eitaa logo
فلسفه تابع وحی
268 دنبال‌کننده
41 عکس
41 ویدیو
71 فایل
معرفی اندیشه فلسفه تابع وحی (فتوح) ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عصر انقلاب
پیغمبران نیآمده‌اند که فقط مدّعاهایی را وارد عقل مردم کنند. فلاسفه، کاری که دارند، هر اندازه موفق بشوند، این است که سخنی را تا عقل مردم نفوذ می‌دهند اما از آن بیشتر دیگر نه. پیام الهی گذشته از اینکه در عقلها باید نفوذ کند، در دلها باید نفوذ کند؛ یعنی باید در عمق روح بشر وارد بشود و تمام احساسات او یعنی تمام وجودش را در اختیار بگیرد. و لهذا پیغمبرانند که می‌توانند بشر را در راه حقیقت به حرکت درآورند نه فیلسوفان. فیلسوف بیچاره زحمت می‌کشد، خودش را می‌کشد، آخرِ کارش فکری را تا عقل مردم نفوذ می‌دهد، آنهم نه همه مردم بلکه عده‌ای که شاگردانش هستند و چند سال باید بیایند نزد او درس بخوانند تا با زبانش آشنا بشوند؛ چون بلاغش بلاغ مبین نیست، قدرت بلاغ مبین ندارد و باید در لفّافه صدها اصطلاح سخن خود را بیان نماید. به قول یکی از اساتید بزرگ ما: فیلسوف که این همه اصطلاح به کار می‌برد، از عجز و ناتوانی‌اش است. هی می‌گوید: امکان ذاتی، امکان استقبالی، امکان استعدادی، واجب الوجود بالذات، عقل اول، عقل دوم؛ چون نمی‌تواند حرف خودش را جز در لفّافه اینها بگوید، و این از ناتوانی اوست. ولی پیغمبران، ما می‌بینیم بدون اینکه هیچ اصطلاحی در کار باشد، آن آخرین حرفی را که در پرتو و در لفّافه صدها اصطلاح بیان شده است، با بلاغ مبین، با دو کلمه، با دو جمله گفته‌اند که فیلسوف درمی‌ماند که چطور سهل ممتنع، مطلب به این سادگی گفته شده است: «قُلْ هُوَ اللهُ احَدٌ. اللهُ الصَّمَدُ. لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ. وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً احَدٌ.». «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ الْارْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ. لَهُ مُلْک السَّمواتِ وَ الْارْضِ یحْیی وَ یمیتُ وَ هُوَ عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ. هُوَ الْاوَّلُ وَ الْاخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکلِّ شَی ءٍ عَلیمٌ.». در نهایت سادگی. پس پیغمبران، گذشته از اینکه پیام خودشان را به عقل مردم هم بهتر از فلاسفه می‌رسانند، کار بزرگتری دارند که پیام را به دل برسانند، یعنی به سراسر وجود که دیگر چیزی باقی نمی‌ماند. آن که مرید یک پیغمبر می‌شود یعنی به یک پیغمبر ایمان می‌آورد، سراسر وجودش وابسته به او می‌شود ، سیری در سیره نبوی، ص168 ص169  
🔶سنت های الهی در قرآن 🔸شهید مطهری (ره) سنّت الهى‏ آنچه در اصطلاح فلسفه به نام «نظام جهان» و «قانون اسباب» خوانده مى‏شود در زبان دين‏ «سنّت الهى» ناميده مى‏شود. قرآن كريم در چند جا گفته است كه: «هرگز در سنّت خدا تغييرى نخواهى يافت». يعنى كار خدا شيوه مخصوص و فرمول ثابتى دارد و تغيير پذير نيست. در سوره فاطر، اين مضمون بطور مكرّر و مؤكّد ياد شده است: فلن تجد لسنّة اللّه تبديلا و لن تجد لسنّة اللّه تحويلا . هرگز در سنّت خدا تبديلى نمى‏يابى (يعنى سنّت الهى تبديل به سنّت ديگرى نمى‏شود، مثل اينكه قانونى نسخ شود و قانونى ديگر جاى آن را بگيرد) و هرگز در سنّت خدا تغييرى نمى‏يابى (نظير اينكه در يك قانون قراردادى، تبصره‏اى اضافه مى‏شود و يا قسمتى از آن لغو مى‏شود و تغييراتى در آن داده مى‏شود بدون آنكه اصل قانون لغو شود). شگفت جمله‏اى است از شگفت كتابى! چه عظيم است قرآن! پيشروى دانشها، رفيق پرهيزكاران. انديشه بزرگ فيلسوفان سالها كاوش مى‏كند و قانون عليت عمومى و نظام آفرينش را بدست مى‏آورد، مى‏خواهد به خود مغرور شود و ببالد كه عجب رازى را گشودم و چه عظيم قانونى را شناختم كه ناگهان قرآن را در جلوى خود مى‏بيند كه با تعبيرى بسيار رسا و در عين حال ساده اين راز را بيان كرده است: «هرگز سنّت خدا تغيير نمى‏كند». كه مى‏تواند از اين روشن‏تر بگويد؟ كدام جمله مى‏تواند رساتر و محكم‏تر از اين باشد؟: «هرگز سنّت خدا تغيير نمى‏كند». قرآن كريم نه تنها بطور كلّى، قانونى بودن و سنّت داشتن آفرينش را گوشزد مى‏كند بلكه در مواردى، برخى از سنن مخصوص را نيز معرّفى مى‏نمايد. 📚مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 135 🏠https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از اجتهاد
💢رابطۀ فقیهان و حکیمان/ سید محمدمهدی میرباقری فقیهی که می‌خواهد ولایت کند، فقط تفقّه در احکام ندارد، بلکه تفقّه در معارف‌، ارزش‌ها و اخلاق هم باید داشته باشد وگرنه نمی‌تواند جامعه را رهبری کند. تفقّه در احکام به تنهایی کافی نیست، بلکه ما نیاز به تفقه در دین داریم. اگر مقصود از فیلسوف، حکیم باشد، حکیم حلقۀ اتصال جامعۀ شیعی به امام معصوم است؛ چرا که خودِ حکمتِ او هم شیعه است و نه این‌که صرفاً شخصِ حکیم، شیعه باشد. «حکمت» فاعل تبعیِ حکیمان است و حکیمان باید حکمت شیعی تولید کنند. 👈 متن کامل یادداشت: https://b2n.ir/mirbagheri 🆔https://eitaa.com/ijtihad
🔶فلاسفه شیعه متأثر از وحی و حدیث 🔸شهید مطهری فلاسفه شيعه بدون آنكه فلسفه‏ را به شكل كلام درآورند و از صورت حكمت برهانى به صورت حكمت جدلى خارج سازند، با الهام از وحى‏ قرآنى و افاضات پيشوايان دينى، عقايد اصيل اسلامى را تحكيم كردند. از اين رو اگر ما بخواهيم متكلّمين شيعه را برشماريم و مقصودمان همه كسانى باشد كه درباره عقايد اسلامى شيعه تفكّر عقلى داشته‏اند، هم جماعتى از راويان حديث و هم جماعتى از فلاسفه شيعه را بايد جزء متكلّمين بشماريم، زيرا چنانكه گفتيم حديث شيعه و فلسفه شيعه هر دو وظيفه علم كلام را بهتر از خود علم كلام انجام داده‏اند. 📚مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏3، ص: 93 💎نظریه «فلسفه تابع وحی» بر اساس سخن فوق معتقد است اگر فلاسفه شیعه از قرآن و حدیث الهام گرفته اند، چرا این ارتباط، به نحو حداقلی در حد «الهام» باقی بماند؟ «الهام گرفتن» منجر به استفاده ذوقی و گزینشی و غیرقاعده مند از قرآن و روایت می شود که حجت نیست. لذا توصیه می کند: در مرحله اول با ظرفیت فقاهت، ابتدا فهم متقنی از کتاب و سنت در یک موضوع به دست آید، سپس قدم در وادی فلسفه گذاریم... 🏠https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از کانال پیمان رکن الدینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناظره آیت الله مصباح یزدی در دهه ۶۰
هدایت شده از مرتضی رجائی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌گلایه‌های از حوزه و دانشگاه 🔰 اگر بخواهیم یک حقیقی و یک اداره حقیقی را در اشاعه بدهیم، جامع‌ترین آن‌ها در کلام امامین انقلاب هست. 🔰 ولی هم در حوزه و هم در دانشگاه، این دو نظریه مظلوم و غریب است. 🔰 من خودم دانشجو بوده‌ام. آنچه در دانشگاه ما مطرح بود، وصیتنامه امام به صورت داوطلبانه بود. در بحث مقام معظم رهبری هم بسیار بعید می دانم درسی در دانشگاه و حوزه وجود داشته باشد. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
🔶تفاوت «الوهیت و ربوبیت» با «ولایت» خداوند متعال الوهیت حضرت حق فراگیر است و احدی نمی تواند از تحت الوهیت حضرت حق خارج شود، اما جریان عبادت و پرستش خدای متعال امری اختیاری است و انسان می تواند از تحت ولایت خدای متعال خارج شود و به ولایت طاغوت درآید، یعنی از پرستش خداوند خارج شود و به پرستش طاغوت وارد گردد. خلق و تکوین عالم به دست خدای متعال است و این امر را به احدی تفویض نکرده است، لذا همه عالم تحت حکومت الوهیت و ربوبیت حضرت حق است و کسی نمی تواند از دامنه الوهیت حضرت حق خارج شود و آن را طرد و ترک کند، اماجریان ولایت خدای متعال، از طریق ولایت نبی اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) واقع می شود و انسان در مقابل جریان «ولایت»، قدرت انتخاب و اختیار دارد که آن را بپذیرد یا نفی کند. از این رو، «ولایت» خداوند، جریان مقابل و معارض دارد و آن هم ولایت طاغوت است، اگر کسی در مواجهه با ولایت خداوند، استکبار ورزید، به ولایت طاغوت ورود پیدا می کند، اما الوهیت و ربوبیت حضرت حق مطلق است و کسی نمی تواند از سلطنت و حکومت خداوند خارج شود: «اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُكَ وَ عَلَا مَكَانُكَ وَ خَفِيَ مَكْرُكَ وَ ظَهَرَ أَمْرُكَ وَ غَلَبَ قَهْرُكَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُكَ وَ لَا يُمْكِنُ‏ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِك‏» دعای کمیل، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 845 🏠https://eitaa.com/fotoooh
استاد میرباقری؛ کتاب نقد،شماره 70-71، ص326
🔶چهار تفسیر از محوریت «توحید» در «دین»: در بسیاری از نظریات دین شناسی، توحید و خداشناسی محور و اساس دین معرفی شده است، اما اینکه مقصود از «توحید» چیست؟ نیازمند دقت و تبیین بیشتر است؛ به طور کلی چند احتمال در مفهوم «توحید» متصور است: 1. مقصود مقام الوهیت حضرت حق است، که امری وجودی و هستی شناختی است. 2. مقصود هدایت و جذبه الهی است که نتیجه آن تقرب الهی می شود. 3. مقصود عبادت و پرستش خداوند متعال و سلوک الی الله است. 4. مقصود عقاید و معارف توحیدی و خداشناسی است، که امری معرفتی است. مقام الوهیت حضرت حق، امری وجودی است که فارغ از درک و شناخت انسان لحاظ می گردد. «الله» اسم جامع همه اسماء و صفات حسنا است که دیگر موجودات، مخلوق او هستند و قوام همه هستی به اوست. اما مورد دوم، هدایتی است که از سوی خداوند بر عباد جاری می شود و موجب تکامل و تقرب عباد می گردد، به تعبیر دقیق تر، ولایت و سرپرستی خداوند متعال که بر همه انسان ها جاری می شود و موجب رشد و تکامل و تقرب آنها می گردد. مورد سوم، ناظر به معرفت نسبت به حقیقت الوهیت و دیگر شئون توحیدی است که در معارف کلامی و اعتقادی از آن سخن گفته می شود. مورد چهارم، عبودیت و پرستش انسان است که فعلی است که از سوی انسان واقع می شود، در مراتب بالای عبودیت انسان به مقام «توحید» می رسد، یعنی مقام خلوص عبد در پیشگاه پروردگار و تسلیم محض الهی بودن. مورد اول و دوم از سوی خداوند متعال است و مورد سوم و چهارم از سوی انسان واقع می شود. بنابراین چهار تلقی از «توحید» مطرح است که این چهار مورد را می توان به اختصار «الوهیت»، «ولایت الهی»، «معرفت توحیدی» و «عبادت» نام گذاری کرد. به نظر می رسد از محوریت توحید در دین، از منظر امام خمینی (ره)، بیش از همه، معنای چهارم، یعنی «عبادت» مقصود است. در اندیشه مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تعابیر مختلف، احتمال های مختلف وجود دارد. در اندیشه شهید مطهری (ره)، احتمال سوم، تقویت می شود که با عنوان «خداشناسی» بیان شده است. در اندیشه آیت الله جوادی آملی، احتمال اول، یعنی «الوهیت» مطرح شده است. 🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔶چهار تفسیر از محوریت «توحید» در «دین» (2) اما کدام یک از این احتمال ها صحیح است و «توحید» به کدام معنا می تواند محور و رکن اساسی دین به حساب آید؟! محوریت توحید در سه معنای «ولایت الهی»، «معرفت توحیدی»، «عبادت» می تواند صحیح باشد و معنای محصلی داشته باشد، اما محوریت توحید در معنای اول، یعنی «الوهیت» محل تأمل جدی است. توضیح بیشتر اینکه محوریت توحید به معنای «ولایت الهی» به این معنا است که دین، مناسک تولی به ولایت الهی است. حقیقت باطنی دین جریان ولایت خداوند متعال است که موجب رشد و تقرب الهی می شود، در تبیین این محور در ادامه به تفصیل سخن خواهیم گفت. اما محوریت توحید به معنای «معرفت توحیدی» نیز قابل تصویر است، یعنی در منظومه معارف دین، معارف توحیدی محوریت دارد و دیگر معارف و آموزه های دین می بایست بر محور «معرفت الله» تنظیم شود. این سخن هرچند صحیح است اما باید توجه داشت که دین را نمی بایست برابر با معارف معنا کرد و از جنس گزاره ها و یا اعتقادات دانست. حقیقت دین، جریان ولایت الهی (معنای دوم) است که باطن «معارف و اعتقادات، اخلاق و احکام» می باشد. در معنای سوم، توحید به معنای «عبودیت» محور دین تلقی می شود، نکته حائز اهمیت در این معنا این است که مقصود از دین در این معنا، «دین داری» است، یعنی انسان در سیر الی الله و سلوک و دین داری خود از مسیر عبودیت به مقام خلوص در توحید برسد. بله می توان گفت: غرض، هدف و غایت دین نیز تربیت چنین انسانی است. بنابراین محوریت توحید در دین در هرسه معنای «ولایت الهی، معرفت الهی، عبودیت» قابل پذیرش است. در ادامه به نقد و بررسی پذیرش محوریت توحید به معنای «الوهیت» از منظر آیت الله جوادی آملی می پردازیم. 🏠https://eitaa.com/fotoooh