کجا شام میدن؟
سفرهای که در عزای سیدالشهدا(ع) پهن میشود، سفره عشق است، نه سفره شکم! سفره معنویت است، نه سالن غذاخوری!
عزادار، اگر معرفت داشته باشد، در مجلس یا موکب، با پذیرایی صفا میکند، صفای معنوی میکند، روحش جلا میگیرد، نه اینکه فکر کند آمده رستوران مجانی و به فکر پر کردن شکمش باشد. غذای روضه، برکت است. چای موکب، برکت است. غذای نذری هم مثل نوحه و روضه، وسیلهای برای تقرب است.
بله البته جنبه جسمی هم دارد و طعم و تزئینش، آدم را خوشحال میکند، اما فقط خوراک بدن نیست، لقمهای از سفره کرامت امام حسین(ع) است که با نیت خالص پخته شده و روح را سیراب میکند.
➖برای اینکه این نگرش را پیدا کنید:
اولا توجه داشته باشید به عنوان و مناسبت غذا. نه صرفا به نوع غذا و مقدار غذا و سایر مشخصات غذایی. عنوان و مناسبت غذا، ذکر اهلبیت و مصیبت اهلبیت است. عنوان غذا، نذر است. نذری است.
دوماً احساس کنید میهمان خود آقا شدید و اوست که دارد از شما پذیرایی میکند. وقتی دستتان را به سوی آن چای و کیک و خرما دراز میکنید، توجه کنید به اینکه رزق آقاست که از دستان مبارک خادم امام دریافت میکنید.
#اخلاق_عزاداری
یا لیتنا کنا معک یا اباعبدالله
@ethicscafe
بین بهشت و جهنم
حتما این جمله «حر» را شنیدهاید که در کربلا به همرزمش گفت: خودم را بر سر دوراهی بین بهشت و جهنم میبینم...نَفسِی بَینَ الجَنَّةِ وَ النّارِ
احساس او را درک میکنید؟ او را میفهمید؟ می دانید بین بهشت و جهنم، چه جای کلافهکننده و سختی است؟
من فکر میکنم خیلی از ما روی یک خط مرزی زندگی میکنیم؛ نه درست این وری هستیم نه درست آن وری. هیچ چیزمان معلوم نیست.
با پاهای فرسوده، لب مرز ایستادهایم و نای حرکت نداریم. یک طرف جنگل زیبا و شگفتی است که پیمودنش سخت است و در دل درختانش گم میشویم، یک طرف، کویر خشکی که ماسههایش پوستمان را نوازش میدهد و ستارگان بیشتری را به ما مینمایاند. نه ظرفیت محدودیتهای بهشت را داریم نه طاقت عذاب جهنم را.
گاهی فکر میکنیم شاید راه سومی هم باشد که از هر دو بهتر باشد. و به تکاپو می افتیم آن راه را پیدا کنیم تا هم خدا را بدست بیاوریم هم خرما را.
گاهی فکر میکنیم اصلا همینجا جایمان خوب است؛ بیطرفی، عاقلانهترین کار است در این دنیای بلبشوی شلوغ. اما کمی بعد، دوباره خالی و غمگین میشویم. زندگی در مرز، خودش جهنمی دیگر است؛ نه آرامش بیابان را دارد، نه هیجان جنگل را. فقط انتظار. فقط تردید. خودمان هم حوصلهمان سر رفته از بلاتکلیفی و معلق بودن. نمیدانیم بالاخره تسلیم کدام یک از صداهای درون خود شویم تا این روزهای خاکستری را پایان دهد. تسلیم هر یک که شویم، باز هم آن صدای دیگر وزوز میکند و ناخشنودمان میکند.
گاهی شل میکنیم به این تصور که اصلا شاید انتخاب من مهم نباشد. بهشت و جهنم هر دو یکسانند؛ دو روی یک سکه بیارزش. بهشت و جهنم هر دو زندانند، فقط با دیوارهای متفاوت؛ یکی طلایی، دیگری سیاه. دیگر هیچ چیز برایمان فرقی ندارد و هیچ وسوسه و عبادتی عمیقا خشنودمان نمیکند.
روحمان آنقدر خسته شده که کارش از تصمیم گذشته و منتظر است چیزی او را پرتاب کند به یک سمت.
معروف است که ادب حر او را از این بلاتکلیفی برزخی نجات داد و پرتاب کرد به سمت بهشت. ما را چه چیز نجات خواهد داد؟
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
▪️عظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین و جعلنا من الطالبین لثاره 🖤🤲🏻
ما که امروز، احتمال تعرض نسبت به جایگاه رهبر را اینقدر بزرگ و فجیع میدانیم و هیچ ترور و قتل و مصیبت دیگری را با آن قابل قیاس نمیدانیم، میتوانیم تا حدی بزرگی فاجعه کربلا را درک کنیم که چطور از همه فجایع دنیا و تاریخ بزرگتر است. این است. حال، رهبر کجا و اباعبدالله کجا! همانطور که کُنه مقام امام را نمیتوانیم درک کنیم، عمق فاجعه کربلا را هم نمیتوانیم.
@ethicscafe
🔸یک ایده خام با شما در میون بذارم:
میدونید که آرم ها و نمادها، تجسم عینی و بصری مفاهیمند. از جمله مفاهیم و ارزشهای اخلاقی. خیلی مهمند
یکی از نمادهای رایج جامعه ما، «صلیب» مسیحیته که در اکسسوری و تزئینات مختلف مورد استفاده قرار میگیره. کار با اعتبار تاریخیش ندارم، به هر حال آرمی از کشته شدن رنجآلود و فجیع مسیح است.
خب ما که امام حسین رو داریم که به همون شکل بلکه بیشتر، فجیع و همراه با رنج کشته شده، چرا اون رو به نماد تبدیل نکنیم و ازش استفاده نکنیم؟! جزئیاتش رو نمیدونم چطور؟ ولی دقیقا باید چیزی باشه که به کشته شدن حسین مربوط باشه نه چیزای کلی مثل پرچم و علم. شبیه صلیب که مشخصا اشاره داره به صلیب کشیده شدن مسیح
شما اگه پیشنهادی دارید بفرمایید 🌴
هدایت شده از شبکه نویسندگان
870452821165022978_165886992930998_250717_015530.pdf
حجم:
7.8M
پرونده ویژه روزنامه #آگاه
با عنوان «رسانه در میدان آتشوآگاهی»
به قلم تعدادی از اعضای شبکه نویسندگان منتشر شد.
یادداشتها به ترتیب انتشار در صفحه روزنامه درج شده است.👇
۱- رسانه در مدار آینده؛ از لحظهنگاری تا تمدنسازی
✍️ محمدرضا آتشینصدف
۲- تصاحب اولویت روایت
✍️ علیرضا احمدی قرهزاغ
۳- روایت در هندسه بحران
✍️حسین انجدانی
۴- نبرد روایتها؛ جنگ پنهان دشمن در 12 روز
✍️ سعید سپاهی
۵- از واکنشگری تا کنشگری راهبردی
✍️ سجاد انجمشعاع
۶- سانسور از تلآویو تا نیویورک
✍️ مجتبی مدنینژاد
۷_ شفافیت یا پنهانکاری
✍️ دکتر عبدالله عمادی
۸_ حقیقتی کشندهتر از موشکها!
✍️ یوسف پورجم
۹_ خیانت پشت تریبون
✍️ محمدرضا بابایی
۱۰_ لزوم ایجاد قرارگاه رسانهای متمرکز
✍️ علی رشیدی
۱۱_ جهاد، رسانه، تمدن
✍️ دکتر احمد فرحانی
۱۲_ جنگ رسانهای جدید و خرج غرب از جیب!
✍️ دکتر محمدحسن شیخشعاعی
۱۳_ارکان غلبه در جنگ روایتها
✍️ علی لرستانی
۱۴_اسرائیل تطهیر نشدنی است!
✍️ محمدعرفان خانی
۱۵_روایتسازی چندلایه
✍️حسین کاظمزاده
۱۶_مردم، جلوتر از خواص
✍️دکتر یاسر ماهری
۱۷_بازتعریف رسالت رسانه مقاومت
✍️ محمد مقدسیبرازنده
۱۸_ رسانه یا بازوی تحقیر ملی
✍️فاطمه ارجمند
پ.ن: کانال هر کدام از نویسندگان محترم را میتوانید با زدن بر روی نامشان مشاهده فرمایید.
شبکه نویسندگان؛ محلی برای نوشتن جمعی
https://eitaa.com/writersnetwork
Agah_836114.pdf
حجم:
973.3K
یادداشت «دوراهی رسانه در جنگ؛ شفافیت یا پنهانکاری» عبدالله عمادی در پرونده ویژه روزنامه آگاه به چاپ رسید.
جهت مطالعه متن کامل یادداشت و نسخه روزنامه، کلیک کنید.
🔻https://agaah.ir/x38y5S
کافه اخلاق
@ethicscafe
«پیرپسران» را به دو گونه باید شناخت:
_اول، آنان که پا به سن گذاشته ولی هنوز در خانه پدر ماندهاند، گویی عمرشان را به بطالت گذراندهاند. نه همسری گرفتهاند، نه مسئولیتی پذیرفتهاند. اینان اگر چه ریشی سفید کردهاند، اما در حقیقت، پسری بیش نیستند که از بار زندگی گریختهاند.
_دوم، مردانی که به ظاهر زن و بچه دارند، اما هنوز مرد نشدهاند. قاعدهای در زندگی ندارند، مسئولیتهای بزرگسالانه را نمیشناسند یا گردن نمیگیرند. بلکه مانند کودکان هوسباز، بیقاعده و بیالتزام میگردند. برخلاف قیافه پیر غلطاندازشان، شخصیتشان شخصیت پسربچهای ناپخته و سربههواست.
▪️در فیلم پیرپسر، اشاره به هر دو گونه شده است؛ غلام باستانی به عنوان هرزهگردی بیقاعده، و فرزندش علی به عنوان مرد گنده بیکار بیهیچ
🔸با اینکه فیلم خیلی سیاه و تلخی است، خوش ساختن و پرداختن به این سوژه که یکی از معضلات بزرگ اخلاق در جامعه ست، جای تأمل و توجه دارد.
➖برداشتهای بیشتر به زودی....
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
چطور میشود گرسنگی انسانهای همنوع خود را دید و غذا خورد؟ شما هم این حال را تجربه کردهاید که غذا کوفتتان شود وقتی ظرفهای خالی غزه را میبینید؟ ما چه درکی از گرسنگی داریم جز روزه که آن هم میدانستیم چند ساعت بعد افطار چرب و چیلی در راه است! ما همیشه شکممان تأمین است حتی فقیرهایمان! عاقبتِ این فاجعه انسانی که در برابر چشمان جهان اتفاق میافتد، چه خواهد شد خدایا! کاش میشد همین ظرف غذای امشب را برایشان میفرستادیم. آیا واقعاً هیچ کاری از دستمان برنمیآید؟ کاش میشد داد بزنم ای تف به قبر هرتسل و بنگوریون و ترومن و انورسادات. شاید صدایمان آنقدر ضعیف است که به جایی نمیرسد! ولی آیا ما هم مثل بعضی از آدمهای دیگر، فقط تماشاگر این جنایت باشیم؟ آیا سیاستمداران کشورم هم فقط تماشاگر اخبارند و دلشان میسوزد، اما کاری نمیکنند؟ اگر کاری میکنند چرا نمیگویند. اگر نمیکنند، چرا؟؟... خبر دارم که از زمان محاصره غزه- حتی قبل از جنگ اخیر- کمکهای بینالمللی مختلف و البته محدودی- حتی از سوی سازمان ملل به غزه ارسال شده است. پویش ایران همدل که دفتر رهبری راهاندازی کرده، یکی از این کمکهاست که در دسترس ماست با کد (ستاره۱۴مربع). طبق بررسیها معتبر بوده و موفق شدند به مقصد برسانند. من شرکت کردم، شما هم شرکت کنید. اللهم اشبع کل جائع 🤲🏻
@ethicscafe