🍀
♨️داستان مردی که شتابان از انتهای شهر آمد
✅ در داستانهای ادیان ابراهیمی، فردی احتمالا با نام "حبیب نجار" وجود دارد که به پیامبران شهر انطاکیه کمک میکند اما مردم او را به قتل میرسانند. قرآن بدون اینکه نامی از او آورده شود، داستان او را تعریف می کند. او از دورترین سمتِ شهر، با تلاش، خود را به مردم میرساند تا برایشان دلیل یکتاپرستی بیاورد و – به عقیده خودش- مردم مشرک را در انتخابشان کمک کند.
روایات و همچنین جلد دوم تاریخ طبری از کشته شدن فجیع او توسط مردم (یا سربازان حاکم رومی) خبر میدهد.اما قرآن از این "کشته شدن" کلمه ای نمی گوید. قدرت روایت دراماتیک داستانها در قرآن، شگفت انگیز است. قرآن، بلافاصله پس از روایت سخنان حبیب، سرنوشت او را با این سه کلمه شرح داده است: "قیل ادخل الجنه"، "به او گفته شد که وارد باغ شو". هیچ حرفی از خشونت و تلخی در انتهای داستان نیست. و نکته غریبتر- که هدف نوشتن این متن است- اینجای داستان است: مرد در پاسخ به دعوت شدنش به بهشت، می گوید: ای کاش قومم میدانست که خداوند مرا بخشید و از اکرامشدگان قرار داد.
آخرین حرفی که از حبیب نجار شنیده میشود درباره قومش است. دو حدس متفاوت درباره آرزوی حبیب می توان زد: یکی اینکه قوم بفهمد که پاسخ تحقیر و خشونتش به باد رفته و حبیب خیلی هم حالش خوب است و دلتان بسوزد! اما این حدس، با شخصیت کسی که بر نفسش پا گذاشته و برای کمک به پیامبران تلاش کرده و از جانش گذشته حدس جالبی نیست. حدس دوم این است که حبیب نجار حتی در آن شرایط هم دوست داشت مردمش از وضعیت فکری و حیاتی آن روزشان نجات پیدا کنند. این "دوست داشتن" حتی پس از کشته شدن، علیالخصوص برای او که از پیروان مسیح بوده، حدس قویتری است.
دوست داشتنِ مردم، حتی با وجود اشتباهاتشان، خاصیت حبیب نجار بوده است. باید مردم را با همه بدی هایشان، با جهل و خشونتشان، با رانندگی خودخواهانهشان و حق خوریها و نزاعهای بیهودهشان و بیرحمی هایشان دوست داشت و تا آخرین لحظه (و حتی بعد از آخرین لحظه!) در قبالشان احساس مسئولیت کرد، چرا که نهایتا انسانند و در اعماق وجودشان گوهری دارند که خدا به ودیعه گذاشتهاست. ایجاد توازن میان حقیقت طلبی و پارسایی، و مهربانی با مردم عادی جاهل و احساس مسئولیت در قبالشان، یکی از دشوارترین کارها در سلوک ایمانی است.
البته که خداوند پس از پیامبران و حبیب، شهر را عذاب میکند اما خدا خداست، پیامبران پیامبرانند و مومنان هم آدمهایی هستند که باید هویت خودشان را داشتهباشند. کار خدا، پیامبر و ما آدمهای معمولی باهم متفاوت است. داستان عجیب "مردی که شتابان از انتهای شهر آمد" داستانی دراماتیک است حاوی چهار کاراکتر با رفتار و گفتار متفاوت : خداوند، پیامبران، حبیب و مردم. راوی(خداوند)، بیشترین آیات را به حبیب اختصاص دادهاست، و این خود نیز نشانهای است.
•┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈•
@roozekholase
@fanoosemellatha
306.mp3
8.82M
♨روش مدیریت کلاس در روزهای اول/ تعادل متوازن بین قاطعیت و عاطفه/ برای کلاس یک دانش آموزان مفروض میانگین داشته باشید.
🔸استاد علی حق شناس🔸
#معلم
#مدیریت_کلاس
#کلاسداری
🌛با فانوس همراه شوید🌜
👇👇👇👇
📲 eitaa.com/fanoosemellatha
📲 t.me/fanoosemellatha
♨️مجموعه صوتی مدیریت کلاس.
🔸 استاد علی حق شناس🔸
زمان: مجموعا ۱۸دقیقه
🔰یکی از مهمترین دغدغه های دانشجومعلمان و نومعلمان مساله ی مدیریت کلاس است تا جایی که حتی برخی از معلمان با سابقه نیز هنوز که هنوز است روش صحیحی برای مدیریت کلاس پیدا نکرده اند و گاه برای حفظ آرامش کلاس از روش های غیر انسانی و ضد تربیتی مانند خشونت، تنبیه بدنی، سختگیری، دادزدن و بیرونکردن از کلاس استفاده می کنند که متاسفانه تاثیرات بدی بر جای گذاشته است.
🔰 استاد علی حق شناس طی صوت های زیر چند نکته کلیدی و کاملا کاربردی برای مدیریت کلاس ارائه داده اند که می تواند مدل خوبی برای افزایش مهارت کلاسداری باشد.
توصیه میشود حتما صوت های زیر که مجموعا ۱۸ دقیقه می شوند با دقت و تامل گوش داده شود.
✅صمیمیت و قاطعیت
https://eitaa.com/fanoosemellatha/731
✅تفاوت سختگیری، سهل گیری و جدیت
https://eitaa.com/fanoosemellatha/581
✅نظم پذیری معلم نظم دیکتاتوری و نظم متوازن
https://eitaa.com/fanoosemellatha/210
✅روش ایجاد جاذبه در کلاس
https://eitaa.com/fanoosemellatha/180
✅وقار و متانت معلم
https://eitaa.com/fanoosemellatha/61
✅ایجاد سکون در کلاس(تفاوت سکوت و سکون)
https://eitaa.com/fanoosemellatha/116
✅مدیریت کلاس در روزهای اول
https://eitaa.com/fanoosemellatha/755
#مدیریت_کلاس
#مهارت_کلاسداری
┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈
فانوس، رهیافتیدر زیستِمعلمانه
💡 eitaa.com/fanoosemellatha
💡 t.me/fanoosemellatha
☝️درنگ
رفتار، خیلی بهتر از کلمات، نشان می دهد که شما چه هستید !
•┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈•
@fanoosemellatha
♨بازرس اول_ بازرس دوم/ آموزش و پرورش قبل از انقلاب.
نویسنده: ابراهیم شفیعی
🔰بازرس اول
در سال 1345 آمزگار کلاس پنجم ابتدایی دبستان هدایت بودم. یک روز خبر دادند که از مرکز استان برای بازرسی از مدارس دیلم می آید. چون احتمال می دادیم به کلاس ما هم بیاید، به بچه ها سفارشات لازم را نمودیم و آن ها را کاملا آماده کردیم.
آن سال ها دانش آموزان طبق مقررات مدرسه، موی سر خود را ماشین می کردند و با سر تراشیده به کلاس می آمدند. وقتی بازرس وارد کلاس شد، ملاحظه کرد که همه با موی کوتاه حضور دارند و فقط من که معلم بودم موی بلند داشتم. لذا به طرف من آمد و گفت: تو چرا مویت را کوتاه نکردی؟
من متوجه شدم که وی به دلیل کهولت سن و حواس پرتی موضوع کوتاه کردن موی دانش آموزان را به معلمین تعمیم داده است و متوجه نیست که تراشیدن سر برای بچه ها اجباری است نه برای معلمان.
🔰بازرس دوم
در سال 1348 دبیر مدرسه راهنمایی تحصیلی بودم و قرآن و علوم دینی را تدریس می کردم. یک روز بازرسی از استان برای بازدید مدرسه و پرسش از دانش آموزا ن به کلاس ما وارد شد. او که معلوم بود اطلاعات ضعیفی از مباحث دینی دارد و از روشنفکر نماهایی است که به معتقدات مذهبی پوزخند می زند، طبق بحثی که در کلاس درس مطرح بود، به یکی از دانش آموزان گفت: « یُمِیتُ» یعنی چه؟دانش آموز که دست پاچه شده و خود را باخته بود گفت: « نمی دانم» از بچه ها پرسید، آن ها جواب دادند یعنی می میراند. گفت: « بله و ضد آن یُحِیتُ یعنی زنده می کند» که البته این کلمه غلط است و کلمه « یُحیی» ضدآن است و او اشتباه می کرد. بعد در اظهار نظر دیگری که درباره تفوق و برتری مردان و کثرت قدرت آن ها نسبت به زنان بود، چنین گفت:« قرآن می گوید: الرجال قوامون علی النساء ولی من می گویم: النساء قوامون علی الرجال» که در حقیقت گفته ی او در حد شرک بود. البته موارد اشتباه را برای دانش آموزان توضیح دادم و آن ها را متوجه نمودم. آری، اینها افرادی بودند که رژیم طاغوت برای ارشاد و راهنمایی معلمان و دانش آموزان اعزام می نمود.
📚فصل های بی تکرار، ص159
#معلم
#آپ_قبل_از_انقلاب
🌷 به فانوس بپیوندید 🌷
👇👇👇
📲 eitaa.com/fanoosemellatha
📲 t.me/fanoosemellatha
🌸موضوع تدریس، هراندازه کسل کننده باشد، باز باید کاری کرد که برای شاگرد، تدریس جذابی باشد.
•┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈•
@fanoosemellatha
♨️با شاگردان خود رابطه برادرانه داشت
راوی:اسماعیل فولادی
✅ در ایامی که آقای رجائی هفته ای سه روز برای تدریس به قزوین میآمد و در مدرسه محمد قزوینی تدریس ریاضی داشت با معلومات بالا و تسلطی که بر کار خود داشت آن چنان با شاگردان خود رابطه صمیمی و برادرانه برقرار می کرد که حتی اگر احیانا دانش آموزی از درس او نمره کمی می آورد نه تنها ناراحت نمی شد بلکه از آقای رجائی هم به خاطر زحمات زیادی که در آموزش کلاس داشت، تشکر هم میکرد. از ابتکارات ایشان در دوران تدریس قزوین تاسیس یک صندوق قرض الحسنه در مدرسه محمد قزوینی بود که هم اکنون به عنوان شرکت تعاونی اعتبار فرهنگیان به فعالیتش ادامه می دهد.
📚 آینه ی سادگی ها، ص۱۶۷
#اخلاق_معلمی
#محبت
#خاطره
┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈
فانوس، رهیافتیدر زیستِمعلمانه
💡 eitaa.com/fanoosemellatha
💡 t.me/fanoosemellatha
♨️یکی هم برای من بگیرید
راوی: سید علی بنایی
✅ آقای رجائی سعی می کرد به رغم محبوبیتی که بین بچه ها داشت که برخی از آنبه علت جدیت، صلابت و تبحرشان در درس ریاضی بود، هر چه بیشتر روابط عاطفی خود را با آن ها توسعه بخشد، مثلا گاهی که می دید چند تن از دانش آموزان او به مغازه روبروی مدرسه رفته اند تا مواد خوراکی یا چیزی بگیرند و بخورند قاطی آن ها میشد و با شوخی به آن ها میگفت: تنهایی می خواهید بخورید!؟ یکی همبرای من بگیرید. بچه ها هم که از خدایشان بود با او هم خوراک بشوند یکیهم برای او می گرفتند، ولی در پایان کار ایشان حساب همه ی بچه ها را می داد.
📚 آینه ی سادگی ها، ۱۶۸
#اخلاق_معلمی
#محبت
#خاطره
┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈
فانوس، رهیافتیدر زیستِمعلمانه
💡 eitaa.com/fanoosemellatha
💡 t.me/fanoosemellatha
#بشنوید
🎙استاد علی صفایی حائری
💎بلوغ فکری
👇👇
┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈
فانوس، رهیافتیدر زیستِمعلمانه
💡 eitaa.com/fanoosemellatha
💡 t.me/fanoosemellatha
پیشنهادات عزاداری در محرم 1442.pdf
310.8K
#بخوانید
♨️پیشنهادهای متنوع تعظیم شعائر حسینی در محرم ۱۴۴۲
✅ شور حسینی تعطیل شدنی نیست فقط قالب ها و شکل عزاداری بنابر شرایط زمانی متغیر است.
#محرم_۱۴۴۲
#کرونا
┈••✾•🍀🌹☘•✾•┈
فانوس، رهیافتیدر زیستِمعلمانه
💡 eitaa.com/fanoosemellatha
💡 t.me/fanoosemellatha