eitaa logo
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
152 دنبال‌کننده
72 عکس
12 ویدیو
12 فایل
«به صفّ النعال فقیهان نشینم» 📚✒️یادداشت‌های سیدمحمد احمدی @SMohammad_Ahmadi
مشاهده در ایتا
دانلود
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
⚫️شدیدترین مصیبت خلق 🔻حضرت امام صادق علیه‌السلام: «و إذا أُصِبْتَ‌ بِمُصِيبَةٍ‌ فَاذْكُرْ مُصَابَك
خوب است تأمل کنیم چقدر فرق است میان این نگاه به وجود مقدس اکرم (صلی الله علیه و آله)، و نگاهی که می‌گوید: «مصاحبت با پیامبر فضیلتی ندارد زیرا ایشان برای دعوت به مبعوث شد و هرکس از عقلش پیروی کند به تمام فائده‌ای که از آن حضرت به مردم می‌تواند برسد رسیده است»!
💠 مرگ تقلید به نظر می‌رسد واکنش یا وازنشی که در روزگار کنونی نسبت به مسألۀ از مجتهدان شاهدیم دست‌کم در برخی نمونه‌ها، مصداق و مظهری از یک پدیدۀ بزرگتر و گسترده‌تر است که نویسنده‌ای آمریکایی آن را «مرگ تخصص» نامیده. این عنوان به یک آسیب اجتماعی کم‌وبیش رایج اشاره می‌کند که در آن ورای شک معقول در آراء و نظریات متخصصان رشته‌های گوناگون (که لازمۀ خطاپذیری معرفت بشری است) نوعی بدبینی عمومی و حتی گاه نفرت و بیزاری نسبت به اصل مقولۀ تخصص‌گرایی دیده می‌شود. در این پدیده سیطرۀ متخصصان بر ساحت‌های گوناگون زندگی نامطلوب تلقی شده و احیانا برچسب فریب‌کاری و سلطه جویی می‌خورد. نویسندۀ کتاب «مرگ تخصص: چرا صدای متخصصان شنیده نمی‌شود؟» عوامل این آسیب خطرناک را در عصر مدرن عمدتاً در دو امر می‌جوید: (۱) فراگیری تحصیلات تکمیلی و تورم مدرک، (۲) فراگیری دسترسی به رسانه و اینترنت و ارتباطات مجازی با ساختار و قواعد فعلیِ حاکم بر آن. او یکی از راهکارهای ترمیم این آسیب را گفتگوی مؤثر میان متخصصان و عموم مردم می‌داند که یکی از راه‌های تسهیل آن، بازسازی نقش فعال قشر واسط میان اهل تخصص و غیرمتخصصان است. بی‌تردید، مواجهۀ سلبی عده‌ای از مردم با مقولۀ تقلید (= رجوع به متخصصان در احکام شرعی) ناشی از مؤلفه‌های پرشماری است که ممکن است واجد جنبۀ فردی یا گروهی باشد. اما پدیدۀ پیش‌گفته را نیز نباید از نظر دور داشت. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
76.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مسألهٔ تحلیل خمس • ادّله و پاسخ‌ها 🔺حدود دو سال پیش در جمعی از دوستان دانشجو بحثی پیرامون شبهات مربوط به وجوب پرداخت خمس را متناسب با سطح عمومی ارائه کردم. به مناسبت یکی از فرسته‌های پیشین که در آن به مسألۀ تحلیل خمس اشارتی رفت، به نظرم رسید بخشی از آن بحث را که پیرامون روایات تحلیل خمس است، اینجا منتشر کنم تا از نقدها و نکات فضلای محترم بهره‌مند شوم. 📅 ۴ شهریورماه ۱۴۰۱ ⏱ حدود ۱ ساعت و ربع ▫️ 00:03:15 بخشی از اخبار تحلیل مختص به و است 00:12:40 بخشی از اخبار تحلیل مختص به غنائم جنگ‌های نامشروع است 00:27:00 توقیع «أمّا الخمس فقد أبیح لشیعتنا» 00:34:42 توضیح سایر روایات تحلیل 00:50:00 بررسی سابقۀ قول به تحلیل خمس 00:56:20 منافات تحلیل با حکمت تشریع خمس 00:57:20 تعارض روایات تحلیل با روایات ایجاب و با سیرۀ اهل بیت و امام زمان (علیهم‌السلام) ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 از شرمسار کردن ما بپرهیزید • تذکّری دربارۀ جشن‌های این ایام 🔻في المعتبر إلی هشام الکندي عن أبي عبدالله (ع): إياكم و أن تعملوا عملاً يُعيرونا به، فإنَّ ولد السوء يُعيّرُ والدُهُ بعملِه. كونوا لمن انقطعتم إليه زينًا و لاتكونوا عليه شينا... . از امام صادق علیه‌السلام منقول است: بر حذر باشید از کارهایی که ما را به آن ملامت کنند، چرا که فرزند بد را وسیله‌ای برای سرزنش پدرش قرار می‌دهند. برای کسی که به او و فقط به او وابسته‌اید، مایۀ زینت باشید، نه باعث ننگ و عار... . 📖 کافی، ج۲، ص٢١٩. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
وَقيلَ: أتباعُهُم كُثرٌ، فَقلتُ: بلى بيتُ الخَلا أكثرُ الأبياتِ إتيانا 🖋محمد الحرزي ▫️ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معنای ایمان آیةالله‌العظمی (دام ظلّه العالی)🔻 زمانی در مشهد منزل یکی از آقایان بودم و مرحوم آقای طباطبائی هم تشریف داشتند. میزبان که تمایلاتی به بعضی معتقدات عامه داشت می خواست بگوید که آیاتی که لفظ مؤمنین دارد شامل همه مسلمانان که به شهادتین قائل هستند و از جمله عامه می شود؛ زیرا در زمان صدور این آیات، مسئله اثنی عشریت اصلا مطرح نبوده است [تا این آیات را در مورد اثنی عشری بودن معنا کنیم]. ما در آنجا گفتیم به معنای اعتقاد لازم است که هر زمان مصداق خود را دارد، پس نمی‌توان با عدم مطرح بودن اثنی عشریت در زمان صدور آیات آنها را در معنای اعم به کار برد. این معنا و گفتار ما مورد تأیید مرحوم آقای طباطبائی نیز قرار گرفت. 📖کتاب النکاح، ج۶، ص۱۰۹۹. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بانی بنای ظلم بإسناد معتبر عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَال🔻 سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه‌السلام عَنْهُمَا فَقَالَ: يَا أَبَاالْفَضْلِ مَا تَسْأَلُنِي عَنْهُمَا؟! فَوَ اللَّهِ مَا مَاتَ مِنَّا مَيِّتٌ قَطُّ إِلَّا سَاخِطاً عَلَيْهِمَا؛ وَ مَا مِنَّا الْيَوْمَ إِلَّا سَاخِطاً عَلَيْهِمَا يُوصِي بِذَلِكَ الْكَبِيرُ مِنَّا الصَّغِيرَ؛ إِنَّهُمَا ظَلَمَانَا حَقَّنَا وَ مَنَعَانَا فَيْئَنَا وَ كَانَا أَوَّلَ مَنْ رَكِبَ أَعْنَاقَنَا وَ بَثَقَا عَلَيْنَا بَثْقاً فِي الْإِسْلَامِ لَا يُسْكَرُ أَبَداً حَتَّي يَقُومَ قَائِمُنَا أَوْ يَتَكَلَّمَ مُتَكَلِّمُنَا. ثُمَّ قَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا أَوْ تَكَلَّمَ مُتَكَلِّمُنَا لَأَبْدَی مِنْ أُمُورِهِمَا مَا كَانَ يُكْتَمُ وَ لَكَتَمَ مِنْ أُمُورِهِمَا مَا كَانَ يُظْهَرُ. وَ اللَّهِ مَا أُسِّسَتْ مِنْ بَلِيَّةٍ وَ لَا قَضِيَّةٍ تَجْرِي عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَّا هُمَا أَسَّسَا أَوَّلَهَا فَعَلَيْهِمَا لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. 🔸در روایت معتبری، امام‌ باقر علیهالسلام در مورد «آن دو نفر» به سدیر فرمودند: درباره آن دو نفر چه از من می‌پرسی؟! به خداوند سوگند، هرگز هیچ‌کس از ما نمی‌میرد مگر این‌که از آن دو نفر ناخشنود و خشمناک است؛ و امروز [هم] هیچ‌کس از ما نیست مگر آن‌که بر آن دو خشمناک است و بزرگانِ ما، کوچک‌تر ها را به این [مطلب] توصیه می‌کنند؛ همانا آن دو نفر حقمان را از ما گرفتند و فیئ ما [=اموال مختص به نهاد امامت] را به ما ندادند و اولین کسانی بودند که بر گرده‌ی ما سوار گشتند و علیهِ ما در اسلام چنان پرده‌دری کردند که ابداً التیام نخواهدیافت، تا زمانی که قیام‌کننده‌ی ما قیام کند یا گوینده‌مان زبان به سخن بگشاید. سپس فرمود: همانا به خدا سوگند اگر قیام‌کننده‌ی ما قیام کند یا گوینده‌مان سخن گوید، اموری از آن‌ها را آشکار خواهدکرد که تا آن روز مخفی است و چیزهایی که در مورد آنها [به ناحق] بیان می‌شد را محو خواهدنمود. به خدا سوگند هيچ بلا و گرفتارى بنيان نهاده نشد و بر ما اهل بیت جاری نگشت مگر اینکه آن دو نفر، ابتدا آن را پایه‌گذاری کردند، پس لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آن دو باد. 📖الکافي۸: ۲۴۵. ▫️ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
كتاب الصوم - www.eShia.ir.mp3
3.76M
💠در باب تاریخ وفات حضرت فاطمۀ (سلام الله علیها) و آفت بزرگ جعل و با اهداف دینی 🎙آیةالله العظمی (دام ظله العالی) 🗓 خارج فقه صوم - ۲۴ اسفندماه ۱۳۸۹ش ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 تألیف فقه یا تربیت ؟ • بررسی سیاست اهل بیت (ع) در هدایت جامعۀ شیعی | بریده‌ای از یادداشت محمدباقر ملکیان ❓هرچند در کتب روائی و تألیف کتب و رسائل متعددی به ائمه (ع) نسبت داده شده است (مثل کتاب «السنن والقضایا والأحکام» که در رجال نجاشی به امیرالمؤمنین (ع) نسبت داده شده یا «رسالۀ اهوازیه» امام صادق (ع) یا رساله‌ای که بنابر گزارش کلینی امام صادق (‌ع) آن را برای اصحابشان نگاشتند و ده‌ها نمونۀ دیگر که مرحوم امین در «اعیان الشیعة» و استاد جلالی در «تدوین السنة» به تفصیل آنها را گزارش کرده‌اند) اما هیچ کدام از این نگاشته‌ها کتابی جامع در نیست. اکنون در پی آنیم تا بفهمیم چرا امامان شیعه (ع) کتابی جامع در فقه تألیف ننمودند؟ ... 💡نکتۀ آخر این که چه‌بسا تألیف یک کتاب جامع توسط ائمه (ع) نه تنها مفید نباشد، بلکه از جهاتی سبب بروز مشکلاتی دیگر شود. در توضیح این ادعاء باید بگوییم: ائمه (ع) تا پایان قرن سوم در بین شیعیانشان می‌زیسته‌اند و شیعیان تا همین زمان امکان دسترسی به امامان خویش را داشتند. اما از اواخر قرن سوم، شیعه از رؤیت امام (‌ع) محروم شد و در امام، دچار حیرت وسردرگمی شد، امری که اگر ائمه (ع) برایش چاره اندیشی نکرده باشند با جایگاه هدایت‌گری آنها ناسازگار است؛ یعنی نمی‌توان پذیرفت ائمه (ع) شیعیانشان را در طول قرن‌های متمادی، آن هم در دنیایی که هر روز با مسألۀ جدیدی مواجه می‌شود، یکّه و تنها در حیرت و سرگردانی رها کنند. پس باید پرسید ائمه (ع) برای رفع این مشکل چه چاره‌ای اندیشیده‌اند؟ ظاهراً -و به شهادت روایات متعددی که در آنها ائمه (ع) شیعیانشان را مراجعه به توصیه کرده‌اند- ائمه (ع) خصوصاً از دورۀ امام باقر و امام صادق (ع) به تربیت گستردۀ فقهائی پرداختند که وظیفه آنها پاسخ‌گویی به مسائل شیعیان بر اساس مبانی شیعی است. 💡بنابراین به جای پرداختن به تألیف کتاب، که هم از جهت امکان و هم از جهت سودمندی با موانع متعددی روبه روست، فقهاء و آموزگارانی تربیت کردند که آنها می‌توانند با تألیف کتاب‌های متعدّد در هر دوره و همچنین تربیت شاگردانی در طراز جامعۀ شیعی، قافلۀ مؤمنان را در گردنه‌های هولناک پیش رو راهنمائی و راهبری کنند. این کار خصوصاً برای جامعه‌ای که ممکن است با و نوپدید زیادی دست به گریبان شود، بسیار راه‌گشاتر از تألیف یک کتاب یا کتاب‌هایی در موضوع فقه است. [برای مطالعۀ کامل یادداشت اینجا را ببینید.] ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 دین در مُحاق: تأثیر قیاس در عرفی شدن دین •بریده‌هایی از مقالۀ محمد حقّانی فضل | مجلۀ هفت آسمان کسانی که دل‌مشغولی مطالعات دینی به خصوص در حوزه‌های مرتبط با و را دارند، به خوبی می‌دانند که امروز یکی از رویکردهای غالب در مواجهه با مباحث مبنایی راجع به فقه و شریعت، جستجوی راه‌هایی است که بتوان از رهگذر آن‌ها احکام فقهی را به‌روز کرد. در واقع مشتاقان فرهنگ مدرن بعضاً به سبب پیوند عاطفی یا اعتقادی خویش با دین، در تلاشند بدون کنار گذاشتن یکسرۀ شریعت، اصلاحاتی در آن اِعمال کنند که با گرایش‌ها و تفکرات نوین در تضاد نیفتد و چون این مسیر در چارچوب‌های قابل پیمودن نیست به دنبال تغییر چارچوب ها و قواعد هستند؛ قواعدی که به‌روزرسانی دین را «تئوریزه» و «موجّه» سازد. قبلاً یک نمونه از این تلاش ها را به تفصیل نقد کردیم. یکی دیگر از تلاش های پیش‌گفته را می‌بایست در قالب بحث‌هایی مشاهده کرد که سعی دارند «قیاس فقهی» را گاه صراحتاً و گاه با نام‌های جدید و از درب پشتی، وارد خانۀ فقه نمایند. جناب آقای حقانی فضل در مقاله‌ای که حدود چهارده سال پیش به نشر رسانده به خوبی پیوند میان و فرآیند را به تصویر کشیده است. وی می‌نویسد: «به‌طور خلاصه، این مقاله در صدد نشان دادن این مطلب است که قیاس ظرفيت آن را دارد که به عرفی شدن دين بينجامد و يا دست‌كم در صورت جمع بودن شرايط، فرآيند عرفى شدن را تسريع ببخشد؛ زيرا چنانكه اشاره شد قياس به نحوى بعضى از شاخص‌های عرفی‌شدن دین را داراست. از این رو اگر فرهنگ مردم مسلمان به سوی دنياخواهى متمايل شود و بنيانهای فكرى ايشان دگرگون شود، و هدف از دين را زندگی بهتر در این دنيا بدانند و يا دست‌كم معتقد شوند كه دين با دنياخواهى و پیشرفت زندگی مادی و رفاه مخالفتی ندارد، عرفى شدن دين با حضور قیاس امكان آن را تحقق می‌بخشد.» این منظر که شاید بعد از قریب به یک دهه و نیم، بسیار عریان‌تر و واضح تر به چشم می‌آید، به خوبی این حقیقت را پیش روی می‌نهد که تلاش برای توجیه استنباط فقهیِ قیاس‌محور، به تُهی شدن دین و آیین از حقیقتش خواهد انجامید و همان بهتر که شیفتگان دنیای مدرن به کلّی دست از دین یا لااقل شریعت بشویند تا اینکه لقمه را دور سر چرخانده و از درب تحریف فقه این استحاله را رقم بزنند. در فرستۀ بعدی برخی مقاطع آن مقاله را که از نظر من کلیدی به شمار می‌آیند مرور کرده‌ام. عبارات داخل [] از من است. 🔗در همین رابطه بخوانید: 🔸مدعیان فقاهت 🔸به‌روزرسانی یا تحریف؟ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
💠 دین در مُحاق: تأثیر قیاس در عرفی شدن دین •بریده‌هایی از مقالۀ محمد حقّانی فضل | مجلۀ هفت آسمان کس
◾️[شاخص‌های عرفی شدن] بعضى از شاخص هاى اصلى و معرّف عرفى شدن در عرصۀ دین در بستر غربی-مسیحی عبارت‌اند از: متوجه شدن از آخرت به سوى «دنيا»، اعتناى به «طبيعت» به زيان ماوراء الطبيعه، تعظيم و تكريم «انسان» با تغافل از خداوند، منصرف شدن از آموزه‌هاى وحى به سوى دستاوردهاى «عقلى»، متمايل شدن از نصّ مقدس به «تفسیر و رأی»، دست شستن از ثبات به نفع تغيير، و بالاخره دست شستن از اطلاق به نفع تكثر و نسبيت. 🔹 ◾️[مؤلفه‌های تسریع کنندۀ عرفی‌زدگی در استدلالات قیاس‌محور] ▪️[۱. ناگزیر بودن اِعمال عقل عرفی (و نه دقیق) در فرآیند قیاس:] ملاكات بسیاری از احکام دور از دسترس عقل دقيق و فلسفى قرار دارند، ناگزير آنچه مى ماند عقل عقلايى و عرفى است؛ عقلى كه بر اساس هزينه و فايده و كشف روابط بين وسيله و هدف قضاوت می‌کند و حکم می‌دهد. روشن است كه اين عقل اگر به ماوراى ظاهرها دسترسى نداشته باشد، معيار قضاوتش منحصر در روابط ظاهرى و دنيوی خواهد بود. ...بنابراين نخستين فصل مشترك بين قياس و عرفى شدن را مى توان قائل شدن به دخالت عقل در شريعت و البته فروكاهش اين عقل از عقل فلسفى به عقل عرفى و عقلایی دانست. در واقع کسی که قیاس را به کار می‌بندد مدعی است که نکته‌ای مخفی در ورای این احکام وجود ندارد که نتوان آن را كشف كرد. ▪️[۲. دنیوی و عُقلایی بودنِ ملاکات احکام یک پیش‌فرض مهم در قیاس است:] مى‌توان يک نقطه اشتراک ديگر را نيز [میان عرفی شدن و قیاس] نتيجه گرفت و آن اينكه قیاس کننده، احکام دینی را عُقلایى و انسانى (به مفهوم بشری) تلقى می‌كند. در واقع اين ادعا كه با درک عقلايى می‌توان ملاكات احكام را هرچند به‌طور اجمال فهميد، نمى‌تواند پيش‌فرضى جز اين داشته باشد كه اين ملاكات امورى اين‌جهانى و عُقلایی‌اند، نه آن‌جهانی و دور از دسترس فهم بشری تا نياز به توضيح و بيان از سوی خداوند باشد. ▪️[۳. نص‌گریزی و تأویل‌گرایی:] نقطه اشتراک دیگرى كه مى توان بين فرايند عرفى شدن دین و عمل به قياس پيدا كرد، گريز از نص و گرایش به تفسير و رأى است. اين نكته در تعاريف قياس و مسالک العلة به وضوح مشاهده می‌شود؛ زیرا چنانكه ديديم بسيارى از طرق كشف علت هیچ ارتباطی با نصوص دینی ندارند، به‌علاوه كه اساس قياس در برخى تعريف‌ها بر سرايت دادن علت كشف شده به حكم ديگرى است كه علت آن را نمى‌دانيم. 🔹 نتیجه ...اين مبانى فكرى [گرایش به استباطات فقهیِ قیاس‌محور] در واقع راه گشودن بر دخالت بی‌حساب عقل عرفى در دين و فاصله گرفتن از نص و گرايش به تأويل و رأى و البته جايگزينی درک انسان به جاى وحى است و از آنجا كه آنچه عقل و عقلا درک می‌کنند محصور به مصالح و مفاسد دنیوى و عُقلايى است، نه مصالح اخروی، راهِ دنیوی شدن فقه بسی گشوده‌تر خواهد شد. ...اگر آنچه به عنوان فتوا از اين مسير [روش‌های استنباط مبتنی بر قیاس] صادر می‌شود، تحت تأثير فرهنگ عمومی باشد - که غالباً نیز چنین است - نتیجۀ حاصل آمده چیزی جز یک نخواهد بود. 🔹 [شاه‌بیت کلام نویسنده جملۀ پایانی مقالۀ اوست:] در نهايت شايد بتوان گفت اين مقاله ترجمانى است از اين حديث امام صادق (ع) كه: «السّنةُ إذا قيست محق الدين؛ سنت اگر قياس شود، دين در محاق قرار مى گيرد» (الكافى: ١/ ٥٧). ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معضل زبان مشترک (۱) دربارۀ گفتگوی حجة الاسلام و المسلمین با دکتر عبدالکریم بسیار سخن می‌توان گفت. از متن گفتگو و مطالب طرح شده در خلال آن (که البته عدم انسجامش باعث شده بیشتر شبیه دو سخنرانی مجزّا باشد تا یک صحبت دوطرفه) گرفته تا برخی حواشی همچون پراکنده‌گویی جناب آقای علیدوست و نپرداختن وی به مباحث ریشه‌ای (طوری که مسیر بحث عمدتاً توسط سروش تعیین می‌شد) و همچنین خطابه‌خوانی سروش و خلط بحث‌های گوناگون و بعضاً بی‌ربط به یکدیگر و نیز اشتیاق شدید او به دیده شدن و مهم جلوه دادن خود که اصلاً یارای پنهان کردنش را نداشت. از زمانی که قسمت اول این برنامه منتشر شد بنا داشتم چند خطی در موردش بنویسم اما فرصتی دست نداد. تا اینکه امروز به مصاحبه‌ای از آقای دکتر عبدالله نصری با خبرگزاری «ایبنا» برخوردم. هرچند با ایشان آشنایی قبلی ندارم، اما نحوۀ نگرشش به مباحثی از قبیل گفتگوی مورد بحث را پسندیدم. به گمانم روی مهمترین نقطه در این زمینه دست گذارده. محور تمام سخنان ایشان این نکته است که اساساً صحبت کردن در مورد و چندین رتبه پس از مبانی کلامی و عقیدتی همچون توحید، صفات الهی، نبوت و جایگاه رسول (ص) و ـ به تبع ـ اوصیای پیامبر (ع) قرار دارد. مادام که انسان تکلیف خود را با این مقولات روشن نساخته منطقی نیست که به انتظار از دین یا گسترۀ شریعت بپردازد، چه رسد به اینکه از اموری همچون اعتبار منابع حدیثی شیعه یا میزان تورم فقه و اصول بحث کند! کسانی که گفتگوی علیدوست ـ سروش را نشنیده‌اند ممکن است با خواندن این جملات تعجب کنند که مگر کسی هست که این ترتیب منطقیِ بدیهی را رعایت نکند؟! در کمال شگفتی باید بگویم: آری! در مقابل ممکن است برخی بگویند: خب! دو سرِ گفتگوی مزبور مسلمان و شیعه‌اند و پیش‌فرض های کلامی مشترکی دارند. چه اشکالی دارد که بر پایۀ اعتقادات مشترک، مسائل روبنایی تر را به بوتۀ نقد و بررسی بگذارند؟ اینجاست که خواندن مصاحبۀ دکتر نصری مفید فایده است. جدا از اینکه مسمّای لفظ مسلمان یا شیعه دقیقاً چیست (که در جای خود ثمرات مهمی دارد) ظاهراً جای تردید نیست که آنچه سروش اسلام میداند و به آن باور دارد فاصله‌اش با تلقّی سنتی از اسلام چنان فاصلۀ مشرق و مغرب است. در واقع بیشتر مفاهیم بنیادین دینی از جمله: خدا، نبی، امام، شریعت، ، و... از نگاه سروش و بسیاری از نو/دگراندیشان به اصطلاح دینی، با برداشت رایج از آن مفاهیم تنها در نام یکسانند و اصطلاحاً مشترک لفظی هستند. لذا هیچ زبان و ادبیات مشترکی میان طرفداران دو نگاه مذکور وجود ندارد. بنابراین قضاوت من دربارۀ این گفتگو و هر مباحثۀ مشابه دیگری «لغویت محض» است؛ چیزی شبیه مناظرۀ یک مسیحی با یک مسلمان دربارۀ وجوب غسل تعمید یا تعداد رکعات نماز صبح! در آخر تذکر این نکته هم بد نیست که مشکل ادبیات مشترک گریبانگر بسیاری از مبلغان دینی نیز هست. خواسته یا ناخواسته طرز تفکر مدرن در ذهن خیلی از مردم ما رسوخ کرده و تا اصلاح نشود پرسش‌های زیادی هیچگاه میان عموم مردم پاسخ نخواهد گرفت. ✒️📚 @Faede_v_Borhan