eitaa logo
ارتباط موثر
1.3هزار دنبال‌کننده
833 عکس
302 ویدیو
7 فایل
مسیری برای یادآوری و تداوم مطالعه و آموختن مهارت‌های توسعه فردی به خصوص مهارت‌های ارتباطی مربوط به دوره‌های ارتباط موثرِ حجة الاسلام مخدوم این‌کانال با هدف تامل و به کارگیری مهارت‌ها، در هفته به طور متوسط با سه مطلب کاربردی به روز رسانی می‌شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «سپاسگزاریم حاج‌قاسم؛ برای ما کم نگذاشتی» 🔹فعالان عراقی به‌مناسبت «روز شهید» این نماهنگ را برای تقدیر و تشکر از فداکاری‌های شهید سلیمانی در راه نجات این کشور از شر تروریسم داعشی، منتشر کردند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌 کاری کنید که مهربانی‌هایتان در ذهن و دل آدم‌ها باقی بماند، سردار دل‌ها با اخلاص و تواضع و برای رضای الهی، با بندگان خدا مهربان بود. یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد... @ertebatmoaserdini .
🔷 یک داستان، یک درس دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم، بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شن‌های بیابان نوشت امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد. آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد. دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی تو را آزردم، تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت وقتی کسی انسان را آزار می دهد، باید روی شن‌های صحرا نوشت تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند، ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می‌کند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد... @ertebatmoaserdini .
✳️ بدرقه باشکوه پاره‌های دل ملت روستای پردنجان، از توابع فارسان استان چهارمحال و بختیاری 📌 این عکس رو قاب کنید و در اتاق همه مسئولان بگذارید تا هرروز ببینند خدمت بی منت آسمانی‌ترین فرزندان این سرزمین چگونه عزت دنیا و آخرت در پی دارد. @ertebatmoaserdini .
🔻 نتایج جالب یک تحقیق؛ مادرها برای روز مادر واقعا چه می‌خواهند؟ ✳️ بیش از نیمی از مادران خواب و یک روز تنهایی 🔹اخیرا در یک بررسی از مادران (در۱۸ ایالت از آمریکا) با این پرسش که «آنها چه هدیه‌ای برای روز مادر می خواهند»، محققان به نتایج قابل تاملی دست یافتند. آنها پاسخ‌های مادران را به‌صورت درصد نشان دادند:‌ 🔹خواب (۳۰درصد)، یک روز تنهایی (۳۰درصد)، یک روز وقت گذراندن در باشگاه یا مرکز ماساژدرمانی (۱۱درصد)، رفتن به تعطیلات یک روزه (۷درصد)، تمیز شدن خانه (۲درصد)، قدردانی (۲درصد)، صرف صبحانه آماده‌شده در رختخواب (۲درصد)، جواهرات (۲درصد) و به آرایشگاه رفتن (۲درصد). 🔹متاسفانه بیشتر مادران به دلیل مشغله فراوان، از خواب کافی بی‌بهره‌اند. بنابراین می‌توان کاری کرد که آنها ، حداقل روز مادر را صبح تا دیروقت بخوابند و حسابی استراحت کنند./ خبرآنلاین متن کامل: khabaronline.ir/xjCCW ___________ 📌 به عبارت دیگر: بسیاری از مادران از نیازهای اولیه خود باز می‌مانند. @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا چمن در آن سوی پرچین رنگین تر است؟ چرا گاهی شغل جدید و شهر جدید و دوست جدید و... جذاب‌تر از داشته‌های کنونی به نظر می آیند؟ مدت كليپ : ۲ دقیقه و ۳۹ ثانیه @ertebatmoaserdini .
برشی از یک نوشته: قبل از این که زندانی‌ شوم، هرگز به فکر این چیزها نبودم. روشنی دلپذیر ظهر، برایم عادی بود و تو منزل، با بچه‌ها سر و کله زدن، یک کار معمولی و غالباً خسته کننده. همیشه فکر می‌کردم که زندگی رنگی دیگر دارد و آنچه در اطرافم می‌گذرد، فقط یک مسخرهٔ تکراری است؛ ولی حالا نه! حالا یادآوری تمام چیزهای بی‌ارزش که خارج از زندان دورم را گرفته بود، برایم لذت بخش شده بود. خیلی از چیزهای بی‌اهمیت برای زندگی ضروری است. اصلاً مجموعه ای از چیزهای به ظاهر بی‌اهمیت، زندگی را تشکیل می‌دهد. زندگی یعنی همین! 📚 از کتاب زائری زیر باران | نوشته: احمد محمود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برخی از داشته‌های به ظاهر ساده زندگی، نعمت‌های تکرار ناپذیر خداوند هستند، که در روزمرگی ها به آرامی از دست ما می‌روند... @ertebatmoaserdini .
نوشته اند: در جهان، هیچ شادی عمیق‌تر و واقعی‌تر از این نیست که انسانی بزرگ و فهیم را با خود صمیمی ببینید... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حضور صمیمانه انسان‌های با ارزش و فهیم را در زندگی خود، قدر بدانیم. @ertebatmoaserdini .
🔷 یک نامه... جناب آقای محمدی مدیرعامل سازمان آتش نشانی تهران با سلام پیش از شروع عرایض این نامه، ضروری است که به اطلاعتان برسانم که بنا به رشته کاری و تخصصی (که از دانشگاه ایالتی میشیگان آغاز شد) به بحث سازه و آتش مرتبط هستم و لذا ضروری است که مطالب ذیل در قالب این نامه طرح شود. 🔵 شنبه شب پس از شرکت در جلسه روزنامه دنیای اقتصاد و مراسم بزرگداشت دوازدهمین سالگرد تولد نشریه تجارت فردا به خانه آمدم. در مجلس مذکور شگفت زده بودم از حضور افراد و نامهایی که به این نشریه در بسط مفاهیم توسعه کشور کمک می‌کنند. در واقع شبی بود که پس از مدتها سرشار از احساس خوب و شعف گذشت چرا که ساعاتی در جمع افرادی سپری شد که دغدغه ایران و این سرزمین را دارند. پس از مراجعه به خانه تا پاسی از شب به انجام کارهای مکتوب و پژوهشی گذشت و حوالی ساعت ۳ نیمه شب برای سرکشی به منزل مادر (که در شرایط بیماری هستند) منزل را ترک کردم. وارد کوچه که شدم انتظار کوچه ای خلوت و ساکت شبانگاهی داشتم ولی در کمال تعجب شاهد بودم که 3 ماشین آتش نشانی بزرگ و 2 ماشین آتش نشانی متوسط تمام فضای کوچه را اشغال کرده اند. حدود بیست آتش نشان جوان در آن ساعات سحرگاه به شتاب در حال رفتن به سمت انتهای کوچه بودند. 🔵کنجکاو شدم و بنا به رشته کاری خود، نیروها را دنبال کردم تا متوجه شدم یکی از واحدهای مسکونی از یک ساختمان ۱۰ طبقه در انتهای کوچه آتش گرفته است. ساکنین به همراه کودکان خردسال و خواب آلودشان در حال فرار از ساختمان بودند و نیروهای شما به شتاب در حال ورود به ساختمان بودند. بوی دود در فضا و سراسیمگی‌ در چهره ده ها تن از ساکنین مشهود بود. ‎در ژاپن بارها شاهد کیفیت کار نیروهای آتش نشان بوده ام (به خصوص در برنامه های مرکز E-Defense کوبه)و لذا کیفیت مواجه همکارانتان با این آتش برایم سوال بود. در کالیفرنیا هم بارها با سازمان آتش نشانی مستقیما کار کرده ام (از جمله سابقه همکاری با خانم Nicholson مدیر سازمان آتش نشانی سانفرانسیسکو).‎ در آن فضای ملتهب که همه در حال فرار از ساختمان بودند و آسانسورها نیز کار نمی کرد همکارانتان را دنبال کردم و پیاده تا طبقه هفتم و چشمه آتش رفتم. در میانه آنهمه دود و التهاب، شاهد بودم که همکاران شما پس از بازکردن درب منزل و برای جلوگیری از خفگی ماسکهای اکسیژن را استفاده کرده، وارد منزل شدند، آب را از طبقه پایین و بالا به واحد مسکونی رساندند و آتش را اطفاء نمودند. سپس برق و دستگاهای فَن را رساندند تا که بخشی از دود را خارج کرده و امکان بیرون کشیدن ساکنین (که در بالکن پناه گرفته بودند) میسر شود. در حین مشاهده تلاش‌های نیروهای جوان (که از شدت گرمای لباسهای سنگین آتش نشانی غرق عرق بودند) و همزمان با دیدن فریادها و عربده های فرمانده تیم، می خواستم که در وسط آن پاگرد پله سجده کنم. از شدت بهت، نمی دانستم چه باید گفت؟ کیفیت زحمات افراد این تیم (در آن ساعات شب) بسیار مشابه کیفیت کارهای تیمهای آتش نشانی در سانفرانسیسکو یا کوبه ژاپن بود. فرمانده تیم به شدت مراقب دودزدگی افرادش بود. دستگاههای آژیر (متصل به لباس آتش نشانی که وارد دود می شود) به درستی کار می کرد و پیوسته آژیر می زد. هیچ کس بدون ماسک اکسیژن وارد دود نمی شد. فرمانده تیم کاملا درک روشنی از مساله «زمان» و اهمیت دقیقه ها داشت. 🔵 کاملا آگاهم که کشور درگیر مشکلات مالی است و سازمانهایی همچون آتش نشانی به شدت درگیر محدودیتهای مالی هستند، بنابراین تشکر و سپاس خود را به عنوان یک شهروند به حضورتان عرض می کنم. قابل تصور است که تیمهای شما چنین خدماتی (که آن شب از نزدیک شاهد بودم) را به رغم محدودیتها و در حد توان انجام می دهند. از شما درخواست دارم که از فرمانده عملیات آن شب (که مرتضی خطابش می کردند) تشکر و تقدیر ویژه داشته باشید. بنده حاضر و علاقمندم که حضورا به خدمت این جناب فرمانده و تیمش رسیده و به عنوان یک ایرانی از تلاشش برای حفظ مال و ناموس مردم آن کوچه خاضعانه تشکر کنم. آن شب و در آن مهلکه یک فکر دیگر هم به ذهن می رسید: اینکه برای خاموش کردن آتشِ فقط «یک خانه» اینهمه انسان و جوان تلاشگر نیاز است و همچنین آنهمه آدم و کودک از خواب و زندگی خود آواره شدند. لذا باید از امروز به فکر «زلزله تهران» باشید. همچنین واقعا نمی دانم که چطور و چگونه برخی که خود خارج از این سرزمین و در استودیو شبکه های خبری اقامت دارند انتظار دارند که مردمان اینجا درگیر آتش و جنگ داخلی شوند؟ آتش وقتی که درگرفت، همه را آواره می کند... عزت زیاد ۲۶ تیر ۱۴۰۲ @ertebatmoaserdini .
🔹گوهر کمیاب محبت پیری در کوهستان سفر میکرد. سنگ گران قیمتی را در جوى آبى یافت. روز بعد به گرسنه‌ای رسید. کیسه‌اش را باز کرد تا در غذایش با او شریک شود. مرد گرسنه، سنگ قیمتی را دید. از آن خوشش آمد و خواست که آن سنگ را بگیرد. مسافر پیر، بی‌درنگ، سنگ را به او داد. مرد بسیار خوشحال شد و از این که شانس به او رو کرده بود، سر از پا نمى‌شناخت. او فهمیده بود که جواهر، به قدرى قیمتی است که تا آخر عمر مى‌تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، به دنبال آن پیر دوید و پیدایش کرد. هنگامى که او را دید سنگ را پس داد و گفت: این چند روز خیلی فکر کردم. من مى‌دانم این سنگ چقدر گرانبهاست، اما آن را به تو پس مى‌دهم، با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى‌توانى، آن محبتی را به من بده، که به تو این قدرت را داد تا این سنگ را به چون منی ببخشی. آن را می‌خواهم. _____________________ در زندگی، قدر آدم‌هایی را که بدون چشم‌داشت ، هدایای مادی و معنوی به ما می‌دهند بدانیم. @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐رابطه با پدرها... چقدر می توانید با پدرتان صحبت کنید؟ والدین محترم! چقدر برای‌تان مهم است حرف مشترک با فرزندان تان داشته باشید؟ @ertebatmoaserdini .
گفته‌اند: هيچ وقت كسى كه براى تو حرص می‌خوره و تلاش می‌كنه و می‌جنگه را از دست نده! چون در دوره‌اى زندگى می‌كنيم كه بى‌تفاوتى حرف اول را ميزنه و كسى كه به خاطر تو خودش را به مخاطره بندازه بسيار كميابه... پس اگه چنين كسى را كنارت دارى و یا پیدا کردی، قدرشو بدون چون اين كسيه كه برای تو حاضره از خودش بگذره و توى طوفان‌هاى زندگى كنارت وایسه... 👤سپهرخدابنده @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 اصفهانِ شهیدپرور، فرزند برومندش را به گرمی به آغوش فشرد. تصاویر هوایی از حضور پرشور مردم در تشییع پیکر سردار شهید حاج عباس نیلفروشان @ertebatmoaserdini