عشقـہ♡ چهارحرفہ
⸤🖤⃟ ⃟🎧⸣ چطورۍدلتمیادبدونمابرۍسفر؟💔 حالاکہدارۍمیرۍپسمادوتاروهمببر💔 🖤⃟ ⃟🎧¦➺ #حضرت_خدیجه 🖤⃟ ⃟🎧¦➺ #
خیلےزوددار؎میر؎.....😭
دختـرمونسھسالشھ....😭
تڪتڪقطرههایخونم
فداےاوݧگلزهرا
#مهدوی
#ادیت
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_سیزدهم #خانومہ_شیطونہ_من با حالت زاری گفتم: نهههه
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_چهاردهم
#خانومہ_شیطونہ_من
گفتم:نمیگی؟
باران:میگم ولی الان نه
من:باشه
یکم که گذشت به یه رستوران بین راهی رسیدیم ماشن و پارک کردم و باهم پیاده شدیم و رفتیم تا نمازمون و بخونیم
من:باران وقتی نمازت تموم شد پیام بده بیام
باران:باشه
سرمو تکون دادم و رفتم نمازخونه بعد خوندن نمازم یکم دراز کشیدم که گوشیم تو جیبم لرزید سریع درش آوردم و نگاه کردم دیدم بارانه نوشته بود : من نمازم تموم شد
نوشتم : باش الان میام
بلند شدم و دستی به لباسام کشیدم و همون طور که میرفتم طرف نمازخونه زنونه موهام و که بهم ریخته شده بود و درست کردم که با صحنه ای که دیدم اخمام رفت تو هم
دوتا پسرهیکلی که دست یکیشون کلت بود دور باران و گرفته بودن و نمیزاشتن حرکت کنه و مسخرش میکردن بارانم از قیافش معلوم بود که الان منفجر میشه و پسرهارو میزنه ناکار میکنه
به سرعت رفتم طرفشون و دستمو با مهارت زدم به نقطه حساس روی گردنش که بیهوش شد دوستش برگشت طرفم تا اومد عکسالعملی نشون بده اونوهم بیهوش کردم برگشتم طرف باران و گفتم:خوبی؟
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_چهاردهم #خانومہ_شیطونہ_من گفتم:نمیگی؟ باران:میگ
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_پانزدهم
#خانومہ_شیطونہ_من
باران:آره خوبم ... اگه یکم دیرتر میومدی جوری میزدمشون که با ملاقه هم نشه جمعشون کرد
خندیدم و گفتم: میدونم
باران: واالا
زنگ زدم پلیس و اومدن اون دوتا رو بردن پاسگاه یه چند دقیقه که گذشت
با جدیت گفتم: میشناختیشون؟
باران نفس عمیقی کشید و گفت: اووم فکر کنم از طرف یکی از باند ها باشن مطمئن نیستم
من: باش بیا اینور وایسا تا من زنگ بزنم بچه ها بیان اینا و از پاسگاه اینجا تحویل بگیرن
باران: باش
چقدر این حرف گوش کن شده 😳
بیخیال شدم و زنگ زدم مهدی و گفتم بیان و اینا و ببرن
[باران]
بعد اینکه نمازم و خوندم اومدم بیرون و به محمدرضا پیام دادم که من نمازم تموم شد و اونم گفت الان میاد همینجوری مگس و پشه و خلاصه از اینا میپروندم که صدای یه پسر اومد که با تمسخر گفت: به به ببین کی اینجاست
بی توجه رومو کردم اون ور که دورم کردن و شروع کردن به مسخره کردن فکر کنم با این طرز لباس پوشیدن بدونم مال کدوم باندن .... دارم براتون گور خودتون و کندین
از عصبانیت روبه انفجار بودم که یهو یکیشون افتاد با تعجب و خشم سرمو بلند کردم که دیدم محمدرضا هر دوتاشون و بیهوش کرده
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16488059897414
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن🌱✨ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ
روزی کمی با قرآن🌱✨
وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ ۚ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ ﴿٦١﴾
وَتَرَىٰ كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٦٢﴾
لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﴿٦٣﴾
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۚ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿٦٤﴾
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿٦٥﴾
#روزی_کمی_با_قرآن
به علت امتحان ها و شلوغے ادمین ها فعالیت ها کم اند
اکر با ما همراه باشید انشالله فعالیت هامون جذاب و زیاد خواهد شد 🚶🏻♂
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پانزدهم #خانومہ_شیطونہ_من باران:آره خوبم ... اگه
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شانزدهم
#خانومہ_شیطونہ_من
بعد اینکه محمدرضا زنگ زد بیان ببرنشون رفتیم رستوران و پشت یه میز دونفر نشستیم ... زل زدم به محمدرضا که سرشو گذاشته بود روی میز و خستگی از سرو روش میبارید ... دیشب هم نخوابیده بود دیگه بدتر ... دستمو گذاشتم روی دستش که سرشو بلند کرد و سوالی بهم نگاه کرد
گفتم: تو خسته ای من رانندگی میکنم
یه اخم ریز کرد و گفت: نمیخواد خودم رانندگی میکنم
من:همین که گفتم تو یکم میخوابی و من رانندگی میکنم
تا اومد چیزی بگه گارسون اومد و منو بهمون داد
محمدرضا: چی میخوری؟
من: امممم قیمه
محمدرضا رو کرد به گارسون و گفت: دوتا قیمه و دوغعالیس و مخلفات
بعد اینکه گارسون رفت یکم که گذشت گوشیم زنگ خورد از،تو کیفم درش اوردم و به اسم مخاطب نگاه کردم ابروهام از تعجب پرید بالا ... تماس و وصل کردم
من: سلام قربان
محمدرضا هم توجه اش جلب شد و زل زد بهم
سرهنگ: سلام سروان چه خبر؟
من: خبری نیست قربان ولی وقتی رسیدیم گزارش میدم
سرهنگ: خوبه فعلا یاعلی ... مواظب خودت باش دخترم
من: همچنین ... فعلا یاعلی
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️