eitaa logo
دیوان فضل
270 دنبال‌کننده
317 عکس
248 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ چشم‌هایت اگر چه طوفانی قلبت اما صبور و آرام است شوق پرواز در دلت جاری‌ست شبِ اندوه رو به اتمام است @hosenih روح تو آنقَدَر سبکبار است که اسیر قفس نخواهد شد لحظه‌ای با مظاهرِ دنیا همدم و همنفس نخواهد شد @hosenih کور خوانده کسی که می‌خواهد بسته بیند شکوه بالت را چشم اگر وا کنند می‌بینند جبروت تو را، جلالت را @hosenih چه غم از این‌که گوشۀ زندان شب و روزش کبود و ظلمانی‌ست در کنار فروغ چشمانت جلوۀ آفتاب پیدا نیست @hosenih همدمی غیر اشک و شیون نیست در سحرگاه خیس تنهایی می‌شود در غروب عاطفه‌ها تازیانه انیس تنهایی @hosenih راوی اوج غربت و درد است آه و أمّن یجیب تو هر روز گریه در گریه: "رَبِّ خَلِّصنِی" ندبه‌های غریب تو هر روز @hosenih از تمام صحیفۀ عمرت آه چند آیه‌ای به جا مانده شمع چشم تو رو به خاموشی‌ست از تنت سایه‌ای به جا مانده @hosenih لاله لاله دخیل می‌بندند به ضریح تنت جراحت‌ها شرمگین، بی‌قرار، بارانی آسمان هم از این جسارت‌ها @hosenih چه به روز دل تو می‌آورد کینۀ قاتل یهودی که بر تن خستۀ تو گل می کرد آنقدَر سرخی و کبودی که... @hosenih میله‌های کبود این زندان شب آخر، شده عصای تو زخم زنجیرها شده کاری رفته از دست، ساق پای تو @hosenih پیکرت روی تکه‌ای تخته! غربت تو چقدر دلگیر است راوی روضه‌های بی‌کسی‌ات ناله‌های کبود زنجیر است @hosenih شیعیان تو آمدند آن روز پیکرت روی دست‌ها گم شد آه اما غروب عاشورا بدنی زیر دست و پا گم شد... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد رزق ما از سفره‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد @hosenih مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟ در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد @hosenih تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بازو، کمر، سر ،هرکجایم ضربه دیده بدتر زهرجا ساقِ پایم ضربه دیده جا باز کرده حلقه ها زیرِ گلویم با هر تکان ،راهِ صدایم ضربه دیده @hosenih با پا مرا روی زمین مالید ورد شد چون چادر خاکی عبایم ضربه دیده در جایِ گودی مثل جدم گیر کردم باضربِ سنگین دنده هایم ضربه دیده سر بسته گویم بی ادب حرف بدی زد شخصیت درد آشنایم ضربه دیده با پا زدو واشد ترک های لبانم ارثیۀ کرب وبلایم ضربه دیده @hosenih بر رویِ تخته پاره یادِ بوریایم از بسکه اعضایِ جدایم ضربه دیده در پیش زینب از قفا سر را بریدند پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ باز هم نام کریمان پیش من آورده اند علتش این بود من را از قرن آورده اند در سیه چال گنه افتاده بودم بی حبیب لطف کردند و برایم هم سخن آورده اند @hosenih چار حمال از دل زندان به بیرون آمدند روی یک لنگه دری خونین بدن آورده اند بس که او لاغر شده اصلا نمی آید به چشم تن که نه... بر روی تخته پیروهن آورده اند صوت قرآن و مناجاتش نمی آید دگر چکمه پوشان چه به روز این دهن آورده اند تا غرورش را شبیه ساق پایش له کنند چند زندان بان پست و بد دهن آورده اند @hosenih باز هم شکر خدا عریان نمیماند زمین نوزده تا دخترش چندین کفن آورده اند تا سه روز آقا تنش روی پل بغداد بود پیکرش در معرض خورشید و خاک و باد بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج" بانی احسان می شود موسی بن جعفر @hosenih مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر یک قطره از دریای آقایی اش این است یار فقیران می شود موسی بن جعفر فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر باید که با پای برهنه رفت سویش وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر @hosenih جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که زندان به زندان می شود موسی بن جعفر وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد دردش فراوان می شود موسی بن جعفر وقتی که می افتد میان سجده انگار در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر حالا که زندان بان غرورش را شکسته داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر کارش فقط گریه است بر جد غریبش وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟! یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟! @hosenih یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟! واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ با ناله‌اش آرامش زندان شکسته حتی سکوت مرد زندان‌بان شکسته بشکن نمازت را مسافر وقت تنگ‌ست وقتی ستون خیمه‌ی ایمان شکسته @hosenih موسی میان وادی ایمن اسیرست ده طور در اجرای ده فرمان شکسته آیات الرحمان به هم پیچیده آیا یا استخوان لؤلؤ و مرجان شکسته در باغ ایران داده طوبایش ثمرها هرچند از بیداد این و آن شکسته او نیز از زندان میان تشت دیده‌ست سنگ صبور زینب و طفلان شکسته این تازیانه می‌زند آن خیزران را پهلو پریشان می‌شود دندان شکسته با خیزران بی‌وضو باید بگویم: دندان قاری... حرمت قرآن شکسته برگو مخواند روی نیزه مصحفش را بر مردم رجّاله‌ی پیمان‌شکسته @hosenih حالا که خالی مانده گهواره، چگونه‌ست بغض گلوی تشنه‌ی باران شکسته مگذار پا را پیش‌تر این روضه بازست وقتی عقیقی گوشه‌ی میدان شکسته ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای که آیات خدا در نام تو معنا شده در کلامت شعله‌ور تفسیر «واعدنا» شده در تجلّی‌گاه حق چون پانهادی در ازل جام طور سینه‌ات آیینه‌ی سینا شده @hosenih غیرتت آتش زده بر هفت تخت و نه فلک کظم غیظی کرده‌ای گر چرخ پا برجا شده در مسیر علم تو لنگ است چون پای عقول "کلبهم باسط" مقام خواجه‌ی دانا شده "لن تراني" خوانده‌ای در ستر زندان٬ بعد از آن دیده‌ی حیران دنیا غرق مافیها شده @hosenih از دعای «نجّني من سجن هارون» تو بود ذکر نامت گر کلید حل مشکل‌ها شده سفره‌ی باب الحوائج نذر رایج بین ماست چون علی موسی الرضا روزی‌رسان ما شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نفس کشیده ای و بند آمده نَفَست به سینه ات چقدَر استخوان، رها مانده @hosenih خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده به سجده می روی و مثل بید می‌لرزی قیام کن که تسلّای ربّنا مانده هوای غربتِ زندان که جای خود دارد نگاه یک زنِ رقّاص بی حیا مانده به‌ فرض‌ هم‌ که ‌خودت از جهان، خلاص‌ شوی هنوز ، غربتِ معصومه و رضا مانده کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده دوباره روضه ی جانسوز پنج تن داری بخوان که روضه ی مکشوفِ کربلا مانده @hosenih بخوان که شمر، نشسته به سینه ای خسته اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده به التماسِ صدای حسین، یا زینب! برو حرم که غم گوشواره ها مانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ من که خوشحال از پریشان حالی‌ام سرخوشم با حال و روز عالی‌ام بر سر راه نگاهت مهربان می‌نشینم با دو دست خالی‌ام آبشار جاری لطف خدا یا عزیز الله اوف کیلنا @hosenih دستهایم را ببین و رحم کن بنده را مولا ببین و رحم کن این اسیر سر به زیر خویش را خسته و تنها ببین و رحم کن ای پناه بی پناه بی نوا یا عزیز الله اوف کیلنا @hosenih دوست دارم با تو باشم روز و شب تا بسوزم با غمت در تاب و تب دلنوازی دستگیری از شما از من بی دست و پا دست طلب با تمام دردهایم آشنا یا عزیز الله اوف کیلنا @hosenih آه ... مولایی چه می‌آید به تو حُسن زهرایی چه می‌آید به تو بی سر و پایی چه می‌آید به من رسم آقایی چه می آید به تو ای نگاهت دردمندان را دوا یا عزیز الله اوف کیلنا @hosenih دامن از دستان آه ما مکش خویش را دور از نگاه ما مکش عاقبت ما هم خدایی می‌شویم دست از اصلاح راه ما مکش آسمان عاطفه روح دعا یا عزیز الله اوف کیلنا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ شبیه پیر کنعان نه... که من یوسف دو تا دارم غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم @hosenih امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم @hosenih کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است شده رنگین کمان، رویم... خزانِ رنگ ها دارم شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم @hosenih به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای ماه و مهر، مشتری مهربانی ات وی آسمان اسیر دل آسمانی ات تنهاترین اسیرِ دیار مجتبی زنجیر کینه همسخن مهربانی ات @hosenih موسای عشق حضرت باب الحوائجی! موسی... مسیح، دلشده ی دلستانی ات لقمان نشسته بین رهِ بُشرِ حافی ات ای عقل و عشق، خانه خراب و روانی ات کاش این دل رمیده و هرجایی و سیاه گردد به یک اشاره هوایی و فانی ات در کوه طور صوت خدایی تو بلند... موسی ز هوش رفته از آن لن ترانی ات این رسم ناخجسته نمی دانم از کجاست! همواره عشق بوده اسیر اِنانیت* درد تمام شیعه خریدی به جان خویش فخر خداست پور علی، قهر مانی ات باب الحوائج همه ی خسته حال ها جانم فدای این لقبِ جاودانی ات با تو چه کرده طعنه ی دشنام کای عزیز! گردیده روز مرگ، شبِ شادمانی ات روز و شبت به گوشه ی زندان یکی شده! طی گشته در هوای جوانت جوانی ات باب الحوائجی که به بندت کشیده اند! تاریک و سرد، غرق محن زندگانی ات رقاصه شد به سجده مسلمان ناله ات شلاق درد آمده بر همز بانی ات پر می کشی شکسته به دیدار فاطمه با دست بسته و بدن ارغوانی ات بر تخت پاره نعش تو را حمل می کنند! می میرم امشب از غم آتش فشانی ات معصومه غرق گریه غریبانه می سرود باید بپرسم از که... پدرجان نشانی ات؟ @hosenih آمد رضا به غسل وجود شکسته ات نالید پای جسم نحیف و کمانی ات از گردن شریف تو غل وا نمود... آه دل را روانه کرد به گودال قتلگاه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم از عمر خود پرونده ای مختومه دارم دردی شبیه مادر مظلومه دارم امشب هوای دخترم معصومه دارم از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟! @hosenih تحقیرهای دشمنم را صبر کردم زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم خونابه ی روی تنم را صبر کردم این روزها جان کندنم را صبر کردم کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا عجل وفاتی روی لب دارم خدایا @hosenih بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی این ها برای قوم غافل نیست کافی @hosenih تشنه که بودم حرف از آب خنک زد وقت نمازم بی هوا من را کتک زد با ناسزا بر روی زخم من نمک زد بی احترامی کرد و هی من را محک زد نامرد می داند که چون عباس هستم بر نام زهرا و علی حساس هستم @hosenih قدِ تنومند مرا چون دال کردند ساق پر از درد مرا پامال کردند جسم نحیفم داخل گودال کردند ساده بگویم پیکرم را چال کردند حتی برای خم شدن هم جا ندارم دیگر برای این همه غم جا ندارم @hosenih باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد جد غریبم با لب تشنه فدا شد جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد با روضه های نعلِ تازه آشنایم هر استخوان او شده چون ساق پایم @hosenih جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره دیگر نشد پیراهن من پاره پاره پیر لعینی باز هم زد استخاره با قصد قربت با عصا می زد دوباره نامردها جد مرا صد جور کشتند نامردها جد مرا بد جور کشتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کسی که گردش چشمش مدار دنیا بود... دمش مسیح و نگاهش بهشت رویا بود وجاهت نبوی از شمایلش پیدا تمام دلخوشی دودمان طه بود @hosenih تمامی سکناتش نشانه‌ی رحمت ادامه‌ی برکات وجود مولا بود درست مثل نگاه محبت زهرا عنایتش به دل عاشقان شیدا بود ابوالکریم ِکریم و ابوالرئوفِ رئوف مسیر آمد و رفتش پر از تمنّا بود صبور بود و تجلی کاظمین الغیظ کرامت حسن از خلق او هویدا بود @hosenih نیاز نیست بگویم چه روی ماهی داشت قدش قیامت و ابروی او مصلّا بود کنار سفره‌ی این مرد مهربان هر روز برای هرچه گرفتار خسته جان... جا بود کسی که شرح کمی از فضائلش گفتم جناب باب حوائج – امام موسی بود بلای شیعه خرید و به کنج زندان رفت ز بسکه خوب و رئوف و رحیم و آقا بود سیاه چاله کجا و بهشت عاطفه‌ها بهار داد به دنیای این و آن تا... بود تمام قد به حضور خدای عزوجل قیام داشت و سرشار از تقاضا بود @hosenih ابوالغریبِ غریب و ابوالشّهیدِ شهید شهادتش همه‌ی روضه‌های گویا بود چگونه روضه بخوانم از این غریبی که پناه هر چه گدای غریب و تنها بود اسیر سلسله پا و ا سیر غل دستش و کار دشمن او خنده و تماشا بود چه آمده به سرش که شکسته می‌نالید میان دست قنوتش دعای زهرا بود جراحت تن او مثل سیّد سجاد... ز پشت حلقه‌ی زنجیر کینه پیدا بود @hosenih چگونه روضه بخوانم؟ اجازه مادر جان! حرامزاده‌ای آمد که زشت سیما بود دوباره معبر تنگ و نگاه خون آلود دوباره دست کسی روی ماه بالا بود دوباره آه، کسی روی خاک می‌غلطید کسی که حجت پروردگار یکتا بود لبش گهی به دم آه ... آه معصومه گهی به نغمه‌ی قدسی یا رضا وا بود ** به تخته پاره نهادند جسم او را وای کسی که ساکن عرش خدای اعلی بود چه قدر پشت سر او کفن فراهم شد چه چشمها که در آن روز داغ دریا بود @hosenih گریز می‌زنم اینجا به روضه‌هایی سخت نمی‌شود که در این لحظه‌ها شکیبا بود دلم گرفته برای شهید عاشورا همانکه زینت دوش جناب طه بود همانکه گوشه‌ی گودال تشنه و زخمی به پیش دیده ی خواهر فتاده از پا بود همانکه لحظه‌ی نحر گلوی حق گویش حریم کنگره‌ی عرش غرق غوغا بود همان که بر سر غارت نمودن بدنش میان چند حرامی پست دعوا بود @hosenih همان که بر سر نیزه سرش نشست و شکست تنش بدون کفن روی خاک صحرا بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ گره افتاده به کارم نگرانم آقا ذکر استغفار دارم بر زبانم آقا خورده ام من به در بسته به هرجا رفتم تو بیا و بده یک راه نشانم آقا @hosenih خاطر آزرده شدی از بدیِ اعمالم با گناه انس گرفته تن و جانم آقا غافل از لطف و عطایت شده ام شرمندم همه ی عمر تو دادی آب و نانم آقا دل بریدم ز همه آمده ام با گریه تا همیشه در کنار تو بمانم آقا @hosenih گرد و خاکی ز معاصی به تن من مانده لطف خود شامل من کن بتکانم آقا خوشبحال همه ی سینه زنان ارباب خاک پای همه ی سینه زنانم آقا خبر از حال و هوای دل زارم داری ببرم کرببلا تا که جوانم آقا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی عصا آمده و حضرت موسی شده است ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد @hosenih بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد @hosenih پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوان دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ یک شب آمد، زد لگد بر در، فقط گفتم حسن تازیانه رفت بالاتر، فقط گفتم حسن آن یهودی ناسزا می گفت امّا آن میان تا که آمد اسمی از مادر ، فقط گفتم حسن @hosenih بی حیا، یک بار روی سینه ی من پا گذاشت ضربه ای هم زد به روی سر، فقط گفتم حسین روی سینه می نشست و گردنم را می فشرد مثل بسمل می شدم پرپر، فقط گفتم حسین تازیانه دور انگشتان من پیچید و بعد ناگهان افتاد انگشتر، فقط گفتم حسین @hosenih از حرم تا قتلگه، پای برهنه می دوید عمه ام با حال مضطر، داد می زد" مادرم" تا بیاید؛ شمر ملعون کار خود را کرده بود پای آن ببریده حنجر داد میزد" مادرم " ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ صاحب فضل چراکنج قفس محبوسی درسیه چالی وبا سلسله ها مأنوسی این سیه چال همان آرزوی قلبی توست حال مشغول دم یارب ویاقدوسی @hosenih گشت تسبیح تو صددانه زنجیر بلا تو به هرحال که باشی پدرققنوسی دست وپایت شده سرد،آب شده ارکانت پای تا سر تو سبکتر ز پر طاووسی گاه درآرزوی دیدن معصومه ای و گاه در فکر غریبی رضا درطوسی @hosenih باسرانگشت روی خاک رضا رابنویس تاکه روشن شود از نام پسر فانوسی نه مشخص شده روزت نه مشخص شامت نه اذانی نه نوایی نه دم ناقوسی آه از سندی شاهک که دلت را آزرد تو زلالی واسیر پسر منحوسی @hosenih تشنه لب بودی ودشمن به عزایت خندید او نفهمید که تو زاده اقیانوسی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم حجت الااسلام ▶️ چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقيم نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت @hosenih دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر سکّه نه ، ماه به کشکول گدا می انداخت طعنه گرچه به دلش زخم فراوان زده بود زَهر هم بر جگرش چنگ ، جدا می انداخت چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه روی شانه پسرش شال عزا می انداخت @hosenih او پر از درد شد امّا به خداوند او را روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ می‌خواستند داغ تو را شعله‌ور کنند وقتی که سوختی همه را با خبر کنند می‌خواستند دفن شوی زیر خاک‌ها تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند @hosenih می‌خواستند شام غریبان به‌پا کنند تا بچه‌های فاطمه را در به در کنند از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت می‌خواستند باز تو را خون‌جگر کنند زنجیر دست شما بسته باشد و مثل مدینه فاطمه‌ات را سپر کنند قوم یهود را به مصافت کشیده‌اند تا تازیانه‌ها به مراتب اثر کنند @hosenih حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی فکری برای این تن بی‌پال و پر کنند این اشک‌ها مسافر یک جسم بی‌سرند وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد رزق ما از سفره‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد @hosenih مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟ در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد @hosenih تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ( ) ▶️ ای جلوه ی لطف خدا باب الحوائج یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج مشکل ندارد، کار و بارش رو به راه است هرکس که شد همراه با باب الحوائج @hisenih از سینه اش غم بر طرف گردیده هرکس از دل صدایت کرده یا باب الحوائج هرکس که شد ناچار و در زد خانه ات را فورا شده حاجت روا باب الحوائج از هر طبیب حاذقی هستی در عالم بر درد بی درمان دوا باب الحوائج @hisenih معنا ندارد دست خالی باز گردند از خانه ات خیل گدا باب الحوائج بالاتر از عیسی نه دم ها، بازدم هات بیمار را داده شفا باب الحوائج واکن گره از کار من با یک نگاهت دستی برآور بر دعا باب الحوائج @hisenih می خواهم از لطف زیادت یک‌ زیارت هم کاظمین هم کربلا باب الحوائج مشکل گشایی می کنی از کار عالم یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در گوشه‌ای شکسته زِ آوارِ بی‌کَسی تنها اسیر و خسته و بی‌آشنا منم یلداترین شب است شبِ این سیاه‌چال پیر و نحیف و بی‌کَس و بی‌همصدا منم @hosenih با خشت‌هایِ سنگی و با میله‌های خویش زندان به حالِ روز و شبم گریه می‌کند خون می‌چکد زِ حلقه و می‌سوزم از تَبَم زنجیر هم به سوزِ تَبَم گریه می‌کند @hosenih پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار در تنگنایِ سرد و نموری فتاده‌ام از بارِ حلقه‌های ستم خُرد گشته‌ام دور از شعاع کوچک نوری فتاده‌ام @hosenih چشمم هنوز خیره به در باز مانده است خونابه بر لبم پی هر آه آمده گویی فرشته است که در باز می‌کند اما نه باز قاتلم از راه آمده @hosenih این‌بار هم به ناله‌یِ من خنده می‌زند دستی به زخم تازه‌ای زنجیر می‌كشد با هر نفس به کُنجِ لبم خون نشسته است با هر تپش تمام تنم تیر می‌کشد @hosenih چشمم به میله‌های قفس خو گرفته است کِی می‌شود که خنده به رویِ رضا زنم کو دخترم که باز بخندد برابرم کِی می‌شود که شانه به موی رضا زنم @hosenih ای بی‌حیاترین که مرا زجر می‌دهی در زیر تازیانه چنین ناروا مگو خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا اما بیا به مادر من ناسزا مگو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد با دو دست بسته هم باب‌الحوائج بوده‌ام کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد @hosenih ناله‌های ممتدم گویای این مطلب شده بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد تار می‌بینم ز بس که این حرامی یهود گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد صوت سیلی هم‌صدا شد با صدای خنده‌اش هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد @hosenih داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین آخر کار این کفن‌ها غربتم را لطمه زد پیکر من بین راه زائران کربلا این سه‌روزه تا قیامت شوکتم را لطمه زد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در میان هلهله سوز و نوا گم می‌شود زیر ضرب تازیانه ناله‌ها گم می‌شود بس که بازی می‌کند زنجیرها با گردنم در گلویم گریه‌های بی‌صدا گم می‌شود @hosenih در دل شب بارها آمد نمازم را شکست در میان قهقهه صوت دعا گم می‌شود چهارچوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می‌شود تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش راه مادر در میان کوچه‌ها گم می‌شود @hosenih بین تارکی شب چون ضربه خوردم آگهم آه، در سینه به ضرب بی‌هوا گم می‌شود از یهودی ضربه خوردم خوب می‌دانم چرا گوشوار بچه‌ها در کربلا گم می‌شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کسی بدون دلیل از صدا نمی‌افتد لب کلیم ز سوز دعا نمی‌افتد کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود به دست بسته شده، از عطا نمی‌افتد @hosenih اگر چه خاک نشسته به روی لب‌هایت عقیق، پا بخورد از بها نمی‌افتد مگر چه گفته به تو این زبان‌دراز یهود؟ همیشه از دهنش ناسزا نمی‌افتد چه آمده به سرت پنجه می‌کشی بر خاک؟ به هر نفس، لب تو از ندا نمی‌افتد به سینه‌ای که لگد خورد پشت در سوگند بدون درد سر این ساق، جا نمی‌افتد کسی که در تن او پیرهن شده پاره به یاد بی‌کفن کربلا نمی‌افتد تو گیر یک نفر افتاده‌ای چنین شده‌ای تن تو در گذر گرگ‌ها نمی‌افتد پس از سه‌روز تو را عده‌ای کفن کردند سر بریده‌ی تو زیر پا نمی‌افتد @hosenih سنان و شمر به هم با اشاره می‌گفتند: مگر که نیزه نخورده‌؟ چرا نمی‌افتد؟ ز دور حرمله می‌گفت گودی حنجر حسین نحر نگردد ز پا نمی‌افتد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ هر لحظه‌ای که آمد و از من خبر گرفت حالات سجده‌های مرا در نظر گرفت می‌دید عاشقانه مناجات می‌کنم اغلب سراغی از من عاشق، سحر گرفت @hosenih نفرین به ضربه‌ای که نماز مرا شکست رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت پاره شده عبا به تنم بس‌که با شتاب این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت جا خورده دنده‌ام به گمانم که پهلویم چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت فهمیده بود غیرت ما روی مادر است با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت دانستم از چه کودک جامانده‌ی حسین وقت فرار دست خودش روی سر گرفت @hosenih در شام دختری که خودش ضربه خورده بود دامن برای روی کبود پدر گرفت تیزی نیزه‌ای نرسیده به حنجرم سیلی نخورده دختر من در برابرم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ندارد هیچ‌کس در این دل زندان نشان از من نه من دارم خبر از خانه‌ام، نی خانمان از من نسیمی گر گذر می‌کرد، دل چون غنچه وا می‌شد ولی آن هم گریزان است،چون تاب و توان از من @hosenih تن من با دل زندان و زندانبان شده هم‌رنگ پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من به حال من دل آن آهن زنجیر می‌سوزد نمی‌خواهد که گردد دور، زنجیر گران از من سرم را جز سر زانو کسی در بر نمی‌گیرد صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من @hosenih بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم نمی‌یابند عجز و لابه، هرگز دشمنان از من الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ می‌خواهم به لب آورده‌ام جان؛ گیر ای جانانه جان از من ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ناگهان خلوت من با زدنی ريخت به هم سفره‌ی ذكر مرا بددهنی ريخت به هم @hosenih رويِ اين ساقِ ترک‌خورده بلندم كردند استخوانم پَسِ هر پا شدنی ريخت به هم كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است نظری كرده ام و قلب زنی ريخت به هم ديد حساس شدم آمد و دشنامم داد پسر فاطمه را با سخنی ريخت به هم @hosenih كار تشييع مرا لنگه‌دری عهده گرفت از غم من دلِ هر سينه‌زنی ريخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زندان صبر بود و هوای رضای او شوقش کشیده بود به خلوت‌سرای او زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس زنده به گور کردن آئینه بود و بس @hosenih زندان نبود یک قفس زیر خاک بود هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود زندان نبود یوسف در بین چاه بود زندان نبود گودی یک قتلگاه بود زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود تصویر هر چه بود، کبود و سیاه بود زنجیر را به گردن آیینه بسته‌اند صحن و سرای آینه را هم شکسته‌اند دیگر کسی به نور کنایه نمی‌زند شلاق روی صورت آیه نمی‌زند می‌خواستند ظلم به آل علی کنند می‌خواستند روز و شبش را یکی کنند هر کس که می‌رسید در آنجا ادب نداشت جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود افطار روزه‌دار خدا تازیانه بود باران گرفته و همه‌ی شب گریسته گاهی به حال معجر زینب گریسته زندان نبود روضه‌ی گودال یار بود هر شب برای عمه‌ی خود بی‌قرار بود @hosenih حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود زینب میان جمعیت نیزه‌دار بود در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود زندان برای دختر زهرا روا نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ سجاده‌ها ز جلوه‌ی روحانى تواند زندانى خدا همه زندانى تواند با دست‌هاى بسته مناجات دیدنیست يک گوشه‌اى نشسته مناجات ديدنى‌ست @hosenih در زير تازيانه خدا را صدا بزن آه اى غريب قيد ملاقات را بزن جايت کم است بال و پرت را تکان مده ديوار محکم است سرت را تکان مده تا ساقه‌ات خميد خميده شدى تو هم زنجير را کشيد کشيده شدى تو هم خورشيدى و به جانب گودال میروى ساقت تکان که میخورد از حال میروى بالت به ميله‌هاى قفس گير میکند با اين گلوى بسته نفس گير می‌کند اين چهار تا غلام غريبت کشيده‌اند انگار تخته‌ها به صليبت کشيده‌اند يک گوشه دختران خودت را صدا زدى با دست و پاى بسته شده دست و پا زدى پا جاى دست‌هاى توسل گذاشتند جسم تو را سه روز روى پل... @hosenih رد میشدند مردم بى‌عار بارها رد می‌شدند از بغل تو سوارها اما کسى به رخت و لباس تو پا نزد اما کسى دهان تو را با عصا نزد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih