#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
سفر کردن بدون تو! گمانم خواب میبینم
من از بس بر تو میگریم جهان را آب میبینم
سفر کردن بدون تو! برای ما خطر دارد
که این راهِ چهل روزه، هزاران درد سر دارد
سفر کردن بدون تو! عجب فرجام و تقدیری
میان خواب هم دیگر سراغم را نمیگیری
سفر کردن بدون تو! به رویِ ناقهی عریان
امان از هسفرهایم، دعایم کن برادر جان
سفر کردن بدون تو! پر از زخم است احساسم
چقدر این روزها در قافله محتاج عباسم
تو رفتی شانههایت رفت دیگر تکیهگاهی نیست
برای خواهرت جز سوختن، جز صبر راهی نیست
شبیه سرو بر پا هستم و نستوه میمانم
میان گردبادِ غم شبیه کوه میمانم
به راهت لحظه لحظه با تمامِ خویش میجنگم
ندارم شِکوهای آخر، فقط بسیار دلتنگم
نه تو هستی، نه عباسم، نه قاسم، نه علی اکبر
صدایم کن ز روی نی، صدایم کن بگو: خواهر!
طلوعت را به نی دیدم تو سِرِّ مَطلَعُ الفَجری
عجب تعبیرِ جانکاهی، عجب تفسیرِ پُر زجری
به لبخند تو عادت داشتم، بر نِی تبسم کن
تبسم گر میسر نیست با قرآن تکلم کن
بخوان قرآن و رفع اتهام از آل عصمت کن
به اثبات مسلمان بودنت قرآن تلاوت کن!
به حال کودکانِ تو ندارد هیچ کس رحمی
نه از آب و نه از نان نیست ما را اندکی سهمی
نمیدانم که شمر آخر چه میخواهد در این عرصه
کنارِ ناقهها با تازیانه میزند پَرسه
یتیمانت ز روی ناقهها صد بار افتادند
به ضرب نیزه و کعبِ نیِ اشرار افتادند
پس از آنکه به نعلین تو دستان جسارت رفت
لباس و کفشِ پای کودکانت هم به غارت رفت
اسیران پا برهنه آمدند و غم مفصّل شد
کف پای یتیمانت پر از گُلهای تاول شد
نشسته نافله خواندم، برادر گریهها کردم
ولی آرام و پنهان زیر معجر گریهها کردم
کجا بودم؟ کجا هستم؟ ببین بازیِ دنیا را
به عرض تسلیت، نیزه تسلّی میدهد ما را
نخواهد رفت از یادم جسارتهای خصمانه
نخواهد رفت از یادم جفای اِبنِ مرجانه
در آن مجلس به حسرت هستیام را خوب میدیدم
گل و گلزخمهایش را به زیر چوب میدیدم
کشیدم زادهی مرجانه را در بند رسوایی
اگر چه این مصائب را ندیدم غیر زیبایی
هزار و یک مصیبت تا مدینه پیشِ رو دارم
دعایم کن حسین من، گرفتارم گرفتارم
✍ #مجتبی_شکریان
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_اسارت
ذکر شریف ارباب، تسبیحِ مستجاب است
پس یاحسین گفتن، اصلیترین ثواب است
یک قطره اشک ما را، هفتاد حج نوشته
اربابِ دستودلباز، از بس که خوشحساب است
یک بیت گریه کردیم، صد جِلد معرفت شد
شوریِ اشکِ هیئت، شیرینترین کتاب است
جُونِ حسین باشی، بوی بهشت داری
عطر لباس نوکر، خوشبوتر از گلاب است
هر منصبی که داریم، با انتخابِ زهراست
مادر برای فرزند، دنبالِ انتصاب است
ذکرِ مصیبتِ او، تضمین خانهی ماست
کاخ بدون روضه، کاشانهای خراب است
ما شهروندهایِ، جمهوریِ حسینیم
خونِ شهید گودال، تضمینِ انقلاب است
تا کارمان گره خورد، گفتیم: یا رقیّه
این نازدانه نامش، در هر زمان جواب است
دوری وَبالمان شد، زخمی به بالمان شد
یک سالِ بی زیارت، بالاترین عذاب است
خرجیِ کربلا را، پایِ نجف نوشتند
بانیِ اربعینش، شخصِ ابوتراب است
**
اربابِ آبها را، لبتشنه سر بُریدند
از داغ حنجرِ او، دلهای ما کباب است
آزار پشتِ آزار، بازار پشتِ بازار
آل علی گرفتار، دست همه طناب است
آن بانویی که گریان، دنبالِ نیزهداران
هِی میدَوَد پریشان، حس میکنم رباب است!
✍ #بردیا_محمدی
#امام_سجاد_ع_مصائب
#امام_سجاد_ع_شهادت
هربار آب دیدم و هربار سوختم
بسیار گریه کردم و بسیار سوختم
ای زهر، داغ سینهی من حاصل تو نیست
من سالها به دیدهی خونبار سوختم
از سال شصت و یک که چهل سال طی شده
هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم
دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار
در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم
یادم نرفته در وسط نیزهدارها
دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم
وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم
شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم
یادم نرفته بوسه به رگهای حنجرش
هر روز یاد آن غم دشوار سوختم
دیدم رقیه خورده زمین روی بوتهای
بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم
در بند مستها چقدر حرمتم شکست
با ناسزای دستهی اشرار، سوختم
تا ازدحام میشود از حال میروم
خیلی به یاد روضهی بازار سوختم
گهوارهی رضیع حرم را میان شام
دیدم میان دکهی تجار، سوختم
زخم عمیق سلسله هم آن قَدَر نسوخت
طوری که از تهاجم انظار، سوختم
با دیدن سکینهی مظلومه خواهرم
یک عمر یاد شرم علمدار سوختم
دیدم کفن به پیکر هر مرده میکنند...
سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم
✍ #محمدجواد_شیرازی
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
آزار دیدم
خود را میان معرکه بیمار دیدم
در خیمه بودم
هفت آسمان را برسرم آوار دیدم
در بین گودال
آیینۀ جسم پدر را تار دیدم
بابای خود را
دربین یک لشکر بدون یار دیدم
اینها بماند
از شام دیدم هرچه من آزار دیدم
شبهای بسیار
در بین صحرا عمه را بیدار دیدم
صد بار مُردم
وقتی به پای خواهرانم خار دیدم
ای وای از شام
گهواره را در بین یک بازار دیدم
بزم شراب و...
بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم
نامحرمان را
نزدیک مَحرمهای خود بسیار دیدم
✍ #مجید_تال
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_سجاد_ع_مصائب
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی
شبیه عمّهی مظلومهات بلا دیدی
«سری به نیزه بلند است» را شما دیدی
وَ غارت حرم و خیمه گاه را دیدی
دو چشم گریهی تو تا همیشه آباد است
در این سکوتِ تو صدها هزار فریاد است
برای گریهات آقا اشاره کافی بود
همین که چشم تو بینَد سه ساله، کافی بود
گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود
به آب دادن ذبحی، نظاره کافی بود
تو را به غصّه چهل سال مبتلا دیدند
به لحظهْ لحظهْ گریز تو کربلا دیدند
اگرچه عصر دهم قسمتِ تو غم گردید
که سایهی پدرت از سرِ تو کم گردید
نصیب تو فقط آه و غم و الم گردید
ز بار غصهی یاران، قَدِ تو خم گردید
اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود
خدا برای امامت تو را ذخیره نمود
دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت
دو پلک چشم ترِ تو، همیشه باران داشت
همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت
به سینه روضهی مکشوف چون هزاران داشت
سه شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را
تو تیغ دیدی و خنجر، به روی حنجر را
✍ #وحید_دکامین
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_سجاد_ع_مصائب
نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید به یادِ قمرش میافتاد
بی سبب نیست که از جملهیِ "بَکّائون" است
دائما اشک ز چشمانِ ترش میافتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد
با دلی خونشده میگفت که الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد
روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعههایِ پدرش دور و برش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi8/100
Gomnam-Haftegi960720[02].mp3
12.37M
▪️مصیبتهای اهل بیت در راه کوفه تا شام از زبان امام سجاد "علیه السلام" (مقتل)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 ویژه شهادت #امام_سجاد (ع)
#امام_سجاد(ع)🖤
▪️😭▪️
سر سفره به غذا که نظرش می افتاد
فکر اطفال گرسنه به سَرش می افتاد
شیرخواره بغل تازه عروسی می دید
یادِ لالاییِ رباب و پسرش می افتاد😭
گِله می کرد ز چشم بدِ بازاریها
سر بازار همین که گذرش می افتاد😭
گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت از حال
به دلش روضه ی ذبح پدرش می افتاد😭
این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین
یاد گودال فقط سینه زد و گفت حسین😭
یاد روزی که ز خیمه نگران زد بیرون
با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون
بی رَمَق جانب گودال نظر می انداخت
دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون😭
از تن شاه لباس عربی را بردند
نیزه از هرطرف پیکر آن زد بیرون😭
چادر فاطمه را هم به خدا خونی کرد
خون آن حنجر خشکیده چنان بیرون زد😭
حاجت این دل غمدیده روا می شد کاش
آن چهل منزل در پیش دو تا می شد کاش😭
دور ناموس خدا حلقه نامحرم بود
خواست کاری بکند حیف که فرصت کم بود😭
هر که پرسید ز بازار فقط گفت الشام..
گفت آنقدر بدانید که خولی هم بود😭
وسط مجلس مِی تکیه به زینب دادم
چون که بر عرش خدا تکیه زدن حَقَّم بود😭
گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت
سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت
😭😭😭😭😭😭😭
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi8/100
شب دوازدهم
https://eitaa.com/fatemi8/660
امام سجاد
https://eitaa.com/fatemi8/111
تویادگارحسینی
https://eitaa.com/fatemi8/112
من یادگار کربلایی
https://eitaa.com/fatemi8/113
مرا میشناسی بقیعم
https://eitaa.com/fatemi8/114
روضه سوختن کربلا دیده
https://eitaa.com/fatemi8/115
چهل سال در تب گریه کردم
https://eitaa.com/fatemi8/116
دریاچه دیده ترین گریه میکند
https://eitaa.com/fatemi8/117
من کیم تا تو بیایی ب سر بالینم
https://eitaa.com/fatemi8/666
امشب شب غریبی اولاد مصطفی است
https://eitaa.com/fatemi8/665
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
https://eitaa.com/fatemi8/664
لحظه ای از عمر تو نگذشته بی ذکر و عبادت
https://eitaa.com/fatemi8/118
غمش هم مثل اشکش بی حسابه
https://eitaa.com/fatemi8/119
چه جوری خاطره هام یادم بره
https://eitaa.com/fatemi8/120
روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند
https://eitaa.com/fatemi8/121
شامیان اشک عزیزان خدا را دیدند
https://eitaa.com/fatemi8/123
دريا به ديده تر من گريه ميکند
https://eitaa.com/fatemi8/126
سر سفره به غذا که نظرش می افتاد
https://eitaa.com/fatemi8/720
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی
https://eitaa.com/fatemi8/717
هربار آب دیدم و هربار سوختم
https://eitaa.com/fatemi8/715
🌹حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره
دلم درموج خون همرنگ مجنون شد دگرباره
به دست داعشی نامرد نااهل ستمکاره
حرم در خون نشست این گونه گلگون شد دگرباره
به یاد کربلای تشنه کامان بلا دیده
نگاه زائران آن لحظه محزون شد دگرباره
خشاب ازکینه وجهل ونفاق وناکسی پر شد
به قصد قتل دلداران چه بیرون شد دگرباره
حرم می گرید از این داغیاد زائران اینک
ز دیده جاری غمگین کارون شد دگرباره
بگو هیهات من الذله از کرب و بلا باشد
که بااین انقلاب عشق مقرون شد دگرباره
الهی اشک می باریم و میگویم به غمناله
حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره
#شعر:مهدی طهماسبی
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
https://eitaa.com/fatemi8/502
آتش زدن به خانه مولا بهانه بود
https://eitaa.com/fatemi8/503
حالا میان خانه اش کوثر ندارد
https://eitaa.com/fatemi8/922
چه روضهایست که هرکس روایتش میکرد
https://eitaa.com/fatemi8/921
_____
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
https://eitaa.com/fatemi222/736
بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو
https://eitaa.com/fatemi222/724
خدا مادرم را کجا می برند؟!
https://eitaa.com/fatemi222/730
بعد از رسول حرمت آل عبا شکست
https://eitaa.com/fatemi222/720
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است
https://eitaa.com/fatemi222/718
آهسته اسباب سفر را جمع کردی
https://eitaa.com/fatemi222/717
آقا سلام روضه مادر شروع شد
https://eitaa.com/fatemi222/716
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
https://eitaa.com/fatemi222/4151
مقتل-آخرین کلام های پیامبر(ص) با فاطمه(س)
https://eitaa.com/fatemi222/2206
فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا
https://eitaa.com/fatemi222/6992
گر نگاهی به ما كند زهرا
https://eitaa.com/fatemi222/6757
دعوت فاطمه
https://eitaa.com/fatemi222/7110
بانو شکسته بال و پرت میکشد مرا
https://eitaa.com/fatemi8/1716
اجر و پاداش رسالت، شعلۀ آذر نبود
https://eitaa.com/fatemi8/1703
این روزها خبر دادن به بِلال، مؤذنِ پیامبر...
https://eitaa.com/fatemi8/1698
زهرا همان کسی است که بیت محقرش
https://eitaa.com/fatemi8/1688
السلام ای دختر بدرالدجا
https://eitaa.com/fatemi8/1711
فاطمه معنی آیات خدا
https://eitaa.com/fatemi8/1710
از پشت بامِ خانه ی فاطمه...این صدا چند وقته تو مدینه نمیآد…
https://eitaa.com/fatemi8/1699
دلم میخواد یه شب مدینه باشم
https://eitaa.com/fatemi8/972
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
https://eitaa.com/fatemi8/964
❤️میلاد حضرت زهرا
https://eitaa.com/fatemi8/1742
آن که بعد پدر، در همه جا تنها بود
نور چشمان نبى، فاطمه ی زهرا بود!
گل مینوى بهشتى به جوانى پژمرد
آن که عطر نفسش، بوى خوش گلها بود
پاره ی جسم نبى را ز جفا آزردند
مأمن فاطمه، بیت الحزَن صحرا بود!
همه گفتند: على بعد وى از پا افتاد
کوه صبرى که چنان ثابت و پا برجا بود!
تا جگر گوشه محراب خدا را کشتند
چشم حیدر ز غمش یکسره خون پالا بود
رفت زهرا و على زآتش داغش همه عمر
سوخت چون شمع سراپاى، اگر بر پا بود!
بارد از دیده ی خود خون جگر «جیرودى»
بس که آن ماتم جانسوز، توان فرسا بود
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100