بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#یوسف_رحیمی
▶️
چشمهایت اگر چه طوفانی
قلبت اما صبور و آرام است
شوق پرواز در دلت جاریست
شبِ اندوه رو به اتمام است
@hosenih
روح تو آنقَدَر سبکبار است
که اسیر قفس نخواهد شد
لحظهای با مظاهرِ دنیا
همدم و همنفس نخواهد شد
@hosenih
کور خوانده کسی که میخواهد
بسته بیند شکوه بالت را
چشم اگر وا کنند میبینند
جبروت تو را، جلالت را
@hosenih
چه غم از اینکه گوشۀ زندان
شب و روزش کبود و ظلمانیست
در کنار فروغ چشمانت
جلوۀ آفتاب پیدا نیست
@hosenih
همدمی غیر اشک و شیون نیست
در سحرگاه خیس تنهایی
میشود در غروب عاطفهها
تازیانه انیس تنهایی
@hosenih
راوی اوج غربت و درد است
آه و أمّن یجیب تو هر روز
گریه در گریه: "رَبِّ خَلِّصنِی"
ندبههای غریب تو هر روز
@hosenih
از تمام صحیفۀ عمرت
آه چند آیهای به جا مانده
شمع چشم تو رو به خاموشیست
از تنت سایهای به جا مانده
@hosenih
لاله لاله دخیل میبندند
به ضریح تنت جراحتها
شرمگین، بیقرار، بارانی
آسمان هم از این جسارتها
@hosenih
چه به روز دل تو میآورد
کینۀ قاتل یهودی که
بر تن خستۀ تو گل می کرد
آنقدَر سرخی و کبودی که...
@hosenih
میلههای کبود این زندان
شب آخر، شده عصای تو
زخم زنجیرها شده کاری
رفته از دست، ساق پای تو
@hosenih
پیکرت روی تکهای تخته!
غربت تو چقدر دلگیر است
راوی روضههای بیکسیات
نالههای کبود زنجیر است
@hosenih
شیعیان تو آمدند آن روز
پیکرت روی دستها گم شد
آه اما غروب عاشورا
بدنی زیر دست و پا گم شد...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#میلاد_حسنی
▶️
رشتهی دلهای عاشق پشت این در بسته شد
رزق ما از سفرهی موسی ابن جعفر بسته شد
تا خبر آمد غروب از خانه بیرون میزند
با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد
@hosenih
مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم
مشت مسکین درش با کیسهی زر بسته شد
آنکه از کار پیمبرها گره وا میکند
دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد
ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟
در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد
یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد
یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد
@hosenih
تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت
تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد
آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست
بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
بازو، کمر، سر ،هرکجایم ضربه دیده
بدتر زهرجا ساقِ پایم ضربه دیده
جا باز کرده حلقه ها زیرِ گلویم
با هر تکان ،راهِ صدایم ضربه دیده
@hosenih
با پا مرا روی زمین مالید ورد شد
چون چادر خاکی عبایم ضربه دیده
در جایِ گودی مثل جدم گیر کردم
باضربِ سنگین دنده هایم ضربه دیده
سر بسته گویم بی ادب حرف بدی زد
شخصیت درد آشنایم ضربه دیده
با پا زدو واشد ترک های لبانم
ارثیۀ کرب وبلایم ضربه دیده
@hosenih
بر رویِ تخته پاره یادِ بوریایم
از بسکه اعضایِ جدایم ضربه دیده
در پیش زینب از قفا سر را بریدند
پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#رضا_قربانی
▶️
باز هم نام کریمان پیش من آورده اند
علتش این بود من را از قرن آورده اند
در سیه چال گنه افتاده بودم بی حبیب
لطف کردند و برایم هم سخن آورده اند
@hosenih
چار حمال از دل زندان به بیرون آمدند
روی یک لنگه دری خونین بدن آورده اند
بس که او لاغر شده اصلا نمی آید به چشم
تن که نه... بر روی تخته پیروهن آورده اند
صوت قرآن و مناجاتش نمی آید دگر
چکمه پوشان چه به روز این دهن آورده اند
تا غرورش را شبیه ساق پایش له کنند
چند زندان بان پست و بد دهن آورده اند
@hosenih
باز هم شکر خدا عریان نمیماند زمین
نوزده تا دخترش چندین کفن آورده اند
تا سه روز آقا تنش روی پل بغداد بود
پیکرش در معرض خورشید و خاک و باد بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مناجات_و_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر
در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر
تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"
بانی احسان می شود موسی بن جعفر
@hosenih
مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان
والی ایران می شود موسی بن جعفر
یک قطره از دریای آقایی اش این است
یار فقیران می شود موسی بن جعفر
فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی
کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر
باید که با پای برهنه رفت سویش
وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر
خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش
بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر
@hosenih
جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که
زندان به زندان می شود موسی بن جعفر
وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد
دردش فراوان می شود موسی بن جعفر
وقتی که می افتد میان سجده انگار
در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر
حالا که زندان بان غرورش را شکسته
داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر
کارش فقط گریه است بر جد غریبش
وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر
جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!
یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!
@hosenih
یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر
قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!
واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است
حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#مجید_لشکری
▶️
با نالهاش آرامش زندان شکسته
حتی سکوت مرد زندانبان شکسته
بشکن نمازت را مسافر وقت تنگست
وقتی ستون خیمهی ایمان شکسته
@hosenih
موسی میان وادی ایمن اسیرست
ده طور در اجرای ده فرمان شکسته
آیات الرحمان به هم پیچیده آیا
یا استخوان لؤلؤ و مرجان شکسته
در باغ ایران داده طوبایش ثمرها
هرچند از بیداد این و آن شکسته
او نیز از زندان میان تشت دیدهست
سنگ صبور زینب و طفلان شکسته
این تازیانه میزند آن خیزران را
پهلو پریشان میشود دندان شکسته
با خیزران بیوضو باید بگویم:
دندان قاری... حرمت قرآن شکسته
برگو مخواند روی نیزه مصحفش را
بر مردم رجّالهی پیمانشکسته
@hosenih
حالا که خالی مانده گهواره، چگونهست
بغض گلوی تشنهی باران شکسته
مگذار پا را پیشتر این روضه بازست
وقتی عقیقی گوشهی میدان شکسته
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح
#عمار_موحد
▶️
ای که آیات خدا در نام تو معنا شده
در کلامت شعلهور تفسیر «واعدنا» شده
در تجلّیگاه حق چون پانهادی در ازل
جام طور سینهات آیینهی سینا شده
@hosenih
غیرتت آتش زده بر هفت تخت و نه فلک
کظم غیظی کردهای گر چرخ پا برجا شده
در مسیر علم تو لنگ است چون پای عقول
"کلبهم باسط" مقام خواجهی دانا شده
"لن تراني" خواندهای در ستر زندان٬ بعد از آن
دیدهی حیران دنیا غرق مافیها شده
@hosenih
از دعای «نجّني من سجن هارون» تو بود
ذکر نامت گر کلید حل مشکلها شده
سفرهی باب الحوائج نذر رایج بین ماست
چون علی موسی الرضا روزیرسان ما شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#حمید_رمی
▶️
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده
به روی پهلوی تو چند جای پا مانده
نفس کشیده ای و بند آمده نَفَست
به سینه ات چقدَر استخوان، رها مانده
@hosenih
خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی
خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده
به سجده می روی و مثل بید میلرزی
قیام کن که تسلّای ربّنا مانده
هوای غربتِ زندان که جای خود دارد
نگاه یک زنِ رقّاص بی حیا مانده
به فرض هم که خودت از جهان، خلاص شوی
هنوز ، غربتِ معصومه و رضا مانده
کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد
صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده
دوباره روضه ی جانسوز پنج تن داری
بخوان که روضه ی مکشوفِ کربلا مانده
@hosenih
بخوان که شمر، نشسته به سینه ای خسته
اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده
به التماسِ صدای حسین، یا زینب!
برو حرم که غم گوشواره ها مانده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
#مجتبی_روشن_روان
▶️
من که خوشحال از پریشان حالیام
سرخوشم با حال و روز عالیام
بر سر راه نگاهت مهربان
مینشینم با دو دست خالیام
آبشار جاری لطف خدا
یا عزیز الله اوف کیلنا
@hosenih
دستهایم را ببین و رحم کن
بنده را مولا ببین و رحم کن
این اسیر سر به زیر خویش را
خسته و تنها ببین و رحم کن
ای پناه بی پناه بی نوا
یا عزیز الله اوف کیلنا
@hosenih
دوست دارم با تو باشم روز و شب
تا بسوزم با غمت در تاب و تب
دلنوازی دستگیری از شما
از من بی دست و پا دست طلب
با تمام دردهایم آشنا
یا عزیز الله اوف کیلنا
@hosenih
آه ... مولایی چه میآید به تو
حُسن زهرایی چه میآید به تو
بی سر و پایی چه میآید به من
رسم آقایی چه می آید به تو
ای نگاهت دردمندان را دوا
یا عزیز الله اوف کیلنا
@hosenih
دامن از دستان آه ما مکش
خویش را دور از نگاه ما مکش
عاقبت ما هم خدایی میشویم
دست از اصلاح راه ما مکش
آسمان عاطفه روح دعا
یا عزیز الله اوف کیلنا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
شبیه پیر کنعان نه... که من یوسف دو تا دارم
غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم
از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم
در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم
@hosenih
امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون
در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم
به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش
خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم
برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند
دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم
زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک
به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم
هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم
هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم
@hosenih
کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است
شده رنگین کمان، رویم... خزانِ رنگ ها دارم
شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است
نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم
میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را
تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم
لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم
اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم
@hosenih
به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد
گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم
تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر
کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
ای ماه و مهر، مشتری مهربانی ات
وی آسمان اسیر دل آسمانی ات
تنهاترین اسیرِ دیار مجتبی
زنجیر کینه همسخن مهربانی ات
@hosenih
موسای عشق حضرت باب الحوائجی!
موسی... مسیح، دلشده ی دلستانی ات
لقمان نشسته بین رهِ بُشرِ حافی ات
ای عقل و عشق، خانه خراب و روانی ات
کاش این دل رمیده و هرجایی و سیاه
گردد به یک اشاره هوایی و فانی ات
در کوه طور صوت خدایی تو بلند...
موسی ز هوش رفته از آن لن ترانی ات
این رسم ناخجسته نمی دانم از کجاست!
همواره عشق بوده اسیر اِنانیت*
درد تمام شیعه خریدی به جان خویش
فخر خداست پور علی، قهر مانی ات
باب الحوائج همه ی خسته حال ها
جانم فدای این لقبِ جاودانی ات
با تو چه کرده طعنه ی دشنام کای عزیز!
گردیده روز مرگ، شبِ شادمانی ات
روز و شبت به گوشه ی زندان یکی شده!
طی گشته در هوای جوانت جوانی ات
باب الحوائجی که به بندت کشیده اند!
تاریک و سرد، غرق محن زندگانی ات
رقاصه شد به سجده مسلمان ناله ات
شلاق درد آمده بر همز بانی ات
پر می کشی شکسته به دیدار فاطمه
با دست بسته و بدن ارغوانی ات
بر تخت پاره نعش تو را حمل می کنند!
می میرم امشب از غم آتش فشانی ات
معصومه غرق گریه غریبانه می سرود
باید بپرسم از که... پدرجان نشانی ات؟
@hosenih
آمد رضا به غسل وجود شکسته ات
نالید پای جسم نحیف و کمانی ات
از گردن شریف تو غل وا نمود... آه
دل را روانه کرد به گودال قتلگاه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم
از عمر خود پرونده ای مختومه دارم
دردی شبیه مادر مظلومه دارم
امشب هوای دخترم معصومه دارم
از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته
بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟!
@hosenih
تحقیرهای دشمنم را صبر کردم
زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم
خونابه ی روی تنم را صبر کردم
این روزها جان کندنم را صبر کردم
کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا
عجل وفاتی روی لب دارم خدایا
@hosenih
بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت
تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت
از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت
وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت
من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی
این ها برای قوم غافل نیست کافی
@hosenih
تشنه که بودم حرف از آب خنک زد
وقت نمازم بی هوا من را کتک زد
با ناسزا بر روی زخم من نمک زد
بی احترامی کرد و هی من را محک زد
نامرد می داند که چون عباس هستم
بر نام زهرا و علی حساس هستم
@hosenih
قدِ تنومند مرا چون دال کردند
ساق پر از درد مرا پامال کردند
جسم نحیفم داخل گودال کردند
ساده بگویم پیکرم را چال کردند
حتی برای خم شدن هم جا ندارم
دیگر برای این همه غم جا ندارم
@hosenih
باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد
جد غریبم با لب تشنه فدا شد
جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد
جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد
با روضه های نعلِ تازه آشنایم
هر استخوان او شده چون ساق پایم
@hosenih
جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره
دیگر نشد پیراهن من پاره پاره
پیر لعینی باز هم زد استخاره
با قصد قربت با عصا می زد دوباره
نامردها جد مرا صد جور کشتند
نامردها جد مرا بد جور کشتند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
کسی که گردش چشمش مدار دنیا بود...
دمش مسیح و نگاهش بهشت رویا بود
وجاهت نبوی از شمایلش پیدا
تمام دلخوشی دودمان طه بود
@hosenih
تمامی سکناتش نشانهی رحمت
ادامهی برکات وجود مولا بود
درست مثل نگاه محبت زهرا
عنایتش به دل عاشقان شیدا بود
ابوالکریم ِکریم و ابوالرئوفِ رئوف
مسیر آمد و رفتش پر از تمنّا بود
صبور بود و تجلی کاظمین الغیظ
کرامت حسن از خلق او هویدا بود
@hosenih
نیاز نیست بگویم چه روی ماهی داشت
قدش قیامت و ابروی او مصلّا بود
کنار سفرهی این مرد مهربان هر روز
برای هرچه گرفتار خسته جان... جا بود
کسی که شرح کمی از فضائلش گفتم
جناب باب حوائج – امام موسی بود
بلای شیعه خرید و به کنج زندان رفت
ز بسکه خوب و رئوف و رحیم و آقا بود
سیاه چاله کجا و بهشت عاطفهها
بهار داد به دنیای این و آن تا... بود
تمام قد به حضور خدای عزوجل
قیام داشت و سرشار از تقاضا بود
@hosenih
ابوالغریبِ غریب و ابوالشّهیدِ شهید
شهادتش همهی روضههای گویا بود
چگونه روضه بخوانم از این غریبی که
پناه هر چه گدای غریب و تنها بود
اسیر سلسله پا و ا سیر غل دستش
و کار دشمن او خنده و تماشا بود
چه آمده به سرش که شکسته مینالید
میان دست قنوتش دعای زهرا بود
جراحت تن او مثل سیّد سجاد...
ز پشت حلقهی زنجیر کینه پیدا بود
@hosenih
چگونه روضه بخوانم؟ اجازه مادر جان!
حرامزادهای آمد که زشت سیما بود
دوباره معبر تنگ و نگاه خون آلود
دوباره دست کسی روی ماه بالا بود
دوباره آه، کسی روی خاک میغلطید
کسی که حجت پروردگار یکتا بود
لبش گهی به دم آه ... آه معصومه
گهی به نغمهی قدسی یا رضا وا بود
**
به تخته پاره نهادند جسم او را وای
کسی که ساکن عرش خدای اعلی بود
چه قدر پشت سر او کفن فراهم شد
چه چشمها که در آن روز داغ دریا بود
@hosenih
گریز میزنم اینجا به روضههایی سخت
نمیشود که در این لحظهها شکیبا بود
دلم گرفته برای شهید عاشورا
همانکه زینت دوش جناب طه بود
همانکه گوشهی گودال تشنه و زخمی
به پیش دیده ی خواهر فتاده از پا بود
همانکه لحظهی نحر گلوی حق گویش
حریم کنگرهی عرش غرق غوغا بود
همان که بر سر غارت نمودن بدنش
میان چند حرامی پست دعوا بود
@hosenih
همان که بر سر نیزه سرش نشست و شکست
تنش بدون کفن روی خاک صحرا بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
#روح_الله_پیدایی
▶️
گره افتاده به کارم نگرانم آقا
ذکر استغفار دارم بر زبانم آقا
خورده ام من به در بسته به هرجا رفتم
تو بیا و بده یک راه نشانم آقا
@hosenih
خاطر آزرده شدی از بدیِ اعمالم
با گناه انس گرفته تن و جانم آقا
غافل از لطف و عطایت شده ام شرمندم
همه ی عمر تو دادی آب و نانم آقا
دل بریدم ز همه آمده ام با گریه
تا همیشه در کنار تو بمانم آقا
@hosenih
گرد و خاکی ز معاصی به تن من مانده
لطف خود شامل من کن بتکانم آقا
خوشبحال همه ی سینه زنان ارباب
خاک پای همه ی سینه زنانم آقا
خبر از حال و هوای دل زارم داری
ببرم کرببلا تا که جوانم آقا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#وحید_محمدی
▶️
کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد
از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد
بی عصا آمده و حضرت موسی شده است
ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد
@hosenih
بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده
به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد
دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده
دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد
چند وقتی است که دنبال اجل می گردد
کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد
چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است
اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد
از روی تخته ی در، پیکر او بردارید
چند تا خاطره ی سوخته از در دارد
با عبا زود بپیچید به هم پایش را
اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد
پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده
یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد
لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند
دست کم روی تن سوخته اش سر دارد
@hosenih
پسرش آمده بالای سرش اما باز
روضه خوان دل من روضه ی اکبر دارد
همه جا را تن صد چاک علی می بینم
بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
یک شب آمد، زد لگد بر در، فقط گفتم حسن
تازیانه رفت بالاتر، فقط گفتم حسن
آن یهودی ناسزا می گفت امّا آن میان
تا که آمد اسمی از مادر ، فقط گفتم حسن
@hosenih
بی حیا، یک بار روی سینه ی من پا گذاشت
ضربه ای هم زد به روی سر، فقط گفتم حسین
روی سینه می نشست و گردنم را می فشرد
مثل بسمل می شدم پرپر، فقط گفتم حسین
تازیانه دور انگشتان من پیچید و بعد
ناگهان افتاد انگشتر، فقط گفتم حسین
@hosenih
از حرم تا قتلگه، پای برهنه می دوید
عمه ام با حال مضطر، داد می زد" مادرم"
تا بیاید؛ شمر ملعون کار خود را کرده بود
پای آن ببریده حنجر داد میزد" مادرم "
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#محسن_پالیزدار
▶️
صاحب فضل چراکنج قفس محبوسی
درسیه چالی وبا سلسله ها مأنوسی
این سیه چال همان آرزوی قلبی توست
حال مشغول دم یارب ویاقدوسی
@hosenih
گشت تسبیح تو صددانه زنجیر بلا
تو به هرحال که باشی پدرققنوسی
دست وپایت شده سرد،آب شده ارکانت
پای تا سر تو سبکتر ز پر طاووسی
گاه درآرزوی دیدن معصومه ای و
گاه در فکر غریبی رضا درطوسی
@hosenih
باسرانگشت روی خاک رضا رابنویس
تاکه روشن شود از نام پسر فانوسی
نه مشخص شده روزت نه مشخص شامت
نه اذانی نه نوایی نه دم ناقوسی
آه از سندی شاهک که دلت را آزرد
تو زلالی واسیر پسر منحوسی
@hosenih
تشنه لب بودی ودشمن به عزایت خندید
او نفهمید که تو زاده اقیانوسی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
حجت الااسلام #محسن_حنیفی
▶️
چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقيم
نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت
@hosenih
دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر
سکّه نه ، ماه به کشکول گدا می انداخت
طعنه گرچه به دلش زخم فراوان زده بود
زَهر هم بر جگرش چنگ ، جدا می انداخت
چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه
روی شانه پسرش شال عزا می انداخت
@hosenih
او پر از درد شد امّا به خداوند او را
روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#رحمان_نوازنی
▶️
میخواستند داغ تو را شعلهور کنند
وقتی که سوختی همه را با خبر کنند
میخواستند دفن شوی زیر خاکها
تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند
@hosenih
میخواستند شام غریبان بهپا کنند
تا بچههای فاطمه را در به در کنند
از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت
میخواستند باز تو را خونجگر کنند
زنجیر دست شما بسته باشد و
مثل مدینه فاطمهات را سپر کنند
قوم یهود را به مصافت کشیدهاند
تا تازیانهها به مراتب اثر کنند
@hosenih
حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی
فکری برای این تن بیپال و پر کنند
این اشکها مسافر یک جسم بیسرند
وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#میلاد_حسنی
▶️
رشتهی دلهای عاشق پشت این در بسته شد
رزق ما از سفرهی موسی ابن جعفر بسته شد
تا خبر آمد غروب از خانه بیرون میزند
با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد
@hosenih
مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم
مشت مسکین درش با کیسهی زر بسته شد
آنکه از کار پیمبرها گره وا میکند
دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد
ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟
در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد
یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد
یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد
@hosenih
تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت
تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد
آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست
بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_مناجات
#رسول_رشیدی_راد ( #مجتبی )
▶️
ای جلوه ی لطف خدا باب الحوائج
یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج
مشکل ندارد، کار و بارش رو به راه است
هرکس که شد همراه با باب الحوائج
@hisenih
از سینه اش غم بر طرف گردیده هرکس
از دل صدایت کرده یا باب الحوائج
هرکس که شد ناچار و در زد خانه ات را
فورا شده حاجت روا باب الحوائج
از هر طبیب حاذقی هستی در عالم
بر درد بی درمان دوا باب الحوائج
@hisenih
معنا ندارد دست خالی باز گردند
از خانه ات خیل گدا باب الحوائج
بالاتر از عیسی نه دم ها، بازدم هات
بیمار را داده شفا باب الحوائج
واکن گره از کار من با یک نگاهت
دستی برآور بر دعا باب الحوائج
@hisenih
می خواهم از لطف زیادت یک زیارت
هم کاظمین هم کربلا باب الحوائج
مشکل گشایی می کنی از کار عالم
یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
در گوشهای شکسته زِ آوارِ بیکَسی
تنها اسیر و خسته و بیآشنا منم
یلداترین شب است شبِ این سیاهچال
پیر و نحیف و بیکَس و بیهمصدا منم
@hosenih
با خشتهایِ سنگی و با میلههای خویش
زندان به حالِ روز و شبم گریه میکند
خون میچکد زِ حلقه و میسوزم از تَبَم
زنجیر هم به سوزِ تَبَم گریه میکند
@hosenih
پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار
در تنگنایِ سرد و نموری فتادهام
از بارِ حلقههای ستم خُرد گشتهام
دور از شعاع کوچک نوری فتادهام
@hosenih
چشمم هنوز خیره به در باز مانده است
خونابه بر لبم پی هر آه آمده
گویی فرشته است که در باز میکند
اما نه باز قاتلم از راه آمده
@hosenih
اینبار هم به نالهیِ من خنده میزند
دستی به زخم تازهای زنجیر میكشد
با هر نفس به کُنجِ لبم خون نشسته است
با هر تپش تمام تنم تیر میکشد
@hosenih
چشمم به میلههای قفس خو گرفته است
کِی میشود که خنده به رویِ رضا زنم
کو دخترم که باز بخندد برابرم
کِی میشود که شانه به موی رضا زنم
@hosenih
ای بیحیاترین که مرا زجر میدهی
در زیر تازیانه چنین ناروا مگو
خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا
اما بیا به مادر من ناسزا مگو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
با دو دست بسته هم بابالحوائج بودهام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
@hosenih
نالههای ممتدم گویای این مطلب شده
بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد
تار میبینم ز بس که این حرامی یهود
گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد
صوت سیلی همصدا شد با صدای خندهاش
هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد
نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد
بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد
@hosenih
داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین
آخر کار این کفنها غربتم را لطمه زد
پیکر من بین راه زائران کربلا
این سهروزه تا قیامت شوکتم را لطمه زد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
در میان هلهله سوز و نوا گم میشود
زیر ضرب تازیانه نالهها گم میشود
بس که بازی میکند زنجیرها با گردنم
در گلویم گریههای بیصدا گم میشود
@hosenih
در دل شب بارها آمد نمازم را شکست
در میان قهقهه صوت دعا گم میشود
چهارچوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم
وقت سجده پیکرم زیر عبا گم میشود
تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش
راه مادر در میان کوچهها گم میشود
@hosenih
بین تارکی شب چون ضربه خوردم آگهم
آه، در سینه به ضرب بیهوا گم میشود
از یهودی ضربه خوردم خوب میدانم چرا
گوشوار بچهها در کربلا گم میشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
کسی بدون دلیل از صدا نمیافتد
لب کلیم ز سوز دعا نمیافتد
کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود
به دست بسته شده، از عطا نمیافتد
@hosenih
اگر چه خاک نشسته به روی لبهایت
عقیق، پا بخورد از بها نمیافتد
مگر چه گفته به تو این زباندراز یهود؟
همیشه از دهنش ناسزا نمیافتد
چه آمده به سرت پنجه میکشی بر خاک؟
به هر نفس، لب تو از ندا نمیافتد
به سینهای که لگد خورد پشت در سوگند
بدون درد سر این ساق، جا نمیافتد
کسی که در تن او پیرهن شده پاره
به یاد بیکفن کربلا نمیافتد
تو گیر یک نفر افتادهای چنین شدهای
تن تو در گذر گرگها نمیافتد
پس از سهروز تو را عدهای کفن کردند
سر بریدهی تو زیر پا نمیافتد
@hosenih
سنان و شمر به هم با اشاره میگفتند:
مگر که نیزه نخورده؟ چرا نمیافتد؟
ز دور حرمله میگفت گودی حنجر
حسین نحر نگردد ز پا نمیافتد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
هر لحظهای که آمد و از من خبر گرفت
حالات سجدههای مرا در نظر گرفت
میدید عاشقانه مناجات میکنم
اغلب سراغی از من عاشق، سحر گرفت
@hosenih
نفرین به ضربهای که نماز مرا شکست
رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت
پاره شده عبا به تنم بسکه با شتاب
این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت
جا خورده دندهام به گمانم که پهلویم
چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت
فهمیده بود غیرت ما روی مادر است
با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت
دانستم از چه کودک جاماندهی حسین
وقت فرار دست خودش روی سر گرفت
@hosenih
در شام دختری که خودش ضربه خورده بود
دامن برای روی کبود پدر گرفت
تیزی نیزهای نرسیده به حنجرم
سیلی نخورده دختر من در برابرم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#علی_انسانی
▶️
ندارد هیچکس در این دل زندان نشان از من
نه من دارم خبر از خانهام، نی خانمان از من
نسیمی گر گذر میکرد، دل چون غنچه وا میشد
ولی آن هم گریزان است،چون تاب و توان از من
@hosenih
تن من با دل زندان و زندانبان شده همرنگ
پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من
به حال من دل آن آهن زنجیر میسوزد
نمیخواهد که گردد دور، زنجیر گران از من
سرم را جز سر زانو کسی در بر نمیگیرد
صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من
در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی
که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من
@hosenih
بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم
نمییابند عجز و لابه، هرگز دشمنان از من
الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم
به لب آوردهام جان؛ گیر ای جانانه جان از من
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#محمدجواد_پرچمی
▶️
ناگهان خلوت من با زدنی ريخت به هم
سفرهی ذكر مرا بددهنی ريخت به هم
@hosenih
رويِ اين ساقِ ترکخورده بلندم كردند
استخوانم پَسِ هر پا شدنی ريخت به هم
كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است
نظری كرده ام و قلب زنی ريخت به هم
ديد حساس شدم آمد و دشنامم داد
پسر فاطمه را با سخنی ريخت به هم
@hosenih
كار تشييع مرا لنگهدری عهده گرفت
از غم من دلِ هر سينهزنی ريخت به هم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#رحمان_نوازنی
▶️
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوتسرای او
زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس
زنده به گور کردن آئینه بود و بس
@hosenih
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود، کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بستهاند
صحن و سرای آینه را هم شکستهاند
دیگر کسی به نور کنایه نمیزند
شلاق روی صورت آیه نمیزند
میخواستند ظلم به آل علی کنند
میخواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که میرسید در آنجا ادب نداشت
جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت
حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود
افطار روزهدار خدا تازیانه بود
باران گرفته و همهی شب گریسته
گاهی به حال معجر زینب گریسته
زندان نبود روضهی گودال یار بود
هر شب برای عمهی خود بیقرار بود
@hosenih
حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود
زینب میان جمعیت نیزهدار بود
در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود
زندان برای دختر زهرا روا نبود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#علی_اکبر_لطیفیان
▶️
سجادهها ز جلوهی روحانى تواند
زندانى خدا همه زندانى تواند
با دستهاى بسته مناجات دیدنیست
يک گوشهاى نشسته مناجات ديدنىست
@hosenih
در زير تازيانه خدا را صدا بزن
آه اى غريب قيد ملاقات را بزن
جايت کم است بال و پرت را تکان مده
ديوار محکم است سرت را تکان مده
تا ساقهات خميد خميده شدى تو هم
زنجير را کشيد کشيده شدى تو هم
خورشيدى و به جانب گودال میروى
ساقت تکان که میخورد از حال میروى
بالت به ميلههاى قفس گير میکند
با اين گلوى بسته نفس گير میکند
اين چهار تا غلام غريبت کشيدهاند
انگار تختهها به صليبت کشيدهاند
يک گوشه دختران خودت را صدا زدى
با دست و پاى بسته شده دست و پا زدى
پا جاى دستهاى توسل گذاشتند
جسم تو را سه روز روى پل...
@hosenih
رد میشدند مردم بىعار بارها
رد میشدند از بغل تو سوارها
اما کسى به رخت و لباس تو پا نزد
اما کسى دهان تو را با عصا نزد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih