🔶چهار تفسیر از محوریت «توحید» در «دین»:
در بسیاری از نظریات دین شناسی، توحید و خداشناسی محور و اساس دین معرفی شده است، اما اینکه مقصود از «توحید» چیست؟ نیازمند دقت و تبیین بیشتر است؛ به طور کلی چند احتمال در مفهوم «توحید» متصور است:
1. مقصود مقام الوهیت حضرت حق است، که امری وجودی و هستی شناختی است.
2. مقصود هدایت و جذبه الهی است که نتیجه آن تقرب الهی می شود.
3. مقصود عبادت و پرستش خداوند متعال و سلوک الی الله است.
4. مقصود عقاید و معارف توحیدی و خداشناسی است، که امری معرفتی است.
مقام الوهیت حضرت حق، امری وجودی است که فارغ از درک و شناخت انسان لحاظ می گردد. «الله» اسم جامع همه اسماء و صفات حسنا است که دیگر موجودات، مخلوق او هستند و قوام همه هستی به اوست. اما مورد دوم، هدایتی است که از سوی خداوند بر عباد جاری می شود و موجب تکامل و تقرب عباد می گردد، به تعبیر دقیق تر، ولایت و سرپرستی خداوند متعال که بر همه انسان ها جاری می شود و موجب رشد و تکامل و تقرب آنها می گردد. مورد سوم، ناظر به معرفت نسبت به حقیقت الوهیت و دیگر شئون توحیدی است که در معارف کلامی و اعتقادی از آن سخن گفته می شود. مورد چهارم، عبودیت و پرستش انسان است که فعلی است که از سوی انسان واقع می شود، در مراتب بالای عبودیت انسان به مقام «توحید» می رسد، یعنی مقام خلوص عبد در پیشگاه پروردگار و تسلیم محض الهی بودن.
مورد اول و دوم از سوی خداوند متعال است و مورد سوم و چهارم از سوی انسان واقع می شود. بنابراین چهار تلقی از «توحید» مطرح است که این چهار مورد را می توان به اختصار «الوهیت»، «ولایت الهی»، «معرفت توحیدی» و «عبادت» نام گذاری کرد. به نظر می رسد از محوریت توحید در دین، از منظر امام خمینی (ره)، بیش از همه، معنای چهارم، یعنی «عبادت» مقصود است. در اندیشه مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تعابیر مختلف، احتمال های مختلف وجود دارد. در اندیشه شهید مطهری (ره)، احتمال سوم، تقویت می شود که با عنوان «خداشناسی» بیان شده است. در اندیشه آیت الله جوادی آملی، احتمال اول، یعنی «الوهیت» مطرح شده است.
🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔶چهار تفسیر از محوریت «توحید» در «دین» (2)
اما کدام یک از این احتمال ها صحیح است و «توحید» به کدام معنا می تواند محور و رکن اساسی دین به حساب آید؟! محوریت توحید در سه معنای «ولایت الهی»، «معرفت توحیدی»، «عبادت» می تواند صحیح باشد و معنای محصلی داشته باشد، اما محوریت توحید در معنای اول، یعنی «الوهیت» محل تأمل جدی است. توضیح بیشتر اینکه محوریت توحید به معنای «ولایت الهی» به این معنا است که دین، مناسک تولی به ولایت الهی است. حقیقت باطنی دین جریان ولایت خداوند متعال است که موجب رشد و تقرب الهی می شود، در تبیین این محور در ادامه به تفصیل سخن خواهیم گفت. اما محوریت توحید به معنای «معرفت توحیدی» نیز قابل تصویر است، یعنی در منظومه معارف دین، معارف توحیدی محوریت دارد و دیگر معارف و آموزه های دین می بایست بر محور «معرفت الله» تنظیم شود. این سخن هرچند صحیح است اما باید توجه داشت که دین را نمی بایست برابر با معارف معنا کرد و از جنس گزاره ها و یا اعتقادات دانست. حقیقت دین، جریان ولایت الهی (معنای دوم) است که باطن «معارف و اعتقادات، اخلاق و احکام» می باشد. در معنای سوم، توحید به معنای «عبودیت» محور دین تلقی می شود، نکته حائز اهمیت در این معنا این است که مقصود از دین در این معنا، «دین داری» است، یعنی انسان در سیر الی الله و سلوک و دین داری خود از مسیر عبودیت به مقام خلوص در توحید برسد. بله می توان گفت: غرض، هدف و غایت دین نیز تربیت چنین انسانی است. بنابراین محوریت توحید در دین در هرسه معنای «ولایت الهی، معرفت الهی، عبودیت» قابل پذیرش است. در ادامه به نقد و بررسی پذیرش محوریت توحید به معنای «الوهیت» از منظر آیت الله جوادی آملی می پردازیم.
🏠https://eitaa.com/fotoooh
فلسفه تابع وحی
🔶تفاوت «الوهیت و ربوبیت» با «ولایت» خداوند متعال الوهیت حضرت حق فراگیر است و احدی نمی تواند از تحت
چنانچه گذشت، میان «الوهیت» حضرت حق و «ولایت» خداوند متعال تفاوت است؛ «الوهیت» مقام الله بودن و اسم جامع اسماء و صفات الهی است، اما ولایت خداوند متعال مخصوص مومنین است، کفار و معاندین از ولایت خداوند خارج می شوند و تحت ولایت طاغوت قرار می گیرند. عنصر اصلی و حقیقی «دین» را می توان «ولایت الهی» قرار داد اما «الوهیت»، مبداء و منشاء دین است؛ چنانچه همه شئون و اسماء و صفات الهی به الوهیت بازمی گردد، دین نیز به الوهیت خداوند استوار است، اما نمی توان الوهیت را عنصر درونی دین دانست. به بیان دیگر «ولایت» شأنی از «الوهیت» است که حقیقت «دین» را پدید می آورد و در نتیجه، «الوهیت» اعم از ولایت و دین است.
🔷بررسی دیدگاه دین شناسی آیت الله جوادی آملی
طبق این مبنا، دیدگاه آیت الله جوادی که اراده خداوند را منبع ثبوتی دین می داند، به گونه ای که همه مظاهر الوهیت و اراده حضرت حق داخل در دین باشند، محل خدشه است. طبق بیان ایشان، کل کتاب تکوین از آنجا که مظهر اراده و صنع الهی است، داخل در دین است! تمام قوانین و روابط عالم هستی و بلکه تمام حقایق و موجودات داخل در دین خواهند بود چه اینکه همگی از اراده الهی نشأت گرفته اند! این تعریف از دین یک جعل اصطلاح نوپدید است که با ادله کتاب و سنت در تعارض و تنافی است. چنانچه در آینده مستندات آن خواهد آمد، عنصر حقیقی دین، ولایت الهی است و نه اراده الهی. اراده خداوند اعم از رضای الهی است؛ خداوند متعال به دستگاه شیاطین هم اذن می دهد و شرارت های آنان و همه معاصی تحت اذن و اراده الهی واقع می شود اما رضای الهی به آن تعلق نمی گیرد. به بیان دیگر انسان مخیر است که در هرفعلی رضای خداوند را انتخاب کند یا سمت غضب و سخط او سوق پیدا کند اما هردو تحت مشیّت و اراده حضرت حق واقع می شود. در این¬صورت «دین»، با «رضا»ی خداوند ملازم است نه با «اراده». همچنین اذن خداوند عام است و هر واقعه ای با اذن حضرت حق تحقق می یابد، حتی معاصی کفار نیز به اذن خدای متعال واقع می شود، اما ولایت خداوند مخصوص اهل ایمان است و کفار از ولایت او بیرون هستند. در برخی روایات به تفاوت مشیت و اراده با محبت و رضایت خداوند اشاره شده است:
عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
شَاءَ وَ أَرَادَ وَ لَمْ يُحِبَّ وَ لَمْ يَرْضَ شَاءَ أَنْ لَا يَكُونَ شَيْءٌ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ أَرَادَ مِثْلَ ذَلِكَ وَ لَمْ يُحِبَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ لَمْ يَرْضَ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ.
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: شَاءَ وَ أَرَادَ، وَ قَدَّرَ وَ قَضى؟ قَالَ: «نَعَمْ». قُلْتُ: وَ أَحَبَّ؟ قَالَ: «لَا».
قُلْتُ: وَ كَيْفَ شَاءَ وَ أَرَادَ، وَ قَدَّرَ وَ قَضى وَ لَمْ يُحِبَّ؟!
قَالَ: «هكَذَا خَرَجَ إِلَيْنَا».
دیگر نقدهایی که به این نظریه شده است همچون: داخل بودن تکوین در دین، حجیت همه سطوح عقل در کنار نقل، دینی بودن همه علوم و معرفت ها همگی در نکته فوق ریشه دارد و از لوازم این مبنا است که الوهیت حضرت حق و اراده و فعل او را داخل در دین بیاوریم.
🏠https://eitaa.com/fotoooh
علم دینی از منظر آیت الله جوادی آملی.pdf
864.2K
استاد میرباقری؛ «علم دینی از منظر آیت الله جوادی آملی در ترازوی نقد بنیادین»... 🏠https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از درایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مفهوم ولایت در کلام رهبر انقلاب
🔸ولایت در یک انسان به معنای وابستگی فکری و عملی هرچه بیشتر و روزافزون با ولیست. آدم دارای ولایت باید ولی را بشناسد، دنبال او راه بیفتد و خودش را فکراً و عملاً پیوسته با ولی کند. پس ولایت یک انسان، پیوستگی و وابستگی مطلق او به ولی است.
🔹ولایت یک جامعه به این است که ولی در آن جامعه منشأ و الهامبخش همه نیروها و فعالیتها باشد. مرکزی باشد که همه فرمانها را او میدهد و همه قانونها را او اجرا میکند. نقطهای باشد که همه رشتهها و نخها به آنجا برگردد؛ همه به او نگاه کنند، همه دنبال او بروند.
فلسفه تابع وحی
🔸برهان فرا رابطه
به طور کلی عالم حقائق و نفس الامر، عالم رابطه است. اگر ما توجه کنیم که چه حقائق ریاضی و چه حقائق وجودی و چه حقائق نفس الامری مطلق، اساسش بر رابطه دور می زند، خدای متعال فرا رابطه است یعنی تمام روابط را او رابطه کرده است ( أربط الرابطة ) حقیقت رابطه و قوام نفس الامر را او رابطه کرده است و خودش وراء رابطه است.
استاد مفیدی،تفسیر سوره مبارکه قاف، جلسه167، اردیبهشت91
🔶اشاره به ذات غایب یا شاهد غایب؟
🔸استاد مفیدی
معروف است که ذات غیب العیوب اشارهبردار نیست، حتی اشاره عقلیه، و این مطلب صحیحی است اما بشرطها و شروطها! چرا اشارهبردار نیست؟ چون اشاره از مشیر آغاز میشود و به مشارالیه ختم میشود، و ذات مبدء مطلق، محیط بر قبل از شروع توجه مشیر و خود مشیر و اشارهاش و مشارالیهش است! اساسا تا محدود نکند نمیتواند اشاره کند! اما مسألهای که در این میان قابل اغماض و انکار نیست، فطرت کل بشر در ارتباط با خالق خودش است، نه تنها به خالق اشاره میکند بلکه با فطرت خودش مییابد راه صحیحی است، و انبیاء و اوصیاء علیهم السلام هم از روش و روند ذهنی و فطری، منع نفرمودند، آیا از سر ناچاری است؟ یا اینکه خدای سبحان، ذهن مخلوقش را طوری آفریده که میتواند اشاره بدون محدود کردن بنماید؟ شاید دومی، قابل توجیه باشد، به اینکه اگر اشاره به غائب باشد لازمهاش محدودیت است، اما اگر اشاره به شاهد غائب باشد، یعنی به خدائی که قرآن میفرماید: وقتی سه نفر هستند او چهارمی آنها است، ما یکون من نجوی ثلاثة الا هو رابعهم، و در عین حال اگر پنج نفر باشند او ششمی آنهاست! و لا خمسة الا هو سادسهم! آیا یعنی همان سه نفر قبلی که چهارمی خدا بود اکنون پنج نفر شدند و خدا دوباره ششمی شد؟! یا اینکه در آن واحد، هر گروه سه نفره، چهارمی آنها خداست، و در همین حال گروه پنج نفره دیگر، ششمی آنها خداست؟ (با توجه به این نکته که علماء در ذیل این آیه فرمودند: خدای متعال، ثالث ثلاثة نیست، بلکه رابع ثلاثة است، اگر ثالث ثلاثة یا رابع اربعة مثلا باشد وحدتش وحدت عددی میشود، وقتی یک گروه سه نفره هستند خدا با آنهاست اما مجموعا با خدا چهار نفر نمیشوند! اگر اینطور بود خدا رابع اربعه میشد نه رابع ثلاثة!) خدای متعال، نه تنها حد ندارد بلکه حد بردار است! یعنی هر کجا هر حدی باشد تنها اوست که آن حد را برمیدارد! پس خدای سبحان در آن واحد هم ثانی واحد، ثالث اثنان، رابع ثلاثة، خامس اربعة، سادس خمسة و ... هکذا است.
فلسفه تابع وحي.mp3
13.23M
«حکمت»، در تبعیت وحی- استاد میرباقری (جلسه32 شرح اصول کافی) https://eitaa.com/fotoooh
Shavareq-68 960729- ناکارامدی وجود و عدم در تحلیل حرکت.mp3
13.44M
ناکارآمدی وجود و عدم در تحلیل حرکت- استاد مفیدی
فلسفه چه کار مي کند.mp3
5.74M
فلسفه چه کار می کند؟ - محمدتقی سبحانی https://eitaa.com/fotoooh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسبت انقلاب اسلامی امام خمینی ره با پروژه فکری هانری کُربن https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از اجتهاد
💢عقلانیت اسلامی
✔️استاد عبدالحسین خسروپناه🔻
حرف امثال منی که سالهاست داریم فریاد میزنیم این است که عقلانیتها مختلف است و ما یک عقلانیت ویژه خودمان داریم که نامش را عقلانیت اسلامی میگذاریم. همین ریشه انتقاد ما به امثال آیتالله صانعی بود. ایشان در یک مساله فقهی مثلا تساوی یا عدم تساوی دیه زن و مرد، میگفت عقل بشر حکم میکند دیه زن و مرد مساوی باشد. سوال ما این بود که کدام عقل و کدام بشر؟ اگر شما با جو غالب بشر امروز که در کانتکست لیبرالیسم زندگی میکند این حرف را میزنید، درست است اما آیا باید عقلانیت لیبرالیستی تبدیل شود به منبع تشخیص حکم شرع اسلامی یا وقتی شما میخواهید ببینید عقل بشر چه حکم میکند، باید در یک کانتکست اسلامی و با یک عقلانیت اسلامی به موضوع نگاه کنید؟ شما نمیتوانید فهم و عقلانیت یک فرد لیبرال را مبنا قرار بدهید بعد بر مبنای این نوع عقلانیت حکم فقهی بدهید.
👈 ادامه مطلب: https://b2n.ir/g07604
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
درباره رابطه نظام اصطلاحات با وحی ـ 4236.mp3
1.43M
نسبت مفاهیم فلسفی با وحی- گفتگوی مرحوم سیدمنیرالدین حسینی ره با استاد میرباقری https://eitaa.com/fotoooh
گفتگویی پیرامون فلسفه و وحی.docx
17.6K
گفتگویی میان استاد میرباقری و حجت الاسلام سوزنچی پیرامون برخی مباحث فلسفی و نسبت آنها با معارف وحی https://eitaa.com/fotoooh🏠
♦️ برای رسیدن به آرمانهای اسلامی ابزارهایی لازم است. آن ابزارها هم که ما را به آن آرمانها برساند، باز در خود منظومهی معرفتیِ اسلام بلاشک وجود دارد؛ چون امکان ندارد که مقصد را به ما بگویند و ما را تحریض کنند به رسیدن به آن مقصد امّا راه را جلوی پای ما نگذارند؛ چنین چیزی امکان ندارد.
💠 رهبر معظم انقلاب اسلامی، ۱۳۹۹/۱۲/۴:
«نظام اسلامی که تشکیل شد، آرمانهایی را مطرح کرد که خود این آرمانها هم مربوط به اسلام بود و از قرآن گرفته شده بود. اینها قبل از تشکیل نظام اسلامی به صورت یک آرزو گفته میشد، یا ممکن بود به صورت آرزوی دستنیافتنی در ذهن کسی بیاید، مثل قیام به قسط مثلاً، مثل عدم تحمّل ظلم -انظلام- مثل عدم استکبار، عدم ظلم، نبود ظلم، یا حیات طیّبه، تعالیِ اخلاقی انسان، رواج فضایل و از این قبیل آرمانها -اینها آرمانهای اسلامی است؛ اینها آرمانهایی است که جمهوری اسلامی مطرح کرده- [امّا] چیزهایی نبود که در مرحلهی عمل بتواند مورد توجّه قرار بگیرد.
خب برای رسیدن به این آرمانها ابزارهایی لازم است. آن ابزارها هم که ما را به آن آرمانها برساند، باز در خود منظومهی معرفتیِ اسلام بلاشک وجود دارد؛ چون امکان ندارد که مقصد را به ما بگویند و ما را تحریض کنند به رسیدن به آن مقصد امّا راه را جلوی پای ما نگذارند؛ چنین چیزی امکان ندارد. بنابراین راهش هم در کتاب و سنّت هست.
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47396
هدایت شده از نردبان فقاهت
✔️ استاد شیخ حسن میلانی:
🔸 فلاسفه بحث عقل دهم وفلک نهم را مطرح کردند، وفلک نهم را برای این میگفتند که زمین مرکز جهان است. وبعدها تسلیم کوپرنیک وامثال او شدند، وگفتند که دیگر اسم این ابواب فلسفه را نیاورید که به ما میخندند.
🔹 اما از روز اول که عالم را صادر از خدا دانستند، تمام انبیاء واوصیاء و اتباع انبیاء به آنها خندیدند ولی برایشان مهم نبود و همچنان همان حرفها را تکرار میکنند. ولی در مورد افلاک، خنده کوپرنیک وامثال او را نتوانستند تحمل کنند.
@Nardebane_feghahat
💥 نسبت به فلسفه اسلامی، افراطگرا یا تفریطگرا نباشیم. فلسفه اسلامی با فلسفه یونان تفاوت دارد. فلسفه اسلامی از فرهنگ قرآن و فرهنگ اهل بیت(ع) تأثیر پذیرفته است.
💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
«دو رويکرد در باب عرفان و فلسفه مسلمين و اسلامی وجود دارد که کاملاً مخالف هم هستند؛ يکي افراطگراست و ديگري هم تفريطگرا.
👈گروهي بينونت مطلق ميان اسلام و فلسفه و عرفان اسلامي قائلاند و فلسفه را ادامه همان حکمت يونان و عرفان را نيز ادامه عرفانهاي هندي و ايران باستان ميدانند؛ که اين يک غلو است.
👈از آن طرف هم اينکه ما بگوييم ادبيات اين فلسفه و عرفان، نازله قرآن است و لذا تنها راه دستيابي به قرآن و کليد گنج معارف قرآن است، اين هم در واقع نوعي مبالغه است.
البته اين بحث مربوط به جامعهشناسي علم است و نيازمند آن است که ما عوامل اجتماعيِ دخيل در فرايند توسعه فلسفه و حکمت و عرفان در دنياي اسلام را، هم از منظر فلسفه تاريخي و هم از منظر جامعهشناختي و انسانشناختي و حتي از منظر معرفتشناختي دنبال کنيم و به جواب روشني در اين حوزه برسيم.
آنچه که به ذهن ميآيد و مي توان به عنوان يک احتمال مطرح کرد و البته قابل نقد و بررسي است، اين است که بيترديد فرهنگ قرآن و فرهنگ اهل بيت(ع) در پيشرفت دانش عرفان و حکمت و نه فقط اين دو، بلکه در ساير دانشهاي تخصصي در دنياي اسلام بسيار مؤثر بودهاند؛ نه به اين معنا که تحريک به دانش و علمآموزي ميکردند بلکه فرايندي را براي تحقق دانش ايجاد ميکردند و قطعاً و بلاترديد فضايي را که اسلام و فرهنگ اهل بيت(ع) ايجاد کردهاند، فضايي اثرگذار بر فرهنگ عرفان و فلسفه بوده است و نظام موضوعات و مسائل مورد تحقيق در حوزه فلسفه را به شدت تحت تأثير قرار داده است. اگر چه حکمت و فلسفه ما متأثر از فلسفه يونان است، ليکن بيترديد توسعه مسائل و اولويتي که به نظام مسائل داده شده است، در دنياي اسلام کاملاً متفاوت با حوزه يونان است.»
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
☑️ @mirbaqeri_ir
تطورات فلسفه .pdf
2.41M
📝 استاد میرباقری | تحلیل فلسفه اسلامی از منظرِ فرایند پیدایش فلسفه (PDF)
( منتشرشده در کتاب «درآمدي بر چيستي فلسفه اسلامي»، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی، ۱۳۸۹)
💥 پيدايش فلسفه، يك فرايند است؛ بايد فرايند آن را شناسايي كنيم. وقتي بخواهيم عوامل تأثيرگذار بر فلسفه را پيدا كنيم، #گاهي به روش انتزاعي عمل ميكنيم؛ يعني فيسلوف و محصول فكر او را بررسي ميكنيم. #گاهي هم فراتر از اين ميرويم و ميخواهيم #پيدايش_فلسفه را تحليل كنيم.
گاهي «فيلسوف و فلسفه» را، گاهي «جامعه و فلسفه» را و گاهي هم «تاريخ و فلسفه» را بررسي ميكنيم كه امروز در #معرفتشناسي و #جامعهشناسي معرفت بحث مي شود؛ حتي به نظر من بايد تاريخشناسي معرفت هم موضوع بحث قرار گيرد. البته #تاريخشناسي معرفت را نديدهايم، ولي بايد انجام گيرد. همانگونه كه جامعهشناسي معرفت از سنخ بحثهاي جامعهشناختی است، تاريخشناسی معرفت هم از سنخ بحثهای فلسفی تاريخ است.
به هر حال، فلسفۀ موجود تحت تأثير «آحاد، جامعه و تاريخ» بوده است؛ يعني عوامل تاريخي، اجتماعي و فردي، همه در فرايند پيدايش فلسفه تأثيرگذار بودهاند.
اگر بخواهيم چيستي فلسفه را به واقع بشناسيم، بايد يك پژوهش عميق نظري، كتابخانهاي و ميداني انجام دهيم. در اين صورت، به رگههايي از فلسفه ميرسيم كه به نظر من، ديگر يك فلسفه نخواهد بود، آنجا ميتوانيم بگوييم كه بهنسبت #فلسفه_اسلامي داريم. در اين صورت، ما #فرايند_پيدايش را تحليل كردهايم و اين كار، غير از آن است كه يك #تعريف_انتزاعی از آن به دست دهيم.
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
☑️ @mirbaqeri_ir