#شهید_گمنام
#غزل
به سیل اشک باید شست راه کاروان ها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمان ها مینوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرّد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبرند این استخوانها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را ؟
خبر دادند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
#میلاد_عرفان_پور
#بمناسبت صدوپنجاه شهیدی که آوردند
انتشارشعرتوسط
فضل الهی
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
#عقیق_شعر
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی
که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی
جواب هر چه که باشد نوازش است مرا
خدا کند بنوازد مرا ولو به " لن " ی
بساط حوزه کرم میکند ، چه ذوالکرمی
بساط روضه عطا میکند ، چه ذوالمننی
به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت
بله ؛غدیر جوان شد ز باده ی کهنی
ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث
چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی
به جعفر بن محمد بگو بسوز و بساز
مباش فکر حرم گر نواده ی حسنی
سیاه تر ز همه روزگار پروانه ست
اگر که شمع بسوزد میان انجمنی
نخست آنچه صدا میکند سر زانوست
اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی
ببین چه بر سر زن یا که مرد میاید
طناب را بکشی ، تازیانه هم بزنی
عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد
پناه برد به یک آستین پیرهنی
چه سخت میگذرد مرد آبروداری
طی طریق کند با غلام بددهنی
اگر چه سوخته در ، جای شکر آن باقی ست
که میخ در نگرفته به گوشه بدنی
اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست
که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی
چه حرفها نشنید و چه چیزها که ندید
شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی
غریب نیز از اینجا نمیرود عریان
برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی
#علی_اکبر_لطیفیان
#شهادت_امام_صادق_ع
نشرازحاج محمدفضل الهی
#سبکی که همه بلدهستند
(زمزمه)میان دود وآتش دیده ام کاشانه
میان دود وآتش دیده ام کاشانه را
به مانند دلم سوزانده دشمن خانه ام را
چوآتش شعله ور بود دوچشم من به دربود
به یادم آمدآنروز که مادر درخطربود
شدم نیمه جان روم زین جهان رسیده برلبم جان/
میان کوچه یاد از غربت پروانه کردم
به اشک دیده یاد از عمه ی دردانه کردم
دلم شدپاره پاره بگویم بااشاره
که ازگوش رقیه کشیدن گوشواره
شدم نیمه جان روم زین جهان رسیده برلبم جان/
چه شبهایی که نام مادرم رابی ادب برد
مرادرمجلسی بردن که برزخمم نمک خورد
دوچشمم پر زآبه دلم شام خرابه
کی میگه اجر قرآن ته جام شرابه
شدم نیمه جان روم زین جهان رسیده برلبم جان/
**
۰۹۲۱۵۱۲۶۴۹۱
دیوان فضل
بسمالله الرحمن الرحیم
#دهه_کرامت
#علی_ساعدی
▶️
ذیقعده شدوفرصت دلخواه آمد
یاران ،دهه ی کرامت از راه آمد
ای ضامن آهو مددی کن که دلم
بازمزمه ی "آمدم ای شاه" آمد
⏭
ای ضامن آهوکه کرم کارشماست
عالم خجل از رافت بسیارشماست
عمریست به لطف حق دل عاشق ما
همسایه ی دیواربه دیوارشماست
⏭
گرحفظ حجاب بین مردم نکنی
فردا طمع ازشفیعه ی قم نکنی
ای دخترگُل،جاده علامت دارد
هشدار ، رهِ بهشت را گم نکنی
⏭
درصحن توازغصه نجاتم دادند
خُدّام که یک شاخ نباتم دادند
شکرانه این عطیه گفتم چه کنم؟
سرمایه ی ذکر صلواتم دادند
⏭
ازبس که توجذبه ی خدایی داری
مشغول توام به خواب ودربیداری
تا گم نشود دلم دراین آمد وشد
دادم به حرم ، بخش امانتداری
⏭
تاصید محبت رضا(ع)شد دل من
ازبند غم و غصه رهاشد دل من
هرجاکه زمین خورد دراین وانفسا
گلدسته او گرفت وپاشد دل من
⏭
هرکس به ضمانت شما وام گرفت
از مسکن مهر دوسرا کام کرفت
درصحن شماکه مملو ازیادخداست
هرکس که قدم گذاشت آرام گرفت
⏹
© کانال دیوان فضل
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
👈 #نماز_یکشنبه_ماه_ذی_القعده
فضیلت این نماز:
براى این نماز روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده و در فضیلت این نماز آمده است که، هرکس آن را بجا آورد توبه اش پذیرفته مى شود و گناهانش آمرزیده مى گردد و سبب برکت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود، و در روز قیامت کسانى که از او طلبى و یا حقّى دارند، از وى راضى گردند و با ایمان از دنیا مى رود و قبرش براى او وسیع و نورانى گردد و پدر و مادرش از او راضى شوند، و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند، ذریّه او نیز بخشیده شوند و روزى او وسیع گردد. فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند و به آسانى جانش را بگیرد.
کیفیت نماز:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کیفیّت نماز را این گونه بیان فرموده اند: در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت، سوره «حمد» یک مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سوره هاى «فلق» و «ناس» را یک مرتبه بخواند. و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند، سپس بگوید:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
آنگاه بگوید:
یا عَزیزُ یا غَفّارُ، اِغْفِرْلى ذُنُوبى وَذُنُوبَ جَمیـعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُالذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ.
#نماز_توبه #صلوات
ملتمسانه دعاکنید
محمدفضل الهی🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
#امام_زمان_علیه_السلام
#مناجات
#انتظار
#غزل
چه نذرها كه نكردم براي آمدنت
بيا عزيز كه جانم فداي آمدنت
ببين كه در شب تاريك بي شما بودن
گرفته دست به بالا گداي آمدنت
غروب جمعه رسيد و پگاه ندبه ي صبح
گذشت و من نشنيدم صداي آمدنت
در اوج گريه نوشتم برايتان آقا
خدا كند كه بميرم به پاي آمدنت
ميان سجده ي باراني ام براي شما
دعاي عشق بخوانم ، دعاي آمدنت
زمانِ آمدنت را كسي نمي داند
خدا ، غريب ترين آشناي آمدنت
براي آمدنِ تو نشانه ها دادند
مفيدها پيِ آن كوچه هاي آمدنت
هواي قلب من از دوري تو دلگير است
صفا بيار خودت با صفاي آمدنت
تمام ترسم از اين است بي شما بروم
خودت بگو كه كجايم ، كجاي آمدنت؟
نگاه گرم زمين از فِراق بيمار است
خدا شفا دهدَش با دواي آمدنت
شدم (اسيرِ) همين هفته هاي پيوسته
(( چه نذرها كه نكردم براي آمدنت ))
#حمید_رمی
#صلوات
🔹ناشرفضل الهی
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
کعبۀ امیّد
این جاست که هردلبرودلداده بیاید
هم شخص گرفتارهم آزاده بیاید
دراین حرم قدس که باغی زبهشت است
هرکس به تولای تودل داده بیاید
پر نورشودآینه ی بود ونبودش
آن کس که چوآئینه دلان ساده بیاید
این جا می توحید به زوّار ببخشند
هردل که بودتشنه ی این باده بیاید
پرواز ز خود تا به خدا از حرم توست
ازبهر سفر هرکه شد آماده بیاید
این گنبد وگلدسته نشانی است که گوید
هرکس که بهشتی است ازاین جاده بیاید
برسردر این کعبه ی امید نوشتند
هرکس که به کارش گره افتاده بیاید
ازحق طلب جلب رضای تو نماید
هرگاه «وفایی» سرسجاده بیاید
#سید_هاشم_وفایی
╭════•🍁•════╮
ناشرمحمدفضل الهی
#امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#مربع_ترکیب
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
باذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خودرا میان صحن رضا دربه در کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
آماده زیارت مخصوصه میشویم
*
باید تمام همت خورا به کار بست
حالا که بار عام شده کوله بار بست
یا جبر عشق در بروی اختیار بست
دل را به حلقه های ضریح نگار بست
در طوس برگزار شده اعتکاف ما
صد حج واجب است ثواب طواف ما
*
شکرخدا که از فقراییم تا ابد
از حاجیان کوی رضاییم تا ابد
پیش رضا کنار خداییم تاابد
ماراهیان کرببلاییم تا ابد
در صحن کهنه بود که تایید ما رسید
آقا نگاه کردو روادید ما رسید
*
ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن
دل را بیا به جاده مشهد روانه کن
یک گوشه ای ز صحن رضا آشیانه کن
پیش کریم نوکری عاشقانه کن
آنجا برات کرببلا زود میرسد
هی خون دل نخور بخدا زود میرسد
*
آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست
مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست
هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست
آزرده از مزاحمت نانجیب هاست
یک عمه بود و لشگر اوباش بی حیا
عالم فدای شیرزن دشت کربلا
#سید_پوریا_هاشمی
#صلوات
بسم الله الرحمن الرحیم
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#سيدهاشم_وفايي
▶️
تا پرچم توحید برافراشت علی
بذری ز محبت و وفا کاشت علی
با داشتن فاطمه، در گلشن وحی
یک باغ گل محمدی داشت علی
⏹
دیوان فضل
#سالروز_ازدواج_حضرت_زهرا_امیرالمومنین_علیهما_السلام
#مربع_ترکیب
جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در درست های مولا بود
به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود
پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود
دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی قرار هم باشید
جهان دچار شما شد دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید
دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده ی من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت
بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت
شنیده می شود از آسمان صدایی كه...
كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه ...
نبود هیچ كسی جز خدا،خدایی كه...
نوشت نام تو را ،نام اشنایی كه
پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تكلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درك خاك مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا كه روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژه ها كشیده تو را
گمان كنم كه تورا، اصلا آفریده تو را
كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف كند
ملك ببیند وآنگاه اعتراف كند
كه این شكوه جهان را پر از عفاف كند
كتاب زندگی ات را مرور باید كرد
مرور كوثر و تطهیرو نور باید كرد
در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است
به حكم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشك علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
كنار شعر دو ركعت نشسته بنویسم
شكسته آمده ام تا شكسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری كن و اینبار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم كه هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
كنار حضرت معصومه در كنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی كرانهء توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانهء توست
#حمیدرضا_برقعی
ناشرمحمدفضل الهی
#امام_باقر علیه السلام
#مدح_مرثیه
#ترکیب_بند
خوشابحال دلی که به دلبری برسد
به سفره ی کرم ذره پروری برسد
همه رعیت ارباب میشویم اما
غلام با ادب اینجا به برتری برسد
کسی که بر در این خانه سر بلند نکرد
به یک اشاره ی اقا به سروری برسد
اگرچه سائل او بی نیاز از دنیاست
در آخرت به مقامات بهتری برسد
به نیم قطره ی اشک محبتش ندهد
اگر خوشی دو عالم به نوکری برسد
شبیه فطرس درمانده غصه ای دارم
نشسته ام که مگر پر...نه...شهپری برسد
ز "قال باقر علیه السلام " مست شود
اگر کسی به فیوضات منبری برسد
کسی که بر کرمش افتخار میکردند
اگر نبود خلائق چه کار میکردند!؟
*
قلم به دست گرفته رساله بنویسد
به نام حضرت جل جلاله بنویسد
مقید است به تحلیل کربلای حسین
کنار این همه مقتل ، مقاله بنویسد
مقید است که تاریخ را ورق بزند
دوباره از غم تلخ قباله بنویسد
روایت سفرش سوی کربلا کم نیست
تمام روز و شب اش را به ناله بنویسد
میان روضه ی بازار شام میطلبد
که از نجابت طفل سه ساله بنویسد
تمام مرثیه هایش میان لفافه ست
به اشک چشم تر از "باغ لاله " بنویسد
برای اینکه محرم به کربلا برسم
نشسته ام که برایم حواله بنویسد
کنار این همه ابر بهار گریه کنم
میان روضه ی او زار زار گریه کنم
*
دلی شکسته و بغضی شکسته تر دارد
دوباره یاد چه کرده که چشم تر دارد ؟!
همیشه مجلس روضه ش پر تلاطم بود
حسین گفتن او مزّه ای دگر دارد
مرور خاطره ها کار هر شب آقاست
چقدر زخم روی زخم بر جگر دارد
چقدر پیر شده ، خم شده ، شکسته شده
به خاطر غم و غصه است ، خب اثر دارد
چقدر این شب اخر به مادرش رفته
میان نافله اش دست بر کمر دارد
لهوف از غم یک صبح تا شبش،گفته
کجا کسی ز غم و غصه اش خبر دارد!؟
میان این همه ارثی که از پدر برده
اگر غلط نکنم گریه بیشتر دارد
همیشه بالش زیر سرش پر از اشک است
چرا که روضه ی گودال زیر سر دارد
غروب روز دهم را نمی برد از یاد
شبیه خیمه شده ، آه شعله ور دارد
به یاد کودکی اش از رقیه می خواند
چه خاطرات عجیبی ز همسفر دارد ...
همین که خار نشسته به پای او کافی ست
خدا کند که دگر زجر دست بردارد
میان دفتر عمرش چه خاطرات بدی
ز چوب و باده و دندان و تشت زر دارد
در آن شبی که سنان بین راه اسیرش کرد
گرسنه بود ولی تازیانه سیرش کرد
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
بسمالله الرحمن الرحیم
مخصوص این روزها
برای #زائرین_مدینه ، #قبرستان_بقیع ، #حج
#غلامرضا_سازگار
▶️
در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه
به سویت از همه سو چشم انبیاست مدینه
اگر چه غریبی نشسته بر در و بامت
هماره با دل ما نامت آشناست مدینه
تو همچو حلقه ی انگشتر و نگین شریفت
تن مقدس پیغمبر خداست مدینه
به بیت فاطمه و باب جبرئیل تو سوگند
تو قبله ی دل مایی خدا گواست مدینه
به هر طرف که نهم روی خویش روی دل
به مسجد الّنبی و مسجد قباست مدینه
هنوز چشم تو محو است بر نماز محمّد
هنوز بانگ بلالت به گوش ماست مدینه
هنوز از جگر نخل سبزهای تو بر پا
صدای ناله ی العفو مرتضاست مدینه
هنوز از نفس جبرئیل، گوش دلت را
نوای روح برانگیز هل اتاست مدینه
نیازمند به ناز طبیب نیست وجودم
که در نسیم مسیحایی ات شفاست مدینه
کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا؟
که گرم زمزمه و ناله ی دعاست مدینه
به اشک دیده ی مهدی به خون سینه ی زهرا
مزار فاطمه و محسنش کجاست مدینه؟
صدای ناله ای از کوچه می رسد به گمانم
صدای ناله ی جانسوز مجتباست مدینه
چرا خراب نگشتی در آن غروب غم افزا؟
که فاطمه زخدا مرگ خویش خواست مدینه
به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی
که روز تو چو شب تیره غم افزاست مدینه
سئوال میکنم از تو بگو به حق پیمبر
به روی فاطمه سیلی زدن رواست مدینه؟
سرشک دیده ی مولا گذشت از سر هستی
اگر چه گریه ی او در تو بی صداست مدینه
⏹
©دیوان فضل الهی
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
#اشعار_و_مناسبتهای_ویژه_ماه_های_محرم_و_صفر
#شهادت_حضرت_رقیه
شعر شهادت حضرت رقیه - (نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد)
نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد
خسته می شد بلند می شد،زخمای پارو می شمرد
یكی دو تا و هفتا زخم،دستی رو پاهاش می كشید
زخمای پا تموم می شد،زخمای دستاشو می دید
به ماه آسمون می گفت،شمع شبستون منی
یاده عمو بخیر كه تو،مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون،ببین بابای من كجاست
هش بگو كه دخترت ساكن تو خرابه هاست
بهش بگو دختری كه شونه به موهاش می زدی
جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی
من را ببخش اگر كه لكنت زبان گرفتم
آخر شكسته دستی دندان شیری ام را
با آهنگ پایین👇
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
#امام_باقر علیه السلام
#مرثیه
#غزل
هجوم موجِ بلا را به چشم خود دیدم
غروبِ کرببلا را به چشم خود دیدم
به سر زنان پیِ عمه به روی تل رفتم
ذبیحِ دشتِ منا را به چشم خود دیدم
میانِ آن همه نیزه به دست در گودال
سنانِ بی سر و پا را به چشم خود دیدم
به زورِ نیزه زِرِه را ز تن در آوردند
مُرَملٌ بدماء را به چشم خود دیدم
زقتلگاه همه دستِ پُر که می رفتند
به دوشِ خولی عبا را به چشم خود دیدم
زمان حملۀ آن ده سوارِ تازه نفس
غبارِ رویِ هوا را به چشم خود دیدم
میانِ پنجۀ هر نعل تازه و میخش
لباسِ خون خدا را به چشم خود دیدم
سلام بر بدنِ بی سری که عریان شد
تنِ به خاک ،رها را به چشم خود دیدم
میانِ طایفه ها رأسها که قسمت شد
سرِ همه شهدا را به چشم خود دیدم
عمو که خورد زمین رویِ حرمله واشد
تمام واقعه ها را به چشم خود دیدم
به پشتِ خیمه به دنبالِ قبر اصغر بود
شکارِ رأسِ جدا را به چشم خود دیدم
فرارِ دختری آتش گرفته در صحرا
میانِ هلهله ها را به چشم خود دیدم
گذشته از همه اینها به شهرِ بد نامان
زمانِ قحطِ حیا را به چشم خود دیدم
میانِ مجلسِ نامحرمان و بزمِ شراب
ورودِ آل عبا را به چشم خود دیدم
تَهِ پیالۀ خود را کنارِ سر می ریخت
قمار و تشتِ طلا را به چشم خود دیدم
ضریحِ صورتِ جدم دوباره ریخت به هم
شتابِ چوبِ جفا را به چشم خود دیدم
عزیز کردۀ زهرا کنیزِ مردم نیست
اشارۀ دو سه تا را به چشمِ خود دیدم
#قاسم_نعمتی
#
دیوان اشعار استاد فضل الهی
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
بدنی مانده زیر پا دیدی
سری از پیکری جدا دیدی
همه عمر گریه میکردی
سر طفلی به نیزه ها دیدی
از جگر ناله میزدی چونکه
خون پاشیده هر کجا دیدی
با رقیه چقد زمین خوردی
لگد از پای آشنا دیدی
سرو رویت پر کبودی بود
صدمه در برو بیا دیدی
به روی چادر سر زینب
ُمردی از بسکه رد پا دیدی
لگد و مشت و هو شدن ها را
جلوی چشم بر ملا دیدی
غارت خیمه بی اباالفضل را
همره ضربه بی هوا دیدی
خنجر کند غرق خون را در
دست آن شمر بی حیا دیدی
همه روضه ها و مقتل را
همه را یک به یک شما دیدی
🔸شاعر:
#محمد_حبیب_زاده
__________________
ناشر
محمداسماعیل فضل الهی
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
بسمالله الرحمن الرحیم
برای #زائرین_مدینه ، #قبرستان_بقیع ، #حج
#یوسف_رحیمی
▶️
با بي کسي و غربت و غم مي سازيم
با شيون و آه دم به دم مي سازيم
سوگند به آن چهار قبر خاکي
يک روز برايتان حرم مي سازيم
⏹
© دیوان فضل
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زود_قضاوت_نکنیم❗️
🎥 امان از #چشم_بد! 🔥👁🔥
⛔️حتی به #ناموس رفیقش هم رحم نکرد!
دیوان اشعار مذهبی فضل الهی
هدایت شده از محمداسماعیل فضل الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
#محمود_ژولیده
▶️
من ذکر بسم الله الرحمن الرحیمم
تصویر اسماءِ خداوند کریمم
من قل هو الله احد را رازدارم
یعنی علیِ عالی ام، ذکر حکیمم
من ذکر الله الصمد را عینِ معنام
عینِ خداوندِ علیمم، من علیمم
از کعبه راز لم یلد باید بپرسید
لم یولَدَش، خود پاسخی از آن حریمم
کفواً اَحد را فاطمه معنا نموده:
خَلقاً و خُلقاً چون علی خَلقِ عظیمم
همتای کوثر، کفوِ زهرای بتولم
أبتر سزاوار است بر خصمِ عقیمم
کِی زادگاه دیگران در کعبه باشد؟
من صاحب بیتُ اللَّهَم، رُکنم، حَطیمم۱
من کعبه ام، من قبله ام، من عینِ ذاتم
میزانِ دین،یعنی شریعت را حریمم
من در رکوعِ خویش، مُحییِ زکاتم
مجریِ احکام خداوند حکیمم
آن حاکمِ شرعم که در وقت قضاوت
حتی برای دشمنان خود حلیمم
خود پادشاه عالمم، اما به زُهدم
این بس، که فرش کُلبه اَم، تنها گِلیمم
حتی برادرهای خود را منع کردم
زانچه به بیت المال باشد زرّ و سیمم
*
جانِ پیمبر هستم و نفسِ رسالت
سلطان عالم هستم و عبدالکریمم
من، آسمانِ بی ستون را آفریدم
من حاکم و جبریل در جنّت ندیمم
من سفره دار خلقت و کون و مکانم
رزق سماوات و زمین، بارِ عَمیمم۲
کوه و در و دشت و دَمن یک گوشه چشمم
بر بادها فرش سلیمان، یک نسیمم
موسی عصا انداخت، کردم اِژدهایش
در طور سینا،یارِ موسای کلیمم
عیسی نفَس زد، مُرده را من زنده کردم
عالم شود إحیاء از عطرِ شمیمم
آتش به ابراهیم اگر بَرد و سلام است
نامِ مرا آورد، من قلب سلیمم
نراه زمین، راه سما، راه کُراتم
تنها در عالم من صراط المستقیمم
بر لشگر پیغمبران، مولا منم من
بر احمد مختار چون سیبِ دونیمم
من اولین مؤمن به اسلامِ رسولم
خود در تمام کارها با او سهیمم
با نَصِّ پیغمبر امیرالمومنینم
تنها منم دارای این اسم عظیمم
من جانشینِ حضرت ختمی مآبم
داده ولایم را خداوند علیمم
اولاد معصومم، امامانِ مبینند
آری امامانِ مبین را هم زعیمم
حتی ولایت بر همه کفّار دارم
پس منکرانم را بخوان خصمِ لئیمم
*
کی میتوان شاعر کِشد پَر در حریمم
دستانِ من بنوشت ابیاتِ فخیمم
حق«لافتی الا علی» در شأنِ من گفت
در جبهه وحشت میکند دشمن ز بیمم
من پهلوان خیبر و بدر و حنینم
من قالعِ هر یل یلِ بازو ضخیمم
با جاهلیَّیت در ستیزم تا به آخر
من دشمنِ دیرینِ شیطان رجیمم
چشمان اهل فتنه را من کور کردم
آرامشِ مَردم در اوضاعِ وخیمم
ابطالِ باطل میکنم، احقاقِ حق نیز
فاروقم و در این سِمَت دُرِّ یتیمم
هر منحرف را از رهِ خود بازدارم
تحریفِ دین را بر نمیتابم، قَویمم۳
هر روز با کفر و نفاق و شرک در جنگ
هر شام، سفره دارِ أطفال یتیمم
دست خدا، چشم خدا، گوش خدایم
هر صحبتی باشد به هر جمعی، فهیمم
من دستِ مهدی میشوم روز عدالت
من قاسمِ کیفر ز جنّت تا جحیمم
***
عقبای من زهراست، دنیایم که پاشید
با فاطمه، صحرای محشر من قسیمم
در پیش من بازوی زهرا را شکستند
بستند پیشِ او دو بازوی حَجیمم
سیلی زنَم، آنکس که ناموسِ مرا زد
من ظلم دیدم وَز غم زهرا ظَلیمم۴
من از مدینه تا نجف در انتظارم
تا صبحِ روز انتقام آنجا مقیمم
از کوفه تا شام است، هر روزم عزادار
شبهای جمعه کربلا خوانِ نعیمم
عالم بگِرید بر حسینِ من که گوید:
پُر غصه تر از قصۀ کهف و رقیمم
رأسِ بریده دیده کس، قرآن بخواند؟
من ناطقِ قرآن و مقتولِ خصیمم
گودال بود و پیکرم زیر سُم اسب
من بودم و حالِ مناجات صمیمم۶
تنها کلامم: یا غیاث المستغیثین!
این جانِ بی جان است، احسانِ قدیمم
دیوان اشعارمحمدفضل الهی
مولودبیستم ذیحجه
امروز آسمان و زمین غرق زیوراست
باب الحوایج آمده غم روبه آخر است
موسای اهل بیت برروی دستان صادق است
میلاد پر زبرکت موسی ابن جعفراست
❤️اثرشاعرآیینی محمداسماعیل فضل الهی مشهدالرضا
EydGhadir1398[05].mp3
4.58M
🎙مولای جهان تنها حیدره (سرود)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
4_607315432285667999.mp3
6.2M
✍ شور منتخب شب اول محرم
🎤🎤 کربلایی جواد مقدم
💠 منتظرم بدی تو، اذن دخولم ارباب
💠 نوحه شور بسیار زیبا ورود به #محرم
دیوان اشعار مذهبی استادفضل الهی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
اي كشته ي شيوخ مقدس نما
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین
ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین
بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین
سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام
ای با غریب های جهان آشنا حسین
ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا
ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین
در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها
کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین
امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج
امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین
آری برای یاری او استخاره ها
کردند مومنان و نماندند با حسین
معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش
تنها نبود این همه اربابِ ما حسین
ننگا به ما که بی ادبانه برایمان
گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین
من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم
از این حسین راهِ زیادیست تا حسین
او را اگر که زنده شود باز می کُشند
یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین!
ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان...
محسن کاویانی
ناشرمحمدفضل الهی
Babolharam shab4 Narimani.mp3
2.23M
|⇦• نجوا با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی✨
•┈┈••✾❀🕊✿❀✾••┈
🔴بابُالحَرَم
:///
#اشعار_و_مناسبتهای_ویژه_ماه_های_محرم_و_صفر
#استقبال_از_محرم
شعر استقبال از محرم -( لبریز اشک و آهم و دل تنگ روضه ها )
لبریز اشک و آهم و دل تنگ روضه ها
دل تنگ پادشاهم و دل تنگ روضه ها
تاثیر گریه های عقیله است بی گمان
وقتی که سربراهم و دل تنگ روضه ها
دارد محرم و صفرت می رسد حسین
دل خوش به این دو ماهم و دل تنگ روضه ها
هر وقت پای روضه نمک گیر می شوم
یک عبد دل بخواهم و دل تنگ روضه ها
من را خدا برای شما آفرید و بس
تنها برای بزم عزا آفرید و بس
گریه اگر نبود پناهی نداشتم
پیش تو غیر بار گناهی نداشتم
می خواستم عزیز خدایت شوم حسین
غیر از گدایی تو که راهی نداشتم
حتی نماز و روزه به دردم نمی خورد
ما بین روضه ها اگر آهی نداشتم
کاری نکرده ام که نگاهم کنی حسین
حتی برای تو پر کاهی نداشتم
اما همین که روضه تان پا گرفت باز
این چشم ها حواله دریا گرفت باز
ای روضه خوان روضه ارباب دم بگیر
هان ای دل هوایی و بی تاب دم بگیر
با یاد خشکی لب ارباب بی کفن
با جزر و مد زمزمه آب دم بگیر
تا که دلت گرفت کمی ناحیه بخوان
هر جا دلت شکست چو مهتاب دم بگیر
تا که گره به کار دلت خورد غم مخور
یا ایها الامیر تو دریاب...دم بگیر
کشتی شکست خورده دلم را شکسته ای
اسم تو هر که برده دلم را شکسته ای
دارم برای بی کفنی گریه می کنم
بر پاره پاره های تنی گریه می کنم
گویا هزار ضربه شمشیر خورده است
بر قطعه قطعه ی بدنی گریه می کنم
وقتی که دم گرفت اگر کشته اند چرا...
من لابلای سینه زنی گریه می کنم
داری برای شیعه خود می کنی دعا
تو زیر تیغ فکر منی...گریه می کنم
دارد صدای مادرتان می رسد به گوش
ی ناله های خواهرتان می رسد به گوش
می ریختند بر سر تو نیزه دارها
له کرده اند پیکر تو نیزه دارها
راهی نبود تا که زمین گیرتان کند
آورده است در بر تو نیزه دارها
این دو به هم رسیده به گودال قتلگاه
دارو ندار مادر تو... نیزه دارها
وضعیتی که هست گمانم نمی کنند
رحمی به قلب خواهر تو نیزه دارها
بالای تل دوباره دل خواهرت شکست
قتی دوباره زیر لگد پیکرت شکست
قاتل رسید و خنجر خود را کشید و بعد
با چکمه روی پیکرت آقا پرید و بعد
پر شد تمام دشت ز فریاد مادرت
آن لحظه ای که شمر سرت را برید و بعد
آن قدر بی هوا به رگت ضربه می زند
خواهر صدای پاره شدن را شنید و بعد
مضطر شد و قرار ز کف داد زینبت
از خیمه رو به سوی حرم می دوید و بعد
می گفت آی اهل حرم خاک بر سرم
این راس کیست وای خدایا برادرم
تا شد سرت به نیزه جسارت شروع شد
آتش گرفت خیمه و غارت شروع شد
اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند
باور نمیکنم که اسارت شروع شد
تا که شدیم همسفر خولی و سنان
انگار ماجرای حقارت شروع شد
حالا که آب هم شده آزاد قصه ای است
جنگ میان عزت و ذلت شروع شد
دارم برای دوری تو زار می زنم
از ین همه صبوری تو زار می زنم
آمد حرام زاده و معجر پرید و رفت
خلخال های مادر و دختر پرید و رفت
بالای جسم بی سر تو ولوله شده
چیزی که مانده بود ز پیکر پرید و رفت
رشته به رشته آن کفنی که تو داشتی
پیش نگاه خسته مادر پرید و رفت
کعب نی و غلاف وَ بازوی دختران
تاب و توان بال کبوتر پرید و رفت
زیر فشار سینه ام آتش گرفته است
اران ببار سینه ام آتش گرفته است
این روضه آتشی است به جانم فتاده است
بارش به روی قد کمانم فتاده است
مانند اهل دل شده ام اهل ذکر من
ذکر حسین کنج دهانم فتاده است
باران روضه روی کویر دل سیاه
از ابرهای ملک خراسان فتاده است
این بار بیشتر سر و کار دل حقیر
به دست با کرامت سلطان فتاده است
مولا ابالحسن به نگاهی مرا بخر
شاعر:❤️😡