#الحلقة_الثانیة
#قبح_عقاب_بلابيان
#قبح_عقاب_بلاقطع
#برائت_عقلی
#بیان
📚 يكى از اشکالات شهید صدر به قاعده ی #قبح_عقاب_بلابیان که هم در حلقات آن را ذکر می کند و هم در مباحث خارج اصول خود، اشکالی است که ادعا می کند اصحاب مسلك #برائت_عقلى (یعنی مشهور اصولیان) که معتقد به #قبح_عقاب_بلابیان هستند دچار یک محذور هستند که برای رهایی از آن به ناچار باید دست به توجیهات غیر مفید بزنند.
📌 اشکال ایشان آن است که مراد از #بیان در این قاعده ی مشهور یعنی «علم» و «قطع» و «یقین» که شامل صورت ظن به تکلیف نمی شود. به دیگر بیان، اگر کسی ظن به تکلیف نیز داشته باشد «عدم بیان» بر او صدق می کند و داخل در موضوع #برائت_عقلى است.
از این رو، در واقع این قاعده می گوید: «اگر مکلف قطع و یقین به تکلیف ندارد، مطلقا قبیح است که مولی به خاطر مخالفت با آن تکلیف غیر معلوم و غیر یقینی او را عذاب کند».
📎 پس، اگر مکلفی حتی به واسطه ی اماراتی مانند خبر ثقه و ظهورات ظن آور و شهرت فتوایی و... به تکلیفی برسد و با آن تکلیف مخالفت کند، مولی نمی تواند به خاطر مخالفت با آن تکلیف، او را عذاب کند، زیرا بنا بر #برائت_عقلى عذاب و عقاب تنها در برابر تكلیف قطعی و یقینی جائز است.
⛔ نتیجه ی سخن شهید صدر آن است که با توجه به آن که اکثر تکالیف و احکام شرعی به صورت ظنّی برای فقیه ثابت می شود و احکام یقینی و قطعی بسیار اندک است، اگر #برائت_عقلى را بپذیریم به ناچار باید قبول کنیم که مخالفت با اغلب احکام و تکالیف فقهی بنا بر قاعده ی عقلی #قبح_عقاب_بلابیان هیچ استحقاق عقابی ندارد.
❎ نکته ی بسیار مهم آن است که احکام و قواعد عقلی غیر قابل تخصیص است و نمی توان ظنون معتبره (مانند خبر ثقه و ظواهر) را از ذیل عموم قاعده ی مذکور تخصیص زد؛ پس یا باید دست از قاعده ی #برائت_عقلى برداریم و یا باید این تالی فاسد را بپذیریم.
@fegh_osoul_rafiee
#قبح_عقاب_بلابيان
#برائت_عقلی
#بیان
📚 يكى از اشکالات شهید صدر به قاعده ی #قبح_عقاب_بلابیان که هم در حلقات آن را ذکر می کند و هم در مباحث خارج اصول خود، اشکالی است که ادعا می کند اصحاب مسلك #برائت_عقلى (یعنی مشهور اصولیان) که معتقد به #قبح_عقاب_بلابیان هستند دچار یک محذور هستند که برای رهایی از آن به ناچار باید دست به توجیهات غیر مفید بزنند.
📌 اشکال ایشان آن است که مراد از #بیان در این قاعده ی مشهور یعنی «علم» و «قطع» و «یقین» که شامل صورت ظن به تکلیف نمی شود. به دیگر بیان، اگر کسی ظن به تکلیف نیز داشته باشد «عدم بیان» بر او صدق می کند و داخل در موضوع #برائت_عقلى است.
از این رو، در واقع این قاعده می گوید: «اگر مکلف قطع و یقین به تکلیف ندارد، مطلقا قبیح است که مولی به خاطر مخالفت با آن تکلیف غیر معلوم و غیر یقینی او را عذاب کند».
📎 پس، اگر مکلفی حتی به واسطه ی اماراتی مانند خبر ثقه و ظهورات ظن آور و شهرت فتوایی و... به تکلیفی برسد و با آن تکلیف مخالفت کند، مولی نمی تواند به خاطر مخالفت با آن تکلیف، او را عذاب کند، زیرا بنا بر #برائت_عقلى عذاب و عقاب تنها در برابر تكلیف قطعی و یقینی جائز است.
⛔ نتیجه ی سخن شهید صدر آن است که با توجه به آن که اکثر تکالیف و احکام شرعی به صورت ظنّی برای فقیه ثابت می شود و احکام یقینی و قطعی بسیار اندک است، اگر #برائت_عقلى را بپذیریم به ناچار باید قبول کنیم که مخالفت با اغلب احکام و تکالیف فقهی بنا بر قاعده ی عقلی #قبح_عقاب_بلابیان هیچ استحقاق عقابی ندارد.
❎ نکته ی بسیار مهم آن است که احکام و قواعد عقلی غیر قابل تخصیص است و نمی توان ظنون معتبره (مانند خبر ثقه و ظواهر) را از ذیل عموم قاعده ی مذکور تخصیص زد؛ پس یا باید دست از قاعده ی #برائت_عقلى برداریم و یا باید این تالی فاسد را بپذیریم.
@fegh_osoul_rafiee
#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المُقدَّمة
📔 ۸- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۲): لا الموضوعات و لا المحمولات... .
✅ #میرزاابوالحسن_مشکینی در #حاشية_المشكيني (ج۱/ص۵۴) در ادامهی حاشیهی ۸ در مورد اشکالات نظریهی "تمایز علوم به موضوعات" مینویسد:
🔹️ ۱- اشکال سوم:
اگر تمایز علوم به موضوع باشد مستلزم آن است که علومی که موضوعشان یکی است -مانند #صرف و #نحو و #معانی و #بیان که موضوعشان کلمه است- باید یک علم شوند، و علومی که موضوعشان دو چیز است -مانند #نحو که موضوعش کلمه و کلام است- باید دو علم شوند.
🔵 پاسخ به اشکال سوم:
اگر چه موضوع در هر چهار علم مذکور، کلمه است، اما هر کدام از این چهار علم با خصوصیّتِ خاصّی از کلمه بحث میکند، مثلاً کلمه در #نحو از حیث اعراب و بنا بحث میشود و در #صرف از حیث صحّت و اِعلال.
🔴 نقد پاسخ مذکور:
خصوصیّتی که هر کدام از این چهار علم با توجّه به آن خصوصیت از کلمه بحث میکند یا از محمول گرفته میشود، یا از غرض.
توضیح نقد در پیام بعدی...
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee