🌕 قانون حجاب و مناقشه ترجیحات شخصی و قواعد عمومی
#سینا_کلهر
🔺 به نظر میرسد یکی از دلایل تداوم چالش حجاب در جامعه ناشی از عمیقتر شدن تعارض بنیادیتری است که در نتیجه تحولات جامعه ایران و توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور (الگوی توسعه) رخ داده و یک سویه آن تعارض در طول سالیان گذشته تقویت شده است.
دامنه تاثیرات این تعارض بنیادی صرفاً به حجاب محدود نبوده و تقریباً همه قلمرو و زندگی اجتماعی ایرانیان را در بر گرفته است. از اختلاط و ارتباط با جنس مخالف خارج از الگوهای پذیرفته شده عرفی و شرعی تا نگهداری حیوانات خانگی و گرداندن آنها در محیط های عمومی و برگزاری جشنهای مختلط. حجاب و به طور کلی پوشش البته داغترین و جنجالیترین آنها بوده است.
در همه این پدیدهها، مسأله واحد و مشترکی وجود دارد و آن تعارض ترجیحات و تمایلات شخصی افراد با قواعد و هنجارهای عمومی است. مطابق نظم سنتی، ترجیحات شخصی اگر مغایر با قواعد عمومی باشد صرفا در خفا و در حریم خصوصی و شخصی (بیرون از ملأ عام و دید دیگران) امکان وقوع دارد و بیرون از این محدوده باید مجازات شود.
در نگاه دینی ارتکاب این رفتارها در حریم شخصی نیز البته گناه محسوب شده و پذیرفته نیست اما حکومت وظیفهای نسبت به برخورد با آن ندارد اگر چه در واقعیت همواره مواردی از مداخله در این حیطهها نیز وجود داشته است اما این موارد سلیقه حکومتی بوده تا دیدگاه شرعی.
منظور این که در نظم سنتی افراد تفکیک حریم خصوصی و عمومی را پذیرفته و خود نیز نسبت به رعایت آن آمادگی ذهنی دارند و نسبت به عدم رعایت آن بیتفاوت نبودند. آنچه در جریان سالهای گذشته و در نتیجه الگوی توسعه کشور رخ داده است قدرتمند شدن دایره ترجیحات شخصی در نسبت با قواعد عمومی است.
مقصود این نیست که تفکیک خصوصی و عمومی در جامعه از بین رفته است بلکه منظور این است که اولاً شدت و حساسیت عمومی و خصوصی کاهش پیدا کرده و دیگر آن حساسیت، شماتت و ملامتی که در گذشته در جامعه نسبت به رفتارهای حریم خصوصی که علنی انجام میشد وجود داشت کمتر شده است. بی تفاوتی فراگیر شده است. مثلاً استفاده از الفاظ رکیک از سوی زنان در ملأ عام در گذشته تقریبا تابو بود اما امروزه جامعه همراهی و تساهل بیشتری نشان میدهد یا تجلی بیشتر ابراز رفتار عاطفی در محیطهای عمومی به خصوصی در ارتباط با جنس مخالف نمونه دیگری از این موارد است.
ثانیاً دایره خفا و حریم خصوصی گسترش پیدا کرده و بخشهایی که در گذشته ملأ عام محسوب میشد، به دایره حریم خصوصی اضافه شده و در نتیجه افراد مدعی حق انتخاب و ترجیح شخصی در آن محیطها شدهاند، خودرو البته مثال معروفی برای این حوزه از جهت مکانی است اما علاوه بر آن همه فضاهای غیررسمی و غیراداری نیز تحت تأثیر این دستاندازی فضای خصوصی به حریم عمومی قرار گرفته است.
ثالثاً افول نقش هویتی قواعد عمومی و قدرتمند شدن ترجیحات شخصی است. در نظم سنتی هر سوژهای بهتر و دقیقتر از دیگران قواعد عمومی را رعایت میکرد به لحاظ اجتماعی پاداش دریافت میکرد و به عنوان فرد متشخص شناخته میشد و اعتبار حاکمیتی پیدا میکرد. به دلایل مختلفی، این الگو قدرت سابق را ندارد و هزینه سنگین و سخت روانی و عاطفی تطبیق با قواعد عمومی با دستاوردها و مزایای آن همخوانی ندارد برعکس ترجیحات شخصی به دلیل قدرت تمایزبخشی و تشخصآفرینی تبدیل به منبع مهمی از تشکیل هویت افراد و در نتیجه آن منبع قدرت اجتماعی افراد است. در چنین شرایطی به لحاظ اجتماعی نیز انگیزه و پاداش کافی برای رعایت قواعد عمومی وجود ندارد.
زمانه، زمانه دستاندازی، پیشروی و تحدی حریم خصوصی در مقابل حریم عمومی و غلبه آن در مناقشات مختلف و تبدیل شدن آن به منطق حاکم بر ذهنیت سوژه است، جایی که جمع و دیگری اهمیت و قدرت خود را از دست داده و آن چه مهم میشود ترجیح شخصی فرد سوژه است. فردگرایی برنده میدان رقابت بوده است.
«دوست دارم»، «دلم میخواهد» و «علاقه دارم»، تنها منطق معتبری است که حدود آن را هم نه نظر و یا علاقه دیگران، بلکه علائق دیگر شخصی تعیین میکند.
این تحول از الگوی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد به الگوی هیچ آداب و ترتیبی مجو هر چه می خواهد دلتنگت بگو، جامعه را با معضل بنیادی مواجهه کرده که چگونه از هویت جمعی در قبال دستاندازی ترجیحات شخصی دفاع کند و باقی بماند.
به ظاهر قانون مهمترین ابزار دفاع از قواعد عمومی است اما در حقیقت پذیرش ذهنی و قلبی افراد نسبت به تفاوت حریم خصوصی و عمومی و مرزها و حدود هر یک که در فرایند تربیت شکل میگیرد زیرساخت اجرای قانون است و در فقدان آن تنها اراده آهنین با هزینه سنگین میتواند پیشبرنده کار باشد که در صورت تداوم به شکل بلندمدت ممکن است اثرگذار باشد.
در مساله حجاب هم بیش از هر چیزی نمود و حضور حریم خصوصی در قلمرو عمومی و توسعه معنایی و فضایی آن دیده میشود.
#حجاب
#قانون_حجاب
@esharat_57
🌕 روح پیشبرنده گفتمان مقاومت در بحرانها
#سینا_کلهر
🔺 آنهایی که پذیرش قطعنامه و صلح را به خاطر دارند و آن روزها را تجربه کردهاند، از آن روزها به تلخترین روزها و تجربههای عمرشان نام میبرند. حسی ناشی از ناامیدی و یأس از نرسیدن به اهداف و محقق نشدن شعارها.
تنها گذر زمان نشان داد که گفتمان مقاومت به معنای تصلب در روشها و ابزارها نیست و روی آوردن به روشی و استفاده از ابزاری لزوماً به معنای در افتادن در گفتمان تسلیم برای سازش نیست.
بلوغ گفتمانی گفتمان مقاومت بعد از نیم قرن حکومت داری و تجربهاندوزی ایجاب میکند تا تفکیک هدف از روش و وسیله را در قامت حکومت و دولت بتواند انجام دهد و آن را در عمل اجرا کند.
آن چه گفتمان مقاومت را از گفتمان تسلیم و سازش جدا میکند روح حاکم بر این گفتمان در تحقق توسعه و پیشرفت جوامع بر مبنای اصول و مبانی فرهنگی و ارزشی بومی است نه اتکا، هضم شدن، ادغام شدن یا گدایی کردن توسعه از تمدن غرب به بهای نابود ساختن نظام فرهنگی، اجتماعی و ارزشی جامعه.
اگر گفتمان مقاومت برای ملتها جاذبه دارد به این خاطر است که به چشم خود دیدهاند مقاومت بهتر از تسلیم میتواند آنها را به اهداف خود چه توسعه مادی و چه پیشرفت معنوی و تعالی فرهنگی برساند.
مقاومت یک گفتمان معلق در هوا نیست بلکه روی زمین برای کشورها قدرت میآفریند، عزت میبخشد، عدالت میآورد، با تجملگرایی و اشرافیگری مبارزه میکند و آنها را قوی میسازد. آن هم نه برای گروه خاصی از مردم که قدرت را در دست دارند بلکه برای همه به خصوص طبقات محروم و مستضعف.
صلح، عقبنشینی، شکست، تغییر تاکتیک مثل آن چه آن روزها در جریان قطعنامه و صلح در جنگ پیش آمد و یا این روزها در جریان تحولات سوریه و سقوط حکومت سوریه به عنوان یک همپیمان مهم پیش آمده است باید در بستر همین روح پیشبرنده گفتمان مقاومت فهم شود.
واقعیت آن است که حفظ و حمایت از حکومت سوریه بیش از این نه به لحاظ عملی ممکن بود و نه منطبق با چارچوبهای گفتمانی مقاومت (که همان بار نخست نیز احتمالاً صرفاً برای یک دوره گذار و با هدف اصلاح حمایت از این حکومت قابل توجیه بوده است) و نه به معنای افول و پایان کار مقاومت است.
جریان مقاومت هر بار همچون ققنوسی از دل خاکسترها برخواسته و از دل تهدیدات فرصتها را شناخته و ایده خود را در قلب ملتها پیش برده است.
آنچه برای گفتمان مقاومت تهدید است شکست در یک جبهه، صلح در جبهه دیگر یا از دست دادن یک همپیمانِ به پایان خط رسیده نیست، تهدید گم کردن هدف اصلی یعنی همان روح پیشبرندگی گفتمان مقاومت در تحقق توسعه بومی کارآمد است که شاخص توفیق گفتمان مقاومت و مهمترین نقطه اتکا در مقابله با گفتمان تسلیم و سازش است.
همپیمانی در گفتمان مقاومت به معنای گفتمانی یعنی تعهد به روح حاکم بر گفتمان مقاومت به معنای قویتر کردن کشور و مردم و محقق کردن اهدافی است که با منطق تسلیم و سازش ممکن نیست.
اگر قرار است ما نگران چیزی باشیم باید نگران زنده بودن، پویایی و پیشبرندگی و اجرایی شدن روح حاکم بر گفتمان مقاومت و آشکار شدن نتایج آن برای ملتهای محور مقاومت باشیم چرا که در صورت اثبات کارآمدی عملی گفتمان مقاومت همانطور که در برخی عرصهها تا مرزهای دانش نیز پیش رفته است، تغییرات سیاسی و رخدادها و بحرانها بیش از آنکه تهدید باشند، فرصتاند.
#سوریه
#گفتمان_مقاومت
#توسعه_بومی_کارآمد
@esharat_57
🌕 هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟
#سینا_کلهر
متن یادداشت:
https://eitaa.com/esharat_57/24
#مردم
#هسته_سخت
#انقلاب_اسلامی
@sinakallhor
@esharat_57
🌕 هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟
#سینا_کلهر
🔺کسانی که بیشترین کشته ها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و اعتقاد راسخ؛ باعث پیروزی انقلاب شدند همان کسانی بودند که به هیچ وجه اشرافی و مرفه نبودند و از طبقۀ پابرهنه بودند.(صحیفه امام، ج ۶، ص:۲۹۷)
پیدایش مفهوم هسته سخت در زمینه سیاسی و اجتماعی جامعه ایران که ادبیات رایج آن ارجاع به مفهوم مردم بوده است می توانست حداکثر یک نشانه باشد اما استفاده از مفهوم هسته سخت برای توجیه سیاست ها و طرح های خاص و چالش برانگیز حتما یک رویداد و اتفاق خطرناک است.
اگرچه ارجاع به مردم و پیش بردن طرح مردم به عنوان حامیان و پشتیبانان اصلی برنامه ها و سیاست های نظام در واقعیت و عمل ممکن بود بر دوش گروهی از نیروهای مخلص جان برکف بوده باشد و مانند آنچه در دفاع مقدس رقم خورد جانفشانی های میدان عمل بر گرده آنها قرار گیرد و ما با مسامحه آنها را هسته سخت بخوانیم اما هویت و موجودیت هسته سخت در دل خواست مردم و با خواست مردم معنا داشت.
این هسته سخت بود که می جنگید، شهید می داد، جانباز و اسیر می شد اما خواست یک ملت را محقق می کرد. به همین خاطر با پیروزی اش مردم خوشحال می شدند و با شکست اش ناراحت.
هسته سخت بدون مردم معنا نداشت و به همین خاطر هم هیچگاه به صورت مستقل قابل طرح نبود چه برسد به این که بخواهد مبنای طرح ها و سیاست ها قرار گیرد.
ظهور مفهوم هسته سخت به این خاطر نشانه بود که خبر از پیدا شدن اختلالی در طرح مردم می داد. موقعیتی که در آن هسته سخت به جای نماینده مردم بودن و به نمایندگی از اکثریت مردم عمل کردن تبدیل به هویت مستقل شده و مطالبه گر خواست ها، علائق و سلیقه های خود می شوند.
در چنین وضعیتی طرح هسته سخت به جای مردم به عنوان نظریه بقای نظام سیاسی مطرح شده و با ارجاع به کنشگری و پیشرو بودن آنها در میدان وجود و رضایت آن را برای بقای نظام سیاسی کافی می داند غافل از این که هسته سخت بدون مردم تاب آوری بلند مدتی نخواهد داشت همان طور که مردم بدون هسته سخت سرباز در میدان نخواهند داشت. این دو نیرو لازم و ملزوم هم بوده و بدون هم معنای ندارند.
طرح مفهوم هسته سخت به تنهایی می توانست تنها یک نشانه خطر باشد اما تبدیل آن به مبنای توجیهی طرح و برنامه های سیاسی رخ دادن خود خطر است.
خطر تبدیل کردن انقلاب جهانی و شعارهای همیشه زنده به خواست های زمانی و مکانی محدود به سلیقه ها و گرایش های یک گروه خاص.
اگر می خواهیم بدانیم مطالبات انقلاب اسلامی چه بود و چه هست یک راهش بازگشت به شعارهای انقلاب است.
علاوه بر شعارهای مشهور استقلال آزادی جمهوری اسلامی و نه شرقی نه غربی، بیانیه گام دوم تاکید می کند "آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری" شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشهزندهی انقلاب اسلامی است. می توان اصول قانون اساسی را نیز راهنمای دیگری برای آنچه انقلاب اسلامی در پی آن بود در نظر گرفت و با تحلیل مفاد و محتوای این اصول پی به خواسته های بنیادی آن برد.
محور قرار گرفتن مفهوم هسته سخت به عنوان نظریه بقا اما ما را در چه وضعیتی قرار داده است و طرح انقلاب اسلامی از آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری را به چه چیزی متمرکز ساخته است. آن چه وضعیت را سخت و پیچیده و صحنه را غبار آلود می سازد مشروعیت بخشی به کفایت نظری و عملی هسته سخت با ارجاع به ایده درست ضرورت اجرای احکام اسلامی است.
در طرح مبتنی بر مردمی که انقلاب اسلامی ارائه می کرد اجرای احکام اسلامی معطوف به تحقق ارزش های آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری بود حال آنکه در طرح مفهوی هسته سخت خبری از چنین ارزش هایی نیست./۱
متن ادامه دارد.👇
#مردم
#هسته_سخت
#انقلاب_اسلامی
@sinakallhor
@esharat_57
اشارات
🌕 هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟ #سینا_کلهر 🔺کسانی که بیشترین کشته ها را دادند
بخش دوم از یادداشت:
🌕 هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟
#سینا_کلهر
/ چگونه و چه جریانی تلاش کردند تا مطالبه اجرای احکام را به تنها عنصر هویت و ماهیت و اسلامیت نظام تبدیل کرده و آن را مساوی با حفظ هویت دینی نظام بدانند که در صورتی که در جایی در خصوص حکم خاصی در اجرا چالشی پیش آمد به معنای از دست رفتن اسلامیت نظام باشد در حالی که چنین حسی در خصوص عدالت، معنویت، آزادی و...که شعارهای جهانی و همیشگی انقلاب اسلامی به تعبیر بیانیه گام دوم هستند وجود ندارد؟
چگونه به جای ذهنیت و نگرشی که در زمان انقلاب اسلامی ساختار اساسی آن بر محور مطالبه آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری شکل گرفته و ذیل چنین گفتمان و ساختاری مطالبه اجرای احکام نیز طرح می شد و اجرا نشدن همه این ها با هم آسیب به هویت دینی نظام بود ذهنیت و ساختاری شکل گرفت که هم و غم و مطالبه اش را اجرای یک حکم معین و مشخص ساخته است؟
تاب آوری هسته سخت بدون مردم چگونه تضمین می شود و همراه سازی و اقناع عمومی چگونه ممکن است؟
برای همه آنهایی که به جای مفهوم مردم، هسته سخت را مبنای نظریه پردازی خود قرار می دهند، پاسخ به این پرسش ها ضروری است.
#مردم
#هسته_سخت
#انقلاب_اسلامی
@sinakallhor
@esharat_57
🌕 اندر خانه تاریک بازارگرایان افراطی
#سینا_کلهر
🔺مولانا در داستان «فیل اندر خانه تاریک» به ما نشان میدهد که چگونه بخشینگری و عقل جزئی باعث میشود تا افراد موجودی با جثه فیل را باد بزن، تخت، ستون و.. ببیند.
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست این نهاد
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم آن میکرد هر جا میشنید
کارشناسان اقتصادی که این روزها برای حکمرانی نظام نسخه میپیچند همان مَثل «فیل اندر خانه تاریک» است که همه راههایشان به گرانکردن و بازار میرسد، عجیبتر آن که آنها از بقای جامعه سخن میگویند.
لکن پیرامون عدالت اجتماعی و شکاف طبقاتی و وضعیت فقر سخنی مطرح نمیکنند و درباره انسداد چرخش نخبگان در سپهر سیاسی و ضعیف و نحیفشدن دولت در نتیجه خصوصیسازیها غفلت میکنند.
چرا که همه چیز را از منظر اقتصاد میبینند و برایآنها تنها رشد اقتصادی اهمیت دارد نه میلیونها نفری که ممکن است در این راه فقیر شوند یا ماهیت مردم سالاری حکمرانی صدمه ببیند.
با همین روش تعدیل اقتصادی را به دولت مرحوم هاشمی تحمیل کردند و آشوب های سال ۷۴ را رقم زدند، در دولت های خاتمی، احمدی نژاد، روحانی و شهید رئیسی نیز با همین ادبیات نجات ایران و رونق اقتصادی بانکهای خصوصی را در کشور تأسیس کردند، هزاران میلیارد تومان از اموال دولت را خصولتی کردند و باز هم سخن از نجات ایران میزنند بدون آنکه حداقل بپذیرند اگر امروز خطری ایران را تهدید میکند بخشی به خاطر سیاست های توصیه شده آنهاست. حتی آشوب های آبان ۹۸ را هم که حاصل سیاست مستقیم آنها در گران کردن بنزین بود گردن نمیگیرند.
عجیبتر آنکه مهم ترین مراکز دولتی سیاست گذاری اقتصادی از سازمان برنامه گرفته تا بانک مرکزی و وزارت اقتصاد بعد از انقلاب در اختیار این جریان بوده و برنامه های توسعه کشور را اغلب همین افراد تدوین کردهاند.
البته مانند طرفداران متعصب همه تئوریها آنها جواب خواهند داد سیاستهای پیشنهادی ما درست اجرا نشد که اگر درست اجرا شده بود چنین نمیشد! (ارجاع به مصاحبههای اخیر روغنی زنجانی)
در آخرین نمونه دکتر نیلی نیز در قالب سه نشست علمی در رسانه دنیای اقتصاد و همچنین در مقاله «خطر سرمازدگی حکمرانان» به صراحت گفتهاند که ما باید به نظام حکمرانی کشور بقبولانیم که مسائلی که ما میگوییم مسائل اصلی است و سیستم باید تصمیم های سخت بگیرد.
البته دکتر نیلی اشاره میکنند که نظام مسائل را پذیرفته و راه حلها را میداند اما نمیتواند تصمیم بگیرد و باید نظام را هُل داد و وادار به تصمیمگیری کرد.
در دیدگاه دکتر نیلی تصمیمهای سخت نظام البته تنها مذاکره با آمریکا در قالب بهبود روابط خارجی یا آزادی های اجتماعی و فرهنگی همچون مسأله حجاب و فیلترینگ نیست این تصمیم های سخت تنها مقدمه و زمینه ساز تصمیم سخت بزرگتر است در زمینه حل ناترازی های اقتصادی که با «آزادسازی قیمتها» ممکن می شود.
البته دکتر نیلی این قسمت را برخلاف دو قسمت دیگر یعنی مذاکره با آمریکا و آزادی های اجتماعی به صراحت نمیگویند که آن دو را برای این میخواهند که بتوانند پروژه آزادسازی و گرانسازی انرژی و خدمات را در کشور راحتتر اجرا کنند .
اگر برخی از مردم طرفدار مذاکره و آزادیهای اجتماعی هستند به این خاطر است که گمان میکنند زندگی آسانتر و ارزانتری خواهند داشت اما برخی کارشناسان اقتصادی از این علاقه مردم به ارزانی برای گرانسازی زندگی استفاده میکنند.
در واقع یک سویه کلام نشستها و مقالههای بازارگرایان افراطی این هست که دیگر امکان ارائه خدمات ارزان به مردم وجود ندارد و چون سرمایه اجتماعی کافی برای گرانسازی وجود ندارد باید با بهبود رابطه با غرب و آزادیهای اجتماعی مقبولیت کسب کرد تا زمینه گرانکردن و حل ناترازیهای اقتصادی فراهم شود.
به همین خاطر هم در مسائل اولویتداری که آنها بیان میکنند خبری از فاصله طبقاتی، گسترش فقر، بیکاری، حاشیهنشینی و چرخش نخبگانی در سیاست، نیست چرا که نسخه همان نسخه قدیمی رشد اقتصادی است و بهای آن را هم باید طبقات و گروههای ضعیف جامعه بپردازند.
گویی اقتصاددان رشدگرا خلف راستین همان تاجری شده است که در دوگانه سلسله زندیه و قاجار، تنها مسألهاش این بود که کدام سلسله بیشتر و بهتر میتواند رشد اقتصادی را تامین کند.
#ناترازی #عدالت
#تعدیل_اقتصادی #خصوصی_سازی
#بازارگرایان_افراطی
@sinakallhor
@esharat_57