eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.3هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴آقای کاظمی وزیر آموزش و پرورش: آزمون جــدید برای جذب معلم و امســـال برگـــزار میگـــردد ✅ جزئیــات تکــمیلی خـبر و شــرایط آزمــون رو در لینک زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 برنامه جدید مطالعاتی در حال آماده سازی هست ، جا نمونید 👆⚠️
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۱۸ اون ۴۰ روز فوت مادرم با وجود بچه ی دوساله نمیدونم چجوری گذشت، من حالا باید قوی تر میشدم و پدر و برادرم رو هم‌ حمایت میکردم، خیلی سخت گذشت و من دچار افسردگی شدید شدم و بچه دار شدنم همینطور عقب میوفتاد ... به پیشنهاد خودم که سختترین کار تو عمرم بود، برای پدرم زن گرفتیم تا سروسامون بگیره و خودم درگیر مسائل روحی شدید شده بودم بعد دوسال از فوت مادرم، تصمیم گرفتم باردار شم بعد چند ماه اقدام و جواب منفی بیخیال شدم و ولش کردم ولی همون ماه تو اوج ناباوری باردار شدم، همه بهم میگفتن خدا کنه دختر باشه تا سنگ صبورت باشه تو مادرت فوت شده، خواهرهم نداری، تنهایی منم دلم میخواست دختر باشه رفتم‌ سونوگرافی و دکتر گفت یه پسر تو راهه، خیلی تو ذوقم خورد، ناراحت شدم اما خدا رو شکر کردم پسرم خیلی خوشحال شد که خدا یه داداش داره بهش هدیه میده .... من همه ی فکرم این بود که من این روزا رو بدون مادرم چجوری بگذرونم و کی ازم مراقبت کنه، تا اینکه پسر دومم بدنیا اومد، یه پسر شیرین و زیبا که هرکسی میدیدش عاشقش میشد، من برخلاف زایمان اولم‌ سزارین شدم و خواهرشوهرم ۴ روز ازم مراقبت کرد و رفت، چون شاغل بود و از اون به بعد تمام سختی ها به دوش من و همسرم بود، همسری که مثل پروانه دورم میچرخید و کمبودهای نبود مادر رو برام پر می‌کرد. خلاصه گذشت و بعد یک سال من به فکر بچه سوم افتادم و میخواستم برم دکتر تغذیه و چن ماه رژیم بگیرم تا دختردار شم ولی از طرفی می ترسیدم دخالت در کارخدا باشه تو همین فکر ها بودم که یک ماه بعد از تولد یک سالگی پسرم متوجه شدم‌ خدا خواسته باردارم، روز تولد حضرت معصومه بی بی چکم مثبت شد، هم خوشحال بودم هم شوکه بودم و هم ترسی تو وجودم اومد که خدایا یعنی میتونم از پسش بربیام؟ بالاخره روز سونو رسید و من متوجه شدم خدا بهم‌ دختر هدیه کرده، تمام وجودم شوق بود و اشک شوق می‌ریختم، همسر و پسرمم خیلی خوشحال شدن این دوران رو با تمام‌سختی ها گذروندم با وجود پسر شیرخوارم و پسر اول ابتدایی که مسولیت کارهای مدرسه ی اون هم به گردنم بود با سختی گذشت تا رسیدم به ماه آخر بارداری و الان از شما میخوام برام‌ دعا کنید که خدا کمک کنه بتونم از پس این مسؤلیت سنگین بربیام ☺️ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از مسجد حضرت قائم(عج)
🎴 پدر جوان برای راه رفتن و کار کردن به کمک فوری نیاز دارد! پدر جوانی که همسرش هم مبتلا به بیماری سرطان هست؛ دچار عارضه‌ی شدید از طریق زانو شده و باید سریعا با عمل جراحی تعویض مفصل انجام بده. متاسفانه الان به سختی راه میره اما با تمام دردی که داره دست فروشی می‌کنه تا بتونه مخارج زندگی رو تامین کنه! برای درمان ایشون به کمک شما نیاز داریم؛ با هر مبلغی که توان دارید شریک باشید؛ حساب خیریه‌ی مسجد حضرت قائم(عج)👇 ■
6037997599856011
900170000000107026251004
مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می‌شود 🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
یکی از معتبرترین خیریه‌های مناطق محروم کشور؛ مجموعه‌ و مسجد حضرت قائم(عج) هست که مورد اعتماد فعالان رسانه‌ای و کانال های مختلف هست و می‌تونید نذورات و صدقات خودتون رو به حساب‌های این مجموعه واریز کنید. اطلاعات بیشتر از این مجموعه👇 https://eitaa.com/joinchat/2846883849Cbf3af7a7e9
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۱۹ من متولد هفتادم، همسرم پسر عمه ام هستن و سال ۸۶ از من خواستگاری کردن و خانواده من هم قبول کردن. اینم بگم که من اولین انتخاب همسرم بودم و وقتی خانواده همسر فهمیده بودن خیلی تعجب کرده بودن که منو انتخاب کرده چون من سنم کم بود و دوتا خواهر قبل خودم در منزل بود و عمه جان پیش خودشون خواهر بزرگ منو برای همسرم انتخاب کرده بودن😅 بعد از خواستگاری و با موافقت خانواده من، ما نامزد بودیم که متاسفانه حرف های اطرافیانم که نمی دونم از روی حسادت یا هر چیز دیگه ای بود روی من تاثیر بد گذاشت و من نامزدی رو به هم زدم و این باعث شد خانواده عمه با ما قطع رابطه کنن. ولی همسرم که خیلی منو دوست داشت رفت و آمد رو با ما قطع نکرد به امید اینکه من دوباره پشیمان بشم، بعد از چند ماه وقتی دیدم همسرم خیلی پیگیره دوباره قبول کردم که نامزد کنیم و این دفعه خودم به دست بوس عمه رفتم تا کوتاه اومدن و اینجا اولین ضربه رو از گوش دادن به حرف بقیه خوردم. الان هم بعد از این همه سال، همسرم بهم میگه خیلی اون موقع اذیتم کردی و هنوز ناراحتم که چرا اون کارو کردی. ما بالاخره سال ۸۸ عقد کردیم و با یه جشن خیلی کوچیک رفتیم سر زندگیمون در جوار خانواده همسر. بعد از عروسی همسرم گفت که باید بچه بیاریم ولی من از همون اول مخالفت کردم، می گفتم من سنم کمه و هنوز وقت دارم. و ۱ سال بعد از ازدواج بالاخره رضایت دادم که باردار بشم که الان خیلی خدارو شکر می کنم که زود اقدام کردم و پسر عزیزم آذر ۹۰ به دنیا اومد. که دقیقا دوسالگی پسرم ما خونه ساختیم و به خونه خودمون رفتیم. سه سالگی پسرم دوباره همسرم بچه بعدی رو خواست و من دوباره به تاخیر انداختم و بعد که قبول کردم تا یکسال باردار نشدم و خیلی اذیت شدم تا سال ۹۵ دختر نازنینم به دنیا اومد. ما از پاقدم پسرم خانه دار شدیم ولی رابطه ام با همسرم اصلا خوب نبود و هنوز من باهاش مشکل داشتم و خیلی ناشکر بودم و با بقیه مقایسه ش می کردم. در صورتی که همسرم خیلی عاشقم بود و برای زندگیمون تلاش می کرد و هیچ چیز برای ما کم نگذاشته بود. ولی با اومدن دختر به طور معجزه آسایی رابطه منو همسرم عالی شد و من خیلی از زندگیم راضی شدم و پشیمون از رفتارهای گذشته ام. در صورتی که از لحاظ مالی ورشکسته شدیم و همسرم بیکار شد ولی به لطف خدا و پاقدم دخترم زندگیمون خیلی شیرین شد. که خدارو شکر اون روزها رو در کنار هم گذراندیم و به خوبی عبور کردیم. و بعد از اون ورشکستگی و با تغییر شغل همسر دوباره خونه مون رو فروختیم و یه زمین بزرگتر گرفتیم و ساختیم. نه کامل مجهز ولی ساختیم و هنوز هم کار داره ولی داخلش زندگی می کنیم و تلاش می کنیم کاملش کنیم. بعد از ساختن خونه همسر جان شروع کرد به گفتن اینکه بچه سوم رو بیاریم😅😅 و من فکر می کردم اگه یه بچه دیگه بیارم به خودم و بچه‌ها ظلم کردم. که این طرز فکر هم حاصل حرف های اطرافیانم بود😔 و بعد از اینکه دخترم هفت ساله شد به طور اتفاقی با کانال شما آشنا شدم و فهمیدم که من چقدر ناشکری کردم و با اینکه ادعام می شد توکلم به خدا زیاده، نمی دونستم که روزی بچه رو خدا میده و ما هیچ کاره ایم. وقتی به همسرم گفتم که موافقم بنده خدا فکر می کرد دارم شوخی می کنم از بس که همیشه باهاش مخالفت کرده بودم و الان که چند ماهه منتظر هستیم و هیچ اتفاقی نمی افته، اول خدارو شکر می کنم که اون دوتا بچه ام رو تا سنم کمتر بود به دنیا آوردم چون هرچی سنم بالاتر رفت مشکل تنبلی تخمدان هم بیشتر شد، دوم ناراحتم که دوباره چند سال گول حرف بقیه رو خوردم و به حرف همسرم گوش ندادم که زودتر برای بچه سوم اقدام کنم😔 و حالا در سن ۳۲ سالگی به دلیل تنبلی تخمدان این توفیق از ما گرفته و من هنوز از ترس حرف بقیه به کسی نگفتم که اقدام به بارداری کردم و ای کاش یاد بگیریم انقدر تو زندگی همدیگه دخالت نکنیم و کسی رو با حرف هامون اذیت نکنیم. و هرروز خدارو شکر می کنم که با کانال شما آشنا شدم و قدر بچه های سالم و صالح که خدا بهم داده رو دونستم و بازم شکر که هنوز هم وقت آوردن بچه سوم رو دارم و با دعای شما عزیزان خدا دوباره به من توفیق مادر شدن رو میده. و من فقط و فقط به عشق امام زمانم که انشاالله بچه‌هام سربازان آقا بشن و به عشق وطنم ایران عزیزتر از جانم و به عشق رهبر عزیزم شب و روز دعا می کنم که این توفیق رو به هممون بده و لذت دوباره مادر شدن رو بچشیم🙏 هیچوقت نذارین حرف دیگران روی شما تاثیر بذاره و اون کاری رو که می دونید به صلاح زندگیتونه انجام بدین، به من می گفتن دوتا بسه، هم پسرشو داری هم دخترشو...برو خوش بگذرون🙁نه تنها این چند سال خوش نگذروندم😔 بلکه خوردن قرص های ضد بارداری باعث مریض شدنم و اضافه وزنم شد. التماس دعا از همه‌ی شما عزیزان دارم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجوری یکیو بخواید، خالص و صادقانه، در بود و نبودش… کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄                @khandehpak
▪️دوره‌ مکالمه عربی به نیت شهادت ▪️ قیمت اصلی ۳۰۰تومان فقط تا ۱۳ آذر 👳🏻‍♂عربی رو یاد بگیر و🧕 🇱🇧کنارمردم لبنان بایست💪 روز های پایانی تخفیف 100% 《مجموعه صوت🎙+متن📋》 الان از دست‌بدی قطعا پشیمون میشی😉 برای ثبت‌نام‌ و توضیحات‌بیشتربزن رو لینک زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/392560975Cfd96b41e4b
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
✅ این دوره رایگان مکالمه عربی مورد تایید هست. باتوجه به تحولات منطقه، کسانی که زبان عربی بلد باشند یک گام بلند از دیگران جلو هستند. ♨️سریع ثبت‌نام کن تا مهلتش تموم نشده 👇 https://eitaa.com/joinchat/392560975Cfd96b41e4b
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۲۰ متولد ۶۷ هستم و ساکن تهران، سال اول دانشگاه، به همسرم، که تک فرزند بودن، جواب مثبت دادم، ما خانواده ای ۴ فرزندی و دختر اول خانواده بودم. پدرم روی هم کفو بودن تاکید داشتن که الان بعد از سالها زندگی مشترک، دعاگوی پدرم هستم چون اصل خیلی مهمی در زندگی زناشویی هست و ما الحمدالله از لحاظ فرهنگی، اقتصادی و عقیده ای خیلی نزدیک بهم هستیم. سال سوم دانشگاه باردار شدم، در اثر فعالیتهای زیاد و بدو بدو ها در دانشگاه، در سه ماهگی سقط داشتم ولی چون خیلی تعلل داشتم برا پایان بارداری، به نظر پزشکان به بافت داخلی رحم آسیب رسید و پزشک بیمارستان به مادرم گفتن که دخترتون دیگه باردار نمیشه، دنیای مادرم تیره شده بود. شوهرم تک فرزند بود و اطرافیان منتظر تولد فرزند ما بودن😔 ولی از اول شروع بارداری تا پایان بی فرجام آن، همسرم یکبار کمتر از گل بهم نگفتن و خیلی دلداری بهم میدادن، منم فقط گریه... 😭 چند ماهی به اصرار من، دنبال درمان بودم و هر ماه آزمایش که گفته شد، انجام دادم، تا اینکه یکباره قبل آزمایش، شوهرم تصمیم گرفتن به زیارت امام رضا علیه السلام بریم هر چه اصرار کردم اول بریم آزمایش، قبول نکردن، راهی سفر شدیم. از نظر مالی خیلی ضعیف بودیم، هر دو دانشجو، تابستان همسرم کار می‌کردن و پس انداز، زمستان و وقت تحصیل خرج می کردیم. با اینکه هر دو خانواده مرفه بودن، هر کدام فکر می‌کردن خانواده مقابل هوای اقتصادی ما رو دارن و... حمایتی آنچنانی نداشتیم، راست و حسینی، در طول هفت هشت سال اول زندگی، هیچ لباس جدیدی، رستورانی یا..... نداشتیم ولی هر دو قانع و شاد بودیم و مسائل مادی برامون اولویتی نداشت.☺️ از ذخیره غذایی خانه، به مشهد بردیم. اونجا پخت پز ساده ای داشتیم، اتاقی کوچک گرفتیم ولی خیلی عشقولانه برامون گذشت.... در مشهد فقط یک لیوان شیر موز خریدیم اون هم تو هوای سرد و دونفری😌 لحظات معنوی خوبی در حرم داشتیم، برنامه ریزی می‌کردیم ظهر ها برای تلاوت قرآن و شب نماز جعفر طیار و... خلاصه بعد مشهد، آخرین آزمایش رو دادم و شوهرم دیگه اجازه ادامه درمان ندادن... بعد از مدتی، برای بار دوم باردار شدم، وقتی نتیجه آزمایش بارداری رو برای پزشکم که مذهبی هم بودن، بردم خشکش زد، عینکش رو برداشت و فوتی کرد و روند مراقبت های دوران بارداری رو شروع کردن. مادرم بعد از اولین نتیجه سونوگرافی، نذر گوسفندی که به نیت حضرت ابالفضل علیه السلام کرده بودن، قربانی کردن، و به تصمیم شوهرم تا هفت ماهگی بارداری رو از اقوام دورتر مخفی نگه داشتیم، چون حرف و حدیث زیادی داشتن فکر می‌کردن چه خبره، رفاه اقتصادی کامل و دانشگاه میرن و... الحمدالله فرزند اولم در بیمارستان عمومی و با بیمه بستری بدنیا اومدن، بسیار زیبا و خوشبو 🌺 خیلی سخت گذشت، خیلی حمایت از طریق مادرامون نمیشدیم چون فکر میکردن از پس بچه ی بسیار نا آروم بر می آییم، شایدم هر مادری فکر می‌کرد، مادر همسر به کمک ما می آید.😚 فرزند دومم، بعد از سه سال بدنیا اوم، این فرزند رو هم تا آخر هشت ماهگی بارداری، اقوام اطلاعی نداشتن، از لحاظ مالی یکم تکون خوردیم با قسط و فروختن زمینی( درمهریه ام) دور افتاده از شهر، با کلی کلنجار با پدرشوهرم به علت اینکه آینده دارد و حالا زود است، نا گفته نماند منظور از آینده،١۵ سال بعد میشد😅 خلاصه خونه فسقلی خریدیم و اولین سرمایه زندگی ما شد. سه سال بعد فرزند سومم بدنیا اومد، دیگه نق نق همه، از جمله خانواده ام در آمده بود که شما دیگه چرا؟ مگه قدیمی هستید سه فرزند پسر برا چی می‌خواهید؟ ولی با برنامه ریزی قبلی سه سال بعد فرزند چهارم ما نیز بدنیا اومد، یه دختر ناز... همسرم همچنان در حال تحصیل دکترا هستن و اهل خیر... تابستان ها به سفرهای جهادی میریم، سر سفره مون نیازمندان را مهمان می‌کنه، ماهی چهار میلیون دریافتی داریم ولی با برکته، از پس اندازه ای مون قرض الحسنه به دوستان میدیم، فرزندانی که تربیت کردیم هم نسبت به هم سنی هاشون با تجربه و اهل خیر هستن الحمدالله همه ی این رزق های دنیوی و اخروی را از توکل زیاد بخدا و توسل هفتگی با برنامه روضه خانگی همسرم با فرزندانم در خانه داریم، هر موقع شرایط مادی یا خدا نکرده بیماری پیش بیاد، وضو می‌گیریم، حدیث کسا می‌خونیم، بعد روضه، با بچه ها گرگم به هوا و بازی هیجانی می‌کنیم تا جذابیت دعا حفظ بشه... چهار کلمه ی توکل، توسل، برنامه ریزی و قناعت رمز موفقیت ما در زندگی ست❤️🌺 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آخر این میجان خانم کار دستم داد 😜😋 با کلیپای آشپزی در طبیعتش عاشق آشپزی شدم 😅👌 لامصب آشپز فقط شمالیا 😁 نازِ شصتشون که همه ی فوت و فنارو یاد میدن😁 بیا 😍👇 🧕https://eitaa.com/joinchat/946471758Ccf0980a357 ༼ つ ◕_◕ ༽つ🍪 صدای کلیپاش موقع آشپزی واسِ هر زنی مثِ تراپی روح میمونه🥺 بیا☝️
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
اگر عاشق آشپزی روســتایی در طبیعت هستی بیا اینجا🌱😍 آموزش بیش از 70 مدل غذای اصیل شمالی😋👇 https://eitaa.com/joinchat/946471758Ccf0980a357 همراه با روزمـ‍ـرگی و بــازار گردی های گیــلانِ زیـبا😍 https://eitaa.com/joinchat/946471758Ccf0980a357