eitaa logo
کانال فلسفه علویه
103 دنبال‌کننده
171 عکس
153 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ
🤲 «۳» 🔘 پرسش: از میان معانی گفته شده کدام احتمال موثق است؟ 🔴 پاسخ: از نظر ادبی از میان معانی گفته شده: 1⃣ پذیرش معنای مجاوزت مستلزم آن است که معنایی تضمین را در کلام پذیرفت و این مختص نحویان بصره است. 2⃣ در معنای باء قسم و با سببیت نیاز به تقدیر در کلام است، که نیاز به قرینه دارد تا اثبات شود چنین معنایی مراد جدی گوینده است 3⃣ امّا در معنی تعدیه نیاز به تقدیر نیست و با قاعده فعل سأل نیز سازگار است. 🔰 بر این اساس «ما» باید اموری باشد که ولات امر با آن خدا را می خوانند، طلب از فهم حقیقت این امور است. 🔘 پرسش: مقصود از معانی این امور و حقیقت این امور چیست؟ 🔴 پاسخ: برای پاسخ به پرسش باید پرسید ولات امر با چه امری خدا را میخوانند؟ در پاسخ باید گفت بر اساس آیه: «قل ادعوا الله او ادعوا الرحمان ایا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى» و سایر ادعیه، خواندن خدا با اسماء اوست. پس مقصود از اموری که با آن خدا را میخوانند است پس مقصود از «ما» موصوله در دعا اسماء الهی است. 🔘 پرسش: بر این اساس که مقصود از «ما» اسماء الهی است، باید پرسید مقصود از اسماء الهی چیست؟ ۱-آیا لفظ این اسماء مد نظر است؟ ۲-آیا مفهوم این اسماء مد نظر است؟ ۳-آیا مصداق اسماء مد نظر است؟ 🔴 پاسخ: بر اساس روایات اسم غیر از مصداق است: «وَاَلاِسْمُ غَيْرُ اَلْمُسَمَّى». پس مقصود از اسماء مصداق آن نیست. پس مقصود از اسماء الهی باید الفاظ یا مفهوم آن اسم مد نظر باشد: 1⃣ اگر مفهوم مد نظر باشد: در این صورت ولات امر خدا را با مفاهیم میخوانند، چنان که در روایت دیگری آمده است؛ کسی که این مفاهیم را خدا بداند کافر شده است: «مَنْ عَبَدَ اَللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ» زیرا خدا را با وهم خود آمیخته است. 2⃣ اگر لفظ مد نظر باشد: در مقصود واژه «معنا» دو چیز محتمل است متصور شود: ↩️ مفهوم لفظ: اگر مقصود از معنی مفهوم باشد: 🔻خداوند محدود به مفهوم ذهنی میشود، یعنی حقیقت خداوند را نشناخته و او از شخص پنهان شده است. 🔻اگر مقصود معنا مفاهیم باشد، اغراء به جهل مکلفین است، زیرا مکلف را از شناخت حقیقت خدا دور می کند و از آنجا که اغرا بدون غرض شرعی و یا عقلی، قبیح است، صدور آن از شارع هم قبیح است. 🔻 همچنین لازمه دیگر آن است که خداوند متکثر شود، زیرا معانی الفاظ متفاوت و متکثر است، و اگر خدا را به معانی الفاظ بخوانیم مشرکانه از خدا در خواست کرده ایم، ولی از آنجا که در خداوند تکثر راه ندارد: «قل هو الله احد» پس این لازمه نیز باطل است، پس مفهوم این اسماء نمیتوانند مقصود باشند. ↩️ مصداق لفظ: اگر مصداق این اسماء باشد، میتوان اسماء متعدد را بر مصداق واحد حمل نمود و تعدد لازم نشود. پس در اینجا حمل شایع صناعی است و توحید حقیقی معرفت به مصداق اسماء الهی است. در روایت آمده است، ذات خداوند همان معنی است که این اسماء بر آن دلالت میکند: «اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْنًى يُدَلُّ عَلَيْهِ بِهَذِهِ اَلْأَسْمَاءِ. كُلُّهَا غَيْرُهُ» و این اسماء غیر خداوند هستند. و از این رو در روایت گفته شد کسی که معنی را عبادت کند بدون الفاظ این توحید: «مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنى دُونَ اَلاِسْمِ فَذَاكَ اَلتَّوْحِيدُ» با توجه به این مهّم مقصود از معانی همه آنچه که ولات امر با آن خدا را می خوانند همان معرفت حقیقی ذات الهی است. ⭕️ اشکال: اگر مقصود از معنا مصادیق است، باید گفت در اینجا لفظ مذکور به صورت جمع: «معانی» بیان شده است، و این با مصداق واحد سازگار نیست!؟ ♨️ ردیه: در دعا واژه معنای دارای یک قرینه است، که معنای آن واحد است و آن واژه: «جمیع» است که به عنوان بدل کل از معانی آمده است. بر این اساس مقصود از معانی حقیقت جمعی آن است که واحد و احد است. ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
زمان در عالم حواس 🔘 وقتی به چیزی نگاه میکنید ۵۰ میلی ثانیه طول می کشد تا نور آن به چشم شما برسد و اطلاعاتش در مغزتان پردازش شود، در نتیجه شما همیشه دارید به ۵۰ میلی ثانیه قبل مینگرید. 🔊 اصوات نیز مانند نور☀️ با فاصله زمانی به گوش میرسند، از این رو اصوات نیز در حال نیستند، بلکه در گذشته نزدیک هستند. همین مورد برای حس چشایی👅، بویایی👃 و لامسه👋 نیز قابل بیان است. در مقابل ادراکات مجرد انسانی مثل تفکر🧠، بدون واسطه و فرا زمانی هستند از این رو حال برای آن معنا دارد. ♨️ پس حواس ما به هیچ وجه توانایی درک حال را ندارند و حال در واقع امر مادی نیست بلکه امری مجرد است. ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. 🔺
تراشه‌ای که چندی پیش ایلان ماسک مجوز کاشتِ آن در مغز انسان را دریافت کرد، می‌تواند حافظه و خاطراتِ شما را بعد از مرگتان در یک بدن دیگر یا ربات دیگری بازیابی کند! به گفته ايلان ماسك عمل كاشت تراشه يك ساعت بيشتر طول نمیكشد و میتوان بدون بيهوشى عمومى انجام شود! اين عمل توسط ربات نورالينك انجام می‌گردد كه شبيه چرخ خياطى است و سیم‌ها را در مغز شما میكارد! ضخامت اين سیم‌ها ٥ ميكرون است يا به عبارتى يك بيستم ضخامت موى انسان!
در ستایش هنر، مسجد جامع نطنز، اصفهان
🔘 پرسش: در بحث کمال نفس این سوال مطرح است که کمال نفس توسعه به چه معناست؟ ⭕️ دیدگاه ها: 🅰 کمال نفس به معنای سعه وجودی است، یعنی نفس در حرکت جوهری خود به سوی کمال مطلق با تحول در ذاتش وجودی گسترده تر از نظر مراتب هستی پیدا می کند و کمالاتی که فاقد آن است به دست می اورد. 🅱 کمال نفس به معنای صحت نفس در برابر بیماری نفس است. در این نگاه جوهر وجودی از نظر سعه وجودی و واجدیت مراتب هستی شناسی تحول نمی پذیرد بلکه همان جوهر از ناخالصی زدوده می شود و از امراض که انسان را از تعادل خارج می کند پاک میشود. 🔴 پاسخ: مقدمه: در پاسخ باید گفت هر دوی این دیدگاه ها در میان اندیشمندان با تفاوت در جزئیات قابل مشاهده است و هر دو گروه بر اساس مبانی خود برای نظریه خود دلایلی نظری بیان داشته اند، امّا هرکدام از این دو دیدگاه بر اساس مبنایی نهاده شده است که قابلیت خدشه دارد. دیدگاه اول بر اساس حرکت جوهری است، که اساس ان تقسیم ماهیت به جوهر و عرض است و این نگاه با اصالت وجود سر سازش ندارد. دیدگاه دوم بر اساس شهود عرفانی است که حجیت عام آن قابل خدشه است. از این رو به معیاری نیاز است تا میان این دو دیدگاه قضاوت کند و چنان که ملاصدرا خود در معرفت شناسی معترف است برهان و شهود خطا پذیر است و این وحی است که آنها را اصلاح می کند باید دید وحی الهی کدام دیدگاه را تایید میکند. بررسی ادله وحیانی: در آیه ۹ سوره شمس آمده است: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» یعنی کسی که تزکیه نفس کند به جاودانگی می رسد چرا که معنای فلاح فوز و بقاست (مقاییس اللغه، ج ۴ ص ۴۵۰) به قرینه مقابله در ایه أَيْ أَخْفَاهَا، أَوْ أَغْمَضَهَا. وَهَذَا هُوَ الْمُعَوَّلُ عَلَيْهِ. غَيْرَ أَنَّ بَعْضَ أَهْلِ الْعِلْمِ قَالَ: دَسَّاهَا، أَيْ أَغْوَاهَا، وَأَغْرَاهَا بِالْقَبِيحِ وَطَهارَةً لِأَنْفُسِنا، وَتَزْکیةً لَنا، وَکفَّارَةً لِذُنُوبِنا، فَکنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظریه انتخاباتی مجلس اندیشه محور 🔘 بیان نظریه: بنا به دیدگاه دکتر شهید بهشتی در این نظریه هر گروه فکری یک نماینده خواهد داشت.. نوع دیگری که قابل تصور است هر گروه از اقشار جامعه میتوانند نماینده داشته باشند. ⭕️ تبیین مسأله: اصولا لازمه اینکه هر اندیشه ای در قانونگذاری کشور دخیل باشد چگونه با اصل حقانیت امامیه سازگار است. فرض کنید گروه های سکولار اکثریت جامعه را در دست گرفت. آیا در مقام امکان میتوانند قوانین خلاف اسلام تصویب کنند؟ بر فرض تصویب با مانع شورای نگهبان مواجه هستند، پس چگونه بین این ساختار و این نظریه باید جمع شوند؟ 🔴 پاسخ: دو حالت مطرح است: 1⃣ یا باید از ساختار دست کشید، و ساختاری سکولار را پذیرفت که هر جناحی قدرت گرفت بتواند سیاست های خود راطرح کند که این با حق محور بودن امامیه در تخالف است 2⃣ یا آزادی گروه های مخالف اسلام محدود شود که نقض غرض از مجلس اندیشه محور است. 🔻 نتیجه: آنکه پذیرش معیار بودن اسلام برای قانونگذاری سر سازش با قوانین اومانیستی ندارد و مردم سالاری دینی در بحث قانون گذاری تنها می تواند قانونگذار را بر خواست مردم بپذیرد و چهارچوب قوانین باید فرا بشری باشد و الا تعارض منافع میان اندیشه ها سبب به وجود امدن دیکتاتوری های فکری میشود. ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
🤲 «۴» ♨️ پس از روشن شدن این مهم که مقصود از معانی ذات اقدس الهی است و مقصود از «ما یدعوک به» الفاظی است که با آن ولات امر ذات اقدس الهی را میخوانند. باید به مسأله بعدی پاسخ داد. 🔘 پرسش: ولات امر خود اسما الحسنی الهی هستند، چنان که گذشت خوب ایشان با چه الفاظی خدا را می خوانند؟ ↩️ به نام خودشان؟ ↩️ به نامی غیر خودشان؟ 🔴 پاسخ: در اینکه حضرات معصوین از جمله ائمه به سایر معصومین توسل پیدا می کردند شکی نیست. در روایت حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) هر گاه تب طاقتش را مى ربود، آب خنكى طلب میكرد...و جرعه اى از آن را مى نوشيد،...سپس با صداى بلند به حدى كه بيرون خانه نيز شنيده مى شد از ته دل مادرش زهرا(سلام الله عليها) را صدا مى كرد و مى فرمود: «فاطمه! س اى دختر رسول خدا». اما در مقام تخاطب مستقیم با خداوند حضرت رسول صلی الله علیه و اله در دعا جوشن کبیر در یکصد بند، هزار و یک نام و صفت برای خدای متعال ذکر نموده اند. و در روایت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمودند هر نامی از این اسما را میتوان در مقام تخاطب مورد استفاده قرار داد: «هر نامی از نام های خدا. پس، قلبت را از هر آنچه جز اوست، خالی گردان و به هر نامی که خواستی، او را بخوان؛ چرا که در حقیقت، خداوند، نام خاصّی ندارد؛ بلکه اوست یگانه چیره» پس حضرات معصومین با همین اسمائی که در ادعیه وارد شده است خداوند را می خواندند اما توجه به ذات احدی دارند. 🔘 پرسش: حقیقت اسماء الهی چیست؟ 🔴 پاسخ: در روایت امام صادق علیه السلام ایشان ویژگی های تکوینی اسم را بیان نموده اند و از این ویژگی ها میتوان به حقیقت اسما پی برد: «إن الله تبارك و تعالى خلق اسما بالحروف‏ غير متصوت و باللفظ غير منطق و بالشخص غير مجسد؛ خدای تبارک و تعالی اسماء را با حروفی که به صدا در نیاید، و به لفظی که ادا نشود، و با تشخصی غیر جسمانی خلق کرد. «و[خلق الله اسما] بالتشبيه غير موصوف؛ و خدا اسماء را با شباهتی زیاد که توصیف نمیشوند خلق نمود». «و[خلق الله اسما] باللون غير مصبوغ منفي عنه الأقطار، مبعد عنه الحدود، محجوب عنه حس، كل متوهم، مستتر  غير مستور؛ و خدا اسماء را با رنگی که رنگ نشده و از حجم عاری شده، و حدود از او دور گشته، و او از قوای حسی، و هر وهمی منع شده، و رنگی که مخفی است بدون نیاز به ساتر، خلق کرد. 🔻 با توجه به این ویژگی ها مشخص می شود که اسم جسمانی و مادی نیست، و همه این ویژگی ها مرتبه ای را برای اسماء بیان میکند که مشخص میشود این اسماء در مرتبه تجرد تام هستند که هیچ گونه ویژگی مادی ندارند. این همان کلمه تامه الهی است که مجرد است از عالم ماده و در مورد ویژگی آن عنوان شده است: «فجعله كلمة تامة، على أربعة أجزاء معا ليس منها واحد قبل الآخر؛ پس خداوند آن اسم را کلمه تامه قرار داد. و آن کلمه تامه را بر چهار قسمت با هم قرار داد که هیچکدام قبل از دیگری نیست» بر اساس این روایت کلمه تامه خود متشکل از چهار اسم هم عرض است، یعنی هرچند کلمه تامه مجرد تام است اما چهار حیثیتی است و بسیط تام نیست. از میان این چهار اسم، سه اسم مربوط است به عالم خلق و یک اسم مربوط است به عالم خلق از این رو روایت تعبیر می کند سه اسم برای نیاز خلق ظاهر شده یعنی قوام وجودی خلق به آنها است و از این رو خلق از این سه اسم بر آمده اند: «فأظهر منها ثلاثة أسماء لفاقة الخلق إليها و حجب منها واحدا؛ سپس سه اسم آن را که خلق به آن نیاز داشتند آشکار ساخت و یک اسم آن را نهان داشت». از میان این چهار اسم، سه اسم از اسماء ظاهره است و یک نام اسم غیب الهی است، که همان اسم «هو» است، و «الله» همان اسمائی است که ظاهر است و این مشخص میشود الله خود سه جزیی است نه اجزا لفظی بلکه اجزاء حقیقی و اسم مکنون بسیط است و باطن این اسم ظاهره از این رو لا اله الا هو با لا اله الا الله دو مقام متفاوت است: «و هو الاسم المكنون المخزون فهذه الأسماء التي ظهرت فالظاهر هو الله تبارك و تعالى؛ و «هو» همان اسم مکنون مخزون است. و آن سه اسمی که آشکار  گشت همان "الله" تبارک و تعالی است» و از همین رو توجه به مصداق اسم مکنون میشود توحید و توجه به مفهوم الفظ الله شرک آمیز است. 🔻 با توجه به روایت اسماء الحسنی حضرات معصومین مصداق حقیقی و اتم این اسماء است و اشاره به یک واقعیت عینی دارند نه یک لفظ و کلمات همان حقایقی هستند که نظام هستی را تشکیل می‌دهند. امّا به شکل حقیقت جمعی این اسماء که در مرتبه بالاتر کلمه تامه خدا است، وجود جمعی همه اسماء الهی در ذیل آن متحقق میشود چنان که در دعا وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عج کلمه تامه الهی دانسته شده اند: «أَظْهِرْ کَلِمَتَکَ‏ التَّامَّةَ وَ مُغَیَّبَکَ‏ فِی‏ أَرْضِک‏؛ خدا کلمه تامت را ظاهر کن در حالی که او در زمین غایب است». ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
جادوی رنگ و نور در خانه تاریخی ملاباشی، اصفهان
🤲 «۵» 🔘 پرسش: بعدی آنکه آیا ممکن است، انسان های عادی به حقیقت اسمایی که ولات امر با آن خدا را می خوانند دریابند؟ ⭕️ اقوال: در این زمینه چند دیدگاه وجود دارد که بر آمده از اختلاف مبنایی است: 1⃣ دیدگاه امکان کمال مطلق: در این نظریه انسان بدون هیچ قیدی می تواند، کمال پیدا کند و این رشد حد توقف ندارد. بر اساس این نظریه انسان می تواند حتی به کنه ذات نیز دست پیدا کند. ریشه این دیدگاه در این است که انسان ها موجودی هم عرض هم تصور شده اند که همه خلیفه بالقوه الهی هستند. 2⃣ دیدگاه امکان کمال نسبی: بر اساس این دیدگاه انسان موجودی است که از نظر وجودی محدود است و این در قالب مقدرات الهی است و هر انسان در این حد وجودی میتواند به کمال یابد و کمال به معنی رشد در حد اندازه مقدرات خود است. در این نگاه انسان ها هم عرض نیستند بلکه هر کدام در پازل هستی جایگاه خاص خود را دارد. 🔴 پاسخ: بر اساس نصوص موجود شناخت ذات اقدس الهی به کمال معرفت تنها مختص حضرات معصومین است، چنان که پیامبر اعظم(ص) خطاب به على(ع) فرمود: «یا على ما عرف اللّه حق معرفته غیرى و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیرى؛ اى على! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.» این به آن سبب است که انسان ها از نظر حد وجودی متفاوت خلق شده اند و اشرف مخلوقات حضرات معصومین ع هستند چنان که گذشت و سایر مخلوقات در مقام مادون هستند و از آنجا که محدودیت وجودی دارند شناخت خدا برای ایشان به کمال معرفت ممکن نیست. اخلاق اسلامی: 🔘 پرسش: بعدی آنکه آیا ممکن است، انسان های عادی به حقیقت اسمایی که ولات امر با آن خدا را می خوانند دریابند؟ ⭕️ اقوال: در این زمینه چند دیدگاه وجود دارد که بر آمده از اختلاف مبنایی است: 1⃣ دیدگاه امکان کمال مطلق: در این نظریه انسان بدون هیچ قیدی می تواند، کمال پیدا کند و این رشد حد توقف ندارد. بر اساس این نظریه انسان می تواند حتی به کنه ذات نیز دست پیدا کند. ریشه این دیدگاه در این است که انسان ها موجودی هم عرض هم تصور شده اند که همه خلیفه بالقوه الهی هستند. 2⃣ دیدگاه امکان کمال نسبی: بر اساس این دیدگاه انسان موجودی است که از نظر وجودی محدود است و این در قالب مقدرات الهی است و هر انسان در این حد وجودی میتواند به کمال یابد و کمال به معنی رشد در حد اندازه مقدرات خود است. در این نگاه انسان ها هم عرض نیستند بلکه هر کدام در پازل هستی جایگاه خاص خود را دارد. 🔴 پاسخ: بر اساس نصوص موجود شناخت ذات اقدس الهی به کمال معرفت تنها مختص حضرات معصومین است، چنان که پیامبر اعظم(ص) خطاب به على(ع) فرمود: «یا على ما عرف اللّه حق معرفته غیرى و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیرى؛ اى على! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.» این به آن سبب است که انسان ها از نظر حد وجودی متفاوت خلق شده اند و اشرف مخلوقات حضرات معصومین ع هستند چنان که گذشت و سایر مخلوقات در مقام مادون هستند و از آنجا که محدودیت وجودی دارند شناخت خدا برای ایشان به کمال معرفت ممکن نیست، در روایت دیگر نیز این معنا تایید می شود: «یا على لایعرف اللّه تعالى الّا انا و انت و لایعرفنى الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا؛ اى على! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.» و این به جهت آن است که حقیقت وجودی پیامبر اسلام، صادر اول است چنان که گفته و امیر المومنین ع نیز نفس نبی است از این رو از نظر وسعت وجودی در اوج کل هستی هستند و از این رو شناخت و معرفت به کمال معرفت نسبت به حضراد معصومین هم ممکن نیست چه برسد به ذات اقدس الهی. اما هر کس در حیطه وجودی خود می تواند به کمال دست یابد و هر انسان باید در جهت کمال وجودی خود گام بردارد که مقام منا اهل البیت ع است ولی توقع رسیدن به مقام حضرات معصومین ع ناشی از تفکر اومانیستی است که انسان را محور هستی می داند و بر آمده از نگاه یهود است که انسان را خدای روی زمین می پندارند. زیرا یهود بر اساس داستان آفرینش در کتاب پیدایش عهد عتیق قائل است انسان با رسیدن به درخت معرفت می تواند به حاکمیت بر جهان دست یابد ولی پر مسلم است این دیدگاه باطل است. ✍️ میرزا محمدرضاصفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
هدایت شده از کانال فلسفه علویه
در ستایش سقف‌ها، خانه بروجردی‌های کاشان
شهر خدا ✝ شهر انسان 🛐 🔰 پیرامون شهر خدا بر علیه مشرکان (به لاتین: De Civitate Dei contra paganos) که به اختـــصار شهر خدا نامیده می شود. 🔰 تز آگوستین تاریخ جهان را به عنوان جنگ جهانی بین خدا و شیطان به تصویر می کشد. این جنگ متافیزیکی محدود به زمان نیست، بلکه فقط روی زمین است. در این جنگ، خداوند با مداخله الهی، مشیت، حکومت‌ها، جنبـــش‌ها و نیروهای نظامی را که با کلیسای کاتولیک (شهر خدا) همسو بودند به حرکت در می آورد تا با دولت‌ها، جنبش‌های و نیروهای نظامی با شیطان در شهر جهان، مخالفت کنند. 🔰 پس از غارت رم (۴۱۰ میلادی) دنیای رومی رو به اضمحلال بود و مشرکان رومی، کیش مسیحیت را بانی افول تمدن روم می‌دانستند. 🔰 غرض آگوستین این بود که بگوید اگرچه دنیای روم رو به اضمحلال است مع‌ذالک دنیای دیگری وجود دارد که جاودانی‌تر از دنیای قیصر(امپراتور روم) است و مهم‌تر از جلال و حشمت روم. وی گفت که فی‌الواقع دو شهر وجود دارد که یکی زمینی است و دیگری آسمانی. 🔰 آگوستین استدلال کرد که مسیحیت باید به جای سیاست زمینی، به شهر آسمانی و عرفانی، اورشلیم جدید توجه کند. 🔰 از آثار این کتاب به وجود آمدن این اعتقاد بود که قدرت و اختیارات سلطنتی از قوه و اختیارات روحانی جداست و ربطی به‌هم ندارند. این تفکیک دقیق میان سلطنت دنیوی و قدرت روحانی موجد پیدایش جریان سکولاره شدن مغرب زمین شده‌است. 🔰 این عقیده که هیچ حکمرانی و هیچ تشکیلاتی از نظر اخلاقی آنقدر منزه نیست که مصون از لغزش و خطا باشد راه را برای تقدس زدایی از کلیسا در مغرب زمین گشوده‌است. 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
هدایت شده از کانال فلسفه علویه
حمام قاضی، اصفهان، ایران
از فواید گوشت خوک 🌡یک آمریکایی 52 ساله اهل فلوریدا برای چندین ماه از سردردهای شدید رنج می برد. 🩺در ابتدا، پزشکان مشکوک بودند که این مرد مبتلا به میگرن است، اما اسکن توموگرافی کامپیوتری نشان داد که مغز این مرد به انگل آلوده شده است: لارو کرم نواری خوک در دو طرف مغز کیست ایجاد کرده بود. 🧪شایع ترین علت این بیماری مصرف زیاد گوشت خوک آلوده است. در مورد بیمار فلوریدا، طبق گزارش American Journal of Case Reports ، علت آن بیکن صبحانه نیم پز بود که هر روز می خورد. 🔰 🅰 انسان قادر به درک ضرر افعال بر روح خود نیست. زیرا ضرر دو نوع است مادی و روحی،ضرر مادی نیاز به ابزار شناخت دارد مثل مورد فوق و ضرر روحی قابل درک نیست چون ابزار شناخت ان را نداریم پس انسان نیاز دارد از منبع خارجی ضرر را دریابد نه عقل خود. 🅱 هر فعلی یا برای روح انسان ضرر دارد یا ندارد. 🆎 خدا در دین افعال مضر را به عنوان حرام بیان کرده است. چون انسان قادر به شناخت ضرر روحی نیست ضرر مادی هم بدون ازمایش ممکن نیست. چنان که بدون بررسی علمی در گذشته ممکن نبود. حتی الان نیز بسیاری از آثار مادی برای ما پوشیده است. 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
♨️ لاک از اصل حاکمیت اکثریت و جدایی قوای مقننه و مجریه دفاع می کند. در نامه ای درباره تساهل لاک استفاده از زور برای وادار کردن مردم به تبعیت ازدین را رد می کند و علاوه بر آن هر گونه قدرت اجباری کلیسا بر پیروان خود را منکر می شود. 🔰این مبنا سبب شد تا جامعه غربی به سمت جدایی دین از سیاست به ویژه قوانین گام بردارد. ♨️لاک در دومین و سومین نامه در باب تساهل به شرح قانون طبیعی، پرداخته و این قوانین را در تقابل با قوانین الهی قرار داده است. بنا به نظر لاک قانون طبیعی تنهابه وسیله عقل کشف میشود و همگانی است، در حالی که قانون الهی تنها از طریق وحی قابل کشف است و تنها در مورد کسانی که خداوند به طور خاص آنها را متعهد و ملزم کرده است، قابل اطلاق است و برای سایر مردم الزام آور نیست. 🔰 این نگاه نیز دومین پازل از پازل اندیشه جدایی قوانین از دین و سکولاره کردن جامعه بود و به حاشیه راندن کلیسا بود. 💢 این دو پازل، توسط حقوقدانان در جامعه غربی گسترش و نهادینه شد تا جایی که این اندیشه‌ها تأثیر ژرفی بر قانون اساسی آمریکا گذاشت. ↩️ با نگاهی گذار به رویه تحلیلی در مسائل روز کشور بعد از فتنه ز ز ا میتوان شکل گیری تحلیلگرانی از جنس حقوقدانان را در میان کاربران مجازی به طور واضح مشاهده نمود. ↩️ این دسته از حقوقدانان با تحلیل وقایع اجتماعی بر اساس نظریاتی مشابه قانون طبیعی، یعنی با تمسک به قانون اساسی و غیره، عامل اصلی وقوع این مشکلات اجتماعی را در چند مورد منحصر می کنند: ۱- عدم حاکمیت قانون ۲-عدم تمکین افراد از قانون اساسی یا... ۳-تعارض اصول مسلم دینی مثل نهی منکر با حقوق طبیعی انسان ۴-عدم اصالت بخشی به رای مردم در تعیین قوانین. ۵-اختیارات فرا قانونی افراد و نهادهایی چون شورای نگهبان و رهبری. ↩️ با نگاه به این رویه میتوان دریافت این گروه در صدد است با ایجاد یک جریان فکری در میان قشر خاکستری جامعه، این معنا را القا کند که معضل جامعه از سه جا ناشی می شود: ۱- وجود نهاد مقدسی که فراتر از قانون است ۲- وجود قوانین الهی که مورد پذیرش همه نیست. ۳- وجود قشر مذهبی که فرا قانونی عمل می کند. ↩️ در این میان در اولین راهبرد خود بر این امر متمرکز شده اند تا با ایجاد فشار روانی بر دولت از طرف مردم، دولت را وادار به حاشیه راندن افرادی مذهبی خواهان اصلاح فرهنگی جامعه هستند نمایند. ↩️ در گام بعدی با هجمه بر قوانین الهی یا آنها را حذف یا در عمل غیر عملی نمایند همانگونه که در مشروطیت انجام دادند. ↩️ در گام نهایی به مبارزه با نهاد مقدس مرجعیت دینی در حاکمیت رفته به بهانه فرا قانونی بودن جایگاه رهبری را تضعیف و در نهایت چون کلیسا حذف نمایند. ☀️لاحول ولا قوه الا بالله☀️ ✍️ میرزا محمد رضا صفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
سوال: فرهنگ چیست؟ پاسخ: به نظر فرهنگ را باید از مقوله رفتاری دانست آن هم نه رفتار موروثی و نه رفتار اکتسابی صرف، زیرا چه بسا کسی خود خالق یک فرهنگ باشد در این صورت رفتار وی اکتسابی نیست و این در جامعه امروز موارد بسیاری دارد. همچنین فرهنگ از مقوله دیدگاه نیست بلکه دیدگاه ها مبانی فرهنگ هستند، حال این رفتارها اگر بر اساس مبانی دینی باشد فرهنگ دینی و اگر بر اساس مبانی اجتماعی یعنی باورهای مقبول اجتماع باشد فرهنگ اجتماعی و اگر بر اساس مبانی سیاسی باشد فرهنگ سیاسی باید نام گذاری شود و خود فرهنگ بما هو فرهنگ مقوله ای مفهومی است که در ذیل متعلق خود معنا میابد و بدون متعلق تنها میتوان آن را یک رفتار دانست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 جادوگری که می گوید جادو نمی تواند روی مسلمان واقعی اثر کند 💢@falsafeh_alaveyeh
افلاطون (۴۲۷ق.م تا ۳۴۷ ق.م) دیدگاه‌های خود را دربارۀ عدالت عمدتاً در کتاب جمهوری آورده است. این کتاب شامل ده بخش بوده و ساختار آن به‌صورت گفت‌وگوهای سقراط با دیگران است. افلاطون در ضمن این گفت‌وگوها به نقد دیدگاه‌های مختلف دربارۀ عدالت که در یونان آن زمان رواج داشت می‌پردازد و نهایتاً دیدگاه خود را از زبان سقراط بیان می‌کند. او عدالت به‌معنای ادای دین و رساندن حق به حق‌دار را با این مثال نقض می‌کند که برگرداندن اسلحه‌ای که نزد شما امانت است به صاحب آن زمانی‌که دیوانه شده است، عادلانه نیست (جمهوری، ۷). همچنین افلاطون در رد این نظریه که عدالت همان نفع قوی‌تر است این‌گونه استدلال می‌کند که حکمران از آن حیث که حکمران واقعی است در ادارهٔ کشور هیچ چیز را نباید در نظر داشته باشد جز نفع کسانی که در تحت حکومت او قرار دارند. در نگاه او، حکمرانی نوعی فن است و هیچ فنی از حیث اثر خاص همان فن، چیزی عاید صاحب فن نمی‌کند، بلکه باید آن اثر را با اثر دیگر یعنی کسب مال که میان همهٔ فنون مشترک است، جمع کنیم: «در همهٔ فنون و هنرهای فردی، باید میان اثر خاصی که از هر کدام از آنها حاصل می‌شود و هر کدام به سبب آن اثر، فن یا هنر نامیده می‌شود از یک سو، و فن پول‌درآوردن که همهٔ هنرها و فنون در آن مشترکند از سوی دیگر، فرق نهاد.» (جمهوری، ۲۳). نتیجهٔ فن پزشک تندرستی است و نتیجهٔ فن معماری ساختمان و نتیجهٔ فن حکمرانی خدمت به مردم. افلاطون ریشه عدالت را به فضائل برمی‌گرداند و بر این باور است که «فضیلت هر چیزی کاری است که آن چیز در نهایت درستی آن را انجام می‌دهد. فضیلت چشم، دیدن و فضیلت کارد بریدن است و فضیلت روح اندیشیدن، شور و حکومت است… عدالت فضیلت روح است و ظلم، فساد روح. انسان عادل خوب زندگی می‌کند و خوشبخت است و انسان ظالم بد زندگی می‌کند و بدبخت است» (جمهوری، ۳۳و۳۴). افلاطون اصل تساوی استعداد را از ریشه و بنیان باطل می‌شمرد و بر این عقیده است که خود طبیعت نه تنها این تساوی را برای انجام کارهای گوناگون از مردم دریغ کرده است، بلکه حتی در استعداد فطری آنان برای کسب فضایل انسانی نیز فرق قائل شده است (فاستر، 1358: ج 1، ص 125). بنابراین، پایگاه و موقعیت سیاسی شهروندان با هم فرق دارد و این فرق ناشی از تفوق فضیلت در طبقات بالاتر است. «از میان شما آنان‌که لیاقت حکومت بر دیگران را دارند، خداوند نهاد آنان را به طلا سرشته است و بنابراین، آن‌ها پربهاترین افرادند و اما خداوند در سرشت نگاهبانان نقره به‌کار برده و در سرشت برزگران و سایر پیشه‌وران آهن و برنج و چون اصل و مبدأ شما یکی است معمولًا فرزندان شما مانند خودتان خواهند بود.» (جمهوری، ۹۴) براساس این نگرش، پیکرۀ جامعه از طبقات سه گانۀ ذیل تشکیل می‌شود: 1. زمامداران؛ 2. جنگجویان یا نگاهبانان؛ 3. برزگران، صنعتگران و تولیدکنندگان. درمجموع می‌توان گفت عدالت اقتصادی از نظر افلاطون دو عامل اساسی دارد: 1. تقسیم کار بین طبقات پایین دست: هر کس فراخور استعدادش کاری بر عهده گیرد و آن را خود انجام دهد، نه این‌که به‌عهدۀ دیگری واگذارد، و از این طریق درآمدی را به خود اختصاص دهد. 2. الغای‌ مالکیت خصوصی دربارۀ ثروت و نوعی اشتراکیت بین حکمرانان: از نظر او قدرت اجتماعی و دولتمردان ممکن است زمینۀ ظلم اقتصادی و سرانجام جنگ طبقاتی و آسیب‌پذیری جامعه را فراهم سازد (آقانظری، ۱۳۸۳). اگرچه افلاطون، مبنای کنش عادلانه را برخورداری از فضیلت می‌داند و انسان عادل را مترادف با انسان فاضلی می‌داند که از رذائل اخلاقی منزه شده است،‌ اما در نظریۀ اجتماعی عدالت، با پیونددادن فضیلت‌ها در چارچوب نظام طبقاتی جامعه، به نوعی درجهت حفظ ترتیبات اجتماعی موجود و توجیه آن‌ها گام برمی‌دارد. 💢@falsafeh_alaveyeh
حالت فلو (flow state) به وضعیتی اشاره دارد که افراد در انجام یک کار غرق می شوند. این وضعیت باعث عدم توجه به گذر زمان، عدم فکر به چرایی انجام کار یا عدم قضاوت در مورد تلاش خود می شود. در این حالت فرد کاملا متمرکز می ماند. شاید شما هم این حالت را تجربه کرده باشید. 💢@falsafeh_alaveyeh