eitaa logo
غزه آری کربلا گشته
122 دنبال‌کننده
98 عکس
204 ویدیو
0 فایل
🇵🇸 راه قدس‌ از کربلای غزه واگشته‌ #خبر #نگاره #غزه 📎 @fatherevayat سرای هنر و اندیشه(سُها)
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🖋 ببار ای حضرت باران که باران غزه را جان است سکوت اشک در راه و طرب حزن خرامان است ببار ای مستی جانان ز شوق مرگ و آن ایمان بهار از ره رسید آری خزان از بهر سامان است ببار و پا به پا با عشق در آن مکتب جنون آموز درون غزوه ی غزه مثال صلح آسان است ببار از اشک گو باران ز زجه از دم یاران از آن شیون که میگوید ندایم بانگ ساران است ببار از آسمان قدس از آن عرش شهود حق ز لوحی که نوشت از جان کنون آنجا خراسان است 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🖋 دنیای امروز دنیای مهر و کین است و اگر انسان در زیر لایه‌های متعدد از خودبیگانگی مدفون شده‌است و هر روز رویه‌ی کین و قهر خود را هر چه بیشتر به نمایش می‌گذارد، طوفان الاقصی و جنایات اسرائیل مجال ظهور و بروز انسان غربی در انسانیت را نیز فراهم کرده و اینجاست که شاید بیراه نباشد، از مهر و شاعرانه زیستن سخن بگوییم؛ آنجا که قدرت سرمایه به میان می‌آید و از لحظات خونبار و اشکبار غزه سود می‌جوید، انسان‌ها نیز واجد نگاهی شده‌اند که این حرکت را بر نمی‌تابند و با قوت گرفتن روایت فلسطین، قدرتِ به ظهور آوردن آن را نیز یافته‌اند، دیدن این تصویر گویای تقابل جالبی است، آنجا که پاهای لرزان کشورهای عرب در مقابل چنین جنایاتی اجازه‌ی مقاومت و اعتراض نمی‌دهد و در صحنه حضوری را برایشان رقم نمی‌زند و این نیست مگر به دلیل توسعه‌نیافتگی، که اینگونه توان ملت‌ها را مسخ و آنها را در بی‌آیندگی غرق میکند. 🇵🇸 @gaze_karbala
Mahmoud Karimi - Ghasam Be Ketri - 128 - mahanmusic.net.mp3
16.52M
‌‌. 🖋 مرا ببخش عزیزم که آب می‌نوشم این را به اباعبدالله می‌گفتم و باز نیز می‌گویم... ولی با اتّفاقات از آب‌خوردنم، خوابیدنم، پوشیدنم از همه‌ی اینها دیگر خجالت می‌کشم از روضه‌های تشنگی حسین گفتیم از نبود آب در غزه ولی از روضه ی گرسنگی سخت غافل شدیم مگر میتوان خدا دریچه ای از کربلا به رویت بگشاید تا ذرّه ای از آن کربلای مصیبه ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام وَفی جمیع السماوات والارض را ببینی و به آن نگاه نکنی؟ مرا ببخش غزّه ی عزیزم که هنوز زنده ام...‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌ 🇵🇸 @gaze_karbala
63.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. بیا نگاه کن ببین ببین هزار باره قصه های دردمند فتح را ببین چه غزه شاعرانه گشته است تو گو حوالت زمانه گشته است و عرش سمت قدس گمان کنم روانه گشته است (...ادامه...) 🎥...بزم عاشقانه... 🔸 لینک با کیفیت این روایت www.aparat.com/v/Vrzlm @soha_sima
. 🖋 ببار حضرت باران دیروز هنگامی که از اتوبوس پیاده شدم -با قطرات باران که به آرامی بر چادرم می نشست و هوای لطیفی را به ارمغان آورده بود،- احساس خوبی داشتم، که یکمرتبه بارش باران زیاد و لحظاتی بعد تبدیل به تگرگ شد. چند دقیقه ای زیر تگرگ بودم و با حرکت سریع و مقداری دویدن، مثل موش آب کشیده به خانه رسیدم. خدا روشکر نزدیک خانه بودم وگرنه نمیدانم با آن شدت باران و ندا‌شتن سرپناه، الان در چه حالی به سر می بردم. در اتوبوس با نگاه به درختان و برگهایی که با جدایی شان از شاخه، رقصشان را به چشم های عابران هدیه می دادند و قطرات باران، که همراه با برگها به آرامی روی زمین می نشست یکمرتبه یاد غزه -و تک‌تک افرادی که از کودک و سالخورده، زن و مرد در معرکه ایستاده اند- مرا با خود برد! به راستی دل کندن قطره‌ای از شاخه چه نسبتی با ریزش باران دارد؟ غزه چگونه دل کندنی را به صحنه آورد که اینگونه مورد عطای الهی قرار گرفت، که کودکش رسالتی برای خود می بیند و استقامت از برق چشمان و حرکات دستانش در کل عالم بشریت نفوذ می کند؟! این چگونه رسالتی است که بیداری انسانیت را به گونه‌ای رقم زده که کلیمی و مسیحی اش را با قرآن گره زده و از انس با قرآن زبان گشوده اند؟ به راستی چیست آن دل کندنی که آیه شریفه "حسبنا الله و نعم الوکیل " را با گوشت و پوست و استخوان لمس می کنند و به جز خدا هیچ یاور دیگری را متصور نمی شوند؟! انگار انسان در بزم عاشقانه اش به دستانی مهربان نیازمند است که او را از آتش نمرود به سلامت خارج کند! به گونه ای که مادرِ غزه در شهادت و سوختن فرزندانش می بیند که فرشتگان آنها را درآغوش کشیدند و همانا شرابی طهور به مادر نوشاندند که چنین سکینه ایی دارد و اینگونه روایت می کند و با قصه اش ما را به ساحتی دیگر دعوت می کند. از خودم خجالت کشیدم که در ریزش باران دیروز، سرپناهِ ساختمانی مانع رویت خدا شد. آری نسبت‌ها لحظه به لحظه چشم انتظار رویت ماست اما آیا ما را یارای دیدنش هست؟ 🇵🇸 @gaze_karbala
✴️ ابوعبیده سخنگوی گردان‌های قسام: 🔸70 روز از آغاز نبرد طوفان الاقصی سپری شد و ملت فلسطین همچنان این نبرد بی‌سابقه را پیش می‌برد. مجاهدان قهرمان ما با یک ارتش مجهز به پیشرفته‌ترین تجهیزات و سلاح‌ها در نبردی که در تاریخ ثبت خواهد شد، مقابله می‌کنند. 🔸مجاهدان ما طی 5 روز اخیر موفق به هدف قرار دادن بیش از 100 خودروی نظامی دشمن شدند. مجاهدان قسام با راکت‌های ضدزره نظامیان اشغالگر را در داخل خانه‌ها و ساختمان‌ها هدف قرار دادند. 🔸 اکنون خیزش و انتفاضه و تحریم دشمن اشغالگر با تمامی شیوه‌های مقاومت واجب و ضروری است. بار دیگر آزادگان امت و مجاهدان آن را به تشدید اقدامات میدانی خود علیه دشمن صهیونیستی در تمامی جبهه‌ها فرا‌می‌خوانیم. روایات مجاهدان ما از کشتن نیروهای پیاده دشمن ثابت می‌کند که کشته‌های این رژیم چندها برابر آن چیزی است که اعلام شده است. 🇵🇸 @gaze_karbala اکنون خیزش و انتفاضه و تحریم دشمن اشغالگر با تمامی شیوه‌ها واجب و ضروری است
. 🖋 فدعا ربَّه : اَنِّی مَغلُوب فانتَصِر پس نوح پرورنده‌اش را خواست که: ( من مغلوبم تو یاری کن! ) اینگونه بود که درب‌های آسمان را به آبی سرازیر گشودیم و زمین را چشمه‌ها جوشاندیم کسی می‌آید کسی که مثل هیچ‌کس نیست [فروغ فرّخزاد] کسی می‌آید که با ابرها قهر نیست و پنجره را بروی باد نمی‌بندد تا میهمان ناخوانده داشته باشد و دست‌هایش را به‌سوی باران می‌کشد کسی که دست‌هایش و نگاهش با باران حرف می‌زند و زندگی را با ساعت تقسیم نمی‌کند و تکلیف روزها را در تقویم مشخص نمی‌کند و قطره‌های باران را حساب و کتاب نمی‌کند و می‌‌گذارد قطره‌‌ی زلالی از آن بر گوشه‌ی کتاب‌های سیاهش بچکد! و مشق‌های سیاه دفترش را بشوید و با روزنامه‌ها دیوار بین خود و باران نمی‌کشد و رابطه‌ی خود را با ابرها و بدبیاری‌هایشان بهم نمی‌زند وابرها را پیش‌بینی نمی‌کند و قطره‌های باران‌را درون یک لوله‌ی آزمایشگاهی نمی‌ریزد و اعضایش را از هم جدا نمی‌کند و چشمانش با اعداد قصه نمی‌سازد با اعداد خانه نمی‌سازد با اعداد ازدواج نمی‌کند با اعداد زندگی سر نمی‌کند و با اعداد جدا نمی‌شود ملائکه‌ی باران را می‌بیند و به آن‌ها سلام می‌کند و به آن‌ها دست می‌دهد و از لمس نمی‌ترسد و آن‌ها را در آغوش می‌کشد و به سینه می‌چسباند و ابرها را انبانه‌ی اسفنج نمناک ابرها می‌بیند بجای چند میلی‌متر یا چند کیلومتر دستانش راز می‌گویند و هوا را می‌نویسند و باد خوش‌خبرش می‌کند و بوی باد را می‌شنود و آن‌را باور می‌کند و دعا می‌کند و آمین می‌فرستد و دعا می‌کند و طوفان براه می‌اندازد 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📻 می‌خواهیم نان خود را با فلسطینی‌ها تقسیم کنیم! بغض سیدحسن نصرالله با تکرار عبارت رهبر انصارالله یمن 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 همزبانی خویشی و پیوندی اَست مرد با نامحرمان چون بندی اَست ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان پس زبان محرمی خود دیگر است هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است [ مولوی ] اشک مرد گران‌بهاتر از ... گران‌بها پیش هرکسی به‌نسبت است مثل سنگ گاه سنگ خود گران‌بهاست گاه هم بروی سینه کسی مثل سینه‌ی صدف خرده سنگ بی‌بها یگانه می‌شود [نه مثل سنگ‌های هرزه‌پوی قیمتی سنگ‌های زینتی] بلکه بی‌رقیب می‌شود سرشک و اشک مرد هم بسان سنگ می‌شود اگرچه اشک هم مثل سنگ پربها و قیمت است چون زمردی روی گونه‌ی کسی سبز می‌شود یا عقیق می‌شود سرخ‌رو و آتشین می‌دود راه‌ می‌رود ولی ساری و التهاب اشک انفجار بغض که در میان سخت و سنگ کوره‌ی آتشفان پرحرارت سینه‌ی همچو کوه مرد کوه درد لعل می‌شود چنان اشک جانانه‌تر از جنون یقین بدان پربهاتر است سینه‌ی سخت الماس را یقین بدان همچو چنگ شیر می‌درد اشک مرد می‌برد دل خدای را چه‌جای مردمان اشک مرد هم بسان سنگ گاه بر گونه‌ی کسی پربها و بی‌قیمت و بی‌نهایت است خاصه طرفه قطره اشک غربتی شکایتی که از گونه‌ و چشم پرحیای رازدار رازدان خلف‌زاده و خلیفه زاده‌ای روی دامن و سینه‌ی مادر بانجابتی نشسته است ... اشک مرد می‌کند کوه را ز جای چه جای خسان و ناکسان 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 آری با غزه لبخندها بر لبها خشکید و گرمای  قطرات اشک بود که روی گونه حس میشد. خدایا در عجب تلاطمی قرار گرفته ام و دیگر من نیستم که تصمیم میگیرم بلکه مواجه شدن با پیشامدهایی است که با گوش جان ندای توست که در وجودمان نفوذ می کند. امروز در روضه ی حضرت مادر به انتظار اشکها نشسته بودم و جایی برای باز کردن عقده ی دل، اما خدا به گونه‌ای دیگر رقم زده بود. آری انگار رسالتمان نشاندن لبخند بر لبان دختر بچه‌ای  از سلسله سادات بود با درست کردن موشک کاغذی آنچنان لبخندی بر لبان دختر می نشست که انگار خودت را در نگاه مادر حس می‌کردی. یکمرتبه به یاد تصویری افتادم که مادرِ غزه دو کودکش را در میان  آوارها در وانی از آب با نشاط حمام می کرد و از این لحظه هم برای نشاط بچه ای که شاید ثانیه‌ایی دیگر در آغوش فرشتگان باشد دریغ نمی کرد. آری با غزه معنای گسترده‌ای از روضه به رویمان باز شد به راستی مادرِغزه کجا ایستاده، که چنین حدود را می شکند و ما را به ساحتی متعالی فرا می خواند. 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📻 خبرنگار العالم از دختربچه فلسطینی می‌پرسد از اینجا نمی‌روی؟ کودک قاطعانه پاسخ می‌دهد: تا لحظه مردن و دفن شدن در این سرزمین، از اینجا نخواهیم رفت، خون ما فلسطینی است 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 هوا خیلی سرد شده، اما نه آنقدر که بوسه ی خواهرش گرمش نکند. این بوسه در تاریخ خواهد ماند، این لرزیدن ها و تنهایی ها، این بی آغوشی های شما کودکانِ بی پدر و مادر غزّه ، همه ی اینها در دل تاریخ ثبت خواهند . اینجا مادری هست که نه فقط برای شما که برای یک تاریخ مادری می کند. می گویند کودکی در کربلا تنش میلرزید از ترس و پناهش آغوشِ عمه ی بی پناهش بود. 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📻 شیرزن فلسطینی در میان این همه درد و رنج و سختی در غزه: هیچ انتظاری از جهانیان نداریم، نمی‌خواهیم کسی نسبت به ما ترحم داشته باشد. همه دنیا در کنار یهودیان ایستاده‌اند اما ما خدا را داریم! 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 تو را که دیدم یادم افتاد به شیرزنی که میان یک گله کفتار تنها شده بود اما می دانست که بارِ یک تاریخ افتاده روی شانه هایش. پس خم به ابرو نیاورد و با آنکه بی پناه شده بود اما حیدری رجز می خواند. زنده باشی زن، زنده باشی شیرزنِ غزّه ، زنده باشید همه ی شما دلاور زنان و مردان و کودکانتان که بار این تاریخ را بر دوش کشیده اید . آری شما شریف هستید، شما عین شرافت و عزت هستید. در این هفتاد روز هرکس خواسته مثالی از عزت و شرافت بزند نامِ شما را برده و خدا با شماست. یا لَیتَنا کُنا معکم 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 می‌دانستید آیات لحن دارند ؟ می‌پرسید: وقتی خدا از دست یک کافری میگه: تبت یدا ابی‌لهب و تب وقتی حافظ گفت: ریای زاهد سالوس جان من فرسود قدح بیار و بنه مرهمی بر این دلِ ریش وقتی انسان در مقابل اصرار در جهالت کلافه می‌شه آه می‌گفت خدا از دست یک کافری کلافه شده‌ست می‌دانستید آیات لحن دارند؟ این زن کلافه از دست کوردلان و کورچشمان داد می‌زند و حماسه‌ می‌خواند. حماسه‌اش یک آیه است! آیه‌ای که ما فکر می‌کنیم لبریز از بیچارگی است لبریز از رجزخوانی و حماسه‌ در زبان او شده است! متنی که او بحقیقت معنی در دست دارد و آن‌را به قوّت دریافته است! یا یحیی! خذ الکتاب بقوّه ای یحیی! کتاب را با قوت دریاب آیات در زبان او جان می‌گیرند و زنده می‌شوند و مگر همین آیات در زبان ما ضعیف و بی‌جان و مریض نیستند؟ می‌گویند آیات را محزون بخوانید! حزن که در جان بنشیند کار و زبان ما را دگرگون می‌کند اولینش شجاع می‌شوی و در زیرنوشته فیلم این مردانه‌تر از مردها را، شیرزن عنوان کرده‌‌اند. دل محزون بیشتر از آنکه منزوی باشد حماسه می‌سراید و مگر آن مدام در کار جهاد را شاعر ننامیده‌اند؟ و دیگر دست خودت نیستی! حزن عنان کار تو را بدست می‌گیرد! مرد می‌شوی! و جگردار! محبتت جنون‌واره غضبت از جا کن! غم لحن آیات نیست! غم پشت آیات می‌ایستد و جور دیگری به جهان می‌نگرد ریشه در خاک خانه می‌دوانی و پایدار می‌مانی 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 بسم الله الرحمن الرحیم وقتی چیزی برای باختن نداشته باشی همان لحظه است که طعم حیات را می چشی. آری غزه به همین نقطه رسیده است و این چنین جهان را در تحیر به خود خیره کرده است. دیگر نه خانه ای، نه سرمایه ایی، نه سمت اجتماعی، نه مدرسه و نه خانواده ایی.... دیگری ماده ایی ندارد که چشم طمع تصرفی به آن دوخته شود. عجیب  بشریت به حال غزّه غبطه می خورد و انگشت حیرت از چنین استقامتی می گزد. گویا مجلس زلیخا و رونمایی حضرت یوسف "علی نبینا و آله و علیه السلام " برای زنان مصری مهیا شده است و از زیبایی چنین رویدادی، این بار بریدن دستها نه، بلکه هوش آدمی است که به مستی دعوت می شود و استشمام عشق است که جان بشریت را فرا گرفته و عقل جای خود را پیدا کرده است. در این وادی مرگ هم به ریشخند کودکان در آمده و در لحظه لحظه با هم بودنشان و قهقهه هایی مستانه ی شهادتشان، ما را از وادی نیستی  به وادی هستی دعوت می کنند. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 ۷۶ ؟؟ درست شمردم؟؟ پاییز بود این که گذشت؟؟!!! ۷۶ شب ، یلدا طولانی می شوند و سخت صبح می شوند، یک شبش دم خواب بودم که بیمارستان را نامردانه زدند، شب دیگرش بود که بی وقفه آتش میریختند، با هواپیماهای سوخت رسان به بمب افکن هاشان سوخت میرساندند و می زدند، می زدند و آن پایین مردمانی بودند و هستند که با کشته شدنشان زنده تر می شدند، همانند اصحاب سیدالشهدا که با هر زخمی حاضرتر می شدند . و این صحنه ها ۷۶ شب است تکرار می شوند،« اما تکراری نه ». هر پرده از این نمایش زنده تر است از پرده های قبل تَرش. دلم از این یلداهای بی تکرار می خواهد. از همین ها که رنگ سرخش بیشتر به خون می نماید تا انار ؛ از همین ها که اشک دارد اما مصیبت نیست، همه حماسه است و ایثار، همه زیبایی است. یلدا در غزّه می چسبد ، دور همان آتشی که جوانانمان، آری جوانانِ ما نشستند و «سوفَ نَبقَی هُنا» خواندند. چقدر ذوق دارد گفتنِ این جوانانِ ما و « یا لَیتَنا کُنّا مَعَکُم » 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📻 غیرت این نوجوان مصری که سوراخی در دیوار مرزی مصر و غزه ایجاد کرده و به ساکنین غزه نان می رساند از تمام حکام عرب بیشتر است. می گوید تا امروز به این شیوه بیش از هزار نان به دست ساکنان غزه رسانده است. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 می‌گويند:‌ وقتي كه نمروديان بيابان وسيعي را پر از هيزم كرده و آن را به‌ آتش مبدل ساختند تا حضرت ابراهيم(ع) را درون آن افكنند، آتش آنقدر زياد بود كه پرندگان تا چهار فرسخ نمي‌توانستند در فضا پرواز كنند. در اين ميان زنبوري دهانش را پر از آب كرد و بر آتش ريخت. جبرييل از او پرسيد:‌ «اين مقدار آب چه سودي دارد؟» او در پاسخ گفت:‌ «خداوند هر كسي را به اندازه قدرتش، تكليف مي‌كند». خداوند عمل زنبور را قبول كرد و او را يعسوب (امير) زنبورها قرار داد. يعسوب داراي اين دو ويژگي است: یکی اینکه جثه بزرگ دارد و دوم آنکه نيش ندارد و زنبوران تحت فرمان او با نظم خاصي زندگي مي‌كنند. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 ما زنده از آنیم که آرام نگیریم وقتی جانت زنده به روئیت حق باشد وجدانت تورا آسوده نخواهد گذاشت که آسوده و راحت از کنار واقعه‌ی غزه بگذری... حتی اگر به اندازه سوراخ کردن دیوار مرزی باشد و تو به اندازه توان خودت به جهانی دیگر که با آن احساس یگانه بودن داری، حیات الهی خواهی بخشید و خودت نیز حیات الهی برتری باز پس خواهی گرفت، آن هم به وسعتِ جهان پیش رویت .... قطره‌ای که طلبِ رسیدن به اقیانوس و اقیانوس شدن را دارد و در اقدامی حرکت به سمت آن می‌کند، جانش و روحش در طی مسیر وسعت آن اقیانوس را خواهد گرفت و اقیانوس نیز وسعت عظیم خود را در جان آن قطره پدیدار خواهد نمود... 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 گاهی حس می کنی جایی خدا نزدیکتر از همه جاست و تو می خواهی آنجا باشی بعضی مکان ها تقدس دارند همین طور لحظه های از زمان هم تقدس بیشتری دارند چون همان جا خدا نزدیک تر از نزدیک هست... قصه غزه همان نزدیک تر از نزدیک به توست... قصه غزه بودن خدایی هست که خدایی میکند. در امید داشتن، ایمان داشتن،حیات داشتن ،صبر داشتن.... خدایی را که در کنارت حس کنی برای بودنش همه چیزت را می دهی وجود این کلمه ها بودن همان خدای هست که نزدیک تر از نزدیک.... 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 جهان به گل نشسته و قایق هامان در برهوت پهلو گرفته بودند! و هیچکس حتی صدفها هم، هو هوی دریا را یادشان نبود و کف اقیانوس در هوای آزاد، لخت و عور از خجالت ترک میخورد! تا اینکه ناگه نمی‌دانم دل کدام قایق نومید کز کرده‌یی شکست و مادر دل رحممان دست شکسته اش را بلند کرد و زد زیر میز خشک و خالی جهان و یک کاسه آب از سقاخانه‌ی پسرش پاشید روی کویر دنیا و طوفان شد آب از سریر جهان لبریز شد و دوید توی دل‌ها و فارَالتّنور بلاخره اشک آمد توی چشمها و آب افتاد زیر قایق زندگی مدِ بزرگ تاریخ، همه سواحل امن و آسایش را غرق کرد کنعان‌ها راه بلندی پیش گرفتند و ما مست روی قایق‌هامان می‌زدیم و می‌رقصیدیم ما آب ندیده ها مست افق بودیم که تا چشم کار می‌کرد آب بود و هر شب اطراف افق رعد و برق، جام به هم میزدند وای از آن همه گردباد که از گوشه کنار دنیا راهی طوفان بودند! بدر کامل ماه فاطمه کم کم باریک شد و مد عقب نشست و جزر لابد ترس کنعان ها را که در کمر کوه کُپ کرده بودند کم کرد طوفان کمی آرام شد شب شد و غزه تاریکِ تاریک به انتظار بدر دوباره نشست و انگار حالا ماه دوباره دارد کمر راست می‌کند انگار میخواهد دوباره سر از تقویم بلند کند تا سیزده دی از چشم‌های معصوم قاسم بن الحسن بدرخشد حاج قاسم عزیزم مثل مادرش خوش قول است. آمد و سید رضی را برد. ده روز مانده به روز مادرش روز مادر ما کادوی تولدش را داد ماهِ جمالش دارد بلند میشود و دوباره مد به پا میخیزد ای جهان خشک و خالی دامن نچین که آب از همه ی سر ها خواهد گذشت 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اربعین که می رفتیم سختی های سفرش را به پای حسین می‌نوشتیم و از او میخواستیم وقتی به شهرمان بازگشتیم اجرش را بدهد کسی توجه نکرد که سختی های اربعین خود اربعین بود نه چیزی جدای از آن نیامده بودیم منت بگذاریم امده بودیم زندگی را ببینیم و زندگی همان سختی ها بود همان هایی که میخواستیم زود از دستشان خلاص شویم همان ها بود که خوش بود قلم؛ علیرضا خیران @gaze_karbala