eitaa logo
دیوان فضل
270 دنبال‌کننده
324 عکس
250 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با ما چه کرده داغ پیمبر نداشتن در سوگ یار بودن و یاور نداشتن دنیا عوض شده ست ، وگرنه پس از نبی قرآن کجا و سوره ی کوثر نداشتن؟ @hosenih عادت شده ، پس از شب تشییع مصطفی باری ز شانه های علی برنداشتن ظلمی کجا بزرگتر از این که در غدیر حق را به چشم دیدن و باور نداشتن باید به داغ فاطمه این را اضافه کرد درد امیر بودن و لشکر نداشتن @hosenih دنیا بدون عطر دعاهای فاطمه محکوم شد به یاس معطر نداشتن اشک حسین و داغ جگرپاره ی حسن با ما چه کرده غصه ی مادر نداشتن عادت نمی کنیم به این بغض و گریه ها این روضه شهره است به آخر نداشتن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دارم عذاب می کشم و آب می‌کشم با چاه آه از دلِ بی‌تاب می‌کشم اُفتاده عکسِ ماه در این چاه و عکسِ من دارم خجالت از رُخِ مهتاب می‌کشم @hosenih کِی در کنارِ خاکِ تو من خاک می‌شوم کِی رَختِ خویش از دلِ سیلاب می‌کشم سلمانِ پیر زیرِ بغلهایِ من گرفت خود را به رویِ شانه‌یِ اصحاب می‌کشم عکس تو مانده است به دیوارِ خانه‌ام دستی که بسته شد رویِ این قاب می‌کشم @hosenih من هرچه می‌کشم همه از دستِ قنفذ است داد از مغیره از غم خوناب می‌کشم من هرچه از تو مانده در این بقچه‌ی غریب دارم به چشم خسته‌ی بی خواب می‌کشم دارم لباسِ سوخته را جمع می‌کنم این میخ این در همه را آب می‌کشم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شب دراز است ، تو گویی که فقط شب مانده فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده گفته بودی که خدا جام بلا می دهدش هر کسی را که در این بزم مقرب مانده @hosenih در مدینه همه از مرگ خدا می گویند فقط از کعبه ی این شهر مکعب مانده کینه ی بیعت خم بوده و سرریز شده جام خشمی که از آن روز لبالب مانده سوز داغ تو چنان است که تا این لحظه شعله ی داغ تو در حافظه ی تب مانده @hosenih جوهر خون تو با ظرف تنت خورد زمین روی دیوار کمی رد مرکب مانده شدت ضربه ی شلاق از آنجا پیداست که روی در اثر «خط مورب» مانده شاهکاراست که تا لحظه ی آخر حتی گیسوی دخترکان تو مرتب مانده @hosenih روز و شب آنقدر از صبر به دختر گفتی که خود «صبر» از این صبر معذب مانده صبر ارثیه ی زهراست ، به دخترهایش فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گاهی بیاد زخم تنت گریه میکند یا با حسین و با حسنت گریه میکند یا گوشه ای نشسته و همراه تک تک گل های سرخ پیرُهنت گریه میکند @hosenih با شب سیاه پوش غمت می شود هنوز با روضه های دل شکنت گریه می کند دستی به دستگیره ی در دارد و هنوز یاد نفس نفس زدنت گریه میکند با اینکه سوخت از تب بی مادری ولی دارد به یاد سوختنت گریه میکند @hosenih از بس که روضه دار غم سینه ات شده دختر نگو که سینه زنت گریه میکند "من نیستم، ببوس، بجایم گلوی او..." همواره یاد این سخنت گریه می کند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سبد سبد "گل نيلوفر" غم آوردم تمام خاطره ها را مجسم آوردم سكوت خلوت شب،همنشين آهم شد كنار سنگ مزار دلم ،كم آوردم @hosenih كجاست سفره رنگين مهر مادريت؟! كه ماهتاب تو را نقش پرچم آوردم براى آنكه بگيرم كمى هوايت را گلاب شوق تو را همچو زمزم آوردم كنار بغض نفس گير خلوت خورشيد غمى به وسعت غم هاى عالم آوردم @hosenih به ياد ماه تو در آسمان دلتنگى هلال ماه عزا را كمى خم آوردم ببخش مردم نادان تو را نفهميدند عجيب نيست اگر بيت مبهم آوردم به زخم كهنه كه گل كرده در همين ايام به زخم تازه كه با گريه مرهم آوردم @hosenih هنوز شعله داغ پدر نشد خاموش تو رفتى و به سلامت!، ولى كم آوردم پس از تو راز مگو را به چاه بايد گفت كنار قافيه ها،چشم پر نم آوردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ همسايه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابيد زهراي من رفته سفر راحت بخوابيد آن دختري كه باعث آزارتان بود مهمان شده نزد پدر راحت بخوابيد @hosenih با دست خود هستي خود را دفن كردم شد پير خيبر بي سپر راحت بخوابيد ديگر نمي آيد صداي آه آهش از درد پهلو تا سحر راحت بخوابيد فكر خبر بوديد از بيمار بدحال جان داد زهرا بي خبر راحت بخوابيد @hosenih بانوي من با سينة مجروح رفت و ... من ماندم و اين ميخِ در راحت بخوابيد حورية انسيه كه سيلي نمي خواست كشتند او را در گذر راحت بخوابيد باخنده هستيِ مرا آتش كشيدند دامان زهرا شعله ور راحت بخوابيد @hosenih دل تنگم و ديدار يارم مي روم من هر نيمه شب با چشم تر راحت بخوابيد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گُفتم که؛ بِمان همیشه... یارَم باشی هَر لَحظه ی زندگی کِنارم باشی @hosenih حیدر وسطِ مَعرِکه تَنها مانده بَرخیز دوباره ذوالفَقارم باشی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی و این مزار، مزار تو نه مزار علیست @hosenih دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط کمی هم از عرق روی شرمسار علیست تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست @hosenih غذای دیشبمان دستپخت زینب بود چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد چرا که مستمع روضه های یار علیست منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست @hosenih به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پس از تو با غم تنهاییش حیدر چه خواهد کرد؟ دلی پرخون،‌ سری در چاه و چشمی تر... چه خواهد کرد؟ کسی که بعد تو هر جا که آتش دید می لرزید، از این پس با گذشتن از کنار در چه خواهد کرد؟ @hosenih تو یار و همسرش بودی تو تنها لشکرش بودی بدون لشکر و بی یار و بی همسر چه خواهد کرد؟ شبانه غسل تو سخت است و سنگین تر از آن اینکه علی با دیدن پهلوی این پیکر چه خواهد کرد؟ دلش را با تو امشب دفن خواهد کرد، در این خاک ولی با دیدن دستان پیغمبر چه خواهد کرد؟ @hosenih حسین و زینبت شاید غمت را تاب آوردند حسن با خاطرات کوچه و مادر چه خواهد کرد؟ کفن هایی نشان دادی به زینب، یک کفن کم بود بگو با دیدن پیراهنِ آخر چه خواهد کرد؟ بگو در ظهر عاشورای تنهایی چه خواهد دید؟ بگو با جسم صدچاک و تن بی سر چه خواهد کرد؟ ...@hosenih شما ای چشمهای خیس من یک روز می بینید که زهرا با شما در عرصه ی محشر چه خواهد کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
خودم کنیز توام بچه‌هام نوکر تو عروس‌های من آقا کنیز دختر تو من آمدم که به پایت فقط بلند شوم نیامدم بنشینم بجای همسر تو اگر سپاه نداری نمرده ام‌بنین چهارتا پسرم میشوند لشگر تو چهار تا پسرم عالمان‌غیب شدند برای اینکه نشستند پای منبر تو علی نگو که غریبی فقط تو لب تر کن چهار دسته‌گلم میشوند پر پر تو پسر بزرگ نکردم کنار من باشند بگو فدات شوند افتخار من باشند نمیروند اگر هیچ‌جا بدون حسین نبوده‌اند چون از ابتدا بدون حسین خودم به یک یکشان یاد داده‌ام حتی بهشت نیز ندارد صفا بدون حسین کنار سفره آقایشان بزرگ شدند نخورده‌اند دو لقمه غذا بدون حسین سپرده ام به ابالفضل موقع رفتن که بر نگرد ز کرب‌وبلا بدون حسین خدا کند پسرانم همه شهید شوند ولی خدا نگذارد مرا بدون حسین برای روز مبادا بزرگشان کردم برای زینب کبری بزرگشان کردم چهارتا پسرم جلوه های من هستند چهار ام‌بنین در چهار تن هستند علی اگر چه مرا «مادرپسرها» خواند ولی همه پسران ابوالحسن هستند یل جمل به پسرهای من نبرد آموخت ز کودکی همه پرورده حسن هستند قرار نیست که صحبت کنند پیش حسین وگرنه که همه استاد در سخن هستند بشیر گفت حسینم کفن نداشته است عجیب نیست پسرهام بی کفن هستند شنیده ام که بشیر از همه خبر داری بگو که از پسر فاطمه خبر داری؟ قرار شد نگذارند ساده جان بدهد قرار شد نگذارند سر تکان بدهد قرار شد که تنش روی خاکها باشد و نیزه دار سرش را به آسمان بدهد قرار شد که سرش را سریعتر ببَرد به مردم همه شهرها نشان بدهد سنان چقدر پریشان رسیده در گودال مباد تا که به دستش کسی سنان بدهد چه حرفهای نگفته که در دهن دارد اگر که چکمه سربازها امان بدهد به این بریدن انگشت هم نیاز نبود قرار بود عقیقی به ساربان بدهد قرار شد همه باهم دوباره حمله کنند قرار شد نگذارند ساده جان بدهد حسین عمه سادات را صدا میزد عزیز فاطمه لب تشنه دست و پا میزد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
می سوخت و در سینه اهی شعله ور داشت از بعد زهرا حال و روزی خون جگر داشت با دیدن چشمان حیدر گریه می کرد از غصه های هر شب و روزش خبر داشت جان ها فدای انکه به طفلان زهرا از هر کس دیگر ارادت بیشتر داشت نذر حسینش کرده بود هر بچه اش را ان مادری که دامنش قرص قمر داشت زینب همه عشقش ۰ دگر دختر نمی خواست اما دلش می خواست بیش ازاین پسر داشت جان ها به قربان و فدای مادری که روزی رزق سفره اش خیلی ثمر داشت سنگ مزار خاکی و بی سایبانش ایکاش زائر نه فقط یک رهگذر داشت ام البنین امد به استقبال زینب زینب برایش مشک پاره با سپر داشت بعد از حسین ام البنین ام البکاء شد بعد از حسین چشمان بارانی و تر داشت... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7