هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
شوهرم بی تابم شده و میگه تازه فهمیدم زندگی یعنی چی!!
همه می پرسن چطوری این همه تغییر کردی؟!!
زندگیم خیلی سرد و بی روح شده بود اعتماد به نفسم رو نگو زیر صفر!!
🔥 تا اینکه تکنیک هایی یاد گرفتم که زندگیم زیر و رو شد!!!!
💛ورزش می کنم🧗♀
🧡کتاب می خونم📚
💜کلی کار هنری انجام می دم🎨
چون #نظم و #برنامه_ریزی یاد گرفتم
https://eitaa.com/joinchat/3260219469Cc2c44d785a
👆 🌸#کانال_بانوی_موفق 🌸
#قسمت_آخر
#ف_جباری
بعد از نماز صبح، یه کاغذ برمیدارم و ۵ تا کاری که باید تا بیدار شدن بچهها انجام بدم رو مینویسم:
۱. ۵ دقیقه قرآن
۲. ۳۰ دقیقه کار الف
۳. ۴۵ دقیقه کار ب
۴. ۱۵ دقیقه فضای مجازی به این ترتیب : جواب دادن به فلانی- پیگیری از فلانی- خرید اینترنتی (اگه برای فضای مجازی برنامه نذارم مغلوبش میشم، حتی اگه میخوام مدتی توی فجازی بچرخم به این کار زمان میدم، هرچند هنوز برای مدیریت فجازی به جمع بندی دقیقی نرسیدم ، اگه شما به راه حل خوبی رسیدین بگین؟)
تا رسیدن به گزینه ۴ سراغ گوشی نمیرم مگر اینکه برای کار الف و ب نیاز باشه.
همسرم همون موقع میرن سر کار و معمولا صبحانه رو خونه نمیخورن، اگه بخوان خونه بخورن یا خودشون آماده میکنن یا من آماده میکنم و تنها میخورن... این وضعیت برام ناخوشاینده، چون دوست دارم لحظات خونه بودنشون رو با هم بگذرونیم، با این حال قبلا در مورد اینکه من تا بیدار شدن بچه ها به کارهام برسم با هم صحبت کردیم و من هر چند وقتی از ایشون جویا میشم و ایشون هربار ابراز رضایت میکنن.🤔
بعد از رفتن همسرم، نمیذارم ساعت از ۸ بگذره و زهرا رو بیدار میکنم که عصر مجدد بخوابه.
توی ساعات بیداری بچه ها تنوع کارا زیاده؛ معمولا نرمش صبحگاهی ، شعر خوندن و بالا و پایین پریدن داریم که سرحال بیایم.
بعدش مرتب کردن خونه و شستن ظرفها، صبحانه و بازی و... تا اذان و نماز.
نهار درست نمیکنم و هرچی تو یخچال باشه میخوریم، شده یه لیوان شیر و خرما و یه کم میوه و ... اینجوری زهرا صبحانه و شام رو بهتر میخوره و خودم هم سنگین نمیشم که خوابم بگیره!
این وسطا هر کاری به ذهنم بیاد رو به کاغذم اضافه میکنم و هرچقدش رو بشه انجام میدم و خط میزنم.✅
بچهها رو میخوابونم، این لحظات اوج غلبه خوابه که واقعا دلم میخواد بخزم زیر پتو! 😴تو همون حالت خواب و بیدار ناخودآگاه میرم تو فکر، به ذوق فکرهام نسبتا برق گرفته بلند میشم، تجدید وضو میکنم و با یه دمنوش و خوراکی خوشمزه میرم سراغ کاغذم و دوباره گوشهش یادداشت میکنم:
۱. ۵ دقیقه قرآن
۲. کار ج ۱.۵ ساعت
۳. ۱۰ دقیقه فضای مجازی و دوتا از کارهای خارج از جدول هفتگی که تو چک لیست هست.
بعد از بیدار شدن بچهها تا اومدن همسر، میان وعده رو با کمک زهرا آماده میکنیم.🍟
خونه رو مرتب میکنیم، بعضی روزا حموم کردن بچه ها، درست کردن شام و معمولا یه کار جذاب مثل پارک رفتن یا کیک درست کردن که علاقه خودمه یا انجام یه بازی جدید جزو برنامه روزانهمونه.
(یه کانال بازی تو پیامرسانم درست کردم و جایی ایده بازی ببینم میفرستم به کانالم)
اون وسطا من گاهی خیلی خسته میشم و یه چرت ۱۰ دقیقهای میزنم در حالیکه دستم رو حایل کردم برای در امان بودن سرم از عبور و مرورهای زهرا!🙅♀
گاهی هم دوست دارم فقط بشینم و نه حرفی باشه و نه بازیای، این وقتا معمولا تلویزیون روشن میشه شاید روزی نیم ساعت.
تا حدودای ۸ - ۸.۵ که همسرم میان و شام و حرف و بازی و ساعت ۱۰ پیش به سوی رختخواب که تا ۱۰:۳۰ خواب باشیم همگی.
امان از وقتی که خواب صبح یا عصر بهم غلبه کنه و نتونم به برنامهم برسم، یا بیدار باشم و کاری خارج از برنامه انجام بدم که به نظرم بیهوده باشه، تا آخر شب دمق میشم و بینشاط (و این شاید از آسیبهای برنامه ریز بودن باشه) برعکس گاهی جسمم واقعا خسته ست اما حالم خیلی خوبه ... مصرم که خارج از برنامه نخوابم و به انجام برنامه پایبند باشم، یه جوری که قبحش برام نریزه! اما اگه یه هفته خیلی خسته باشم به خودم قول میدم مثلا فردا بعد از نماز بخواب و با بچهها بیدار شو!
جمعه ها هم برنامه اینه که برنامه کاری نداشته باشیم.
این تصویر برای روزهای عادیه که با بچهها خونه تنهام، اما روزایی که کلاس آنلاین دارم یا وقتایی که فشار روم زیاد میشه و نمیتونم شرایط رو مدیریت کنم از یه عامل خارجی مثل دوست، مادر و... کمک میگیرم!
نیاز به گفتن نیست که این ۶ قسمت تمام وجوه زندگی من نیست، من هم انسانم، گاهی کم میارم، انگیزهم ضعیف میشه... اما بازیابی میکنم و برمیگردم.
یکی از کارهای مهم برای بازیابی گفت و گو با همسره و یادآوری اهداف و آرمانهای مشترکمون و انگیزه دهی به هم برای ادامه مسیر.💪
پ ن: اگه میخواین برنامه ریزی رو با جزئیات بیشتری دنبال کنین، پیشنهاد میکنم کانال من با برنامه رو توی پیامرسان بله دنبال کنید. @manebabarname
#روزنوشت_های_مادری
#برنامه_ریزی
#بولت_ژورنال
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۸۵
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#برنامه_ریزی
#تحصیل
#اشتغال
من و شوهرم زمانی که باهم ازدواج کردیم، هیچی از خودمون نداشتیم، جز یه حقوق ساده که اون موقع زیر ۴۰۰ بود.
من ۱۸ سالم بود و همسرم ۲۳ اما از همون اول دلم میخواست بچه بیارم اما بشرطی که در کنارش خودم هم رشد و پیشرفت کنم و غافل نشم از خودم، چون دوست نداشتم دچار روزمرگی باشم.
دیدم راه سختی در پیش دارم و دیگران زیاد ناامید میکردن، میگفتن نمیتونی و نمیشه ولی من گوشم بدهکار نبود، گفتم میتونم و میشه، چون خدا رو دارم و خدا خانوما رو جوری آفریده که توانایی هاشون بالاست و من باید الگوی خوبی برای اطرافیانم باشم که بدونن میشه با تلاش به خواسته هامون برسیم.
پس شروع کردم به نوشتن اهدافم و برنامه ریزی برای آینده و میدونستم تو راه سختی قدم گذاشتم پس باید سخت و قوی باشم☺️
تو سن ۲۱ سالگی و ۲۳ و ۲۶ و ۳۰ سالگی چهار تا بچه آوردم سه تا اول دختر و آخری پسر. اما در کنارش درس تو حوزه و دانشگاه رو ادامه دادم با تمام سختی هاش و تونستم ارشد از حوزه و دانشگاه بگیرم و سه ساله معلم شدم اما در کنارش کارای فرهنگی و پاره وقت هم انجام میدم و برا کنکور دکتری شرکت کردم.
طی این مدت خیلی سختی کشیدم مثل بقیه مادرا هم واسه اینکه شهر غریب بودم و دور از خانواده ام، هم اینکه درآمدمون کم بود. نمیتونستم کمک کار بگیرم. ولی خیلی سعی کردم خودم یه شغل و درآمدی دست و پا کنم قبل معلمی و حتی کار فرهنگی هم انجام بدم که هم به جامعه و هم خانواده ام خدمت کنم. پس برا خودم برنامه چیدم، یه برنامه رسیدگی به خانواده و یه برنامه تحصیلی و فرهنگی برای رشد خودم و خانواده ام و یه برنامه اقتصادی هم گذاشته بودم.
شب و روز تلاش کردم و سعی کردم زمانی که بقیه اتلاف وقت میکنن، من بیکار نباشم، صبح زود، نصف شب ها و بیشتر وقتام و در هر زمانی، از برنامه های آینده ام غفلت نکنم. 😊
البته شوهرم هم حمایت کردند و بچه ها از همون اول مسئولیت پذیر بار اومده بودن و همه همکاری داشتن و پشتم بودن و از اونجایی که خدا روزی رسونه با تولد هر فرزند کلی تو زندگی مون برکت جاری میشد.
موقع تولد فرزند اول، خونه خریدیم، فرزند دومم ماشین، فرزند سومم یه زمین تونستیم بخریم و فرزند چهارم سرمایه گذاری های دیگه ...
جالبیش اینجا بود که فرزند پنجم که باردار شدم، بازم همون رزق و روزی ها سرازیر شد به زندگی مون، فقط قسمتم این بود بچه نموند و آسمونی شد، میخوام بگم حتی اگه یه فرزندی رو هم باردار شدید و از دست دادید، بازم خدا به خاطر اون بچه به زندگی تون برکت میده 😊
خلاصه اینکه از اونجایی که کمال گرا بودم سعی کردم کم نیارم و از اهدافم غفلت نکنم شروع کردم به ادامه تحصیل و درس خوندن و در کنارش کارای فرهنگی و اقتصادی ....
البته چون من هر روز تو همه کارام برنامه داشتم هیچ وقت دچار یاس و افسردگی نشدم چون حتی برای ریز ترین کارها برنامه خودم رو داشتم مثل ورزش و رسیدگی به سلامتی و تفریح، جوری که بقیه میگن بهت نمیاد ۴ تا بچه داشته باشی و هر کدوم از فامیل که مخالف بچه بوده الان منو مثال میزنن، میگن فاطمه تونست پس ما هم میتونیم بچه زیاد بیاریم کنار کارمون😉
و خداروشکر تونستم به بچه ها هم این برنامه ریزی یاد بدم و اونا هم از همون بچگی یادگرفتن وقتشون رو تلف نکنن و تا الان، هم اخلاقی هم تحصیلی، مورد تعریف اطرافیان بودن و خودشون هم سعی میکنن تلاش کنن برا پیشرفت شون مثلا در کنار درساشون، هم حفظ قرآن و هم دو تا زبان انگلیسی و اسپانیایی رو میخونن با سن کم و هم اینکه کارای هنری رو انجام میدن.
دخترام با اینکه کوچیکن ولی تا حدودی آشپزی و خونه داری رو بلد شدن در کنار درس و تفریحشون.. یه دونه پسر دارم که دو سالشه که اونم برا آینده اش کلی برنامه دارم😄
همه اطرافیان بهم میگن چطوری تونستی این همه کار همزمان پیش ببری من فقط بهشون میگم با برنامه ریزی و تلاش و توکل و توقع نداشتن و چشم به انتظار کسی نبودن😊
الانم قصدم اینه حداقل ۷ تا بچه بیارم و دل رهبر عزیزمون رو شاد کنم ..چون ۴ تا رو سزارین شدم، میخوام برام دعا کنید که بتونم.
میخوام بگم هر کی این نوشته رو میخونه بهش پیشنهاد بدم خواهشا برا خودش و فرزندانش برنامه ریزی داشته باشه و تو زندگی هدف گذاری کنه، حتی برا کوچکترین کارا و ناامید نباشه و بدونه خواستن توانستن است.
موفق باشید.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۸۵
#فرزندآوری
#برنامه_ریزی
#مدیریت_زمان
#پاسخ_به_سوالات
در مورد سوالات دوستان که پرسیده بودن چطور برنامه ریزی می کنم و برای، رسیدن به اهداف چه کار می کنم و با وجود بچه ها چطور ادامه تحصیل دادم و شاغل هستم، باید عرض کنم خدمت شما که:
برای برنامه ریزی اول یه دفتر بردارن، هدف های بزرگ و بعد هدف های کوچک خودشون رو بنویسن البته هر کسی با توجه به علاقه ها و تواناییش هاش...
هدفای بزرگ چیزایی که دیر تر بدست میاد و وقت و کار بیشتری براش لازمه ولی هدفهای کوچیک راحت تر و زودتر بدست میاد.
بعد ساعت ها رو در طول هفته براش تقسیم کنن، البته بین برنامه ریزی ها پیش میاد که بعضی وقتا منظم نباشه و بهم بخوره ولی بازم تلاش کنن در طول روز تا یه فرصت دست میاد سریع برگردن به برنامه ای که نوشتن.
بعد از نوشتن اهداف، تو هر صفحه ای یادداشت، مشخص کنن برای رسیدن به اون هدف، چه کارایی باید انجام بدن
مثلا برای حفظ کردن قرآن: کلاس حفظ رفتن، گوش دادن به صوت قرآن با هندزفری هنگام انجام کارهای خونه، مباحثه با دوست قرآنی تلفنی یا حضوری
یا برای خونه تمیز داشتن: جمعه ها صبح خونه تکونی منزل، تفکیک زباله ها، اهدای لباسای اضافی، تعمیر لوازم خراب خونه توسط همسر یا تعمیرکار، بسته بندی سبزی و مرتب سازی فریزر، خرید مواد غذایی مورد نیاز
یا هدف سلامتی: ده دقیقه ورزش در منزل، دو روز در هفته باشگاه رفتن، عصر جمعه کوهنوردی خانوادگی، پیادهروی عصرانه با همسایه و...
حتی اگه رسیدن به اهداف، کُند پیش بره، اشکال نداره، همین که آهسته و پیوسته باشه خوبه اما رهاش نکنن، فقط بنویسن، عمل کنن بنویسن، عمل کنن. اونقدی که ملکه ذهنشون بشه. حتی شده کم ولی ادامه دار باشه و بی هدف و بی برنامه روز رو تموم نکنن.
برا اعضای خانواده هم، با کمک و مشورتشون و با توجه به علاقه و استعدادی که دارن، برنامه و اهداف مناسب رو براشون یادداشت کنن.
مثلا به عنوان نمونه، من دختر بزرگم( علاقه به تسلط در هنر آشپزی و کیک پزی داره و زبان انگلیسی یاد گرفتن)، که اینا رو جز اهداف بزرگ نوشتم و هدفای کوچیک (ممتاز درسی شدن در پایه ششم ، یادگیری شنا و... ) و بعد براش کارایی که لازمه رو یاداشت کردم مثلا برای هدف یادگیری شنا ،آموزش شنا یکماهه در تابستان ، یا ممتاز درسی شدن(نوشتن درس ها بعد مدرسه و مرور آخر شب. حل تمرین ریاضی با پدر. حل کتاب نمونه سوال)
و برا هر کاری حتما هدف گذاری بشه و راه های رسیدن بهش انجام بدن برا تک تک اعضای خانواده حتی اگه بچه ی کوچیک دارن، برا اونم برا رسیدگی به کارهاش برا خودشون و خودش برنامه بنویسن.
درسته زمان بر هست، خستگی داره، گاهی بیماری و بی حوصلگی و انرژی نداشتن داره حتی شاید ناامید هم بشین ولی باز دوباره برگردین به برنامه حتی شده برا یه هدف، چند سال طول بکشه.
اونقدی این هدف گذاری و برنامه نوشتن و عمل به برنامه رو حتی دست و پا شکسته انجام بدن که ملکه ذهنشون بشه که نیاز نباشه به هر لحظه نوشتن. مثلا من در طول ۱۴ سال زندگی مشترک، در سال نهم دیگه ملکه ذهنم شد برنامه ها و نیازی نیست هر روز بنویسم.
سن و سالم هم ۳۳ ساله دارم میشم. تو نگهداری بچه ها و در کنارش ادامه تحصیل و کار با وجود بچه که دوستان زیاد پرسیدن من زیاد سخت گیری نمیکنم و قانون های سخت و غیر قابل انعطاف نمی ذارم که برا خودم و بچه ها و همسرم دردسر ساز بشه و خودم مقید کنم که فقط بچه باید تو خونه بزرگ شه یا فقط حتما باید مهد بره.
روزایی که همسرم وقت کنه ایشون نگه می داره، حتی شده یک ساعت یا اگه نتونه دخترای بزرگم که دارن میرن تو ۱۲ سال و ۱۰ سال تو شیفت های معکوس مدرسه، این نباشه خونه دوستم یا خونه صمیمی ترین همسایه یا گاهی مهد یا گاهی مربی تو خونه گرفتن و گاهی مرخصی گرفتن خودم و انجام غیر حضوری درس یا پاره وقت کار کردن یا مرخصی زایمان و یا گاهی با خودم میبردم کلاس یا محل کار....
الان که معلمم کارم ۴ روز در هفته است، وقتی هم ارشد میخوندم، سه روز در هفته درس داشتم، دیگران میتونن درس خوندن رو مجازی انجام بدن یا کارایی انجام بدن که نیاز به بیرون رفتن نباشه تا وقتی بچه ها کوچیک هستن.
اگه میتونن مثلا فروشگاه یا کانال فروشگاهی آنلاین بزنن یا خیاطی در منزل یا کاری که بتونن بچه کوچیک رو هم ببرن محل کار یا هر کار دیگه ای که علاقه دارن ولی بدونن میشه با وجود بچه...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075