۔(29).mp3
8.52M
ایستاده یه تنه
از حق دم بزنه ..
🎙کربلایی حسین طاهری
#فاطمیه لبنان
دست نوازشش دگر از کار مانده است
بر بازویش مدال غم یار مانده است
با اینکه نا ندارد و قامت کمان شده
چون کوه پشت حیدر کرار مانده است
هر شب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است
حالش وخیم تر شده از حرص و جوشها
غصه زیاد خورده که بیمار مانده است
زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد
در کار این مریضه پرستار مانده است
از نحوه قدم زدنش حدس میزنم
چشمان ضرب دیده او تار مانده است
کمتر شده تورم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش جراحت بسیار مانده است
هر ثانیه تنفس او کند میشود
بد جور در میان در انگار مانده است
از پارگی پیرهنش چند رشته نخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است
ای فضه لا اقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار مانده است؟
علی صالحی
***************
اشعار مرثیه حضرت زهرا(س) - روز شهادت - یاسر مسافر
صبح زود است و رها از همه غم ها شده زهرا
و آماده ی رفتن شده است ام ابیها
بنشینید ، ببینید
که این آخر روزی ، نشسته است کمی نان ، بپزد بهر یتیمان
شده است دست به زانو ، به این سو و به آن سو ، زده جارو همه ی خانه ی خود را
و عوض کرده لباس های حسین و حسنش را ، گل پر محنش را ،
و می داد به زینب کفنش را ، همان پیروهنش را ، که با زحمت بسیار به اتمام رسانده
صدا کرده کنون دختر خود را ، همان زینب کبری ، همان زینت بابا ، همان ثانی زهرا ، خدا ختم به خیرش کند این قصه ی اورا
عزیزم ، امیدم ، ببین دختر من ، دلبر من
مادر تو بار سفر بسته و حالا اگر اینجا بنشسته ، بدان امر مهمی است
بدان مادر تو ، مادر غمزده ی خونجگر پرپر تو آخر راه است ، بدان مارد تو رفتنی است لیک
تو می مانی و بابا ، تو می مانی و غم های علی شیر خدا ، حضرت مولا
تو می مانی و حیدر ، تو ای مونس مادر ، تو ای دختر مضظر ،
حواست به علی باشد هرگز نکنی گریه کنارش ، که بس باشد و بابای تو را آن دل زارش
که از دست بداده همه دارو ندارش ، همه باغ و بهارش ، و سعی کن که نیفتد گذارش ،به آن کوچه ای که ماردت افتاد .
*
تو می مانی بغض حسن و چشم پر از اشک و ستاره ، همان چشم که بسیار ، شده خیره به دیوار ، به دیوار و در و کوچه و مسمار
عزیز دل من آه
تو می مانی و آن تشنه لب خانه ی ما ، پسر کوچک کاشانه ی ما ، آه
تو می مانی و غم های حسینم
برسان هر شب بی مادریش آب به لبهای حسینم
مادری کن پسرم را و اگر رفت حسین کرببلا همره او باش
در آن وادی غم بار ، در آن عرصه ی خون بار ، در آنجا که حسین بی کس و بی یار ، گرفتار گرفتار ، میان همه اغیار ، همه کافر و اشرار
تویی تو فقط ای زینب من یار و مددکار
تو هم مادر و هم خواهر و هم دلبر و هم لشگر اویی
در آن موقع که شد عازم میدان
اگر آب نداری ، به اشک پشت سرش آب ، به بالای سرش آیه ی قرآن ، به زیر گلویش بوسه بکاری ، نگذاری
نگذاری برود تا به تن او کنی این پیرهن بافته ام را
تو در بالای آن تل ، حسینت هم به مقتل ، نگه کن به گودال ، شده بی پر و بی بال ، به زیر چکمه ی پست ترینی ، تنش آه چه پامال ، تنش آه شده چال ، تنش پخش به صحرا ... سرش بر روی نی ها .... خدا یا خدایا
*
و آنگاه صدا می رسد از عرش، زنی ناله کان ، مویه کنان ، موی کنان ، دل نگران ، ناله زد ای وای
بنی قتلوک ، بنی قتلوک بنی قتلوک .....
یاسر مسافر
******************
شام غریبان حضرت زهرا(س) - یوسف رحیمی
مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک
با شیون و اشک همزبان باش ای خاک
پهلوش شکسته، بازویش مجروح است
با یاس بهشت مھربان باش ای خاک
افسوس خزان شده بهارم ، عیدم
گفتم که فراق را نبينم ديدم
تابوت تو را به روی دوشم بردم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
در شیون و ناله و خروشم زهرا
خونبار، دو چشم گریه پوشم زهرا
دیدی که گذاشت جور این قوم آخر
تابوت تو را به روی دوشم زهرا
اندوه فراق ، غربتي ديرين است
پيشاني صبر بعد تو پُر چين است
از قد شکسته علي روشن شد
تابوت سبک ولی غمت سنگين است
این تربت بی نشانه راز من و توست
هم نالهي این سوز و گداز من و توست
بر دوش ببر شبانه زهرا را ، این
فریاد بلند اعتراض من و توست
ای قوم مرامتان ریا و حسد است
بیداد و عداوت شما بی عدد است
در محکمه عدل الهی بي شک
این روی کبود روز محشر سند است
یوسف رحیمی
*******************
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
****************
اشعار فاطمیه - ایام شهادت - علی زمانیان
از سینه دگر آه شرر بار نکش
برخیز ولی منت دیوار نکش
من شانه نخواستم به جان بابا
از دست شکسته این قدر کار نکش
با اشک دلیل اشک مهتاب شدی
هر نیمه ی شب همین که بیتاب شدی
از بس که غذا نمیخوری مادر من
در عرض سه ماه این همه آب شدی
ای کاش که درد سینه غوغا نکند
خیلی نفست فاصله پیدا نکند
پهلوی تو را همین که دیدم گفتم
این زخم خدا کند دهن وا نکند
امروز یکی دو رنج مبهم داریم
از چیست که ناخواسته ماتم داریم
در بقچه روبرویمان دقت کن
من فکر کنم که یک کفن کم داریم
بیتاب حسین آمده تابش بدهی
انگار بنا نیست جوابش بدهی
اصلاً تو خودت بگو دلت می آید
او تشنه شود نباشی آبش بدهی
علی زمانیان
*****************
اشعار مرثیه حضرت زهرا(س) – شام غریبان – سینا نژاد سلامتی
اینچنین بعد از تو "غربت" نیز معنا میشود
چاه،تنها محرم یک مرد تنها میشود
هیچکس در پشت حیدر نیست دیگر،فاطمه!
بعد تو حتی نماز او فرادی میشود
قطره قطره اشک از چشمان حیدر میچکد
سهم او وقتی فقط رنج تماشا میشود
آب میریزد ولی گاهی توقف میکند
زخم های پیکرت دارد معما میشود
هر قَدَر شب باشد و چیزی نبیند همسرت
هر ورم زیر لباست زود پیدا میشود
آخرش این چوبها گهواره ی محسن نشد
حداقل قسمت تابوت زهرا میشود...
سینا نژاد سلامتی
****************
اشعار مرثیه حضرت زهرا(س) – در و دیوار – علی صالحی
وقتی که آسمان و زمین تار میشود
دست سیاه فتنه پدیدار میشود
یارب ببین چگونه علمدار لافتی
در حلقه طناب گرفتار میشود
در خانه ای که مجلس ترحیم مصطفی ست
کوثر کتیبه در و دیوار میشود
هنگام ثبت واقعه غربت علی
خون جوهر و قلم نوک مسمار میشود
بر بازویم نوشته که در کوچه شوهرم
با یک غلاف تیغ عزادار میشود
وقتی که می دوم سوی حیدر؛نفس زدن...
...با سینه شکسته چه دشوار میشود
زینب مریز اشک که این تازیانه ها
در کربلا برای تو تکرار میشود
علی صالحی
****************
اشعار مرثیه حضرت زهرا(س) - ایام بستری – مجید لشگری
بی نهایتی مختصر
مثل هر شب نگاه مادر من ، خیره بر چارچوب در شده است
آن قدر خیره مانده یک نقطه ، که نگاهش دوباره تر شده است
مادرم از گلایه ها سیر است ، مادرم نوجوان ولی پیر است
مادرم بستری - زمین گیر است ، مادرم دست بر کمر شده است
زخم بستر برید امانش را ، سوخت آن قامت کمانش را
طاقتش هرچه قدر کم شده است درد پهلوش بیشتر شده است
زن همسایه چند روزی پیش ، با گروهی عیادتش آمد
با همین گوش خود شنیدم گفت: « فاطمه مثل محتضر شده است »
جامه ای کرد بر تن حسنش ، کفنی هم گذاشت دست حسین
زینبش را فقط سفارش کرد نکند عازم سفر شده است:
« دخترم! کربلا برای حسین ، مثل خواهر نه! مثل مادر باش
چون شنیدم که از مصیبت او سعد وقّاص با خبر شده است »
کربلا هیزم تر آوردند ، اشک از دیده ها در آوردند
دامن خیمه های آل الله با همان شعله شعله ور شده است
بگذارید نوحه خوان بشوم بگذارید نیمه جان بشوم
بگذارید قدکمان بشوم حرفی از کربلا اگر شده است
چهارده قرن مادرم زنده است نور او تا همیشه پاینده است
شرح او بی نهایتی ابدی است قصه اش گرچه مختصر شده است
مجید لشگری
****************
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
18.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهترین روش امربمعروف
https://eitaa.com/fazlll
کانال: فضل
nf00713078-1.mp3
2.35M
🔶️ بمناسبت فاطمیه
🔷️سوره: تکویر از ابتدا تا آیه ۱۹
🔶استاد:سعیدمسلم
🔷️ کانال رسمی محمد اسماعیل فضل الهی
4_5872709526297252055.mp3
21.6M
#گلچین_فاطمیه 🏴
با مداحی :
#حاج_امیر_کرمانشاهی
کانال: محمد اسماعیل فضل الهی (شاعروذاکر)
https://eitaa.com/fazlll
دارم آتیش میگیرم از تب تو
چرا رفتن شده وِرد لب تو
مگه آرزو نداشتی همیشه
بمونی عروس کنی زینبتو
(نفس نفس که میزنی،
نفس علی میگیره
پهلو به پهلو که میشی
، چشام سیاهی میره)۲ (برای غربت من،
چه آه سردی میکشی
خدا میدونه فقط،
شبا چه دردی میکشی)۲ دردت به جونم بمون
، خانوم خونم بمون.
.. اصاً انگار، به تو دنیا نمیاد اینکه حتی نفست جا نمیاد
به خدا میلرزه زانوی علی
وقتی که، دست تو بالا نمیاد
(نماز نافلت چرا، نشسته بود عزیزم بگو تو کوچه راهتو، کی بسته بود عزیزم)۲ با دستی که شکسته، اشک منو پاک میکنی
تو میری و با خودت، زندگیمو خاک میکنی
طاقت ندارم نرو،
بمون کنارم نرو.
.. دردت به جونم نرو، خانوم خونم نرو.
.. شب و روزتو، به فکر رفتنی
دیگه داری از همه دل میکنی
یه بارم که چیزی خواستی از علی
چرا داری حرف تابوت میزنی
(کاشکی علی بمیره و
، نبینه رفتنت رو
چجوری با دست خودم،
کفن کنم تنت رو)
۲ (قرار بعدی ما،
تو قتلگاهه کربلاست
تنش رو خاک داغ و،
سرش به روی نیزههاست)۲ شهید بی سر حسین، غریب مادر حسین...
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
اگر چه شمع وجود تو گرم سوختن است
بخند خنده تو التیام دردِ من است
منم عمیق ترین زخمِ پایدار،علی
منم غریب ترین مردِ روزگار، علی
پر است غربت من از همین تجلی ها
چقدر بی محلی دیدم از محلی ها
به رغم بی رمقی عزم هم کلامی کن
تو لااقل به منِ مرتضی سلامی کن
دلیلِ شادی من،هم نشینِ غم شده ای
شبیهِ پیرِزنِ سالخورده، خم شده ای
مرا به ماتمِ دستاس ها دچار نکن
خودم برایِ تو نان می پزم، تو کار نکن
تنورِ گرم، برای پَرَت خطر دارد
برای سوخته هر شعله ای ضرر دارد
*یه بار درِ خونه سوختی،دیگه نمی خوام دمِ تنور بایستی،داغه...*
شکوه ِ کاخ ِ امیدش خراب شد، حیدر
تو آب رفته ای از شرم آب شد،حیدر
غروب آمد و خورشید وار دور شدی
رشیده بودی و یک دفعه جمع و جور شدی
بیا به خواهش من گوش کن ،بلند نشو
به التماس حسن گوش کن،بلند نشو
هنوز چشمِ حسن مثلِ ابر می بارد
هنوز تکّه آن گوشواره را دارد
میان کوچه،همین اوج ماجرایش بود:
تمامِ صورتِ تو نصفِ دستهایش بود
چه ضربه ای به تو زد آن حرامزاده ی پست
سه ماه رد شده امّا هنوز رَدَّش هست
سه ماه می شود این صحن، بی رواق شده
سه ماه می شود این خانه، بی چـراغ شده
ببخش فاطمه جان، پشت در، تک افتادی
تمام هستیِ خود را برای من دادی
یکی نگفت به دیوار، بیپناهی تو
یکی نگفت به مسمار، پا به ماهی تو
شکست آینه ات، سنگ شد مصمم تر
اشاره کرد به قنفذ، مغیره! محکم تر
حریمِ سبز تو را باغ یاس خواهم کرد
برای ماندن تو التماس خواهم کرد
زهرای حیدر...
بعد تو دنیا نمی سازه به ما، دنیای حیدرد
زهرای حیدر...
حرفِ رفتن میزنی،می لرزه دست و پای حیدر
زهرای حیدر...
روی زخمای تنت مرهم از اشکم گذاشتم
شرمنده م آخه،تو برام سنگ تموم گذاشتی و من کم گذاشتم...زهرای حیدر...
حلالم کن، حیدر نیومد
می زدنت،کاری ز دستم ...
همسایه ها دیدن،صداشون در نیومد
حلالم کن...
یا اهل العالم!
این شبا بگین بلند گریه کنه هر کی می تونه
آماده باشین امشبُ امام حسن میخواد یه کم روضه بخونه
ای داد بیداد!
سن و سالی که نداشتم مادرم تو کوچه افتاد
ای داد بیداد!
هر دفه یادش می افتم می زنم با گریه فریاد
حلالم کن!
مادر افتادی دیدم...
من هر چی قد بلندی کردم نرسیدم
در اومد از اون موقع موهای سفیدم
حلالم کن...
سادات مجلس!
خیلی شرمنده ام آخه باید بگم
زهرا رو خیلی بد زد...
مقتل نوشته،پیش چشمای حسن
به مادر شما لگد زد...
از این به بعدش من نمی تونم
دیگه این روضه رو بدم ادامه...
ای گریه کن ها، حرف آخرم
یه خط روضه گریز به شهر شامه...
دل شب تو صحرا،کمک نداره...
نامرد نزن، سه ساله که کتک نداره...
اون که قباله فدک نداره...
https://eitaa.com/fazlll
کانال شعر مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹یک آسمان کبوتر🔹
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
از اینکه مهر مادر من آب بوده است
هر چشمی آمده، تَر از این خانه میرود
وقتی در آخرین نفسش آه میکشد
یک آسمان کبوتر از این خانه میرود...
حیف از گلی که خانهنشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه میرود
دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه میرود...
هر جا که میروی برو ای دل ولی بدان
راه بهشت آخر از این خانه میرود
📝 #مهدی_مردانی
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
السَّالمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ..
بمناسبت سالروز شهادت سیده النساء العالمین فاطمه زهرا (س) مراسم عزاداری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی برگزار می شود
گنجینه معرفت تویی یازهرا
الگوی مقاومت تویی یا زهرا
برنامه ها:
سخنران: حجه الاسلام موحدی راد
مداحی: شاعرومداح اهل البیت جناب آقای فضل الهی
زمان و مکان: روز چهارشنبه ۱۴/ ۹/ ۱۴۰۳ بعد از نماز ظهر و عصر
مجلس عمومی
#فاطمیه
ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی
بال و پر علی چقدر زود می روی
بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه
هم سنگر علی چقدر زود می روی
ای تکیه گاه زندگی حیدر غریب
ای لشکر علی چقدر زود می روی
شرمنده ی تو هستم و پهلوی زخمی ات
ای یاور علی چقدر زود می روی
دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش
غم پرور علی چقدر زود می روی
نه سال از علی تو بدی دیده ای مگر
ای همسر علی چقدر زود می روی
بد جور زندگی علی را به هم زدند
ای دلبر علی چقدر زود می روی
خیری که نیست بعد تو در زندگی من
ای کوثر علی چقدر زود می روی
✍وحید محمدی
#التماس_دعا
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
🏴 زبانحال اول مظلوم عالم،مولانا علی(ع)
#نذرشهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
سیلیِ سردِ خزان؛ گشت و گذارم را گرفت
ارغوانی کرد یاسم را، بهارم را گرفت
پیر شد، قامت کمان شد یارِ هجده ساله ام
یک لگد با یک غلافِ کهنه یارم را گرفت
در کنار غصه ها سنگ صبوری داشتم
رفت با بیطاقتی؛ صبر و قرارم را گرفت
دردِ پهلوی شکسته، دردِ بازویِ کبود
همسرم را...دلخوشیِ روزگارم را گرفت
روزها دستاس چرخاند و برایم پخت نان
روزگارم شب شد و لیل و نهارم را گرفت
خانه ام شد بی صفا، گمکرده دارم ای خدا...
بشکند دستی که یارِ خانه-دارم را گرفت
بشکند پایی که زد بر دربِ باغم بیهوا
میوه ام افتاد و شش-ماهه-انارم. را گرفت
کودکانم آه خیلی زود بی مادر شدند
بغضشان هنگام ِ گریه؛ اختیارم را گرفت
صبر کرد و از خجالت ذره ذره آب شد
داغِ زهرا(س) اقتدارِ ذوالفقارم را گرفت
*
کینه های کهنه را همراهِ هیزم جمع کرد
آمد آن نامردِ پستی که نگارم را گرفت
بیکسم کرد و گرفت از من کس و کارِ مرا
آتشم زد قاتلش! ایل و تبارم را گرفت
من فقط از قلعهٔ خیبر "دری" کَندم ولی
او لگد زد بر "در" و دار و ندارم را گرفت!
#ألسلام_علیکِ_أیتها_الصدیقةُ_الشهیده
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#دخیلکِ_یا_زوجةَ_مولانا_علی_ع
#دخیلکِ_یا_أمّ_المقاومة_والشهدا
#اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
زيارة حضرت فاطمة الزهراء عليها السلام :
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة
🏴🥀🏴🥀🏴🥀
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
مشهد الرضا علیه السلام
#حضرت_زهرا_س_مدح
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدَةِ الجَليلةِ الجَميلةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ الْكَرِيمَةِ النَّبِيلَةِ الْمَكْرُوبَةِ الْعَلِيلَةِ ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ الرَّضِيَّةِ الْحَلِيمَةِ الْعَفِيفَةِ السَّلِيمَةِ الْمَجْهُولَةِ قَدْراً وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْراً الْمَدْفُونَةِ سِرّاً وَ الْمَغْصُوبَةِ جَهْراً سَيِّدَةِ النِّسَاءِ الْإِنْسِيَّةِ الْحَوْرَاءِ أُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّقَبَاءِ النُّجَبَاءِ بِنْتِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ، الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ الْعَذْرَاءِ فَاطِمَةَ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الزَّهْرَاءِ (عَلَيْهَا السَّلَامُ)
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی
محمد اسماعیل فضل الهی🇮🇷
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مدینه مرکز پیکار نابرابر بود
علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود
به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید
قد خمیدهی او ذوالفقارِ حیدر بود
نگاه زینب کبری به غربت مادر
نگاه فاطمه بر اشکِ چشمِ دختر بود
رُخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود
تنی که روی زمین اوفتاد، کوثر بود
چهار کودک معصوم با تنی لرزان
دعایشان به پدر، چشمشان به مادر بود
چهل نفر به سر بضعۀ پیمبر ریخت
شرورتر ز همه «قنفذِ» ستمگر بود
برای همسر مولا نه خانه، نه کوچه
«مدینه» و «اُحد» و قبر «حمزه» سنگر بود
خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند
به قصد کشتن او، ضربهها مکرّر بود
به فتح خیبر و بازوی شیر حق سوگند
که قتل دخت نبی، انتقام خیبر بود
برای فاطمه میسوخت از ازل «میثم»
که بیت بیت کتابش شرار آذر بود
✍ #غلامرضا_سازگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه ما اگه اینقدر باشخصیت باشیم.https://eitaa.com/fazlll
مادر بی نظیر
همسر شیر خدا حضرت اُمُّ الْبَنین
بانوی بِیْتُ الْولا حضرت اُمُّ الْبَنین
بانوی والا نَسَب معنی عشق و ادب
جلوه ی جود و سخا حضرت اُمُّ الْبَنین
قابل تمجید او رهرو توحید او
پاک چو آب بقا حضرت اُمُّ الْبَنین
مادر چار آفتاب آینه ی نور ناب
مادر کرب و بلا حضرت اُمُّ الْبَنین
مادر عبّاس او عطر گل یاس او
گلبُن عشق و وفا حضرت اُمُّ الْبَنین
مادر ایثار ها سایه ی گلزار ها
عطر خوش باغ ها حضرت اُمُّ الْبَنین
بانوی پاکیزه دل نور ازو مشتعل
عشق ازو بر ملا حضرت اُمُّ الْبَنین
عفّت او بی بدیل آیت حق را دلیل
مظهر حُجْب و حیا حضرت اُمُّ الْبَنین
خادم او «یاسر» و ، مهر ازو ظاهر و
شور دل بی نوا حضرت اُمُّ الْبَنین
محمود تاری «یاس»
🔹 #دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی

گوهر ناب / اشعار آیینی / ام البنین
مجموعه اشعار زیارت و توسل به حضرت ام البنین(س)

حضرت ام البنین(س) یکی از بانوان تأثیر گذار تاریخ اسلام به اندازه ای برای اسلام دلسوز و برای امام حسین علیه السلام فداکار بود که به شهادت تاریخ بعد از شهادت فرزندان خود، تا آخر عمر مدام نام مبارک حضرت سیدالشهدا را تکرار می کرد و مدافع حریم اهل بیت علیهم السلام بود. ایشان مادری بود که غریبانه های خود و حتی سوگ مادرانه اش را با یاد شهادت امام حسین همراه می کرد. در اینجا گزیده ای از اشعار زیارت و توسل به حضرت ام البنین(س) از نظر می گذرد.
تعداد بازدید : 34014 تاریخ درج : 1401/02/31
خانه باب الحوائج
من فدایی سر موی امیرالمؤمنینم
غیر زهرا را ندیدم در وجود آتشینم
خاک پایم سرمه چشم تمام عارفان و
لیک خود خاک کف پای امیرالمؤمنینم
دست بر دامان من دارد هر آن کو مانده در ره
من دخیل چادر بانوی روز واپسینم
هر گرفتاری برایم روضه می گیرد ولی من
روضه خوان خانه مولای افلاک برینم
خدمت درگاه من گر آرزوی اهل دل شد
خود کنیز نوگلان پاک ختم المرسلینم
در مصائب نی فقط سنگ صبور اهل دردم
در شداید محرم راز امام المتّقینم
«مَن أراد الله» باید راه آل الله پوید
در مسیر عشق اهل البیت نهج السالکینم
در دو عالم مرتضی باشد امام الصالحین و
در دو عالم مادر شمس عماد الصالحینم
با همان دستی که در حشر است اسباب شفاعت
من سهیم بخشش جرم تمام مجرمینم
اختر اقبال خود را جستوجو می کردم اکنون
کهکشان بخت و اقبال خودم را خوشه چینم
کس نرفته ناامید از خانه باب الحوائج
منتهای آرزوی دست های سائلینم
خواب دیدم ماه و اختر ریخت بر دامانم آخر
گشت تعبیر همان رؤیا که امروز این چنینم
من رعیت بودم و سلطان عالم با عنایت
انتخابم کرد و زان پس ساکن کاخ گِلینم
از همان دم کآمدم در خانه زهرا به خدمت
رشک اهل آسمانم، غبطه اهل زمینم
گریه کردم پا به پای زینب اما پاک کردم
اشک او با معجر خود، اشک خود با آستینم
من کجا و مادری کردن برای آل عصمت
عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرمگینم
دادی از آن مزد عشقم را به پای شیر یزدان
کودکی را که برای نوکری شد جانشینم
چهره اش چون ماه کامل، چشم هایش عین ساحل
کودکی حیدر شمایل، گفت مولا آفرینم
یاوه گویان بعد از آن گفتند بر اولاد زهرا
نیست آن مهر و وفاداری و عشق اولینم
هست در یاد من از این شهر، بی مهری به مولا
نیست از اهل مدینه انتظاری بیش از اینم
قد کشید عباس با شیر من و نان ولایت
نان خوشبویی که خورد از دست شاهنشاه دینم
در حضور پاک اربابان خود آموخت این که
من دو زانو با ادب پایین سفره می نشینم
خرده نانِ مانده از آن سفره را دادم به عالم
عالمی حاجت گرفت از سفره امّ البنینم
دور آل الله گرداندم گل رعنای خود را
تا بگویم که فدایی هم منم هم مه جبینم
بود لالایی طفل کوچکم نام حسین و
یا علی بود آیه فاللهُ خیرُ الحافظینم
با اباالفضلم دل آل علی را شاد کردم
من که خیرالشاکرین از لطف خیرالوارثینم
هر زمان دلگیر بود از غم حسینم گفت مادر
اول صبح آمدم عباس را اول ببینم
سایه سارانم یکایک از سرم رفتند و تنها
زینب و کلثوم من ماند و حسین نازنینم
تا علیِ اکبر و قاسم به من گفتند مادر
در دلم گفتم که اکنون واقعاً امّ البنینم
کاروان جان من راهی دشت کربلا شد
فتم عباسم تو هستی آبروی آخرینم
می روی با سید و مولای خود هر جا که او رفت
وقت برگشتن تو را بی سید و مولا نبینم
وای از آن روزی که در یثرب خبر دادند ما را
از به خاک افتادن فرزند مقطوع الیمینم
گفتم عباسم فدای زینبم شد شکر لله
من عزادار شه مظلوم مقطوع الوتینم
تا ابد در پیش فرزندان زهرا سربه زیرم
کشته من را مشک خالی، نی عمود آهنینم
محمود کریمی

جانم به قربان تو و آب آورت
ای مایه فخر جهان ام البنین
نور زمین و آسمان ام البنین
ای نور جمع قدسیان ام البنین
صاحب کرم در هر زمان ام البنین
ای دستگیر مستمندان جهان
ای ماهتاب روشن کون و مکان
تو جانشین حضرت زهرا شدی
تو بعد زهرا، همسر مولا شدی
تو سفره دار خانه سقا شدی
تو روضه خوان داغ عاشورا شدی
جانم بگیر و سایه ات را کم مکن
آتش بزن بر جان من، خاکم مکن
زهرا نهاده چادرش را بر سرت
جانم به قربان تو و آب آورت
زینب شده هم یاور و هم دخترت
لرزه فتاده از چه رو بر پیکرت؟
از غربت ارباب بر سر می زنی
با دیده پر آب بر سر می زنی
تو در مدینه گفتی از داغ حسین
با سوز سینه گفتی از داغ حسین
از ظلم و کینه گفتی از داغ حسین
تو بی قرینه گفتی از داغ حسین
تا روضه می خواندی، دل آتش می گرفت
هر دشمن ناقابل آتش می گرفت
گفتی حسین و شهر، عاشورا شده
گفتی حسین و خانه ای غوغا شده
گفتی حسین و مستمع زهرا شده
زینب دوباره از غم او تا شده
گریه کن و این شهر را ویرانه کن
ما را بگیر و محرم این خانه کن
چشم گنه کار من و دست کرم
حسرت به دل مانده، نداری یک حرم