eitaa logo
دیوان فضل
271 دنبال‌کننده
326 عکس
251 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ______ نور چشمم، شبه پیغمبر، نکش پا بر زمین آمدم بابا! علی اکبر(ع)، نکش پا بر زمین کینۂ نام ِ تو را دارند این سرنیزه ها شد عجب دور و برت محشر، نکش پا بر زمین تیرهایش شد تمام و دید جان داری هنوز بر تنت شمشیر زد بدتر! نکش پا بر زمین بسکه با سرنیزه ها بر سینه ات ضربه زدند از نفس افتاده این حنجر، نکش پا بر زمین خشکی لب های خود را غرق خون بر هم نزن پیش من بیتاب و مضطر پا نکش روی زمین إرباً إربا یعنی افتاده ست از تو رویِ خاک- تکّه تکّه هایی از پیکر، نکش پا بر زمین رحم کن بر سنّ و سالم، جان سپردم تا تو را... جمع کردم در عبا...دیگر نکش پا بر زمین! غزل دوم 🏴 دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین ذره ذره داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین شبه پیغمبر(ع) ندارد جای سالم در تنش عضو عضوِ این پیمبر-زاده می‌ریزد زمین إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین پاره کرده ضربهٔ نیزه نخ تسبیح را دانه دانه از دلِ سجاده می‌ریزد زمین از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین گل که پرپر شد همه گلبرگهایش بی رمق با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین می‌رود با دست لرزان...دارد از بین عبا تکه تکه پیکرِ شهزاده می‌ریزد زمین!
صلی الله علیک یا مولایا علی اکبر (ع) 🌺❤ یا علی اکبر (ع)❤🌺 تا رسیدم بهر دیدارت به میدان یا علی دیدمت گشتی به خون خویش و غلطان یا علی آنقدر تیر و سنان و نیزه خورده بر تنت زخمهای پیکرت گشته هزاران یا علی آفرین مانند بابم فتح خیبر کرده ای کشته ای صد ها نفر از این لعینان یا علی روی تو بوده چو جدم خاتم پیغمبران آنکه اعجازش بود آیات قرآن یا علی ای علی اکبرم گشتی چنان صد پاره تن هر کجای پیکرت هست در بیابان یا علی دشت و صحرا پر ز اعضای تنت گردیده است تیر و نیزه بر تنت باشد فراوان یا علی من چگونه پیکرت را جمع سازم؟! خود بگو می شوی پاشیده تر نزدم به هر آن یا علی اکبرم آمد به میدان عمه ی غم پرورت جان بابا زخم فرقت را بپوشان یا علی گر ببیند عمه ات زخم سرت را جان دهد می شود تنها رقیه کنج ویران یا علی سخت تر از داغ مادر هست داغ نوجوان کن دعا تا از تنم بیرون رود جان یا علی در کجا این غم برم با خود؟! شهیدت کرده اند با سنان و تیر و نیزه، کام عطشان یا علی تا نبیند ام لیلا مادرت جسم تو را میکنم زیر عبا اینگونه پنهان یا علی جان بابا لحظه ای چشمان خود را باز کن من بنالم، ظالمین خندان هستند و خندان یا علی حیدر کرببلا بودی شهیدت کرده اند تو یکی و ظالمان بودند هزاران یا علی هر که همنام امیرالمؤمنین باشد مگر فرق او باید شکست از تیغ بران یا علی در کنار پیکر صد پاره ات با اشک و آه کار من گردیده از غم، آه و افغان یا علی تا بدیده زینبم اعضای جسمت را به خاک شد دو چشمانش ز داغ تو گل افشان یا علی گر نمی آمد برم این عمه ی مظلومه ات می رسید از کوه غصه بر لبم جان یا علی بود امیدم رخت دامادی بپوشانم ترا چون تو بودی میوه ی قلبم به دوران یا علی ای جوانان بنی هاشم بیایید کربلا در بر این اربا اربا تازه جوان یا علی از رباب و ام لیلا من خجل هستم بسی با چه رویی رو کنم بر خیمه ی نسوان علی ارسالی از شاعر اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام کربلایی مهدی فراهانی تهران
حضرت علی اکبر(ع) نازنین حالا که دیدی حرف حرف ناز شد جان به لب کردی مرا تا که لبانت باز شد دست بردم زیر جسمت تا در آغوشت کشم ناگهان دادم درآمد برملا این راز شد بس که جسمت ارباً اربا گشته زیر ضربه ها تا کمی دادم تکانت پیکر از هم باز شد حالت ترکیب جسمت شد علی در فاطمه در شکاف فرق و پهلو بغضشان ابراز شد زیردست و پای دشمن دنده های تو شکست هرچه آمد بر سرت از کوچه ها آغاز شد یک فزع کردی تمام صورتم را خون گرفت هر چه آمد بر سرم با یک نفس احراز شد می شود از زخم هایت لشکر دشمن شمرد باز کن بال و پرت را لحظه پرواز شد ای مسیحا مرده بودم پای جسم پاره ات حرمت گیسوی زینب بودتا اعجاز شد
داغ لاله گون / نوحه شبه روی نبی بر علی نور عین می رود می برد جان ز جسم حسین از پی او پدر - می رود از قفا آه و واویلتا - آه و واویلتا آن که گلگون ازو دشت و صحرا شده پیش چشم پدر اربا" اربا شده خفته بر روی خاک - می زند دست و پا آه و واویلتا - آه و واویلتا چهره اش غرقه خون پیکرش لاله گون می رسد در حرم صوت داغش کنون می شود ناگهان - قد بابا دو تا آه و واویلتا - آه و واویلتا تا که ریخت از سرش خون به چشم ترش برده مَرکَب ورا در دل لشکرش اربا" اربا تنش - شد ز تیغ جفا آه و واویلتا - آه و واویلتا تا ز میدان رسید صوت اکبر بگوش دیده شد غرقه خون سینه ها در خروش پیش چشم حسین - تیره شد کربلا آه و واویلتا - آه و واویلتا آمد از خیمه ها سوی میدان حسین همچو گیسوی او شد پریشان حسین در کنار تنش - شد پدر در نوا آه و واویلتا - آه و واویلتا ای گل پرپرم ای علی اکبرم من چگونه تو را سوی خیمه برم بهر رفتن بیا - خود مدد کن مرا آه و واویلتا - آه و واویلتا رفته از پیکرم تاب و تب ای خدا جان من از غمش شد به لب ای خدا من به داغ پسر - گشته ام مبتلا آه و واویلتا - آه و واویلتا ** محمود تاری «یاسر»
برخیز و رحم کن به دل بى امان من داغ تو پیر کرد مرا اى جوان من هفت آسمان به حال تنت گریه می کنند برخیز اى ستاره ى هفت آسمان من آئینه ى رسول خدا، اکبرِ حسین هستى تمام هستى و روح و روان من این تیر و تیغها که به تو سجده مى کنند گویا شنیده اند صداى اذان من هر تیغ تا به جسم تو برخورد می کند یکباره تیر مى کشد از استخوان من اینقدر دست و پا به روى خاکها نکش بردى تمام جان من اى نیمه جان من گیرم کجاى این بدن قطعه قطعه را؟ سخت است اى خدا چقدر امتحان من... دارم به سوى خیمه تو را مى برم، ولى می ریزى از عبا، پسر مهربان من مهدی فخارشاکری
‍ نوحه شب هشتم محرم تقدیم به ذاکران محترم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ای علی اکبر من نور دوچشم لیلا چند قدم راه برو پیش دوچشم بابا یاعلی ویاعلی ویاعلی اکبرمن (۲) من فدای تو شوم قوت قلبم پسرم نظری کن تو به این اشک دوچشمان ترم یاعلی ویاعلی ویاعلی اکبرمن (۲) اربا اربا شده ای از چه بگو ای پسرم بعد تو بین که من ازین غم توخونجگرم یاعلی ویاعلی ویاعلی اکبرمن (۲) من فدای تو شوم قوت قلبم پسرم نظری کن تو به این اشک دوچشمان ترم یاعلی ویاعلی ویاعلی اکبرمن (۲) اربا اربا شده ای از چه بگو ای پسرم اربا اربا شده ای از چه بگو ای پسرم یاعلی ویاعلی ویاعلی اکبرمن (۲) جای سالم نبود برتن تو وای من بنگرناله ی محزونم و اوای من یاعلی ویاعلی ویاعلی اکبرمن (۲) چه بگویم که تنت پر شداز نیزه وتیر جان من ای پسرم پیش من اینگونه نمیر یاعلی ویاعلی ویاعلی اکبرمن (۲)
بسم‌الله الرحمن الرحیم   پیشِ چشمان پدر تا که مُعَمَم می‌شد پیشِ چشمِ همه پیغمبرِ اکرم می‌شد نه فقط پیشِ پدر حضرتِ خاتم می‌شد پیشِ جبریل علی نیز مجسم می‌شد همه دیدند پیمبر نَسَبی غالب را اشهدُ اَنَ علی اِبن اَبی طالب را باد وقتی که به هم یالِ عقابش می‌ریخت چقدر بوسه فرشته به رکابش می‌ریخت آتش انگار که از رَدِ شتابش می‌ریخت هرچه سر بود همه پیشِ جنابش می‌ریخت لشکر انداخته اینجا سپرش وقتی اوست  ملک الموت شلوغ است سرش وقتی اوست  ناگهان پرده بر انداخته و می‌آید  زلف بر شانه‌اش انداخته و می‌آید مست از خیمه برون تاخته و می‌آید تیغ مانند علی آخته و می‌آید   باز او نادِ علی تیغ به کف می‌خواند چند بیتی رجز از شاهِ نجف می‌خواند    تیغ را رویِ سپر تا که به هم می‌کوبَد  مُشت بر سینه عمو پیشِ حرم می‌کوبَد مثلِ مولا شده شمشیرِ دو دَم می‌کوبد می زند اکبر و عباس عَلَم می‌کوبد   اهل این طایفه در رزم به هم می‌مانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند گَلدی میدانَ وَ میدانی پریشان اِلَدی بو علی ابن حُسیندی نِجه طوفان اِلَدی باخدیلار ضربَسینَ هامینی حیران اِلَدی هر‌‌ طرف گِدی آتی ، جمعی پشیمان اِلَدی مرحبا باخ علیَ حضرتِ سلطان دِیدی  باخدی میدانَ ابالفضل علی جان دِیدی  یک طرف چشم پدر ، چشم حرم دنبالش یک طرف لشکرِ سیراب به استقبالش مَرکبش دید که خون لخته چکید از بالش سرِ او خَم شد و اُفتاد به رویِ یالش مَرکبش سویِ حرم نَه ، سوی شامی‌ها رفت دید بابا پسرش سویِ حرامی‌ها رفت پدرش آمده خود را سرِ زانو بکشد آمده داد کشد دست به گیسو بکشد باید او خَم شود و نیزه زِ پهلو بکشد یا که یک تیغه‌ی جا مانده را بیرو بکشد کاش گیرد پسرش زیرِ بغلهایش را میکِشد رویِ زمین پیشِ پدر پایش را رویِ این خاک خدایا جگرش ریخته بود مُشتِ خاکی پس از او رویِ سرش ریخته بود دید بال و پَرِ او دور و برَش ریخته بود آه از بینِ دو دستش پسرش ریخته بود دست را زیر تنش بُرد تنش جا می‌ماند خوب شد بود عمو وَرنَه همانجا می‌ماند تا بماند قسمش گریه کنان داد نشد شانه را هرچه که با گریه تکان داد نشد بوسه بر زخمِ تبرهای سنان داد نشد عمه را در وسطِ جمع نشان داد نشد قدِ بابا به کنارِ پسرش راست نشد این جوانمرده پس از این کمرش راست نشد (حسن لطفی)
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست "پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست" سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده سرّ لولاک، ازاول علی اکبر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست نفس پنج تن آل عبا بر میخواست ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش زد قدم زینب کبری به سر زانویش بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت: "شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان" زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر موذن زاده کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه، شمیم صلوات میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟ رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم میروی پشت سرت باد شده پا به رکاب نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب میشود صید نگاهت دل میدان حتی باز شد روی تو آغوش بیابان حتی رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را
میزنم دم ز ولای تو اباعبدالله دلم افتاده به پای تو اباعبدالله پیش هر بی سرو پایی که گدایی نکنم من گدایم گدای تو اباعبدالله با همه خیل گدایی که در خانه توست کم ندیدم ز عطای تو اباعبدالله مادرم گفت اگر این همه عزت داری پدری کرده برای تو اباعبدالله ای که آرامش جان علی و فاطمه ای جان عالم به فدای تو اباعبدالله کعبه دور سر شش گوشه تو میگردد مروه دنبال صفای تو اباعبدالله این ورودی جنان یا در باب القبله است.!؟ چه بهشتی است سرای تو اباعبدالله بی جهت نیست حرم هر شب جمعه غوغاست زائر توست خدای تو اباعبدالله کاش محشور شوم روز قیامت آقا با تو و با شهدای تو اباعبدالله زودتر از همه سیراب شود از کوثر زائر کرببلای تو اباعبدالله یاری مادر تو حضرت زهرا کرده هر که گرید به عزای تو اباعبدالله مادرت هر شب جمعه به حرم می آید میزند ناله برای تو اباعبدالله مادرت هر شب جمعه به حرم میشنود ناله واولدای(واعطشای) تو اباعبدالله پیش چشمان تر تو پسرت را کشتند جگرم سوخت برای تو اباعبدالله بی جهت نیست زمینگیر شدی پیش تنش تکه تکه شد عصای تو اباعبدالله خواستی موی سفید تو نبیند زینب خون او گشت حنای تو اباعبدالله اولین مرتبه بود از حرم آمد بیرون خواهر تو زقفای تو اباعبدالله این همه دیده نامحرم و زینب، ای وای خوب شد بود عبای تو اباعبدالله
بسوخت آخر جگرم، بگوی با من سخنی دریغ منما پسرم، چرا دلم می‌شکنی؟ جهان همه رفته زهوش، منم سراپا همه گوش مگر از آن لعل خموش، رسد بگوشم سخنی تو صید خونین دهنی، تپیده در خون بدنی تو میوه قلب منی، عقیق سرخ یمنی مخور غم ای لاله عذار، خزان ندارد به تو کار همیشه حسن تو بهار، گل بهشت عدنی به باغ خلقت گل من، به زندگی حاصل من زداغ همچون دل من، چراغ بیت‌الحزنی بریزد اشک از بصرم که رفته عطشان پسرم همه تویی در نظرم، همیشه در قلب منی کند فغان طبع «حسان» که بر لب آب روان تو را به لب آمده جان، تو تشنه دور از وطنی
ثمر دلم که وجود تو شده پاره چون جگرم علی منم آسمان ولایت و تو ستارۀ سحرم علی بنگر ز داغ تو ای پسر، که چه آمده به سرم علی تو بگو چگونه نگه‌کنم، که تو جان دهی به برم علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  نه مراست طاقت داغ تو، که تو در جمال، پیمبری پدرت قتیل غم تو و تو شهید نیزه و خنجری به کدام زخم تو بنگرم، که قتیل این‌همه لشکری تو ز زین فتادی و آسمان، شده تیره در نظرم، علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  مه آرمیده به خون من، بدن لطیف تو یکسره ز هجوم نیزه و تیرها شده حلقه‌حلقه‌تر از زره همه زخم‌های تن تو را، زده نوک نیزه، به هم گره به شهادت همه تیغ‌ها، شده سینه‌ات، سپرم علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  به صدای گریۀ عمه‌ات، به سرشک دیدۀ خواهرت به رباب و اشک خجالتش، به گلوی خشک برادرت که دریده فرق تو را ز هم؟که نشانده نیزه به حنجرت؟ به‌کدام زخم تو خون‌ دل، چکد از دو چشم‌ترم علی؟ پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی  به کدام عضو تو بنگرم؟ که جدا شدند جدا جدا تن پاره‌پاره نشان دهد، که هزار بار شدی فدا ز هزار زخم تو می‌رسد، به فلک صدای خدا خدا به چه طاقتی بدن تو را، سوی خیمه‌ها ببرم علی پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی
یک نـفـر بـرخاسـته یک نفـر در هیبـت یک شـیر نَـر برخاسته   در دفاعِ از حُـسـین تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته قـبل احـلیٰ مِنْ عَسَل نغمه‌ شیرینی از کوهِ شکر برخاسته   در غـریبستان درد قـبل قــومِ خـود، به یاری پـدر برخاسته   وقـت رزمش”یاعلی» از دهـانِ بـاز شمــشیر دو سر برخاسته   از تماشایش مَلَک با نـوایِ”هٰا عَلیْ، کیفَ بـشر» برخاسته   مصطفی و مرتضی ست آمده خورشیدْ میدان، یا قمر برخاسته؟   آمـده خـیر البَشَـر نالـه‌ واویلتــایِ اهـلِ شَـر برخاستــه   از صفوفِ دشمنان وقت رویارویی اش”أَیْنَ المَـفَر» برخاسته   تیغ هاشان شد غلاف چون تصوّر شد، نبی بار دگر برخاسته   آتشی برپا شـده از مـیان دشـت، بـویِ دردِسـر بـرخاسـته   وای وای از آن عمود که به قصدِ بوسه بر این فرقِ سر برخاسته   نیزه‌ای در پهلویش پیش پایِ شاه عطشان تا کمر برخاسته   میخَرد سُـلطانِ عـشق هرکسی را در غمش آه از جگر برخاسته