست همان‌جا حرم توست پس کرب و بلایت همه‌جا در نظر ماست از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست ای کشته‌ی بی غسل و کفن، تشنگی تو داغی‌ست که تا روز ابد بر جگر ماست واحد 🎤 👇
. چندین خرابِ مست ،با هم سر رسیدند سجاده را از زیر پاهایم کشیدند اهل و عیالم دیگر از من دل بریدند دنبال من در کوی و برزن می دویدند دیوارهای شهر از من می شنیدند وای از کسی که بسته شد در کوچه دستش! گاهی زند آتش به جان ها یک تبسم میسوختم پیش نگاه سرد مردم مضطر شدم وقتی که آمد حرف هیزم شد قامتم در احتراق شعله ها گم گفتم چه ها کرده مدینه با تو خانم ای وای از مردان دگم و شب پرستش! گرچه مرا در کوچه و بازار بردند گرچه به آتش خانهء من را سپردند گلهای من سیلی ز نامحرم نخوردند یا در کنار خوارها تنها نمردند کم می شدند اطفال وقتی می شمردند وای از بیابان، از فرازش، از نشستش! سجاده و آتش، حرم، گوال، نیزه می بُرد در روضه مرا از حال، نیزه می کَند از پای زنان، خلخال، نیزه محمل وسط، از پیش و از دنبال، نیزه بارید خون، در وقت استهلال، نیزه گفتند با قاری نی، ای ناز شستش! ✍ .
. حرفی از بد شدن مردم عالم نزدی گره بر کار من -این سائل اعظم- نزدی گرچه سلطان سخایی و همه ریزه خورت چوب منّت، سرِ دارایی حاتم نزدی ای بنازم کرمت را که خریدی همه را طعنه بر اینهمه فقر بنی آدم نزدی سفره انداختی و من بهمش ریخته ام دیگ عصیان مرا پیش خدا، هم نزدی! به خودم بود نمی آمدم اینجا دم صبح دعوتم کردی از آلودگی ام دم نزدی به همه رو زدم و سر به سرایت نزدم تا بمانم به درت، رو به گدا کم نزدی حرمتت را که شکستم تو دعایم کردی جای این خَبْط و خطا، سیلی محکم نزدی پَر من زخم شد اما بغلت خوب شدم خوب شد زخم مرا دیدی و مرهم نزدی عمر من سر شد و با این همه حسرت آخر سر به ویرانه ی این نوکر پُر غم نزدی نجفم دیر شده، من گله دارم به علی جرم من چیست ؟ مگر خط به گناهم نزدی درد دارم به خدا، زود دوا را برسان باز به داد دلم کرب و بلا را برسان عج ✍ .
. آسمان را کمی تکان بدهید نیمه شب آمده اذان بدهید لذت گریه در نماز شبِ خودتان را به عرشیان بدهید باهمین قدّ و قامتی که خم است بین سجده به شهر، جان بدهید پا شوید و کمی قدم بزنید تا به این شعله ها امان بدهید پا به سجاده ات گذاشته اند جلوهء صبر را نشان بدهید تا دخیل قنوت تان باشد فرصتی هم به ریسمان بدهید میشود هتک تان عذابِ علی میخورد روضهء شما به علی بیقرارم زحال محتضرت از دل خون و چشمهای ترت آن زمانی که می کشیدندت درد آمد عیادت کمرت شکر، وقت نفس نفس زدنت زن و بچه نبوده دور و برت وسط کوچه ها ترا کشته خاطرات اسارت پدرت گرچه شمشیر بر سرت دیدی گذرت داده احمد از خطرت بی عمامه صدا زدی که حسین کاش می ماند عمامه ات به سرت کاخ رفتی و این و آن نزدند به لبت چوب خیزران نزدند کاروانی در التهاب افتاد دور دست همه طناب افتاد سری افتاد از فراز سنان چون عقیقی که از رکاب افتاد آن گلویی که نصّ قرآن بود دست آلوده ای خراب افتاد شانه میکرد با وضو زهرا گیسویی را که در شراب افتاد چوب برداشت تا به لب بزند با سکینه سپس رباب افتاد عاقبت ماند روی آن لبِ خشک جای چوبی که از شتاب افتاد وای از چشم مست خیلی ها معجر افتاد دست خیلی ها ✍ ایام .
. غالباً عاشق به معشوق و تمنایش خوش است دل به دلدارش خوش و سائل به آقایش خوش است مجلس ویران نشین پائین و بالایش خوش است امشبش تاریک، اما صبح فردایش خوش است دورهء آل سعود و دشمنی رد می شود صحن و ایوان بقیع ما چو مشهد می شود مکتب ما با امام صادقش پُر رونق است هرکجا که روضه اش برپاست نور مطلق است گرچه بی زائر شده، اما همیشه برحق است نام او در هر حسینیه به روی بیرق است تا بقیع خلوتش، هرشب صدایم می رسد او بخواهد خرج راه کربلایم می رسد شرمگین از آتش سرد تنور صادقیم با پشیمانی سر راه عبور صادقیم باحسین گفتن همیشه در حضور صادقیم گریه کن زهراست، ما هم دور نور صادقیم گریه کن زهراست، وقتی در به آتش می کشند در مدینه خانه را، با ضربه آتش می کشند از در و دیوار، دشمن سرزده در خانه ریخت آتش بغض خودش را بر سر پروانه ریخت نیمه شب قلب عیالش ناجوانمردانه ریخت دور آقا جای شاگردانِ او بیگانه ریخت بی حیایی با جسارت جانمازش را کشید دید افتاده عبایش بر زمین، با پا کشید بد دهان ها، تیغ را بر صورت گُل می کِشند پیرمردی را میان کوچه با هُل می کِشند چون ندارد پای بیجانش تحمّل می کِشند دستهای بسته اش را بی تعادل می کِشند آنهمه همسایه اش کو؟! بوالحسن هم گریه کرد بارها افتاد و شاه بی کفن هم گریه کرد گرچه بین کاخ رفته، با کسی درگیر نیست بی عمامه بر سرش صد قبضهء شمشیر نیست محکم است و پیکرش در حالت تغییر نیست هم عصا هم سنگ در دست جوان و پیر نیست رفته زیر دست و پای اسب، با جنجال نه! رفته بین نیزه داران، در ته گودال نه! نیمهء شب شد اسیر و دیر خانه برنگشت در پی جسم هزاران پاره اش خواهر نگشت هیچکس دنبال جای بوسه بر حنجر نگشت ساربان در خاک و خون دنبال انگشتر نگشت تا چهل منزل، کسی در امتداد سر نرفت فکر نامحرم به سوی چادر و معجر نرفت ✍ .
. السلام علیک یا صادق آل محمد علیه‌السلام آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان! گریه بر هر درد بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود ✍ .
. مهتاب اشکش را به دامان سحر می ریخت وقتی که از روی لب باد این خبر می ریخت از شاخه های محکم سرو کهنسالی با ضربه ی هیزم شکن ها، برگ و بر می ریخت می رفت تا جانی دوباره گیرد این فانوس تاریکی شب زهر خود را بیشتر می ریخت مثل پرستو که به دست شعله می افتد تا چنگ می انداخت بر او، بال و پر می ریخت پیش نگاهش شعله ها طرحی کشیدند از گلبرگ یاس پرپری که پشت در می ریخت پای برهنه می دود مردی که پیش او پرهای جبریل امین در هر گذر، می ریخت چشمان خیسش مصحف دردی است که از آن آیه به آیه سوره ی "آه جگر" می ریخت یاد غریبی علی در کوچه ها افتاد با دستهای بسته اش اشکی اگر می ریخت... ✍ .