eitaa logo
فیضِ فیض
104 دنبال‌کننده
263 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز اين آسمان آلودهٔ پرهای كركس‌هاست  و از خون تو، تر، دامان خشكی‌ها و اطلس‌هاست  جهان تشنه ست، ماه آسمان تشنه ست، اما آب  هنوز آن سوی، دست بيعت (خشک‌مقدس‌ها)ست  چنان پاشيده از هم نقش‌های روزگار انگار  زمين يک كاشیِ افتاده از طاق مقرنس‌هاست  در آن سو گربه ‌رقصانی شامی‌هاست و اين سو شتر‌ها پای می‌كوبند و ميدان دست ناكث‌هاست  به دنيا برنگرد ای ذوالجناح تشنه! در اين عصر  اگر آن روزگار شمر بود اين عصر اشعث‌هاست! از کتاب @feyzefeyz 👈
...من قطاری دیدم روشنایی می برد من قطاری دیدم فقه می برد و چه سنگین می رفت من قطاری دیدم که سیاست می برد {و چه خالی می رفت} من قطاری دیدم تخم نیلوفر و آواز قناری می برد و هواپیمایی که در آن اوج هزاران پایی خاک از شیشه آن پیدا بود... @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
نشست خستگی‌اش را تكاند روی درخت شكسته پرهایش را نشاند روی درخت  پرنده  از دل مجروح و جان رنجورش چه‌ها چه‌ها  كه برايم نخواند روی درخت دم غروب كه شد با نسيم آوازش پرنده‌های جهان را كشاند روی درخت هوای لانه‌ی خود كرد و بال‌هايش را ز گرد و رنگ تعلق  تكاند روی درخت  پرنده بود رها بود مثل ما كه نبود پرنده‌تر شد و پر زد  نماند روی درخت @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود ابرهای خونْ فشان نینوا، اشک های حضرت امیر بود بعد از آن فتوت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت هر چه دانه داشتند سنگ شد، پشت هر بهار، صد کویر بود بعد مکه و مدینه، دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد آفتابِ سربلندِ سایه سوز، در حصارِ نیزه ها اسیر بود الامان ز شام، الامان ز شام، الامان ز درد و غربت امام شام بی مروّت غریب کش، کاش کوفه ی بهانه گیر بود هان! هبا شدید، هان! هدر شدید، مردم مدینه! بی پدر شدید این صدای غربت مدینه بود، این صدای زخمی بشیر بود کربلا به اصل خود رسیدن است، هر چه می روم به خود نمی رسم! چشم تا به هم زدم چه دور شد، تا به خویش آمدم چه دیر بود! @feyzefeyz
🔴 برای دانش آموزانم و شاگرد نه ساله ام مرتضی، که با سرطان خون دست و پنجه نرم می کند... باید که در اوج تمام خستگی ها مهربان باشم تا سالها آموزگار "بچه های آسمان" باشم گاهی برای دانش آموزان خوبم شعر می خوانم گاهی تصور می کنم باید یکی از کودکان باشم یک تک درخت خشک را در غربت صحرا تصور کن "منهای جمع" بچه های مدرسه شاید همان باشم این روزها تصمیم کبری در نهایت ترک تحصیل است " می گفت باید مثل مادر در پی یک لقمه نان باشم باید کنار خواهرم قالی ببافم؛ مادرم گفته باید برای دار قالی رج به رج چون نردبان باشم اصلا چه فرقی می کند موضوع انشا علم یا ثروت وقتی که باید کلفت مفلوک از ما بهتران باشم درس ریاضی آنقدَرها هم که می گویند شیرین نیست دیگر نمی خواهم اسیر اضطراب امتحان باشم"... این روزها حال یکی از دانش آموزان من خوش نیست سخت است دائم شاهد این دردهای ناگهان باشم دارد پلاکت های خون مرتضی کم می شود هر روز تا کی به فکر وعده های هیچ و پوچ این و آن باشم من قصه ی دنباله داری گفتم و او با نگاهش گفت: آقا اجازه! می شود تا آخر این داستان باشم؟ آقا به قول بچه ها نه سالگی که سن پیری نیست پس من چرا باید در این سن از دویدن ناتوان باشم آقا اجازه! خواب رفتن دیده ام... از مرگ می ترسم آقا چگونه می شود از شر شیطان در امان باشم؟ ... من می روم شاید گروه خونی ام با او یکی باشد باید خودم آماده ی پیوند مغز استخوان باشم پ.ن: شعر مربوط به سال 91 است. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 غرب زدگی یا وادادگی؟! چن سال پیش یکی از اساتید دانشگامون می گفت حتی این کلاسی که میایم یعنی یک اتاق متشکل از چند صندلی بر اثر تهاجم فرهنگی و غرب زدگی صورت گرفته! راست می‌گفت. روش سنتی ایرانی ها تشکیل کلاس در مکتبه با استفاده از فرش و پُشتی بود و الانم تو بعضی کلاسا ادامه داره. البته من با این روش چندان موافق نیستم چون همین الانم رو صندلی خوابمون می گیره چه برسه رو فرش و پشتی! (: ولی وقتی اطرافمونو نگاه می کنیم گذشته از ریشه‌های تاریخی که کاری بهش ندارم می بینیم که ما چقدر شیفته غرب به معنای اروپاییش هستیم و گاهی حتی از اونم فراتر رفتیم. یعنی گاهی سر هیچ و پوچ عملا به فرهنگ خودمون خیانت می‌کنیم و به غربیا خدمت. این خیانت و خدمت تو زمینه های مختلفی انجام شده و میشه. از سبک لباس پوشیدن که دیگه شده نماد این قضیه بگیرید تا خونه و خونواده و مباحث علمی. بدیهیه که هر چی ما به سمت فرهنگ غربی پیش میریم به همون اندازه از فرهنگ اصیل خودمون عقب نشینی می‌کنیم. مثال زیاده. مثلا الان بعضی مراکز بزرگ خرید یا حتی مغازه های کوچیک فقط از کلمات لاتین برای معرفی خودشون استفاده می کنن در حالی که ما تو ایرانیم و فارسی حرف می زنیم. احتمالا چون کلاس داره! حالا اینکه چرا تو زمینه ذهنی ما ایرانیا غرب کلاس داره رو نمی دونم! اصطلاحات لاتین به شدت زیاده و یا از معادل فارسیش استفاده نمیشه چون جا نیفتاده یا کلاس نداره! یا اگه معادل داره معادل به دردنخور و سختی داره که بیشتر مردم ترجیح میدن فرنگیشو بگن. اینم از کم کاری فرهنگستان ادبه. خیلی از خونه ها به صورت آپارتمانی ساخته میشن بدون اینکه جای تنفس درست و حسابی به ساکنینش بدن. در حالی که خونه های قدیمی یک حیاط مناسب داشت و آدم با زندگی توش سرزنده می شد نه افسرده! جالب اینکه ایران به اندازه کافی زمین و بیابون داره اما باز هم رفتیم سراغ گزینه آخر. تازه همین آپارتمان ها رو هم میشه یه جوری ساخت که بشه توش با همسایه ها ارتباط و زندگی بهتری خوبی داشته باشیم و به طور کلی فضای اجتماعی و فیزیکی مناسبتری به خودش بگیره. تو خانواده هم بحث جایگزینی حیوان به جای فرزند پررنگ شده و این موضوع چیزیه که بعضی رسانه های غربی یا غرب زده خیلی تبلیغش می کنن درست مثل عدم تعهد به خانواده. گاهی این تبلیغات در قالب فیلم و انیمیشن صورت می‌گیره. یکی از موضوعات عجیب در زمینه غرب زدگی در موضوع مقالات علمیه. بعضی از دانشگاهها و مراکز علمی الزام کردن که دانشجوهای مثلا دکتریشون باید دو سه تا مقاله isi داشته باشن. حالا isi چیه؟ یک مرکز اطلاعات استنادی غربی! حالا چرا باید داده هامونو برای اعتبار بیشتر بدیم به یک مرکز خارجی معلوم نیست! قاعدتا باید اینجوری باشه که ما مقالاتمونو تو یک مرکز فارسی یا مثلا اسلامی بارگذاری کنیم و غربیا اگه خواستن زحمت بکشن بیان اونجا و بخونن. ما باید اونا رو مجبور کنیم بیان سمت ما و پای منبر ما بشینن نه اینکه داشته هامونو دو دستی تحویلشون بدیم و تازه بر اساسش امتیاز بدیم! این چیزی جز وادادگی علمیه؟ هنر کردن یه پایگاه ساختن به نام isc یعنی پایگاه استنادی جهان اسلام. اما خود مراکز علمی داخلی براش تره هم خورد نمی‌کنن! از این بدتر اینکه ما به تقلید از غربی ها حتی در شیوه نگارش مقاله از داشته های خوبمون استفاده نمی کنیم. مثل برخی مجلات علمی که نویسندگان رو مجبور می کنن مستندات یا همون رفرنس ها رو در وسط جملات تو پرانتز درج کنن که باعث میشه مخاطب هی حواسش پرت بشه. یا اینکه به جای اسم کتاب اسم مولف و تاریخ رو میارن که هزار جور مشکل درست می کنه از جمله سردرگمی بی جهت مخاطب. البته این آخری رو نمی دونم اول کار غربیا بوده یا نه. یعنی دارم میگم تو جزئیات هم میریم سمت کج راهه چون کج راهه مثلا اروپا یا آمریکاست و کلاس داره! جالب تر از همه اینا این بود که یکی از اعضای هیئت علمی یکی از دانشگاههای معتبر تهران بهم می گفت که علاوه بر دو مقاله isi باید پایان نامه ارشدمو به زبان انگلیسی توضیح بدم! چرا؟ نه واقعا چرا؟ وا بدید دیگه واداده ها! @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌ کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد چه می‌کنی‌؟ اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد… رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد رها کنی‌، بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌ که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که‌… نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 اخوانیه طنز دوستان قمپزی درباره اینجانب کراش نسل آدم، فخر عالم، فیض اخلاقی صفا و سیتی و پپسی و زمزم فیض اخلاقی فیوضاتش به هر که طالب فیض است می‌ماسد همه فیضِ کم و فیض دمادم فیض اخلاقی شده مطروحه‌ی او نیز همچون وزن او، سنگین ندارد از رضازاده کمی کم فیض اخلاقی چنان در طنز مشهور است دعوت می‌شود هرجا قم و تهران و رشت و مشهد و بم فیض اخلاقی تواضع از صفات بارز او بوده هرکس را که بیند می‌شود هی تا کمر خم فيض اخلاقی حدیثی، فقه‌مسلک، فلسفه‌ناخوانده و شاعر برائت‌پیشه است و عشق ماتم فیض اخلاقی میان شاعران آن زمان سعدی کمی... بعله میان شاعران این زمان هم فیض اخلاقی یقینا هست از حیث قیافه چون هلو اما بود از حیث خاصیت چو شلغم فیض اخلاقی اگرچه آن‌وری باشد ولیکن این‌وری گردد تواند انوری گردد دمادم فیض اخلاقی نه تنها که سمنو و حلیم و آش نذریو که آبگوشت قنبیتوم زده هم فیض اخلاقی برای تندرستی روح خود را پرورش داده یقینا حین ورزش می دهد لم فیض اخلاقی ندیدم حالت روحانی اش را در کسی دیگر کت و شلوار میپوشد،معمم فیض اخلاقی به درب خانه پانصد نفر رفته است او اما شنیده پاسخ منفی دمادم فیض اخلاقی اگر چه از تمامی‌شان شنیده پاسخ منفی کماکان در پی همسر، مصمم فیض اخلاقی و لیکن گاه گاهی رد کند او دختران را که بگوید کرده ام رد گاه من هم فیض اخلاقی! چه گویم از مقام شامخ صبر و رضای او که داده بر سریر ارتضا لم فیض اخلاقی برای این صدای صاف و جذابِ نشاط آور مرتب می خورد عناب و شلغم فیض اخلاقی نه فیضش را جدا می کن ،نه اخلاقش که می گوید تمام آنچه دارد هست درهم فیض اخلاقی «مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم» جرس می‌گوید آمد شیخ اعظم, فیض اخلاقی الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان شد و گردید کم کم فیض اخلاقی به او می‌گفت بابایش: پسر آسان شدی مُلّا چه می‌شد، می‌شدی قدری هم آدم فیض اخلاقی🤪 اگر چه خنده آورده برایم دائما اما ولی گاهی درآورده است اشکم فیض اخلاقی شده هم‌شهرتی با ناصر فیض از کمالاتش ربود از فیض، ممبرهای درهم فیض اخلاقی همیشه بوده او ورد زبانش پووووول اما پول اگر چشمش به او افتد کند رم فيض اخلاقی شبی در فیضیه شد روبرو با شیخ زکزاکی ز شادی هول کرد و گفت: آی ام فیض اخلاقی! بدو گفتم الا شیخا من از روی تو بیزارم به لبخندی خنک گفتا به کتفم فیض اخلاقی سرش را قبل صبحانه به شامپوی بدن شوید از این رو دائما مویش شود کم فیض اخلاقی اگر چه اهل تسبیح و رکوع و ذکر و سجاده است نکرده پیش نامردان سری خم فیض اخلاقی اگر که طنز باشد فی‌المثل یک کله‌ی گنده اذن باشد بهاری، انف من، فم فیض اخلاقی محرم آمد و مشکی به تن کرد و نشسته در عزای اشرف اولاد آدم فیض اخلاقی شبی در مجلس نسوان نظر افکند بر هر سو چنین می‌داد فتوا: «هست محرم فیض اخلاقی» میان شاعران و طنزپردازان ایرانی خفن، باحال، شاخ و تابل و سم فیض اخلاقی ببین دین مرا ! آری به مژگان سیاه خود هزاران رخنه کرده توی دینم فیض اخلاقی اگر در قرن دوم بود او هم‌حجره می‌شد با ابو اسحاق ابراهیم ادهم، فیض اخلاقی «دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی‌ارزد» خصوصا گر که باشد پیشت آن دم فیض اخلاقی! یکی اعرابی از من کرد پرسش: «من هو افضل؟» حسینی؟ ام رفیعی؟ ام نقیب؟ ام فیض اخلاقی؟ به میدان نبرد حق و باطل از ازل بوده چریک جنگ‌های نامنظم فیض اخلاقی حسینی مثل رگبار است در تولید شعر طنز ولی باشد چنان باران نم‌نم فیض اخلاقی همیشه با بهاری و علیان میکند غیبت چو کلثومِ ننه، شمسی و اعظم فیض اخلاقی اگر چه طنز میگوید ولیکن شعر طنز او شده چون مقتل ابن مقرم فیض اخلاقی ضخیم و زبر و محکم شعر او چو مخمل پشمی الا ای شعر تو گشته مپشمم فیض اخلاقی اگر در شعر سردارند دکتر احمدی و شیخ (غیرمفید) چریک جنگهای نامنظم فیض اخلاقی همیشه توی اشعارش دفاع از فتنه مشهود است سروده گاه از مهسا و گه زم فیض اخلاقی اگر اخلاقی‌اش این است ببین بی‌خُلق چون باشد کند پسوند خود را تا ابد کم فیض اخلاقی زده بر چهره‌اش عینک، مبادا لو رود رازش که بی‌عینک شود مانند مریم فیض اخلاقی یکی از فانتزی هایش همین بوده که یوسف‌وار شود محبوس بانویی مُکَرّم فیض اخلاقی کنون من مشکلی دارم ز دانشمند قمپز، گو مکلّایی؟ مکتّایی؟ معمّم؟ فیض اخلاقی! سوا می‌کرد از بین پیاز و سیر خوبش را فروشنده جوابش داد درهم فیض اخلاقی شبی آمد به بازار و خفن دافی میانش دید بگفتا این چه تیری بُد به قلبم فیض اخلاقی مخور گول وقار و ظاهر او را که در پی‌وی به نسوان گوید او عجقم عجیجم فیض اخلاقی بسی خرکیف می‌گردند اهل دوزخ از فیضش اگر پا را گذارد در جهنم فیض اخلاقی زمان دیدن مختارنامه در محرم‌ها به روی مبل منزل می دهد لم فیض اخلاقی به پی‌وی رفته می‌گوید که ناصرْ فیض مشهورم ولی در دِیت گوید: این منَستم؛ فیض اخلاقی
نه سلمان و نه مقداد و نه حجر بن عدی باشد که الگوی حیاتش زید ارقم فیض اخلاقی اگر آن داف آیینی به دست آرد دل او را به یک لبخند او بخشد سه وب کم فیض اخلاقی به چهره بهتر از رادان، به تن محکم‌تر از کلمن همان دختر به او گفته، هلاکم فیض اخلاقی «مرا می‌بینی و هر دَم زیادَت می‌کنی دَردَم» تورا می‌بینم و دم دم دیریم دم فیض اخلاقی «کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و یاری خوش» چه می‌خواهد دگر از هر دو عالم فیض اخلاقی ؟ من از روییدن خار لب دیوار دانستم شده امروز او پولش فراهم فیض اخلاقی مرا تاب هماوردی او در شعر هرگز نبست از آن ترسم که گیرد زیر یک‌خم فیض اخلاقی قوافی بی‌نهایت، وقت ما کم، شعر هم مکروه (در روز جمعه😅) لهذا انتهی المطروحه وَ تمّ فیض اخلاقی با تشکر از بداهه سرایان: مهدی پرنیان (شیخ غیر مفید)، سید محمد حسینی، سید جواد یثربی، علی بهاری، منصوره رضایی، مهدی کبیری، احمد رفیعی وردنجانی، دکتر احمدی، ملیحه رجایی، محمد حسین علیان. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض