سلام ستایش خانم.
ممنون از کانال خوبتون.
می خواستم به اون خانمی که گفته بودن اندومتریوز دارن بگم که منم تیرماه سال قبل دچار این مشکل شدم، خیلی پیشرفت کرده بود حتی یکی از لوله هام رو هم از دست دادم. بعد از جراحی هم دکترگفتن که احتمال باردار شدنم به صورت طبیعی خیلی کمه. اما با توکل به خدا و پیگیری هایی که داشتیم، درمان های دارویی جواب داد و خداروشکر تیرماه امسال حامله شدم.
از لطف و عنایت خدا غافل نشید. ان شاءالله خدا به همه کسانی که آرزوی فرزند دارن، فرزند سالم و صالح عطا کنه.
برای منم دعا کنید که بچم سالم و صالح به دنیا بیاد ان شاءالله.
🌹🌹التماس دعا 🌹🌹
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━**
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس)
#دعای_خاص_نداریم_برای_غذای_نذری
#با_هر_دعا_سوره_میشه_غذا_را_متبرک_کرد
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
#پاسخ
@menoeslami آشپزی اسلامی
@T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام در جواب اون خانم که درباره سزارین چهارم پرسیدن بگم که خاله من سزارین چهارم انجام دادن و الحمدالله اتفاقی نیفتاد. التماس دعا
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━**
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس)
#دعای_خاص_نداریم_برای_غذای_نذری
#با_هر_دعا_سوره_میشه_غذا_را_متبرک_کرد
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
#پاسخ
@menoeslami آشپزی اسلامی
@T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام به ستایش گرامی و دوستان مجازی...
من فقط میخوام به دوستانی که برای لاغری شکم و پهلو رژیم ترک نهار رو که واقعا عالی هم هست در پیش میگیرن یه نکته بگم :در این رژیم شما باید یک بار بعد نماز صبحتون و بار دوم حدود ساعت ۱۰ صبح صبحانه ی کامل بخورید و بعد تا بعد نماز مغرب و عشا صبر کنید...و شام کامل بخورین،امیدوارم رعایت کنین تا نه ضعف کنین نه اندامتون بهم بخوره😊
بی بی گل از مشهد...
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━**
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس)
#دعای_خاص_نداریم_برای_غذای_نذری
#با_هر_دعا_سوره_میشه_غذا_را_متبرک_کرد
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
#پاسخ
@menoeslami آشپزی اسلامی
@T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام من باید ۷ روز دیگه پریود شم امروز دیدم ترشح هورمونیم زیاد شده و اینکه یه لخته کوچیکم هست حالت لکه بینی دادم به نظرتون
احتمال بارداری هست
دعا کنید برام خیلی چشم براه هستم
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━**
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس)
#دعای_خاص_نداریم_برای_غذای_نذری
#با_هر_دعا_سوره_میشه_غذا_را_متبرک_کرد
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
#سوال
@menoeslami آشپزی اسلامی
@T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام عزیزم برای خانمی که گفتند دندونشون دردمیکنه ،من هم ماه سوم دندون دردعجیبی داشتم که گریه میکردم تااین که به دکتر خودم گفتم ومجوز دادند و به دندون پزشک دادم ودندونم روکندند.چون یکی دوروز نبود .البته خود دندون پزشک گفتند که برم مجوز بیارم .واین که نباید هیچ مشکل زمینه ای داشته باشند مثل فشارخون یاکم خونی شدید یاناراحتی قلبی یایه جور مریضی هست که خونشون بندنمیاد خداراشکر من نداشتم انشالله که شماهم نداشته باشید
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━**
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس)
#دعای_خاص_نداریم_برای_غذای_نذری
#با_هر_دعا_سوره_میشه_غذا_را_متبرک_کرد
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
#پاسخ
@menoeslami آشپزی اسلامی
@T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام مجدد خانمی سونوگرافی انجام دادن میخواستم بپرسم مشکلی دارن یانه برا بارداری؟؟ممنون
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━**
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس)
#دعای_خاص_نداریم_برای_غذای_نذری
#با_هر_دعا_سوره_میشه_غذا_را_متبرک_کرد
╰━━═━━⊰❀👨🍳👩🍳❀⊱━━═━
#سوال
@menoeslami آشپزی اسلامی
@T_ASHPAZE سوال آشپزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تازگی شواهد جدیدی از کشف گونه ای از دایناسورها به دست اومده..😍
┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄
@khandehpak
#تجربه_من ۴۷۰
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#جنسیت_فرزند
#حرف_مردم
#قسمت_دوم
پسرم خیلی تنها بود، خیلی خوب میشد اگه یه همبازی پیدا میکرد. تصمیم داشتیم که بچه دار بشیم، پسرم که دقیقا سه ساله بود متوجه شدم باردارم اما نمیدونستم چطور باید به خانوادم قضیه ی بارداریم رو بگم چون میدونستم اصلا واکنش خوبی نشون نمیدن، مامانم به شدت مخالف بچه دار شدن من بود و همیشه میگفت بچه دوتا خوبه ولی برا تو که مستاجری و شوهرت تو رو برده شهر غربت، همین یکی بسه.
خلاصه روز موعود فرا رسید و خانوادم فهمیدن که من باردارم، مامانم از همون اول بهم گفت که کاری نداره و چون به حرفش گوش ندادم برای زایمانم نمیاد ،اما بعدش دلش سوخت و گفت دعا میکنه که این یکی دختر بشه که دیگه نیارم😔 خواه ناخواه حرفهای دیگران داشت روم تاثیر منفی می ذاشت، دست خودم نبود شهر غربت، تنهایی، دوتا بچه، مستاجری....... و خیلی حرفهای دیگه که ازش تو ذهنم غول ساخته بودن، من تقریبا اعتقادی به روزی مادی و معنوی که بچه با خودش میاره نداشتم، اینقدر که تو گوشم خونده بودن همه چیز گرونه، زندگی سخته، کی گفته خدا الکی روزی میده، خدا عقل داده باید فکرتو به کار بندازی بعد بگی خدا گفته و..........
ذهن من پر از این افکار منفی بود، این بار هم خدای مهربونم بهمون یه پسر خوشگل هدیه داد و من رو متوجه کرد هیچ چیز بی خواست و ارادش شکل نمیگیره...
مامانم برا زایمانم نیومد ولی خدای بزرگم منو تنها نگذاشت و یکی از بهترین دوستانم رو بدون اینکه بهش بگم که دارم میرم بیمارستان و از طریق پسر کوچیکم متوجه شده بود به بالینم فرستاد که کمکم کنه و تا عمر دارم شرمنده ی دوستم هستم بعد زایمانم با دیدنش گل از گلم شکفت، منتظره هیچکس نبودم و ناراحت اما خدا میدونه وقتی دوستم رو پشت در اتاق زایمان دیدم چقدر خوشحال شدم.
این بار هم به خواست و اراده ی خداوند زایمان نسبتا راحتتری از قبل داشتم و پسرم رو که پر از روزی معنوی بود در آغوش کشیدم. شاید روزی مادی پسر دومم خیلی محسوس نبود یا به چشم من نیومد اما به شدت روزی معنوی زیادی داشت که قابل شمارش نیست.
پسر دومم هم خیلی زود قد کشید و بزرگ شد و هم چنان تیکه و کنایه های خانواده تمومی نداشت و وجود من رو پر از اضطراب میکرد.
نزدیکای اربعین امام حسین علیه السلام بود که همسرم قصد سفر به کربلا کردن، خیلی دوست داشتیم که با هم بریم اما نشد، همسرم گفت به نیابت از من این سفر رو میرن و اولین نگاهی که به حرم ابا عبدلله انداختن حاجت من رو میخوان، ازم پرسید حاجتت چیه من هم گفتم به امام حسین بگو از طرف من، سومین بچه مون دختر باشه 👧
سومین بچم رو بعد از برگشت همسرم از کربلا باردار شدم به صورت خیلی اتفاقی🤔 وقتی فهمیدم باردارم تا چند روز اشکم تموم نمیشد و گریم بند نمیومد نه از این که چرا باردار شدم، استرس و اضطراب بازخورد خانواده ها علی الخصوص مادرم برام کاملا روشن بود، من تو خونواده ای بزرگ شده بودم که دو بچه زیاد محسوب میشد چه برسه به سه تا😰.
مدتی گذشت و سعی کردم اول با خودم کنار بیام، همسرجان هم خیلی کمکم کرد و با صحبتهاش بهم انرژی مثبت می داد از روزی های فراوون خدا و نعمتهایی که بهمون داده که توان لحظه ای شکر گذاریش رو نداریم تا سلامتی بچه ها و بارداری آسون و ........
اول بارداریم رو با مادرشوهرم درمیون گذاشتم و خداروشکر خیلی دعوا نکرد🤗 و گفت آب و نون شون که با خودتونه، سختی های بزرگ کردنشم با خودتون، هر چی دوست دارید بیارید😄
دو ماهم بود که مادرم متوجه بارداریم شد و خدا میدونه که از اون به بعد به من چی گذشت، هفت ماه چرا به فکر خودت نیستی، زندگی سخته، بچه ی زیاد تربیتش سخته، تو که نه ماشین داری نه خونه ... اما جالب اینجاس از اون جایی که خدای مهربون حاضر و ناظر به اعمالمون هست و به پیغمبرشون در قرآن فرمودن( و یرزقهم من حیث لا یحتسب) ما تونستیم همون ماه اول بارداریم، صاحب ماشین بشیم 🚖 تقریبا سر و صداها کم شد ولی مادرم هم چنان سر سنگین و ناراحت از من بود.
روزها می گذشت و من منتطر روزی بودم که نوبت سونو گرافیم برسه و منتظر حاجت روا شدنم بودن، اگه بچم دختر میشد همه میگفتن خوب دختر میخواست و بهش رسید و اگه پسر میشد میگفتن خوب پس باز میاره تا دختر بشه، تا اون روز حرف دیگران برام خیلی زیاد مهم بود یعنی بهتره بگم اصلا بنای زندگی من حرفهای اطرافیانم بود، اینکه چه کاری رو دوست دارن من انجام بدم و این که از چه کاری خوششون نمیاد من انجام ندم.
چهار ماهم بود که با کلی نذر و نیاز راهی مطب دکتر شدم و با استرس خیلی زیاد روی تخت دراز کشیدم قلبم تند تند میزد خانم دکتر گفت چندتا بچه داری گفتم دوتا گفت جنسیت شون؟ گفتم پسر گفت مبارک باشه پسره😄گفتم خانم دکتر مطمئنید گفت بله مطمئن😄
ادامه دارد...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅ بی اذن خدا برگی از درخت نمی افتد....
بعد از ده روز جشن غدیر از عید قربان تا غدیر متوجه شدم که فرزند چهارمم راباردار هستم واین راچون هدیهی امیرالمؤمنین «ع» دانستم بسیار خوشحال بودم.
بعد از یک دهه روضه خوانی در این شرایط خاص کرونا و.. در دهه اول محرم مزد آن رفتن به کربلای معلی بدون هیچ گونه برنامه ریزی طی 24 ساعت کارهای ویزا وتست منفی کروناوبلیط هواپیما و... حل شد وراهی کربلای معلی شدیم.
بعد از 4 روز اقامت در کربلا، کم کم لکه بینی پیداکردم وبا انجام تدابیر خانم شریفی وکم کردن پیاده روی فاصله هتل تا حرم «حدود 6 دقیقه»کمی بهتر شدم.
روز پنجم به نجف اشرف رفتیم که قرار شد بعد از دوروز اقامت در نجف، هوایی به ایران برگردیم.
روز اولی که در نجف بودیم لکه بینی ها بیشتر وتیره تر شد. ولی اصلا نگران نبودم چون همه چیز روبه خود امیرالمؤمنین سپرده بودم وخودم را مهمان ایشان میدانستم.
تااین که خونریزی ودرد من شروع شد ومن تنها در هتلی که حتی آبجوش هم پيدا نمیشد با توسل به ائمه معصومین علیهم السلام وهمراهی همسرم بعد از 5 ساعت درد شدید، هدیه امیرالمومنین در خانه خودشان سقط شد.
فردای آنروز جنین را در وادي السلام پای قبر آیت الله قاضی دفن کردیم.
اولش خیلی ناراحت شدم چون من این فرزند را بیمه حضرت ابوالفضل ونظر شده حضرت علی علیه السلام میدانستم. ولی بعد که روایت هایی دررابطه با سقط جنین را شنیدم که اینها خود شافع پدر و مادر درب بهشت هستند واز طرفی اگر دختر باشد نزد حضرت زهرا سلام الله علیها واگر پسر باشند نزد حضرت ابراهیم «ع» تربیت میشوند، خداروشکر کردم.
هر کار خداوند حکمتی دارد...
قرار بر این بود که ما بعد از زیارت نجف برگردیم ولی بعد از این اتفاق تابه امروز ما هنوز مهمان اهل بیت هستیم ..
من این اتفاق با همهی سختی که داشت به فال نیک میگیرم وامید دارم که انشالله خداوند فرزندان زیادی را رزق ما قرار دهد.
من اینجا به یاد همه ی مادران گروه نائب الزیاره بودم بخصوص خانم شریفی عزیز که خاصا برایشان زیارت عاشورا با صد لعن و سلام رو خوندم.
انشالله خدا قبول کند.
#دلنوشته_زائو20
وقتی عمو پورنگ ناشناس تو اسنپ سوار میشه☺️
واکنش رانتده👇😳
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
#تجربه_من ۴۷۰
#فرزندآوری
#جنسیت_فرزند
#حرف_مردم
#قسمت_سوم
با گریه از مطب اومدم بیرون همسرم و بچه ها توی ماشین منتظر من بودن مطمئن بودم که همسر جان براش مهم نیست جنسیت بچه چیه و فقط مثل همیشه می پرسه سالم بود یا نه، اما برای من که باید با خانوادم که منتطر بودن بفهمن جنسیت بچه چیه مواجه میشدم خیلی مهم بود، البته غیر از اون خودم هم از صمیم قلب دختر میخواستم و نمیتونم این مسئله رو انکار کنم.
وقتی برگشتم خونه موقع اذان مغرب بود با گریه نشستم سر سجاده و قرآن رو باز کردم (من همیشه مواقعی که خیلی ناراحتم و واقعا مستأصل میشم به قرآن رجوع میکنم و از خداوند مهربون راهنمایی میخوام)سوره ی اسرا آیه ی ۸ (عسی ان یرحمکم و ان عدتم عدنا ..............و یدع الا نسان بالشر دعاعه بالخیر و کان الانسان عجولا)(امید است که خداوند به شما رحم کند و اگر طغیان و فساد کنید ما هم به عذاب شدید باز میگردیم. و انسان به همان صورت که خوبی ها را می طلبد،بدی ها را می طلبد و انسان بسیار عجول و شتابزده است) وقتی این آیات اومدن جلوی نظرم ناخودآگاه اشکام بند اومدن، اون جا بود که متوجه شدم دارم ناشکری میکنم و خدای حکیم مطمئنا بهترین ها رو نصیبمون کرده و ما از خیلی چیزها بی خبریم.
فردای اون روز وقتی همه فهمیدن که این فرزندم هم پسره به حالتهای گوناگون بهم می فهموندن که پس به قول معروف این رشته سر دراز دارد😒 خوب حالا من مونده بودم و متقاعد کردن یکسری آدمی که اصلا حرفهای منو قبول نداشتن نه تنها حرفهای من بلکه آیات قرآن، اونجا بود که فهمیدم خیلی از ماها مصداق آیه ی شریفه ی ( نومن ببعض و نکفر ببعض) هستیم، می بینیم کجا و چی به نفعمون هست همون جا حجت رو قرآن قرار میدیم ولی وای به اون روزی که اعتقادات تو خالی ذهنمون با کلام خدا و اهل بیت تطابق پیدا نکنه......
جالب اینجاست که خودم میدونستم چیکار دارم میکنم و با خدا جونم عهد بستم که انشاالله لیاقت داشته باشم و بچه هام رو خوب تربیت کنم که یار و مددکار حضرت حجت باشن انشاالله، اما باز هم سعی در متقاعد کردن اطرافیان داشتم، همونهایی که تو خفا به حرفهای من میخندیدن و احتمال میدادن شاید من عقلم رو از دست داده باشم😄
بارداری راحتی رو پشت سر گذاشتم البته خوب با بودن دوتا پسر بچه ی شیطون و نبودن همسر (چون همسرم گاهی برای کار مجبور بودن ما رو تنها بگذارن و به شهر دیگه ای برن) کار سختتر بود اما با توکل بر خدا و توسل به حضرت رباب (که ارادت خاصی بهشون دارم) میگذشت. این بار هم اولتیماتوم از طرف مادرم صادر شد که برای زایمانم نمیاد 😔
دوباره استرسها شروع شد و فکر و خیال اینکه اگر نتونم این بار زایمان طبیعی داشته باشم چون این بارداریم یه کم با حاملگی های قبلم تفاوت داشت و اون فشار بالای من بود و همین بیشتر من رو می ترسوند.
به خاطر کار همسرم مجبور شدیم به شهر خودمون برگردیم و حالا دیگه من ۷ ماهه باردار بودم، باز هم خدای مهربونم کمکم کرد و تنهام نگذاشت و من تونستم با یک زایمان طبیعی خیلی راحت پسرم رو دنیا بیارم البته اینبار تنها کسی که پشت در اتاق زایمان منتظرم بود همسرم بودن که بعد از زایمانم هم به یکی از خدمه مقداری پول داده بودن و ازشون خواستم بیان کمک من و لباسهای پسرم رو بپوشونن😊 نکته ی قابل توجه این اتفاقات اینجاست که هر چی من از طرف اطرافیان تهدید میشدم که اگر بچه بیارم تنها میمونم و کسی حاصر نیست بیاد کمکم اما هر بار اسباب و مسببات الهی جوری رقم میخورد که همه چیز آسون تر از قبل می شد. الحمدلله و با فضل خدا یه پسر شیطون و خوشگل نصیبمون شده که هر کسی تا میبینتش عاشقش میشه😊
ثواب دوسال شیر دادن به پسرم رو این بار هدیه به حضرت رباب مادر شش ماهه ی کربلا کردم و ازشون خواستم که اینبار خونه مون رو به قدوم مبارک یه فرشته کوچولو مزین کنن که همونجا نذر کردم که اگر این اتفاق بیفته اسمش رو به تبعیت به اسم مادرمون حضرت فاطمه، فاطمه می گذارم.
از زایمان پسر سومم به بعد تقریبا همه ی انگشت اشاره ها به سمت من بود حتی اگر تا اون موقع از سمت خانواده ی همسرم هم حرفی نمیشنیدم، حالا دیگه اونها هم شروع کرده بودن به نصیحت و پند و اندرز این که دیگه بسه، خیلی سخته، بچه ی زیاد دردسره، تو که شوهرت همیشه پیشت نیست، میخوای چکار این همه، بچه آینده میخواد و در آخر آموزش راههای مختلف جلوگیری از بارداری توسط فامیل😳
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1