eitaa logo
دیوان فضل
271 دنبال‌کننده
308 عکس
244 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻ‌ﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ‌ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ @hosenih ﺩﺭ ﺳﯿﻪ‌ﭼﺎﻝ ﺑﻼ‌ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮓ ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ‌ﺍﻟﻤﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ‌ﺳﻨﮓ ﻣﯽ‌ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﮓ ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺣﻠﻘﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ‌ﭼﮑﺪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ! ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ‌ﯼ ﻣﻦ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨﻢ @hosenih ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪ‌ی ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻ‌ّﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت @hosenih جز آه زخم‌های دهن‌باز‌کرده‌اش در چارچوب تنگ قفس هم‌زبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت @hosenih هرچند میزبان تنش تخته‌پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب‌ها نشد دیگر سرش به خانه‌ی نیزه مکان نداشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده نم نم باران دوباره راهی صحرا شده در ميان سنگ‌ها آيينه‌ای تنها مباد در ميان سنگ‌ها آيينه‌ای تنها شده @hosenih كاش قلب قفل زندان نيز مثل نيل بود حبس در زندان فرعون زمان، موسی شده "رب خلصنی"شده ذكر مدامش در قنوت تنگ‌تر پيش نگاهش عرصه‌ی دنيا شده در دلش با ديدن زنجير و بند و سلسله روضه‌های عصر عاشوراست كه بر پا شده روضه‌ی يک كودک آواره‌ی بی‌سرپناه روضه‌ی يک دختر بی‌تاب بی‌بابا شده @hosenih روضه‌ی تنهايی زينب ميان دشمنان روضه‌ی قدهای از فرط مصيبت تا شده هم‌نفس با كاروان شام در اين لحظه‌ها مايه‌ی تسكين قلبش ذكر يازهرا شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ "ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد" آه از دمی که آید، دیگر برون ز زندان مردی که در سیه‌چال، از یاد رفته باشد @hosenih از بس ز ضرب سیلی، او ناله زد"یازهرا" از جوهر صدایش، فریاد رفته باشد با تازیانه‌ی کین، آزرده کرده او را هرگاه بر شکنجه، جلاّد رفته باشد از ناسزا و طعنه، سِنْدیٖ نَبُرد بهره از کظمِ غیظ آقا، ناشاد رفته باشد ساق شکسته‌ی او، مرهم نمی‌پذیرد آه از دمی که کار از، امداد رفته باشد @hosenih چون روی تخته‌ی در، باب‌الحوائج آید جان از نهادِ شیعه، از داد رفته باشد بر روی جِسْر بغداد،جسمش سه روز مانده این گوشه از غمش بر، اجداد رفته باشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ما جز به نگاهت به کسی دل نسپاریم در دل گرهی جز سر زلف تو نداریم جز خاک تو بر جای دگر سر نگذاریم بی زمزمه ات یکسره بی صبر و قراریم هر لحظه ی ما شور تمنای تو باشد در دیده ی ما شوق تولای تو باشد @hisenih ای آن که ملک بوده به درگاه تو دائم جبریل شده بر حرم و کوی تو خادم در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم محبوب خدایی و منم عاشق رویت گر چه همه را قبله بُوَد روی نکویت @hisenih ای آنکه جهان است همه تحت پناهت مولای کریمی و دلم هست گواهت ای کاش شود قسمت من نیمه نگاهت نوری و عدو تاب ندارد رُخِ ماهت یک لحظه تو را دیدن و پس لذت یک عمر یک لحظه جدایی ز تو و حسرت یک عمر @hisenih آوازه ی عشق تو به افلاک رسیده در سجده سرت یکسره بر خاک رسیده بر سلسله خونت ز دلی چاک رسیده بالای سرت بانوی غمناک رسیده بر جد تو گر نیزه و شمشیر کشیدند بر قلب تو از زخم زبان تیر کشیدند @hisenih جز مهر تو در خاطره ها یاد نداریم جز زمزمه ی نام تو فریاد نداریم ما غیر رضای تو که امداد نداریم جز در حرمش پنجره فولاد نداریم ما را برسان تا حرم خود ز خراسان از مشهد او تا حرمت پر بکشد جان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ موسای آل احمدم و برگزیده ام جای وصال، غربت و دوری خریده ام با اشتیاق جام بلا سر کشیده ام چون زینبم، حماسه ی صبر آفریده ام @hisenih در قعر چاه، سِیر صعودی به من رسید رخسار زرد و چشم کبودی به من رسید از آن زمان که مرد یهودی به من رسید قدر تمام عمر، مصیبت چشیده ام @hisenih امشب دوباره قلب مرا گردِ غم گرفت از درد هجر فاطمه ام گریه ام گرفت اصلا نباید آه مرا دستِ کم گرفت... ...چندی گذشته و پسرم را ندیده ام @hisenih زنجیرها از این همه آزار خسته اند دیگر، تمام نافله هایم نشسته اند هر صبح و شام حرمت من را شکسته اند آن قدر، ناسزا من از این ها شنیده ام @hisenih خورشیدِ خاک خورده ی هفتم شدم اگر این روزها به گریه تجسم شدم اگر در لابه لای جامه ی خود گم شدم اگر مانند شمع، در کف زندان چکیده ام @hisenih من را به زورِ سلسله بسیار می کشند تا آن سیاهچالِ دل آزار می کشند از ساق پای درهم من کار می کشند گودال تنگ و پیکر قامت خمیده ام؟! @hisenih شِکوه ز داغ مستمر خود نمی کنم اصلا نظر به دردسر خود نمی کنم گریه بر آتش جگر خود نمی کنم گریان داغِ تشنه لبِ سر بریده ام @hisenih با جسم چاک چاک، سری در بدن نداشت در زیر آفتاب، به تن یک کفن نداشت یک عمر، یادِ این که لباسی به تن نداشت با اشک و آه، جامه ی خود را دریده ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در این قفس بعد از حدودِ چارده سال از من به جز مشتِ پری مانده ؟ نمانده زیر غل و زنجیرها ، زیر شکنجه اصلا بگویی پیکری مانده نمانده @hisenih پیکر که نه ، از بس که در تب سوختم من حتی بگو خاکستری مانده نمانده انواع و اقسامِ اهانت ها به من شد یک ناسزایِ بدتری مانده ؟ نمانده جز سیلی و شلّاقشان در جیرهء من آب و غذای دیگری مانده نمانده @hisenih جز مرگ، مثل مادرم زهرا برایم هیچ آرزوی بهتری مانده نمانده *** از پیکرِ صد قطعۀ شاه شهیدان پیراهنی ، انگشتری مانده نمانده از بس که سنگ انداخت سمتِ نیزه دشمن بر نیزه ها آیا سری مانده نمانده @hisenih از آستینهایی که پوشانده سری را پیداست بر سر معجری مانده نمانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است دنیای زندانی فقط سقف است ، دیوار است چشمان او از دیدن خورشید محروم است خورشید ، اما بیشتر مشتاقِ دیدار است @hosenih مغرب که شد با سفره‌ی رنگینی از آزار جلاد آمد گفت که هنگام افطار است سیلی و شلاق است قوت غالبش اغلب روزه گرفتن با چنین وضعی چه دشوار است غیر از تنش زخم عمیقی بر جگر دارد دشنام خوردن بدتر از هر نوع آزار است انگار که کهنه عبایی بر زمین پهن است چیزی نمانده از تنش ؛ از بسکه بیمار است دیگر توان ایستادن در نمازش نیست از بسکه آهن روی ساق پای او بار است از راه‌های منتهی به عرش ‌می‌گوید مردی که در قعر سیه چالی گرفتار است @hosenih با حلقه‌ی زنجیر هم تسبیح می‌سازد شب‌زنده‌داری که تنش زنجیربازار است مقتل که خواندم با خودم گفتم «مسلمان نه !!» این ظلم‌ها در حق «زندانی» سزاوار است ؟! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ هر پاره سنگی در دِلِ دریا که گوهر نیست بیچاره آن چشمی که از داغ شما تر نیست زندان عقول ناقص این اهل دنیا بود زندان مکانی هست که موسی ابن جعفر نیست @hosenih حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست هر، روزه اش با تازیانه می شود افطار در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست؟ زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از زنجیر و خنجر نیست در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ @hosenih اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ پـر می زند دوبـاره قلم در هوای تو چون آسمان گرفته دلش در عزای تو دیگـر صدای ناله ی شبهـات رفتـه و حتـی سحـر بهانـه بگیـرد بـرای تو @hosenih از حال می روی چه قَدَر بین سجده ها مشتـاق این عبـادت شیرین خدای تو بـا سیلی و شکنجه کـه افطـار میکنی حالا شبیـه فاطمه شد روضه هـای تو با ناسزا بـه مادرتـان گریـه میکنـی چـون از تبـار فاطمه ای ماجـرای تـو... موسای مـا تویـی و فقط با اشـاره ای نیلـی روان ز چشم تـرم با عصـای تو بـدکـاره هم شوم تو مرا خوب می کنی آدم کنـــد مــرا نفس ربنــای تـو @hosenih باب الحوائـج همــه ی مستمنـدهـا شـد مستجاب حاجت مـا از دعـای تو آیـا شـود گـدای حریـم شمـا شوم؟ هستـم دخیـل دامـن ابـن الرضای تو... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای امید همه ، ای چاره ی حیرانی ها ای دوای همه ی درد و پریشانی ها سفره ات کرد نمک گیر همه دنیا را روضه ات راه نجات همه زندانی ها @hosenih سیدی دست مریزاد ! رسیده یک عمر کرم ایل و تبار تو به ایرانی ها عاشقی در همه جا درد سری بود ولی ما رسیدیم از عشق تو به آسانی ها نفس گرم تو با آن زن بدکاره چه کرد؟ که گذشت از همه ی بی سر و سامانی ها قتلگاه آمده ای یا که به زندان آقا؟ ساق پایت چه شده ؟ وای ازین جانی ها تازیانه ، غل و زنجیر ، جسارت ، دشنام چارده سال تو بودی و پریشانی ها یوسف فاطمه و تخته در و چار غلام کرده تغییر چرا رسم مسلمانی ها @hosenih پیکرت روی زمین ماند نماندند اما دختر و خواهر تو بین بیابانی ها .... سر جدت که جدا شد همگی شیر شدند شمر آمد به حرم ، کرد رجز خوانی ها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم حجت الااسلام ▶️ محبوس کرده در وسط سینه آه را کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را او بانی نجات تمام اسیرهاست یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را @hosenih بر میله ی قفس زده بال شکسته را تا که رفیق گریه کند هر نگاه را ازجور تازیانه تن او کبود شد بایاد کوچه کرده تنش این سیاه را راه نفس کشیدن او بسته می شود هنگام نقل اینکه...کسی بسته راه را پایش شکست و پایه ی کرسی کشید آه برپای سلسله بنویس این گناه را @hosenih یک سو سپاه سندی و یک سو سپاه شمر هم دست کرده سلسله هردو سپاه را برروی تخته پاره لهوفی نهاده اند که گریه کرده دم ب دم قتلگاه را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بر روی خاک بس که تنش را کشیده بود خونش به نقطه نقطه ی زندان چکیده بود عجل وفات و روضه ی مادر زیاد داشت موسی بن جعفر این دم آخر بریده بود @hosenih جسمی که در هجوم بلا روز خوش ندید حالا به روی تخته چه خوش آرمیده بود جان داد بین غربت و حالا کفن به دست جمعی برای عرض ارادت رسیده بود هر کس برای دیدنش آمد نمی شناخت از بس شکسته پیکر و از بس خمیده بود صبرش گواه , عاقبتش را رقم نزد زخم عمیق و درد فراقی که دیده بود ‌او را شبیه جد غریبش زمین زده دشنام مادری که از اینها شنیده بود جسمش دگر ولی به بیابان رها نشد جای کفن نصیب تنش بوریا نشد @hosenih دشمن تنش به معبر مرکب بدل نکرد معصومه رأس غرق به خونی بغل نکرد این هفتمین مصیبت و پیوست کربلاست این دل هر آنچه میکشد از دست کربلاست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟ برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم به نابیناییم شادم ، زلیخا می شود چشمم @hosenih من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم @hosenih گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آیینه صدق و صفا موسی بن جعفر روح مناجات و دعا موسی بن جعفر در بند، در تشویش، در طوفان ظلمت کشتی ما را ناخدا موسی بن جعفر @hosenih واشد گره از کار ما بی مزد و منت تا زیر لب گفتیم یا موسی بن جعفر عاقبتش در دو جهان ختم به خیر است هر کس مسیرش شد الی موسی بن جعفر از ابتدا خورده گره حاجات شیعه باحضرت عباس با موسی بن جعفر ذکر لب ما یکصدا جانم رضا جان ذکر علی موسی الرضا موسی بن جعفر در کنج زندان ها به صرف تازیانه افطار را میکرد وا موسی بن جعفر @hosenih زنجیرها سر را به زانویش رساندند چون کاغذی گشته ست تا موسی بن جعفر کار خودش را کرد سندی ابن شاهک جان داد با زهر جفا موسی بن جعفر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خدایا آرزو دارم ببینم بچه هایم را در این خلوت اجابت کن دوباره ربنایم را ندارد فرق چندانی برایم روز و شب دیگر از این رو که نمی بینم رخ ماه رضایم را @hosenih دلم تنگ است میخواهم کنار دخترم باشم چه می شد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را نشد امروز دستم را بگیرد گرم در دستش ولی یک روز می گیرد غریبانه عزایم را دعاکردم برای حال زندانبان ولی افسوس تلافی کرد با شلاّق همواره دعایم را بلائی بر سرم آورد این جا سندی نامرد که جز مردن نمیبینم دراین دنیا شفایم را ندارد روزنی زندان امان ازدست زندانبان که با زنجیر غم بسته گلوی بی صدایم را @hosenih ندارم قوتی حتی که برخیزم به روی پا فشارِضربه ی پایی شکسته ساقِ پایم را غریب و‌تشنه و زخمی به فکر همسر و فرزند "بیا‌ مادر - بیا مادر" ببینی کربلایم را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم @hosenih خانه ای که حک شد از روز ازل بر سردرَش ذکر «یاموسی بن جعفر(ع)» یا امام ذوالکرم آمدم! چون راه دادی و نمیگویی که این؛ روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم سفره ام برکت گرفت از ریزه نانِ سفره ات کم شده اما نمیدانم چرا رزق حرم؟! در هوای مشهد و قم بارها حس کرده ام فاصله دارم فقط با کاظمینت یک قدم حضرت باب ٱلحوائج هستی و شد مستجاب حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب-علَم عاشقِ شش گوشه ام! هنگام امضایِ برات جا نمانم از نگاه تو... نیفتم از قلم بسکه خوبی سائلت را پرتوقع کرده ای کم نمیخواهم! نخواهد رفت چون دستت به کم @hosenih صبر کن آقا... بماند بقیه را فردا بده من‌ نمک نشناسم و حاجت بگیرم میروم! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در این زندان تو را در آتش تقدیر می بینم تو را در اوج غربت زخمی زنجیر می ببینم نداری پوست بر پیکر، نمانده گوشت بر این تن چنان لاغر شدی گویا فقط تصویر می بینم! @hosenih شبیه مادرت از آرزوی مرگ لبریزی بمیرم که تو را از زندگانی سیر می بینم غریبی بیشتر از این که در این مصر، موسائی ولی هارون شهرت را پر از تزویر می بینم عزیز عالمی یوسف، چه بر مسند چه در زندان چرا با چشم ظاهربین خود تحقیر می بینم؟ کدامین استعاره شرح حالت در قفس باشد؟ غزال زخم خورده؟ نه، سراپا شیر می بینم نبین هارون به تخت است و غریب این سیه چالی تو آن بالای بالا، دشمنت را زیر می بینم نیامد مرغ نفرین در قنوتت، چشم دشمن کور نمازت را پر از آرامش تکبیر می بینم چه کرده کظم غیظت با دل بی رحم زندانبان؟ که در عمق نگاهش این همه تغییر می بینم شب تردید هایش را سحر کرده است، مهتابت دل ویران او را شاد از تعمیر می بینم به اعجاز نگاه تو زلیخا شد مسلمانت تمام حیله ها را در تو بی تأثیر می بینم نمی چسبد به تو این وصله ها، معصوم معصومی تو را در روشنای آیه تطهیر می بینم @hosenih دل شمس الشموست می شود خون از غروب تو خراسان را در این شبهای غم دلگیر می بینم غزل از مهر سلطان می شود لبریز، می گوید همین ناچیز را شایسته تقدیر می بینم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بر در این خانه می آیم که این در بسته نیست هر دری هم بسته باشد این در آخر بسته نیست خانه ی موسای ی کاظم قبله ی حاجات ماست چشمهایش بر گدای زار و مضطر بسته نیست @hosenih دست را وا کن بگیر از دستهایش کیسه را چشم را وا کن ببینی غیر زر در بسته نیست او کریم است و کریمان ریزه خوار خوان او تا ابد این سفره ی دردانه پرور بسته نیست کاظمین و مشهد و شیراز و قم در چار سمت مرز ها در کشور موسی ابن جعفر بسته نیست گندمی از گوشه ی صحنش برایم کافی است در حریم قدسی اش بال کبوتر بسته نیست @hosenih از غل و زنجیر حرفی هم نباشد باز هم روضه های رنج هایش آنچنان سربسته نیست روضه تکرار گریزِ سوزناک کوچه است دست موسی بسته یعنی دست حیدر بسته است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
سلام(بخوانیدوارسال کنید): تا نيايی بهار زيبا نيست لاله و جويبار زيبا نيست همه‌ی دشت سبز هم بشود باز هم سبزه‌زار زيبا نيست خسته‌ايم از نبودن خورشيد اين‌همه انتظار زيبا نيست کاسه‌ی صبرمان ترک خورده صبر از روی يار زيبا نيست از شما اعتبار می‌خواهيم غير از اين اعتبار زيبا نيست کلاً اين نوبهار دلگير است تا نيايی بهار زيبا نيست 🔸شاعر:
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یا امام زمان (عج) یک نگاهی کن بر احوال گدا دوری بس است پُر کن آقا دست خالیِ مرا دوری بس است غرقِ در دنیا شدن از یاد من برده تورا گرچه هستم بنده ای دنیاگرا دوری بس است با همین بار گناهانم به تو رو میزنم خواهشی دارم بده من را شفا دوری بس است زیر بیرق با دلی محزون و بیمار آمدم تا به کی ناله کنم اقا بیا دوری بس است رحم کن بر حال من نگذار باشم بی پناه از همه دل کنده ام غیر از شما دوری بس است بی توآقا شهرمان حال و هوایش بد شده خسته ام دیگر از این حال و هوا دوری بس است زندگی ام را فدایت میکنم آقای من جان زهرا مادرت خیرالنسا دوری بس اس حسرت دیدار شش گوشه به دل مانده بیا نوکرت را هم ببر کرببلا دوری بس است کنج ویرانه رقیه ناله زد بابا بیا یک نگاهی کن به تنهاییِ ما دوری بس است
سلام(بخوانیدوارسال کنید): امام حسین(ع) -( از زادگاه خویش کجا میروی حسین ) امروز مصادف با حرکت کاروان حسینی از مدینه به مکه ۲۸ ماه رجب/ سال ۶۰ هجری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از زادگاه خویش کجا میروی حسین این راه امن نیست چرا میروی حسین با حاجیان کعبه که عهدی نداشتی سوی کدام شهر و بلا میروی حسین آیا که داده وعده‌ی مهمان نوازی ات با خانواده مستِ صفا میروی حسین در روز روشن از که کنایه شنیده ای کاین نیمه شب بدون صدا میروی حسین از مژده ی سفر همه شادند کودکان مرغان به زیر پر چو قطا میروی حسین گویا دل از مدینه ی جدت بریده ای خود را سپرده ای به خدا، میروی حسین بدرود ای عزیز، خدا باد همرهت با اشک و، آه و، سوز و، نوا، میروی حسین شاعر:
سلام(بخوانیدوارسال کنید): من حر توبه کار حسینم، مرا ببخش با صدایی میثم مطیعی -(چندی ست از مسیر الهی جدا شدم) چندی ست از مسیر الهی جدا شدم از آن وجود لایتناهی جدا شدم اقرار می کنم به خطاکاری خودم اقرار می کنم به خطاکاری خودم در دام معصیت، به گرفتاری خودم ای پادشاه، لایق لطفت نبوده ام رویم سیاه، لایق لطفت نبوده ام دست مرا بگیر، پشیمانم از گناه اکنون اگر چه دیر، پشیمانم از گناه مگذار با حرام حلالم عوض شود فرصت بده کنار تو حالم عوض شود شرمنده است؛ غرق گناه است بنده ات اما هنوز چشم به راه است بنده ات شب های قدر آمده؛ غرق نیایش است گریه کن حسین سزاوار بخشش است آن آدمم که توبه به حق حسین کرد یک دشت را پر آب به اشک دو عین کرد من حر توبه کار حسینم، مرا ببخش اکنون که بی قرار حسینم، مرا ببخش امشب به یاد کرب و بلا گریه می کنم در سوگ سیدالشهدا گریه می کنم آن کشته که به روی لبش خیزران نشست داغش به جان یک یک پیغمبران نشست برخاست ناله ای که دل سنگ آب کرد هر کس که ظلم کرد به او بی حساب کرد آتش فرا گرفته سراسر خیام را سوزانده جان عشق علیه السلام را در دست باد چارقد کیست؟! ای دریغ... فریاد یا علی مدد کیست؟! ای دریغ... شاعر:
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 💠 اشعار صلوات میلاد امام حسین 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ميلاد حسين خون بهاى دين است اين عيد، حيات شيعه را تضمين است امروز فرشتگان به هم مى ‌گويند احياگر آيين محمد اين است 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 وقتى كه حسين يافت ميلاد امروز يزدان در لطف تازه بگشاد امروز در عالم قدس يك حسين داشت خدا آن را به محمد و على داد امروز 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بر آنچه که شد هادى فطرس صلوات خوانیم به دل شادى فطرس صلوات میلاد حسین عید آزادى اوست بر لحظه ى آزادى فطرس صلوات 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بی حبِّ علی و آل او در عرصات هرگز نخرند از کسی صوم و صلات در حشر نتیجه می دهد عشق حسین دیگر همه هیچ بر محمد صلوات 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بر روی حسین نور داور صلوات بر موی ابوالفضل دلاور صلوات میلاد حسین است و ابوالفضل رشید بفرست تو بر این دو برادر صلوات 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 به گل احمر صدیقه زهرا صلوات به صفا بخش دل سید بطحا صلوات به نکو مظهر حریت و ایمان و شرف به حسین بن علی شافع فردا صلوات 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 💠 اشعار میلاد علیه السلام با اجازه ز حضرت زهرا اذن می خواهم از تو یا مولا می روم تا خدا به آن بالا تا بخوانم ز علم الاسماء شاد و خرسند کل ارض و سماست روز میلاد سید الشهداست 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 پسری پاک و بی بدیل است این بهر خلقت عجب دلیل است این پاک و طاهر چو سلسبیل است این به خدا برتر از خلیل است این شجر هل اتی ثمر داده چون خدا بر علی پسر داده 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 خون به رگهای من به جوش آمد عضو عضوم به جنب و جوش آمد از سما این ندا به گوش آمد عاشقان پیر می فروش آمد با تو طی شد تمام روز و شبم یا حسین است تا ابد به لبم 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 تو شفا بخش این سر و بدنی عزت و افتخار این وطنی تو خریدار هرچه بد چو منی وقت گریه به گاه سینه زنی بین سر ها اگر سری داریم به خدا خوب دلبری داریم 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 آتشت را به خار و خس زده ام پشت پایی به این قفس زده ام داد خود را به داد رس زده ام بین هیات نفس نفس زده ام دل تنگم فقط تو را خواهد نه مدینه نه مکه ، کربلا خواهد